(روزنامه ايران ـ 1396/01/29 ـ شماره 6473 ـ صفحه 10)
* اصولگرایان با نامزدهای متعدد وارد عرصه انتخابات شدند. در این میان محمود احمدینژاد هم ثبتنام کرد. اصولگرایان و احمدینژاد سعی میکنند بین خود تفکیکی ایجاد کنند. به نظر شما با توجه به سابقه حمایت اصولگرایان از دولت او چنین تفکیکی واقعی است؟
** پدیدههای تاریخی را باید در گذر زمان بررسی کرد. احمدینژاد در سالهای 84 و 88 با حمایت اصولگرایان برگزیده شد. بنابراین، حمایت همه جانبه اصولگرایان از او غیرقابل انکار است. اما او به گونهای عمل کرد که اصولگرایان سرانجام وی را طرد کردند و پس از آن بود که برای خود عقبهای شکل داد. به همین دلیل است که اکنون اکثر اعضای کابینه دوم او یا در جمنا هستند یا در جبهه یکتا. اما حتی در این شرایط نیز احمدینژاد به خاطر خودشیفتگی که دارد و برای اینکه در تاریخ کشور خود را ماندگار کند، با توجه به سبد رأی ضعیف اصولگرایان، ترجیح داده است از آنان فاصله بگیرد. در این وضعیت، بهدلیل حاد بودن شرایط اقتصادی جامعه که خود ناشی از تحریمهایی است که او برای کشور به ارمغان آورد، تلاش دارد با جداکردن خود از اصولگرایان به افکار عمومی بقبولاند که به اصلاحطلبان نزدیکتر است. نامه اخیر مشایی به رئیس دولت اصلاحات و پیامهایی که پیشتر از سوی احمدینژاد برای ملاقات با رئیس دولت اصلاحات ارسال شده بود، حکایت از این تلاشها دارد. اما اصلاحطلبان بسیار هوشمندانه رفتار کردند تا هیچ ارتباطی میان این جریان و اصلاحطلبان برقرار نشود. علاوه بر اصلاحطلبان، امروز شخصیتهای شاخص اصولگرا که در سال 84 از او حمایت کردند، از مخالفان سرسخت او هستند و رسماً اعلام کردند که از آقای روحانی حمایت میکنند. در این شرایط بود که او سعی کرد جریان سومی راه بیندازد که هم هوشیاری طبقه متوسط و هم نحوه استقبال از او در سفرهای استانی، نشان میدهد که او نمیتواند به این هدف دست یابد.
* به نظر شما چرا چهرههای شاخص اصولگرایی همچون ولایتی، ناطق نوری یا علی لاریجانی ترجیح دادند در ساز و کار انتخاباتی اصولگرایان نباشند و از آن بالاتر، به اعتدال نزدیکتر شوند؟
** در درجه نخست، این چهرهها تردید ندارند که رئیس جمهوری باید دو دورهای باشد. زیرا رئیس جمهوری یک دورهای برای کشور هزینه است. زیرا در دوره دوم است که یک رئیس جمهور، یا برای کشور کار میکند یا با ثبت ناکارآمدی خود در تاریخ مانند آنچه آقای احمدینژاد انجام داد، خیال جامعه را از خود راحت میکند. به همین جهت است که پافشاری میکنم احمدینژاد دیگر جایگاهی در جامعه ندارد. نکته دیگر اینکه این چهرهها از 84 به بعد با واقعیتهایی در جامعه مواجه شدند، از جمله اینکه شخصی مانند آقای ولایتی که بیش از 16 سال وزیر امور خارجه بوده است، میفهمد که با رفتار بینالمللی احمدینژاد چه هزینه سنگینی بر کشور وارد میشود. از این رو، چهرههایی از این دست به این نتیجه رسیدند که هویت اصولگرایی خود را حفظ کنند، اما در یک چارچوب عقلانی حرکت کنند. آن چارچوب عقلانی اقتضا دارد که نه تنها از احمدینژاد، بلکه چهرههایی مشابه احمدینژاد و هرکه نمونه و قرینه دیگری از تفکر احمدینژاد است فاصله بگیرند. در این شرایط است که آنان بدرستی درمییابند که در میان چهرههایی که مطرح هستند، آقای روحانی بهترین کسی است که باید از او حمایت کرد و او باید رئیس جمهوری شود. حمایت چهرههای اصیل اصولگرایی از روحانی، هم سبد رأی او را افزایش میدهد و هم مسئولیت او را برای چهار سال بعد بیشتر میکند.
