تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۷  ، 
شناسه خبر : ۲۹۵۰۲۴
علي يونسي، دستيار ويژه رييس‌جمهوري:
اشاره: برآورده كردن مطالبات گروه‌هاي مختلف و اقليتها، از وعده‌هاي حسن روحاني بود؛ روحاني براي تحقق وعده‌هايش حجت‌الاسلام و المسلمين علي يونسي را به عنوان دستيار ويژه در امور اقليت‌ها و اقوام معرفي كرد. بخش عمده‌اي از خواست‌هاي اقوام و اقليت‌هاي ايراني، بي‌دليل، تبديل به «تابو» شده‌اند. وزير اطلاعات دوران اصلاحات، كسي كه از فرآيند «تابو»سازي‌ها آگاه است و بهترين راه براي مقابله با آن را مي‌داند، بهترين گزينه رييس‌جمهوري براي عمل به يكي از وعده‌هاي انتخاباتي‌اش بود. علي يونسي معتقد است دولت يازدهم تا همين جاي كار هم، قدم‌هاي بلندي در برآورده كردن مطالبات اقوام و اقليت‌ها برداشته؛ اما به دليل گسترده بودن مسايل است كه اين اقدامات هنوز به خوبي قابل لمس نيست. دستيار ويژه رييس‌جمهوري يك وظيفه مهم ديگر نيز دارد و آن، مقابله با تندروي‌هاست. او معتقد است بايد در دو جبهه با تندروي جنگيد، در داخل با آنهايي كه با ايجاد اختلاف بين شيعه و سني عليه مصالح ملي گام برمي‌دارند و در منطقه با كساني كه نان از قبل تندروي و خشونت مي‌خورند.
(ويژه‌نامه روزنامه شرق - اسفند 1393 - صفحه 16)

*‌ نزديك به دو سال است كه شما به عنوان مشاور اقوام و اقليت‌هاي دولت يازدهم انتخاب شده‌ايد. در اين دو سال چه تغييري در نحوه نگرش‌ها به اين موضوع ايجاد شده؟ برآيند كار شما در اين مدت چيست؟

**‌ البته هنوز دو سال نشده است، اما طي همين مدت كوتاه چند نكته كاملا روشن شده است: اول اينكه دولت يازدهم درك درست‌تري نسبت به موضوع اقوام و اقليت‌ها، در مقايسه با دولت‌هاي گذشته دارد؛ يعني امروز با نگاهي كارشناسانه‌تر و دقيق‌تري به موضوع اقليت‌هاي ديني و مذهبي و اقوام نگريسته مي‌شود؛ به دور از مسايل احساسي و سياسي، با نگاهي ژرف‌تر، عميق‌تر و درازمدت‌تر.

دومين نكته اين است كه مساله اقوام و اقليت‌ها به دور از مسايل انتخاباتي و سياسي و نه براي جلب راي آنها يا به اصطلاح شكست دادن رقيب، بلكه به عنوان مسايل اصلي دولت و كشور مورد توجه قرار مي‌گيرد. سومين دستاورد اين بود كه خواسته‌هاي دولت و اقوام يا اقليت‌ها، از يكديگر واقع‌بينانه‌تر شده است. امروز شاهد آن هستيم كه اقوام و اقليت‌هاي ديني و مذهبي نيز بهتر و بيشتر از گذشته با دولت همكاري مي‌كنند؛ يعني آنها هم احساس مي‌كنند مساله موجود را مي‌توان با همكاري با دولت و در درازمدت حل كرد.

*‌ اين تغيير نوع نگاه حاصل نوع مديريت شماست؟

**‌ شما مي‌توانيد برداشت خود را داشته باشيد اما من مي‌گويم، با روي كار آمدن دولت تدبير و اميد اين اتفاق افتاده است. در قدم اول احساس كردم پيش از هر اقدام ديگري بايد يك گفتمان درست در كشور حاكم شود. مي‌توان اسم آن گفتمان را «گفتمان انسجام ملي» و «گفتمان وحدت» گذاشت. منظور، گفتماني براي همه ايرانيان است؛ گفتماني كه شامل همه مردم ايران مي‌شود و مردم را به دو گروه اقليت و اكثريت تقسيم نمي‌كند. در اين گفتمان حقوق شهروندي همه آحاد جامعه رعايت مي‌شود و عدالت به معناي خاص كلمه پاس داشته مي‌شود.

بدون شك و شبهه‌اي بايد خواست و مطالبات اقوام و اقليت‌ها تامين شود. بايد مردم ايران، فارغ از تقسيم‌بندي‌هاي مرسوم، هر چه بيشتر به هم نزديك شوند و فرهنگ همديگر را درك كنند. ما تلاش مي‌كنيم فاصله‌هايي را كه در طول زمان – كه به دليل فاصله فيزيكي يا فاصله قومي يا زباني يا ديني و مذهبي – به وجود آمده از بين ببريم تا اقوام و اقليت‌ها به هم نزديك شوند. مسلط شدن اين گفتمان، مهم‌ترين اتفاقي است كه بايد رخ دهد. همه تلاش ما در اين مدت معطوف به اين موضوع بوده است.

*‌ فكر مي‌كنيد رسيدن به اين هدف در ميان مدت مقدور باشد؟

**‌ فكر مي‌كنم كه ما امروز به اين هدف خيلي نزديك شده‌ايم. در گذشته‌ها سوءتفاهماتي وجود داشت؛ حتي نسبت به حرف‌هايي كه من مي‌زدم. افراد مختلف از سخنان من برداشت‌هاي خودشان را داشتند. عده‌اي گمان مي‌كردند ما براي تسلط يك قوم بر قومي ديگر تلاش مي‌كنيم؛ گمان مي‌كردند به دنبال تحقير برخي از اقوام يا اقليت‌ها هستيم؛ فكر مي‌كردند قصد تحريك اقوام را داريم؛ يا حدس مي‌زدند كه اهداف خاص امنيتي داريم. خلاصه هر كسي با قضاوت يا پيش‌داوري‌هايي كه داشت ما را قضاوت مي‌كرد. بعضي از پيش‌داوري‌ها بر مبناي تفاوت نگرش‌هاي سياسي بود، برخي ديگر به دليل نگراني‌هاي خاص.

