تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۵  ، 
شناسه خبر : ۳۰۱۸۱۹

(روزنامه جوان – 1396/03/08 – شماره 5102 – صفحه 5)

رودربايستي از ابراز و اظهار برخي از مؤلفه‌هاي گفتمان انقلاب اسلامي را بايد يكي از مؤلفه‌هاي مشهود سياست خارجه طي چهار سال اخير دانست؛ رويكردي كه در صورت استمرار در سال‌هاي آتي مي‌تواند به كمرنگ شدن نقش‌آفريني ايران در مناسبات منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي منجر شود.

در تمام 38 سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي سياست‌ نظام سلطه نخست حول محور «فروپاشي انقلاب اسلامي» وتغيير ماهيت و محتواي اصلي انقلاب شكل گرفته به اين معنا كه با اعمال برخي سياست‌ها ايران در رفتار و رويه‌هاي خود به ويژه در عرصه جهاني تغيير ايجاد كرده و اقداماتي را مورد توجه قرار دهد كه با خواسته‌هاي ايالات متحده همخواني داشته و در تعارض كامل با گفتمان انقلاب اسلامي باشد. به ديگر بيان، ايالات متحده و همپيمانانش به موازات دهها و حتي صدها برنامه پيچيده و مدون، طرحي هميشگي و هدفمند را روي ميز نگه داشته‌اند و آن «‌تغيير ماهيت انقلاب‌» است؛ طرحي كه هيچ‌گاه از دستور غربي‌ها خارج نشده و طي چهار سال گذشته توجه ويژه‌تري به آن شده و آن تبديل كردن ايران به كشوري است - كه از نظر سياست‌هاي بين‌المللي- تحت تابعيت امريكا و به لحاظ نقش‌آفريني كشوري خنثي مي‌شود، به همين دليل است كه «جان ساورز» رئيس پيشين سرويس اطلاعات خارجي انگليس در مصاحبه‌با شبكه سي‌ان‌ان بيان مي‌كند‌: «من فكر مي‌كنم آنچه ما داريم مي‌بينيم كشوري است كه در حال دوران گذار و انتقال از يك پايه و اساس انقلابي‌گري به يك كشور عادي‌تر و نرمال‌تر است.»

ساورز عبور ايران از دوران انقلابي‌گري و وارد شدن به يك كشور تابع سياست‌هاي قدرت‌هاي بين‌المللي را به رويگرداني مردم از گفتمان انقلاب نسبت داده و ادعا مي‌كند: «البته تنش‌ها و درگيري‌هايي در داخل كشور (ايران) وجود دارد. صادقانه بگويم من وقتي به عنوان تيم مذاكره‌كننده به تهران رفتم، در آنجا اين حس را از مردم ايران به ويژه جوانان دريافت كردم كه آنها احترام زيادي براي مفهوم انقلاب و دولت انقلابي در ايران قائل نيستند. آنها خواهان داشتن يك زندگي عادي هستند.» جان ساورز همانند بسياري ديگر از سياستمداران غربي اين تلقي را از نوع دپيلماسي چهار سال اخير داشته‌اند كه ماهيت انقلاب اسلامي كشورمان در حال تغييرات اساسي است: «من فكر مي‌كنم ما نياز به قدري صبر استراتژيك در قبال ايران داريم تا به آن، زمان براي توسعه و تكامل ظرف 10 تا 15 سال پيش رو بدهيم، البته اگر ايران سعي به گريز هسته‌اي بكند، ما همچنان يك ضامن نهايي كه همان حمله محتمل نظامي است، داريم اما من فكر مي‌كنم اين احتمال وجود دارد كه ايران طي 10 تا 15 سال آينده به كشوري عادي‌تر و نرمال‌تر تبديل شود و ما بايد اين احتمال را تقويت كنيم.»

هشدار رهبري به تبعيت از گفتمان انقلاب

فقدان تبعيت جامع از گفتمان انقلاب اسلامي در عرصه بين‌المللي و تلقي اشتباه سياستمداران غربي از نوع مواجهه جمهوري اسلامي ايران با آنها منجر به آن شد تا رهبر معظم انقلاب اسلامي در محفل انس قرآني به تلويح بيان كنند‌: «در راه ايمان صريح و ثابت‌قدم باشيد. بنده اصرار دارم كه در زمينه ذكر مباني اسلامي آحاد مردم و مسئولان صريح باشند. هيچ منافاتي ندارد حالا بعضي‌ها در فكر اين هستند كه دولت بايد ارتباطات جهاني داشته باشد، بنده هم موافقم، اما منافاتي ندارد. مي‌توان با صراحت اين مباني را گفت و پيش هم رفت. وارد ميدان بشوند، توكل به خدا كنند، خواهند ديد كه مي‌شود».

