(روزنامه شرق – 1394/09/02 – شماره 2455 – صفحه 12)
* آقای سردار عبدالله؛ اشغال «موصل» توسط گروه «داعش» نقطه عطفی در تاریخ عراق تلقی میشود. اشغال این شهر چگونه بر معادلات جهانی و منطقهای تأثیر گذاشته و آرایش جدیدِ عرصه سیاسی خاورمیانه را چگونه تغییر داده است؟
** در همان زمانی که داعش موصل را اشغال کرد، گفتم که اگر داعش با چنین سرعتی به سوی سوریه و بندر «عقبه» پیشروی کند، این مسئله برای غرب پیامدهای بسیار دهشتناکی دربر خواهد داشت و میتواند تهدیدهای جدیای را نیز برای اسرائیل که متحد غرب است، ایجاد کند. بنا بر همین دلایل بود که جامعه جهانی تهدید را احساس و در مقابله با داعش اعلام آمادگی کرد. از سوی دیگر، پیشرفتهای داعش که میتوانست منجر به اشغال «کانال سوئز» و افزایش چشمگیر قیمت نفت تا ١٥٠ و ٢٠٠ دلار شود، زمینهساز تغییر آرایش قوا در سطح جهانی و منطقهای شد؛ چراکه میتوانست به بحرانی عظیم در سطح جهانی تبدیل شود.
من همان زمان گفتم که جامعه جهانی نمیتواند در قبال پیشرفتهای داعش بیتوجه بماند و باید با قدرت در مقابله با این گروه مداخله کند. اما تغییر موازنه قوا در سطح داخلی امری موقتی به شمار رفت. اکنون تمام گروههای عراقی ناچارند در جنگ و مقابله با داعش، همکاری کنند.
* وضعیت کنونی جنگ در عراق و سوریه را باید بر مبنای نظام تکقطبی تحلیل کرد یا آنکه گروهی میخواستند نظم پیشین در دوران جنگ سرد را احیا کنند؟
** وضعیت کنونی فرازونشیبهای زیادی دارد. یعنی از زمان فروپاشی دیوار برلین، معادلات تغییر کرده و تاکنون نیز تنشهای آن پایان نیافته است. نظم نوین جهانی هنوز برقرار نشده است و تا زمانی که این نظم جدید برقرار نشود، بیثباتی همچنان ادامه دارد. هرچند در برههای، جهان شاهد نظامی تکقطبی به رهبری آمریکا بود، اما اکنون نظام تکقطبی تصوری بیش نیست. اکنون باید دید اوضاع کنونی به چه سمتی پیش میرود. اوضاع تثبیت خواهد شد اما چگونه؟ ما نمیدانیم. جنگ سوریه رقابت و تنش بین قدرتهای بزرگ منطقهای است که در بحرانهای یمن، عراق و سوریه بازنمود کرده است. با پایان این بحران، روند رویدادها سمت و سوی دیگری به خود خواهد گرفت و متعاقب آن تخطی از نظمی که ایجاد خواهد شد، چندان آسان نیست.
* بهنظر شما با ورود روسیه به جنگ سوریه، آرایش طرفین درگیر دچار چه تغییراتی شده است و بازترسیم مرزهای سرزمینی و قدرت در منطقه چه سمتوسویی به خود میگیرند؟
** پاسخ سؤال شما با نتیجه جنگ کنونی در عراق و سوریه پیوند گستردهای دارد. من دوست دارم این سؤال را از این زاویه تحلیل کنم که آیا این مسئله باعث جنگ تمامعیار منطقهای- البته اگر نام آن را جنگ جهانی سوم نگذارم- میشود یا نه؟! این نگاه من ناشی از این پیشینه تاریخی است که جنگافروزی به عقل چندانی نیاز ندارد، بلکه نیازمند اندکی حماقت است و این هم ناشی از سرشت تلخ بشری است. در این میان، نکته اساسی این است که کدامیک از طرفهای درگیر توان تحمیل اراده خود را بر دیگری دارد. تا زمانی که روسها وارد میدان نشده بودند، موازنه قوا بین ایران و عربستان سعودی که از نیروهای تعیینکننده در منطقه به شمار میروند، از اهمیت فراوانتری برخوردار بود. اما با ورود روسیه، برخی بر این باورند که احتمال دارد خاورمیانه مانند اروپا وارد جنگی طولانی شود.
