(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/09/28 ـ شماره 137 ـ صفحه 9)
** کنشگران سیاسی با هدف ایجاد تعادل یا تغییر یا حتی جلوگیری از تغییر به منظور بهبود شرایط جامعه در کنار سایر کنشگران عرصههای مختلف بهعنوان رهبران عقاید از فضای مجازی بهویژه شبکههای اجتماعی بهره میگیرند تا بتوانند مطالبههایشان را از این طریق اعلام کنند. در زمینه طبقهبندی این نسبت میتوان سه رویکرد را در نظر گرفت؛ اول، رویکرد گفتمانی است. یعنی کنشگران در پی ایجاد یک گفتمان واحد در جامعه بر میآیند که فضای غیررسمی گفتوگوهای مردم را در جامعه شکل دهد. حال میتواند این یک جریانسازی رسانهای هم باشد که جنبه حمایتی یا اعتراضی هم به خود بگیرد. دوم، رویکرد عملیاتی است. پایهریزی یک اقدام جمعی مانند مشارکت در انتخابات میتواند از سوی کنشگران سیاسی در فضای مجازی شکل بگیرد. نهایتا رویکرد نظارتی بهعنوان سومین طبقه از این نسبت را میتوان بیان کرد. آقای ادموند بورک، سیاستمدار بریتانیایی مطبوعات آزاد را رکن چهارم دموکراسی خطاب کرد، امروز به جرئت میتوان گفت اینترنت و بهویژه رسانههای نوین مانند شبکههای اجتماعی در این دوران نه تنها به کمک مطبوعات آمدهاند، بلکه میتوان گفت جای این رکن چهارم را گرفتهاند چرا که دیگر تنها خبرنگاران نیستند که دغدغه نظارتی رکن چهارم دموکراسی را دارند؛ بلکه مردم با استفاده از رسانههایی که در اختیارشان است خودشان رأسا بحث نظارت بر سایر قوا را دنبال میکنند. به تعبیری رکن چهارم دموکراسی امروز وسیعتر شده است؛ هم ابزارش و هم بازیگرانش که شهروندان یک جامعه هستند.
* در سپهر سیاسی جامعه ما نیز شبکههای مجازی بهویژه از انتخابات دهم ریاست جمهوری به بعد، نقش عمدهای در سرنوشت کنشهای سیاسی بازی کردهاند. ارزیابی شما از این تاثیر چیست؟
** برای رسانهها کارکردهای مختلفی در تغییرات سیاسی و اجتماعی ذکر شده است همچون نظارت بر عملکرد دولت، نقد نهادهای مدنی، ترغیب شهروندان به مشارکت گسترده مردمی یا همان ایجاد همبستگی ملی، اما اگر بخواهیم بگوییم فضای سایبر و بهویژه شبکههای اجتماعی چگونه میتوانند تغییرات سیاسی ایجاد کنند، مهمترین تغییر و پاسخ در به چالش کشیده شدن قدرت دولتهاست. شبکههای اجتماعی چراغهایی هستند در تاریکیها و نقاط کوری که سازمانها، دستگاهها و نهادها دارند که توسط مردم آن فضا روشن و شفاف میشود. مانوئل کاستلز هم در این زمینه به جنبشهای اجتماعی شبکهای استفاده اشاره میکند و معتقد است افراد دارای یک خودمختاری ارتباطی هستند که میتواند جنبشهایی مبتنی بر شبکه و افقی را شکل دهد و سازمانهای سیاسی را به چالش بکشد.
* برخی منتقدان فضای مجازی معتقدند عمل سیاسی و ماندگار نیازمند رابطه انسانها بدون واسطه است که در گفتار و از طریق زبان اتفاق میافتد نه به واسطه فناوری و فضای مجازی با همه محدودیتهای آن. به نظر شما آیا فضای مجازی میتواند محلی برای عمل سیاسی و همچنین تداوم آن باشد؟
** تا حدی این نقد وارد است، ولی نه به طور کامل. آنجایی این نقد ایراد دارد که ما از شکلدهی افکار عمومی توسط شبکههای اجتماعی غافل هستیم. واکنش زنجیرهای یا به تعبیری دومینوی شبکههای اجتماعی با همین فعالیتهای کوچک در زندگی شخصی مردم در تمام گروهها تاثیر میگذارد. انتشار و به اشتراکگذاری تصویر کودک سه ساله سوری در ساحل بدروم ترکیه در شبکههای اجتماعی، اروپا را تکان داد و باعث شد در کشورشان را روی پناهجویان باز کرده و به استقبال آنها بروند. این همان آمادگی ذهنی افکار عمومی است که یورگن هابرماس در مفهوم حوزه عمومی به آن اشاره میکند. صاحبنظران علوم سیاسی شاید این موضوع را انتظار نداشتند یا فکر نمیکردند پیامهای شبکههای اجتماعی برای حضور در میدان التحریر مصر مردم را اینگونه برای عمل سیاسی وارد میدان کند و حتی تداوم داشته باشد. در اینباره هم کاستلز گفته است جنبشهای شبکهای فقط در فضای مجازی نمیمانند بلکه در صورت فراهم شدن فضای عمومی جامعه میتواند به سطح جامعه و زندگی روزمره هم کشیده شود. پس ما نباید از یک مسئله غافل شویم؛ شبکههای اجتماعی در خیلی از موارد قواعد بازی را بهم زدهاند. در نظریه جنبش اجتماعی، اول هویت و بعد کنش یا اقدام جمعی شکل میگیرد، ولی در جنبشهای مبتنیبر شبکههای اجتماعی اول کنش جمعی است که صورت میگیرد و بعد هویت آن به وجود میآید؛ این کار دشواری است.
