گزیده رسانه ها >>  نقد >> تحلیل
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۰  ، 
شناسه خبر : ۲۹۴۸۴۲
پایگاه بصیرت / علی اکبری
(روزنامه كيهان - 1394/12/06 - شماره 21290 - صفحه 10)

تاریخ خوانی باید یکی از کارهای همیشگی آدمی باشد؛ تاریخی که به‌سان یک پیر فرزانه تجربیات خود را در اختیار جوانی خام قرار می‌دهد. تاریخ خوانی باید همراه با تدبیر و دقت و توجه به عبرت‌های تاریخ باشد. البته عبرت‌گیری، مختص عبرت‌های عاشورا و کربلا نیست؛ تمام تاریخ می‌تواند مأخذی برای عبرت‌آموزی باشد. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، آنگاه که از تاریخ‌خوانی خود سخن می‌گویند، اعلام می‌فرمایند که من تاریخ را آن‌گونه خوانده‌ام که گویی با گذشتگان زندگی کرده‌ام؛ یعنی اگر برای فرزند خویش سخن از تاریخ می‌گوید، نه چونان بازگویی یک داستان، بلکه همانند یکی از اعضای حاضر در معرکه سخن می‌گوید و اوضاع و احوال را تشریح می‌کند.

خداوند متعال در زمان بازگویی داستان اصحاب کهف در قرآن کریم به مناقشه بی‌فایده‌ای که برخی عوام مطرح می‌ساختند اشاره‌کرده و به تعبیر نگارنده، می‌فرماید: تعداد اصحاب کهف مهم نبوده و نیست بلکه اصل مهم در این واقعه، عملی بود که ایشان انجام دادند یعنی قیام برای خدا و مهاجرت برای خدا و معجزه‌ای که خدا در این ماجرا به همگان نشان داد؛ یعنی عبرت‌آموزی از تاریخ، مهم است و نه حفظ تاریخ. به عبارتی در بحث عبرت‌آموزی، کیفیت حوادث و تشابه حوادث نقش دارند و نه جزییات و اسامی و ...

با این مقدمه، به اصل موضوع یعنی انتخابات هفتم اسفند اشاره می‌شود. انتخاباتی که به واسطه زمان و موقعیت، یکی از مهم‌ترین انتخابات در طول دوران انقلاب اسلامی ایران است. انتخاباتی که بطور دقیق و روشن، دو طیف انقلابی و ضدانقلابی را می‌توان در آن مشاهده کرد و البته در این میان، ضدانقلابی‌ها نیز پرچم منافقانه‌ای بالا برده و هویت جعلی انقلابی را برای خود انتخاب نموده‌اند. ضدانقلابی که با سخنانی از جنس آسمان و ریسمان‌بافی و نشان دادن عکس مار به جای کلمه مار تلاش دارد به‌زعم خود برخی عوام را که بعضاً به اصل ماجرا آگاه نیستند، فریب دهد. در این میان خواص اهل حق، تکلیفی مهم بر عهده دارند: مشخص نمودن مرز انقلابی واقعی از انقلابی جعلی. نقشی مشابه آنچه صحابی عظیم‌الشأن پیامبر و امیرالمؤمنین، جناب عمار بر عهده داشت. آن گاه که فتنه‌ها عیان شده و حق و باطل در هم می‌آمیخت، ایشان با روشنگری، هدایت و بازگویی حقیقت، تردیدها را می‌زدود و صف‌ها و دسته‌بندی‌ها را آشکار می‌ساخت.

آن‌گاه که در جمل و صفین، در بین سپاه حضرت امیر شبهه می‌افتاد که بین دو گروه به ظاهر مسلمان، حق کدام است و برخی زاهدان کم فهم از حضرت می‌خواستند که برای فرار از این تردید، به جای دعا برای هدایت، ایشان را به منطقه‌ای بفرستد که مجبور به درگیری با مسلمانان نباشند، عمار این خطوط دروغین را می‌شکست و حقیقت را عریان و آشکار در مقابل چشم مردم قرار می‌داد تا تکلیف مشخص و تردید برطرف شود. او می‌گفت از زمان پیامبر در هنگام جنگ‌ها دو پرچم برافراشته بود. یکی پرچم حقیقت و دیگری پرچم باطل و کسانی که اکنون تلاش دارند که پرچم دروغین خود را به عنوان پرچم حقیقت معرفی کنند، همان کسانی هستند که در زمان پیامبر در زیر پرچم جاهلیت با اسلام می‌جنگیدند؛ صحنه تغییری نکرده است بلکه روش‌ها عوض شده است و آن کسانی که دریافته‌اند با پرچم کفر نمی‌توان اسلام را شکست داد، اکنون زیر پرچم نفاق گرد هم آمده و با حقیقتی چون امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام می‌جنگند.

اگر این عبرت تاریخی را به انقلاب خویش تعمیم دهیم خواهیم دید که صف‌بندی انقلاب و ضدانقلاب از همان آغاز قیام امام و امت وجود داشته است. ضدانقلابی که هرچه بر عمر انقلاب افزوده شد، تلاش نموده در لایه‌های مخفی‌تر و پنهان‌تر قرار گیرد - بدون اینکه در اهداف و آرمان خود که همان نابودی و شکست انقلاب و بازگشت به گذشته است، تغییری دهد- چرا که به این باور رسیده که مقابله مستقیم با انقلاب، نتیجه‌ای جز نابودی برای این خط فکری نخواهد داشت. اکنون صحنه انتخابات رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. گروهی که خود را با القاب و الفاظ زیبا و پرطمطراق، آذین بسته و بزک کرده‌اند، از حقوق مردم دم می‌زنند و مطرح می‌سازند که تلاش دارند که مردم را به آرامش و آسایش برسانند.

