(روزنامه اطلاعات – 1395/04/08 – شماره 26474 – صفحه 12)
* بحث را از نشست وین و مونیخ آغاز کنیم. ابتدا قدری به تحولات سیاسی در این نشست اشاره ای بفرمایید که چه مباحثی طرح شده است؟
** طبیعتا زمان برگزاری چنین نشستهایی توافقی است مثلا گروه بین المللی حامیان سوریه که معمولا در وین تشکیل میشود با افزوده شدن چندکشور از جمله ایتالیا و هلند و استرالیا به ۲۰کشور رسید. البته نقش اصلی را بازیگران منطقهای و قدرتهای بینالمللی به همراه دی میستورا ایفا میکنند. در آخرین نشستی که در مونیخ برگزار شد بر سر سه مسئله تاکید شد.
یکی بحث توقف درگیریها و عملیات مسلحانه دو طرف یا همان آتشبس بود، دوم چگونگی وصول کمکهای انساندوستانه و بررسی زمینههای یاری رساندن به مردم مناطق آسیب دیده و سوم فعال کردن روند سیاسی درچارچوب طرحی که مبتنی بر تشکیل یک دولت فراگیر ملی است. طرحی که درنهایت آن تدوین قانون اساسی، برگزاری رفراندوم و انتخابات تاکید شده است.
بعد از آن تلاش شد آتشبس شکل گیرد و کمکهای انساندوستانه به مناطق مختلف برسد و تلاش شد روند سیاسی پیش رود. در عمل و در صحنه میدانی اتفاقاتی رخ داد که جز در چند محور محدود پیشرفتی حاصل نشد. به طور مثال برخی از کمکها به برخی مناطق محاصره شده رسید. در زمینه آتشبس هم همینطور توافقات مناسبی صورت گرفت از جمله مناطقی که برای آتش بس تعریف شده بود وگروههایی که باید این آتش بس را رعایت میکردند. البته اتفاقاتی که به تروریستها مربوط می شد نشان داد که هیچ کدام آتش بس را رعایت نکردند و اصولا در مذاکرات ژنو نیز حضور نداشتند و البته مورد پذیرش هیچ طرفی هم نبودند. اما نبود گروههای تروریستی در این پروسه خود به مشکل دیگری تبدیل شده که عملا گفتگوهای سیاسی را کم فایده می سازد.
خود گروههای تروریستی مانند داعش و جبهه النصره هم اعتقادی به گفتگوهای سیاسی نداشتند. بنابراین اینها در حاشیه بودند. اما بقیه گروهها که تعداد آنها بسیار هم زیاد است در مذاکرات حضور داشتند و پیشرفتهای اولیه هم حاصل شد. برخی گزارشها میگوید بیش از ۳۰۰گروه مسلح در سوریه وجود دارند. در این خصوص باید اشاره کرد سازوکاری که تعریف شده این است که گروههای معارض مسلح در یکی از پایگاههای لاذقیه در سوریه که در کنترل روسیه است یا پایگاه آمریکایی که در اردن است حضور یافته و نسبت به پذیرش آتش بس اعلام وفاداری کنند در آن صورت دیگر تحت پیگرد قرار نمیگیرند ضمن اینکه درگفتگوهای سیاسی هم وارد می شوند.
این موضوع هم تا اندازهای جلو رفت، اما اتفاقاتی که در فاصله گفتگوهای مونیخ و وین رخ داد شرایط را به سمت از بین رفتن کامل آتش بس و توقف درگیریها پیش برد. لذا با مشورتهای مختلفی که شکل گرفت و مذاکراتی که بین کری و لاوروف صورت گرفت و در پی آن مشورتهایی که با جمهوری اسلامی ایران انجام شد، بحثهای عمده تری از جمله چگونگی عبور از این مرحله مطرح شد به این معنی که صرفا ایستادن روی موضوع آتش بس مشکل را حل نمیکند و باید از مرحله آتش بس به سمت تشکیل دولت انتقالی پیش رفت.
یکی از بحثهایی که پیش آمده بود درخواست افزوده شدن کشورهایی مثل ایتالیا، هلند و استرالیا بود که باعث شد برخی از ناظران تصور کنند حضور این کشورها نشان میدهد قرار است مذاکرات به نتیجه نرسد و این موضوع تردیدها را در خصوص نتیجه بخش بودن مذاکرات جدیتر کرد.