* مهمترین رقیب انتخاباتی آقای روحانی کیست؟
** در کل همچنان که اصلاحطلبان هم بارها گفته اند؛ رقیب روحانی خود روحانی است. امروز به صراحت میگویم که میان رقبا و ثبتنامکنندگان رقیبی برای روحانی نمیبینم. باوجود این، کار روحانی ساده نیست. اما باید به این نکته توجه کرد که امروز یک نگرانی قانونی وجود دارد و آن اینکه رسانه ملی که باید بیطرف باشد، امروز یک طرف دعوا شده و به صورت بسیار گسترده علیه روحانی عمل میکند.
* این ناظر بر سؤال بعدی من است. به نظر میرسد جریان رقیب با هیاهو و پر سر و صدا وارد شده است، بویژه اینکه امکانات رسانهای و تشکیلاتی نیز دارند. فعالیتهای آنان در چه راستایی است و چه هدفی را دنبال میکنند؟
** انتخابات سال 96 را باید با انتخابات سال 88 مقایسه کنید. مهندس موسوی که هیچگاه در انتخابات حاضر نمیشد، اما در 88 با این تحلیل که با این دولت، کشور رو به نابودی است، وارد میدان شد و آبروی خود را هزینه کرد. در سال 96 هم اصولگرایان ضمن اینکه هیاهوی زیاد و قدرت رسانهای دارند، در قدم نخست تلاش کردند فضایی ایجاد کنند که روحانی وارد عرصه انتخابات نشود، اما روحانی با قدرت وارد شده و پیروز هم میشود. در این شرایط، تاکتیک تازهای در پیش گرفتند، اینکه تا جایی که میتوانند به روحانی حمله کنند و سبد رأی او را کاهش دهند. به همین دلیل، اکنون نامزدهای متعدد جمنا، هریک بخشی از طرح تخریب روحانی را برعهده دارند. مشخص است که زاکانی میخواهد درباره برجام حرف بزند، قالیباف درباره مدیریت و اقتصاد، یا دیگران در حوزه خودشان روحانی را در تبلیغات یا مناظرات زیر سؤال ببرند. البته معتقدم هجوم همه جانبه آنان به روحانی، برای برد نیست، چون میدانند که نمیتوانند پیروز انتخابات باشند، در این بازی برنامه و نگاه اصولگرایان به انتخابات 98 مجلس و ریاست جمهوری 1400 است.
* یعنی شانسی برای پیروزی در انتخابات فعلی نمیبینند و خود را برای دوره بعد آماده میکنند؟
** بله. این تجربه از شکست سنگین آنان در سال 92 به دست آمد. در سال 92 هرچند اصولگرایان معتدل هم در انتخابات حضور داشتند، اما جمعبندی آنان این بود که با نیامدن رئیس دولت اصلاحات و ردصلاحیت هاشمی، اتفاق خاصی علیه آنها نمیافتد، یا پیروز انتخابات هستند یا انتخابات به مرحله دوم میرسد و در هر صورت، این اصولگرایان خواهند بود که کرسی پاستور را فتح میکنند. اما با سیاست ورزی عاقلانه اصلاحطلبان، ورق برگشت، البته نه با یک جمعبندی حزبی، بلکه با یک جمعبندی در چارچوب منافع ملی. در انتخابات 94 مجلس هم این اتفاق تکرار شد.
اصولگرایان با طیب خاطر یک فهرست واحد و حداکثری ارائه دادند، اما در برابر یک فهرست با افراد ناشناخته اصلاحطلب، کاملاً و بیشائبه شکست خوردند. با توجه به این تجارب و شکستهاست که آنان سعی کردند از کارها و تجارب اصلاحطلبان گرتهبرداری کرده و تلاشهای خود را نه معطوف به پیروزیهای نزدیک، بلکه به کارزارهای دور معطوف کنند. از اینرو است که آنان با علم به تداوم ریاست جمهوری آقای روحانی، تلاش میکنند فضا را برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بعدی آماده کنند.
* ارزیابی شما از ثبتنام احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
** ثبتنام احمدینژاد، این تحلیل اصلاحطلبان را تأیید کرد که انتخابات این دوره، یکی از ویژهترین انتخاباتها نسبت به ادوار گذشته خواهد بود. به عبارت دیگر، هرچند این دوره، انتخابات دوره دوم یک رئیس جمهوری مستقر و امری مرسوم در کشور به شمار میرود، اما شرایط داخلی، بینالمللی و منطقهای، از مدتها پیش مشخص کرده بود که انتخابات خاصی در پیش خواهد بود. ثبتنام احمدینژاد هم شوکی را به جامعه وارد کرد و هم گسست و شکاف میان اصولگرایان را تشدید کرد. ممکن است احمدینژاد به هر دلیلی نتواند روند انتخابات را تا پایان ادامه دهد، اما نفس ثبتنام او یک «نه» آشکار بود. در این شرایط، اگر به اصل التزام عملی به ولی فقیه در ترمینولوژی انتخابات توجه کنیم، ثبتنام احمدینژاد، نشانه روشن عدم تبعیت و مصداق بارز خلاف آن چپزی بود که اصولگرایان در هشت سال دولتهای نهم و دهم سعی کردند از او نشان بدهند.
