تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۰  ، 
شناسه خبر : ۳۰۰۸۱۲
جستارهايي در تاريخچه حضور صهيونيسم در ايران در گفت‌و‌گوي «جوان» با قاسم تبريزي
مقدمه: انديشه صهيونيسم با هدف پايه‌گذاري حكومت مستقل يهود در كشور فلسطين شكل گرفت اما در واقع صهيونيسم يك جنبش سياسي است كه زير علم مذهب يهود سينه مي‌زند. اين جنبش در اواخر قرن نوزدهم، ايدئولوژي خود را تحت عنوان «در به دري» دنبال كرد تا يهوديان را از بي‌وطني برهاند. لذا در سال 1884 ميلادي در يكي از شهرهاي يهودي‌نشين شوروي به نام پينسك شخصي به نام هواوي زيون، طرح بازگشت يهوديان را به فلسطين با شعار «سال ديگر در اورشليم» تهيه كرد و 13 سال بعد، «تئودور هرتزل» روزنامه‌نگار اتريشي با تشكيل اولين كنگره صهيونيست‌ها، از آن طرح يك برنامه عملي ساخت. از سوي ديگر مبارزات كشورهاي اروپايي كه به دنبال مستعمرات جديد و خصوصاً در خاورميانه مي‌گشتند، يكي از دلايل مهم به وجود آمدن تز صهيونيسم است. فرانسه و انگيس از جمله مستعمره‌گراني بودند كه سعي داشتند بر اين نقطه از جهان نفوذ كنند به طوري كه دولت انگليس حتي قانوني را براي حمايت از يهودياني كه حاضر به مهاجرت به فلسطين باشند، وضع كرد. براي آشنايي با تاريخچه اين مكتب و اهدافي كه در ايران دنبال مي‌كردند با آقاي قاسم تبريزي يكي از محققان تاريخ معاصر به گفت‌و‌گو نشستيم.
پایگاه بصیرت / سمانه صادقي
(روزنامه جوان - 1395/11/30 - شماره 5032 - صفحه 9)

* اولين نشانه‌هاي حضور صهيونيسم در ايران مربوط به چه دوره‌اي است؟

** ابتدا لازم است به اين نكته توجه كنيد كه از زمان‌هاي گذشته ما در كشورمان اقليت‌هاي ديني مختلفي همچون زرتشتي، مسيحي و يهودي داشته‌ايم كه جزئي از ملت ما بوده و در چارچوب قواعد فرهنگ و سنت مملكت ما حركت مي‌كرده‌اند. جريان صهيونيسم به تدريج پس از مشروطه به كشورمان ورود پيدا كرد و سبب شد يهوديت ما از آن حالت ملي و مستقل تبديل به يك وابستگي ابتدا غيرمستقيم و بعداً مستقيم به تشكيلات صهيونيستي شود. البته در سفرنامه ناصرالدين شاه زماني كه به اروپا سفر مي‌كند، آمده كه برخي انگليسي‌هاي صهيونيست با وي در خصوص واگذاري زمين براي استقرار يهوديان صحبت كرده‌اند. اروپاييان صهيونيست به شاه ايران مي‌گويند ما به دنبال منطقه يا كشور مستقلي براي اسكان يهوديان هستيم كه ناصرالدين شاه در پاسخ مي‌گويد:‌«شما كه پول داريد، اين كشورهاي خوش آب و هواي اروپايي محل مناسبي است يكي از آنها را بخريد!»

* صهيونيست‌ها فعاليتشان را ابتدا به چه صورت و در چه حوزه‌هايي آغاز مي‌كنند و علت اين امر كدام است؟

** صهيونيسم نخست به دو صورت در ايران نفوذ خود را آغاز كرد:

1- ابتدا با برقراري ارتباط با يهوديان ايران. صهيونيست‌ها با تشكيل كنيسه‌ها، تلاش كردند يهوديان ايران را به تشكيلات صهيونيستي در اروپا متصل ‌كنند.

