تاریخ انتشار : ۰۵ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۲۷۶۰
آیا تهدیدات داعش نسبت به چین جدی است؟
اشاره مدتی است که گروه تروریستی «داعش» دولت چین را از طریق پیام‌های اینترنتی تهدید می‌کند و به مقامات پکن وعده حملات بیشتر را می‌دهد. این تهدیدات که در نوع خود جدید هستند، این روزها دستمایه اظهارنظرها و تحلیل‌های مختلفی شده است؛ برخی می‌گویند دست داعش به چین نمی‌رسد و اصولا نمی‌تواند در حوزه امنیت ملی این کشور یک تهدید محسوب شود. بعضی به اقلیت مسلمان چین نظر دارند و می‌گویند، داعش با سوء‌استفاده از نارضایتی‌های موجود در میان جامعه مسلمان استان «سین کیانگ» و یا دیگر مناطق، می‌تواند به درون آنها نفوذ کند و از طریق حملات تروریستی به وسیله شبه نظامیان آموزش دیده، دولت چین را به قدر کافی آزار بدهد. تقابل آمریکا و چین بستر دیگری برای تحلیل درباره داعش است؛ از این منظر برخی به ماجرای شکل‌گیری و فعالیت شبکه «القاعده» و سپس گروه «طالبان» به عنوان ابزار دیپلماسی ایالات متحده در دهه‌های 1980 و 1990 اشاره می‌کنند و می‌گویند در آن مقاطع ایالات متحده اهداف خود را در گروه‌های فوق دنبال می‌کرد و اکنون هم با اهرم داعش به سراغ چین می‌رود. در این مقاله مسئله تهدید چین از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و نویسنده ضمن توجه به ابعاد موضوع فوق، تلاش می‌کند به این سوال نیز پاسخ دهد که ظرفیت خویشتنداری مقامات چینی در برابر تهدیدات و حملات داعش تا کجاست؟ سرویس خارجی
پایگاه بصیرت / سبحان محقق

(روزنامه كيهان – 1394/11/01 – شماره 21261 – صفحه 8)

مدتی است که گروه تروریستی داعش در حرف و در عمل، تهدیدات خود را متوجه چین کرده است و علاوه بر عتاب کردن به مقامات پکن مبنی بر اینکه حملات گسترده‌ای در راه است، جامعه اسلامی این کشور را نیز مخاطب خود قرار می‌دهد و با پخش تبلیغات هدفمند و سرودهای مهیج به زبان چینی از طریق اینترنت، تلاش می‌کند که از میان آنها نیرو جذب کند.

«ابوبکر البغدادی» تیرماه گذشته گفته بود: حقوق مسلمانان در چین، هند و فلسطین به زور سلب می‌شود.

شما برادران در همه جای دنیا منتظر نجات خود هستید و منتظر لشکر (داعش) می‌مانید.

هفته‌نامه «فونیکس» چاپ هنگ‌کنگ، که به طور گسترده در سراسر چین پخش می‌شود، ضمن پوشش دادن اظهارات سرکرده داعش، این نکته را برجسته کرد که اول از همه، نام «چین» را البغدادی به زبان آورد و این علی‌الاصول یعنی اینکه خطر نزدیک است. داعش همچنین، نقشه‌ای را منتشر کرد که به زعم خود باید تا پنج سال دیگر تصرف کند. در این نقشه بخش قابل توجهی از استان «سین کیانگ» در شمال غربی چین دیده می‌شود.

استان سین‌کیانگ، دور افتاده و وسیع است و حدود 20 میلیون نفر جمعیت دارد که همگی ترک زبان و مسلمان هستند و از لحاظ قومیتی، به آنها «اویغور» می‌گویند. این استان که به آن ترکستان شرقی، نیز می‌گویند، مرکزش «ارومجی» است. علاوه بر ایغورها، در چین قوم مسلمان «هویی» نیز زندگی می‌کنند که حدود 10 میلیون نفر هستند.

هویی‌ها با قوم غالب «هان» مشکلی ندارند و آنها به عنوان هموطن، در کنار هم زندگی می‌کنند، اما میان ایغورها و دولت مرکزی چین تنش وجود دارد که درجای خود به آن اشاره خواهد شد.

