تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۵۷۸
حرفها و خاطرات جالب علی‌محمد بشارتی:
مقدمه: دکتر علی محمد بشارتی از چهره‌های مشهور جریان راست یا اصولگرایی امروز است که در دولت دوم آیت‌الله هاشمی، وزیر کشور بود و خواندن رای مردم به آًقای خاتمی در سال ۷۶ را نشانه سلامت وزارت کشور می‌داند. او همانند گذشته اصولگرایان را انقلابی‌تر از اصلاح‌طلبان می‌داند و حتی معتقد است اگر امام زمان(عج) همین امروز ظهور کنند برای کمک به نهضت عظیم خود، دست روی اصولگرایان خواهد گذاشت. در این گفت‌وگو، دکتر علی‌محمد بشارتی از مخالفتش با کاندیداتوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌گوید و هشدار‌هایی که به آیت‌الله داده است. بخشهایی از گفت‌و‌گوی شفقنا با دکتر علی‌محمد بشارتی را در ادامه بخوانید:
(روزنامه مردم‌سالاري - 1396/07/22 - شماره 4437 - صفحه 7)

* ‌شما در یکی از گفت‌وگوهایتان برای بیان تفاوت دو جناح چپ و راست به مثال ادعای دو زن درباره مادر یک کودک بودن و حکم امام علی (ع) که در پی آن مادر واقعی شناسایی شد، اشاره و استدلال کردید که چون جناح راست، انقلاب را از آن خود می‌داند برای همین حتی اگر حقی از آنها ضایع شود، نجابت به خرج می‌دهند. هنوز هم راستی‌ها را انقلابی‌تر از چپی‌ها می‌دانید؟ با توجه به اینکه برخی معتقدند مرز اصلاح‌طلبی و اصولگرایی کمرنگ شده و مثلا آقای روحانی راست، مورد حمایت آقای خاتمی اصلاح‌طلب قرار می‌گیرد، یا آقای لاریجانی مورد حمایت اصلاح‌طلبان است، فکر می‌کنید راستی‌ها، اصلاح‌طلب‌تر شده‌اند یا اصلاح‌طلبان به مرزهای اصولگرایی نزدیک‌تر شده‌اند؟ یا دیگر مفهومی به نام چپ و راست یا اصولگرا و اصلاح طلب وجود حقیقی ندارد و صرفا با نوعی تحزب و رفیق سالاری بدون مبنای فکری روشن و مبتنی بر منافع مواجه هستیم؟

** چون به تازگی دهه‌ اول محرم را پشت سر گذاشتیم و هر روز تعلق به امام حسین(ع) دارد به خصوص این ایام، به ساحت امام حسین(ع) سلام می‌کنیم. سوالی که کردید سوال جوهری و میدانی است و پاسخ به این سوال راحت نیست. تقسیم بندی مدیران سیاسی کشور به اصولگرایی و اصلاح‌طلبی مساله عارضی نیست بلکه یک حقیقت است اما باید توجه داشته باشید که اصولاً علوم انسانی خیلی پایه‌ علمی ندارد؛ چون تحصیلی نیست. تقسیم کردن به راست گرا یا چپ گرا، یا اصولگرا و اصلاح‌طلب یا عناوین مختلف دیگر چون جنبه‌ سیاسی دارد، ثابت نیست. مثلاً از زمان‌های بسیار قدیم ما می‌گفتیم دو دوتا چهارتا، این ریاضی است. در دوره ما همین است در زمان سقراط و خوارزمی هم همین بوده. چرا می‌گویند دو دوتا چهارتا؟ چون عدد دو تنها عددی است که مجذور و مجموع آن یکی است. چه دو دوتا چهار تا، چه دو بعلاوه‌ دو می‌شود چهار. اما امور سیاسی ثابت نیست.

