تاریخ انتشار : ۰۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۲۹۲۶۷۷

(روزنامه اطلاعات – 1394/11/04 – شماره 26359 – صفحه 12)

انتقال پايتخت داعش به «سرت» ليبي؛ چرا؟

يک پايگاه خبري تحليلي دلايل جذابيت شهر ساحلي سرت ليبي براي گروه تروريستي داعش و پيامدهاي تبديل شدن اين شهر به پايتخت داعشي‌ها را تشريح کرد.تسنيم نوشت افزايش حملات هوايي و زميني به مناطق تحت کنترل گروه تروريستي داعش در سوريه و عراق بويژه در شهر رقه واقع در شمال سوريه و پيشروي نيروهاي زميني ارتش سوريه، برخي از سرکردگان اين گروه تروريستي را واداشته است تا به همراه خانواده خود به شهر موصل در شمال عراق مهاجرت کنند، اما شهر موصل نيز در محاصره نيروهاي عراقي است و به زودي حمله گسترده براي آزادسازي اين شهر نيز آغاز خواهد شد. بنابراين با توجه به اين وضعيت، جبهه ليبي و به طور مشخص شهر سرت زادگاه معمر قذافي ديکتاتور معدوم اين کشور به عنوان جايگزيني براي داعش در صورت سقوط رقه و موصل جلوه گر مي شود.

بر اساس گزارش‌هاي مطبوعاتي، اخيرا ديده شده است که سرکردگان و عناصر داعش از عراق و سوريه از راه دريا به سمت ليبي به ويژه به سمت شهر ساحلي سرت که تحت کنترل اين گروه تروريستي است مهاجرت کرده اند. بر اساس برخي از احتمالات، ابوبکر بغدادي سرکرده اصلي داعش هم به دليل تشديد حملات نظامي به مواضع اين گروه در عراق و سوريه به سمت سرت گريخته است.«ابونبيل الانباري» يکي ديگر از سرکردگان داعش هم که دولت آمريکا اعلام کرده بود وي را در حمله هوايي ماه گذشته کشته است، به شهر درنه واقع در شمال شرق ليبي مهاجرت کرده است.

برخي گزارش هاي ديگر هم حکايت از اين دارد که البغدادي همچنين «ابوحبيب الجزراوي» يکي از معاونان خود را براي گرفتن بيعت به ليبي فرستاده است. ابونبيل الانباري که يکي از نيروهاي ارتش صدام بود که نقش مهمي درگيري هاي فلوجه، صلاح الدين و موصل ايفا کرده است و اعزام او به ليبي نشان مي دهد که داعش به آينده خود در مغرب عربي بسيار دل خوش کرده است. اما چرا داعش شهر سرت را انتخاب کرده است؟

دلايل تبديل سرت به مرکز داعش

چند دليل موجب شده است که داعش شهر سرت را به پناهگاه يا مرکزي براي خود انتخاب کند. اول اينکه اين شهر در مرکز سواحل ليبي قرار دارد و بر همه سواحل اين کشور مشرف است و تا نزديکي عمق آفريقا به سمت مصر و عمق مغرب عربي به سمت الجزاير از طريق تونس امتداد مي يابد. در نتيجه به يک کابوس نظامي و امنيتي براي کشورهاي همسايه تبديل خواهد شد و نکته بعدي اينکه سرت هم اينک خارج از کنترل دو دولت درگير در ليبي است و در نتيجه محاصره آن براي نيروهاي دولتي دشوار خواهد بود و اين امر اين فرصت را در اختيار داعش قرار مي دهد که ابتکار عمل براي گسترش دامنه خود در شرق و غرب را به دست بگيرد. اين گسترش دامنه نفوذ داعش چه بسا برخي از گروههاي وابسته به القاعده ماننده گروه "الشباب" سومالي يا گروه "المرابطين" يا القاعده در سرزمين‌هاي مغرب عربي را به تجديد نظر در محاسبات و وفاداريشان وا دارد. از لحاظ اقتصادي نيز سرت و اطراف آن سرشار از منابع نفتي است و اين منطقه ساحلي به داعش اين امکان را مي دهد که از بندرهاي آن نفت را به طور قاچاقي صادر کند.

