تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۴۳۱۰

(روزنامه جمهوري اسلامي – 1395/05/05 – شماره 10648 – صفحه 10)

برخی از علل پیدایش مذاهب عرفانی کاذب

در علل پیدایش و بسترسازی ظهور و بروز مذاهب جعلی و عرفان‌‌های دروغین، موارد عدیده‌ای را می‌توان برشمرد. این عوامل برخی قدیمی و برخی جدید هستند. به عنوان مثال درباره پیدایش فرقه‌ها و ادیان جعلی غربی، برخی معتقدند انقلاب علمی رنسانس در قرن شانزدهم میلادی که در پی خشونت‌‌های وحشتناک ارباب کلیسا و تشکیل محاکم تفتیش عقاید و شکنجه‌های قرون وسطایی که سرخوردگی مردم از مسیحیت و سایر ادیان را در پی داشت، یکی از عوامل موثر است. همچنین فروپاشی بنیادهای اخلاقی و دینی در قرن نوزدهم میلادی و غفلت انسان‌ها از روح ملکوتی خویش و رویکرد غربی‌ها به مکاتبی با اصالت لذت و شهوت از عوامل دیگر است که در این موضوع برخی جوامع شرقی نیز از غربی‌ها تقلید کردند.

عوامل دیگری که درباره علل پیدایش ادیان جعلی و عرفان‌های دروغین در غرب برشمرده می‌شوند عبارتند از:

- پیشرفت سریع تکنولوژی جدید و ناتوانایی تمدن صنعتی از برآوردن نیازهای معنوی و ایجاد تعادل بین ماده و معنا و علم و اخلاق.

- برپا شدن جنگ‌های صلیبی به نام دین و کشتار بی‌رحمانه مسلمانان به دست سپاه صلیبیون که باعث دین گریزی جوانان از ادیان رسمی و حکومت‌هایی که به نام دین اعمال خلاف انجام می‌دهند.

- تبلیغات بی‌امان دشمنان بر ضد ادیان معروف به ویژه دین اسلام و نسبت دادن خشونت‌ها و کشتارها به نام منادیان ادیان و پیروان آنها به خصوص رهبران و پیروان دین اسلام.

- پیدایش تفکرات سکولاری و منحصر ساختن دین در زندگی شخصی و حذف آن از حیات سیاسی و اجتماعی جوامع.

- سوء استفاده از حس شدید دین خواهی و علاقه ذاتی و فطری بشر به مسائل عرفانی و ماوراءالطبیعه و عدم عرضه دین و عرفان صحیح و معقول به زبان روز و ساده به جوانان و علاقه‌مندان، و در مقابل عرضه مسلک‌‌های متنوع دینی و عرفانی ساختگی با شیوه‌ای جذاب و فریبنده به یاری آزادی‌های بی‌بند و بار جنسی و ترویج روابط بی‌حد و حساب زن و مرد که در گرایش و روی آوردن جمع زیادی به ویژه جوانان به عرفان کاذب و ادیان جعلی موثر بود.

برخی از این عوامل در عصر معاصر نیز برای جذب افراد در گرایش به ادیان و عرفان‌های جعلی استفاده می‌شود. علاوه بر آن، نتیجه مثبتی که برخی از این عوامل در موثر بودن گرایشات به مذاهب ساختگی در پی داشت، موجب گردید جبهه مخالف دین در جهان جدید از طریق سازمان‌‌های جاسوسی و استفاده از ابزارهای اقتصادی و سیاسی به گسترش چنین عواملی دامن بزند و در موارد متعدد جاسوسان زبده و کارآمد خود را به کار گرفتند تا هم ادیان جدید جعلی بسازند و هم از میان طرفداران ادیان مختلف از جمله دین اسلام، افراد منحرف، بلند پرواز و طالب قدرت و تابع هوای نفس و خودخواهی را شناسایی و از طریق آنان فرقه‌های جدید در درون ادیان ایجاد نمایند که در نهایت هدف اصلی این حرکت‌ها، نابودی کامل ادیان است.

