(روزنامه مردم سالاري – 1395/04/26 – شماره 4085– صفحه 9)
* سال گذشته يکي از سالهاي مهم و تاريخي ايران بود که توافق هستهاي حاصل و نام شما و تيم مذاکره کننده در تاريخ ماندگار شد. با اين حال وقتي شما به ايران آمديد و در جمع نمايندگان مجلس حاضر شديد با اين واقعيت رو به رو شديد که همه شما را قهرمان و موفق نميدانند و حتي تهديد شديد؛ آيا چنين واکنشي را پيشبيني ميکرديد؟
** برخي عزيزان نسبت به مسيري که براي حل و فصل اين موضوع باز شده بود يعني مسير مذاکره، نظر شخصي خود را داشتند و موافق اين مذاکره نبودند و فکر ميکردند مسير مذاکره با کشورهاي 1+5 کافي بود و ديگر ضرورتي نداشت که مسير مذاکره با آمريکا داشته باشيم و اين اختلافنظر وجود داشت که ميتوان گفت طبيعي هم بود. به اعتبار تجربهاي که در اين زمينه داشتيم و به عنوان اولين کسي که درگير اين موضوع بودم- به دليل اينکه بنده نماينده ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتميبودم - به هر حال اين مسايل پيش آمد و گروهک منافقين آمدند از منظر خودشان افشاگري کردند که فعاليتهاي سري در نطنز انجام ميگيرد که اصلاً اين چنين نبود.
وقتي گروهک منافقين چنين ادعايي را مطرح کردند آقاي البرادعي روز بعد اين ادعا را رد ميکند. بنده به عنوان نماينده ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي، قبلاً خدمت آقاي البرداعي - قبل از اينکه منافقين چنين ادعايي را کنند - به صورت شفاهي گفته بودم که ايران به دنبال فعاليتهاي غنيسازي است، البته اين مطلب را غير رسميگفته بودم، چون طبق مقررات 1/3 ما ميتوانستيم موضوع فعاليتهاي غنيسازيمان را 6 ماه قبل از اينکه مواد هستهاي وارد يک سايت هستهاي بشود به آژانس اعلام کنيم و هنوز 6 ماه نشده بود و خيلي زمان مانده بود، بيش از يکي دو سال مانده بود که نطنز به شرايطي برسد که به مرحله غنيسازي وارد شود.
و اما در خصوص مذاکراتي که با کشورهاي گروه 1+5 انجام داديم متاسفانه اين مذاکرات راه به جايي نبرد لذا بنده آن زمان که وزارت خارجه بودم فکر کردم بايد راه ديگري را باز کنيم و آن مذاکره با آمريکاست. قبل از آن هم از عمان به ما اعلام شده بود آمريکاييها تمايل به مذاکره مستقيم با ايران درخصوص فعاليتهاي هستهاي دارند، ما ديديم فرصت مناسبي است و خدمت حضرت آقا رفتيم و اين اجازه را گرفتيم و اين مسير باز شد.
* دليل اينکه مذاکره با آمريکا توانست راه را باز کند چه بود؟
** علت اينکه مسير با آمريکا توانست راهگشا باشد اين بود که سه کشور اروپايي تابع آمريکا هستند يعني تا آمريکا موضوعي را تاييد نکند آنها هم به اين راحتي تاييد نميکنند و ميشود گفت اتحاديه اروپا استقلال سياسي به مفهوميکه ما از استقلال سياسي داريم، آنها ندارند؛ نگاه ميکنند ببينند آمريکا، برادر بزرگ چه ميگويد و تبعيت از برادر بزرگشان ميکنند. درست است که اتحاديه اروپا کشورهاي بزرگي هستند ولي نفوذ آمريکا در اروپا بسيار زياد است، چه از نظر سرمايهگذاريهاي اقتصادي و چه از نظر فرهنگي خيلي نفوذ دارد. در 1+5 آمريکا و سه کشور اروپايي عضو هستند و کشورهاي چين و روسيه هم خيلي سعي ميکردند که به جو عمومينگاه کنند و ببينند جو چگونه است و همراه جو عموميحرکت ميکردند، اگر 4 کشور از 6 کشور يک جهت را بگيرند يقيناً چين و روسيه همان جهت را خواهند گرفت. بدين لحاظ مذاکره با آمريکا به اين دليل موثر واقع شد؛ ولي دوستاني بودند که نظرشان مخالف باز شدن اين مسير بود البته چون حضرت آقا اجازه فرموده بودند خوشبختانه اين مسير ادامه يافت و به نتيجه هم رسيد.