* چه تغییری؟
** بعد از توافق ١+٥ وارد مرحله نوینی شدهایم که معادلات منطقهای را نیز تغییر داده است. بخشی از گروههای مخالف ایران در منطقه، منتظر انتخابات سال آینده آمریکا و پیامدهای انتخاب رئیسجمهوری این کشور هستند. برخی از این کشورهای عربی از هماکنون درصدد مطالعه وضعیت و لابیگری هستند که رئیسجمهوری آینده آمریکا با وضعیت کنونی خاورمیانه و نقش قدرتمند ایران چگونه برخورد میکند، تا آنها نیز تصمیمگیری کنند. چنین شرایطی بسیار آشفته و آنومیک بوده و اگر کسی بخواهد در شرایط کنونی پیشبینی کند، به «اسطرلاب» و توسل به «صورفلکی» احتیاج دارد. پیامدهای آتی وضعیت کنونی به نتیجه منازعه بستگی دارد که آیا صلحآمیز خواهند بود یا همچنان تنشزا؟ تفاهمها چگونه صورت خواهند گرفت؟ روسیه با آمریکا چگونه به تفاهم خواهد رسید؟ آیا این دو در اوکراین به تفاهم خواهند رسید یا خیر؟ منازعه کنونی بسیار آشفتهتر از آنی است که ما پیشبینی دقیقی داشته باشیم.
* اکنون کردها در منطقه اقلیم کردستان از ثبات سیاسی نسبی برخوردار هستند. همچنین با وجود اینکه سوریه هنوز در تبوتاب منازعه است، کردهای روژآوا در حال تثبیت وضع خود هستند. ورود بازیگر جدیدی به این عرصه، چگونه آشوب خاورمیانه را آرام میکند؟
** بر این باورم که بهعنوان یک کرد در منطقه اقلیم کردستان و روژآوا باید با تمامی کشورهای منطقه روابط دوستانه درپیش گیریم. حتی اگر ما کشور کردی در این منطقه ایجاد کنیم، باید کشوری باشد که ثبات و آرامش را به منطقه خاورمیانه بیاورد. اگر مسئله کردها عادلانه حل نشود، تنشهای بسیار جدی در منطقه روی میدهد و در صورت حل عادلانه آن، شکی نیست آرامش به منطقه بازمیگردد. ما و کشورهای دیگر منطقه باید بهدنبال منافع مشترک و در این راستا از نگاه استراتژیکی نیز برخوردار باشیم.
* بعد از عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عراق، انتظار میرفت اوضاع امنیتی عراق با حمایت کشورهای منطقهای و ورود عبادی به قدرت، به آرامش نسبی برسد. اما نهتنها شاهد بهبود، بلکه شاهد وخامت آن نیز بودهایم. چرا؟
** این انتظار که با خروج نیروهای آمریکایی از عراق، اوضاع امنیتی این کشور بهبود یابد، توهمی بیش نبود. تنها عدهای از گروهها روی آن مانور دادند. در آن دوره من بر این باور بودم که عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عراق، صرفا حرکتی انتخاباتی از سوی اوباما بهمنظور ترمیم چهره در صحنه انتخاباتی آمریکاست. نتیجه سیاستهای خارجی اوباما در منطقه چندان ضعیف بوده است که این کشور در انقلابات عربی که از سال ٢٠١١ شروع شدند، نقش بسیار کمرنگ و انفعالی داشته است.
