(روزنامه مردم سالاري – 1396/05/11 – شماره 4378 – صفحه 7)
** وقتی میخواهیم یک فعال سیاسی و اجتماعی را مورد ارزیابی قرار دهیم باید سخن و عمل او را با هم مورد سنجش قرار دهیم. نمیتوانیم صرفا بیان او را نشانهای از واقعیات درونی او ببینیم. در کنار این شرایط مساله مهمیاست و اگر ما در ارزیابی خود شرایط را در نظر نگیریم دچار اشتباه و خطای بزرگی خواهیم شد. دهه 60 دههای است که ما در جنگ قرار داریم. اگر ما شرایط جنگ را نادیده بگیریم و صرفا به دیدگاهها بپردازیم، دچار خطا میشویم و این خطایی است که امروز اکثر جوانان نسل امروز از آن رنج میبرند. در زمان جنگ کشورهایی مثل فرانسه و انگلستان هم مجبورند نظام اقتصادی را به طور بسته اداره کنند. اساسا شرایط انقلاب شرایطی ویژه است و یک سری از مسائل را به نیروها دیکته میکند. انقلاب اسلامی25 سال بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد به پیروزی رسید. در چنین شرایطی و با توجه به نقش آمریکا در حمایت از شاه، فضای جامعه و انقلاب به شدت ضد آمریکایی بود آیا امروز هم در جامعه چنین فضایی وجود دارد؟ مسلما این نگاه تا به امروز بسیار تغییر کرده است.
* علت حمایت تمام قد اصلاح طلبان از روحانی در دو انتخابات گذشته را باید در چارچوب همین تغییر دیدگاه تحلیل کرد؟
** اصلاح طلبان هم بحث اجرایی و هم همدلی روحانی را مدنظر قرار میدهند. وقتی روحانی به آزادیهای سیاسی و اجتماعی و آزادی اطلاعات اهمیت میدهد و هم در صحبتهایش و هم در عرصه عمل تلاش میکند با فساد موجود مبارزه کند، برای ما اهمیت دارد اما اینکه چقدر در این امر موفق بوده است بحث دیگری را میطلبد. در مجموع روحانی در مسیر عملی کردن این آزادیها و مبارزه با فساد قرار گرفته است که این برای اصلاح طلبان ارزشمند است در حالی که رقبای آقای روحانی در انتخابات کوچکترین باوری به این آرمانها نداشتند و حتی برای رای مردم کوچکترین ارزش و احترامیقائل نیستند. آنها این موضوع را بارها در صحبتها و اظهارنظرهای خود به وضوح آن را بیان کرده اند. آنها به واگذاری اقتصاد به مردم، به تنش زدایی در عرصه بین المللی و برگزاری انتخابات آزاد و متکی به رای مردم به هیچ وجه اعتقاد ندارند. روحانی به همه اینها باور دارد هرچند نتوانسته است به طور کامل آنها را اجرا کند. همین موضوع دلیل حمایتهای حاج سیدحسن آقای خمینی، آقای خاتمی، آقای ناطق و اصلاح طلبان از روحانی است.
امروز همه احزاب اصلاح طلب و حتی احزابی که نسبت به روحانی انتقاد دارند، به طور کامل از او حمایت میکنند چون معتقدند در شرایط فعلی روحانی بهترین گزینه برای اداره کشور است. البته عملکرد اصلاح طلبان به شکلی نیست که چشم خود را بر روی نقاط ضعف روحانی ببندند و انتقاد نکنند. هرکجا احساس کنیم روحانی از مسیر خود خارج شده است، منتقد اصلی او خواهیم بود.
* با این حساب باید گفت دیدگاههای روحانی به اصلاح طلبان نزدیک شده است.
** دیدگاه اصلاح طلبان تغییر بنیادی نکرده است و این نگاه و اندیشه روحانی بوده که به ما نزدیک شده است. این مساله درباره آقای ناطق نوری و برخی دیگر از اصولگرایان نیز صدق میکند. آقای ناطق در سال 76 رقیب آقای خاتمیو اصلاح طلبان بود اما امروز تبدیل به عنصری شده است که از جای جای دیدگاههایش عقلانیت و منطق دیده میشود. البته آقای روحانی از ابتدای انقلاب تا کنون به عنوان یک روحانی اصولگرا مطرح بوده که همیشه در میانه حرکت کرده است. حسن روحانی هیچگاه وارد عرصه افراط و تفریط نشد.