سه ماه جلوتراز اظهارات البغدادی، یعنی اردیبهشت ماه، داعش با هدف جذب چینی‌ها، ترانه‌ای را به زبان چینی پخش کرد و در این ترانه، از مخاطبان می‌خواست بیدار شوند و در کنار داعش، با دشمن بی‌شرم (دولت چین) بجنگند.

مورد دیگری که برای چین یک خطر بالقوه محسوب می‌شود، حضور ده‌ها چینی تبار میان عناصر داعش در خاورمیانه است؛ مقامات پکن اواخر آذرماه گذشته اعلام کرده بودند که حدود 300 تبعه چینی در کنار داعش در خاورمیانه می‌جنگند.

حضور این تعداد چینی در میان دیگر تروریست‌های داعش وقتی باور کردنی می‌شود که به نقش ترکیه در ماجرا پی‌ببریم.

همانطور که می‌دانیم ترکیه شاهراه انتقال عناصر تروریست از کشورهای مختلف به داخل سوریه است. از طرف دیگر، این کشور به بهانه قومیت، مذهب و زبان مشترک با ایغورها، سعی کرده است که نفوذ خود را میان آنها زیاد کند و حتی طی سال‌های قبل از آغاز بحران سوریه (2011)، عملا به سخنگوی اویغورها علیه دولت مرکزی چین تبدیل شده بود و آنکارا میزبان چهره‌های سیاسی مخالف پکن هم بوده است. این سیاست آنکارا با اعتراض مکرر چین مواجه شده است.

در مورد وسعت و گستردگی احساسات همسو با مردم سین‌کیانگ در ترکیه همین‌قدر کافی است که گفته شود، در خیابان‌های آنکارا و اسلامبول در حمایت از اویغورها تظاهرات هم برپا شده است.

با توجه به این شرایط، طبیعی است که دستگاه اطلاعاتی ترکیه عناصر افراطی ترکستان شرقی را جذب و به داخل خاک سوریه منتقل کند.

البته حجم تهدیدات داعش علیه چین، به همین سطح جذب نیرو منحصر و محدود نمی‌شود، بلکه از طریق عناصر خود، در داخل این کشور تاکنون چندین عملیات انجام داده است. به عبارت دیگر، شماری از جنگجویان آموزش دیده به کشور بازگشته‌اند. «زانگ شین‌فنگ» مدیر گروه آژانس منطقه‌ای ضد تروریسم چین، ضمن ابراز نگرانی در مورد بازگشت عناصر جذب شده داعش گفت: این افراد بازگشت به زادگاهشان را آغاز کرده‌اند، امری که برای منطقه یک تهدید بزرگ محسوب می‌شود، درگیری با نیروهای دولتی در منطقه دور افتاده «شاچه» استان سین‌کیانگ، ترور مسئول مسجد «کاه» در شهر غربی «کاشغر»، حمله با چاقو به مردم عادی در ایستگاه‌های راه‌آهن «گوانگ‌جو» و «کانگ مین» از جمله اقداماتی است که یک سال اخیر رخ داده و آنها را به عناصر داعش نسبت می‌دهند.

اما، خونین‌ترین عملیات تروریستی که به تنهایی جان 39 تن را گرفت و مجروحان زیادی برجای گذاشت، عملیات انتحاری روز دوم خرداد در بازار شهر «ارومجی» مرکز استان «سین‌کیانگ» بود. این حمله که از لحاظ شکلی، بی‌سابقه است، حضور داعش را تأیید می‌کند.

سین کیانگ

منطقه سین‌کیانگ که از آن تحت عنوان «ترکستان شرقی» نیز یاد می‌کنند، برای چینی‌ها یک منطقه دور افتاده در شمال غرب این کشور است. این فاصله به همراه زبان، مذهب و فرهنگ متفاوت، باعث شده است که مردم منطقه خود را چینی ندانند و به دنبال استقلال باشند. مورد دیگری که به حس جدایی‌طلبی دامن می‌زند، فقر و محرومیت ساکنان سین‌کیانگ است؛ در چین هر قدر از جنوب شرقی این کشور به سمت شمال غربی پیش‌ می‌رویم، جامعه از شکل صنعتی پیشرفته به شکل کشاورزی عقب‌مانده تغییر ماهیت می‌دهد. همین حس عقب‌ماندگی میان ساکنان سین‌‌کیانگ یک حس مشترک است و مردم این استان گناه آن را به گردن دولت مرکزی می‌اندازند.