جالب است بدانيد آنهايي كه نگران بودند و سعي مي‌كردند ما را زير سوال ببرند، زودتر از ديگران فهميدند كه ما به دنبال چه هستيم. با اين حال سعي مي‌كردند با زير سوال بردن ما، دولت را زير سوال ببرند. عده‌اي از مخالفان دولت اين بحث را مطرح كردند كه دولت يازدهم مي‌خواهد به اين وسيله پايگاهش را براي آينده در بين مردم تعميق كند. فكر مي‌كردند روحاني قصد دارد گفتماني را كه به واسطه‌اش در انتخابات به پيروزي رسيده است به ميان اقوام و اقليت‌ها توسعه دهد. به همين دليل شروع به تخريب ما كردند. از چهار يا پنج جبهه براي مبارزه با اقدامات ما وارد عمل شدند.

*‌ اقداماتشان تاثيرگذار بود؟

**‌ در كوتاه‌مدت تا حدي توانستند تاثيرگذار باشند.

*‌ در مقابل شما چه كاري كرديد؟

**‌ در آغاز راه، دريافتيم كه مساله بيش از هر چيزي، كاملا يك مساله فرهنگي است. مساله، مساله گفتماني است و بايد ما تلاش كنيم كه نظر همه – به خصوص اول از همه – نظر نخبگان جامعه را به سمت خودمان جلب كنيم. اين نخبگان هستند كه مي‌توانند اين نوع نگاه را به ميان مردم و جامعه بكشانند؛ لذا ارتباطمان را با نخبگان، دانشگاهيان، سران احزاب و علما بيشتر كرديم. رابطه‌مان را با اين بخش توسعه داديم و با استقبال خيلي خوبي هم مواجه شديم.

نخبگان ديگر نگراني‌هايي را كه در روزهاي اول داشتند، ندارند و به كمك ما آمده‌اند. آنهايي كه فكر مي‌كردند گفتمان ما صرفا غيرديني است، يا صرفا ملي يا حتي صرفا مذهبي است، به اشتباه خود پي بردند. متوجه شدند نگاه ما به مقوله اقوام و اقليت‌ها، امنيتي نيست. همه آنهايي كه نگران بودند و بعضا به كارشكني‌هايي پرداختند، امروز به كمك ما آمده‌اند و در اين راه ما را همراهي مي‌كنند. اين همراهي سبب شده كه دولت براي تحقق اهدافش در حوزه اقوام و اقليت‌ها، مصمم‌تر شود. دولت براي اينكه خواست عمومي اقوام را تامين كند، اولويت را در درجه اول به تامين خواسته‌هاي آنها داده است.

*‌ اقوام و اقليت‌ها خواست‌هاي متفاوتي دارند، كدام يك از اين خواست‌ها در اولويت دولت قرار دارد؟

**‌ مهم‌ترين مطالبه و دغدغه اقوام و اقليت‌ها، عدالت است. شغل، محروميت‌زدايي و... . عدالت اقتصادي براي اقوام به نسبت عدالت اجتماعي، در اولويت قرار دارد. عمدتا بيشتر روشنفكران، تحصيلكرده‌ها و احزاب، در پي عدالت اجتماعي و سياسي هستند. حصول اين نوع از عدالت، هم لازم است و هم ضروري، اما براي مردم و دولت در اولويت‌هاي بعدي است. از نظر ما همه اين موارد (عدالت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي) بايد با هم متوازن دنبال شوند. دولت به دنبال عملي شدن عدالت‌هاي اجتماعي و سياسي نيز هست.

دولت به دنبال مشاركت دادن همه اقوام و اقليت‌ها در تعيين سرنوشت كشور و مشاركت آنها در سطوح مياني و عالي مديريت كشور است. هيچ ايراني‌اي نبايد به دليل انتصاب به يك قوم، دين يا مذهب يا منطقه‌اي، از قرار گرفتن در هيچ سمتي محروم شود. اين محروم ساختن يك فرد از حقوق اجتماعي و سياسي‌اش تنها براساس حكم قانوني ميسر است؛ نه براساس ميل سياسي و جناحي.

*‌ چه گام‌هاي عملي‌اي براي دستيابي به اين خواست‌ها در اين مدت برداشته‌ايد؟

**‌ دولت در سيستان و بلوچستان قدم‌هاي مهمي برداشته است؛ براي مثال دولت براي برطرف كردن تبعيض و محروميت جنسيتي در اين استان اقدامات شايسته‌اي انجام داده است. چند پست مهم اين استان توسط زنان اداره مي‌شود. خانم‌ها در آنجا سمت‌هاي مهمي احراز كردند. در استاني كه مي‌گفتند نيروي انساني براي تصدي مشاغل مهم ندارند، زن‌ها حق ندارند از خانه بيرون بيايند، جايي كه تلقي مي‌شد ناامن است، زن‌ها در چنين فضايي سمت‌هاي بسيار مهمي را برعهده گرفتند؛ مثلا قصر قند از شهرهاي مرزي كه اين تلقي هست كه اصلا آنجا مقررات سخت مذهبي وجود دارد.