2- با سرمایه گذاری در تأسيس روزنامه هایی چون برق و رعد توسط عواملشان (سيد‌ضياء‌الدين طباطبايي) به صورت غیر مستقیم به حمایت از صهیونیسم پرداختند.

* صهيونيست‌ها به طور رسمي از چه زمان در حكومت ايران نفوذ يافتند؟

** نفوذ رسمي صهيونيسم در حكومت ايران مربوط به پس از كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 مي‌شود. طبق اسناد 27 روز بعد از كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 و مقارن با اول فروردين 1300 حزب صهيونيسم در ايران تأسيس مي‌شود و طي نامه‌اي به امورخارجه اعلام موجوديت مي‌كند. البته نام اين حزب را نمي‌دانيم.

* اسنادي از اين حزب موجود است؟

** بله. نامه‌هايي از اين حزب در روزشمار تاريخ معاصر(1) آمده است. به عنوان مثال سران اين حزب در نامه‌اي به وزارت امور خارجه نوشته‌اند كه ما قصد تأسيس حزب صهيونيسم را داريم، ما را به رسميت بشناسيد. دو هفته بعد نيز سران اين حزب نامه دومي را به امور داخله (وزارت كشور) نوشتند و اطلاع دادند كه ما حزب صهيونيسم را در تمام ولايات ايران (سراسر كشور) تأسيس كرده‌ايم چرا تا به امروز ما را به رسميت نشناخته‌ايد! حال چطور در مدت دو هفته در تمام ولايات ايران توانسته‌اند اين حزب را تأسيس كنند جاي سؤال دارد!

بنابراين مشخصاً حزب صهيونيسم كار و فعاليتش را از همان دوران آغاز كرده است. همچنين در سال 1302 كنگره دوم صهيونيست‌ها در فرانسه توسط يك ايراني تبعه فرانسه برپا مي‌شود. اسناد اين كنگره موجود است اما از كنگره اول سندي در دست نيست. در كنگره دوم صهيونيست‌ها طي نامه مفصلي به دولت ايران نوشتند: «ما در ايران قصد تأسيس مجتمع‌هاي صهيونيستي را داريم، براي آغاز كارمان به ما زمين و آب و وسايل كشاورزي بدهيد.»

* عوامل صهيونيسم از چه زمان در بخش فرهنگي نفوذ کردند؟

** صهيونيست‌ها پيش از دوره مشروطه با راه‌اندازي مدارسي همچون آليانس سعي كردند پايگاهي براي نفوذ در بخش فرهنگي فراهم سازند. ناگفته نماند كه پس از مشروطه اين مدارس فعاليتشان را در شهر های یهود نشین ایران گسترش دادند اما تا سال 1320 فعاليت‌هايشان پنهان بود و ما از آنها كمتر اسناد داريم ولي مشخصاً تحت پوشش مدارس فعاليت‌هايي داشته‌اند. اولين نشانه‌هاي رسمي فعاليت صهيونيست‌ها از نظر فرهنگي همانطور که اشاره شد به سال‌هاي 1299-1294 (پس از جنگ جهاني اول)و انتشار روزنامه‌هاي برق و رعد توسط سيد ضياءالدين طباطبايي عامل انگليس در ايران مربوط مي‌شود، چراكه چاپخانه اين روزنامه توسط صهيونيست‌ها در اختيار سيد‌ضياء قرار گرفته بود. اين دو روزنامه به طور ضمني به دفاع از صهيونيسم مي پرداختند. هرچند در همين روزنامه رعد ما شاهد ردپاي بهائياني همچون عين الملك پدر اميرعباس هويدا نيز هستيم.

اما صهيونيست‌ها به طور مستقل فعالیتشان را از سال 1320 در تهران با انتشار روزنامه اسرائيل و مجله‌اي به نام ايسرائيل علني و پس از آن هم در سال 1346-1345 براي تأسيس روزنامه آيندگان به مديريت داريوش همايون سرمايه‌گذاري مي كنند.