لذا، این حس جدایی‌طلبی از قبل میان مسلمانان وجود داشته است و آنها سال‌هاست که می‌خواهند از چین جدا شوند و یک دولت اسلامی مستقل به نام «ترکستان شرقی» تشکیل دهند.

شبه نظامیان «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» (ای.تی.آی.ام) از قبل به دنبال همین هدف بودند.

بنابراین، از قبل و پیش از اینکه گروه تروریستی داعش شکل بگیرد، چنین جریان و جنبشی در سین‌کیانگ وجود داشت و دولت‌های غربی نیز در این میان، بر اساس منافع خودجانب جدایی طلبان را می‌گرفتند.

پس از 11 سپتامبر سال 2011 که بازار ارائه فهرست گروه‌های تروریستی داغ بود، دولت چین جنبش ترکستان شرقی را هم در این فهرست قرار داد. اما غربی‌ها نپذیرفتند و نهادهای حقوق‌بشری انگشت اتهام را به سمت پکن می‌گرفتند و می‌گفتند، حاشیه‌ای شدن اقتصادی اویغورها و تحمیل محدودیت‌های فرهنگی و مذهبی بر آنها، علت اصلی خشونت قومی در سین‌کیانگ است. در حال حاضر چین تلاش می‌کند پیوند میان «ای.تی.آی.ام» و داعش را ثابت نماید. در همین ارتباط «وو سایک» فرستاده چین در خاورمیانه مدعی است که عناصر جنبش ترکستان شرقی را داعش آموزش می‌دهد.

جالب است بدانیم که در ادبیات دیپلماتیک چینی‌ها کمتر صحبت از طالبان و خطرات آن برای سین‌کیانگ می‌شود؛ این در حالی است که این استان با دو کشور طالبان‌خیز یعنی افغانستان و پاکستان هم‌مرز است. البته مقامات پکن این را هم می‌گویند که شماری از شبه‌نظامیان اویغور در حد فاصل مرزی افغانستان و پاکستان حضور دارند، ولی صحبت از ارتباط آنها با طالبان نمی‌کنند.

اگر خطرات داعش برای چین را در همین حد بدانیم، وبه سایر جنبه‌های این تهدیدات توجه نداشته باشیم، می‌بینیم که باز هم خطر جدی است و علاوه بر آنکه می‌تواند هزینه‌های زیادی برای چین داشته باشد، در مسیر برنامه‌های راهبردی توسعه این کشور نیز می‌تواند اختلال ایجاد نماید.

خطرات در خارج از مرزها

تهدیداتی که از جانب پدیده داعش در خارج از مرزهای چین متوجه این کشور می‌شود، نه‌تنها با خطرات داخلی برابری می‌کند، بلکه از برخی جنبه‌ها خطرناک‌تر هم هست. این خطررا می‌توان در سه حوزه انرژی، بازار و امنیت مورد توجه قرار داد.

در ارتباط با انرژی هرچند چین طی سال‌های گذشته کوشیده است از طریق امضای قراردادهای نفتی و گازی با کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و آسیای مرکزی، به منابع متعدد در حوزه‌های جغرافیایی مختلف تکیه کند، ولی هنوز به نفت عراق وابسته است و نمی‌تواند از سطح ارتباطات خود با ایران و عربستان بکاهد. چین در حال حاضر شش میلیون و 100 هزار بشکه نفت در روز وارد می‌کند و پس از آمریکا، دومین واردکننده نفت در جهان است و برای توسعه خود، نیاز به نفت دارد. این کشور بزرگ‌ترین خریدار نفت عراق است و بیش از 20 درصد پروژه‌های نفتی این کشور را در اختیار دارد. با این حساب، می‌توان گفت که چین پس از آمریکا، بزرگ‌ترین مدعی امنیت در منطقه است.در بازار خاورمیانه نیز چین حضور پررنگی دارد؛ اقتصاد این کشور دومین اقتصاد بزرگ دنیا (از لحاظ حجم) است. چین پس از پشت سرگذاشتن دوران 30 ساله رشد سریع اقتصادی (دهه‌های 70، 80 و 90)، که رشدی معادل 11 درصد را هم ثبت کرد و از آن تحت عنوان «معجزه اقتصادی» هم یاد می‌کنند، به شدت به بازار وابسته شد. این کشور با اجرای سیاست‌هایی چون توجه به سلائق مصرف‌کنندگان، درجه‌بندی کیفی کالاها و کاهش قیمت‌های تمام شده، بازارهای گسترده‌ای را برای کالاهای خود دست و پا کرد. هرچند توسعه بازار برای اقتصاد بزرگ چین، یک حسن است، اما از دست دادن این بازارها نیز فاجعه محسوب می‌شود و می‌تواند اثرات مخربی را برای چین به دنبال داشته باشد.