الان ایام ماه محرم است، ما در تاریخ عاشورا و واقعه‌ کربلا به طور عینی با این تقسیم‌بندی‌ها روبرو هستیم. یک شخصی مثل شمر که در سپاه امام علی (ع) بود در جنگ صفین مجروح می‌شود، مجروح جانباز است اما به خوارج می پیوندد و در کربلا بزرگ‌ترین جنایت ممکن را انجام می‌دهد. «اللهُمَّ الْعَنْ أبَا سُفْیانَ وَ مُعَاوِیَهَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعَاوِیَهَ و عبیدالله ابن زیاد و عمر بن سعد و شمرا» و یک شخصی هم مثل زهیر، عثمانی مذهب و ضد شیعه است اما در کربلا جانبازی می‌کند. یا مهم‌تر از این، حر است که جلوی کاروان امام حسین(ع) را گرفت و آقا را نگران و ناراحت کرد اما «حر» توبه و عذرخواهی کرد و نخستین کسی هم بود که اجازه گرفت و به جنگ رفت.

حالا اگر شما می‌خواهید مثال بزنید در کشور خودمان این وضعیت را بسیار می‌بینید. اما واقعیت امر این است که اصولگراها نه در تعریف سیاسی بلکه در میدان اعتقادی قطعاً از اصلاح‌طلب‌ها مومن‌تر، متدین‌تر و اصولگراتر هستند و پاسداری‌اشان از مبانی انقلاب از همه آشکارتر و روشن‌تر است و تردیدی در این نیست؛ اما مصداق این اصولگرایی مهم است و اختلافی که وجود دارد، همین است. اصلاح‌طلب یعنی چه؟ یعنی کسی که این چارچوب‌های فکری را قبول ندارد و دلش می‌خواهد در همه چیز اظهارنظر داشته باشد و تجدیدنظر کند.

خب معلوم است که چنین عنصری قابل تحمل نیست، اما مصداق این را باید پیدا کنیم. چون اگر به اصلاح‌طلبان بگوییم شما اصلاح‌طلب هستید و اصلاح‌طلبی در قاموس امور سیاسی یعنی این، عذرخواهی می‌کند و می‌گوید من اصلاح طلب نیستم. می‌گوییم اصولگرا یعنی کسی که چارچوب‌ها را دربست قبول دارد؛ می‌گوید ما هستیم. اما وقتی در عمل می‌خواهد صحبت کند به حاشیه می‌زند و حرف دارد، به قول معروف برای اصلاحات نظر می‌دهد. به نظر من حتماً اصولگراها به خدا و امام حسین(ع) نزدیک‌تر هستند، قطعاً اگر آقا امام زمان(عج) همین امروز ظهور کنند، برای کمک به نهضت عظیم خود دست روی اصولگرایان خواهند گذاشت.

* یکی از افتخارات شما این است که با وجود گرایش به جناح دیگر، رای مردم به آًقای خاتمی را خواندید و این را نشانه سلامت و استقلال وزارت کشور می‌دانید. در آن زمان انتقادهایی نسبت به عملکرد شما بود که مثلا از قول شما بیان شده بود مردم چون توان تشخیص صلاحیت افراد را ندارند، از علما تقلید کنند و این در آن فضا به عنوان گرا دادن شما برای رای‌آوردن آقای ناطق نوری تعبیر می‌شد؛ الان که سالها از آن زمان می‌گذرد آیا در دلتان ترجیح می‌دادید رای به نفع آقای ناطق نوری باشد؟ آقای هاشمی چطور؟ آیا دولت وقت دوست داشت ادامه دهنده دولت، شخصی نزدیک‌ به آقای هاشمی باشد؟

** اگر ما یک حرف زدیم هنوز هم پای آن ایستاده‌ایم. ما هنوز هم اگر یک جا برویم و جمعی باشد و امام جماعت نباشد، ما را جلو می‌اندازند؛ یعنی مردم هنوز ما را عادل می‌دانند. چرا من این را گفتم که آنهایی که نمی‌دانند از آنهایی که می‌دانند بپرسند؟ بروید صحیفه‌ امام را بخوانید، این حرف امام است. می‌گویند آنهایی که نمی‌دانند از بزرگترها بپرسند، از کسانی که می‌دانند بپرسند. آیا معنی این حرف، این است که بروید به شخص خاصی رای بدهید؟ نه! امام آیا اینطور خواستند؟ تا روز آخر هم هیچ کس نفهمید که رأی امام چیست. ما هم پیرو امام هستیم.

