********
کاسبان ترامپ!
جعفر بلوری در کیهان نوشت:
«دونالد ترامپ» با کمک رسانهها و جریانهای سیاسی کشورش توانسته چهرهای
به اصطلاح «غیرقابل پیشبینی» و «خطرناک» از خود به نمایش بگذارد. چهرهای
که از انجام «هیچ» کاری ابایی ندارد و برای حمله نظامی به یک کشور، نیازی
به استراتژی یا انجام محاسبه نمیبیند؛ فقط کافی است دخترش از او بخواهد،
جنگی را علیه یک کشور آغاز نماید تا او نیز، چنین کند!
در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا رسانهها و جریانهای سیاسی این
کشور با تمرکز روی این شخصیت ترامپ، به انحاء مختلف از آن استفادههای
انتخاباتی کردند؛ مانور آمریکاییها روی شخصیت ترامپ، در رسانهها و افکار
عمومی از وی چهرهای خطرناک، غیر قابل پیشبینی، بیفکر و از همه مهمتر
«ماجراجو» ساخته است. آزمایش «ناگهانی» بزرگترین بمب غیر هستهای آمریکا در
افغانستان آن هم چند روز بعد از حمله «ناگهانی» این کشور به سوریه و در
بحبوحه تشدید «ناگهانی» و بیسابقه تنشهای اتمی با کره شمالی، تازهترین
ماجراجوییهای ترامپ است که خروجی آن، چیزی نبوده جز، زدن مهر تایید بر
«خطرناک» بودن شخصیت رئیسجمهور فعلی آمریکا. در این باره اما گفتنیهایی
هست:
1- برخی از ماجراجوییهای ترامپ در کنار شخصیت به اصطلاح خطرناک وی، بنا به
دلایلی با ایران و برخی جریانهای سیاسی کشورمان ارتباط پیدا کرده و به
نوعی گره خورده است؛ این ارتباط یا در قالب تحلیل صورت میگیرد یا خبر است.
به عنوان مثال «مایک پومپئو»، رئیس سازمان سیا روز پنجشنبه ۱۳ آوریل (۲۴
فروردین) در اولین سخنرانی خود در این جایگاه در مرکز تحقیقات استراتژیک
بینالمللی به صراحت میگوید، حمله موشکی آمریکا به سوریه هشداری بوده برای
ایرانیان! «لئون پانتا»، وزیر دفاع اسبق آمریکا که مدتی نیز رئیس سیا
بوده هم، با یک روز اختلاف میگوید، هدف اولیه از ساخت بمبی که در
افغانستان مورد آزمایش قرار گرفت (مادربمبها) حمله به ایران بوده است.
ادبیات تهاجمی کاخ سفید و گلاویز شدن این کشور با کره شمالی نیز در قالب
تحلیل، به برخی تحولات سیاسی کشورمان ارتباط پیدا کرده است. در ادامه این
وجیزه، این بند را بیشتر باز خواهیم کرد.
2- به رغم پایان مبارزات انتخاباتی در آمریکا، به نظر میرسد گردانندگان
این کشور بدشان نمیآید چهره ترامپِ تاجر، در بین افکار عمومی جهان همچنان
خطرناک باقی بماند؛ چهرهای که در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و از
سوی رسانههای این کشور ساخته و پرداخته شده است. گویا آمریکاییها با
مشاهده وحشت برخی جریانهای سیاسی در کشورهای مختلف، به این نتیجه
رسیدهاند که میتوانند، از طریق این چهره خطرناک و غیر قابل پیشبینی!
«کاسبی» کنند. ماجراجوییهای ناتمام ترامپ نیز هر یک به شکلی وجود این
کاسبی را تایید میکند. این کاسبیها گاهی شکل سیاسی به خود میگیرد و گاهی
هم شکل تجاری و اقتصادی. نوع ارتباط ترامپ با کشورهای مرتجع عربی مثل
عربستان، نمونه عینی از کاسبی وی با چهرهای است که از خود ساخته است!
3- جنجال بیسابقهای که ترامپ با کره شمالی به راه انداخته نیز در قالب
همین «کاسبی» قابل تحلیل و بررسی است. اما از آنجایی که نه کره شمالی و نه
آمریکا در مواجه جدیدشان هیچ کدام مفری برای خود قرار ندادهاند، این موضوع
برای دو کشور به اصطلاح «حیثیتی» شده است. کره شمالی تاکید کرده ششمین
آزمایش اتمی خود را «حتما» انجام خواهد داد و آمریکا نیز «خط قرمز» خود را
آزمایش همین موشک قرار داده و اعلام کرده، در صورت آزمایش ششمین موشک اتمی
از سوی کره شمالی، مشکل این کشور را با چین و یا بدون کمک چین، یک بار برای
همیشه حل خواهد کرد. این کشور برای نشان دادن جدیتش حتی، ناوگروه تهاجمی
خود را به شبه جزیره کره اعزام و جنگندههایش را در کره جنوبی به حال
آمادهباش کامل درآورده است. فارغ از این که، به دلیل ریسک بالای این جنگ و
بالا بودن تلفات درگیری بین این دو قدرت اتمی، وقوع این جنگ چقدر محتمل
است، میتوان گفت، ترامپ خود را در بد مخمصهای گرفتار کرده است.
کاخ سفید خوب میداند اگر نتواند پیونگ یانگ را از انجام این آزمایش هستهای منصرف کند، کشورهای دیگر از این پس درست مثل جمهوری اسلامی ایران برای آمریکا، تره هم خرد نخواهند کرد در نتیجه، کاسبی بیکاسبی! همین مسئله نشان میدهد، احتمال عقبنشینی آمریکا در برابر کره، کمتر از احتمال عقبنشینی کره در برابر آمریکاست. آمریکاییها در کنار تقابل با کره شمالی، نیمنگاهی هم به ایران و انتخابات ریاست جمهوری کشورمان دارند! در ماجرای کره، وارد شدن هرگونه خدشه به آن چهره خاص و به اصطلاح خطرناک ترامپ، میتواند برای کاسبی آمریکاییها و جریانهای دنباله رو آن در ایران، گران تمام شود. ترامپ میداند رجزخوانی و دیوانهبازیهای وی میتواند به مثابه تنفس مصنوعی برای جریانهای سیاسی باشد که در کشورمان، با چاشنی «آمریکاهراسی»، چند سالی است دم از لزوم سازش و تسلیم در برابر آمریکا میزنند. از طرفی، اگر آمریکاییها جنگ علیه کره شمالی را آغاز کنند، نتیجه آن از هم اکنون مشخص است. پیونگ یانگ گفته، اولین و آخرین گزینه این کشور در جنگ احتمالی با آمریکا، حمله اتمی خواهد بود! ترامپ به شدت به دنبال خارج شدن از این مخمصه خودساخته است تا در این کاسبی ضرر نکند!
