تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۳  ، 
شناسه خبر : ۲۹۹۳۱۸
اهداف تشكيل اتحاديه خليج فارس

(روزنامه جمهوري اسلامي – 1395/11/09 – شماره 10795 – صفحه 6)

یکی از مباحثی که در زمینه موضوعات مربوط به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مطرح است، بحث تشکیل اتحادیه‌ای مشابه اتحادیه اروپا از سوی این کشورهاست.

شورای همکاری خلیج فارس از شش کشور عربستان، بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات در سال 1981 (60ش) تاسیس شد. این شورا همانند دیگر مجامع عربی هیچ گاه مواضع موثری نداشته است.

کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از نظر فرهنگی و مذهبی اشتراکات زیادی با هم دارند و اکثر جمعیت آنها (به استثنای بحرین)، سنی مذهب هستند. از نظر اقتصادی درآمد اکثر کشورهای جنوب خلیج فارس از صادرات انرژی تامین می‌شود. از نظر نظام سیاسی نیز این کشورها دارای دولتهایی اقتدارگرا و تحت حکومت خاندان‌های مختلف هستند. حاکمیت خاندان آل سعود در عربستان سعودی، آل ثانی در قطر، آل خلیفه در بحرین، آل صباح در کویت و آل نهیان و آل مکتوم در امارات و آل بوسعید در عمان، حاکی از تداوم رژیم‌های مبتنی بر مشروعیت سنتی و قبیله‌ای در این کشورهاست. از نظر امنیتی نیز وابستگی گسترده این کشورها به قدرت‌های غربی به ‌ویژه آمریکا، در جهت تداوم بقاء ویژگی مشترک کشورهای جنوب خلیج فارس محسوس است.

این کشورها همواره به دنبال ایجاد سیاست‌های واحدی در زمینه اقتصادی و امنیتی بوده‌اند و تشکیل نیروی نظامی مشترک «سپر جزیره» برای حمایت از آنچه ثبات و امنیت این کشورها خوانده می‌شود صورت گرفت. عربستان سعودی که همواره در تصمیمات این شورا تاثیر گذار است سیاست‌های آن را مطابق دلخواه خود پیش برده است.

در این میان عربستان به دنبال این است که روند به اصطلاح «همکاری»، به «اتحاد» تبدیل شود و در واقع نوعی اتحادیه ایجاد شود موضوعی که با مخالفت عمانی‌ها روبرو شده است. عمانی‌ها اعلام کرده‌اند که مانع از پیدایش اتحادیه نمی‌شوند اما وارد این اتحادیه هم نخواهند شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، سلطان نشین عمان هنگامی که ملک عبدالله در نشست سال 2011 (90ش) ریاض موضوع انتقال شورا از همکاری به اتحادیه و ضروری بودن آن را مطرح کرد به مخالفت با آن برخاست و مقامات این کشور اعلام کردند که ملت و رهبران عمان نمی‌پذیرند که در تشکل بزرگتر ذوب شوند.

در زمینه ارز یکسان و سیاست مالی شورای همکاری نیز عمانی‌ها به مخالفت پرداختند. از سویی عدم مشارکت سلطان عمان در نشست‌هایی که پس از سال 2008 (87ش) برگزار شد حکایت از نارضایتی عمان از سیاست‌های انحصارطلبانه برخی از اعضای شورای همکاری دارد.

فرضیه‌هایی که مطرح می‌شود عبارتند از؛ اینکه عمان به منظور رهایی از فشار دیگر اعضا به ویژه سعودی‌ها از این شورا خارج شود و یا اینکه شورا و به ویژه اعضای پرنفوذ همانند عربستان تلاش خواهند که روند اوضاع را به سمت و سویی سوق دهند که عمان را از جمع این کشورها طرد کنند و فرصیه سوم اینکه عمانی‌ها به سلطه طلبی و انحصارطلبی برخی اعضای شورای همکاری تن دهند و همسو با سیاست‌های آنها حرکت کنند.

به طور خلاصه عدم انسجام سیاست‌های عمان با شورای همکاری را می‌توان در موارد زیر بیان کرد:

-مخالفت مسقط با پیشنهاد سعودی‌ها برای تبدیل شورای همکاری خلیج فارس به اتحادیه کشورهای خلیج فارس و تهدید به خروج از شورا در صورتی که دیگر اعضا حامی طرح ریاض در این زمینه باشند.

- مواضع عمان و روابط آن با ایران و خشم برخی کشورهای شورای همکاری در این زمینه.

-مواضع سلطان نشین عمان در قبال جنگ عربستان ضد یمن.

-عمان خود را از جنگ یمن و سوریه دور نگه داشته است و روابط خوبی با ایران دارد و سفارتش در دمشق باز است و میزبان گفتگوها در زمینه پرونده هسته‌ای ایران شده است؛ موضوعی که به مذاق عربستان به عنوان عضو پرنفوذ شورای همکاری خلیج فارس خوش نمی‌آید.