* يكي از برنامه‌هاي فرهنگي صهيونيسم تشويق يهوديان براي مهاجرت به فلسطين بوده است، اين مسئله از چه زمان آغاز شد؟

** بله از سال1308از سوي اعضاي صهيونيسم در ايران عده‌اي از يهوديان به سوي فلسطين هدايت مي‌شده‌اند و مجموعه اسنادي كه دكتر علي اكبر ولايتي منتشر كرده‌اند نيز بيانگر آن است كه هماهنگي‌هايي براي رفت و آمد بين ايران و سرزمين اسرائيلي كه هنوز تأسيس نشده وجود داشته است. از طرفي انتقال سرمايه و سفر يهوديان ايران به سوي فلسطين تا سال‌هاي 1327- 1326 بسيار قابل توجه است. به طوري كه مسئله تشويق يهوديان ايران براي مهاجرت مورد اعتراض مرحوم آيت‌الله شيخ عبدالكريم حائري در دوران حكومت پهلوي اول نيز قرار مي‌گيرد و سبب نوشتن نامه اعتراض‌آميزي از سوي ايشان به دولت وقت مي‌شود.

* اشاره كرديد سيد‌ضيا‌ءالدين طباطبايي يكي از عوامل صهيونيسم در ايران بود، چه اسنادي از اين رابطه موجود است؟

** درست 100 روز بعد از كودتاي سوم اسفند انگليسي‌ها احساس مي‌كنند كه سيد ضياء ديگر نمي‌تواند به آنها در رسيدن به اهدافشان كمك كند از اين رو به بهانه مأموريتي ابتدا وی را به اروپا و سپس در سال 1302 راهي فلسطين مي‌كنند. (هرچند برخي مي‌گويند 1300 تا 1302 در ژنو بوده و به عنوان فرش فروش و تاجر در آنجا فعاليت مي‌كرده) اما اطلاع دقيقي از اينكه در فلسطين چه آموزش ديده و انجام داده در دست نيست ولي مشخصاً يكي از فعاليت‌هايش خريد زمين از مسلمانان و فروش آنها به يهوديان است و همچنين طبق اسناد، وي با ورود به فلسطين در سال 1302 مجتمع كشاورزي را راه‌اندازي كرده و تا سال 1322 نيز همانجا ساكن بوده است اما مشخص نيست وقتي سال 1322 به ايران بازمي‌گردد چه بر سر مجتمع كشاورزي‌اش در فلسطين مي‌آيد و كارنامه‌اش در آنجا چه بوده است؟!

* آیا نفوذ عناصر صهيونيسم در حكومت ايران سبب به رسميت شناخته شدن حكومت اسرائيل از سوي دولت ايران شد؟

** بله. در واقع صهيونيسم هم ابزار انگليس است و هم امريكا و از آنجا كه حكومت ايران هم استعماري بوده صهيونيست‌ها توانستند در بدنه حكومت رشد كنند، به همين دليل وقتي اسرائيل تأسيس مي‌شود اولين كشوري كه آنان را به رسميت مي‌شناسد ايران است. جالب آنكه در آن زمان محمد ساعد مراغه‌اي از اعضاي تشكيلات فراماسون‌ها نخست‌وزير بوده و اتفاقاً او هم اعلام مي‌كند كه ما اسرائيل را به رسميت مي‌شناسيم، هرچند بعداً نامه‌اي به وزارت امور خارجه نوشته با اين مضمون كه تحقيق كنيد چه كسي اسرائيل را به رسميت شناخته است!

* صهيونيست‌ها در دوره پهلوي دوم چطور فعاليتشان را ادامه دادند؟

** از سال 1336 صهيونيست‌ها به عنوان ابزار امريكا به فعاليت در ايران مي‌پردازند. در دوره جديد ما با ورود مئير عزري به عنوان سفير فرهنگي اسرائيل در ايران روبه‌رو هستيم. وي روزنامه‌اي در ايران منتشر مي‌كند به نام «ستاره شرق» كه ساواك تا آخرين لحظه متوجه نمي‌شود محل چاپ اين روزنامه كجاست، ايران يا اسرائيل! ناگفته نماند كه در همين سال 1336 اسدالله علم در تماسي از مئير عزري در خواست مي كند كه براي تأسيس حزبش كه «مردم» نام داشته اساسنامه‌اي بنويسد و چند روز بعد از آن هم منوچهر اقبال از عزري در خواست مي كند كه براي حزب او هم كه «مليون» نام داشته اساسنامه‌اي بنويسد. با اين وصف مئير عزري بايد پيشتر از سال 1336 حضور فعالي داشته باشد كه چنين درخواستي از وي شود.

