(روزنامه شرق – 1394/12/20 – شماره 2542 – صفحه 9)
* پیش از این، اشاره کرده بودید که شبکههای اجتماعی رو به افولند و بهزودی اقبال عمومی به آنها کم شده و در نهایت به سرنوشت وبلاگها دچار و خاموش میشوند. بهگمانم تجربههای پیشین درباره تلگرام تا حد زیادی نظریه شما را تأیید میکرد اما ناگهان کمی پیش از انتخابات اخیر مجلس و خبرگان، تلگرام به شکل جدی مورد استفاده قرار گرفت و دوباره رونق گرفت؛ این اتفاق را چگونه میشود توضیح داد؟
** یک مسیر و کارکرد اصلی برای شبکهای مانند تلگرام تعریف شده بود که در این مسیر یا فرایند اصلی، چیزی که درحالحاضر در جامعه ایران تجربه میشود عبارت از آن است که ما در انتهای ظرفیت شبکههای اجتماعی هستیم؛ یعنی انتهای ظرفیت برای اهداف اصلی که برای آن طراحی شده بودند یا اهداف اولیه. این درست است که ما به انتهای ظرفیت این شبکهها رسیدهایم اما لازم است به این نکته توجه شود که میان ظرفیت تعریفی مردم در جامعه ایران و ظرفیت تعریفی اولیه برای تلگرام ممکن است تفاوتهایی وجود داشته باشد. بههرحال به عقیده من، ظرفیت اولیه تلگرام به صورت کامل مورد استفاده قرار گرفته است و در آن رو به انتها هستیم و اما ظرفیت تکمیلی یا موقتی یا گهگاهی همچنان میتواند باقی بماند. این به آن معناست که در مواقع خاص به دلیل وقوع حوادث اجتماعی- سیاسی، ظرفیتهای خاص تکمیلی شبکهها میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. بالطبع در مورد انتخابات یا هر فرایند سیاسی دیگری از این ظرفیتها استفاده میشود.
البته در آنجا هم این شبکهها علت اصلی نیستند بلکه علت مکمل یا ظرفیت مکمل هستند و طبیعتا از این ظرفیتها استفاده خواهد شد کمااینکه بههرحال در دنیا هم برای مثال گهگاه برای راهاندازی کمپینها یا ایجاد جنبشها و مسائل خاص از این ظرفیت تکمیلی استفاده میشود. ولی اساسا در مورد استفاده از تلگرام با نگاه اولیه در ایران یک علامت سؤال به وجود میآید؛ اینکه استفاده از تلگرام نزد ایرانیان چگونه بوده است؟ من فکر میکنم در ایران تلگرام کمی از کارکردی که در ابتدا برای آن تعریف شده بود، فاصله گرفت و بهنوعی از مسیر خود خارج شد. در ایران مردم بیش از همه بهعنوان منبعی برای کسب اطلاعات به تلگرام مراجعه میکنند. این به آن معناست که افراد از طریق عضوشدن در کانالهای مختلف تلگرام در مورد پدیدههای مختلف، اطلاعات دریافت میکنند. واقعیت این است که تلگرام در ایران بیشتر به سمت اطلاعرسانی حرکت کرده است و از نقش شبکههای اجتماعی که فیسبوک آن را بهخوبی ایفا کرد، اندکی دور شده است. البته این پدیده غیرمنطقی نیست و میتواند بابت کنترل و محدودیت رسانهها در ایران باشد.