سلطان نشین عمان سیاست منحصر به فرد در پیش گرفته است و فهرست سیاه و قرمز ندارد و درهای این کشور را به روی احدی نمی‌بندد و برگزاری نمایشگاه کتاب در مسقط و استقبال از همه طرفها در آن گواه این سیاست بی‌طرفی مقامات عمانی است.

عمان به دنبال هویت مستقل برای خود است. از سده 17 میلادی عمان دارای پادشاهی خودکفا بوده است. در سده 19 میلادی این کشور در اوج قدرت خود بوده است. با کاهش قدرت در سده بیستم میلادی این کشور تحت تاثیر و نفوذ گسترده پادشاهی انگلیس قرار گرفت اما هیچگاه به شکل رسمی بخشی از آن نگردید. عمان پیوند گسترده نظامی و سیاسی با آمریکا و انگلیس دارد ولی سیاست خارجی آزادانه‌ای درپیش می‌گیرد. فرمانروایی این کشور پادشاهی بی‌چون و چراست اما پارلمان نیز نقش قانون‌گذاری و بازرسی اندکی دارد. عمانی‌ها تمایلی برای ورد به جنگها و ائتلاف بندی‌های بی‌حاصل ندارند.

در این میان برخی تحلیلگران براین باورند که سلطان نشین عمان به طور تدریجی به دنبال کمرنگ کردن نقش خود در شورای همکاری بدون اینکه از آن خارج شود، است تا فعالیت‌های خود را در آن کم کند و میزان تعهد به سیاست‌های آن را به حداقل برساند تا بتواند در روند همکاری با همه کشورهای منطقه رویکرد آزادتری در پیش بگیرد. عدم مشارکت در ائتلاف ضد یمن و ائتلاف تحت رهبری آمریکا در سوریه و عراق گواه این مدعاست.

سیاست عمانی‌ها در قبال حوادث منطقه خلیج فارس و منطقه را می‌توان به نوعی پراگماتیسم آرام تعبیر کرد. زمانی که شورای همکاری موضع آشکار در برخی پرونده‌ها اتخاذ کرده است اما مسقط سیاست سکوت و آرامش در موضع را ایفا کرده است و با همه طرفها به گونه‌ای روابط خود را حفظ کرده است. برعکس دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که در جنگ رژیم بعث عراق ضد ایران، جانب عراق را گرفتند؛ عمان به طوری حد وسط را رعایت کرد و روابط خود با ایران و عراق را به یک شکل پیش برد. در جنگ عراق ضد کویت نیز عمان در صف بندی مستقیم ضد عراق شرکت نکرد.

پس از حوادث سال 2011 (90ش) در برخی کشورهای عربی نیز عمان همانند اعضای شورای همکاری خلیج فارس روابط خود را با نظام سوریه قطع نکرد و به طور یکسان با بشار اسد و مخالفان تعامل کرد. هم از وزیر خارجه سوریه میزبانی کرد و هم از هیئت ائتلاف مخالفان سوری. درباره عدم مشارکت در ائتلاف ضد یمن نیز وزیر خارجه عمان اعلام کرد که کشورش سرزمین صلح است و وارد آن نمی‌شود.

قدر مسلم این است که سلطان نشین عمان به شورای همکاری و حالت کنونی تمایل دارد و فراتر از آن را نمی‌پسندد. اتحادیه طبعا التزام‌ها و تعهدات بیشتری را برای اعضا به دنبال دارد و این با سیاست بی‌طرفی و پرهیز از کشمکش مسقط همخوانی ندارد.

اما نکته قابل توجه از نگاه تحلیلگران و ناظران امور اینجاست که سعودی‌ها که رویارویی با ایران را در اولویت‌های شورای همکاری خلیج فارس قرار داده‌اند و نیز سیاست‌های سعودی‌ها در قبال حوادث منطقه سبب می‌شود که ریاض در داخل شورای همکاری فشار بیشتری را به عمان وارد کند و به نوعی تلاش کند که یا مسقط را همسو کند یا آن را منزوی کند.

اما اینکه سعودی‌ها از روند سوق دادن تعاون و همکاری به سوی تکامل و اتحاد می‌گویند به اعتقاد ناظران امور، با ابهام فراوان روبرو است زیرا هم اکنون نیز همکاری قابل وصفی مشاهده نمی‌شود که بخواهد این روند از همکاری و تعاون به تکامل و اتحاد سوق داده شود و به نوعی شبیه اتحادیه اروپا باشد.

به عبارت دیگر ایده اتحاد کشورهای حوزه خلیج فارس به نوعی ابتدایی و نسنجیده است و مسیر طولانی برای تکامل میان این کشورها وجود دارد. کدام تکامل و انسجام به طور مثال در زمینه اقتصادی وجود دارد؟ طبعا طرح جامع اقتصادی میان این کشورها نیست و هر کشور به طور جداگانه عمل می‌کند و ارز یکسان این کشورها هم هنوز محقق نشده است.