جايي كه گمان مي‌رفت اصلا تحمل يك فرماندار زن را ندارند. اما دولت در يك اقدام شجاعانه با انتصاب يك خانم اهل سنت نشان داد تمام اين تصورات خطاست. با اين اقدام دو يا سه تابو شكسته شد. يك خانم اهل سنت در منطقه‌اي كه به گمان مردم ناامن بود به مديريت رسيد تا دولت نشان دهد لياقت برايش مهمتر از هر چيز ديگري است. تدبير براي حل مشكلات اقوام و اقليت‌ها و برآورده كردن خواست‌هاي آنان، يعني همين. دولت نشان داد تبعيت كردن از محدوديت‌هاي «فردساخته» مانع از پيشروي اراده دولت نيست.

انتصاب يك زن در سمت فرمانداري كه يك پست سياسي – امنيتي است، آن هم در نقطه‌اي مرزي، نشان از قصد دولت براي حل مسايل پيش‌رو دارد. البته قصرقند از نظر من ناامن نيست، بلكه در ذهن متعصب شما تهران‌نشينان، اهالي اصفهان و شيراز و... ناامن است. برداشته شدن اين گام به نفع اقليت‌ها و اقوام، بسيار مهم و تاثيرگذار بود. دقت كنيد كه در سطح كلان، دولت براي محروميت‌زدايي، دقيقا از محروم‌ترين نقطه شروع كرده است. استاني كه هم از نظر قومي و هم از نظر مذهبي از اقليت تشكيل شده است.

‌*‌ يعني تمام فاكتورهاي محروميت را دارد؟

**‌ بله متاسفانه اين استان همه فاكتورهاي توسعه‌نيافتگي را دارد. دولت رفع محروميت از اين استان را در اولويت كاري خودش قرار داده و سرمايه‌گذاري ملي در اين استان را شروع كرده است. منظور از سرمايه‌گذاري ملي اين است كه بودجه‌هاي كلان ملي را در اين استان هزينه مي‌كند؛ يعني در سطح كلان در اين استان در زمينه‌هاي كشاورزي، راه‌سازي، سدسازي، زيرساخت و...؛ يعني تمام مولفه‌هاي توسعه ملي سرمايه‌گذاري را شروع كرده است. امروز بيش از 100 هزار دانشجو در سيستان و بلوچستان تحصيل مي‌كنند، كه بيش از 40 هزار نفر از اين دانشجويان زن هستند.

اين موضوع يعني در آينده اين استان مي‌تواند پزشك، مهندس، معلم و... داشته باشد و مورد نيازش را از نيروهايي كه در اين استان تربيت شده‌اند تامين كند و حتي به ديگر استان‌ها هم نيروي متخصص بفرستد. بخش ديگر محروميت اين استان به دليل آب و هواي آن است. با وجود اين، دولت راهكارهايي براي شيرين كردن آب دريا و ايجاد زمين كشاورزي و باغات را در اين استان يافته است. پروژه راه‌آهن اين استان هم در صورت تكميل، بازار 200 ميليوني آسياي ميانه را در اختيار ما مي‌گذارد. اقدامات دولت در اين استان را به عنوان يك نمونه معرفي كردم، در بخش‌هاي ديگر كشور هم اوضاع بر همين منوال است.

*‌ براي خوانندگان ما جذاب خواهد بود كه گزارش اقدامات دولت براي محروميت‌زدايي را نه فقط از سيستان و بلوچستان كه در مورد كل استان‌هاي محروم، در اختيار داشته باشند.

**‌ بناي دولت، اجراي عدالت است. دولت اين امر را از خوزستان، سيستان و بلوچستان، بندرعباس، هرمزگان و... شروع كرده است؛ يعني دولت مناطق مرزي و مناطق قومي را در اولويت كاري خودش قرار داده. دولت كار خود را براي اجراي طرح‌هاي كلان توسعه در اين استان‌ها شروع كرده است. برداشتن اين گام براي دولت، ساده نبوده است؛ زيرا دست دولت خالي است و دولت قبل از همه منابع و بودجه آينده را هم پيشخور كرده است؛ ولي بخش خصوصي به كمك دولت آمده. دولت با دعوت بخش خصوصي و سرمايه‌گذاران سعي دارد چهره خشن توسعه‌نيافتگي را تغيير دهد.

*‌ حل مسايل و معضلات اقتصادي به زمان زيادي نياز دارد. در حالي كه برقرار شدن عدالت سياسي و اجتماعي، هم از لحاظ رواني تاثير بيشتري مي‌گذارد و هم زودبازده‌تر است.

**‌ زماني كه حرف از اقليت‌هاي ديني و مذهبي مي‌زنيم، نبايد بخش مربوط به اقليت‌هاي ديني آن را به كلي به فراموشي بسپاريم. اقليت‌هاي ديني در ايران از بهترين وضعيت ممكن برخوردار هستند. آنها هم از آزادي‌هاي لازم براي برگزاري مراسم ديني خود برخوردارند و هم حتي بيش از حد نيازشان امكان مذهبي دارند. مسيحيان ايران اعم از آشوري، ارمني، كلداني و... بيش از حد نيازشان كليسا و مكان فرهنگي دارند. كليمي‌ها نيز بيش از نياز سرانه جمعيت‌شان در ايران كنيسه دارند. گذشته از امكان ديني، اقليت‌هاي ايران، مدارس مخصوص خودشان را هم دارند. اقليت‌هاي ديني در ايران هيچ محدوديتي در اين زمينه‌ها ندارند. آزاد آزاد هستند و مكررا اين موضوع را هم اعلام كردند.

*‌ تساهل و تسامح ايرانيان در قبال پيروان اديان ديگر، در تاريخ نيز مسبوق به سابقه بود.

**‌ بله، اين سنتي است كه در گذشته وجود داشته و جمهوري اسلامي هم آن را ادامه داده است. اقليت‌هاي ديني در ايران براساس جمعيتي كه دارند، در مجلس نماينده دارند.