از سوي ديگر امکانات زراعي سرت به داعش امکان خودکفايي مي دهد. از لحاظ نظامي نيز بايد گفت که حدود 5000 عنصر داعشي متشکل از اتباع ليبي، تونس، سودان، يمن و آفريقا در سرت هستند که در واقع اين 5000 نفر از کساني هستند که يا از دست گروه انصار‌الشريعه تونس و برخي از گروه‌هاي مسلح ليبي گريخته‌اند يا از القاعده سودان، سومالي و قبايل الطوارق به سرت آمده اند. اين جنگجويان در سرت زادگاه قذافي به تجارب نظامي، امنيتي و اطلاعاتي دست يافته اند.

آنها همچنين به زرادخانه تسليحاتي که از جنگ عليه قذافي باقي مانده است، دست يافته اند. در نتيجه جغرافياي سرت، منابع انساني و مالي سرت، همه عواملي هستند که به داعش اين امکان را مي دهد که سرت را به جاي رقه سوريه به پايتختي براي خود تبديل کند. به همين دليل هم اخيرا روند مهاجرت تروريستها از مغرب عربي به سمت سوريه کاهش يافته است. گروه تروريستي داعش تحميل نظام عقيده اي خاص خود بر شهروندان سرت همانند ساير شهرهاي تحت کنترل خود آغاز کرده است.

گسترده شدن دامنه جغرافيايي درگيري و دخالت بازيگران منطقه‌اي جديد

اما تغيير مرکزيت داعش از شرق به غرب منجر به گسترده تر شدن دامنه جغرافيايي درگيري و دخالت بازيگران منطقه اي جديد مي شود.حضور داعش در سرت موجب مي شود که بسياري از نيروهايي که اين گروه را مبارزه کننده واقعي با نيروهاي خليفه حفتر فرمانده ارتش ليبي مي دانند، به آن جذب شوند. همچنين افرادي که از لحاظ امنيتي در تونس، مصر، الجزاير و مغرب تحت تعقيب هستند به اين گروه جذب مي‌شوند.

از سوي ديگر سرت و به طور کلي ليبي به پايگاهي براي حمله به کشورهاي همسايه و بر هم زدن ثبات کشورهايي مانند مصر، الجزاير و تونس تبديل مي شود.همچنين سرت آنچه را که رقه يا موصل براي داعش فراهم نکرده بود، فراهم مي کند و آن هم نزديکي به اروپا است. اين نزديکي خود به افزايش نگراني غربي ها و دخالت آنها در ليبي منجر مي‌شود. با گذشت

4 سال از پيروزي انقلاب فوريه در ليبي، نه‌ تنها اين کشور هنوز به ساحل آرامش نرسيده است، که بعد از سرنگوني دولت، امور در اين کشور متشنج شده و ناآرامي و هرج و مرج همه جا را فرا گرفته است. در واقع نه انقلابي در ليبي تحقق يافته و نه نظامي جديد تشکيل شده و نه نظام قبلي باقي‌مانده است.

گروه‌هاي مختلف شبه نظامي در ليبي که از حمايت کشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي برخوردارند با يکديگر درگير هستند و گروه‌ تروريستي داعش نيز بخش‌هايي از اين کشور را به اشغال خود در آورده است. تاکنون تلاش‌هاي مختلف سازمان ملل متحد و کشورهاي همسايه ليبي براي حل بحران اين کشور به دليل دخالت‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي نتيجه‌اي در بر نداشته است.