4- نگاهی به واکنشهای زنجیرهایها در مقابل رجزخوانیهای ترامپ نیز تحلیل
فوق را تقویت میکند. زنجیرهایها مدتی است همزمان با ماجراجوییهای
ترامپ مینویسند، اگر به جریان طرفدار مذاکره رای ندهید، جریانی روی کار
خواهد آمد که قصد شاخ به شاخ شدن با ترامپ دیوانه را دارد، ترامپی که در
کسری از ثانیه تصمیم میگیرد جنگی را شروع کند! توانمندی ما هم که در حد
ساختن قورمهسبزی و آبگوشت بزباش است. پس به ما رای بدهید! بدین ترتیب به
نظر میرسد این قماش، به دنبال کاسبی با ترامپ هستند! خطی که آمریکا نیز به
شکلی دیگر آن را دنبال میکند. در ماجرای تجاوز آمریکا به پایگاه نظامی
ارتش سوریه در شعیرات حمص هم، دقیقا همین خط خبری از سوی این جریان دنبال
شد. همانطور که اشاره شد، رئیس فعلی سیا نیز هدف اصلی از انجام این حمله
را ایران عنوان کرده است!
5- ترامپ لااقل آنگونه که زنجیرهایها میگویند، نیست. بر اساس گزارشهای
موثق، رئیسجمهور آمریکا پیش از حمله به سوریه، با رهبران بسیاری از
کشورها مشورت کرده و اهداف نیز طوری نشانهگیری شده بودند که به تجهیزات
نظامی روسیه و ایران، آسیبی نرسد. به عبارت دیگر، تجاوز اخیر آمریکا به
پایگاه شعیرات، حاصل یک عملیات دقیق و حساب شده بود نه نتیجه ابراز احساسات
دختر ترامپ یا تصمیم آنی رئیسجمهور آمریکا. بنابر این اغراق در شخصیت خاص
ترامپ از سوی جریانهای سیاسی خاص، با دو هدف عمده صورت میگیرد. اول آنچه
در بند 4 عنوان شد، یعنی کاسبی سیاسی و دوم، برای بزک کردن دولت سابق
آمریکا! که آن هم به نوعی میشود کاسبی!
6- کاخ سفید از دیوانهبازیهای ترامپِ تاجر، اهداف اقتصادی بزرگی را دنبال
میکند. حمله نظامی آمریکا به سوریه یا به تسلیم واداشتن جمهوری اسلامی
ایران در منطقه جزو آرزوهای ارتجاع عرب است. شیوخ عرب برای به زانو در
آوردن ایران حاضرند هر هزینهای را پرداخت کنند و ترامپ این را به خوبی
میداند. ترامپ شاید با اینگونه ماجراجوییها بیش از همه، باعث ذوقزدگی
ارتجاعیونی شده که پیش از این، خطاب به آنها گفته بود، از این پس مفت و
مجانی در کنار آنها نخواهد ایستاد. ترامپ با موشکپرانی به سوریه و شاخ و
شانه کشیدن برای کره شمالی یا حمایت از جریانهای واداده سیاسی در ایران،
به دنبال دوشیدن و گرفتن امتیازات مفت و مجانی است. وادادههای سیاسی که به
دنبال کاسبی از ترامپ هستند شاید متوجه نیستند که ترامپ پیش از این که یک
رئیسجمهور یا یک دیوانه و یا یک شخصیت فاسد باشد، یک تاجر قهار و شیاد است
که به دنبال دوشیدن کسانی است که تصور میکنند، در حال کاسبی از ترامپ
هستند!
تاملی در هشدار بانکی رئیس کل به سپرده گذاران
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
روز گذشته رئیس کل بانک مرکزی، در مراسم آغاز به کار نمایشگاه بانک، بیمه و بورس در سخنانی، اعطای مجوز بانک مرکزی به بانکها و موسسات را به معنای تضمین فعالیتهای بانک و موسسات اعتباری ندانست. ولی ا...سیف با اشاره به این که پرداخت نرخ های سود بالا می تواند نشان دهنده ریسک بیشتر عملیات بانک باشد، افزود: سپردهگذاران باید آگاه باشند که این نرخ بالاتر، بهای ریسکی است که متقبل میشوند و منطقاً باید پیامدهای آن را نیز بپذیرند.
این اظهارات در شرایطی مطرح می شود که طی 3 سال اخیر چند موسسه مالی و اعتباری با معضل ناتوانی در پرداخت تعهدات خود به سپرده گذارانشان مواجه شدند. این بحران قطعا بحرانی نیست که نقطه شروع آن به دوره مدیران فعلی بانک مرکزی باز گردد و باید حتما نقش عملکرد غلط مدیران پیشین بانک مرکزی در بروز این بحران را نیز یادآور شویم اما اکنون بحث بر سر بحرانی است که چند صد هزار سپرده گذار چند موسسه بزرگ را درگیر کرده است و اگرچه برخی از این افراد توانستند به تدریج سپرده های خود را دریافت کنند اما ظاهرا دومینوی ناتوانی برخی موسسات در پرداخت تعهدات خود به سپرده گذاران به طور قطعی متوقف نشده است. اکنون و با این اظهارات صریح رئیس کل بانک مرکزی، این سوال مطرح می شود که به راستی سهم تقصیر و یا قصور بخش های مختلف درباره موسسات مالی که منجر به ایجاد مشکلات جدی برای برخی مردم شده است، چقدر است؟
ابتدا لازم است نگاهی به قانون پولی و بانکی کشور و نقش بانک مرکزی در نظارت بر بانک ها و موسسات مالی داشته باشیم. ماده 11 قانون پولی و بانکی کشور در توضیح وظایف و اختیارات بانک مرکزی، نظارت بر بانک ها و موسسات اعتباری را جز وظایف بانک مرکزی بر می شمارد. با این حال قانون درباره مسئولیت حقوقی ورشکستگی بانک یا موسسه مالی موضع صریحی ندارد، اما چون مسئولیت نظارت بر عملکرد بانک ها و موسسات را به بانک مرکزی سپرده است، به طور طبیعی بانک مرکزی نیز در این باره مسئول است.
از فحوای صحبت مدیران بانک مرکزی نیز چنین بر می آید که مسئولیت خود در این زمینه را نفی نکرده اند، با این حال دقت در گفته رئیس کل بانک مرکزی براساس خبری که در سایت بانک مرکزی درج شده است، نشان می دهد که جناب آقای دکتر سیف، اعطای مجوز بانک مرکزی به بانکها و موسسات را به معنای تضمین فعالیتهای بانک و موسسات اعتباری نمی دانند. نکته مهم اینجاست که آیا زمانی که مسئولیت اصلی نظارت بر بانک ها و موسسات برعهده بانک مرکزی است (فارغ از مسئولیت سایر ارکان نظارتی کشور نسبت به بانک ها و موسسات) می توان مجوز بانک مرکزی را به معنای تضمین فعالیتهای بانک و موسسه مالی ندانست. به عبارت دیگر اگر بانک یا موسسه مالی دچار مشکل در بازپرداخت تعهدات خود به سپرده گذاران شود، آیا این مسئله به معنای ضعف نظارت و مدیریت بر نظام پولی و بانکی کشور نیست؟ به این ترتیب اگرچه سایر عوامل و از جمله مدیران بانک ها و موسسات نیز در صورت بروز مشکل در مجموعه های تحت نظر خود مسئول هستند، اما نقش مدیران بانک مرکزی را نمی شود نادیده گرفت.