حضور این کشورها بیشتر از اینکه روی روند سیاسی تاثیر داشته باشد حضوری نمادین است. مثلا این سمت هم عراق و لبنان و الجزایر چنین وضعی دارند. در پرونده سوریه سه چهار طرف هستند که نقش اصلی تعیین کننده دارند و بقیه حضورشان نمادین است.
به نظر من از لحاظ محتوایی آنچه باید در صحنه اتفاق بیفتد در فضایی خارج از نشست حامیان سوریه و این نشست بین المللی شکل میگیرد و آن هم مسائل روی زمین است. اتفاقاتی که در صحنه میدانی روی روند تاثیر میگذارد، بیشتر صحبتها و مذاکراتی است که روسیه، آمریکا، ایران و ترکیه و عربستان انجام میدهند و اگر اینها به جمعبندی برسند باقی کشورها مانند آلمان و بریتانیا و فرانسه و سایرین خواهند پذیرفت آنها پذیرفته اند که بازیگری دیگر کشورها مهمتر است.
* آیا قرار است وضع فعلی ادامه یابد؟ به هر حال ماندن بر همین وضع آتش بس نمیتواند چندان مثمر ثمر باشد .
** یکی از مهمترین بحثهایی که این روزها مطرح است عبور از شرایط فعلی است. اگر آتشبس در سوریه به صورت کامل اجرا شود و هر دو طرف احساس کنند هم منافعی را در استمرار این آتش بس دارند و هم جلوی برخی ضررها گرفته خواهد شد و معاملهای برد - برد حاصل میشود میتوانیم ادعا کنیم شرایط برای عبور از این مرحله فراهم است.
* اكنون چه طرحی برای حل بحران سوریه روی میز است؟
** طرحی که برای اجرای روند سیاسی مطرح است ۴سرفصل دارد و به نوعی شبیه طرح جمهوری اسلامی ایران است. نخستین بحث هم آتش بس است که اگر همه طرفها به نحوی راضی شوند از این مرحله عبور خواهند کرد، آن وقت باید به مذاکرات سیاسی بپیوندند و گفتگوهای سوری - سوری در بحثهای اصلی و محتوایی انجام پذیرد.
* این روند چقدر به طول میانجامد؟
** اینکه چقدر طول بکشد بحث دیگری است و به نظر من چون شکاف عمیق است احتمالا زمانبر خواهد بود. بعد از این مرحله ، فارغ از مدت زمان لازم برای شکلگیری دولت جدید، موضوع تدوین قانون اساسی است که باید چارچوبهای اصلی مدیریت کشور را برای آینده ترسیم کنند. در این مرحله هم چالشها و شکافها عمیق است مضافا بر این که هر چه به عنوان قانون اساسی تهیه شود باید به رفراندوم مردم گذاشته و سپس انتخابات برگزار شود. تا رسیدن به آن مرحله باید این گام محکم توسط دو طرف دولتی و مخالفین برداشته شود و باید اراده جدی نزد دو طرف برای عبور از این مرحله وجود داشته باشد. من تردید دارم و معتقدم هنوز طرفهای درگیر در این بحران به آن اراده جدی نرسیدهاند و احساس میکنند در شرایط برد - برد نیستند و به امتیازات لازم نرسیدهاند.
* منظورتان از طرفها، عربستان و ترکیه است؟
** بله. این دو بیشتر از دیگران چنین حسی دارند. همینجا لازم است به نکته ای اشاره کنم که در خصوص دولت سوریه تحولی رخ داده است و دولتی که به هیچ وجه حاضر نبود هیچ شریکی را برای خود قائل شود بعد از این بحران و بعد از اینکه در این شرایط سخت قرار گرفت پذیرفته که با معارضین خود مذاکره کند و این یک گام مثبت است.
البته ممکن است برخی بگویند این پیشرفتها خیلی سرعت مطلوبی نداشته ولی اگر به مجموع قضیه نگاه کنید با آن عمق فاصلهای که دو طرف با هم داشتند در مرحله آتش بس و کمک رسانی تا حدودی امیدوارکننده هم به شمار میرود. در عین اینکه هر لحظه ممکن است توافق نقض شود و شرایط کنونی شکننده است. همه طرفها تلاش میکنند دست کم هر آنچه تا این لحظه به دست آمده را حفظ کنند.