البته ايشان در سخنان مهمي كه در سال 87 و در دانشگاه علم و صنعت نيز به همين مسئله از زاويه‌اي ديگر نگاه مي‌كنند و هشدار مي‌دهند تا «مؤلفه‌هاي گفتمان انقلاب اسلامي» كه بخشي از آن« ذكر مباني اسلامي» در عرصه جهاني توسط مسئولان دولتي تکرار و برجسته شود. تمثيل دندان پوسيده را رهبري در همين ديدار تشبيه به انقلابي مي‌كند كه در عرصه بين‌المللي به واسطه حذف مؤلفه‌هاي گفتمان آن نمود آنچناني ندارد و نمي‌تواند در مناسبات و تحولات تأثيرگذار باشد: «اگر آن معنا و مضمون تغيير پيدا كند، ولو اين ساخت ظاهري و حقوقي هم باقي بماند، نه فايده‌اي خواهد داشت، نه دوامي خواهد داشت، مثل دنداني كه از داخل پوك شده، ظاهرش سالم است، با اولين برخورد با يك جسم سخت در هم مي‌شكند. آن ساخت حقيقي و واقعي و دروني، مهم است، او در حكم روح اين جسم است. آن ساخت دروني چيست؟ همان آرمان‌هاي جمهوري اسلامي است؛ عدالت، كرامت انسان، حفظ ارزش‌ها... ايستادگي در مقابل نفوذ دشمن.»

فقدان ذكر مباني اسلامي در مجامع جهاني و نبود تحرك و پويايي در عرصه بين‌المللي در جهت حركت در مسير گفتمان انقلاب اسلامي به ميزاني طي چهار سال اخير رشد داشته كه حتي اين تلقي اشتباه در دستگاه‌هاي محاسباتي غرب به‌وجود آمده كه با افزايش تحريم‌ها و محدوديت‌هاي بين‌المللي و به واسطه فشارهايي كه به جامعه ايراني خواهد آمد، حاكميت اسلامي مجبور خواهد شد نسبت به برخي مؤلفه‌هاي گفتمان انقلاب اسلامي چشم‌پوشي كند تا اوضاع معيشتي مردم را ساماندهي كنند، به همين دليل است كه بسياري از سياستمداران امريكايي نسبت به وجود تغيير رفتار ايران در عرصه جهاني ابراز قطعيت كرده‌اند كه از جمله آن مي‌توان به اظهارات وندي شرمن حين مذاكرات اشاره كرد.

توجه به خواسته‌هاي آمريكا به جاي تمركز روي گفتمان انقلاب

به بيان بهتر «تخاصم با استكبار، ياري رساندن به مظلوم و ايستادگي در مقابل ظالم» بخشي از گفتمان انقلاب اسلامي است كه اخيراً مورد كم‌توجهي قرار گرفته و استمرار آن در مقابل «توجه ويژه به خواسته‌هاي امريكايي» مي‌تواند به حذف گام به گام چنين مؤلفه‌اي از گفتمان انقلاب اسلامي بينجامد. در اصل 154 قانون اساسي هم به همين مسئله اشاره شده است: «جمهوري اسلامي ايران... در عين خودداري كامل از هر گونه دخالت در امور داخلي ملت‌هاي ديگر، از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت مي‌كند.»

خطر استحاله گفتمان انقلاب اسلامي در عرصه بين‌المللي در حالي است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي اصل پافشاري روي عناصر گفتمان انقلاب اسلامي را همواره مورد تأكيد قرار داده و بيان مي‌كنند: «اگر ايستادگي در مقابل تجاوزطلبي‌هاي دشمن فراموش شود، اگر رودربايستي‌ها، ضعف‌هاي شخصي، ضعف‌هاي شخصيتي بر روابط سياسي و بين‌المللي مسئولان كشور حاكم شود، اگر اين مغزهاي حقيقي و اين بخش‌هاي اصلىِ هويت واقعي جمهوري اسلامي از دست برود و ضعيف شود، ساخت ظاهرىِ جمهوري اسلامي خيلي كمكي نمي‌كند، خيلي اثري نمي‌بخشد و پسوند «اسلامي» بعد از مجلس شورا، مجلس شوراي اسلامي، دولت جمهوري اسلامي، به تنهايي كاري صورت نمي‌دهد. اصل قضيه اين است كه مراقب باشيم آن روح، آن سيرت از دست نرود، فراموش نشود، دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سيرت توجه داشته باشيد.»

به راستي چرا در حالي كه دفاع از مسلمانان ساير كشورها جزو وظايف ذاتي، انساني و قانوني دولتمردان است، مقامات رسمي كشورمان طي چهار سال اخير آنگونه كه بايد در قبال بسياري از حوادث تلخ از شهيد شدن نزديك به 500 ايراني در مراسم حج تا كشتار مسلمانان يمن و سوريه و عراق آنگونه كه بايد حمايت نكرده و به بيان كلياتي در اين باب بسنده مي‌كنند، در شرايطي كه بارها ملت مظلوم سوريه در مناطقي مانند «نبل»، «الزهرا» وحتي «فوعه» و «كفريا» در آستانه فاجعه انساني قرار گرفته‌ نباید از حقوق از دست رفته آنها در مجامع و تريبون‌هاي عمومي دفاع شود و به جاي آن در مناظرات تلويزيوني از حقوق از دست رفته اقليت‌هاي ديني! سخن به ميان مي‌آيد؟ آيا مصداق ذكر صريح مباني اسلامي مسئولان جز پيگيري حقوق مسلمان ايران و ساير كشورها در منطقه است؟

http://www.Javann.ir/854071

ش.د9600556