در اين حال، «محمد حاجي محمود» فرمانده پيشمرگان اقليم کردستان عراق در شهر کرکوک در گفتگو با ايرنا از نقش موثر جمهوري اسلامي ايران در مبارزه با تروريست‌هاي داعشي سخن گفت و اين نقش را همواره و در برهه هايي چون تقويت خط دفاعي پيشمرگان کرد در برابر تهاجم گذشته داعش به شهر اربيل و جلوگيري از سقوط اين شهر انکارناپذير دانست.حاجي محمود از فرماندهان و چهره هاي شناخته شده در ميان پيشمرگان کرد است که پيشينه سال هاي مبارزه با حکومت بعثي عراق و سپس جنگ با تروريست هاي را در کارنامه دارد.

در بخش نخستِ گفتگوي حاجي محمود با ايرنا که چندي پيش روي خروجي خبرگزاري قرار گرفت، وي تصريح کرد که شکل‌گيري گروه تروريستي داعش را بايد نتيجه حسابگري اشتباه آمريکا، عربستان سعودي و ترکيه دانست. وي همچنين روي متغيرهايي چون برخي سوء مديريت هاي دولت وقت «بغداد»، تداوم اختلاف هاي سني ها با دولت مرکزي و البته کردها و دولت مرکزي، خيانت و گريز برخي از فرماندهان نظامي و مسئولان شهر موصل و نيز پشتيباني کشورهاي منطقه از داعش انگشت نهاد که سبب شد تا اين گروه در چند روز بخش قابل توجهي از عراق را به تصرف خود درآورد.وي همچنين به موضوع حرکت داعش به سمت مناطق کردنشين عراق اشاره و عنوان کرد که در کشاکش تلاش داعش براي تصرف بغداد بنا به دلايلي نيروهاي داعش به جاي ادامه حمله به بغداد به سمت کردستان تغيير مسير دادند.

در بخش دوم، حاجي محمود به نقش جمهوري اسلامي ايران در کمک به نيروهاي پيشمرگ اقليم کردستان عراق براي عقب راندن داعش از مناطق کردنشين پرداخته است.به گفته حاجي محمود، جمهوري اسلامي ايران به رغم بي توجهي گروه هاي کردي به هشدارهاي تهران در زمينه هجوم داعش، به سرعت به کمک پيشمرگان شتافت و مانع از سقوط اربيل شد. از اين زمان پشتيباني ايراني ها گسترده تر شد و در بخش هاي گوناگوني از جبهه هاي درگيري با داعش شاهد حضور مستشاران و مشاوران ارشد نظامي ايراني براي کمک به پيشمرگان هستيم.

وي درباره روابط ترکيه و اقليم کردستان عراق نيز تصريح کرد آنکارا با اقليم کردستان در برخي از حوزه ها و مسايل مانند تجارت، ديپلماسي و ... ارتباط هاي بسياري دارد اما اين ها به معناي يک پيوند و ارتباط راهبردي و به دنبال آن نوعي همکاري و همراهي امنيتي و نظامي نيست.در ادامه مشروح بخش دوم گفت و گوي ايرنا با حاجي محمود آمده است:

* همان طور که مي دانيم تابستان پارسال «مسعود بارزاني» در نامه اي که خطاب به رئيس جمهوري ايران نوشت به طور رسمي از کمک هاي سريع و موثر نظامي ايران به اربيل در برابر حمله داعش تشکر و قدرداني کرد. وي در اين نامه تاکيد کرده است که ايران نخستين کشوري بود که کمک هاي موثرش را به سمت اقليم کردستان روانه کرد. به باور شما کمک هاي نظامي ايران به پيشمرگان چه تاثير و پيامدهايي داشت؟

** در واقع جمهوري اسلامي ايران در همان روزي که نيروهاي داعش وارد موصل شدند نمايندگاني را به اربيل فرستاد و اين نمايندگان در ديداري با حضور گروه هاي گوناگون سياسي کُرد عراقي، گفتند که داعش يک خطر جدي براي کل عراق است.