از من می‌پرسند که مردم به چه کسی رای بدهند من می‌گویم خودشان می‌دانند. آنهایی که می‌دانند رأی می‌دهند، آنهایی که نمی‌دانند از دیگران بپرسند. چه اشکالی دارد؟ حالا من می‌گویم، فردا انتخابات است. مردم حتماً در انتخابات شرکت کنید و به هرکس که دوست دارید رای بدهید و اگر هم نمی‌دانید از کسانی که وارد هستند، بپرسید. اشکالی دارد؟ من به وظیفه‌ای که داشتم عمل کردم. این را دوست و دشمن می‌دانند. آن زمان مرحوم کیومرث صابری که مجله‌ گل آقا را در می‌آورد صریح نوشته بود «بنویسید خاتمی بخوانید ناطق».

* ‌به نقل از یکی از آقایان.

** نه! خودش طناز بود. من به او زنگ زدم گفتم این چه حرفی است؛ در جامعه تشویش ایجاد می‌کنید. در آستانه‌ انتخابات سمینار استانداران تمام شده بود و ما خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. من عرض کردم «در راستای اعتقادات خودمان، بنده به عنوان وزیر کشور هرکس از صندوق بیرون آمد اسمش را می‌خوانم. برای من هیچ کدام فرقی نمی‌کند». من درست است اصولگرا هستم و علاقه‌ شخصی من به این است که فلان کس رأی بیاورد اما این آیا تاثیری در مدیریت من به عنوان مسؤول انتخابات می‌گذارد؟ نه! دلیل آن هم نتیجه‌ انتخابات بود.

* ‌تحت فشار قرار گرفتید؟

** اصلاً.

* ‌گفتید پای آن ایستادید، هزینه‌ای دادید یا خیر؟

** اصلاً. آن کس که اصلاح‌طلب بود آفرین گفت، نه یک بار صدبار؛ هنوز هم می‌گویند. آن‌که اصولگرا بود اگرچه شاید به نتیجه‌ انتخابات چندان راضی نبود اما در دل باز هم آفرین گفت که بالاخره یک نفر از خودمان نشان داد که باید انسان از آرای مردم صیانت کند. هنوز هم مردم دوم خرداد را یادشان است.

* ‌چرا یادشان مانده است؟

** دو موضوع بود یکی اینکه بالاخره آقای خاتمی انتخاب شد. دوم اینکه سال ۷۶ به لحاظ سیاسی سال بسیار ویژه‌ای بود، بسیاری از اصلاح طلبانی که قلم در دستشان بود، گفتند که قرار است تقلب شود. این هم عادت بدی است که وقتی یک اصولگرا در وزارت کشور است روزنامه‌ها می‌نویسند که می‌خواهد تقلب شود. اما وقتی اصلاح طلبان وزیر بودند روزنامه را بخوانید این حواشی را شاهد نبودیم، دلیل من همان است. در آستانه‌ انتخابات دوم خرداد ۷۶ یک روز صبح آقای هاشمی به بازرسی ستاد انتخابات رفته بودند، من منزل بودم.

آمدم دفتر زنگ زدم گفتم چه شده بود آقای هاشمی؟ گفتند که به نفع شما شد. گفتم چرا؟ گفت که من عمداً به شما نگفتم که وقتی نیستید به آنجا بروم. من نه تنها هیچ زمینه‌ای برای این شبهه‌ای که عده‌ای ایجاد کردند، ندیدم بلکه از تک تک آنها هم پرسیدم، گفتند که وزیر کشور گفته است ما برابر قانون عمل کنیم و وظیفه ما هم عمل به قانون است. آیت‌الله هاشمی گفت به نفع شما شد چون اگر شما بودید ممکن بود آنها حر‌ف‌هایی داشته باشند اما نتوانند بزنند اما به من همه‌ حرف‌ها را زدند.

* چطور مدیریت کردید که تنش و فشار کم بود و وقتی مردم برای شادی به خیابان‌ها آمدند، مدیریت شد و برخوردی صورت نگرفت؟