* مئير عزري در قالب سفير فرهنگي اسرائيل چه فعاليت‌هايي در ايران داشته است؟

** عزري جاسوس پيچيده‌اي بود كه در شكل يك آدم فرهنگي وارد ايران شد. در اسناد آمده كه وي روزنامه «ستاره شرق» را براي سناتورها و وزرا و افرادي همچون علي دشتي، مسعودي، علي اصغر حكمت، سردار فاخر حكمت و... ارسال مي‌كرده است. علاوه بر اين عزري طبق برنامه‌اي دارندگان مطبوعات و مديران مجلات و حتي رجال فرهنگي مثل بديع الزمان فروزان فر و سعيد نفيسي و... يا برخي اساتيد دانشگاه را دعوت مي‌كرده سفري به اسرائيل داشته باشند كه عمدتاً هم آنها در بازگشت به تجليل از اسرائيل مي‌پرداختند. حتي سعيد نفيسي در بازگشت شعري در مدح اسرائيل و ارض موعود مي‌گويد.

اگرچه ساواك دستور داده بود نگذاريد كشورهاي عربي متوجه رابطه ما شوند، اما هم اسرائيلي‌ها از سفر مديران ايران در نشرياتشان مي‌نوشتند و هم مديران مجلات ايران علناً به تعريف از اسرائيل مي‌پرداختند. از طرفي مئير عزري به جامعه سوسياليست‌هاي ايران براي چاپ نشرياتشان كمك مالي كرد. البته آنها هم در مجلاتشان نظير «نبرد و زندگي» و «علم و زندگي» به تعريف و تجليل از اسرائيل مي‌پرداختند.

از جمله گروه‌هايي هم كه از آنها دعوت مي‌شود سفري به اسرائيل داشته باشند همين «جامعه سوسياليست‌هاي ايران» به رهبري خليل ملكي است. تحليل جامعه سوسياليست‌ها از سفر اين بود كه اسرائيل كشور سوسياليستي است و مي‌تواند الگوي سوسياليسم در منطقه باشد. البته جلال آل احمد آن زمان فرانسه بود به همين خاطر همسر‌شان سيمين دانشور و داريوش آشوري، حسين ملك و خليل ملكي به اسرائيل سفر مي‌كنند و بعد آل احمد هم از فرانسه به آنها مي‌پیوندد.

* اين سفر مربوط به چه سالي است؟

** سال 1340- 1339. در بازگشت اعضايي كه در اين سفر حضور داشتند به تجليل از اسرائيل مي‌پردازند حتي جلال هم در عين نقد يكجا از اسرائيل تعريف مي‌كند اما بعد كه حجت الاسلام والمسلمين خسروشاهي و مقام معظم رهبري اعتراض مي‌كنند آل احمد متوجه اشتباهش مي‌شود و كتابي عليه اسرائيل مي‌نويسد به نام «اسرائيل عامل امپرياليسم» و «اسرائيل پايگاه امپرياليسم» كه اين نشانه سلامت جلال آل احمد است.