*‌ اقليت‌هاي مذهبي چه وضعيتي دارند؟

**‌ اهل سنت در ايران با اينكه به نسبت شيعيان در اقليت هستند، به نسبت، بيشترين جمعيت اقليت ايران را تشكيل مي‌دهند. نمي‌توانم دقيقا بگويم چند درصد ايرانيان اهل سنت هستند، هر عددي كه بگويم، عده‌اي ممكن است تشكيك وارد كنند. اما قطعا اقليت مهم و پرجمعيتي هستند. با اين حال اقليت ايراني هم مانند ديگر اقليت‌ها به نسبت جمعيتشان، بيش از حد نياز هم اماكن مذهبي مانند مسجد در اختيار دارند. اهل سنت در ايران مدارس ويژه‌اي هم براي خودشان دارند. سياست دولت نيز تقويت اين اقليت بوده است. بسياري از اين مساجد با كمك جمهوري اسلامي ساخته شده است. منظورم اين است كه كارگزاران جمهوري اسلامي در شهرهاي مختلف سني‌نشين براي ايشان مسجد ساختند يا به اهل سنت كمك كردند تا خودشان مساجد مورد نظر و نيازشان را بسازند.

*‌ بر بيش از حد نياز بودن اماكن مذهبي اقليت‌ها تاكيد داريد، منظورتان چيست؟

**‌ شما مي‌دانيد به طور معمول يك روستا با سرانه جمعيت اندك، چند مسجد دارد؟ در بسياري از روستاهاي شيعه‌نشين، يك يا حداكثر دو مسجد، در حالي كه در روستاهاي اهل سنت، با همان ميزان جمعيت پنج يا شش مسجد وجود دارد. در شهرهايي كه تركيب جمعيت از اهل سنت و شيعه است، براي مثال اگر يك پنجم جمعيت سني باشند، مساجد ويژه اهل سنت چندين برابر مساجد شيعيان است.

*‌ اهل سنت در ايران چند مسجد دارند؟

**‌ بيش از 15 هزار مسجد در ايران مربوط به اهل سنت است. همين امروز كه من و شما با هم صحبت مي‌كنيم، اهل سنت در 20 محل مختلف نمازهاي يوميه و جمعه را اقامه مي‌كنند. اما در عين حال بايد قبول كرد كه محدوديت‌هايي براي اهل سنت در تهران وجود دارد. متاسفانه عده‌اي تلاش مي‌كنند تا خواست‌هاي اهل سنت و محدوديت‌هايي كه اين اقليت دارند را سياسي كنند. در حالي كه ما بايد تلاش كنيم تا از بار «سياسي» اين خواست‌ها بكاهيم. سياسي قلمداد شدن خواست‌هاي اهل سنت نه به نفع آنهاست و نه به مصلحت جمهوري اسلامي. برآورده شدن مطالبات اقليت‌ها نياز به زمان دارد تا با تدبير مرتفع شود.

هر چه بر وجه سياسي مطالبات افزوده شود، با مشكل بيشتري مواجه خواهيم بود. زماني كه مطالبات سياسي و امنيتي مي‌شوند، فرقي ندارد كه اين خواست از سوي شيعيان باشد يا اهل سنت، برآورده شدن آن سخت‌تر مي‌شود و از آن، بيشتر جلوگيري مي‌شود. ما بايد تلاش كنيم تا اين خواست‌ها را از وجه اجتماعي آن مطرح و از سياسي – امنيتي شدن آن جلوگيري كنيم. رفع اين مطالبات بايد از راه‌هاي قانوني دنبال شود. افرادي هستند كه تلاش مي‌كنند موضوع را بيش از حد و اندازه سياسي و بزرگ كنند تا به اهداف‌شان برسند. در حالي كه مصلحت اهل سنت، در اين است كه موضوع كاملا غيرسياسي بماند و از مجاري قانوني دنبال شود. اين مسئولان ذي‌ربط در جريان امر هستند و ما هم دنبال مي‌كنيم.

جريان‌هاي سياسي در داخل و خارج از ايران به امنيتي شدن موضوعات دامن مي‌زند. رهبري در اين مورد تعبير بسيار گويايي دارند: «امام راجع به اسلام آمريكايي گفتند و يك شيعه انگليسي هم داريم.» شيعيان انگليسي، كساني هستند كه مدام بر طبل تفرقه و حذف اهل سنت مي‌كوبند و تلاش مي‌كنند اختلاف بين شيعه و سني تشديد شود. آنها تلاش مي‌كنند بر ميزان سوءظن بين شيعيان و اهل سنت افزوده شود. هستند افرادي كه با پرچم شيعه مراسم تند و اهانت‌آميزي براي اهل سنت برگزار مي‌كنند.

*‌ مانند مراسمي كه چند هفته پيش در قم به صورت علني برگزار شد؟

**‌ آن مراسم و مراسم‌هاي ديگر. اخيرا كساني رفته‌اند در كاشان جايي را به نام مقبره ابولولو درست كردند. در حالي كه چنين مقبره‌اي اساسا وجود تاريخي ندارد و دروغ محض است. رفته‌اند يك قبر مشكوك را به فردي نسبت داده‌اند كه اساسا وجود خارجي ندارد. آن كسي كه خليفه دوم را ترور كرد، در مدينه كشته شد. بعدها جعل تاريخ كردند و دروغ گفتند، گفتند كه او به ايران فرار كرده و در كاشان دفن است. يك قبر دروغين ساخته‌اند و در آن مكان، مراسم ضداسلام برگزار مي‌كنند. مراسم‌هايي از اين دست برخلاف مصالح اسلام و مسلمين است.