آنها گفتند که داعش يک خطر براي کردستان و بيشتر از آن براي امنيت کل منطقه است. به همين دليل نياز است از هم اينک کُردها به نوعي آماده دفاع و مبارزه با داعش باشند و همچنين اعلام کردند که ايران آماده هرگونه همکاري نظامي و سياسي و دادن تسليحات به کردها است.

اما واقعيت آن است در آن زمان و در آن شرايط پيشنهادهاي جمهوري اسلامي ايران مورد استقبال واقع نشد يعني برداشت عمومي اين بود که داعش خطري براي کردها به شمار نمي رود و نيازي نيست درگير جنگي با سرنوشتي نامعلوم شد.

* يعني احزاب و گروه هاي کُرد از پيشنهاد جمهوري اسلامي استقبال نکردند؟ کدام يک از احزاب و گروه هاي کرد در اين ديدار حضور داشتند؟

** بله در آن زمان پيشنهاد مورد اقبال واقع نشد چرا که به صورت عمومي اين باور وجود داشت که اين نوعي جنگ شيعه و سني است و داعشي ها نيز خود بارها اعلام و تبليغ کرده بودند که با کردها مشکلي نداريم. در آن نشست نمايندگان ارشد يا رهبران همه احزاب اصلي و داراي کرسي از جمله حزب دموکرات کردستان، اتحاديه ميهني کردستان، سوسيال دموکرات کردستان، اتحاد اسلامي کردستان، جماعت اسلامي کردستان و گوران حضور داشتند. اين ديدار و چند مذاکره پراکنده ديگر در نهايت باعث نشد کردها داعش را جدي بگيرند .

* پس از مدتي که داعش در حال پيشروي به سمت جنوب يعني بغداد بود شاهد بوديم که آن‌ها مسير پيشروي را تغيير دادند و به سوي کردستان حمله ور شدند. به نظر مي رسد که روابط نظامي و کمک هاي موثر ايران هم از اين زمان با استقبال کردها مواجه شد شد. آيا روند اين گونه بود؟

** بله همين گونه شد. پس از آن که داعشي ها به طور ناگهاني و در حمله اي رعد آسا و غافلگيرانه به سمت «مخمور» و «گوير» در داخل مرزهاي کردستان هجوم آوردند، در همان شب حمله جمهوري اسلامي به سرعت پنج فروند هواپيما براي پشتيباني مدافعان وارد اربيل کرد و کمک‌هاي نظامي ايران به پيشمرگان به سمت مخمور که در فاصله 42 کيلومتري اربيل است روانه شد و بايد تاکيد کنم اين کمک ها تاثيري بسزا و غيرقابل انکار در تقويت خط دفاعي پيشمرگان کُرد داشت.

همچنين علاوه بر تاثير نظامي اين اقدام، اين پشتيباني سريع و کارآمد از نظر روحي - رواني هم تاثير مثبتي روي پيشمرگان داشت.اگر پيشروي داعش در مخمور متوقف نمي شد با توجه به وضعيت دشت بودن منطقه و نيز ادوات و تسليحات بسيار پيشرفته اي که داعشي ها داشتند، در آن صورت امنيت اربيل به عنوان مرکز حکومت اقليم کردستان به شدت با خطر مواجه مي شد. تصور اين که اربيل به دست داعشي ها بيافتد نه تنها در کل کردستان، ايران و ترکيه بلکه به نظرم در کل دنيا باعث ايجاد وحشت مي شد. در نتيجه پشتيباني ايران در اين مقطع بسيار حياتي و جدي بود .