نکته دیگر به نقش سپرده گذاران بر می گردد. رئیس کل بانک مرکزی در سخنان دیروز خود اعلام کرده است: «پرداخت نرخ های سود بالا می تواند نشان دهنده ریسک بیشتر عملیات بانک باشد. سپردهگذاران باید آگاه باشند که این نرخ بالاتر، بهای ریسکی است که متقبل میشوند و منطقاً باید پیامدهای آن را نیز بپذیرند.» این که در فضای واقعی سرمایه گذاری، هر فرد سرمایه گذار باید متوجه ریسک تصمیمات خود باشد، حرف درستی است، اما باید توجه داشت که سپرده گذاری در بانک با سایر موارد سرمایه گذاری تفاوت دارد. به عنوان مثال شخصی که در بورس سرمایه گذاری می کند و سهمی را می خرد، می داند که نوسان جزئی از بازار سهام است و ارزش سهام وی ممکن است افزایش یا کاهش یابد.
این شخص البته ریسک را به قیمت سود بیشتر به جان می خرد و ممکن است سود ببرد یا زیان کند، با این حال بخش عمده ای از سپرده گذاران افرادی هستند که ریسک گریزند و چون آشنایی و دانش کافی در زمینه سرمایه گذاری ندارند، به سود کمتر و در عین حال همراه با ریسک کمتر سپرده گذاری در بانک اکتفا می کنند. واقعیت تاریخی نظام بانکی کشور تا چند سال پیش نیز نشان داده است، که جز در موارد بسیار معدود، سپرده گذاری در نظام بانکی بدون ریسک بوده است و البته این واقعیت تاریخی در تناقض با عملیات بانکی بدون رباست، چرا که بانک به وکالت از سپرده گذار، وجوه مردم را در بخش های مختلف سرمایه گذاری می کند و این سرمایه گذاری مانند هر سرمایه گذاری دیگری بعضا ممکن است با زیان نیز همراه باشد. با این حال واقعیت تاریخی ساخته شده در ذهن مردم، سپرده گذاری در بانک را سرمایه گذاری با ریسک صفر تلقی کرده است.
اکنون اگر قرار است این سرمایه گذاری مانند هر نوع سرمایه گذاری همراه با ریسک تلقی شود، باید معطوف به آینده باشد و نه معطوف به گذشته. نکته مهم دیگر درباره ریسک سپرده گذاری، توجه به ملاکی است که رئیس کل بانک مرکزی مطرح کرده است. به گفته ایشان سود بالا به معنای ریسک بالاست. اگر سود بالا را به معنای سود بالاتر از نرخ تعیین شده توسط شورای پول و اعتبار یعنی بیش از 15 درصد در سال بدانیم، توجه به این واقعیت میدانی در بانک ها و موسسات مالی نیز ضروری است که اکنون اکثر بانک ها و موسسات به صورت صریح و یا ضمنی سود سالانه بالاتر از 15 درصد پرداخت می کنند و به قول حافظ وضعیت این گونه است: «گر حکم شود که مست گیرند --- در شهر هر آن که هست گیرند»، لذا در مجموع سپرده گذاری در نظام بانکی را باید همراه با ریسک دانست و این نتیجه، چیزی جز کاهش اعتبار متولی و ناظر بازار پول نیست.
در نهایت به نظر می رسد که کاستن از سهم بانک مرکزی به عنوان ناظر بر نظام بانکی، نمی تواند معضل نظام بانکی را حل کند. هشدارهای آقای رئیس کل و مهمتر از آن اتفاقات رخ داده برای برخی موسسات زنگ خطر را برای مردم به صدا درآورده و این واقعیت تلخ را نشان داده است که اعتبار مصوبات شورای پول و اعتبار در تعیین نرخ سود علی الحساب سپرده های بانکی و مجوز بانک مرکزی «تقریبا هیچ» شده است و در این میان مردم خود باید مراقب باشند تا اندوخته شان در این آشفته بازار به یغمای برخی موسسات و بانکها برود. واقعیت تلخ شفاف سازی صورت های مالی بانک ها و زیان چند بانک بزرگ نشان داده است که وضعیت سپرده گذاری نظام بانکی در مرحله خطر قرار دارد و اگرچه سپرده گذاری در بانک خانه اول و آخر بسیاری از سرمایه گذاران خرد و عموم مردم است، اما اعتبار و استحکام این خانه در معرض تهدید است و سپرده گذاران باید بیش از پیش مراقب سپرده های خود باشند.
رکوردهای روحانی!