اگر از این مرحله عبور کنند دو طرف ماموریت بسیار سنگینی را دارند چون مجددا شکافها آشکار خواهد شد. پیش شرطها دوباره از سوی مخالفان مطرح خواهد شد به طور مثال طرف مقابل تاکید میکند که ورود به روند سیاسی باید بدون مشارکت اسد و نیروهای او باشد. اما طرف سوری اعتقادش بر این است که حداقل تا پایان دوره اسد کسی نباید در مورد رفتن یا کناره گیری او سخنی بگوید. البته طرفهایی هم هستند که میگویند آقای اسد میتواند تا پایان دوره سیاسی بدون شرکت در انتخابات آتي در قدرت حضور داشته باشد.
* بخش دیگری از موضوع هم به نگاههای بسیار متضاد طرفین باز می گردد که بعضا ۱۸۰درجه با یکدیگر متفاوت است. با این نگاههای متضاد چقدر به تغییر شرایط امید است؟
** گروه دیگری هم موافقند که آقای اسد می تواند در انتخابات آتی نامزد باشد. در نتیجه نگاههای متفاوت و متنوعی وجود دارد که بعضا توهمی است. چه آنها که میگویند باید حتما بشار اسد برود و گفتگوها بدون حضور او و دولتش صورت گیرد و چه حامیان دولت که میگویند ما کاری به معارضان نداریم و خودمان بدون توجه به مخالفان، دولت را تشکیل می دهیم.
* همین اختلاف نظرها باعث میشود که تصور کنیم اوضاع بسیار از آنچه به نظر میرسد پیچیده تر است و حصول به توافق دشوارتر
** دقیقا همینطور است. در واقع همه باید بپذیرند که اوضاع تغییر کرده است. شما در این موضوع اینهمه چالش می بینید حال وقتی وارد موضوع قانون اساسی شوید کار از این هم بسیار پیچیدهتر میشود چرا که روی تک تک موارد با طرف مقابل چالش وجود دارد. بنابراین فکر می کنم اینکه انتخابات تا پایان همین دوره ۱۸ماهه برگزار شود و دولت و قانون اساسی هم مراحل مربوط به خود را طی کند، تا اندازه زیادی خوشبینانه است.
* سئوال این است که آیا اراده جدی برای پایان وجود دارد؟ برخی اقدامات نشان میدهد چندان نیت جدی و محکمی بر سر این ماجرا وجود ندارد.
** ببینید نه تنها جز راه حل سیاسی برای پایان بخشی به این بحران راه حل دیگری وجود ندارد که البته این باید همزمان با مقابله نظامی با تروریستها باشد بلکه معتقدم استمرار وضعیت فعلی خیلی نمیتواند به سود جریان مقاومت باشد. این احساس نزد طرف مقابل هم وجود دارد و ادامه این شرایط میتواند به ضرر آنها هم تمام شود و اگر بتوانند در وضعیت فعلی به یک توافق سیاسی برسند دو طرف احساس عدم شکست خواهند داشت. این بحران اگر ۵سال دیگر طول بکشد، هیچ راه حل نظامی نخواهد داشت جز اینکه کلی از امکانات و نیروها به صورت تدریجی تضعیف و تحلیل میروند.
* نوع عملکردی که عربستان و ترکیه از خود نشان میدهند، این گمان را تقویت میکند که این دو در پی به تعویق انداختن مذاکرات تا زمان روی کار آمدن جانشین اوباما هستند. با توجه به اینکه اوباما در وضع کنونی به شدت در پی این است تا پایان دوران ریاست جمهوری اش این موضوع را به نتیجه برساند، در تقابل تلاشهای مخرب آنکارا و ریاض و گامهای مثبت آمریکا و روسیه کدام طرف موفق تر عمل خواهد کرد؟
** من هم موافقم این تحلیل درست است و بیشتر عربستان تلاش میکند وضعیت ادامه پیدا کند و به دوران جانشین اوباما منتقل کند. آنها فکر میکنند بعد از انتخابات آمریکا هرکه وارد کاخ سفید شود برای آنها بهتر از اوباما خواهد بود. البته شاید خیلی تحلیلشان دقیق نباشد و فضای حاکم بر آمریکا شرایطی را حکمفرما کند که نتوان به سادگی از این تغییر سخن گفت.