بنده تصوري از ميزان و نحوه واکنش مخالفان مذاکرات نداشتم واقعا تصور نميکردم که با اين شدت مخالفت کنند. تصور اينجانب اين بود که بالاخره عليرغم اختلاف سليقههاي که وجود دارد، اين افراد هم ميخواهند اين موضوع حل شود. استراتژي ما همان راهبردي بود که مقام معظم رهبري تعيين فرموده بودند. حضرت آقا عبارت زيبايي را فرمودند، «نرمش قهرمانانه»، يعني با حفظ عزت، حاکميت ملي، مصالح ملي در چارچوب عزت، حکمت و مصلحت، کار را پيش ببريد. طرف مقابل مجبور شد از ديدگاه خود مبني بر توقف کامل غنيسازي در ايران دست بردارد و ما هم يک مقدار انعطاف نشان داديم و مسير براي تفاهم هموار شد. پيشبيني من اين بود که آحاد ملت ميخواهند اين مشکل حل شود اما در چارچوب عزت، حکمت و مصلحت کشور که به نظر بنده، خواسته ملت برحق بود. ما نميخواستيم مانند ليبي اين موضوع حل شود. ليبي چگونه حل شد؟ همه چيز را واگذار کرد. يا بخواهد مانند عراق به جنگ کشيده شود، چون بهانه اصلي براي حمله به عراق، همين بهانه سلاحهاي کشتار جمعي بود.
ما در اين ميان ميخواستيم يک راهحلي پيدا شود که ضمن حفظ فعاليتهاي هستهاي ايران آن مواردي که موجب نگراني آنهاست و مُخلِ فعاليتهاي هستهاي ما هم نيست، آنها را انجام بدهيم و رفع نگرانيهاي آنها را بکنيم. من تصورم اين بود که آحاد ملت عزيزان دوست دارند اين مشکل حل شود.
* بالاخره ميدانستيد افرادي مخالف اين موضوع هستند، پيشبيني واکنش آنها را ميکرديد؟
** خير، واکنش به اين مفهوم که بعدها شاهدش بوديم را انتظار نداشتيم. فکر ميکردم نقدي دارند و نقدي ميکنند و از طريق نقدشان راهنماييهايي ميکنند ولي اينگونه که بخواهند در مقابل راهي که داشت طي ميشد جبههگيري کنند، قابل تصور نبود. اين اقدام در چارچوب تصميمات مسوولان ارشد و نهادهاي نظام صورت پذيرفت. از همه مهمتر اينکه مذاکرهکنندگان و شخص آقاي دکتر ظريف بدون اطلاع مذاکره نميکردند، ايشان در يک چارچوب مذاکره ميکرد و ما هم در خدمت ايشان در مسير مشخص شده مذاکره ميکرديم. ملک شخصي بنده و ديگران نبود که بخواهيم طبق خواسته شخصي مذاکره کنيم بلکه يک مذاکر? حساب شد? با برنامهريزي و در يک چارچوبي بود که انجام شد.