* بررسی صلاحیت او در نهایت به عهده شورای نگهبان است. اما میخواهیم بدانیم به نظر شما تأثیر حضور احمدینژاد در فضای سیاسی بویژه برای اصولگرایان چه خواهد بود؟
** معرفی آقای رئیسی بهعنوان نامزد نهایی اصولگرایان، شکاف بسیاری را در این جریان ایجاد کرد که مخالفت آقایان جلیلی، قالیباف و میرسلیم وجود این شکاف جدی را تأیید میکند. اساساً باید معرفی آقای رئیسی بهعنوان نامزد نهایی اصولگرایی را مورد توجه قرار داد، زیرا ایشان سابقه اجرایی ندارد و تنها سابقه قضایی دارد. اما میبینیم که تشکل نوظهوری که هویت حزبی و سیاسی ندارد، ناگهان فردی بدون کارنامه و سابقه را بهعنوان نامزد انتخاب میکند. این شرایط نشان میدهد که کار اصولگرایان، کاملاً تشکیلاتی و از پیش برنامهریزی شده بود، بویژه اینکه نوع برگزاری تجمعات این تشکل نیز غیرطبیعی مینمود. ارزیابی اصولگرایان از این اقدام احمدینژاد در فضای مجازی هم نشان میدهد که اصولگرایان بسیار عصبانی شدهاند. در مقابل، مسأله اصلاحطلبان، نه ثبتنام، بلکه عملکرد 8 ساله اوست که نشان میدهد او از شرایط رئیس جمهوری، یعنی مدیر و مدبر بودن برخوردار نیست. اما ثبتنام احمدینژاد قطعاً جامعه را نسبت به مشارکت در انتخابات حساستر میکند و باوجود گلایههای جدی که مردم درباره وضع معیشت و عملکرد اقتصادی دولت دارند، این حرکت فضای انتخاباتی را پرشورتر میکند. در مجموع، میتوان گفت چه احمدینژاد در انتخابات بماند _ که بسیار بعید است - و چه نماند، نفس ثبتنام او کمک کرد تا سبد رأی روحانی افزایش یابد.
* به نظر شما ثبتنام احمدینژاد، تنها حساسیت جریانهای داخلی را برانگیخت یا بازتابهای بینالمللی هم خواهد داشت؟
** همان طور که اشاره کردید، باید فضای بینالمللی و نوع نگاه رسانههای خارجی نسبت به این مسأله را بررسی کرد. اگر تحلیلهای خارجی درباره ثبتنام احمدینژاد همانی باشد که در سالهای آخر دولت او مطرح بوده است، یعنی بهعنوان کسی که مدعی مدیریت جهانی و نافی پدیده تاریخی به نام هولوکاست است و هیچ یک از مصوبات مجامع بینالمللی را قبول ندارد، میتوان دریافت که جهان به احمدینژاد و ثبتنام او چگونه نگاه میکند. دریافت اینکه این نگاه چیست، از آن رو مهم است که رئیس جمهوری مستقر توانسته است تحریمها را رفع و برجامی را به ثمر بنشاند که امروز یکی از معاهدات تاریخی ایران است. به همین دلیل دولت با تمام توان از برجام حمایت و دفاع کرده و از آن استفاده میکند، در مقابل غرب هم پای برجام ایستاده است، هرچند بدعهدیهایی شکل گرفته است. اما مسلم این است که دولت عاقل و اهل تدبیر مانند دولت آقای روحانی است که میتواند مشکلات خود با جهان را حل کند.
* یعنی دنیای پیرامونی نیز چندان روی خوشی به احمدینژاد یا چهرهای شبیه او نشان نخواهد داد؟
** عملکرد 8 ساله او بویژه سالهای آخر، نشان داده است که رویکرد او نسبت به مسائل منطقهای و بینالمللی مسأله آفرین است. اکنون که فرد مشابهی به نام ترامپ در رأس قدرت اول جهان قرار گرفته است، حضور احمدینژاد در رأس قوه مجریه برای ایران بسیار خطرناک است. به همین دلیل معتقدم نفس ثبتنام او علاوه بر اینکه یک نقطه آشکار شکاف اصولگرایان است، برای طرفداران دولت و روحانی نیز یک انگیزه بسیار قوی برای افزایش مشارکت ایجاد خواهد کرد.