سخنان زیبایی که در نگاه اول بسیار منطقی و دقیق است و قطعاً با این شعارهای زیبا، توقع بر این است که همه مردم به ایشان بپیوندند اما زمانی که انسان دقت می‌کند که گوینده و طرفی که این سخن را مطرح می‌کند، چه فرد یا گروهی است، متعجب می‌شود که واقعاً این گروه‌ها، به این شعارها، تعهدی هم دارند؟ کسانی که مردم را نامحرم، بدذات، نفهم و... معرفی می‌کردند. آنانی که بیان می‌داشتند اگر مرگ موش نیز توزیع شود، مردم برای گرفتن آن به صف خواهد ایستاد. تفکری که شعار می‌داد باید عده‌ای زیر چرخ‌های توسعه، له شوند تا کشور آباد شود. تفکری که حامیان حقوق مصرف‌کننده را ضدانقلاب و کمونیست می‌داند. کسانی که رضاخان را با آن همه جنایت، مظهر حکومت‌داری معرفی می‌کنند و... واقعاً طرفدار مردم هستند؟

نکته مهم‌تر، کسانی هستند که زیر این پرچم و بیرق قرار گرفته‌اند. آمریکا، انگلیس، رقاصه، خواننده و بهایی، تروریست و ... و بطور دقیق هر چه پلیدی و پلشتی است که از ابتدای انقلاب در صف ضدانقلاب بوده‌اند، اکنون زیر این پرچم، مجدداً جمع شده‌اند و همین موضوع دم خروس این جریان را به نمایش گذاشته است. آیا انگلیس خبیث که مسئول بسیاری از جنایات علیه مردم ایران از جمله جدایی بخش‌های عظیم کشور در زمان‌های گذشته از قبیل هرات و افغانستان، نابودی و هولوکاست کشتار بی‌سر و صدای یک‌سوم جمعیت ایران در جنگ جهانی اول و... است، برای مردم ایران دایه دلسوزتر از مادر شده است یا آمریکایی که از زمان پهلوی دوم که آمریکا وارد این کشور شد چیزی جز فلاکت و تحقیر برای ملت ایران نداشته است.

در زمان حکومت پهلوی سگ آمریکایی از شاه این کشور، حقوق بیشتری داشت. آمریکایی که مصدق -این عنصر مورد احترام و تکریم آقایان به اصطلاح ملی- را به آن وضع رساند که رساند و شاه اخراج شده توسط ملت ایران را به کشور بازگرداند. موضوعی که نه توسط نگارنده این متن و یا نویسندگان ایرانی بلکه به عنوان سخن نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا، به عنوان یکی از موارد دخالت نابجای آمریکا در ایران مورد قبول و اتفاق نظر است. آیا این جبهه با جبهه‌ای که از ابتدای انقلاب تاکنون در مقابل انقلاب و ملت قرار داشته، تفاوتی کرده است؟

پاسخ منفی است. جبهه همان جبهه است و تنها شعارها و ظاهر پرچم تغییر کرده است وگرنه هدف چیزی جز تغییر نظام اسلامی نبوده و نیست. البته در تمام این خباثتی که این عناصر خارجی و اذناب داخلی ایشان دارند، در آستانه این انتخابات اعترافی عجیب نیز وجود دارد که محکوم‌کننده این جریان است. آنانی که سخن از صوری بودن و تقلب در انتخابات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می‌گفتند و نظام را متهم به این امر می‌نمودند اکنون ملت را دعوت به رأی دادن به عناصر خویش می‌کنند زیرا اطمینان دارند که نظام به رأی مردم خیانت نخواهد کرد؛ یعنی اعتراف دارند که فتنه‌ای که با رمز تقلب ایجاد کردند، فریبی بیش نبوده و برخی ساده‌انگاران، فریب این حیله دشمن را خوردند و کشور را با مشکلاتی مواجه ساختند که تبعات آن هنوز هم ادامه دارد.

اکنون وظیفه عمارهای انقلاب است که روشنگری کنند و افرادی را که زیر این پرچم باطل گردآمده‌اند به مردم معرفی کنند. گرگانی که لباس میش به تن کرده‌اند، رفیقان قافله‌ای که شریک دزد هستند و آماده‌اند که غفلتی به وقوع بپیوندد و ایشان، مال مردم را به سرقت برند، باید توسط عمارهای انقلاب معرفی شوند. البته مردم نشان داده‌اند که نه‌تنها هوشیار و بیدارند بلکه در مواقع حساس، تصمیمات صحیح و درست می‌گیرند و این از الطاف الهی به این کشور است لیکن این عطیه الهی نباید مستمسکی برای غفلت یا بی‌توجهی به انجام وظیفه از سوی یاران و دلسوزان انقلاب باشد.

http://kayhan.ir/fa/news/69303

ش.د9405908