اگر خانم کلینتون انتخاب شود نماینده جریانی است که تصمیم گرفته نظامیگری در خاورمیانه کاهش یابد و درگیری نظامی تازه ای آغاز نشود و در نتیجه در کل اینطور نیست که کلینتون بخواهد به یکباره روال جدیدی را در سیاست خارجی آمریکا رقم بزند. عربستان سعودی بر این باور است هرچه روند در مورد سوریه به تعویق بیفتد امکان اینکه آقای اسد تضعیف شود بیشتر است و از همه مهمتر میتواند پوشش بهتری برای حل مشکلات خود فراهم میکند.
افزایش تنش میان اردوگاه دشمنان سوریه
اعتراف «بن نایف» ولیعهد عربستان به شکست در سوریه و یمن و عملینشدن وعدههای اطمینانبخش آمریکا و ترکیه در برکناری بشار اسد رئیسجمهوری سوریه نشان میدهد تنش میان دشمنان سوریه در داخل و خارج رو به افزایش است.به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از «الثبات» لبنان، اقدام دشمنان سوریه اختلاف و تنش میان آنان را شتاب بخشیده است.
در سطح مخالفان سوریه حملههای اتهام به یکدیگر چه میان اعضای ائتلاف شورای ملی و چه میان اعضای ائتلاف مخالفان ریاض گسترش یافته است.این در حالی است که اختلاف میان ترکیه و قطر با عربستان هم افزایش یافته است. یکی از نمونه این اختلافها مجبور کردن «محمد علوش» یکی از مذاکره کنندگان ارشد مخالفان به کنارهگیری بود. این مسئله تنش میان مخالفان را وارد مرحله تازهای کرده است.اکنون اخوان المسلمین با مطرح کردن اسم «هادی البحره» تلاش میکنند این سمت را به دست آورند.
با افزایش اختلافها غربیها و بهویژه فرانسه با طرح اسم «بسمه القضمانی» برای رسیدن به این سمت به خط درگیریها وارد شدند.فرانسه با اعلام بازسازی گروه موسوم به دوستان سوریه که بهدست «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه وقت آمریکا رهبری میشود استخوانهای پوسیده گروه شکست خورده مخالفان سوریه را کنار گذاشت.
با اینکه تنشهای هرروز هم وخیمتر میشود ناظران بر این باورند که احتمال برپایی نشست ژنو تا زمان تشکیل مخالفان یکپارچه کم است. اختلاف میان مخالفان بر پشتیبانان تروریسم هم تأثیر داشته است. شعلههای آتش اختلاف میان عربستان و قطر زیر خاکستر روابط میان دوحه و ریاض شعلهور میشود.از سوی دیگر افزایش دامنه اختلاف میان خاندان حاکم در عربستان بهویژه اختلاف میان ولیعهد و جانشین ولیعهد افزایش یافته است.
«محمد بن نایف» ولیعهد عربستان در مصاحبه با «الوطن آنلاین» به شکست ریاض در سوریه و یمن اعتراف کرد. او بر این مسئله تأکید کرد: طوفان قاطعیت بهدلیل اینکه کشورهای عضو ائتلاف به مأموریت خود عمل نکردند از حدود پیشبینیها و انتظارات ما خارج میشود.درباره سوریه هم بننایف تصریح کرد انتظار میرفت که با کمک ترکیه و آمریکا «بشار اسد» از قدرت برکنار شود و ما بر اطمینان بخشیهای آنها تکیه کرده بودیم، اما این وعدهها عملی نشد و جهان عرب بهویژه طی 2 سال گذشته بحرانها و تنشهای بسیاری را شاهد بود.
او افزود همه این مسائل میطلبد که ما در سیاستها و محاسبههای خود بازنگری کنیم و حتی اگر میخواهیم جهان عرب بهسوی ثبات و پایان درگیریها پیش رود باید امتیازهای واقعی و دردناکی در پروندههای یادآوری شده بدهیم.ملاحظه شد که پس از انتشار خبر این پایگاه آن را حذف کرد. پس از این مسئله بهسرعت این پایگاه خبری تعطیل شد.
«محمد بن سلمان» جانشین ولیعهد عربستان در سفر به اردن تلاش کرد در برابر این موضعگیریهای بن نایف عکسالعمل نشان دهد. او تلاش کرد احساس آمریکاییها را به خود جلب کند تا اینگونه وانمود شود که او شخصی مناسب برای رهبری آینده عربستان است.او در سفر به اردن گفت عربستان همواره همپیمان قابل اعتمادی برای آمریکا بوده است و پادشاهان عربستان حمایتهای لازم و کافی را از رؤسای جمهوری آمریکا دریافت میکردند.
