الحیات نوشت: روشن است که رقابت منطقه ای شدیدی بر سر کسب نفوذ در منطقه خاورمیانه در جریان است. این موضوع تازه ای نیست، ولی سرعت تغییر و تحولات سیاسی و پویایی رویدادهای منطقه ای، ماهیت ویژه ای به رویکردهای سیاست خارجی قدرت های اصلی منطقه داده است. با توجه به پیامدهای بهار عربی به ویژه بحران سوریه و جبهه بندی های منطقه ای و بین المللی که این بحران ایجاد کرده است؛ رقابت بر سر کسب نفوذ، با وضوح بیشتری درباره ترکیه و ایران و عربستان دیده می شود.
ترکیه تا پیش از بهار عربی، با وجود رقابت با ایران برای کسب نفوذ در آسیای میانه، به روشنی به ایران نزدیک شده بود. نزدیک شدن این دو کشور به یکدیگر یکی از نتایج سیاست به صفر رساندن مشکلات بود که دولت ترکیه در سال های گذشته در پیش گرفته بود.
ترکیه در سال 2010 میلادی توانست به توافقی برای حل مسئله غنی سازی اورانیوم در ایران از طریق موافقت با نگهداری ذخایر اورانیوم غنی شده این کشور در خاک خود دست یابد. ولی بحران سوریه موجب شد موضع ترکیه که از همان ابتدا از بحران سوریه حمایت کرد، در تعارض با موضع ایران قرار گیرد که از حکومت سوریه حمایت می کرد. این مسئله نوعی رکود سیاسی بین دوکشور ایجاد کرد. ولی توافق هسته ای که در نوامبر گذشته بین تهران و قدرت های بین المللی به دست آمد و کاهش اشتیاق ترکیه برای حمایت از معارضان سوریه به علت محاسباتی که در درجه نخست به امنیت و حاکمیت ترکیه مربوط می شد، بار دیگر فرصتی برای گرم شدن روابط آنکارا و تهران فراهم کرد.
این فرصت به ویژه پس از سرنگونی حکومت اخوان المسلمین در مصر ایجاد شد که دولت ترکیه برای تشکیل محور منطقه ای روی آن حساب کرده بود؛ محوری که آنکارا را به حکومت های اسلام سیاسی در کشورهای عربی متصل می کرد. این محور منطقه ای قطر را نیز شامل می شد، ولی ایران بخشی از آن نبود، هرچند دور از آن هم نبود و روابط خوبی با آن داشت.
به این مسئله باید زیان سنگین اقتصادی ترکیه را به علت متوقف شدن تجارت با سوریه افزود که موجب شد بازار ایران اهمیت ویژه ای برای ترکیه پیدا کند، به گونه ای که ارزش مبادلات بازرگانی بین دوکشور در سال 2013 میلادی به حدود 20 میلیارد دلار رسید و ایران به سومین بازار بزرگ صادرات ترکیه تبدیل شد.
در این چارچوب، رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه اواخر ماه ژانویه به ایران سفر کرد. محور این سفر را همکاری اقتصادی و سیاسی و تلاش برای خارج کردن روابط دوکشور از رکود دوساله به ویژه در سایه سیاست خارجی واقع گرایانه دولت حسن روحانی، تشکیل می داد. در این سفر اعلام شد دو کشور قصد دارند مبادلات بازرگانی خود را افزایش دهند و آن را تا دو سال دیگر به 30 میلیارد دلار برسانند.
نزدیک شدن ترکیه و ایران به یکدیگر احتمالا تاثیر مثبتی بر تقویت روابط بین عراق و ترکیه خواهد داشت که به علت اختلاف بر سر مسائل امنیتی و نفت و دیگر مسائل، تیره شده بود. بهبود روابط آنکارا و تهران همچنین احتمالا در آینده به دستیابی دوطرف به توافق نظر درباره بحران سوریه و مواجه شدن با تاثیرات منفی این بحران بر کشورهای همسایه سوریه به ویژه در زمینه هجوم آوارگان و گسترش تروریسم و آینده سوریه و منطقه کمک خواهد کرد. قبلا سه کشور ایران و ترکیه و سوریه تلاش کرده بودند مثلثی برای همکاری بین خود تشکیل دهند، ولی این طرح به نتیجه نرسید.
