تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۳  ، 
شناسه خبر : ۳۰۴۴۳۴
«اعتماد» گزارش مي‌دهد

(روزنامه اعتماد ـ 1396/05/05 ـ شماره 3864 ـ صفحه 6)

شكست‌هاي زنجيره‌اي اصولگرايان از انتخابات رياست‌جمهوري سال 92 آغاز شد. آنجا كه حسن روحاني پس از ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتدالگرايان توانست تمامي رقباي اصولگراي خود را شكست دهد و نزديك به سه برابر راي نزديك‌ترين رقيب خود را كسب كند. اصولگرايان اما نه تنها اين شكست را باور نكردند كه از پيش بيني روند رو به افول خود در ميان افكار عمومي نيز ناتوان نشان دادند. همين ناتواني سبب شد آنها در انتخابات مجلس با واقعيت سخت‌تري مواجه شوند. با وجود عدم احراز‌صلاحيت بسياري از نامزدهاي اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس دهم اما فهرست يكپارچه آنها در تهران به طور كامل راي آورد و در سراسر كشور نيز آنها توانستند كانديداهايي را معرفي كنند كه در نهايت باعث تغيير چشمگير در مجلس شدند. پس از شكست سال 94 كه هيچ اصولگرايي در تهران نتوانست بر كرسي نمايندگي مجلس تكيه بزند و حتي سر ليست آنها نيز از راهيابي به مجلس شوراي شوراي اسلامي باز ماند؛ اين جناح كمر همتش را محكم‌تر بست و با تمام توان و ظرفيت به رقابت‌هاي انتخابات 96 پا گذاشت. آنها ماه‌ها تلاش كردند تا به يك مكانيزم انتخاب كانديدا برسند. تلاش‌هاي‌شان با وجود نقدهاي درون جرياني به تشكيل جبهه‌اي به نام جبهه مردمي نيروهاي انقلاب منجر شد؛ جبهه‌اي با نام اختصاري جمنا كه مي‌خواست چتر اصولگرايي را بر سر همه طيف‌هاي اين جريان بگستراند. جمنا نام تشكلي بود كه بنا داشت نجات‌بخش اين جناح باشد و طيف‌ها و تشكل‌هاي مختلف اين جريان را زير يك چتر واحد بياورد. همين هم شد. اگرچه اصولگرايان تلاش مي‌كردند تا جمنا را در عمل موفق نشان دهند اما باز هم شاهد ورود سه كانديدا به انتخابات بودند.

از طرف جمنا سيد ابراهيم رييسي و محمد باقر قاليباف به ميدان آمدند و مصطفي ميرسليم نيز با نظر حزب موتلفه در رقابت باقي ماند. سازوكار وحدت‌بخش اصولگرايي توانست در روزهاي پاياني قاليباف را مجاب به انصراف كند. ميرسليم نيز با توجه به راي پاييني كه در نظر‌سنجي‌ها داشت خطري براي ائتلاف اصولگرايان محسوب نمي‌شد پس او نيز در صحنه ماند اما همچنان شكست حادث شد. اگرچه اين جريان سياسي نتوانست پاي چهره‌هاي معتدل خود را به شاكله جمنا باز كند و ميرسليم را به انصراف رضايت دهد اما همه سازمان تبليغاتي و پايگاه‌هايش رايش را پشت سر ابراهيم رييسي بسيج كرد. حالا آيا شكست پروژه جمنا باعث انحلال اين تشكيلات خواهد شد؟ شواهد در جريان اصولگرا نشان مي‌دهد كه طيفي از آنها همچنان خواهان تداوم فعاليت جمنا هستند. روز گذشته سيد محمد حسيني خبر از برگزاري مجمع سالانه جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي در آذر ماه داده و گفت: «احتمال دارد براي ماه‌هاي آينده مجمع عمومي برگزار شود كه اگر هم ميسر نشود بايد مجمع سالانه را تشكيل دهيم و زمان برگزاري مجمع سالانه اواخر آذرماه و اوايل دي‌ماه است كه به احتمال زياد تا پيش از آن مجمعي تشكيل خواهد شد.»