*‌ جلوگيري از چنين اقداماتي جزو وظايف دستيار رييس‌جمهوري در حوزه اقليت‌ها نيست؟

**‌ گذشته از ما، مقام معظم رهبري مكررا گفته‌اند كه بعضي از اين عزاداري‌ها خلاف شرع است و نبايد انجام بگيرد. ايشان تاكيد كرده‌اند بعضي از اين محفل‌هايي كه صورت مي‌گيرد خيلي زشت و بد است. تا جايي كه من خبر دارم، هيچ فقيهي در قم و نجف نيست كه اهانت به مقدسات اهل سنت را جايز بداند. غالب علما تصريح كرده‌اند كه برگزاري چنين مراسمي جايز نيست. آنها مي‌گويند كه ما گفتيم كه علما و روحانيون بروند اهل بيت را معرفي كنند، در مورد مظلوميت زهرا بگويند؛ اما به هيچ‌وجه اجازه نداديم كه به مقدسات اهل سنت اهانت شود. اما متاسفانه هستند افراد جاهل و ناداني كه برخلاف فرمايشات مقام معظم رهبري و مراجع با برگزاري نوعي خاص از مراسم و عزاداري‌ها به اهل سنت توهين مي‌كنند.

معتقدم بسياري از جنايت‌ها و ترورهايي كه صورت مي‌گيرد به دليل تحريكاتي بوده است كه اين افراد انجام مي‌دهند. افراد جاهل و نادان، به مقدسات مذاهب اسلامي توهين مي‌كنند و بهانه به دست تندروها مي‌دهند تا براي مثال در پاكستان در يك مسجد يا حسينيه شيعيان بمب‌گذاري شود و مردم به خاك و خون كشيده شوند. ايجاد اختلاف و درگيري بين شاخه‌هاي مختلف دين اسلامي، خواست اسراييل است، اما بهانه را همان‌طور كه گفتم افراد جاهل هستند كه فراهم مي‌كنند.

*‌ گذشته از تحريكات و تحركات دشمن، بنيادگرايي مساله روز جهان اسلام است. سه كشور همسايه ايران نيز درگير اين موضوع هستند. براي حفظ امنيت ايران از اين بلا چه راهكاري انديشيده‌ايد؟

** براي حل مساله بنيادگرايي بايد كار جمعي صورت بگيرد. براي برطرف كردن خطري كه همه كشورهاي مسلمان منطقه را تهديد مي‌كند، كمك همه آنها لازم است. البته امروز همه مي‌دانند كه كشورهايي از جمله عربستان و قطر در ايجاد اين جو بنيادگرايي نقش داشته‌اند، اما آنها متوجه اشتباهشان شده‌اند. همان‌طور كه آمريكايي‌ها فهميده‌اند كه اشتباه كرده‌اند. اين كشورها براي مهار جمهوري اسلامي به تندروي دامن زدند يا گروه‌هاي تندرو را تقويت كردند، اما همان گروه‌هاي تندرو، امروز بلاي جانشان شده‌اند. براي حل اين مساله اما همان‌طور كه گفتم نياز به همكاري منطقه‌اي است، هر چند اين همكاري نبايد فقط در حوزه نظامي و امنيتي خلاصه شود.

اقدامات امنيتي لازم است، بر كسي پوشيده نيست كه ماشين جنگي داعش بايد حتما مهار و منهدم شود؛ ولي با انهدام ماشين جنگي داعش و ديگر گروه‌هاي تروريستي، مساله تمام نمي‌شود. مساله بنيادگرايي، بيش از هر چيز، مساله‌اي فكري است. براي حل ريشه‌اي بنيادگرايي است كه معتقدم نياز به همكاري فكري و فرهنگي بين همه كشورهاي اسلامي در حوزه‌هاي مختلف اعم از علما و نخبگان فرهنگي و سياسي است. بايد فرهنگ آشتي، اعتدال، صلح و همزيستي با نگاهي اسلامي در منطقه ايجاد شود. دانشگاه‌ها، آموزش و پرورش، مراكز فرهنگي، روزنامه‌ها و فيلمسازان و نويسندگان، همه بايد به ميدان بيايند و اسلام راستين را به دنيا معرفي كنند.

همان اسلامي كه در آن، هيچ كاري بدون شعار بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم آغاز نمي‌شود. ما به نام خداي رحمان، به نام خداي رحيم است كه آغاز به كار مي‌كنيم. پيغمبر ما، رحمت للعالمين است؛ يعني ايشان نه فقط براي مسلمانان كه براي همه مردم دنيا رحمت هستند. مسلمانان نه فقط بايد با همديگر با مدارا و مهرباني رفتار كنند كه موظف هستند با پيروان ديگر اديان هم مهربان باشند. ما مسلمانان بايد با همه بشريت از در صلح و آشتي سخن بگوييم. دعوت اسلام، دعوت به صلح و زندگي و آشتي است. نياز جامعه امروز، قهر با شمشير و خشونت است. نياز بشريت اين است كه اسلام، آشتي و صلح را برقرار كند.

ما مسلمانان اولين كلامي كه هنگام دين يك فرد ديگر به زبان مي‌آوريم، «سلام» است. سلام يعني صلح و آشتي. وقتي گفت‌و‌گو را با پيام صلح و آشتي آغاز مي‌كنيم، ديگر چه جاي خشونت؟ با اين نگاه مي‌توان انديشه بنيادگرايي و خشونت را منفعل كرد و از كار انداخت. با يك عزم سياسي منسجم مي‌توان به سادگي ماشين جنگي دشمن را از كار انداخت؛ اگرچه جمهوري اسلامي به تنهايي حريف داعش است، اما همه كشورهاي منطقه بايد در اين امر مشاركت كنند. بازگشت به دامن اسلام رحمت است كه سخت است، نه مهار خشونت.