ایران، کشور دیگری است که به دنبال کسب بیشترین دستاورد با تکیه بر دو عامل اصلی است: بهره برداری مناسب از اهرم های فشاری که در کشورهای عربی به ویژه در سوریه و لبنان و یمن و عراق در اختیار دارد؛ و همچنین بهره برداری از بهبود روابط خود با جامعه بین المللی؛ به ویژه آمریکا به منظور معرفی خود به عنوان قدرتی که باید بخشی از هرگونه ساختار یا ترتیبات منطقه ای باشد.
ممکن است نزدیک شدن روابط ایران و ترکیه، عربستان را هدف قرار نداده باشد، ولی بر اساس قاعده برآیند صفر در روابط بین المللی، موفقیت رقبای یک کشور به منزله شکست برای آن کشور محسوب می شود و بالعکس. تشکیل مثلث ایران، عراق، ترکیه؛ فشار بیشتری بر سیاست خارجی عربستان وارد خواهد کرد، به ویژه با توجه به مبهم بودن سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و ناتوانی یا بی میلی این کشور برای اتخاذ تصمیم قاطع که موجب شده است میزان تعهد آمریکا به دفاع از منافع متحدان سنتیاش در منطقه کشورهای عربی کاهش یابد.
در چنین وضعی، سیاست خارجی عربستان در برابر چالش های منطقه ای قرار می گیرد که تلاش مضاعف و توانایی زیادی برای مانور دادن می طلبد. هرچند ریاض تلاش کرد محور عربستان- مصر را احیا کند، ولی قاهره اکنون در شرایطی نیست که بتواند در روابط قدرت های منطقه ای توازن ایجاد کند،زیرا مصر به بازسازی سیاسی و اقتصادی خود مشغول است که به نتیجه رسیدن آن به زمان زیادی نیاز خواهد داشت. همچنین مصر با چالش های واقعی در خصوص نفوذ خود در آفریقا و آینده آب رودخانه نیل مواجه است. به هر حال، این گزینه بهتر از گزینه از دست دادن مصر است و حتی برای تقویت همبستگی عربی که به علت ضعف انسجام نظام رسمی عربی دچار اختلال مزمن شده است، اهمیت دارد.
محور کشورهای خلیج فارس نیز به نظر می رسد به علل روشن راهبردی قادر به ایجاد توازن در روابط قدرت های منطقه ای نیست. همچنین دیدگاه های سیاسی متفاوتی در این کشورها درباره شبکه روابط منطقه ای به ویژه نقش ایران در منطقه وجود دارد.
اما انسجام محور کشورهای خلیج فارس مسئله ای ضروری است و برخی از این کشورها تا حد درخواست برای تشکیل اتحادیه خلیج فارس پیش رفتند؛ درخواستی که درباره تحقق یافتن آن تردید وجود دارد. همچنین نزدیک شدن کشورهای خلیج فارس به مغرب و اردن، هدف مورد نظر را تأمین نخواهد کرد.
تحکیم همکاری با پاکستان، برای عربستان پذیرفتنی تر به نظر می رسد، هرچند توازن منطقه ای مورد نظر را تامین نمی کند. همچنین برخی ها از ورود به تشکیلات منطقه ای با پوشش بین المللی سخن می گویند که مبتنی بر همکاری بین قدرت های منطقه ای از جمله ایران و ترکیه با نظارت آمریکا و قدرت های اروپایی باشد. به این منظور لازم است برخی مسائل موجود،به ویژه بحران های مذهبی حل و فصل شود و همچنین توازن نسبی قوا بین این کشورها وجود داشته باشد تا ائتلاف آنها مبتنی بر قاعده برد-برد باشد. تحقق این مسئله به علل متعدد امکان پذیر به نظر نمی رسد و حتی جزئیات آن پیچیده و نتایج آن تضمین نشده است.
در نهایت، می توان گفت تحقق توازن راهبردی از طریق تشکیل ائتلاف های خارجی، مسئله ای رایج در سیاست بین المللی است. همچنین بهره برداری کردن از ضعف یا تضعیف رقبا به همین شیوه مسئله ای عادی است، ولی ممکن است همیشه امکان پذیر نباشد. بنابراین تقویت توانایی های ذاتی در سطح سیاسی و نظامی، برای کشورهای خلیج فارس ضروری تر می نماید.