راستگرايان دهه هفتاد و اصولگرايان دهه هشتاد و نود پس از عدم موفقيت در انتخاباتهاي اخير براي آنكه بتوانند شانسي براي موفقيت در ميدان سياسي ايران و جلبتوجه افكار عمومي داشته باشند گويا تصميم گرفتهاند قباي اصولگرايي را با عباي انقلابيگري عوض كنند. اين را ميشود در لابهلاي جملات فقها و شيوخ جناح راست ديد. جايي كه بزرگان و بازيگران نامدار طي چند ماه گذشته متفقالقول و برخلاف ادوار هميشگي به جاي آنكه دم از وحدت اصولگرايان بزنند مدام از ائتلاف نيروهاي انقلابي سخن ميگويند. اما به واقع بازگشت به رقابت سياسي راستكيشان ديروز و اصولگرايان امروز تنها در سايه تغيير بيرق و برند اين جناح سياسي ميسر است يا آنكه جناح راست براي جبران مافات و خروج از بن بستهاي موجود و موفقيت در انتخابات 96 بايد طرحي نو دراندازد؟ آيا اصولگرايان نياز به تغيير لباس (فرم) خود دارند يا آنكه بايد فكري به حال فكر (نرم) خود كنند؟
هرچند براي بازخواني وضعيت سياسي و موقعيت اجتماعي اصولگرايان ضروري است تا به فرآيند تاريخي و مديريتي كنشگران اين جريان سياسي اشاره شود اما به حكم ضرب المثل آنچه عيان است چه حاجت به بيان است، ميشود از تكرار مكررات عبور كرد، چه آنكه سر و صداي «واگرايي»، «انشقاق» و «جدايي» دروني جناح راست آنقدر بلند است كه براي شنيدنش نيازي به فال گوش ايستادن نيست. اين همان مسالهاي است كه برخي تحليلگران و سياستمداران اين جريان از سر دلسوزي و آيندهنگري و بيهيچ واهمهاي بارها به آن اشاره كردهاند. اين كنشگران سياسي-اجتماعي با آناليز و كالبدشكافي جناح راست، راهحل نجات را در بازسازي و نوسازي گفتمان و تشكيلات اصولگرايي اعلام كردند اما با توجه به مستندات موجود گويا اين هشدارها و نسخههاي سياسي هرگز خريداري نداشته است.
چه آنكه با توجه به شواهد عقلاي قوم اصولگرا بازهم ميخواهند در انتخاباتهاي پيشرو همان راهي را بروند كه بارها آزمودهاند و به نتيجه نرسيدهاند. راهي كه يك سر آن قرار است به جامعه روحانيت مبارز ختم شود و راه ديگرش هيچ چشماندازي ندارد. اين همان موضوعي است كه دستمايه نگراني جوانهاي معقولِ معتدل جريان اصولگرايي شده است. مديران جناح راست سنتي بر اساس سنت چند دوره گذشته خود ميخواهند جامعه روحانيت مبارز را محور و مدار انتخاب و تصميم سياسي خود قرار دهند و چهرههاي انتخاباتي شان را با عنوان كانديداي انقلابي به ميدان بياورند. اين در حالي است كه اينبار حتي قدرتمندترين و شناسنامهدارترين حزب عضو جناح راست سنتي يعني حزب موتلفه تصميم دارد تا در انتخابات 96 با كانديداي حزبي وارد انتخابات 96 شود. از سوي ديگر احزاب كمسن و سالتر جناح راست مانند ايثارگران، پايداري، رهپويان و... نشان دادهاند كه علاقهاي ندارند تا سرنوشت سياسي خود را در اختيار فقها و شيوخ اين جناح قرار دهند و سر بزنگاهها همواره نقشه خود را دنبال كردهاند.