با این ويژگی‌هایی که برای اقتصاد خارجی چین برشمردیم و دلایل دیگری که به آنها اشاره نشده است، این کشور به عنوان یک قدرت اقتصادی بزرگ، نمی‌تواند در برابر فعالیت‌های داعش ساکت و بی‌طرف بماند و اگر شرایط بدتر شود و به نفع تکفیری‌ها تغییر کند، دولت پکن مجبور است که تغییر رویه بدهد و از انزوا خارج بشود.

از لحاظ امنیت بین‌المللی و منطقه هم چین در برابر داعش آسیب‌پذیر است؛ در منطقه آسیای میانه، چین به همراه دیگر اعضای سازمان همکاری‌های شانگهای (روسیه، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان) به این نتیجه رسیده‌اند که جریان تکفیری‌ داعش همه اعضا را به یک اندازه تهدید می‌کند و لذا، تهدید هر عضو، تهدید سایر اعضاست. صدها شهروند از همه اعضای شانگهای در صفوف داعش حضور دارند و تاکنون تروریست‌ها پس از بازگشت به زادگاه خود، دست به عملیات خونین هم زده‌اند. به خاطر پررنگ شدن همین خطرات امنیتی مشترک است که «شی‌جین‌پینگ» رئیس‌جمهور چین طی اجلاس شانگهای در تاجیکستان گفت: (ما) باید تلاش‌ها برای سرکوب سه نیروی شر، یعنی تروریسم، تندروی و جدایی‌طلبی را هماهنگ بکنیم.

در کشورهای مالزی و اندونزی هم برای شهروندان چینی و منافع چین خطرات بالقوه امنیتی وجود دارد؛ چون عناصر داعش به این کشورها نیز نفوذ کرده‌اند و با توجه به حملات تروریستی اخیر در جاکارتا، لااقل حضور داعش در اندونزی قطعی به نظر می‌رسد.

ایالات متحده

داعش برای ایالات متحده و چین به طور طبیعی، یک تهدید مشترک محسوب می‌شود. ولی مسئله اینجاست که این دو کشور به پدیده داعش، نگاه مشابهی ندارند؛ در عراق شاید با اغماض نسبت به بسیاری از واقعیت میدانی، بتوان گفت که موضع واشنگتن و پکن به هم نزدیک است، اما در مورد مسئله سین کیانگ، نگاه آنها خیلی با هم متفاوت است؛ آمریکا از اقتصاد چین هراس دارد و به همین خاطر، طی سال‌های اخیر تلاش کرده است منطقه آسیای شرقی را امنیتی و چین را وارد فاز نظامی کند، تا این کشور منابع خود را در این حوزه (به جای حوزه اقتصادی) هزینه نماید. از این منظر، حضور داعش در سین‌کیانگ، برای آمریکا یک فرصت است نه تهدید!

آمریکا با چین بازی دیگری دارد و این بازی، بر داعش هم اثرگذار است. ایالات متحده خوب می‌داند داعش برای روسیه، ایران و چین خطر محسوب می‌شود. اما به همان میزان نیز یک داعش غیرقابل کنترل برای نظام و امنیت جهانی و خود آمریکا یک چالش جدی است.

