سلبریتیها محصول عصر رسانه و دنیای ارتباطات هستند. تا پیش از نفوذ و رسوخ رسانهها به همهی ابعاد زندگی انسان، «شهرت» در سطحی بسیار نازلتر از امروز، تنها در انحصار تعدادی معدود از طبقات اجتماعی همچون پادشاهان، فرماندهان، دانشمندان بزرگ و روحانیون برجستهی مذهبی بود.
بر اریکهی شهرت
عصر رسانه اما آغاز دوران به سلطنت رسیدن سلبریتیها بود. سلاطینی که گاه برخلاف روند تاریخی معروف شدن، که در آن عواملی همچون مال، قدرت، علم و... پیشنیاز شهرت بودند، بدون داشتن هیچیک از این فاکتورها به یکباره خود را بر اریکهی شهرت دیدند.حالا دیگر برای معروف شدن، تنها کار و تلاش برای رسیدن به قلههای علمی، ورزشی، سیاسی و... کافی نبود بلکه این عصای جادویی رسانههای جمعی بود که میبایست با اشارهی معجزهگرش، از مس وجود شخصیتهای گمشده در جامعهی متحول شدهی عصر مدرنیته، طلای شهرت و معروفیت بسازد.
ارتباط مجازی با طرفداران
امروزه سلبریتیها در حوزههای مختلف مشتاقان بسیاری دارند، مخاطبانی که روزانه به صفحات اجتماعی آنها در دنیای مجازی سر میزنند تا از آخرین اخبار زندگی ایشان مطلع شده یا با سبک زندگی آنها بیشتر آشنا شوند. سلبریتیها مخاطبان خود را نمیبینند و آنها را نمیشناسند و برخلاف ارتباطات واقعی که در آن طرفین به نوعی مشارکت و کنش واقعی دست میزنند، ارتباط مخاطبان و مشاهیر دوسویه و درگیرانه نیست. آنها حتی از حال یکدیگر خبر نداشته و در چنین شرایطی با به وجود آمدن زمینهی بروز «من» غیرواقعی، طرفین این ارتباط مجازی هرکدام به تنهایی تصویری خودساخته از خود، دیگری و ارتباط بین این دو به وجود میآورند که به سختی میتوان نام ارتباط بر آن نهاد.
علاقه یا حسرت
واقعیت این است که ما هنوز از اینکه مشاهیر را دوست داریم و یا به آنها حسادت میکنیم مطمئن نیستیم، اگرچه با دیدنشان خوشحال میشویم اما حسرت نهفته در نگاهمان نیز که گاه در کامنتهای زیر پستهای اینستاگرامیشان نمایان میشود قابل کتمان نیست. ما وانمود میکنیم که عاشق آنها هستیم و حتی آرزوی داشتن امضاء یا عکسی یادگاری از آنها را در سر میپرورانیم، اما گاه نیز چنان نسبت به آنها بیرحم میشویم که کوچکترین خطا و یا حتی یک گافشان را با شعف فراوان در فضاهای مجازی و حقیقی جار میزنیم.شاید به همین دلیل است که ویرجیل در شعرش، «فاما» خدای رومی شهرت را به عنوان «شیطان» توصیف میکند که طاعونی سریعتر از او نیست. او درج دهندهی اخبار است، از پر و بال و دهآنها ی متعددش استفاده میکند تا به همه در سراسر آسمان و زمین بگوید. این تصویر اولیه از شهرت به مثابه امری نابهکار و نامتجانس، امروز هم به قوت خود باقی است.
سلبریتیها و مصرفگرایی
جامعهشناسان و دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی نیز به نوبهی خود به سلبریتیها بیتوجهی نشان داده و آنها را نادیده گرفتهاند. اگرچه سلبریتیها در ابعاد امروزی مدت زیادی نیست که به وجود آمدهاند، اما در همین مدت کوتاه نیز آنگونه که میبایست مورد توجه پژوهشگران و دانشمندان حوزهی علوم انسانی قرار نگرفتهاند. معدود کسانی نیز که به این پدیدهی نوظهور قرون اخیر پرداختهاند، آن را از پس لنزهای عینک تشکیک و بدبینی دیدهاند. طبق نظر این نظریهپردازان، سلبریتی بودن در جامعهی معاصر لزوماً به این معنی نیست که یک فرد در مقایسه با میانگین افراد از استعداد، مهارت، ذکاوت یا سایر موهبتها برخوردار است.