* پس از دفع حمله مخمور، روابط و تعامل نظامي- مستشاري ميان ايران و کردهاي عراق (پيشمرگان) در ديگر جبهه ها چگونه بود؟

** پس از دفع حمله شبانه مخمور، ما به صورت عملي در همه جبهه ها به طول 1040 کيلومتر شاهد حمله هاي جدي و پراکنده داعشي ها به مرزهاي کردستان بوديم. از اين زمان پشتيباني ايراني‌ها گسترده تر شد و در نقاط گوناگوني از جبهه هاي درگيري با داعش شاهد حضور مستشاران و مشاوران ارشد نظامي ايراني براي کمک به پيشمرگان بوديم و همچنان هستيم. اين همکاري ها در استان ديالي و شهرهايي نظير جلولا بيشتر نمود پيدا کرد. همچنين آن گونه که اطلاع داشتيم يگان هايي از نيروهاي نظامي ايران نزديک خط مرزي 2 کشور مستقر شدند تا در صورت نياز براي پشتيباني از نيروهاي درگير وارد عمل شوند.بايد تاکيد کنم که جمهوري اسلامي ايران بسيار آشکارا و موثر در برابر داعشي ها ايستاد و به ما نيز کمک کرد و اين امر تا به امروز ادامه داشته است. اين واقعيت يکي از دلايل قدرت گيري کردها در برابر داعش به شمار مي رود.

* همان طور که اشاره کرديد امنيت اربيل به شدت در خطر بود. اين در حالي است که در همان زمان اقليم کردستان عراق از ترکيه درخواست کمک نظامي کرد. هر چند ترکيه مدعي داشتن روابط راهبردي با اربيل بود و از سال 2011 به اين سو در عرصه‌هاي گوناگون ديپلماتيک، سياسي و اقتصادي شاهد گسترش قابل توجه ارتباط هاي آنکارا و اربيل بوديم اما ترک ها اسارت ديپلمات‌هاي خود به دست داعش را تبديل به بهانه اي براي کمک نکردن به کردها کردند. ديدگاه شما در اين زمينه چيست؟

** به راستي بايد گفت ترکيه بنا به دلايلي چند و اسناد و شواهد گسترده اي، خود همکاري جدي با داعش داشته است و اين امر بر کسي پوشيده نيست. اين کشور تبديل به محل ترانزيتي براي کمک‌هاي مالي، اعزام نفر و تسليحاتي براي داعش شده است. درست است که ترکيه در برخي از حوزه‌ها و مسايل مانند تجارت، ديپلماسي و ... ارتباط هايي با اقليم کردستان دارد اما اين ها به معني يک پيوند و ارتباط راهبردي و در پي آن نوعي همکاري و همراهي امنيتي و نظامي نيست.

همان طور که گفتم ترکيه از متهمان تقويت شدن داعش در منطقه است. البته در برهه اي ديگر شاهد آن بوديم که ترکيه به پيشمرگان کُرد اجازه داد که به کوباني بروند و در دفاع از اين شهر موثر واقع شوند اما هنوز مشخص نيست اين اجازه دادن ترکيه به خاطر فشارها و خواست‌هاي مقامات واشنگتن بوده است يا زير فشار افکار عمومي داخلي و بين‌المللي. به هر حال آن ها در آن مقطع اجازه دادند پيشمرگان کرد يک مسير 280 کيلومتري از خاک اين کشور را طي کنند و از مرز شمالي وارد کوباني شوند.

همين امر به نظرم تا اندازه‌اي باعث کاهش انتقادهاي داخلي و بين المللي عليه سياست هاي ترکيه در قبال داعش شد و تا اندازه‌اي دادن اين دالان ترانزيتي به پيشمرگان براي آن ها اعاده حيثيتي بود اما در کل، اين تحولات باعث به فکر فرو رفتن بسياري از کردها شده است که نمي توانيم روي ترکيه به عنوان يک متحد در مواقع اضطرار حساب باز کنيم.