بالاخره نفس مذاکره، يک امر سختي است و اگر چارچوبهاي مذاکره مشخص باشد شما در آن چارچوب بايد حرکت کنيد، حالا گاهي به سمت حداکثر کردن خواسته خودتان حرکت ميکنيد و گاهي يک مقدار از آن حداکثر فاصله ميگيريد، براي اينکه ميبينيد که فضاي لازم براي کسب حداکثري منافع مورد نظر وجود ندارد.
* شما به عنوان کسي که در تيم بوديد و لحظات حساسي را طي کردهايد، به نظر خودتان تيم هستهاي و حتي خودتان چه مقدار در چارچوب مذاکرات حرکت کرديد؟
** ما کاملاً در چارچوب تعيين شده حرکت کرديم حتي در بُعد فني - که مسووليت آن بر عهده بنده بود - در همه ابعاد که مذاکره نميکردم. در بعد فني، حتي بيش از آنکه چارچوب براي ما مشخص کرده بودند، حداقلها نيز براي ما تعيين شده بود ما خوشبختانه بالاتر از حداقلها توانستيم محقق کنيم. اين روشن است و بزرگان ما هم ميدانند. يعني اگر بزرگان گفتند اين تعداد سانتريفيوژ را قبول داريم، به لطف خداوند متعال بيش از آن را محقق کرديم. همچنين تعداد سانتريفيوژها را بيشتر از آنکه ميتوانستم و اجازه داشتيم بپذيرم، پذيرفتم. من شرايط فردو و آب سنگين را بالاتر از آن حدي که اجازه داشتم پذيرفتم، همه آنها بالاتر از آن حداقلهايي بود که براي بنده تعيين شده بود، لذا بنده نسبت به کاري که کردم ميتوانم بگويم در چارچوب حرکت کردم و در مجلس هم گفتم بنده مسووليت کاري را که انجام دادم را کاملاً ميپذيرم و به ملت بزرگ هم اين اطمينان را ميدهم که فعاليتهاي هستهاي ما کند يا متوقف قطعاً نخواهد شد بلکه در زمينههايي سرعت هم خواهد گرفت که حالا آن زمينههايي که سرعت ميگيرد در يک فرصت مناسبي براي ملت عزيز شرح خواهم داد.
* در مصاحبههايي که داشتيد اشاره کرديد زماني که سکان وزارت خارجه را به عهده داشتيد رهبري اجازه مذاکره را صادر کرد و رييسجمهور وقت نيز مخالف اين موضوع نبود ولي ما شاهد عملکرد و حرکتي از سوي تيم مذاکره کننده نبوديم؛ دليل اصلي اينکه تيم نتوانست حرکتي رو به جلو داشته باشد چيست؟
** زماني که ما مذاکرات را با آمريکاييها به صورت محرمانه با اجازه حضرت آقا شروع کرديم، مذاکره براساس خواست آمريکاييها محرمانه بود و ما در شرايطي نبوديم که بياييم و اعلام کنيم که چنين مذاکراتي انجام ميشود، لذا آن زمان ما هيچ وقت صحبتي از مذاکره با آمريکاييها نداشتيم و فقط بعد از انتخابات و آمدن آقاي دکتر روحاني بود که آمريکاييها اولين بار آمدند و اين مساله را در مطبوعات بيان کردند، البته نه به صورت رسميبلکه گفتند ما با ايران مذاکرات محرمانه داشتهايم.يعني اولين بار طرف آمريکايي اعلام کرد که مذاکرات محرمانه انجام شده است و بعد حضرت آقا در سخنرانيشان در مشهد مقدس که به مناسبت ايام نوروز بود براي اولين بار فرمودند اين مذاکرات در دولت سابق آغاز شده بود. بعد از آن بنده مصاحبه کردم چون هم آمريکاييها گفته بودند و هم حضرت آقا اشاره فرمودند، بنده ديدم، ظاهراً ميشود موضوع را علني کرد و گفتم مذاکراتي در دولت سابق بود و تاريخچه مذاکرات را بيان کردم.