به هر حال این دیدگاههای افراد است که اصالت دارد. هرکس از دیدگاههای اصلاح طلبی دفاع کند ما نیز از او دفاع میکنیم. حتی اگر روزی آقای مصباح یزدی از دیدگاه اصلاح طلبی دفاع کند ما نیز از او حمایت خواهیم کرد. اصلاح طلبان با هیچ کس و هیچ جریانی مشکل و کینه شخصی ندارند. مساله ما در درجه اول منافع ملی است و هرکس در راستای حفظ این منافع قرار بگیرد، از او حمایت خواهیم کرد.
* این روزها بحث کابینه و شایعات عدم حضور اصلاح طلبان در کابینه دولت و حضور پررنگ اصولگرایان باعث انتقادات زیادی شده است. این انتقادات تا چه حد بر رئیس جمهور وارد است؟
** معتقدم حامیان روحانی یک طیف هستند و انتخاب وزیر از این طیف به معنای باج دادن نیست. به غیر از اصلاح طلبان بخشی از اصولگرایان و مستقلین نیز از روحانی حمایت کردند. به طور طبیعی کابینه روحانی از بین همین افراد خواهد بود. به طور مثال اگر روحانی یک وزیر را از بین اصولگرایانی که از او حمایت کرده اند، انتخاب کند باج دادن وزارتخانه محسوب نمیشود. بپذیریم که بسیاری از اصولگرایان معتدل از او حمایت کرده اند و بنابراین حضور انها در کابینه دور از انتظار نیست.
روحانی باید ترکیب مورد قبول خود را مستقل از همه فشارها معرفی کند و از آن دفاع کند. البته روحانی نشان داده است که فشارها تاثیر چندانی بر روی او ندارد.
اصلاح طلبان بعد از سالها توانستند بیشتر نهادهای انتخابی را بدست بیاورند. در این شرایط این نگرانی وجود دارد که اختلاف نظرها بین احزاب اصلاح طلب، مانع پیشبرد امور شود و به اعتماد مردم به این جریان سیاسی خدشه وارد شود.
وقتی وارد مدیریت اجرایی میشوید، تفاوتها و اختلاف سلایق بیشتر به چشم میآید. در بحثها و ارائه نظریات نسبت به عرصه اجرا، اختلاف نظرها کمتر نمایان میشود.
در حال حاضر بخشی از اصلاح طلبان وارد عرصه اجرا شدند و این اختلاف نظرها بیشتر خودش را نشان میدهد. در درجه اول باید بپیذیریم که تفاوت نظر وجود دارد که امر عجیب و غریبی نیست. در درجه دوم باید قبول کنیم خیلی از اختلاف نظرات و دیدگاهها خانوادگی است و جایی در رسانه ندارد. اختلاف نظر وقتی وارد رسانه میشود که قرار بر انشعاب و دعوای جدی بین احزاب باشد. هرکدام از دوستان که در چند روز گذشته این کار را انجام داده اشتباه بزرگی مرتکب شده است و باید در رفتار خود تجدید نظر کنند.
* این روزها شورای عالی سیاست گذاری اصلاحات تبدیل به عامل اصلی اختلاف شده است و برخی در روزهای گذشته خواستار انحلال شورا شدهاند.
** فرض کنیم شورای عالی سیاست گذاری منحل کردیم. بعد از این تصمیمات جبهه اصلاح طلبی کجا باید گرفته شود؟ یک جبهه بزرگ سیاسی با بدنه اجتماعی تاثیرگذار نیازمند به یک مکانیزم تصمیم گیری است و تک تک احزاب نمیتوانند برای خود تصمیم بگیرند آقای خاتمینمایندگان احزاب و چهرهای مستقل و ملی اصلاحات را در قالب شورای عالی دور هم جمع کرده است که ممکن است در این فرایند جای یک عده خالی باشد و افرادی نیز به ناحق در آن جای گرفته باشند که باید به مرور زمان اصلاح شود. ترکیب شورای عالی سیاست گذاری وحی منزل نیست و در صورت لزوم میتواند تغییر کند. در مجموع اصلاح طلبان به جایی احتیاج دارند که نماینگان احزاب و چهرههای اصلاح طلب دور هم بنشینند و تصمیم گیری کنند و نظرات خود را به جامعه ارائه دهند. این تصمیمات هم باید شفاف و قاعدهمند باشد.
اگر شورای عالی منحل شود تصمیمات در کجا گرفته خواهد شد؟ یا باید آقای خاتمیشخصا تصمیم گیری کند یا یکی از احزاب به جای همه تصمیمیبگیرد! بنابراین به اصل شورای عالی سیاستگذاری هیچ اشکالی وارد نیست البته ممکن است در عرصه عمل و تصمیم گیری یکسری ایرادات وجود داشته باشد که باید حتما اصلاح شود.