طبیعتا در چنین شرایطی، روسیه مجددا به یک ابرقدرت جدید در منطقه تبدیل میشود. من در همان زمان بهعنوان یک شهروند کرد و عراقی و نماینده پارلمان، بر این باور بودم که عقبنشینی آمریکا از عراق، این کشور را دچار مشکلات جدی خواهد کرد. فاصله بین عقبنشینی نیروهای آمریکایی و حمله داعش به عراق مدت زیادی نبود. در این مدت بدترین شرایط امنیتی و سیاسی در عراق حاکم بود.
* دراینمیان مرجعیت شیعی چه نقشی را در کاهش ناآرامیهای عراق داشته است؟
** مرجعیت دیری است که در عراق ایفای نقش میکند و از بعد از فروپاشی رژیم صدام، نقش مثبت بسیار خوبی داشته است. انتخابات در عراق براساس درخواست و فشار مرجعیت انجام گرفت. هرچند آنان سعی میکنند در امور سیاسی دخالت نکنند، در برهههای حساس اعمال نظر کردهاند و درنهایت این حضور به نفع مردم عراق تمام شده است. از طرف دیگر، تمامی گروههای عراقی درک کردهاند که مرجعیت نگاه قومی و فرقهگرایانه ندارد. به همین علت کردها، سنیها و اقلیتهای دینی دیگر نیز در عراق به مرجعیت توسل میجویند.
از اینرو مرجعیت تاکنون توازن را حفظ کرده و بهعنوان مرجعیت تمام عراقیها، رفتار و نقش مهمی را در حل منازعات سیاسی ایفا کرده است. حتی در سال ٢٠١٣ در مقابله با کسانی که ائتلاف کرد-شیعی را نکوهش میکردند، به نخستوزیر «نوری المالکی» گفتم این ائتلاف حاصل منافع مشترک طرفین و حافظ این ائتلاف نیز مرجعیت شیعی بوده و در تمام مشکلات پیشآمده بین ما و شما، مرجعیت از خواستههای ما پشتیبانی کرده است. بعد از حمله داعش و رویدادهای اخیر نیز مرجعیت همواره حافظ دموکراسی و قانون اساسی عراق بوده است.
* قراردادهای نفتی بین اقلیم کردستان و ترکیه چه تأثیری بر روابط استراتژیک آنکارا-بغداد و آنکارا-اربیل خواهد گذاشت؟
** عادت کردهام به افقهای پیشِروی تحولات بنگرم. این مسائل برخاسته از شرایط ناپایدار بینالمللی است، چراکه یک نظم جهانی و منطقهای تثبیتشده در برهه کنونی وجود ندارد. بر این باورم تمامی این کشورها از این قراردادها در راستای تحکیم منافع خود استفاده میکنند و هرکدام از طرفین از ترکیه و عراق گرفته تا حکومت اقلیم کردستان، بهدنبال تثبیت موقعیت خود هستند. نگاه من به این موضوع، نگاهی کلان و استراتژیک است.
با وجود تداوم مشکلات منطقهای در خاورمیانه با گذار از این مرحله انتقالی دوران «جنگ سرد» و «نظم نوینی» که هنوز نیز تثبیت نشده و انتقالی است، بر این باورم که شرایط تثبیت خواهد شد، چراکه هنوز بقا و تداوم نقشه سایکس-پیکو در خاورمیانه مشخص نشده است. دراینمیان بازی خوب و پیشبینی دقیق هر کدام از قدرتها در این وضع تثبیتناشده، تضمینکننده بقای قدرتها و کشورهای منطقه بوده و در بازترسیم مجدد نقشه خاورمیانه سهم خواهد داشت.