در مجموع، واشنگتن با پکن بر سر داعش بازی می‌کند؛ از یک طرف می‌خواهد چین را وارد مجادلات بی‌پایان امنیتی بکند و از طرف دیگر، نمی‌خواهد چین وارد ائتلاف 4+1 بشود و بساط داعش را برچیند.

تابستان سال گذشته «باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا چین را متهم کرد که طی سه‌دهه اخیر در عرصه بین‌المللی سواری مجانی خورده است، یعنی دیگران برای ایجاد ثبات و امنیت هزینه کرده‌اند، اما نفع آن به چین رسیده است. به عنوان مثال، آمریکا تاکنون میلیاردها دلار هزینه کرده است، تا جریان آزاد نفت از تنگه هرمز تضمین شود. ولی چین بدون هزینه، از این شرایط بهره می‌برد.

احتمالا، راهبرد آمریکا در ارتباط با چین، به ورطه انداختن این کشور است؛ این ورطه می‌تواند در شکلی باشد که اوباما آن را با جملات فوق، تعریف کرده است و یا می‌تواند در شکل درگیری داخلی با داعش باشد. این درگیری هرچه گسترده‌تر باشد، بهتر است! به عبارت بهتر، ایالات متحده در معادله چین-داعش، نابودی داعش را نمی‌خواهد، بلکه ایجاد یک حالت توازن میان آن دو را بیشتر می‌طلبد، توازنی که می‌تواند پایه‌های اقتصادی چین را تضعیف نماید.

ظرفیت خویشتنداری

به نظر می‌رسد که در نتیجه سیاست‌های هدفمند آمریکا، چین در شرایط انتخاب قرار گرفته است؛ این کشور که به لحاظ لشکرکشی به خارج،‌ پرونده پاکی دارد، الآن در ظاهر ملزم است که با واشنگتن معامله بکند؛ بخشی از هزینه‌های امنیتی در خاورمیانه را همان‌طور که اوباما می‌خواهد، تقبل کند و درعوض، واشنگتن نیز از آزار مرزی چین دست بردارد. اکنون کمتر روزی پیش می‌آید که خبری از دریاهای شرق و جنوب چین در مورد اصطکاک میان ناوهای آمریکایی و کشتی‌های جنگی چینی، هشدار هواپیماهای جنگی دوطرف به یکدیگر و یا عبور کشتی‌های آمریکایی از مجاور جزایر مصنوعی چین مخابره نشود. یا آمریکا ژاپن را بر سر جزایر مورد اختلاف «دیائوکو» در برابر چین تحریک نکند و یا به اختلافات مرزی سایر کشورها مثل فیلیپین با چین دامن نزند.

در ارتباط با داعش هم، هرچند نبرد آمریکا با این گروه تروریستی بیشتر حالت نمایشی دارد، ولی این طور به نظر می‌رسد که آمریکا از چین حمایت ضمنی و صرفا دیپلماتیک را نمی‌خواهد، بلکه می‌خواهد که دولت پکن عملا وارد گود شود. با توجه به بی‌اعتمادی شدید چین نسبت به آمریکا و به دلایل دیگری که ذکر شد، بعید به نظر می‌رسد که چین تحت چتر ایالات متحده، با داعش وارد جنگ شود.

اما، چین همچنان خویشتندار باقی نمی‌ماند و احتمالا حضورش در کنار ائتلاف 4+1 (ایران، عراق، سوریه، روسیه به علاوه حزب‌الله لبنان) پررنگ‌تر خواهد شد. پیش از این چین تمایل خود را برای مشارکت در عملیات هوایی علیه داعش در عراق اعلام کرده بود.

اگر شرایط همین‌گونه که هست پیش برود، حمایت‌های چین از جبهه 4+1 احتمالا غیرمستقیم و در حد حمایت‌های سیاسی، رسانه‌ای و تسلیحاتی خواهد بود.

اما اگر شرایط به هم بخورد و خطر داعش جدی‌تر شود، چین برای پیوستن به جبهه ضد داعش تردید نخواهد کرد.

منابع:

- qz.com

- telegraph.co.uk

- quara.com

- Juancole.com

- خبرگزاری‌ها

http://kayhan.ir/fa/news/66242

ش.د9405503