حسین قدیانی در وطنامروز نوشت:
الساعه دارم به رکوردهای این دولت فکر میکنم و به حرف آن پیرمرد که جلوی دکه روزنامهفروشی «رکورد» را «رکود» دیده بود! در دولت اعتدال اما رکوردهایی زده شد که بعید است آثار شوم آن، به این زودیها از بین برود! در ماجرای صندوق ذخیره فرهنگیان، رکورد فساد زده شد و البته از یاد نمیبریم که دولتمردان اعتدالی، فساد به آن بزرگی را «بدهیمعوق» نامیدند! همچنان که در داستان هزار و یک فیش، متخلفان، ناگهان شدند «ذخیره و امانتدار»! پس در دولت اعتدال، بهموازات زدن رکورد فساد، رکورد دیگری هم در واکنش دولتمردان درجه اول به مقوله فساد دوروبریها زده شد! کی بود اول بار که ما مطبوعات به موضوع حقوقهای نجومی پرداختیم؟! از آن روز تا امروز، دولت اعتدال، حتی یک مدیر ویژهخوار را هم به قوهقضائیه معرفی نکرده اما به شماری از این مدیران، شگفتا که مناصب جدید داده! و این در حالی است که آقای روحانی چند هفته بعد از رسانهای شدن موضوع دریافتیهای کلان، در جمع مردم کرمانشاه، مدعی شد در دولت اعتدال، خط قرمزی برای مبارزه با فساد نیست! و این یعنی دولت کنونی، در خلف وعده هم، رکورددار محسوب میشود! وعده تحول اقتصادی در یک بازه زمانی کوتاه و بعد، منکر شدن اصل و اساس این وعده! یا آن وعده برجامی که از بعد امضای توافق، همه تحریمها بالمره لغو میشود! همه تحریمها اما بالمره یا حتی غیر بالمره، لغو نشد که هیچ، هر از چندی شاهدیم دشمن خبیث، لیست تحریمها را درازتر هم میکند! در ادبیات سران دولت اعتدال، برجام، معجزه شد، فتحالفتوح شد، آفتاب تابان شد، ابر شد، رعد و برق شد، باران شد، این اواخر نوزاد هم شد اما عجبا از این «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» که همه چیز شد و همه چیز هست؛ الا آنچه باید باشد! با این همه، ما از سر انصاف و رواداری، وعدههای آنچنانی را میگذاریم و میگذریم و تنها بسنده به این میکنیم که دولت محترم، لطف کند و کارنامه 4 ساله خود را ارائه دهد! ذیل این مفهوم کلی، خبرنگار خانمی از وزیر راه دولت اعتدال، مستند به شواهد، پرسشی کاملا مصداقی لیکن کاملا محترمانه مطرح میکند که جناب آخوندی، میکروفن را از دست ایشان میقاپد! و رکوردی تازه و بلکه هم نوبرانه، در مواجهه دولت با اصحاب رسانه پدید میآورد! ناخودآگاه یاد سخنان حسن روحانی در روز افتتاح نمایشگاه مطبوعات میافتیم که «نبندید دهانها را به بهانههای واهی»! واقعا باید بررسی شود که از «پناه میبرم به خدا از بستن دهان منتقد» تا زیرآبزنی روزنامه منتقد پیش بزرگان و تا تمنای توقیف مطبوعات پیش قاضیالقضات و تا قاپیدن میکروفن از دست خبرنگار، آن هم خبرنگار خانم و آن هم در پاستور، چه بر سر انصاف و قول و قرار دولتمردان مدعی اعتدال آمده است؟! اینها حالا هیچ؛ برویم سروقت مقوله «بیعملی» که این یکی حتی صدای هواداران دولت را هم در حد تیتر یک و سرمقاله درآورده، تا آنجا که از دولت خسته فعلی، تلقی به «دولت بیتصمیم» میکنند! دولتی که از فرط کهولت و خستگی، اساسا حال تصمیمگیری در حوزه اقتصاد و معیشت را ندارد! در آخرین نمونه، همین دیروز رئیسکل بانک مرکزی که باری پیش از این، عایدی مردم از برجام را «تقریبا هیچ» خوانده بود، در اظهارنظری مضحک مدعی شد«بانک مرکزی فعالیت مؤسسات اعتباری دارای مجوز را هم تضمین نکرده است»! سخن عجیب و غریبی که برای خودش و در نوع خودش، حتما یک رکورد تماشایی محسوب میشود! بگذریم که جمله قصار هم هست! بخواهم بشمارم باز رکوردهای دولت روحانی را، لاجرم باید یاد کنم از بیکاری و نچرخیدن توأمان چرخ سانتریفیوژها و کارگاههای کوچک و کارخانههای بزرگ! و چه جالب، وقتی مشاهده کردیم که آقای روحانی، اعتراض مردم معترض به بیکاری را «شعار» خواند و مدعی شد با «شعار» مشکلی حل نمیشود! گفت: «جانا سخن از زبان ما میگویی!» حل مشکل بیکاری «تدبیر» میخواهد و تمنای تدبیر از «دولت بیتصمیم»، الحق والانصاف، از مصادیق مسلم زیادهخواهی محسوب میشود!
دولتی که وعده خودش را فراموش میکند، چگونه میتواند درد مردم را و مشکل
جوان بیکار را درک کند؛ بفهمد؟! و راه علاجی برایش در نظر بگیرد؟!
و دقیقا متاثر از همین موضوع است که با وجود این همه بیکار، آقای روحانی
مدعی میشود که «شرمنده نیستیم»! چه رکورد بامزهای! رکورد شرمنده نبودن!
درباره «رکوردهای روحانی» اما سخن بسیار است لیکن همان به تمام کنم این
مختصر را با این توضیح که پیرمرد جلوی دکه، عینک تهاستکانی داشت و لاجرم
«رکورد» را «رکود» دید، الباقی که آنجا بودند چه؟! مثلا آیا آن دخترخانم
جوان هم مشکل بینایی داشت که به پیرمرد عصا به دست گفت: «همان «رکود» است!
درست دیدی حاج آقا»؟!
رونمایی از گفتمان انتخاباتی روحانی
محمدجواد اخوان در جوان نوشت:
دکتر حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهور که بسیاری او را از چهرههای اصلی ستاد انتخاباتی روحانی میدانند، پس از ثبتنام روحانی در انتخابات دوازدهم، از گفتمان انتخاباتی او رونمایی کرد.
او در یادداشت اخیر خود در شبکههای اجتماعی از «آزادی»، «امنیت»، «آرامش» و «پیشرفت» به عنوان چهار ستون گفتمان روحانی در انتخابات 96 یاد میکند. هرچند برای فهم بیشتر مقصود طراحان گفتمان انتخاباتی روحانی از چهار واژه فوق باید صبر کرد تا تبیینهای تفصیلی این مفاهیم در ادبیات و تبلیغات نامزد این جریان بروز یابد، اما با تأملی کوتاه بر پیشینه و نسبتشناسی رابطه میان جریان موسوم به اعتدالگرا و این کلیدواژگان اساسی، میتوان نکاتی را مورد اشاره قرار داد. در ادامه خواهیم کوشید در ذیل هر یک از این واژگان به بررسی نگاه واقعی جریان مذکور بپردازیم.
1- مفهوم «آزادی» هرچند از مهمترین شعارهای جریان دوم خرداد بوده است، اما جریان تکنوکرات از گذشته نسبت چندان مثبتی با آن نداشته است. آزادی خصوصاً در حوزه سیاسی و مجالبخشی و سعهصدر در مقابل انتقاد چه در دوره موسوم به سازندگی و چه در دوره دولت یازدهم از مهمترین مطالبات جریانات و چهرههای منتقد دولت بوده است، اما در مقابل رفتارشناسی دولتهای مذکور نشان میدهد این دولتها کارنامه چندان امیدبخشی ندارند. به کار بردن الفاظی همچون «بیشناسنامه»، «بیسواد» و... در مواجهه با منتقدان یا برخوردهای غیرقابل پذیرش برخی اعضای دولت همچون وزرای بهداشت و راه در مقابل فرماندار یک منطقه محروم یا خبرنگار به خوبی نشان میدهد، هرچند واژه «آزادی» در ادبیات جریانات حامی دولت پررنگ است، اما در عملکرد دولت هیچگونه مابهازای واقعی پیدا نمیکند و میتوان گفت دقیقاً در نقطه مقابل آن قرار دارد.
اینکه چگونه دولتی که خود التزام عملی چندانی به تحقق آزادیهای مشروع ندارد، در تبلیغات انتخاباتی بر این محور تأکید میکند، از لطایف روزگار است که بیشباهت به طنزواژههای سیاسی این روزها همچون انکار وعده معروف 100 روزه نیست.