بد نيست يك خاطره از دكتر سيد‌محمد مهدي جعفري بگويم. ايشان نقل مي‌كند: «وقتي سال 1346 آيت‌الله سيد محمود طالقاني از زندان آزاد شد جلال آل احمد مي‌خواست به ديدنشان برود كه خليل ملكي هم با وي همراه مي‌شود. وقتي به منزل آيت‌الله طالقاني وارد شدند آيت‌الله با تشر به خليل ملكي مي‌گويد: چرا آنقدر از اسرائيل دفاع مي‌كنيد، خجالت نمي‌كشيد؟! اما خليل در جواب مي‌گويد: اسرائيل يك كشور مترقي در منطقه است. دوباره آيت‌الله طالقاني با عصبانيت مي‌گويد: اين مزخرفات چيست، اسرائيل در آن كشور جنايت كرده، وقتي براي كنفرانس اسلامي به اردن سفر كرده بودم ديدم كه پشت سيم‌هاي خاردار مردم آواره چه وضعيت بدي دارند. بيش از يك ميليون نفر در آنجا آواره هستند. اما خليل ملكي زيربار نمي‌رود و مي‌گويد: مشكل، حكام عرب در منطقه هستند.

آيت‌الله طالقاني در جواب مي‌گويد: اين مشكل را ما نيز داريم و اين مشكل ما هم هست ولي ربطي به آنچه تو مي‌گويي ندارد. اما خليل مي‌گويد: اسرائيل يك كشور سوسياليستي مترقي در متن يك جامعه فئودالي است» كه بلافاصله جلال مي‌گويد: رئيس اينكه تو مي‌گويي من هم ديده‌ام اينطور كه مي‌گويي نيست. خليل مي‌گويد: پس آنكه ما ديديم چه بود؟ و جلال در جواب مي‌گويد: خر رنگ كني؟»

داريوش آشوري هم در جلسات انجمن روشنفكران يهود به تعبير ما تشكيلات صهيونيستي در مورد ايران‌شناسي يهود سخنراني‌هايي داشته است. در كل جامعه سوسياليست‌ها تا آخر مدافع اسرائيل بود حتي خليل ملكي در جلسه سال 1346 مطرح مي‌كند سفري به فرانسه داشته و در آنجا با هواپيماي خصوصي گلداماير نخست‌وزير اسرائيل به اسرائيل رفته و با رهبران اسرائيل ديدار كرده است. در واقع خليل به عنوان رهبر اين گروه به ارتباط با سران اسرائيل افتخار مي‌كرده است.

* از چهره‌هاي با نفوذ صهيونيسم در كشور مي‌توان به چه افرادي اشاره كرد؟

** افرادي چون حبيب‌الله القانيان كه اغلب گلداماير و موشه دايان و امثالهم در سفرهايشان به ايران براي پذيرايي به منزل وي مي‌رفتند.

القانيان هم يك صهيونيست فراماسون بود و نقش گسترده‌اي در جهت دادن يهوديان ايران و كنيسه‌هاي ايران به سوي صهيونيسم و سياست اسرائيل داشت حتي اسنادي از كمك وي به اسرائيل موجود است كه آقاي محمد‌تقي تقي‌پور در كتاب پنج جلدي‌اش با عنوان «همكاري موساد و ساواك و روابط ايران و اسرائيل» به آن اشاره كرده است.

* همكاري و همسويي ساواك و موساد از چه دوره‌اي آغاز شد؟

** ما از سال 1332 تا 1357 شاهد يك دوره همكاري تنگاتنگ بين ارتش و ساواك با اسرائيل هستيم. به طوري كه اسرائيل در شهر‌هاي مرزي چون خوزستان و ايلام براي فعاليت‌هاي جاسوسي عليه كشورهاي اسلامي خانه‌هايي امن داشته و حتي در يكي از اسناد آمده است كه رئيس ساواك نعمت‌الله نصيري در نامه‌اي مي‌نويسد: «ما محل و امكانات را به اينها (نيروهاي اسرائيل) مي‌دهيم و مخارج را متحمل مي‌شويم، حداقل بفرماييد از گزارشي كه تهيه مي‌كنند يك نسخه هم در اختيار ما بگذارند. چرا دريغ مي‌كنند.»