از سوي ديگر فاصله گرفتن چهرههايي همچون علي اكبر ناطق نوري و علي لاريجاني با هوادارانشان از جناح راست بر مصايب اصولگرايان افزوده است. اين وضعيت اما تنها يك زاويه از زواياي تاريك موجود در جبهه اصولگرايي است. نداشتن كانديداي درجه اول، حذف محمود احمدينژاد از انتخابات، مطالبات رنگين كماني بازيگران سياسي، تخمينها و تحليلهاي اجتماعي- سياسي متفاوت و متضاد، عدم رضايتمندي نسل دوم اصولگرايان از كادر رهبري و فرآيند تصميمگيريها در جناح راست، عقب ماندگي از تحولات اجتماعي و عدم تطبيقسازي، عدم جذابيت گفتماني براي افكار عمومي، پاسخ نداشتن براي نيازها و پرسشهاي روز جامعه، ريزش نيروهاي سياسي و تشكيلاتي، كهولت سن مديران، شعارهاي فاصله گرفته از تحولات روز و... باعث شده تا سازمان بزرگ سياسي اصولگرايان در معرض فروپاشي قرار بگيرد.
همين شرايط دليلي است تا اصولگرايان هر چه سريعتر براي بازسازي و در قدم بعد نوسازي سازمان سياسي و تشكيلاتي خود اقدام كنند، چرا كه هيچ نيروي سياسي اصلاحطلب و معتدلي نيست كه اين اعتقاد را داشته باشد كه مديريت كشور با يك جناح ميسر است. بر اين اساس و با قبول اين واقعيت كه اصولگرايي نيازمند نوسازي يا بازسازي است اين پرسش معنا مييابد كه آيا علايمي جهت درك اين ضرورت از سوي مديران ارشد و كادر رهبري فعلي جناح اصولگرا مشاهده ميشود؟ و اينكه آيا پتانسل موجود در اردوگاه اصولگرايان براي عملياتي كردن اين ضرورت وجود دارد؟روش و مدل نوسازي يا بازسازي گفتمان اصولگرايي چه خواهد بود؟چه فرد يا افرادي مسووليت اين كار را به عهده خواهند داشت؟ آيا افكار با توجه به شرايط موجود به گفتمان اصولگرايي حتي اگر تغييراتي را ايجاد كند، اعتماد خواهد كرد؟ اصولگرايان در اين نوسازي، چگونه فقر تئوريك خود را كه همواره گرفتار آن بودهاند حل خواهند كرد؟ در نوسازي اصولگرايي آيا راستگرايان سياسي با همان مكانيزم پيشين به دنبال وحدت و يگانگي خواهند بود يا آنكه اين جناح از اين پس به شكل كنسرسيومي اداره خواهد شد؟ هياتمديره اصولگرايي جديد متشكل از چه كساني خواهد بود؟
هر چه هست به نظر ميرسد براي ايجاد تحول در جناح راست گذر از چهار مرحله ضروري است:
1- ابتدا تحول و تغيير بايد هواداران جناح را درگير خود كند نه آنكه بر آنها تحميل شود.
2- مسوول تغييرات در جناح اصولگرايي مشخص باشد.
3- روش، مدل و فرآيند ايجاد تغييرات تعيين شود و در مجمع ملي اصولگرايان به راي گذاشته شود.
4- مشخص شود كه تغييرات، باورهاي اصولگرايانه را نشانه خواهد گرفت يا آنكه تغييرات در اين نوع نوسازي تنها ساختاري است.
با توجه به اين راهكارها و پرسشها به نظر ميرسد كه بازسازي و نوسازي اصولگرايي جداي از تغيير كادر رهبري و غربالگري مديريت اين جناح نياز به تغيير مدل فكر كردن و تصميم گرفتن مديران اين جناح دارد. اصولگرايان اگر تصلب رفتاري را با نوانديشي مبادله كنند و با پوستهشكني دست از داشتهها و نداشتههاي سياسي امروز خود بردارند و «هيبت و هويتي» مدرن از خود به نمايش بگذارند، بيترديد ميتوانند تحليل و تخميني دقيق از وضعيت امروز جامعه ايراني داشته باشند و آنگاه كه جغرافياي ذهني خود را منطبق بر مقتضيات زمان تغيير دهند ميتوانند به راهحلهاي مدرني براي رسيدن به ائتلاف سياسي و ارايه حرفهاي نو به افكار عمومي دست يابند. به واقع اين ظرفيت در حال حاضر در جريان اصولگرايي مشاهده ميشود؟
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=57224
ش.د9504779