2- «امنیت» یکی از مهمترین کارویژههای هر حکمرانی است و اکنون نیز یکی از نقاط قوت فعلی جمهوری اسلامی ایران نیز هست. در شرایطی که منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا در طوفانی از بیثباتی و ناامنی گرفتار آمده، ایران اسلامی در بالاترین ضریب امنیتی قرار دارد و مردم ایران نیز از این موهبت بینظیر برخوردارند، اما نکته قابلتأمل آن است که در ساختار رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران، قوه مجریه متولی محوری تأمین امنیت کشور نیست و اتفاقاً این مأموریت عمدتاً بر عهده نهادهایی است که در سایر ارکان حاکمیتی کشور قرار دارند. اینکه آقای روحانی و ستاد انتخاباتی ایشان در حال بهرهبرداری سیاسی از دستاورد تلاش بخش وسیعی از ارکان نظام به نفع خود در انتخابات پیشرو هستند، طنز تلخ دیگری است که در گفتمان انتخاباتی این جریان بروز یافته است، اما روشن است که جامعه خرج کردن انتخاباتی از تلاش دیگران را نخواهد پذیرفت.
3- «آرامش» دیگر کلیدواژه مطرح در گفتمان انتخاباتی دولت مستقر است که نکات قابل تأمل زیادی در مورد آن وجود دارد. از جمله آنکه در چهار سال گذشته یکی از مهمترین راهبردهای سیاسی دولت و جریان حامی آن در فضای اجتماعی، دامن زدن به دوقطبیهای کاذب و شکافهای مصنوعی در جامعه است. این رویکرد دقیقاً در تضاد با حفظ آرامش اجتماعی است. مدیرانی که برای فرار از پاسخگویی در خصوص ضعف کارنامه و عملکرد، به فرافکنی میپردازند، اتهامافکنی میکنند و جامعه را با طرح مسائل فرعی به خود مشغول میکند، نمیتوانند از اولویت «آرامش» دم بزنند. این تناقض آشکار میان کارنامه مدیران جریان موسوم به اعتدال و این ادعای انتخاباتی، چیزی نیست که بتوان انکار کرد.
4- آخرین دال مطرح در گفتمان انتخاباتی جریان دولت، «پیشرفت» است که واژهای مقبول و مورد اعتنای جریانات فکری و سیاسی گوناگون است، اما تبیین و تعریف دقیق آن است که روشن میکند جهتگیری و محتوای آن چگونه است. تاکنون تبیینی که توسط حلقههای فکری نزدیک به دولت از این مفهوم شده، توسعه با نگاه «برونزا» بوده است. به این معنا که برای پیشرفت، نشانی خارج از کشور ارائه میشود. تجربه چهار ساله گذشته ناکارآمدی این نگاه را تا حد زیادی برای افکار عمومی ثابت کرده است و لفاظیهای فریبنده برای در پیش گرفتن «اقتصاد مقاومتی» از سوی این حلقههای فکری نیز چندان باورپذیر نیست.
بنابراین هرچند تأکید بر واژه «پیشرفت» در گفتمان انتخاباتی این جریان مشاهده میشود، اما در شرایط رکود عمیق که بر اقتصاد کشور حاکم شده است، این ادعا هیچ مابهازایی در عالم واقع به خود نمییابد.
به این ترتیب باید گفت چرخه مهندسی و تسری گفتمان انتخاباتی جریان موسوم به
اعتدالی، چرخهای ناقص و معیوب بوده و دالهای این گفتمان هیچگونه تناسبی
با صحنه واقعیتهای کشور ندارد. به بیان دیگر، اتاق فکر ستاد انتخاباتی
این جریان از گفتمانی رونمایی کرده است که پوستهای زیبا اما هستهای پوک
دارد. درون این مفاهیم هیچ نشانی از کارنامه این جریان مشاهده نمیشود و
بلکه در برخی از مواضع، عملکردی در تضاد با این مفاهیم دارد. به این ترتیب
از گفتمانی ناقصالخلقه و تهی از معنا رونمایی شده که معلوم نیست در آینده
تا چه حد در صحنه انتخابات، کارکردهای یک گفتمان انتخاباتی را خواهد
پذیرفت!
از دست دادهها، دستاورد نیست
محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
با آنکه ده ها نقد مستند در مورد برجام توسط دلسوزان کشور مطرح شده است با آنکه مقامات دولتی رسما و علنا دستاورد برجام را «تقریبا هیچ» اعلام کردهاند، اما رئیس جمهور محترم همچنان برجام را میستاید و دستاوردهایی برای آن قایل است که در عالم خارج دیده نمی شود. رئیس جمهور محترم 23 تیرماه 94 صریحا اعلام کرد ؛ « به ملت شریف ایران اعلام می کنم که طبق این توافق در روز اجرا تمامی تحریمها حتی تحریمهای تسلیحاتی و موشکی هم به صورتی که در قطعنامه بوده لغو خواهد شد. تمام تحریمهای اقتصادی شامل مالی ، بانکی ، بیمه ، حمل و نقل ، پتروشیمی و فلزات گرانبها به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق و حتی تحریمهای تسلیحاتی هم کنار گذاشته می شود.» امروز که کارنامه آقای روحانی در دست مردم برای نمرهدهی است خوب بود در هنگام ثبت نام نامزدی انتخابات ریاست جمهوری به مردم اعلام می کردند کدامیک از وعدههایی که در مورد توافق برجام اعلام کرده بودند تحقق یافته است؟
آقای روحانی در سالروز گرامیداشت دستاوردهای هستهای از برجام به عنوان «ابر بارانزا» یاد کردند، خب بگویند این باران کجا باریده است؟! پس از برجام اوباما هر روز برای ما شاخ و شانه میکشید
و نه تنها تحریمها را لغو نکردند بلکه بر آن افزودند. ترامپ هم همین مسیر را طی می کند!
آنها نه تنها تحریمها را افزودند بلکه اموال بلوکه شده ما را به تاراج بردند. تاراج اموال بلوکه شده ما حتی اروپاییها را به طمع انداخت آنها هم به همین غارتگری پرداختند. این در حالی است که دولت یازدهم به همه تعهدات خود در برجام عمل کرد و آمریکا و اروپا به آنچه که آقای روحانی گفته بود و وعده داده بود عمل نکرد.
دولت روحانی بر اساس این توافق 12 هزار سانتریفیوژ را از چرخش انداخت و آب سنگین اراک را با بتن نابود کرد. آن طرف به پاس این خدمات نه تنها تحریمها را لغو نکردند بلکه هر روز به بهانهای تحریم وضع کردند و با پررویی شروع به تحقیر دولت ایران نمودند.
آیا از دست دادهها را میشود دستاورد تلقی کرد؟!