* تحرکات احمدینژاد نشان میداد که او از یک سال پیش قصد ثبتنام دارد. اما رویدادهای اخیر، مثلاً صحبتهای خوزستان یا نشست خبری برخی را به این باور رسانده است که احمدینژاد برای خود، در حال طراحی جایگاه اپوزیسیون است و فراتر از اصلاحطلبان و اصولگرایان عمل خواهد کرد. آیا شما نیز چنین سویههایی را در رفتار و مواضع او میبینید؟ ضمن اینکه آیا درصورت ردصلاحیت، او دست به کار ویژهای خواهد زد؟
** احمدینژاد علی رغم همه ویژگیهایش که از نظر روان شناسی هم قابل ارزیابی است، فرد زیرکی است. نشست خبری یا بیانیههای او، فرار به جلو و فرافکنی است. زیرا اصولگرایان احساس کرده بودند که روحانی بنا دارد بخشی از ناگفتههای خود را بگوید. روحانی باید ضمن رعایت اخلاق، اصول رقابت و سیاست اخلاقی، در کارزار انتخاباتی خود به مردم بگوید که چه شرایطی را تحویل گرفته است و کشور در سال 92 در چه وضعیتی بوده است. زیرا جریان رقیب با قدرت رسانهای بالاتر خود که در رأس آن صدا و سیما قرار دارد، توقعات مردم در حوزه معیشت، یا انتظارات از دستاوردهای کوتاه مدت برجام را بسیار بالا برده است، آن هم در شرایطی که دستاوردهای برجام ذاتاً کوتاه مدت نیست. از این رو، آقای روحانی حتماً خواهد گفت تا پیش از سال 92 چه بر کشور گذشته است. بیان واقعیتهای آن هشت سال، البته به صورت ملموس، یکی از ابزارهای آقای روحانی برای اخذ رأی صادقانه از مردم است. کلی گوییهایی مثل اینکه که آواربرداری کردیم یا ویرانه تحویل گرفتیم، به اندازه کافی گفته شده است. امروز همه اعضای دولت باید واقعیت ملموس آنچه در 84 تا 92 اتفاق افتاده را به مردم بگویند تا مطالبات مردم تعدیل شود. اما به نظر میرسد احمدینژاد این نکته را فهمیده و به همین دلیل خود پیشدستی کرده است. به این دلیل است که معتقدم ثبتنام او یک نوع فرار به جلو است. به بیان دیگر، با ثبتنام و اتخاذ مواضع دیگر، میخواهد بازار آشفته و بیابان خاک آلودی را شکل دهد یا فضایی را ایجاد کند که برای افکار عمومی تشخیص سره از ناسره ممکن نشود. علاوه بر این هدف، او در کنار ویژگیهای خود، یک ذهنیت امنیتی هم دارد. بنا بر این ذهنیت، این احتمال نیز مطرح است که شاید او بخواهد در انتخابات 96 مسائل امنیتی ایجاد کند. در اینجا لازم است دستگاههای امنیتی در این قضیه هوشمندانه رفتار کنند.
* مسائل امنیتی یعنی چه؟ چه سناریویی را پیشبینی میکنید؟
** احمدینژاد با پولهایی که تحت عنوان یارانه هزینه کرد، انتظارات قشر نیازمند را بهصورت غیراصولی افزایش داد. از این رو، پذیرش وجود میزانی از رأی این طبقه برای او طبیعی است. اما از آنجا که در هر جامعهای این طبقه همه چیز را از دست رفته میبیند. ممکن است احمدینژاد بخواهد از ظرفیت چنین رویکردی استفاده کند. البته هم با توجه به وقایع سال 88 که اکنون ظرفیت تکرار ندارد و نیز هوشیاری طبقه فرودست، معتقدم که جامعه هوشیارتر از این است که بخواهد تحریک شود، اما احمدینژاد ابایی ندارد که بخواهد پایگاه رأی خود را تحریک کند.
* گفته میشد که در ماجرای خانه نشینی 11 روزه نیز او چنین انتظاری داشته اما کسی در حمایت از او به خیابان نیامد.
** آن اتفاق در آغاز دولت دوم او رخ داد، یعنی زمانی که احمدینژاد همچنان گل سرسبد اصولگرایان بود و به همین دلیل دستگاههای امنیتی و انتظامی با او بودند. ما باید به احمدینژادِ دو سال آخر دولت دهم نگاه کنیم که اصولگرایان یکی یکی او را طرد کردند. امروز احمدینژاد درصدد این است جریان سومی را برای خود ایجاد کند، جریانی فارغ از اصولگرا و اصلاحطلب. البته این جریان شکل گرفتنی نیست، به این دلیل که احمدینژاد در 8 سال عملکرد قابل دفاعی از خود بروز نداد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6473/10/179818/0
ش.د9600068