هنوز در زمینه همکاری نیز بسیاری از توافقات شورای همکاری خلیج فارس عملی نشده است. اختلافات میان اعضای شورای همکاری بر احدی پوشیده نیست. اینکه ملک سلمان در سفر دوره‌ای خود عمان را نادیده می‌گیرد به خوبی گواه این اختلافات است. از نگاه تحلیلگران امور، اعضای این شورا در بسیاری از موضوعات دیگر نیز همگونی و همکاری لازم را ندارند و در واقع این شورا فقط نام همکاری را یدک می‌کشد.

عمان ضرورتی برای ایجاد اتحادیه کشورهای حوزه خلیج فارس نمی‌بیند زیرا هنوز جزییات آن برایش مبهم است و روند اوضاع مشخص نیست. سیاست عمان در راستای ثبات منطقه است.

به اعتقاد تحلیلگران، در واقع عمان نگاه ثبات و همگرایی را به اتحادیه نامعلوم ترجیح می‌دهد. از سویی نباید فراموش کرد که اتحادیه مشابه در میان کشورهای عربی یعنی اتحادیه عرب نتیجه مطلوبی نداشته است.

هدف از اتحادیه خلیج فارس دست یابی به امنیت پایدار، اقتصاد پر رونق، تحکیم پیوندهای آموزشی و علمی و بهداشت و توسعه و در نگاه خوش بینانه‌تر تبدیل شدن به اقتصاد ششم و رقابت با آمریکا، چین، ژاپن، اتحادیه اروپا و برزیل عنوان شده است. هنوز در بحث امنیتی این شورا به غرب و آمریکا متکی است و در زمینه‌های اقتصادی نیز همان گونه که گفته شد هر کشوری مسیری جدا را طی می‌کند و در دوره همکاری نوعی همگرایی وجود ندارد چه برسد که بخواهد اتحادیه تشکیل شود. اجماع لازم برای تشکیل اتحادیه خلیج فارس وجود ندارد.

در این مدت کشورهای شورای همکاری حتی از کشیدن یک خط آهن سراسری ناکام بوده‌اند. اتحادیه میان این کشورها کار آسانی نیست به ویژه که هر کشوری چشم انداز خاص خود را دارا می‌باشد.

اقتصاد این کشورها عمدتا متکی به نفت است و بخش غیرنفتی آنها آنقدر پویا نیست که بتواند در برابر پس لرزه‌های ناشی از کاهش قیمت نفت مقاومت کند. این کشورها در زمینه بازار مشترک و یکپارچگی گمرگی و ارز واحد توفیقی نداشته‌اند.

کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در تحقق گامهای اجرایی و ملموس ناکام بوده‌اند و این به عوامل داخلی و خارجی مربوط می‌شود. در بُعد داخلی، هر کشوری مشکلات سیاسی و اقتصادی و ژئو سیاسی خاص خود را دارد و هر کشوری دیدگاه متفاوت از دیگری دارد در زمینه عوامل خارجی نیز موانع زیادی در مسیر آن قرار دارد.

برای ایجاد اتحادیه باید نوعی همسویی کامل میان کشورهای عضو آن وجود داشته باشد که در حال حاضر مشاهده نمی‌شود. اگر عمان را به کنار بگذاریم کشورهای قطر و کویت و امارات با عربستان و بحرین نگاه یکسانی به منطقه و به ویژه روابط با ایران ندارند.

کویت که از نظر سیاسی و روند دموکراتیک فعال‌تر است، نگران است که اقدامات امنیت جمعی و سیاست‌های عربستان بر روند جریانهای لیبرال و اسلامی در کویت در صورت ورود به اتحادیه خلیج فارس تاثیر منفی بگذارد.

قطر که درآمد سرانه بیشتری در میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دارد نگران آن است که بخواهد از سرمایه و ثروت خود به نفع کشورهای کم درآمدتر اتحادیه احتمالی صرف نظر کند. موضوعی که در اتحادیه اروپا وجود دارد.

از سویی قطر با گروههای اسلامی مختلفی در منطقه تعامل دارد و بسیاری از اعضای اخوان المسلمین را در کشور خود جای داده است که این با دیدگاه برخی کشورهای دیگر شورای همکاری همخوانی ندارد و در صورت ایجاد اتحادیه خلیج فارس فشارها به قطر برای تغییر سیاست‌هایش بیشتر می‌شود.

اماراتی‌ها به عربستان به عنوان یک رقیب مالی می‌نگرند حال اگر اتحادیه شکل گیرد وضعیتی متفاوت برای آنها ایجاد می‌شود.به عبارت دیگر این سه کشور نگران هیمنه عربستان بر اتحادیه احتمالی هستند.

http://jomhourieslami.net/?newsid=122737

ش.د95036607