راهكارهاي منجر به شكست

به نظر مي‌رسد كه اين تشكل تازه تولد يافته همچنان براي ادامه حياتش در تكاپو است. بعد از انتخاب حسن روحاني به عنوان رييس‌جمهور، جناح راست كه از پيروزي اطمينان داشت و خود را آماده يك دوره‌اي كردن روحاني كرده بود و از مدت‌ها قبل برايش زمينه‌هاي لازم را چيده بود در شوك شكست فرو رفت. برخي تحليلگران اصلاح‌طلب معتقد بودند تخريب‌هاي كم نظير عليه رييس‌جمهور نظير آنچه در روز قدس و نماز عيد فطر رخ داد محصول همين شوك و هضم نكردن نتيجه انتخابات بود. طيفي كه منتسب به اصولگرايان هستند از توهين‌هاي رسانه‌اي به دولت تا اهانت در روز قدس و شعار عليه رييس‌جمهور هركار توانستند كردند اما آن رفتارها نه‌تنها با تشويق بزرگان اصولگرا مواجه نشد كه تقبيح هم شد. سياستمداران با تجربه اصولگرا مي‌دانستند اين نوع رفتارها نه تنها كمكي به آنها نخواهد كرد بلكه در صورت تداوم از آنها چهره‌اي به نمايش مي‌گذارد كه حيات سياسي‌شان را با مخاطرات جدي مواجه مي‌سازد. حالا كه هيجان ناشي از شكست فروكش كرده بخشي از اصولگرايان به دنبال آسيب‌شناسي و يافتن علت شكست مي‌روند. محمدباقر قاليباف از نواصولگرايي مي‌گويد و جمنا به دنبال كارهاي مطالعاتي با هدف شناخت دلايل شكست مي‌رود. جمنا به ميدان آمده تا با آسيب‌شناسي انتخابات راهي بيابد. سيدمحمد حسيني، عضو جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي از تلاش اين تشكل گفت: «با توجه به اينكه نتيجه انتخابات آنگونه كه جبهه مردمي به دنبالش بود، حاصل نشد لازم بود تا يك كار مطالعاتي انجام شود و نظرات مختلف را جمع‌آوري كنيم، تا ببينيم ادامه فعاليت به چه صورت باشد. از ابتدا اين تشكيلات بر اساس يك حركت مداوم تشكيل شد، بنابراين بر همين مبنا جلسات اختصاصي تشكيل شد تا مشخص شود چه اولويت‌ها و راهبردهايي در دستور كار قرار گيرد و چه برنامه‌هاي عملياتي و اجرايي داشته باشيم كه اين موضوع براي اعضاي شوراي مركزي روشن و بعد در بين اعضاي استان‌ها و شهرستان‌ها مطرح شود و آنها هم اگر ديدگاه و نظراتي دارند آن را تكميل كنند.»

راه جمنا

وقتي اين تشكل پرچم را پيش از انتخابات بالا گرفت، دو راه‌حل اساسي براي تقويت جناح راست داشت. راه‌حل اول تغيير دوانگاري رقابتي البته تنها در نام بود. جرياني كه سال‌ها با نام اصولگرايي با جريان اصلاحات به رقابت پرداخته بود، حالا نام انقلابي را براي خود برگزيد و آن را در مقابل نام غيرانقلابي قرار داد. اين دوانگاري رقابتي پس از طرح توسط سرداران تبليغاتي اين جناح پيگيري شد. از شبكه‌هاي اجتماعي تا سايت‌ها و سخنراني‌ها گفتند و نوشتند كه مردم نگذاريد افرادي غيرانقلابي روي كار بيايند. نوك پيكان غيرانقلابي‌گري هم به سمت حسن روحاني بود. با اين‌حال پيشنهاد‌دهندگان اين راهكار غافل بودند كه مشابه چنين دوانگاري‌هايي موسوم به ليست انگليسي در انتخابات مجلس دهم نيز نتيجه مورد نظرشان را به بار نياورده بود و در ادامه، اين راهكار اصولگرايان نيز منجر به شكست شد.