* ورود روسیه چه تأثیری بر منازعات درونگروهی در عراق و سوریه خواهد گذاشت؟
** این امر به چگونگی ورود روسیه به منطقه بستگی دارد. روسیه نیز مانند دیگر کشورها، برای حفظ منافع ملی خود اقدام کرده است و این امر نیز تا جاییکه منافع کشورهای دیگر را به خطرنیندازد، امری پذیرفتنی است. من امیدوارم نقش روسیه و ورود این کشور به عرصه منازعات خاورمیانه بتواند مشکلاتی را که از زمان قرارداد «سایکس - پیکو» معلق مانده بود را حل کند و مشکلات کردها یا دیگر اقلیتهای مذهبی عراق و سوریه حل شوند. این مسئله نیز نیازمند بازترسیم روابط قدرت بین گروههای متنوع در خاورمیانه است.
درصورتیکه این مشکلات حلنشده باقی بمانند، این بار جنگ بسیار شدیدتری را شاهد خواهیم بود. بر همین مبنا، بر این باورم که اینبار نقش روسیه، آمریکا و قدرتهای منطقهای ازجمله ایران، ترکیه و عربستانسعودی نیازمند تعامل بهینه آنها با یکدیگر است. برای نمونه جلوگیری از کوچ عظیم خاورمیانه از مواردی است که نیازمند اتخاذ استراتژی دقیق قدرتهای غربی در ارتباط با مسائل منطقهای است. شاید روسیه در برههای با یکی از طرفها یا گروههای درگیر در جنگ ائتلافی کند، اما در درازمدت اگر این ائتلاف به ضرر طرفهای دیگر باشد، بدون گمان درمجموع به نفع صلح منطقه نخواهد بود. به همین علت آنچه دراینمیان مهم است، بنیاننهادن منافع مشترک این دولتها بر مبنای منافع ملتها و مردم منطقه است.
* در ابتدای حمله داعش به منطقه اقلیم کردستان، شبهاتی در ارتباط با انفعال بخشی از نیروها و فرماندهان حزب «دموکرات کردستان» منتشر شد. این شایعات تا چه حد مبتنی بر واقعیت بودند؟
** یکی از اشتباهات سیاسیون این است که از منظر منافع حزبی به این پرسش پاسخ میدهند، در صورتی که پاسخدادن به این سؤالات به مدرک نیاز دارد. باید متکی به اسناد و مدارک بوده و متعاقب آن طرفین متهم شوند. شخصا بر این باورم که بخشی از آن به رقابتهای حزبی ارتباط دارد و آنچه میبینم متأسفانه این است که بخش بزرگی از کشورها و طرفین درگیر درصدد استفاده از داعش هستند. داعش نیز از این کشورها استفاده میکند و این کشورها نیز در آتش داعش سوختهاند. انفجارهای آنکارا گویای این امر است.
بخش دیگری از کشورهای منطقه و جهان نیز احتمالا سعی در تغییر سیمای وضعیت سوریه داشتهاند تا انقلاب سوریه را از یک انقلاب صلحآمیز به جنگ داخلی سپس به جنگ ضد ترور تبدیل کنند. چنین امری تصادفی نبوده. با توجه به این موارد بر این باورم درصورت وجود چنین مدارکی باید آنها را رسانهای کرد.
* وضعیت «شنگال» چه تأثیری بر کل منطقه دارد؟
** نباید از یاد برد که تقدیر شنگال و تمامی این نواحی به جنگ سرنوشتسازی گره خورده است که ائتلاف غرب با همراهی عراق، نیروهای پیشمرگه و گریلاها به پیش میبرد. بعد از آزادی شنگال، تمامی این نیروها در بازپسگیری موصل باید حرکت کنند. گفتههای من مبنی بر اطلاعات خاصی نیست، اما از آنجا که سالها در کوهستانهای کردستان در میان نیروهای پیشمرگه علیه رژیم صدام نبرد کردهام و تجربه نظامی دارم، بر این باورم که بخشی از آزادی شنگال به ابعاد نظامی آن بازمیگردد.