فیسبوک جهان بزرگتری بود و در آن، امکان اینکه تصور شبکهایبودن ایجاد شود امکانپذیر بود؛ چه از طریق تایملاین و چه از طریق آرایش مطالب در صفحه. تلگرام اندکی خطیتر است و از تصور شبکهای فاصله گرفته است. بنابراین تلگرام جایی میان پیامک و فیسبوک ایستاده است به این معنا که در یک موقعیت شبیه پیامک عمل میکند و در جایی شبیه فیسبوک. فکر میکنم در آیندهای نزدیک شبکهای روی موبایل خواهیم داشت که آرایش شبکهای را بیشتر نشان داده و احساس مرتبطشدن با دیگران را بیشتر به دست بدهد. به نظرم در آینده چنین اتفاقی باید رخ دهد که از روی لمس صفحه موبایل امکان ایجاد شبکه داشته باشیم و تنها به نوشتن مطلب و فرستادن آن بسنده نشود. به نظر میرسد تلگرام این ظرفیت را به صورت کامل استفاده کرده است. نکته دیگر اینکه ولع برای خواندن در سنین میانی به بالا رو به افول میرود چون خواندن مطلب روی موبایل چشمها را ضعیف کرده است. بنابراین میل به مطلبخوانی در تلگرام در سنین ٣٠ سال به بالا بهسرعت کاهش مییابد و آدمها صرفا به تصاویر توجه میکنند و میل به خواندن زیاد کاهش مییابد. در نهایت میخواهم بگویم به این دلایل ظرفیتهای تلگرام به ظرفیتهای ثانویه یا همان ظرفیتهای گهگاهی در بزنگاهها محدود میشود یا شده است.
* چرا کارکردهای ثانویه یک پیامرسان مانند تلگرام در جوامع مشابه جامعه ایرانی اینهمه با اقبال عمومی مواجه میشود؟ به نظر میرسد در میان ایرانیها بیش از آنکه اساسا تمایل به حضور در یک شبکه دوستان در شبکههای اجتماعی پاسخ داده شود، در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی از شبکه اجتماعی استفاده میشود تا پدیدهای رقم بخورد. شکل استفاده از شبکههای اجتماعی و به طور خاص تلگرام در جامعه ایرانی چه تفاوتی با جوامع غربی دارد؟
** در جوامع غربی دو موضوع بسیار داغ و مورد توجه است و بالطبع شبکههای اجتماعی حول این دو فعالیت میکنند. این دو مورد عبارتند از مصرف و تفریح. برای مثال یکی از کارکردهای تلگرام در این جامعه اطلاعرسانی در مورد حراج در فلان مرکز خرید است. درواقع به کمک این ابزار، مصرف ترویج میشود. کاربرد دیگر در این جامعه، تفریح است. این بخش را بیشتر میتوان در ایجاد گروههای هواداران سلبریتیها و انجام کارهای عجیب برای آپلودکردن ویدئو در شبکههای فعال به حساب آورد. استفاده از ظرفیتهای شبکه اجتماعی برای مقاصد سیاسی در کشورهای غربی به دلیل ثبات نسبی نظامهای سیاسی و وجود مجاری دیگر، بسیار پایین است. حتی من فکر میکنم در غرب هم کارکرد شبکهای بهلحاظ دوستیابی ضعیف است، بلکه بیشتر روی تفریح، لذت و مصرف تمرکز میکند. نمونههای آن را زیاد میشود دید؛ مورد اخیر جاستین بیبر بود؛ خوانندهای که کارهایش را روی یوتیوب منتشر میکرد.
اما در کشورهای جهانسوم یا درحالتوسعه، به دلیل اینکه همیشه تلاطمهای سیاسی وجود دارد و مسائل سیاسی حاد است و گهگاه مجاری رسمی رسانهای نمیتوانند به صورت کامل در آنجا ایفای نقش کنند، ظرفیت تکمیلی شبکههای اجتماعی در این کشورها مورد توجه و استفاده قرار میگیرد. این خاص زندگی در جهانسوم است که ما بیشتر از مردمان کشورهای غربی با سیاست درگیریم به این معنی که سیاست در زندگی ما حضور دارد و به آن واکنش نشان میدهیم. اما برای مثال در جامعهای مانند استرالیا اساسا احساس نمیشود که سیاست وجود دارد چون آدمها دنبال مصرف و زندگیاند. در غرب حادترین مسئله محیطزیست است و در نظام سیاسی آرامش وجود دارد. بابت نگرانی در مورد محیطزیست، استفاده گهگاهی یا موقتی یا تکمیلی از شبکههای اجتماعی در راستای محیطزیست است. نمونههای آن را میتوان بهراحتی مشاهده کرد.