راه‌حل دوم تمركز بر سازوكار شركت در انتخابات بود. اين بلوغ سياسي براي فعالان سياسي هر دو جناح محرز شد كه با تعدد كانديداها قطعا شكست مي‌خورند. بنابراين جمنا همه تلاش خود را به كار بست تا با تحول در سازوكار به وحدت برسد. اگرچه در اين راه او همچنان نتوانست بسياري از چهره‌هاي معتدل را به خود جلب كند اما به هر حال گزينه اصلي جمنا در روز انتخابات ابراهيم رييسي بود. اين راه‌حل نيز منجر به شكست شد چون اساسا سبد راي اصولگرايي كمتر از رقيبش بود. تعدادي از اصولگرايان البته معتقدند نه تنها شكست نخورده‌اند كه در مسير پيروزي قرار دارند. نمونه آن را مي‌توان در اظهارات محمدرضا باهنر يافت. او معتقد است كسب 40 درصد آراي به صندوق ريخته شده توسط رييسي كه نماد اصولگرايي بود اتفاق بزرگي است آن هم در ميانه دو دوره رياست‌جمهوري يك نفر! آنها البته بي‌توجه به ابهامات اين نظريه آن را مطرح مي‌كنند. ابهاماتي نظير اينكه آيا تمامي راي ريخته شده به نام رييسي را مي‌توان راي خالص اصولگرايي ناميد؟ ابهام بعد اينكه آيا مي‌توان شخص رييسي را نماد اصولگرايان معرفي كرد؟ او به واسطه كدام فعاليت سياسي و تشكيلاتي در اين سال‌ها واجد چنين ويژگي‌اي است كه نماد يك جريان سياسي شود؟

چرخش به سمت تحولات محتوايي؟

شكست دو راه‌حل آزموده شده توسط اصولگرايان حالا آنها را به تكاپو در آورده است. از هر گوشه‌اي عده‌اي سخن از نو‌اصولگرايي مي‌گويند. جمنا نيز در نظر دارد تا به آسيب‌شناسي رفتارهاي گذشته بپردازد. محمدباقر قاليباف كه به چهره اجرايي و مديريتي شناخته مي‌شود براي بار اول به بحث‌هاي تئوريك ورود كرد و در نامه‌اي خطاب به جوانان جريان متبوعش گفت كه بايد به ترسيم ويژگي‌ها و مباني نواصولگرايي پرداخته شود. او از جوانان خواست تا «اميدوارانه، فعالانه و آتش‌به‌اختيار وارد صحنه شده، منتظر اقدامات از بالا به پايين در جريان اصولگرايي نباشند.»با اين حال گلايه قاليباف از بدنه تصميم‌گير جريان اصولگرايي به خصوص كه در انتخابات 96 وي را مجبور به انصراف كرد، نكته مهمي در اين نامه است: «تحليل رفتارهاي پس از انتخابات برخي دوستان نشان مي‌دهد تصميم‌گيري در اين مورد در راس جريان همچنان دچار اختلال است.»پس از نقدهايي كه قاليباف به جناح راست مطرح كرد اما وحيد جليلي، برادر سعيد جليلي و فعال سياسي اصولگرا نقدهاي تند‌تري در آستين داشت. وي گفت: «بعضي مناسبات كه به اسم اصولگرايي در كشور حاكم شده، رسما و علنا مناسبات سكولار است، رسما و علنا مناسبات خلاف حجت شرعي است ولي همچنان اين نام را يدك مي‌كشند!»او ويرايش تفكر انقلابي را امري لازم دانست و گفت: «بايد آماده بشويم، امروز روز ويرايش تفكر انقلابي است. روز ويروس‌زدايي از تفكر انقلاب اسلامي است. تا ما اين ويروس‌زدايي را انجام ندهيم، آنقدر ضعيف خواهيم شد كه نه در برابر حريف‌هاي قدر كه در برابر حريف‌هاي ضعيف هم خواهيم باخت.»او ادامه داد: «اصولگراهاي ... امروز همان پهلوان‌پنبه‌هايي هستند كه به دوپينگ عادت كردند. با قدرت لابي و تشكيلات، شايسته‌تر‌ها را حذف كردند و نوچه‌بازي راه انداختند و حالا كه عمرشان سرآمده، مي‌خواهند از طريق تئوريزه كردن فساد سياسي‌شان و تسري دادن آن به بدنه اجتماعي؛ احتضارشان را عقب بيندازند. آدرس غلط مي‌دهند كه مشكل ما اجتماعي و فرهنگي است. دوپينگ‌هاي سياسي، دوپينگ‌هاي پروپاگاندايي و تبليغات موقتي هيجاني، بنيه‌ فكري و فرهنگي و اجتماعي بدنه‌ انقلاب را ضعيف كرده و در اين مورد، ما هيچ تعارفي نبايد بكنيم وگرنه روزبه‌روز وضعيت بدترخواهد شد.» حالا به نظر مي‌رسد كه فعالان جريان اصولگرا بيش از پيش در جست‌وجوي راه‌حلي هستند تا بتوانند بر اين شكست‌ها نقطه پاياني بگذارند. آنها از تغيير در نام طرفي نبستند و همان‌طور كه پيش‌تر گفته شد نتوانستند با شيفت از اصولگرا به انقلابي توفيقي كسب كنند. با تغيير ساز و كار از شيخوخيت به جمنا نيز دستاورد چشمگيري براي‌شان حاصل نشد و حالا به سراغ تغيير محتوا رفته‌اند؛ تغييري كه شروع آن با مقاومت طيف گسترده‌اي از همكيشان قاليباف همراه خواهد بود.