* بهعنوان یکی از فرماندهان نظامی کرد در مبارزه با صدام و نماینده مجلس در عراق، فکر میکنید چنین امری چگونه امکانپذیر میشود؟
** سیاسیون رؤیاپرداز از بنیادنهادن آیندهای روشن برای ملتهای خود سر باز میزنند. من بر این باورم که باید تمامی اقشار تشکیلدهنده خاورمیانه از حقوق خود برخوردار باشند و نظام سیاسی، اقتصادی و امنیتی مشترکی در منطقه داشته باشیم. کشورهای منطقه اقدامات مشترکی را در پیش گیرند تا از ظلم و سرکوب و مشکلات طایفهای و قومی رها شویم. با چنین انتظاری آیندهای بسیار روشن را میتوان پیش رو داشت.
بخش بیشتر انرژی و خطوط تجاری مهم در خاورمیانه هستند؛ پس اگر بتوانیم با کشورهای منطقه همکاری کنیم و اتحادیه سیاسی و امنیتی–اقتصادی را بر مبنای منافع ملتهای موجود پایهگذاری کنیم، میتوان امیدوار بود این اتحادیه رقیبی جدی برای اتحادیههای مهم جهانی باشد. به روسیه و چین نگاه کنید، چهار، پنج سال است که اتحادیهای را به نام «بریکس» تأسیس کردهاند. برزیل، هند، آفریقای جنوبی، چین و روسیه در مواجهه با سیاستهای صندوق بینالمللی پول (IMF) به تأسیس بانکی دست زدهاند. اگر ما ملتهای منطقه نیز بتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم، با این پتانسیل عظیم انرژی چرا نتوانیم یک سیستم سیاسی، اقتصادی و امنیتی مشترک در منطقه خاورمیانه تأسیس کنیم.
* اخیرا آقای «نچیروان بارزانی» با مقامات ایرانی دیدار کرده است. از اهداف این سفر اطلاع دارید؟
** من اطلاعی در این زمینه ندارم و باید این را از خود آقای بارزانی پرسید. اما به درازای تاریخ و در برهههای ناخوشایند و ناگوار تاریخ، ایران از همسایگانی بوده است که ما را پناه داده است. من بر این باورم که آرامش کردستان در راستای منافع ایران نیز است و از میان رفتن امنیت در منطقه اقلیم کردستان به نفع ایران نیز نیست.
با هر پیشروی داعش در منطقه اقلیم کردستان، این گروه گامی به سوی مرزهای ایران نیز برمیدارد و ایران نیز از این موضوع به خوبی آگاه است. ایران میداند که هرگونه بیثباتی در منطقه اقلیم کردستان، به ضرر کشورهای دیگر منطقه نیز تمام میشود. از این رو، همانگونه که پیشبینی میکنم، امیدوارم ایران نقش مثبتی در همکاریهای بازرگانی و تجاری با اقلیم کردستان ایفا کند. ایران از همسایگان مهم ماست و مرزهای طولانی با این کشور اهمیت حیات آن را دوچندان میکند.
* اقلیم کردستان اکنون با بحران روبهرو شده است. دلایل بحران کنونی را چگونه ارزیابی میکنید؟
** تاکنون با رؤسای تمام احزاب کردستانی دیدار داشتهام. این احزاب اصلی باید استراتژی مشترکی را اتخاذ کنند و همزمان به ترسیم خطوط قرمز خود دست بزنند و این امر نیز نباید به ضرر هیچ یک از گروههای دیگر تمام شود. ببینید تنها گروه مسلحی که داعش در مقابل آنها شکست خورده، پیشمرگهها و گریلاهای کرد هستند. من بر این باورم همین مسئله باید احزاب کردستانی را وادار به اتخاذ استراتژی واحد کند. هر گروه سیاسی دیگری اگر غیر از این عمل کند و وارد معاملات سیاسی نامتعارف شود، به منافع حزبی و کلان ضرر میزند. اکنون نیز این بحران تمام حکومت اقلیم را دربر گرفته است و این امر نیز ناشی از درکنکردن وظایف سیاسی احزاب منطقه اقلیم است که به امور حاشیهای میپردازند.
http://www.sharghdaily.ir/News/79351
ش.د9404694