چرا عمل به تعهدات در برجام از سوی دولت نقد ، همزمان و سخاوتمندانه صورت گرفت اما عمل به تعهدات طرف مقابل نه تنها نسیه بلکه خلاف آن عمل شد؟
آیا این را می شود دستاورد به مردم معرفی کرد؟ آیا این نوعی اهانت به شعور و داوری مردم نیست؟
آقای روحانی میگویند ؛ امروز می توانیم آب سنگین صادر کنیم! سوال این است وقتی تاسیسات آب سنگین اراک را با بتن تخریب و تولید آن را متوقف کردیم، چطور می توانیم آب سنگین صادر کنیم. چرا واقعیت را به مردم نمیگویید ؟ واقعیت این است؛ آب سنگین تولید شده را بر اساس توافق برجام باید برای اطمینان آنها به خارج میفرستادیم! آیا این امتیاز داده شده دستاورد است یا خسارت؟!
بارها وزن و اعتبار برجام توسط منتقدین مشفق دولت گفته شده است علاوه بر آن مقامات دولتی اعم از رئیس بانک مرکزی ، وزیر خارجه ، وزیر اقتصاد و دست اندرکاران قرارداد برجام این نقدها را پذیرفتهاند و اعلام کرده اند ، دستاورد برجام تقریبا هیچ است اما پاسخ این نقدها از سوی رئیسجمهور متهم کردن منتقدین به «بیسوادی»، «مزدوری» ، «کودک صفتی» ، «بزدلی»، ، «متوهم» ، «عقبمانده» ، «تازه به دوران رسیده» ، «هوچی باز» ، «یک مشت لات» ، و بالاخره اینکه؛« باید بروند جهنم» بوده است.
در تمامی برخوردها وی یک دلیل و سند حقوقی وقانونی برای رد ادعاهای منتقدین ارائه نکرده است . چرا آقای روحانی برخلاف اخلاق و حقوق شهروندی چنین جفایی را در حق منتقدین روا می دارد؟ آقای روحانی شفافسازی را جزء دستاوردهای دولت خود می داند در حالی که بر کسی پوشیده نیست که دولت یازدهم دولت محرمانههاست.
مذاکرات و گفتگوهای برجام محرمانه بود و مردم ما از طریق رسانههای خارجی ابعاد گفتگوها را پیگیری می کردند . قراردادهای نفتی محرمانه است ، قراردادهایی که با طرفهای خارجی بسته ایم محرمانه است بارها نمایندگان مردم در مجلس گلایههای خود را در این باره مطرح کرده اند . مفاسد اقتصادی در بانکها و بنگاههای اقتصادی در دولت یازدهم رکورد زد.
آیا این هم جزء دستاورد و شفافسازی است؟
مدیریت اشرافی و حقوقهای نجومی صدای مردم را درآورد . پاسخ سخنگوی دولت در این باره این بود که این جماعت از ذخایر نظام هستند!
بیش از یکسال از افتادن تشت رسوایی حقوقهای نجومی از بام عملکرد دولت می گذرد. حتی یک مدیر نجومی که بالای 50 میلیون تومان در ماه حقوق میگرفت و از میلیاردها تومان پاداش و و ام با بهره کم برخوردار بود نه معرفی و نه مجازات شد.
این درحالی است که صدها هزار نفر از کارمندان دولت صادقانه خدمت میکنند ، حقوق اندک میگیرند و از شرافت و عزت دولت جمهوری اسلامی دفاع می کنند. آیا حقوقهای نجومی که مصداق اشرافیگری در دولت یازدهم هستند را میشود دستاورد کارآمدی دولت دانست؟ برخی از این مدیران محصولی جز رکود ، بیکاری ، گرانی و ... در حوزه اقتصاد نداشتند . چطور از عملکرد آنها به عنوان دستاورد دفاع میشود؟
آیا تعطیلی 60 درصد از بنگاههای تولیدی را می توان دستاورد تلقی کرد؟ صدای مردم را در هر رایی که به صندوقها میریزند باید شنید. انتخابات 29 اردیبهشت فرصتی است برای شنیدن این صداها. مردم میگویند یک فرصت 4 ساله برای رسیدن به اهداف چشمانداز 20 ساله از دست رفت اما آقای روحانی از دست دادهها را دستاورد تلقی می کند و نمیخواهد آنچه در خارج از ذهن خود به عنوان یک واقعیت حقیقی قابل مشاهده است رویت نماید. شکم مردم را نمی توان با اعداد و ارقام و آمار کاغذی سیر کرد . مردم حساب جیب خود را دارند.
حجم نقدینگی بیش از 100 درصد افزایش یافته است. بدهی دولت به بانکها دو برابر شده است. اقتصاد ما در رکود تورمی میسوزد اما رئیس جمهور مدعی است از رکود خارج شدهایم و از بانک مرکزی برداشتی نکردهایم!
ابر و باد و مه و خورشید با دولت یازدهم همکاری کردند تا آنها شغلی برای جوانان این مرز و بوم تدارک کنند، اما اکنون در هر خانه دو سه جوان بیکار تحصیلکرده وجود دارد.
عقلانیت سیاسی حکم میکند آقای روحانی از وضعیت موجود در حالی که افکار عمومی نسبت به آن معترض است دفاع نکند. او باید بپذیرد در کارش نقص وجود دارد. اگر نقد مشفقانه منتقدین را قبول ندارد حداقل نقد دوستان خود در دولت و نیز شبکه رسانهای حامی خود را بپذیرد. آنها از دستاورد برجام و نیز دستاوردهای اقتصادی دولت با تامل و احتیاط سخن میگویند ، خوب است این تاملات و نیز احتیاطها را ایشان در مواضع خود بویژه مناظرات ملحوظ کند.
انتخابات دوازدهم تقابل دو دیدگاه
غلامعلی دهقان در ایران نوشت:
مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم یعنی فرآیند ثبت نام نامزدها به
پایان رسید و باید منتظر اعلام نظر شورای نگهبان قانون اساسی باشیم. آنچه
این روزها ذهن بخشی از جامعه سیاسی ما را به خود مشغول کرده، این است که
چشمانداز انتخابات آتی به کدامین سو سوق پیدا میکند و رقابت نهایی میان
کدام گفتمانها خواهد بود؟ قرائن و شواهد نشان میدهد رقابت آتی میان دو
گفتمان آرمانگرایی محض و آرمانگرایی توأم با واقعیتبینی است. در این باره
نکات زیر قابل توجه است: ۱- آرمانگرایان مطلقگرا قرار است مدینه فاضلهای
بسازند بدون آنکه تصویر درستی از آن حتی در ذهن داشته باشند. برای همین
است که گاهی از ژاپن اسلامی سخن میگویند و زمانی دیگر از سوئد اسلامی!!
زمانی محمود احمدینژاد را معجزه هزاره سوم قلمداد میکردند و موسمی دیگر
هم اکنون، جاسوس سرویسهای بیگانه!!