همكاري‌هاي نيروهاي ساواك و موساد محدود به داخل ايران نبوده مثلاً با انتخاب منصور قدر (از چهره‌هاي مهم ساواك) به عنوان سفير ايران در بيروت همكاري‌هايي عليه كشورهاي اسلامي از جمله عليه امام موسي صدر داشته‌اند. به طوري كه منصور قدر مقالاتي عليه امام موسي صدر به دليل آنكه امام موسي صدر عليه اسرائيل و در جهت وحدت جهان اسلام حركت مي‌كرده، مي‌نويسد و به روزنامه‌هاي لبنان، اردن، كويت و... مي‌دهد. جالب اينكه ساواك در نامه‌اي مي‌نويسد: «‌ما در كويت و اردن مشكلي به نام موسي صدر نداريم براي چه در اين نقاط مقالات چاپ مي‌شود!» البته منصور قدر گزارشاتش را نه به ساواك و نه به وزارت امور خارجه مي‌داده، بلكه مستقيم به دست شاه مي‌رسانده است.

* ساواك و سرویس های اطلاعاتی غرب چه همکاری هایی با یکدیگر داشتند؟

** ساواك و سرویس های اطلاعاتی سه نوع همكاري داشتند:

1- همكاري جاسوسي بين دو سيستم اطلاعاتي ساواک و موسادكه هر دو با سيا و اينتلجنت سرويس همراه هستند.

2- همكاري‌هاي اقتصادي- سياسي ساواك در خريد امكانات و سلاح و ابزار جاسوسي كه به عهده دكتر علينقي عاليخاني بود. در حقيقت عاليخاني در ساواك همكاري‌اش با انگليس و اسرائيل بوده است و اسناد همكاري‌اش در كتاب آقاي تقي‌پور آمده كه ساواك با موساد تحت عنوان «تشكيلات زيتون» كار مي‌كرده است. در واقع سرويس تشكيلات زيتون از بهائي‌ها براي جمع‌آوري گزارش و خبر استفاده مي‌كرده است، اگرچه ساواك و موساد همكاري داشتند!

3- آموزش‌هايي براي شكنجه موساد به ساواك مي‌داده است. ما در ساواك سه نوع ارتباط آموزشي با سيا، موساد و اينتلجنت سرويس داشتيم.

طراحي اوليه ساواك با سازمان سيا و امريكايي‌ها بود اما بخش بررسي اطلاعات زير‌نظر اينتلجنت سرويس و انگليسي‌ها و بخش عملياتي‌ دستگيري، زندان، بازجويي و شكنجه‌ها زير نظر اسرائيل بود. جالب اينكه اين آموزش‌ها تا آذر 1357هم وجود داشته و تا نزديكي پيروزي انقلاب ادامه داشته يا از آنجا براي آموزش نيرو مي‌آمده يا چهار پنج نفر از ايران به اسرائيل منتقل مي‌شدند. البته به امريكا هم منتقل مي‌شدند ولي در مقاطع بالاتر مثلاً ناصرمقدم چهار ماه به امريكا مي‌رود و در سازمان سيا دوره مي‌بيند ولي آموزش عملياتي بازجويي و شكنجه تحت نظر اسرائيلي‌ها بوده است. خدا رحمت كند مرضيه خانم دباغ را نقل مي‌كرد: «زماني كه جميله بوپاشا به ايران آمد در ملاقاتي كه داشتيم وقتي صحبت از شكنجه‌هاي ساواك شد خانم بوپاشا گفت همين شكنجه‌ها را در الجزاير به ما هم دادند.»

حتي آقاي دكتر جواد منصوري نقل كردند چند روز پيش از انقلاب يك هواپيما از اسرائيل به ايران مي‌آيد و تمام شكنجه‌گران و مأموران ساواكي كه خودش تربيت كرده را به اسرائيل مي‌برد. دو تا از چهره‌هاي مهم ساواك به نام‌هاي عطارپور و پرويز ثابتي هم ابتدا به اسرائيل مي‌روند و بعد با سازمان سيا همكاري مي‌كنند. البته عطارپور الان هم با اسرائيل همكاري دارد و بين سوئيس و اسرائيل در رفت و آمد است. ببينيد ما مخالف وجود سرويس اطلاعاتي در كشور نيستيم، هر كشوري بايد چنين سرويسي داشته باشد اما مسئله اين است كه اين سرويس‌هاي اطلاعاتي در چارچوب قانون و امنيت و اقتدار ملي كشور در حركت باشند نه اينكه عامل جمع‌آوري اطلاعات براي سازمان‌هايي چون سيا و موساد و اينتلجنت سرويس شوند.