این صرفاً به این معنی است که یک نفر به شکل موفقیتآمیزتری توسط رسانهها بستهبندی و تبلیغ شده و تودهی تشنه را جذب خود کرده است. برخی نیز مشاهیر رسانهای را همچون کالاهایی تصویر کردهاند که تولید و مصرف میشوند. آنها هم مصرف میشوند و هم به مصرفگرایی کمک میکنند. این دسته از محققان حتی مصرفکنندگان سلبریتیها را نیز با دیدگاهی روانشناسانه آن هم از نوع بالینی واکاوی کردهاند و صفاتی نظیر وابستگی در روابط عاشقانه، کمرویی، تنهایی، اقتدارگرایی و حتی ماکیاولیسم را به عنوان وابستههای پرستش سلبریتیها مطالعه کردهاند.
تاخر فرهنگی در مواجهه با رسانه
در ایران اما سلبریتیها وضعیت خاصتری دارند. اینجا نه از کپیرایت خبری است که این تولیدات عصر ارتباطات در پناه آن حقوقشان را محفوظ بدانند و نه حریم خصوصی چندان معنایی دارد که بتوانند در سایهی امنیت ناشی از آن چند قدمی را آسوده در خیابانی پرسه بزنند و به تماشای ویترینهایش بپردازند. عدم پختگی و توازن در تعامل مشاهیر ایرانی با جامعه را شاید بتوان بیش از هر عاملی به نحوهی ورود و رشد رسانههای جمعی به جامعهی ایرانی ربط داد. رسانههای نارسی که به محض ورود به جامعه، بدون هیچگونه دستورالعمل یا فرهنگسازی مصرف شدند و گاه نیز خیلی زود و با ورود رسانههای بعدی که طبیعتاً پرزرق و برقتر هم بودند به فراموشی سپرده شدند.
واقعیت این است که رسانه برای ما یک پدیدهی وارداتی است و ما همیشه با این مهمان ناخوانده مشکل «تاخر فرهنگی» داشتهایم. در کشور ما فرایند ورود، رشد و تحول رسانهها به قدری سریع انجام شده است که هیچگاه نتوانستهایم فرهنگ استفادهی مناسب و سودمند از آنها را در خود درونی کنیم. در چنین شرایطی طبیعی است که با محصولات و توابع آنها نیز نتوانیم خوب کنار بیاییم.
برزخ سلبریتیهای ایرانی
ما گاه سلبریتیهایمان را در حد خدایان بالا برده و گاه نیز آنها را در ردیف شیاطین پلید میپنداریم و این تناقض، دوقطبی آشنایی است که به تشدید تناقض در سیاستگذاریها و جهتگیریهای ما حتی در وضع قوانین کمک کرده است. شاید بتوان این تناقض در برخورد با مشاهیر را با استفاده از دو نظریهی جامعهشناختی «فاصلهی قدرت هافستد» و «دیگری تعمیم یافتهی جرج هربرت مید» نیز توضیح داد. در نظریهی اول، فاصلهی قدرت به معنای فاصلهای که مردم جامعه بین خود و نخبگانشان تصور و یا تحمل میکنند تعبیر شده است. طبیعتاً این فاصله در کشوری مانند ایران بسیار زیاد و در کشورهای اروپایی بسیار کمتر است.