*‌ پاسخ شما خيلي زيبا بود، ولي من جوابم را نگرفتم. لطفا به عنوان يك مدير اجرايي، پاسخي عيني و ملموس، به سوال من بدهيد. شما سابقه مديريت اجرايي داريد. دعوت از سينماگران براي ساختن فيلم‌هايي كه در آن اسلام راستين معرفي شود، پيشنهادي است كه مي‌توان آن را از زبان هر فرد دلسوزي شنيد. اما شما با توجه به سابقه‌اي كه داريد، بايد راهكارهاي عملي و مشخص براي حل اين موضوع داشته باشيد. حقيقت اين است كه امروز، قرائت بنيادگرا از اسلام حتي قلب اروپا و كشورهاي غربي هم عضو مي‌گيرد؛ سوال من اين است كه چرا بنيادگراها مي‌توانند رشد كنند و انديشه‌هاي معتدل خير.

**‌ جاذبه‌هاي بنيادگرايي نيست كه باعث تكثير آن شده است. بنيادگرايي بيش از هر چيزي پژواك استبداد داخلي كشورهاي مسلمان و تحقير در نظام سلطه غرب است. اين دو مقوله دست به دست هم داده تا خشونت و افراط، مقدس شوند. تقريبا عموم كشورهاي مسلمان، جز يكي دو نمونه معدود آن، براساس خشونت، زور و استبداد اداره مي‌شوند. حكومت‌هاي كشورهاي اسلامي به نام اسلام به مردم ظلم مي‌كنند. نمونه‌اش كشور مصر است. از سوي ديگر مساله زخم اسراييل بر پيكر جهان اسلام است. تمام ارزش‌هاي انساني اعم از دموكراسي، حقوق بشر و... از سوي اسراييل زير پا گذاشته مي‌شوند و غرب، به خصوص آمريكا در مقابل اين موضوع، سكوت پيشه كرده است.

انتظار داريد مسلمانان در مقابل اين حق‌كشي آشكار چه عكس‌العملي نشان بدهند؟ در كنار مساله اسراييل، تبعيضي كه در كشورهاي غربي نسبت به مسلمانان روا داشته مي‌شود، به سوءظن‌هاي بين مسلمانان و شهروندان اين كشورها دامن مي‌زند. هر مسلماني چه در غزه باشد و چه در مصر يا در اروپا و آمريكا، احساس مي‌كند كه به دليل مسلمان بودن، مورد بي‌حرمتي قرار مي‌گيرد؛ زماني كه او شاهد جناياتي كه بر سر ديگر مسلمانان مي‌آيد هست، چطور مي‌تواند ساكت و آرام باشد؟ از همين‌روست كه برخي از مسلمانان به خود حق مي‌دهند كه به سوي خشونت روي بياورند. اين موضوع نبايد محل شگفتي باشد. زماني كه فردي مورد ظلم و خشونت قرار مي‌گيرد. طبيعي است كه عكس‌العملي خشن از خود نشان دهد؛ يعني به صورت طبيعي عكس‌العمل افراد در مقابل افراط، خشونت است.

يك وجه ديگر اين مساله، فضايي است كه گروه‌هاي تندرو در اختيار منحرفان قرار داده‌اند. گروه‌هاي منحرفي كه از قتل، شكنجه و خشونت لدت مي‌برند به گروه‌هاي تندرو پيوسته‌اند تا تحت لواي آنان به سادگي دست به خشونت بزنند. پوشش ايدئولوژي‌هاي بنيادگرا فرصتي مناسب در اختيار اين خشونت‌طلبان قرار داده است. يك فرصت مقدس تا بر خشونتشان لباس تقدس بپوشانند و به آن صورتي مقدس بدهند. القاعده، داعش و ديگر گروه‌هاي تروريستي، محصول طبيعي اين خشونت دوسويه و قابل پيش‌بيني بوده‌اند. تحقير جهاني، تحقير غرب در كنار استبداد داخلي، نتيجه‌اي جز اين نمي‌داشت.

اگر قصد داريم مساله خشونت و تروريسم در دنيا را حل كنيم، بايد با تحقير و استبداد مبارزه كنيم. بايد با تبعيض عليه مسلمانان در كشورهاي غربي، جنايات اسراييل و قلع و قمع مردم منطقه به دست حكومت‌هاي استبدادي مبارزه كنيم. هر كدام از اين گروه‌هاي تروريستي به ظاهر اسلامي از سوي كشورهايي حمايت مي‌شوند كه استبدادي‌ترين نوع حكومت‌ها را دارند. القاعده و داعش از سوي مصر، عربستان، قطر و... مورد حمايت هستند. در كشورهايي كه حكومت‌هاي استبدادي وابسته به غرب دارند، طبيعي است كه در اين شرايط يك جوان به سمت خشونت كشيده شود.

*‌ اختلاف فرقه‌اي هم به همين دلايل رخ داده است؟

**‌ اسراييل كه احساس خطر مي‌كند، سعي دارد با ايجاد جنگ بين شيعه و سني اين خطر را از سر خود دفع كند، سعي دارد جنگ مسلمان با مسلمان، جنگ شيعه با سني را جايگزين جنگ مسلمان با اسراييل كند. اين موضوع به شدت براي جهان اسلام خطرناك است. در صورت اتحاد مسلمانان، امنيت اسراييل به شدت مورد تهديد قرار مي‌گيرد. يك نمونه آن، حزب‌الله بود كه با كمترين سلاح و در يك نبرد نابرابر اسراييل را پس راند. بعد از آن، مردم غزه هم به حزب‌الله اقتدا كردند و در مقابل اسراييل ايستادند. مقاومت در مقابل اسراييل در حال تبديل شدن به يك راهكار بين‌المللي است؛ راهكاري كه اسراييل براي مقابله با آن، مسلمانان را به جان يكديگر مي‌اندازد. با همين روشي كه ما در پيش گرفته‌ايم.