همچنین پادشاهان عربستان هرآنچه را در تقویت روابط دوجانبه مؤثر بود انجام میدادند. درباره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا جانشین ولیعهد عربستان گفت:عربستان در انتخابات ریاست جمهوری سالهای گذشته آمریکا از حزبهای جمهوریخواه و دموکرات حمایت مالی کرده است. طبق معمول عربستان پرداخت 20درصد از هزینه تبلیغات «هیلاری کلینتون» نامزد حزب دموکرات را بهعهده دارد.او سفر خود به آمریکا را تاریخی خواند.
همچنین این خبر پس از چند ساعت از انتشار از خبرگزاری اردن برداشته شد، زیرا این خبر از یک جهت بیانگر اختلاف میان خاندان حاکم و از طرفی پیام خوشخدمتی به آمریکا درباره ارائه خدمت به آن بود. در هر حال ارائه چنین تصویری از اوضاع دشمنان سوریه به این معنی نیست که جنگ رسانهای علیه سوریه به پایان رسیده است، اما نشانههای قطعی وجود دارد که احتمال افزایش تنش میان هواداران آمریکا و غرب وجود دارد، بهعنوان مثال میتوان به اختلافها در عربستان و لبنان بهویژه میان جریان المستقبل اشاره کرد.
شش دلیلی که واشنگتن را از جنگ علیه اسد بازمیدارد
دو روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال فاش کردند سندی در وزارت خارجه آمریکا افشا شده است که در آن درخواستی برای آغاز بمباران نیروهای دولتی سوریه جهت "توقف صلح در این کشور" مطرح شده است.به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری نووستی، طبق گزارش این دو روزنامه این سند برای استفاده داخلی اختصاص یافته است و در آن 50 مسئول در وزارت خارجه آمریکا خواهان جنگ مستقیم علیه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه شدهاند. اما دلایلی که آمریکا را از انجام این اقدام باز میدارد عبارتنداز:
1-کنگره آمریکا: دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا بدون موافقت کنگره نخواهد توانست چراغ سبزی را برای انجام عملیات جنگی در سوریه نشان دهد و قانون اساسی آمریکا بر این امر تاکید دارد و اگر اوباما دست به چنین کاری بزند با خطر برکناری از منصبش روبهرو خواهد شد.
2- سازمان ملل: انجام عملیات نظامی علیه یک کشور دارای حاکمیت و رئیس جمهوری منتخب بدون اعطای اختیار از سوی شورای امنیت یک اقدام خصمانه و نقض فاحش قوانین بینالمللی به شمار میآید و ضربه محکم و دردناکی را به جایگاه بینالمللی آمریکا وارد خواهد کرد.
3- اسرائیل: هرگونه حمله از سوی آمریکا علیه سوریه احتمالا دمشق را واخواهد داشت تا واکنشهایی نشان دهد و همپیمان اصلی آمریکا در منطقه را که اسرائیل است هدف قرار دهد که این مساله به فاجعه جنگی جدیدی در منطقه و خارج از آن خواهد انجامید. با توجه به اینکه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل نیز از دو سال قبل تاکید کرده است که در صورت هرگونه حمله نظامی به اسرائیل پاسخ شدیدی خواهد داد.
4- خسارتها: طبق آنچه که برخی از رسانهها ذکر کردند ارتش سوریه سلاحهای پیشرفتهای در اختیار دارد که میتواند اهدافی را که روی سطح آب هستند از جمله کشتیهای جنگی آمریکایی را منهدم کند. همچنین خسارتها و تلفات نیروهای آمریکایی در سوریه خشم افکار عمومی در این کشور را برخواهد انگیخت.
5-حزبالله: در صورتی که هرگونه حمله از سوی آمریکا علیه اسد صورت بگیرد. حزب الله با تمامی قدرتش از رئیس جمهوری سوریه دفاع خواهد کرد و کار به جایی میرسد که ممکن است حملاتی در اسرائیل صورت بگیرد.
6- روسیه و چین: ممکن است جنگ در سوریه به رویارویی میان نیروهای آمریکایی و روسی در سوریه بینجامد و همچنین این امر به نابسامانی شدید در روابط میان آمریکا و چین و جنگ جهانی منتهی شود و این کاری است که اوباما آن را انجام نخواهد داد. ادامه دارد...
ش.د9501039