از طرفی مطابق نظریهی «دیگری تعمیم یافته» ما کسانی نیستیم که خودمان تصور میکنیم، بلکه شخصیت ما را برداشت جامعه و اطرافیانمان از ما تعیین میکند و ما سعی میکنیم نقش خود را در زندگی آنگونه بازی کنیم که دیگران از ما انتظار دارند. برزخ بین این دو نظریه جایی است که این روزها سلبریتیهای ایرانی در آن گرفتار شدهاند؛ ما از یک سو آنها را بر فراز قلههای مهآلود شهرت چنان متعالی و والا میپنداریم که تمام تلاشمان را صرف شبیهتر شدن به آنها میکنیم و از سویی دیگر، انتظارات و خواستههایی از آنها داریم که موجب شکلگیری رفتار، نگرشها، عادات و همهی مظاهر وجودی آنها میشود.
رقابت با مشاهیر غیررسمی
یکی دیگر از مشکلات مشاهیر در کشور ما ورود رسانههای قدرتمند و بدون دروازهبان در فضای مجازی است که چالشهای فراروی سلبریتیها در ایران را وارد فاز جدیدی نیز کرده است. حالا دیگر موافقان و مخالفان شخصیتهای مشهور کشور آزادانه میتوانند هرچه در دل دارند بگویند و صرفنظر از اینکه مخاطب، آنها را میخواند یا نه، نوعی ارتباط دوطرفه میان مشاهیر و بدنهی جامعه شکل گرفته است که تبعات خاص خود را دارد که یکی از ابتداییترین آنها آماج شایعهها، تهمتها، دروغپردازیها و بداخلاقیهای اطلاعاتی است که پیش از این بسیار به آن پرداخته شده است. یکی دیگر از تبعات این فضای شگرف و پر مخاطب به وجود آمدن گونههای جدیدی از مشاهیر در سایهی رسانههای نوین است. گونههایی که شاید بتوان آنها را مشاهیر غیررسمی نامید اما حتی این عنوان هم نمیتواند از نفوذ و سیطرهی آنها بر روند اجتماعی شدن افراد جامعه بهویژه کودکان، نوجوانان و جوانان و تعیین جزئیترین خلقیات و نگرشهای آنان دانست.
انتشارات رومیزی
یقیناً تفاوت میان نسل جدید سلبریتیها با گونههای قدیمیتر به تفاوت میان رسانههای تولیدکنندهی آنها برمیگردد. اگر تا همین چند وقت پیش رسانهها با داشتن دروازهبانانی قوی همچون دولتها و صاحبان رسانه کنترل کاملی بر تولیدات رسانهای یا خروجی آنتن خود داشتند، امروزه با ورود عامهی مردم به دنیای مجازی و افزایش روزافزون ضریب نفوذ این نوع شبکهها در جامعه و ویژگی بارز آن که همان دروازهبانی ضعیف است دیگر کنترل چندانی بر خروجی و محصولات تولیدی این نوع رسانهها وجود ندارد. در واقع هرکدام از کاربران این فضا در خلوت خود، ناشر و تولیدکنندهی محصولات رسانهای هستند و البته به وسیلهی نرمافزارهای Desktop publishing یا همان انتشارات رومیزی میتوانند مبلغ و معرف خود به جامعه نیز باشند.
این دسته را شاید بتوان سلبریتیهای غیررسمی، خودرو، بیبُته و یا هر عنوانی خطاب کرد، اما این روزها با گشتوگذاری در جمع جوانان و نوجوانان و در کلوپها و گروههای فضای مجازی به روشنی درخواهیم یافت که توان نفوذ و قدرت تاثیرگذاری کمتری از رقبای رسمی خود ندارند و حتی آنها را به عنوان رقیب به چالش نیز کشیدهاند. واقعیت این است که امروزه مشاهیر، تاثیر بسیار زیادی بر مخاطبان انبوه خود داشته و به نوعی الگوی رفتاری مردم هر جامعه میباشند. آنها مهم هستند چون مورد تقلید قرار میگیرند و به همین سبب میبایست در تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی و همچنین رسانه و ارتباطات به این موضوع توجه خاص نمود و ابعاد آن را در بوتهی تحقیقات علمی و دانشگاهی بیشتر شناخت.
http://ebtekarnews.com/?newsid=46862
ش.د9501094