اینان شعارهای کلی را بر مدیریت علمی و خردورزانه ترجیح و قصد دارند باز هم
تاریخ را به شکلی دگر تکرار کنند. قرار است فقط جای یکی با دیگری عوض شود
همین. همان شعارهای کلی و بدون برنامه مدون و تفصیلی. تکرار دوباره تاریخ و
بدون عبرتآموزی از آن. در همین دهه ۸۰ رئیس دولتهای نهم و دهم، محمود
احمدینژاد که از سوی جریان آرمانگرایی محض حمایت میشد، چنان بر طبل
تندروی در سیاست خارجی میکوبید که صدایش در امریکای لاتین شنیده میشد.
رفقای کمونیستی برادر قلمداد میشدند و به قول احمدینژاد، هوگو چاوز از
جمله یاران موعود در رجعت معرفی شد. ۲- و اما آرمانگرایان واقعیتبین ضمن
اعتقاد به آرمانهای بزرگ انقلاب اسلامی و بخصوص شعار راهبردی استقلال،
آزادی، جمهوری اسلامی؛ معتقدند آرمانها را باید با واقعیتها دید. از
دیدگاه این جریان، سیره پیامبر اسلام و امامان شیعه الگوی مناسب حکومتی
است. اگر تاریخ تشیع بسان یک انسان ۲۵۰ ساله از زمان امامت امام علی(ع) تا
آغاز غیبت صغری در نظر گرفته شود، زمانی باید همانند امام علی(ع) سکوت و در
شرایط مناسب و با اقبال تودهها حکمرانی کرد و موسمی دیگر همانند حسن بن
علی(ع) با نرمش قهرمانانه توطئه دشمن را خنثی کرد و در زمانی که هیچ راهی
برای اصلاح نبود، همانند حسین بن علی(ع) به استقبال شهادت رفت. علاوه بر
این، آرمانگرایان واقعیتبین با درک درست از مقتضیات زمان و مکان، برخلاف
جریان اول با مسائل مستحدثه برخورد قهری نداشته و تلاش میکنند راه حل
مناسب برای آن پیدا کنند. برای همین است که برخلاف جریان اول در مسائل
فرهنگی درک درستی از نیازهای نسل جوان دارند و نیاز آنان را به موسیقی و
سینما به رسمیت شناخته و در پی سرکوب آن نیستند. این جریان در اقتصاد به
مدیریت علمی باور و با آشنایی به علم اقتصاد، گره مشکلات اقتصادی را
راهحلهای مقطعی ندانسته و مسیر رشد و توسعه کشور را از طریق توسعه انسانی
و حفظ کرامت آدمی میداند و معتقد است جامعه ایرانی با نیروی انسانی
فرهیختهای که دارد در آینده میتواند جایگاه والایی در جهان داشته باشد.
۳- واقعیت این است جریان آرمانگرایی توأم با واقعیت هم اکنون خود را در
همگرایی اصلاحطلبان، اعتدالیون و اصولگرایان اعتدالی ظهور و بروز داده است
و جریان آرمانگرایان محض را اصولگرایان مدعی انقلابیگری و ارزشها
نمایندگی میکند. نکته قابل توجه، حضور برخی از چهرههای اصولگرای اعتدالی
در جریان آرمانگرایی واقعبینانه است که از مهمترین آنان میتوان از ناطق
نوری، علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی نام برد.
پازل انتخابات ٩٦
عبدالله ناصری در شرق نوشت:
ماهیت صحنه انتخابات ریاستجمهوری، ماهیت دوقطبی است. اخبار ثبتنام گسترده نامزدهای اصولگرا و چند چهره معتدل و اصلاحطلب، نباید این تصور را ایجاد کند که فضا از این حالت خارج شده؛ چون به طور سنتی روی پیشانی نامزدها نوشته شده متعلق به اردوگاه جریان چپ یا راست بعد از انقلاب هستند و با هر تنوع، اسم و رنگی که وارد شوند، ذیل این دو طیف طبقهبندی میشوند. در جامعه فضای انتخاباتی هنوز شکل نگرفته و صداوسیما نیز نشان داده به شکلگیری فضای انتخاباتی پرشوری علاقهمند نیست. در این شرایط، همه نگاهها به کارزار رسمی دوخته شده تا موج انتخاباتی به راه بیفتد؛ چراکه اصلاحطلبان و همه معتقدان به اصالت رأی مردم، نیازمند مشارکت حداکثری مردم هستند. در ایام تبلیغات، به طور طبیعی بیشتر مردم دیدگاههای رئیسجمهور مستقر را دنبال میکنند. اگرچه برخی چهرههای نزدیک به جریان اصلاحات و اعتدال، بهویژه معاوناول رئیسجمهور نیز در انتخابات نامنویسی کردهاند که امیدوارم با هماهنگی دکتر روحانی به صحنه آمده باشند و البته قریب به اکثریت آنها، افراد صاحبنام و صاحب رأی نزد جامعه محسوب نمیشوند. بارها گفتهام رئیسجمهور باید با تجهیز کاملا متفاوتی نسبت به سال ٩٢ وارد رقابتها شود. در سال ٩٢، دکتر روحانی به دنبال ارائه گفتمان خود و ضرورت تغییر دولت بود که این هدف تا حدود زیادی در جامعه با استقبال مواجه شد. امروز با توجه به فضای سنگینی که رقبای روحانی و صداوسیما علیه وی تدارک دیدهاند، رئیسجمهور نیازمند اتاق فکر و ستاد منسجمتری است که بتواند عملکرد مثبت و قابل دفاع خود را به مردم نشان دهد و میراثی را که در ٩٢ از احمدینژاد تحویل گرفته، برای مردم ایران شفاف کند. یکی از کاستیهایی که تیم اطلاعرسانی دولت و اکثر وزرا در سه سال و نیم گذشته داشتند، بیاننکردن تلاشهای طاقتفرسایی بود که برای بیرونآوردن کشور از زیر آوار هشت سال دولتهای نهم و دهم متحمل شدند. بسیاری از اقشار، تصویر درستی از این تلاشها و بلایی که اقدامات پوپولیستی بر سر منابع و ظرفیتهای کشور آورد، در ذهن ندارند. احتمالا با نظر به همین دشواری بود که دکتر اسحاق جهانگیری برای کمک به رئیسجمهور، در انتخابات ثبتنام کرده است. تکثر نامزدی که با وجود برخی مخالفتهای جدی در حوزه اصلاحطلبی پیش آمده، نیازمند تدبیر است تا در بزنگاه ائتلاف، روی سبد رأی آقای روحانی تأثیر نگذارد. توجه جدی به این نکته ضروری است که اگر نامزدهای شاخص، گفتمان مورد اقبالی داشته باشند و با مخاطبان خود، در برنامههای رسمی تلویزیونی و رادیویی و سایر شیوههای تبلیغی به ارتباط مؤثر برسند، کنارهگیری آنها هم لزوما باعث وازیرشدن آرایشان به سبد نامزدی که به نفع او کنار خواهند رفت، نخواهد شد. این امر در مرحله دوم انتخابات سال ٨٤ خود را نشان داد و با وجود حمایت هر سه نامزد اصلاحطلب از مرحوم آیتالله هاشمی، نتیجه انتخابات به شکل دیگری رقم خورد. دلیل این امر، ساماننیافتگی جامعه و نهادینهنشدن تحزب و رفتارهای تشکیلاتی است. به علاوه اینکه طبقات فرودست ممکن است به دلیل وضعیت معیشتی خاصی که دارند، بیشتر تحت تأثیر وعدههای حتی غیر قابل تحقق اقتصادی قرار بگیرند. در کارزار پیشِرو یکی از وسیعترین دایرههای مورد بحث نامزدها و مورد توجه افکار عمومی، حوزه اقتصاد خواهد بود و وعدههای غیرعملی مثلا در حوزه چند برابرکردن یارانهها ممکن است مخاطبانی پیدا کند...