* محتواي آن مذاکرات محرمانه چه بود؟
** اين مذاکراتي که در آن زمان محرمانه بود توسط وزارت خارجه انجام ميگرفت و مذاکرات 1+5 توسط شوراي عالي امنيت ملي انجام ميگرفت. يعني ما دو مسير مذاکره داشتيم. يک مسير مذاکرات 1+5 بود که آقاي دکتر جليلي عهدهدار آن بودند و مسووليت داشتند که آن مذاکرات در فضاي عمومي و با اطلاع افکار عموميو رسانهها پيش ببرند. يک مذاکره محرمانه بود و قرار بود کسي متوجه آن نشود؛ يعني آمريکاييها وقتي ميخواستند به عمان بيايند، مستقيم عمان نميآمدند بلکه در چند کشور توقف ميکردند تا رد گم کنند و بعد به عمان ميآمدند. آنقدر که براي آنها مهم بود مذاکرات محرمانه باشند براي ما محرمانه بودنش مهم نبود ولي آنها گفتند و ما هم قبول کرديم.
* دليل اصرارشان بر محرمانه بودن را متوجه شديد؟
** خير. ما هيچ وقت نپرسيديم لذا مذاکرات بصورت محرمانه انجام ميگرفت. مذاکرات هم به دو طريق بود، يکي از طريق واسطه عماني حرفهاي ما منتقل ميشد و يک طريق هم حضوري بود که معاون وزير خارجه وقت آقاي خاجي به اتفاق چند مدير کل به عمان ميرفتند. آقاي «خاجي» که معاون امور خارجه در حوزه آمريکا و اروپا بود مسووليت مذاکره با آمريکا را بر عهده داشت. ايشان به همراه 3 مديرکل وقت آقايان بهاروند، ذبحي و نجفي که الان سفير ما در وين است همراهي ميکردند. اين عزيزان مذاکره را حضوري انجام ميدادند و نتيجه مذاکرات هم بسيار عالي بود.
اولين نامه رسميکه توسط پادشاه عمان در ارتباط با مذاکره نوشته شد اين بود که آمريکاييها نزد ما اعلام کردند که غنيسازي ايران را به رسميت ميشناسند و انتظار است که ايران هم نگرانيهاي آنها را رفع کند. نامهاي بود که سلطان عمان براي آقاي احمدينژاد نوشت. بنابراين، اولين خطشکني بود يعني از آن سياست و موضع غنيسازي صفر رسيدند به موضع اينکه غنيسازي ايران را به رسميت شناختند، اين قدم بزرگي بود. قرار بود، جلسات بعدي را داشته باشيم که مسايل را حل و فصل کنيم، تحريمها و باقي مسايل فني که انتخابات رياست جمهوري پيش آمد و آقاي دکتر روحاني رييسجمهور شدند و گروه بعدي مسير را ادامه داد. آن زمان آقاي عراقچي معاون ما بود و قرار شد با 1+5 و آقاي جليلي به عنوان نماينده وزارت امور خارجه و آقاي خاجي که اين مسير را ميرفتند همراهي کنند.
لذا دو مسير وجود داشت، مسير 1+5 که آقاي دکتر جليلي دنبال ميکردند و نماينده ما آقاي دکتر عراقچي، در آن زمان فرآيند مسير دوم که وزارت خارجه عهدهدار آن بود و آقاي خاجي اقدامات لازم را انجام ميدادند. البته اين دو مسير بنا بر تدابير دکتر روحاني به يک مسير تبديل شد و مسووليت مذاکرات به وزارت امور خارجه محول شد.