تداوم ريزش اصولگرايان معتدل

اما آنچه امروز اصولگرايان از آن رنج مي‌برند تنها محدود به چند باخت سياسي نيست چه آنكه در گذشته اصلاح‌طلبان نيز كم و بيش و با كيفيتي متفاوت چنين وضعيتي را تجربه كرده‌اند و اين از مزاياي گردش قدرت است كه گاه يك جريان را برمي‌كشد و گاه آن را به زير مي‌افكند. يكي از دلايل اين بركشيدن و به زير افتادن خلأ يا يارگيري چهره‌هاي قدرتمند است. جريان اصولگرا از اين حيث به ويژه از سال 84 به اين‌سو دچار خسران بزرگي شده است. از دست دادن چهره‌هاي موثري نظير مرحوم هاشمي‌رفسنجاني، علي‌اكبر ناطق‌نوري، حسن روحاني و حتي افرادي نظير علي لاريجاني و علي‌اكبر ولايتي باعث شده تا عنان تصميم‌گيري‌ها و معين كردن راهبردها در اين جناح در دست كساني قرار گيرد كه عمدتا به لحاظ سابقه انقلابي، توان سياسي و اجماع آفريني، قابل مقايسه با چهره‌هاي جدا شده از اين جريان نيستند. همان سالي كه جناح راست سرنوشتش را با محمود احمدي‌نژاد گره مي‌زد و از مواهب حضورش در قدرت بهره‌مند مي‌شد؛ هجرت چهره‌هاي شاخص و معتدلي چون علي‌اكبر ناطق‌نوري، آغاز زنگ خطري بود كه صدايش نه همان زمان بلكه سال‌ها بعد شنيده شد. البته هنوز هم هستند كساني كه گوش‌هاي‌شان را گرفته‌اند تا اين صداي هشدار‌دهنده را نشنوند. اين تنها شيخ نور نبود كه راهش را از جريان اصولگرايي جدا مي‌كرد اما خلأ اين شخصيت برجسته در جناح راست آنقدر بزرگ بود كه هنوز هم به اعتراف برخي اصولگرايان جبران نشده است. علي‌اكبر ناطق‌نوري همراه با استعفا و كناره‌گيري‌اش از همراهي با اصولگرايان رفته‌رفته از ديگر عرصه‌ها نيز استعفا كرده است و تنها در مواقع حساس ترجيح مي‌دهد نقش‌آفرين باشد. مواقعي نظير انتخابات رياست‌جمهوري كه پشت سر گذاشتيم كه ناطق تمام‌قد در كنار حاميان روحاني ايستاد. جايي درست مقابل دوستان و همراهان دهه‌ها قبل خودش در جامعه روحانيت مبارز. علي لاريجاني ديگر چهره‌اي بود كه اختلافاتش با جريان راست از موضوع برجام نمود پيدا كرد؛ مخالفتي كه از مجلس شوراي اسلامي آغاز شد اما به همان محدود نشد. اين جدايي آغاز‌گر ائتلاف چهره‌هاي نزديك به لاريجاني با جريان مقابل بود و رييس مجلس دهم با اتخاذ اين تصميم سنجيده توانست حيات خود را در سياست تضمين كند؛ برخلاف ديگر شركاي سياسي‌اش در جناح راست. با اين‌حال هيچ كدام از نتايج تلخ انتخاباتي سبب نشد تا جريان اصولگرا راهي براي بازگشت شيوخ و چهره‌هاي معتدل خود باز كند. انتخابات 96 از راه رسيد و اين جريان همچنان ترجيح دارد تا با ابراهيم رييسي به رقابت با روحاني بپردازد؛ رقابتي كه اگر چه اين جريان سياسي تمام توانش را براي معرفي گزينه واحد و تشكل‌يافتگي زير پرچم جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي به كار بست اما جز شكست چيزي برايش به بار نياورد.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=81536

ش.د9601949