* به نظر شما چه تغیراتی باید در روند شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان به وجود بیاید؟
** من معتقدم ترکیب شورای سیاست گذاری میتواند بهتر از این باشد و باید ترکیب آن اصلاح شود اما تا به یک الگوی مناسب نرسیدیم همه احزاب حتی آنها که وزن اجتماعی زیادی ندارند باید یک نماینده در شورا داشته باشند. احزاب بزرگ نیز به دلیل تاثیر گذاری بیشتر باید قدرتمندتر ظاهر شوند.
ما باید نقش استانها را در شورای عالی پررنگتر کنیم. باید روشهای عملیاتی شورای عالی را شفاف کنیم و با ایجاد یک مکانیزم مناسب، پایبندی به روشهای اتخاذ شده بیشتر باشد.
در مجموع شورای عالی یک مکانیزم منطقی و عقلانی است اگر شورای عالی نباشد ناگزیریم نهادی مشابه آن ایجاد کنیم. بنابراین انحلال شورا منطقی نیست. نقش آقای خاتمینیز بیبدیل و تعیین کننده است. آقای خاتمیبا مردم صادق است و مردم نیز او را به راحتی میپذیرند. احزاب و اعضای شورای سیاستگذاری زیر مجموعه و بدنه اجرایی آقای خاتمیهستند. آنها باید در درجه اول همدیگر را تحمل کنند و در درجه دوم باید ضرورت وحدت را باور داشته باشند و برای اینکه فرایند در مسیر خود درجا نزند و روند رو به رشد داشته باشد، انتقادات خود را نیز مطرح کنند. بدنه اجتماعی هم باید ضمن حفظ وحدت، انتقادات خود را مطرح کند.
* درباره بستن لیست شورای شهر تهران نیز انتقادات زیادی به شورای عالی وارد شد. به نظر شما این انتقادات تا چه اندازه به شورای عالی وارد است؟
** در مورد انتقاداتی که به لیست شورا وارد است باید بگویم که اصل مهم در بستن لیست و انتخابات شورا انسجام اصلاح طلبان است. اما معنای انسجام این نیست که بهترین افراد فقط همین 21 نفر هستند. از نظر سیاسی اگر لیست ایراداتی داشته باشد ولی منسجم به آن رای بدهیم از رای دادن تک تک به افرادی که صلاحیت بالاتری نسبت به بقیه دارند بهتر است. وظیفه بدنه اجتماعی اصلاحات این است که هم رأی بدهند و هم انتقاد کنند تا روند پر اشکال بستن لیست اصلاح شود. انتقاد جامعه مدنی باعث میشود دست اندرکاران بستن لیست تحت فشار اجتماعی قرار بگیرند و خود را اصلاح کنند. خود من در انتخابات انتقادات زیادی به لیست داشتم و این انتقادات را بیان کردم اما در انتها برای حفظ انسجام و وحدت به همین لیست رای دادم.
بین سیاست انتقاد و اتحاد با سیاست انتقاد محض، تفاوت زیادی وجود دارد. نتیجه سیاسی این تفاوت را میتوان به وضوح در انتخابات شورای دوم شهر مشاهده کرد. نفرات اول ما در آن انتخابات به دلیل تشتت شصت هزار رای آوردند. در آن انتخابات احزاب لیست متفاوت دادند. فضای وحدت در جامعه شکل نگرفت و اصلاح طلبان در آن انتخابات شکست سنگینی متحمل شدند.
* این روزها بحث انتخاب شهردار نیز بسیار داغ است. به نظر شما از بین گزینههای مطرح شده کدامیک صلاحیت بیشتری برای قبول این سمت را دارد؟
** در درجه اول باید تلاش کنیم شهرداری داشته باشیم که ضمن اجماع و حمایت همه اعضای شورای شهر، مورد حمایت احزاب اصلاح طلب باشد. شهردار آینده همانطور که آقای خاتمیاشاره کردند باید یک چهره ملی، توانا و پاکدست باشد. در نهایت شورای شهر این حق را دارد تا بین همه گزینههای پیشنهادی، بهترین انتخاب را داشته باشد. شهردار تهران باید با حداکثر رای اعضا انتخاب شود و ما نباید شهرداری با 12 رای داشته باشیم.
http://www.mardomsalari.net/4378/page/7/18748
ش.د9601583