* آيا اين دو مسير را آقاي روحاني خواستند يک مسير شود؟
** بله، خودشان تشخيص دادند که تشخيصشان درست بود. چون آن زمان که دو مسير بود ما مشکل داشتيم.
* خودتان پيشنهاد نداديد که دو مسير يک مسير شود؟
** خير، آن زمان آقاي دکتر احمدينژاد قرار بود به عنوان رييسجمهور و رييس شوراي عالي امنيت ملي دو مسير را هماهنگ کنند، چون ايشان رييسجمهور بودند و ميتوانستند دو مسير را هماهنگ کنند ولي ايشان رغبتي به اين کار نداشتند ولي انصافاً مانع ما هم نشدند.
* دليل بيرغبتيشان چه بود؟
** نظر شخصي خودشان بود؛ نميدانم. من هم خيلي اصرار کردم ايشان به ميدان بيايند و اگر به ميدان ميآمدند اين مساله همان زمان حل شده بود و ما آنقدر هزينه اضافي نميداديم و شرايط آن زمان مهياتر بود و آمريکاييها آمادهتر بودند و آقاي اوباما در آستانه انتخابات دور دوم بود.
* يعني ايشان باعث شد که دو مسير يکي نشود و مشکل ايجاد شد؟
** خير، ايشان به مسير دوم و اينکه مديريت آن را بر عهده بگيرند نداشت. لذا بنده مجبور شدم خودم مديريت کنم؛ يعني خودم را با شوراي عالي امنيت ملي هماهنگ کنم ولي اين امر دشواري بود؛ چون آن عزيزان به اين مسير اعتقاد نداشتند، لذا با مشکلات روبرو ميشديم و خيلي مشکلات داشتيم. آقاي دکتر روحاني آمدند ديدند بهتر است اين دو مسير را يک مسير کنند و اين کار را کردند و نتيجه هم گرفتند.
* در اجراي برجام حرف و حديثهاي زيادي مطرح ميشود؛ اخيرا جدايي بريتانيا از اتحاديه اروپا نيز نگرانيهايي را ايجاد کرده است. خارج شدن بريتانيا از اتحاديه اروپا چقدر در موضوع پايبندي به اجراي برجام تاثيرگذار است؟
** فکر نميکنم خيلي در بحث برجام تاثيرگذار باشد براي اينکه برجام يک تفاهمنامهاي کاملاً روشن و مشخص است و همه اطراف متعهد هستند که اين تفاهمنامه را اجرا کنند از جمله انگليس. بودنِ آن در اتحاديه اروپا يا نبودن او تاثيري نميگذارد؛ يعني بايد بگوييم 1+5 به اضافه اتحاديه اروپا با ايران مذاکره کرد. پس 6 کشوري که در 1+5 هستند هر کدام به صورت انفرادي در اين قضيه سهم داشتند، ضمن اينکه به صورت جمعي هم در اين قضيه سهم داشتند، لذا تغييري در برجام ايجاد نخواهد شد، اما ممکن است در روابط دوجانبه يک مقدار در آينده شرايط تغيير کند بالاخره انگليس اگر از اتحاديه اروپا بطور کامل خارج شود ديگر تابع مقررات ملي خودش خواهد بود و خودش را مقيد به عمل در چارچوب مقررات اتحاديه اروپا نميبيند و اين باعث آزادي عمل براي انگليس ميشود همچنين در ارتباط با تعاملاتش با کشورهاي دنيا مستقل تر عمل خواهد کرد.
* اين امکان وجود دارد کشورهاي ديگر بخواهند مانند بريتانيا از اتحاديه اروپا جدا شوند؟
** من بعيد ميدانم بخواهد به اين صورت اوج بگيرد ولي غيرممکن هم نيست؛ براي اينکه يکسري کشورها در اتحاديه اروپا ناراضي هستند، الان شرايط اقتصادي اسپانيا خوب نيست، يونان شرايط اقتصادياش بسيار تاسفبار است و اتحاديه ميگويد ما همينطور به يونان پول تزريق ميکنيم و يونان هم مانند يک چاه است و هرچه پول در آن ميريزيم ناپديد ميشود. از سوي ديگر هم يونان ميگويد شما داريد از امکانات ملي ما سوءاستفاده ميکنيد که اين اختلافات وجود دارد و بدهي يونان قريب به 400 ميليارد يورو است. کشورهايي مانند اسپانيا، يونان و پرتغال بدهيهاي هنگفتي دارند و کسري بودجه بالايي دارند، آيا اتحاديه اروپا ميتواند اين بدهيها و کسري بودجهها را تامين کند و به همين سبک پيش برود؟ نميدانم بايد صبر کرد و ناظر جريان امور بود.