زمینه چنین سوء استفاده‌هایی نیز عموماً توسط حاکمیت‌های منطقه‌ای بخصوص در ممالک اسلامی در اختیار مخالفان جبهه دینی فراهم شد. اختلافات شدید قومی، قبیله‌ای، سیاسی و حزبی در درون جوامع اسلامی و سرگرم شدن متولیان امور دین به مسائل حاشیه‌ای و اختلافات بی‌پایان و بدون نتیجه داخلی، شیوع تکفیرها و تفسیق‌ها در میان سردمداران به ظاهر منادی مذهب و ادیان الهی، نسبت‌های ناروا به یکدیگر دادن و.... موجب غفلت از آموزش صحیح اعتقادی جوانان شد و عملاً زمینه را برای پذیرش عرفان‌‌های انحرافی و جعلی فراهم کرد. 1

در هر جامعه‌ای که اندیشمندان و متفکران آن جامعه به هر دلیلی از جایگاه اصلی خود که همان هدایت و روشنگری آحاد ملت است غفلت کنند، قطعاً در این جوامع، فضا برای رشد و بروز و ظهور افراد سطحی نگر، بی‌سواد و کم دانش که به هر ترتیبی در تلاش هستند خود را در جایگاه اندیشمندان و متفکران قرار دهند آماده خواهد شد. چنین افرادی چون عموما از میزان علم، آگاهی، سواد و دانش کافی بی‌بهره هستند، برای جبران این نقایص به سوء استفاده از احساسات فطری و اعتقادات دینی آحاد جامعه پناه می‌برند و با بهره‌گیری از جهل عمومی، عوام الناس را برای رسیدن به جایگاهی که خود بهتر از هرکس می‌دانند شایستگی آن را ندارند، برمی‌گزینند.

این افراد، ابتدا با ظاهرسازی خود را در نقش عالم به دین و آگاه از مسائل اعتقادی قرار می‌دهند و با فراگیری ابتدائیاتی از دین و احکام، به بزرگنمایی خود و علم خویش می‌پردازند و نقصان‌ها را نیز با وارد کردن بدعت‌ها و خرافات عامه‌پسند جبران می‌کنند و تا زمانی که مخالفت جدی در برابر این تاخت و تاز‌ها مشاهده نکنند، می‌تازند و پس از مدتی برای خود نوچه و مریدی می‌سازند و در فقدان علما و اندیشمندان واقعی تبدیل به قطب می‌شوند.

از این روست که در دین مبین اسلام، «مبارزه با خرافات و تحریفات از همان زمان پیامبر گرامی اسلامی آغاز شد و رسول گرامی به شدت و با سرعت و قاطعیت با هرگونه خرافه و تحریفی مبارزه کردند و برای پاک نگه داشتن دین خدا از انواع آلودگی‌ها تلاش فراوانی بعمل می‌آوردند که نمونه‌ای از این تلاش، برخورد آن حضرت با ماجرای وفات «ابراهیم» فرزند خود ایشان است. پیامبر اکرم به مجرد شنیدن شایعه ارتباط خورشید گرفتگی با وفات فرزندشان، مردم را به مسجد دعوت کردند و خود به منبر رفتند و فرمودند: خورشید وماه، دو آیه (نشانه) الهی هستند که تحت فرمان اویند و برای مرگ و زندگی کسی نمی‌گیرند. «ان الشمس و القمر آیتان من آیات الله، یجریان بامره، مطیعان له، لا ینکسفان لموت احد ولا لحیاته» 2 ادامه دارد...

پاورقی:

1 – ماهنامه جستاری در معارف اسلامی، شماره 4، ص 18 و 19

2 – چرا خرافاتی شده‌ایم، مسیح مهاجری، انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، ص 1 و 2.

http://jomhourieslami.net/?newsid=99790

ش.د9501519