برای مثال در بازیهای گذشته جامجهانی فوتبال در برزیل، دختری از میان تماشاچیان مورد توجه کمپانی تولید لوازم آرایشی اورئال قرار گرفت تا برای محصولات آن تبلیغ کند. هنگامی که عکسهایی از این دختر حین شکار در شبکههای اجتماعی منتشر شد، مردم به آن واکنش نشان دادند و فشار اجتماعی به حدی بود که کمپانی اورئال از همکاری با او انصراف داد و اعلام کرد که با کسی که حیوانآزار است کار نمیکند.
یعنی فشار اجتماعی آنقدر زیاد بود که کمپانی از سودآوری این چهره صرفنظر کرد. بنابراین میخواهم بگویم که ظرفیت تکمیلی شبکههای اجتماعی در غرب حول محور محیطزیست است که در مورد آن نگرانی زیادی دارند. بههرحال غرب موفق شده است کارخانههای آلاینده را به چین و کشورهای جنوبشرق آسیا منتقل و آلودگی محیط را کمتر کند اما همچنان برخی مسائل دامنگیر آن است و مسئله محیطزیست بسیار جدی است. در کشورهای درحالتوسعه سیاست هنوز داغ است به علاوه اینکه زندگی در کشورهای درحالتوسعه همواره از چند جهت در حال تلاطم است: بیشترین خطرات محیطزیستی، بیشترین ترافیکها، بیشترین آلودگیهای محیطزیست و بیشترین مسائل اجتماعی برای افراد جوامع درحالتوسعه تلاطم ایجاد میکنند و آنها را بهسوی استفاده از ظرفیتهای شبکه اجتماعی سوق میدهند.
* آیا تکنولوژی (به طور خاص شبکه اجتماعی) جنبشها و فعالیتهای اجتماعی را ایجاد میکند یا جنبشها در یک مکان مناسب و زمان مناسب از آنها برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند؟
** هردو اینها میتواند باشد. مسیر اصلی البته درحالحاضر این است که جنبشها یا حرکتهای اجتماعی از تکنولوژیها استفاده میکنند اما تکنولوژیهای نوین به یک معنا تصوری از اینکه «چه میتوان کرد» را هم ایجاد میکنند. یعنی گاهی خودشان میتوانند آغازکننده باشند. آغازکننده به این معنا که میتوانند الهامبخش باشند که با این تکنولوژی چه میتوان کرد. درواقع شما محتوای مشخصی ندارید اما این تکنولوژی میتواند الهامبخش یکسری ایده باشد. بنابراین تکنولوژی تا حدودی میتواند آرایش جدیدی در فکر ما و مواجهه ما با جهانمان به وجود آورد. من معتقدم که در فازهای مختلف نقش آنها مختلف است. به این معنا که در بدو ابداع و اختراع، نقش ایدهدهنده دارند ولی در مرحله دوم، نقش ابزاری پیدا میکنند و به یک کانال یا بستر تبدیل میشوند. یعنی شما یک بستر دارید و از آن استفاده میکنید. در بهار عربی و جنبشهایی که در کشورهای خاورمیانه رخ داد، به نظرم شبکههای اجتماعی بهعنوان مجرا مورد استفاده قرار گرفتند.
* با درنظرگرفتن این واقعیت که بخش مهمی از مخاطبان تلگرام افراد طبقه متوسط هستند، نقش تلگرام را بهعنوان ابزار در انتخابات اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
** من نقش تلگرام را در فضای اجتماعی اخیر بزرگ نمیبینم. به نظر من یک نقش تکمیلی دستدوم داشت شاید تبلیغات کوچک جیبی نقش مهمتری از تلگرام در فضای انتخابات داشتند.
* اما حضور اجمالی در حوزههای رأیگیری نشان میداد که بخش قابلتوجهی از رأیدهندگان برای نوشتن فهرست به صفحه نمایش گوشیهای هوشمندشان مراجعه میکنند. این نشان میدهد که این افراد بیش از هرچیز از امکانات شبکهای مانند تلگرام برای دسترسی به فهرست کاندیداهای موردنظرشان استفاده کردهاند.