از آن طرف اگر اينها جدا شوند خيلي متضرر ميشوند بعد از اين همه سرمايهگذاري و وحدت رويه در قوانين و مقررات چنانچه همه بخواهند به حالت قبل برگردند و بعد رفت و آمدهاي آزاد بين کشورهاي اروپايي دچار اختلال شود، اين آزادي عمل گرفته ميشود يعني امتيازات زيادي را از دست ميدهند. مثلا در کاتالونيا ادعاي جدايي از اسپانيا را دارند، الان اسکاتلند و ايرلند شمالي هم ميخواهند از انگليس جدا شوند و اگر اين اتفاق بيفتد در کشورهاي ديگر مانند اسپانيا که کاتالونياي شمالي وجود دارد ميخواهد جدا شوند و بعد اين حس ناسيوناليسم شديد در اروپا مجددا شروع ميشود و از اتحاديه اروپا که آمده همه اقوام را جمع کرده است، دوباره اقوام سراغ حس ناسيوناليسم خود ميروند حتي در قسمتهاي کوچک مانند باسک در اسپانيا و حتي در فرانسه زمزمههايي ايجاد شده است. الان در فرانسه «مونتکارلو» که وسط فرانسه قرار دارد فعلا ادعايي براي جدا شدن نکرده است ولي شايد فردا او هم بگويد که ميخواهم جدا شوم.
من بعيد ميدانم کشورهاي ديگر بخواهند از اتحاديه اروپا جدا شوند، انگليس از ابتدا حواسش بوده و از اتحاديه اروپا استفادههايي کرده است و بعد که ديده ديگر استفادهاي ندارد رها کرده و رفته است. انگليس وقتي وارد اتحاديه اروپا شد نه وارد اتحاديه پولي شد و نه وارد اتحاديه شينگن شد، يعني چيزهاي مهم را قبول نکرد و اينها مهم است ولي از مواهب اتحاديه اروپا استفاده کرده، تجارتش را با آنها گسترش داد. الان که ميبيند اتحاديه اروپا به هزينه دادن افتاده است مانند يونان که بايد دائم هزينه کنند خود را جدا کرد.
البته فرانسويها هميشه نسبت به انگليسيها يک ترديدي داشتند. ژنرال دوگل آن زمان که رييسجمهور فرانسه بود، هنوز اتحاديه اروپا به اين صورت بوجود نيامده بود بلکه اتحاديه اقتصادي اروپا به وجود آمده بود. اول مقدماتش در اتحاديه اقتصادي اروپا بود و بعد رفته رفته تبديل به اتحاديه اروپا شد. ايشان ميگفت نبايد ما انگليس را راه بدهيم او عامل آمريکاست و هميشه باعث دردسر براي اروپا خواهد شد، تا زماني که ژنرال دوگل در اين قدرت بود انگليس را راه ندادند و بعد از دوران زمامداري ژنرال دوگل، انگليس خودش را وارد کرد و وقتي وارد شد گفت من نه در بحث پولي شما وارد ميشوم و نه در بحث ويزايي شما در دو چيز مهم که شاخصه اتحاديه بود وارد نشد و تعهدات را نپذيرفت الان هم خارج شده و اتحاديه اروپا در چنين شرايطي قرار گرفته است.