ماهیت صحنه انتخابات ریاستجمهوری، ماهیت دوقطبی است. اخبار ثبتنام گسترده نامزدهای اصولگرا و چند چهره معتدل و اصلاحطلب، نباید این تصور را ایجاد کند که فضا از این حالت خارج شده؛ چون به طور سنتی روی پیشانی نامزدها نوشته شده متعلق به اردوگاه جریان چپ یا راست بعد از انقلاب هستند و با هر تنوع، اسم و رنگی که وارد شوند، ذیل این دو طیف طبقهبندی میشوند. در جامعه فضای انتخاباتی هنوز شکل نگرفته و صداوسیما نیز نشان داده به شکلگیری فضای انتخاباتی پرشوری علاقهمند نیست. در این شرایط، همه نگاهها به کارزار رسمی دوخته شده تا موج انتخاباتی به راه بیفتد؛ چراکه اصلاحطلبان و همه معتقدان به اصالت رأی مردم، نیازمند مشارکت حداکثری مردم هستند. در ایام تبلیغات، به طور طبیعی بیشتر مردم دیدگاههای رئیسجمهور مستقر را دنبال میکنند. اگرچه برخی چهرههای نزدیک به جریان اصلاحات و اعتدال، بهویژه معاوناول رئیسجمهور نیز در انتخابات نامنویسی کردهاند که امیدوارم با هماهنگی دکتر روحانی به صحنه آمده باشند و البته قریب به اکثریت آنها، افراد صاحبنام و صاحب رأی نزد جامعه محسوب نمیشوند. بارها گفتهام رئیسجمهور باید با تجهیز کاملا متفاوتی نسبت به سال ٩٢ وارد رقابتها شود. در سال ٩٢، دکتر روحانی به دنبال ارائه گفتمان خود و ضرورت تغییر دولت بود که این هدف تا حدود زیادی در جامعه با استقبال مواجه شد. امروز با توجه به فضای سنگینی که رقبای روحانی و صداوسیما علیه وی تدارک دیدهاند، رئیسجمهور نیازمند اتاق فکر و ستاد منسجمتری است که بتواند عملکرد مثبت و قابل دفاع خود را به مردم نشان دهد و میراثی را که در ٩٢ از احمدینژاد تحویل گرفته، برای مردم ایران شفاف کند. یکی از کاستیهایی که تیم اطلاعرسانی دولت و اکثر وزرا در سه سال و نیم گذشته داشتند، بیاننکردن تلاشهای طاقتفرسایی بود که برای بیرونآوردن کشور از زیر آوار هشت سال دولتهای نهم و دهم متحمل شدند. بسیاری از اقشار، تصویر درستی از این تلاشها و بلایی که اقدامات پوپولیستی بر سر منابع و ظرفیتهای کشور آورد، در ذهن ندارند. احتمالا با نظر به همین دشواری بود که دکتر اسحاق جهانگیری برای کمک به رئیسجمهور، در انتخابات ثبتنام کرده است. تکثر نامزدی که با وجود برخی مخالفتهای جدی در حوزه اصلاحطلبی پیش آمده، نیازمند تدبیر است تا در بزنگاه ائتلاف، روی سبد رأی آقای روحانی تأثیر نگذارد. توجه جدی به این نکته ضروری است که اگر نامزدهای شاخص، گفتمان مورد اقبالی داشته باشند و با مخاطبان خود، در برنامههای رسمی تلویزیونی و رادیویی و سایر شیوههای تبلیغی به ارتباط مؤثر برسند، کنارهگیری آنها هم لزوما باعث وازیرشدن آرایشان به سبد نامزدی که به نفع او کنار خواهند رفت، نخواهد شد. این امر در مرحله دوم انتخابات سال ٨٤ خود را نشان داد و با وجود حمایت هر سه نامزد اصلاحطلب از مرحوم آیتالله هاشمی، نتیجه انتخابات به شکل دیگری رقم خورد. دلیل این امر، ساماننیافتگی جامعه و نهادینهنشدن تحزب و رفتارهای تشکیلاتی است. به علاوه اینکه طبقات فرودست ممکن است به دلیل وضعیت معیشتی خاصی که دارند، بیشتر تحت تأثیر وعدههای حتی غیر قابل تحقق اقتصادی قرار بگیرند. در کارزار پیشِرو یکی از وسیعترین دایرههای مورد بحث نامزدها و مورد توجه افکار عمومی، حوزه اقتصاد خواهد بود و وعدههای غیرعملی مثلا در حوزه چند برابرکردن یارانهها ممکن است مخاطبانی پیدا کند...
چراکه بخش زیادی از هموطنان با واقعیتهای علم اقتصاد آشنایی ندارند و این در شرایط حساسی که کانونهای رسانهای قدرتمند امیدوارند سبد رأی روحانی، نزولی شود و موفقیتهای غیرقابلکتمان دولت در برجام، کنترل تورم و دهها گشایش دیگر دیده نشود، خطرناک خواهد بود. وضعیت اصولگرایان اما در این انتخابات، بیشتر به یک بازسازی تشکیلاتی شبیه است. بخش معتدل آنها، همچنان ائتلاف سال ٩٢ و مجلس دهم را با دکتر روحانی ادامه میدهند که نماد این طیف، آقایان ناطق، ولایتی و لاریجانی هستند. جریان اصولگرای نوظهوری که مخالف راست سنتی هستند نیز میدانند احتمال انتخاب رئیسجمهور مستقر، بسیار بالاست و رئیسجمهور تکدورهای فقط در شرایط غیرعادی، متصور است. آنان با این هدف آمدهاند که اولا اجازه ندهند روحانی از موقعیت خوب خود در جامعه بهویژه پس از برجام، بهره کامل ببرد. نکته مهمتر این است که دو ناکامی آنان در سالهای ٩٢ و ٩٤، بخشی از بدنه رأی آنها را دچار تشتت و انفعال کرده است. آنان میخواهند از این فرصت برای بازسازی خود و آمادگی برای انتخابات سالهای ٩٨ و ١٤٠٠ بهره برده و تا حد زیادی آمادگی واگذاری نتیجه انتخابات اردیبهشت ٩٦ را دارند.