دولت، معتقد است كه بايد اعتماد اهل سنت يا بهتر است بگويم اعتماد همه اقليت‌ها و اقوام را جلب كند. دولت تلاش دارد با جلب اعتماد اقليت‌هاي قومي، ديني و مذهبي، وحدت ملي را قوام ببخشد و از اين طريق با افراط مقابله كند و در قدم دوم، بهانه‌ها يا دلايل رنجش اقوام و اقليت‌ها را مرتفع كند. اقوام و اقليت‌هاي ايراني چند دليل براي رنجش دارند: يكي از مهم‌ترين دلايل آنان، محروميت‌هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي است. با رفع اين بهانه‌ها، بنيادگرايان خلع سلاح مي‌شوند و جاذبه‌شان را براي اقوام و اقليت‌هاي ايراني از دست مي‌دهند؛ در آن صورت است كه مي‌توانيم مطمئن باشيم هيچ‌كس به سمت بنيادگرايي نمي‌رود. اين روش تنها راهكار موثر براي مبارزه با بنيادگرايي است.

اگر تاكنون نيز جمهوري اسلامي به طور نسبي در اين زمينه موفق بوده، به همين دليل است. جمهوري اسلامي اگر در اين منطقه به شدت ملتهب امنيت دارد، عمدتا به دليل همراهي خوب علماي اهل سنت است. بزرگان و علماي اديان، ما را به خوبي همراهي مي‌كنند. نخبگان قومي نيز همكاري خيلي خوبي با ما دارند. يك نمونه اين همكاري را مي‌توان در آستانه انتخابات ديد. ديديد كه چقدر خوب و موثر در انتخابات رياست جمهوري يازدهم شركت كردند. اين موضوع و مسايلي از اين دست نشان مي‌دهد همه اقليت‌ها و اقوام مي‌خواهند در اين خاك سربلند زندگي كنند، آنها عاشق ايران هستند؛ طرفدار جمهوري اسلامي، رهبري و قانون اساسي در مقابل نيز مي‌خواهند در مجلس و دولت حضور موثر داشته باشند. ما نبايد از حضور آنها در مراكز تصميم‌گيري و تصميم‌سازي بترسيم.

*‌ فكر مي‌كنيد به زودي شرايط عضويت اقليت‌ها در هيات دولت فراهم شود؟

**‌ حتما اين اتفاق مي‌افتد. حتما. زمان به نفع گروه‌هاي تندرو نيست. مطمئن باشيد كه اعتدال پيروز است. مطمئن باشيد عقلانيت پيروز است. زمان به زيان گروه‌هاي افراطي است، اگرچه زماني ممكن است جلوه‌هايي هم داشته باشند، ولي خواست عمومي برخلاف اين انديشه است. اعتدال حق است و چون حق است، هميشه پيروز است. خواست حق همان خواست عامه مردم است و دولت ما نيز چيزي جز اين نمي‌خواهد. دولت مي‌خواهد كه اين حق قانوني مردم را به آنها بدهد و از ايشان و حق قانوني‌شان دفاع كند. گروه‌هاي افراطي و تندرو نيز به مرور زمان يا سرعقل مي‌آيند يا منزوي مي‌شوند.

*‌ يكي ديگر از وعده‌هاي انتخاباتي رييس‌جمهوري يازدهم نيز، در حوزه مسئوليت شماست. در مدتي كه به عنوان دستيار ويژه رييس‌جمهوري در امور اقوام و اقليت‌ها در دولت حضور داشتيد، براي آموزش به زبان مادري و آموزش زبان مادري چه كرديد؟

**‌ با اينكه وقت مصاحبه ما تمام شده است، اما درباره زبان مادري پاسخ سوال‌هاي شما را مي‌دهم زيرا امروز روز، روز زبان مادري است. ما معتقديم آموزش زبان مادري و حمايت از زبان مادري به نفع زبان ملي است. زبان ملي ما ايراني‌ها زبان فارسي است؛ قند پارسي است. اين قند پارسي، براي همه ايراني‌ها شيرين است. آذري‌ها، كردها، بلوچ‌ها و... همه و همه شيريني و حلاوت قند پارسي را با جان خودشان لمس مي‌كنند؛ اما زبان مادري نيز حقي است كه با شير مادر آميخته شده است. زبان مادري با فطرت و آفرينش اقوام ايراني آميخته است.

آموزش به زبان مادري و آموزش زبان مادري يك حقي است، اما يك حق محلي و منطقه‌اي است، نه حقي ملي. دولت با تقويت زبان‌هاي قومي و زبان‌هاي محلي، به قوام زبان ملي كمك مي‌كند. نبايد بگذاريم زبان‌هاي قومي و منطقه‌اي به فراموشي سپرده يا بايگاني شوند. زبان‌هاي محلي، گنجينه‌هايي براي غني‌سازي زبان ملي هستند؛ يعني بسياري از نيازهاي زبان ملي را مي‌توانيم با كمك اين گنجينه‌هاي قومي و منطقه‌اي مرتفع كنيم. با مراجعه به اين گنجينه‌ها ديگر لازم نيست تا براي رفع نيازهاي جديد زبان فارسي واژه جديد خلق كنيم يا از زبان‌هاي خارجي لغت به وام بگيريم. لغت‌هاي جديد و مورد نياز زبان ملي را مي‌توان در زبان كردي، لري، گيلكي و... يافت.