البته بنده فکر ميکنم بعضيها در اتحاديه اروپا از خروج انگليس از اتحاديه ناراحت نشدند. الان ايتاليا با رفتن انگليس جايگاهش در اتحاديه اروپا قويتر شده است و به نفع بعضي کشورها شده است و قضيه يک مقدار پيچيده است.
* با توجه با انتخابات رياست جمهوري آمريکا و وجود دو نامزد انتخاباتي در اين کشور، آقاي ترامپ و خانم کلينتون، شما فکر ميکنيد کداميک از اين دو نامزد براي ايران مناسبتر است؟
** بنده به عنوان يک مسوول صحيح نيست راجع به اين موضوع صحبت کنم. نظر شخصيم را بيان ميکنم، بالاخره آنها انتخاباتي دارند و فقط اين را ميگويم سياست را در آمريکا رييسجمهورش تعيين نميکند. بايد صبر کرد و ديد. تصور من اين است که هر کدام از اينها بيايند - البته اختلافنظر و اختلاف رويه دارند- ولي لاجرم در يک چارچوبي قرار ميگيرند، حالا ممکن است سلايق متفاوت باشد ولي بايد در آن چارچوب حرکت کنند نميتوانند خيلي خارج از راهبردهاي کلان حرکت کنند. چون اين برجام يک تفاهم بينالمللي است و شوراي امنيت ملي هم سعه گذاشتند در سازمان ملل هم اين برجام، شوراي امنيت سازمان ملل هم بر آن صحه گذاشته است پس تبديل به يک واقعيت بينالمللي شده است؛ لذا يک کشور بعيد است بخواهد خودش را در مقابل يک اجماع جهاني قرار بدهد.
روي برجام اجماع جهاني حاصل شده است و چنانچه آمريکا بخواهد خود را مقابل اين اجماع جهاني قرار بدهد با چالش مواجه خواهد شد. بعيد بنظر ميرسد که آمريکاييها بخواهند برخلاف اجماع بينالمللي توافقات صورت گرفته حرکت کنند و متحمل هزينههاي سنگين شوند چون اعتبار سياسي آنها در عرصه بينالمللي زير سوال خواهد رفت.
* حتي اگر چنين اقدام تکروي را بخواهد انجام بدهد آمريکا بيشتر ضرر ميبيند؟
** بله. قطعاً تصورم اين است، درست است آمريکا قدرت و نفوذ دارد ولي اينطور نيست هميشه نفوذ و قدرتش بتواند برکل افکار عموميو اجماع جهاني فائق شود. اينجا موضوع اجماع جهاني است. آمريکا نفوذ و قدرتش اعمال ميشود ولي وقتي بيشتر کشورهاي تاثيرگذار تصميم اتخاذ کنند آن وقت آمريکا نخواهد در برابر يک جمع واحدي قرار بگيرد براي او سخت ميشود. الان چين، روسيه و هند، کشورهاي بزرگ، اعضاي عمومي مجمع سازمان ملل همه با برجام موافق هستند و حالا يک کشور بگويد من ميخواهم عليه همه اينها بايستم خيلي سخت است.
فرض کنيد آمريکا مجدداً تحريم را عليه ايران برقرار کند و کشورها را هم تهديد کند اگر با ايران معامله کرديد من با شما برخورد ميکنم و چين و هند هم بروند بگويند ببخشيد و آن زمان بايد بگوييم نه چين کشور مستقلي است و نه هند کشور مستقلي است. اگر مفهوم استقلال کشورها به طور کامل از معنا تهي ميشود، مستقل نيست و همه اينها ايالات آمريکا محسوب ميشوند؛ اگر اينگونه بخواهند تبعيت بکنند با اين شرايط استقلال سياسي مفهومينخواهد داشت. بنده بسيار بعيد ميدانم آمريکا دست به چنين اقدامي بزنند و چنانچه بخواهد به تنهايي دست به ماجراجويي بزند، تنها خواهد ماند.
http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=251529
ش.د9501154