* براي جذب جوانان، صهيونيسم چه برنامه‌هايي داشت؟

** در دهه 40 كاخ جوانان با هدف ترويج فرهنگ مبتذل غرب تأسيس مي‌شود كه عمدتاً با دعوت از گروه‌هاي رقص و موسيقي از اسرائيل به آموزش و گسترش رقص و موسيقي آنها در مناطق مختلف كشور از جمله كردستان مي‌پرداختند. اين روند در مطبوعات، راديو و تلويزيون و مراكز تفريحي بيشتر بود.

* عوامل رژيم با گروه‌هايي كه قصد آشكار‌سازي چهره صهيونيسم را داشتند، چطور برخورد مي‌كردند؟

** من يك مجموعه اسنادي از كتاب‌هاي ممنوعه در رژيم گذشته دارم كه موضوع تعداد قابل توجهي از آنها مربوط به فلسطين، اسرائيل و صهيونيسم است، از جمله مرحوم استاد سيد‌غلامرضا سعيدي سال 1334 كتابي به نام «خطر جهود براي ايران و جهان اسلام» چاپ كرد. منظور ايشان از جهود صهيونيست‌ها بودند به همين خاطر كتابش جمع‌آوري و خودش توسط سرلشكر تيمور بختيار دستگير و به قم تبعيد شد و چون كارمند بانك ملي بود رتبه‌اش را نيز از دست داد يا مثلاً خدا رحمت كند آيت الله‌هاشمي رفسنجاني را كه سال 1342 به خاطر ترجمه كتابي با عنوان «سرگذشت فلسطين» يا «كارنامه سياه استعمار» دستگير و زنداني و شكنجه‌هاي سختي را متحمل شد. جالب اينكه نويسنده كتاب سفير اردن در ايران بود.

حتي سال 1353 مؤسسه بعثت قصد انتشار كتابي به نام «يهود از ديدگاه قرآن» را داشت كه به خاطر بحثي در مورد ذلت و مذلت يهوديان در قرآن اين كتاب حدود يك سال و هشت ماه در انتظار اجازه چاپ ماند. درنهايت هم اعلام شد به سبب بحران‌هاي سال 1354 اجازه چاپ به كتاب داده نمي‌شود. مترجم اين كتاب آقاي دكتر علي منتظمي بود.

* بهانه‌شان چه بود؟

** گفتند چاپ اين كتاب براي روابط ايران و خاورميانه خطرناك است. علاوه بر اينكه چون در كتاب به مسئله مذلت قوم يهود اشاره شده براي قرآن بد است‌! كه در مورد مذلت قوم يهود بگويد، چون يهود امروز ذليل نيست!

آيت‌الله سيد‌محمد شيرازي هم كتابي به نام «دنيا بازيچه يهود» نوشت كه بيانگر توطئه‌هاي اسرائيل در جهان اسلام بود. سيد‌هادي مدرسي آن را ترجمه كرد ولي آن كتاب با آنكه در كربلا چاپ شده بود اجازه چاپ در ايران را نيافت. اين وضعيت گذشته ما امروزه در اروپا حاكم است و كسي حق صحبت كردن يا نوشتن در مورد صهيونيسم را ندارد.

* صهيونيسم در ايران به دنبال پياده كردن چه اهدافي بود؟

** صهيونيسم اولاً خودش در ايران ابزارسياست استعماري غرب خاصه امريكا و انگليس بود. غرب سه ابزار خود فراماسونري، بهائيت و صهيونيسم را در سال‌هاي(1357- 1332) در رأس و بدنه حكومت پهلوي قرار داد تا به واسطه آنها در حوزه‌هاي سياسي، اطلاعاتي، فرهنگي و اقتصادي ايران احاطه داشته باشد.