زبان‌هاي محلي گنجينه‌هايي هستند كه خوشبختانه هنوز زنده‌اند. ما نبايد بگذاريم اين زبان‌ها به دليل ايستايي فراموش شوند. در مقابل بايد به پويايي اين زبان‌ها كمك كنيم. افرادي كه از زبان مادري مي‌ترسند عظمت زبان فارسي را درك نكرده‌اند. چنانچه از ضرورت آموزش زبان‌هاي محلي و منطقه‌اي صحبت مي‌كنيم، نمي‌خواهيم اين زبان‌ها را به عنوان رقيبي براي زبان ملي يا جايگزيني براي آن معرفي كنيم. اقليت‌هاي ما تنها نمي‌خواهند كه اين زبان‌ها به دست فراموشي سپرده شوند.

*‌ اين نگراني ريشه در كجا دارد؟ چقدر واقعي است و چقدر زايده توهم؟

**‌ به نظرم توهم است. حداقل بايد بگويم بخش زيادي از اين ترس، ريشه در توهم دارد. به همين دليل است كه مي‌گويم بخشي از ترس از آموزش به زبان مادري و آموزش زبان مادري ريشه در توهم دارد. بخش ديگر آن نيز حاصل اقدامات قوم‌گرايان است؛ يعني پان‌ها. پان‌ها، با اين دستاويز براي خودشان هويت‌سازي مي‌كنند. آنها براي اينكه در عرصه بمانند نياز به دشمن دارند، به همين دليل دشمن‌تراشي مي‌كنند؛ بزرگنمايي مي‌كنند. آذري‌ها را مثال مي‌زنم. آذري‌ها عشق ايران هستند؛ پايه و اساس ايران هستند؛ هر زماني كه استقلال ايران به خطر افتاده، آنها در خط مقدم دفاع از كشور بودند. پيشگامان آزادي‌خواهي هستند.

ما نبايد از حفظ، نگهداري و ترويج زبان آذري بترسيم. خطه آذربايجان به زبان و ادب ايران، امثال شهريار را داده است. فردي كه اشعاري به شيوايي سعدي و حافظ به زبان فارسي دارد و به زبان تركي هم شعرهاي نغزي سروده است. البته من بين زبان آذري و زبان تركي تفاوت قايل هستم؛ يعني شهريار، يك زبان ملي دارد كه به شيوايي حافظ و سعدي هم شعر گفته است. امروز وظيفه ماست كه زبان آذري، كه متاسفانه به دست فراموشي سپرده شده است را زنده و از زبان تركي ايران نيز حراست كنيم. متاسفانه امروز زبان تركي ايراني از طريق القاي واژگان تركي استانبولي يا ازبكي تحليل رفته است؛ اما ما بايد اصالت آن را حفظ كنيم. زبان تركي ايراني، با فرهنگ ايراني همسان شده است. به زبان فارسي واژه قرض داده و از آن واژه قرض گرفته است. زبان آذري كاملا ايراني است، ميراث فرهنگي ايران است.

مانند ديگر زبان‌هاي محلي ايران، مانند زبان لري، چرا ما بايد از اين زبان ايراني كه هر روز هم ايراني‌تر مي‌شود بترسيم؟ ايجاد افتراق بين زبان آذري و تركي ايران كار پان‌تركيست‌هاست. آنها هستند كه مي‌خواهند اين زبان را از ايران جدا كنند و معتقدند زبان آذري، ايراني نيست. پان‌تركيست‌ها ايراني نيستند؛ يعني تفكر ايراني ندارند. اگرچه منشا زبان تركي ايران نبوده، اما پس از گذشت چندين قرن، اين زبان ايرانيزه شده و با زبان‌هاي ازبكي، استانبولي، مغولي و زبان قزاق‌ها فرق مي‌كند. زبان آذري و تركي ايراني به يكي از لهجه‌هاي ايراني بدل شده است. ما نبايد از تقويت، حفظ و آموزش آن بترسيم. اين زبان بايد مانند زبان‌هاي كردي، بلوچي، تركمني و... حفظ شود.

*‌ دولت طي اين مدت براي آموزش به زبان مادري و آموزش زبان مادري چه كرده است تا اين بهانه هم از دست «پان‌ها» گرفته شود؟

**‌ چند كار گروه در دو وزارتخانه آموزش و پرورش و وزارتخانه علوم و تحقيقات براي بررسي اين موضوع تشكيل شده است. يك بحث در سطوح بالايي وجود دارد كه آيا دو مقوله آموزش به زبان مادري و آموزش زبان مادر، يعني زبان اقوام مختلف ايراني، بايد جزء مفاد درسي دانش‌آموزان باشد و توسط آموزش و پرورش صورت بگيرد يا در سطح دانشگاه‌ها. اين موضوع يه مساله كارشناسي است كه من قصد ورود به آن را ندارم. اما تا همين جاي كار، برخلاف گذشته، دولت از افرادي و گروه‌هايي كه راسا براي آموزش زبان‌ها و گويش‌هاي مختلف ايراني پيشقدم مي‌شوند، حمايت مي‌كند. مردم مي‌توانند پيشقدم شوند و با تاسيس موسسات خصوصي به آموزش زبان‌هاي اقوام ايراني بپردازند؛ دولت اين موسسات را تقويت و از آن‌ها حمايت مي‌كنند.

برخلاف تصور عده‌اي كه گمان مي‌برند دولت مخالف ورود بخش خصوصي و مردم به اين حوزه است، دولت از اين امر استقابل مي‌كند. موسسات خصوصي بيايند پيش‌قدم شوند، دولت آنها را تشويق و حمايت مي‌كند. همان‌طور كه هر ساله هنرمنداني كه به واسطه هنر به اين عرصه ورود كرده‌اند، مورد قدرداني قرار مي‌گيرند. البته من نگراني‌ام از آن است كه دولت در خصوص نحوه آموزش زبان اقوام به نتيجه برسد و كار را شروع كند، اما از آن استقبالي نشود.

ش.د930134ف