** این درست است اما موبایل و تلگرام هیچ نقش فعال و ایجادکنندهای نداشتهاند. میشد بهجای آن از نظام پیامکی استفاده شود. میخواهم بگویم که پدیدهای که در انتخابات اخیر دیده شد، معلول تلگرام نیست. طبیعتا از تلگرام در حد پیامک استفاده شد اما پدیده شگفتانگیزی نبود. به عقیده من خود انتخابات به دلیل فعلوانفعالات و کنشوواکنشهای درونی یک پدیده سیاسی باید تحلیل شود و نباید خیلی آن را مرتبط با یک شبکه اجتماعی دانست. یعنی با یک ذره دشواری بیشتر ممکن بود این اتفاق با پیامک بیفتد. تلگرام کارها را راحتتر کرده است.
* با عبور از تلگرام و فیسبوک به نظر میرسد که اینستاگرام با تکیه بر عکس و بیحرف اضافه بتواند جای شبکه را پر کند. اما در این شبکه نیز کمتر میتوان اثرگذاری یک شبکه اجتماعی را مشاهده کرد. دلیل این ناتوانی را چه میدانید؟
** به عقیده من اینستاگرام صرف بازنمایی «خود» افراد شده است یعنی یک نوع خودپرستی و خودخواهی را تشویق میکند. هرکسی عکسهایی از خودش را به نمایش میگذارد. باید ببینیم کدام نوع فعالیت در اینستاگرام معطوف به دیگری است که این معنای ایجاد شبکه دارد. ما از چیزهایی که معطوف به دیگری هست میتوانیم این نتیجه را بگیریم که شبکهای در حال رشد است اما هرچیز که معطوف به خود ما باشد بیشتر خودخواهی مدرن را پرورش میدهد. درحالیکه اخلاق و شبکه یعنی رابطهای که معطوف به دیگری است و آن دیگری هم پیام این نوع رابطه را میفهمد پس شبکه تشویق میشود اما هرچه عکس یا مطلب معطوف به خودمان بگذاریم، میتواند این شبکهها را از مسیر اصلیشان خارج کند و به مسیر یک نوع خودخواهی و خودنمایی مدرن برساند.
* بههرحال این پدیده با ماجرای همهگیرشدن فردگرایی هماهنگ است و به نظر یک نمودار همگرا میرسد.
** طبیعتا در جامعه ایران چون فضاهای خودنمایی نداشتهایم مقداری در جنبه نمایش خود افراط خواهیم کرد ولی این افراط دیر یا زود فروکش میکند یعنی یک نوع حالت خستهکننده و دلزدگی برای دیگران به وجود میآورد و بنابراین صفحات زیادی ایجاد میشود که در آنها هرکس خود را بازنمایی میکند اما اینکه چه کسی به دیگری توجه میکند، چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. این اتفاقی بود که در انتهای رشد وبلاگها هم رخ داد. جایی وبلاگها آنقدر زیاد شدند که هرکسی صدای خودش بود اما کسی حاضر نبود صدای دیگری را بشنود. بنابراین وبلاگها به سمت انتهای ظرفیت خودشان رفتند.
* شما به موضوع توجه به محیطزیست در شبکههای اجتماعی کشورهای غربی اشاره کردید. به نظر میرسد موضوع محیطزیست در ایران نیز بیشتر از گذشته دغدغه عمومی شده است. صفحههای حمایت از حیوانات و گربهها و سگها با وجودی که در بسیاری از موارد حاوی مطالب ناراحتکنندهای هستند، با اقبال عمومی گسترده مواجه میشوند. این به آن معناست که شبکههای اجتماعی در ایران نیز در خدمت محیطزیست قرار گرفته است؟
** به نظرم در دهه آینده قطعا محیطزیست مهمترین مسئله جهان و مهمترین مسئله ایران خواهد بود. موضوع فقط درباره آب و جنگل نیست و دایرهای از مسائل را شامل میشود که با محیطزیست مرتبطند. بهطورقطع مهمترین مسئله سیاسی، امنیتی و اجتماعی جامعه ایران در آیندهای نزدیک محیطزیست است و در کل جهان هم طبیعتا این مسئله رو به رشد است.
http://www.sharghdaily.ir/News/88149
ش.د9405625