* مناسبات کلي ميان جمهوري اسلامي ايران و حکومت اقليم کردستان عراق را طي يک سال گذشته به طور عمومي چگونه مي بينيد؟ همان گونه که اشاره کرديد در حوزه همکاري هاي امنيتي ايراني ها بسيار فعال و موثر بودند. در کل پرسش من اين است که آيا حمله داعش به سمت اقليم کردستان باعث افزايش تعامل هاي تهران و اربيل شده است؟

** درباره روابط جمهوري اسلامي ايران و اقليم کردستان عراق بايد بگويم که بايد هر از گاهي اين روابط را از چشم‌انداز بغداد مشاهده کنيم؛ يعني اين روابط متاثر از روابط طرف ها با بغداد بوده است .زماني که کُردها با دولت بغداد همراهي و همکاري دارند مي بينيم به همان ميزان روابط کردها و جمهوري اسلامي ايران نيز خوب و گسترده است. هر زمان نيز تنش ميان کردها و دولت بغداد وجود دارد مشاهده مي‌کنيم به همان ميزان تنش و سردي در روابط تهران و اربيل مشاهده مي شود. البته جمهوري اسلامي ايران چند بار تلاش کرده است تا تنش ها و مشکلات موجود ميان کردها و دولت مرکزي عراق را کم کند و نوعي راهکار و راه حل براي پايان دادن به اين مشکلات ارايه دهد.

* به نظر شما بهترين نقشي که جمهوري اسلامي ايران در عراق هم در مبارزه با داعش و هم در مسايل و مشکلات موجود ميان اربيل و بغداد مي تواند ايفا کند، چگونه نقشي است؟ به باور من سرعت و ميزان گسترش روابط تهران- بغداد از 2003 تا امروز بسيار بيشتر از سرعت و ميزان گسترش روابط ميان تهران و اربيل است. در اين شرايط شما چه پيشنهاد و توصيه اي براي ايفاي هرچه بهتر نقش ايران در عراق داريد؟

** جمهوري اسلامي ايران بايد موازنه دهنده ميان اربيل و بغداد باشد. بايد فکر نکند که به سرانجام نرسيدن و ناکامي کردها به معني به سرانجام رسيدن و موفقيت بغداد است. اگر کُرد در عراق موفق نشود اين مساله بي شک پيامدهاي بسيار منفي روي بغداد در ابعاد گوناگون امنيتي، سياسي و اقتصادي خواهد داشت و البته اگر دولت مرکزي هم در بغداد موافق نشود همين تاثيرگذاري را در کردستان خواهند داشت و بحرانِ ناشي از موفق نبودن آن ها به کردستان نيز تسري پيدا مي کند .

به عبارت ديگر، بايد بگويم که هر 2 طرف يعني دولت و کُرد در عراق داراي نقاط، منافع و مسايل مشترک گوناگوني هستند. ما تاکنون مشکلات زيادي داشته ايم و بسياري از آن ها هنوز حل نشده است؛ از جمله مساله ماده 140 قانون اساسي، مساله بودجه، مساله فروش نفت، مساله حضور سازنده‌تر در کشور، مساله اختلاف نظر در خصوص مديريت بهتر کشور که باعث افزايش نارضايتي اهل سنت از کل روند موجود و سپس زمينه سازي ظهور داعش شد. به نظرم جمهوري اسلامي ايران با توجه به روابط خوبي که با همه طرف هاي مقيم در بغداد و کردستان عراق دارد بايد تلاش کند نوعي رضايت نسبي و دوطرفه براي حل مشکلات موجود ايجاد کند. اين بهترين نقشي است که جمهوري اسلامي ايران مي تواند ايفا کند و به طور طبيعي باعث گسترش نفوذ، دوستي و حضورش با رضايت همه در عراق خواهد شد.

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2016\01\01-23\20-14-22.htm&storytitle=%C7%E4%CA%DE%C7%E1%20%81%C7%ED%CA%CE%CA%20%CF%C7%DA%D4%20%C8%E5%20%AB%D3%D1%CA%BB%20%E1%ED%C8%ED%BA%20%8D%D1%C7%BF

ش.د9405528