* این بهم خوردن قواعد بازی، چه فرصتهایی را برای فعالان این عرصه ایجاد کرده است و کنشگران سیاسی چگونه میتوانند از ظرفیتهای شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی به سود خود بهره ببرند؟
** مهمترین فرصت برای کنشگران سیاسی همان رسانههای نوینی است که در اختیارشان قرار داده شده تا با شبکهسازی آنها بدون در نظرگرفتن محدودیتهای زمانی و مکانی بهعنوان رهبران فکری جامعه حرفهایشان را مطرح سازند و به مطالبه ارزشهای خود و جامعه بپردازند. ارتباط کنشگران سیاسی یا حتی سلبریتیها با کاربران بدون واسطه فراهم شده و میتوانند کاربران به راحتی با گذاشتن کامنت با آنها ارتباط برقرار کنند. به عبارتی یک پیوند افقی بین شهروندان و کنشگران سیاسی در این فضا برقرار است.
* آیا اینکه فضای هماورد طلبی گفتمانی و مبارزه برای هژمون شدن از فضای واقعی سیاسی و برگزاری جلسات و نشستها و... به درون گروهها و کانالهای ایجاد شده در فضای مجازی نقل مکان کرده است، تهدیدهایی را متوجه کنشهای سیاسی نمیکند؟
** من این موضوع را برای کنشگران سیاسی تهدید نمیبینم، بلکه فرصتی میدانم که دموکراتیکتر عمل کنند و حرفها و نقدها را بشنوند و در تصمیماتشان دخالت دهند. در شبکههای اجتماعی گفتمانهای مختلفی را میبینیم که در کنار هم هستند. کنشگر سیاسی میتواند به سادگی از کنار آنها نگذرد. در شبکههای اجتماعی دغدغه مردم را کنشگران بیشتر میتوانند ببینند و معیاری باشد برای مقایسه با اولویتها و مطالعات و دغدغههای خودشان.
* عدهای از کارشناسان بر این عقیده هستند که حضور در فضای مجازی مسبب محافظهکاری افراد در فضای واقعی جامعه میشود و از آنجا که این محافظه کاری با عمل بسیار منافات دارد، نتیجه آن چیزی جز میرندگی فعالیتهای ما نیست. آیا در حال حاضر میتوان بر چنین تحلیلی صحه گذاشت؟
** پاسخ به این سوال را میتوان با نظریه مارپیچ سکوت الیزابت نئول نیومان تحلیل کرد. پژوهشها نشان داده کاربران شبکههای اجتماعی کمتر تمایل دارند در بحثهای سیاسی مشارکت کنند که البته دلایلی دارد؛ مثلا بحث نظارتی که فضای مجازی در آن حاکم است یا محتواها کنترل میشود یا با اسم شخص فوروارد میشود یا اسکرین شات گرفته میشود به این عامل بستگی دارد. بهعنوان دومین دلیل نیز این نگرانی وجود دارد که شاید بحث باعث رنجاندن دیگران شود یا نظر فرد در اقلیت قرار بگیرد و نهایتا سومین دلیل که روانشناسان بیشتر بر آن تاکید دارند موضوع منفعت فردی است. آنها اعتقاد دارند مردم در برابر هر پیامی موضع فعالانه ندارند لذا در برابر مطالبی که به منفعت فردیشان لطمهای وارد نمیکند، نظری نمیدهند مگر اینکه پای منفعت فردی آنها در میان باشد.
* امروزه مردم بیشتر تمایل دارند چه پیامهایی را بخوانند؟ به تعبیر دیگر، چه پیامهایی بر آنها تاثیرگذار است. آیا پیامهای ایدئولوژیک و فراگیر هنوز هم میتواند به مدد این فضا کارآیی داشته باشند؟
** اینکه بگوییم مردم جذب چه پیامهایی میشوند کار سختی است و نیاز به انجام پژوهشهای گستردهای دارد، ولی در جامعهای مثل ایران نشان داده مردم بیشتر علاقهمند به محتواهایی هستند که جنبه سرگرمی و تفریح دارد. از طرف دیگر نیز مردم علاقهمند به خبرهایی هستند که رسانههای رسمی منتشر نمیکنند. محتوای احساسی نیز میتواند از پیامهای تاثیرگذار بر مردم باشد.
* به طور کلی باید به فضای مجازی و شبکههای ارتباطی به چشم فرصت نگاه کرد یا با تلقی کردن آنها بهعنوان تهدید، برای مقابله با این فضا تمهیداتی اندیشید؟
** تهدید و فرصت فضای سایبر را باید با هم دید. جنبههای مثبت و فرصتهای این فضا بسیار چشمگیرتر و بزرگتر از تهدیدهای آن است که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده و کمتر آموزش داده شده است، مخصوصا در حوزهای مانند کسب و کار. در این میان، دولتها وظیفه دارند زیرساختها را ایجاد کنند و از کاربران در مقابل خطرها و تهدیدها حمایت کنند. برای مقابله کردن با تهدیدهای فضای مجازی راهکار آموزش و اطلاعرسانی شفاف را باید برگزید و نه فیلترینگ و ایجاد محدودیتها را. فرصتهای این فضا را هم مخصوصا برای رونق کسب و کار باید آموزش داد و تبلیغ کرد. آموزش برای حفظ امنیت فردی و حفظ اطلاعات و آموزش برای به کارگیری این فناوریها در حرفههای مختلف هم از تمهیداتی است که برای مقابله با تهدیدات و بهرهگیری از فرصتها باید استفاده کرد.
https://asemandaily.ir/post/9979
ش.د9604334