مسلماً صهيونيست‌ها هم ماهيت تجاوز، تعدي، غارت و... را داشتند، لذا علاوه بر مسائل اقتصادي، ايران را يكي از ميدان‌هاي فعاليت خود همچون تركيه قرار دادند. ناگفته نماند در ارتباطات اقتصادي هم در آن دوران مرغ، تخم مرغ، پرتقال و... از اسرائيل وارد مي‌شد.

* چقدر در رسيدن به اهدافشان موفق بودند؟

** در متن جامعه ما به دليل قدرت اسلام و ايمان جامعه چندان موفق نبودند، اما در درون حكومت مسلماً منافع اقتصادي، سياسي، اجتماعي، نظامي و... داشتند، لذا از مديران جرايد، اساتيد دانشگاه، نويسندگان و... براي سفر به اسرائيل دعوت مي‌كردند. از طرف ديگر رهبران اسرائيل امثال گلداماير، موشه دايان و... به ايران سفرهاي خصوصي و علني داشتند كه در خاطرات اسدالله علم يا خاطرات مئير عزري به چند مورد اشاره شده است. در واقع امريكا، انگليس و اسرائيل با نفوذ و سلطه در كشورمان مقاصد خود را پياده مي كردند.

امروزه با توجه به اسناد ما مي دانيم امثال دكتر علينقي عاليخاني، داريوش همايون، پرويز ثابتي و اميرعباس هويدا مدافع اسرائيل بودند، همچنين اسنادي هم در خصوص همكاري دكتر علي اميني در دوران نخست وزيري‌اش با اسرائيل نيز وجود دارد.

لذا همانگونه كه استاد سيد‌غلامرضا سعيدي در 60 سال قبل تحليل نموده بودند خطر صهيونيسم براي ايران و جهان اسلام جدي است و به تعبير شادروان جلال آل احمد اسرائيل پادگان و پايگاه امپرياليسم غرب است. مبارزات حضرت امام عليه اسرائيل و دفاع از فلسطين، دفاع از فدائيان اسلام و حضرت آيت الله سيدابوالقاسم كاشاني در دهه 1340- 1320، دفاع آيت‌الله سيدمحمود طالقاني در دهه‌هاي (1350- 1320)از فلسطين و عليه اسرائيل مهم است. حتي در سال 1342 آيت‌الله طالقاني در مجلسي در دزاشيب شميران عليه اسرائيل صحبت مي‌كند، اما فرداي آن روز صاحبخانه دستگير و راهي زندان مي‌شود كه چرا در جلسه شما عليه اسرائيل صحبت شده است. حتي در دوران مبارزات حضرت امام، ساواك به ايشان اعلام مي‌كند كه نبايد عليه امريكا، اسرائيل و شاه صحبت كند.

* سخن آخر.

** امروزه براي كسي كه كار تحقيقي انجام مي‌دهد منابع دست اول بسيار زياد است؛ اسنادي كه از ساواك و امريكايي‌ها در سفارتخانه‌شان (لانه جاسوسي) به جامانده است. به عنوان مثال ما امروز بيش از 50 ميليون سند از ساواك داريم كه اين اسناد مسلماً براي ثبت در تاريخ تهيه نشده‌اند. اين اسناد ميراثي است كه براي محققان ما به جامانده و مي‌توان به استناد آنها پرده از سياست‌ها و دست‌نشاندگي رژيم پهلوي برداشت، اما متأسفانه دانشگاه و حوزه‌هاي علميه ما نسبت به اين اسناد بي‌توجهي مي‌کنند و آنطور كه شايسته است از آنها استفاده نمي‌كنند. اين اسناد مي‌توانند انتقال‌دهنده تجربه به نسل‌هاي ديگر براي ممانعت از تكرار اشتباهات باشند.

پی‌نوشت:

1- روزشمار تاریخ معاصر ایران -مجله شماره 1-2 موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

http://javanonline.ir/fa/news/839058

ش.د9504348