** البته بی‌شک خدا کمک کرد. اگر ما انتخابات برگزار کردیم، خدا لطف کرده است. یک اسلحه بگیرید فشارگذاری بکنید، گلن گدن هم بکشید، خلاصی ماشه هم بگیرید، شکاف درجه را با نوک مگسک تنظیم کنید. شلیک که کنید به هدف می‌خورد. اگر انتخابات را برگزار کردیم فریب نخوریم که خدا لطف کرد. دوم اینکه هیچ تردیدی نیست که اینجا کشور امام زمان(عج) است و حضرت ولی‌الله اعظم امام زمان از این کشور حمایت می‌کند. سوم این‌که حوصله‌ ما زیاد است. مقام معظم رهبری به کرات در مورد اهمیت دادن به مردم سخن گفتند که شعور عمومی مردم اشتباه نمی‌کند ما هم به این معتقد هستیم. چهارم این‌که چه کسی، کجا و کدام قانون به من گفته است که آقای وزیر شما که اصولگرا هستید چقدر خوب است که یک اصولگرا رأی بیاورد. من یک خاطره برای شما بگویم. در انتخابات مجلس پنجم، آقای ناطق رییس مجلس بودند و خانم فائزه هاشمی هم کاندیدا بودند.

از سی نماینده بیست و هشت نماینده به دوره‌ دوم رفتند. دو نفر بیشتر در دوره اول رأی نیاوردند. خانمِ مرحوم آیت الله هاشمی زنگ زدند و به من تندی کردند. من هم خیلی دیر عصبانی می‌شوم. معروف هستم، یعنی کسی به راحتی نمی‌تواند مرا در امور شخصی عصبانی کند، اما در امور سیاسی گارد می‌گیرم. خانم مرحوم هاشمی به من زنگ زد که چرا دختر من رأی اول داشته و شما او را دوم اعلام کردید؟ به من خیلی برخورد. گفتم خانم اولاً اطلاعات شما دقیق نیست، در مسائل سیاسی ورود نکنید. بعد هم ما سه وقت خبری که بیشتر نداریم. ساعت ۸ صبح، ۲ بعدازظهر و ۹ شب، ممکن است بعد از ۸ صبح که اخبار رادیو و تلویزیون تمام شد در جمع‌بندی آرا در ۲ یا ۳ سه ساعت دختر شما اول شده باشد؛ این‌که برای ما ملاک نیست.

ساعت ۱۰ یا ۹ می‌گویند از شهر ری رأی‌ها که آمد فلان کس جلو بود، اما ما تجمیع می‌کنیم. از شهریار هم رأی‌ها را می‌آوریم، از شمیران هم می‌آوریم. رأی از مراکز مختلف می‌آوریم و تجمیع می‌کنیم. ساعت یک تا یک و نیم به رادیو و تلویزیون می‌دهیم و آنها تا ساعت ۲ می‌خوانند. تا ساعت یک و نیم جمع‌بندی آرا برای ما مهم است، آنجا ممکن است دختر شما عقب بیفتد. بعد تلفن را قطع کرد و آیت‌الله هاشمی زنگ زد. گفت موضوع چه بوده؟ ماجرا را گفتم. گفت خب چه اشکال دارد؟ من هم گفتم به خانمتان بگویید. در ضمن برای من چه اهمیتی دارد آقای ناطق اول شود یا دوم.

داستان دیگری را تعریف کنیم که در انتخاباتی دیگر در همان دوره مساله تشابه اسمی پیش آمد، قانون می‌گوید که اگر دو نفر از کاندیداها تشابه اسمی دارند چه کار کنیم. در آن دوره آقای عبدالله نوری هم کاندیدا بود. رأی‌ آن دو نفر مشخص شد اما ۵۱۱ رأی ماند که روی آنها نوشته شده بود «نوری». ‌خب قانون می‌گوید مطابق با آرایی که رای آوردند به اینها بدهید. دو سوم آقای ناطق نوری رأی آورده بود و یک سوم آقای عبدالله نوری. من اجتهاد کردم؛ چون حقوق خواندم. گفتم آقای نوری شما به چه اسمی مشهور هستید؟ گفت ما روز عاشورا که به شهرستان نور می‌رویم و نذری می‌دهیم، می‌گویند نوری‌ها اینجا بنشینند و محمودآبادی‌ها این طرف.

گفتم آقای ناطق هیچ کس شما را به نوری صدا نمی‌کند، شما به ناطق معروف هستید. پس همه‌ رای‌ها را به آقای عبدالله نوری دادم. منِ اصولگرا رأی‌ها را به یک اصلاح‌طلب دادم. وقتی به آقای هاشمی گفتم خیلی تعجب کردند. ما قسم نخوردیم که فلان شخص رأی بیاورد و زیر پرچم او جمع شویم. ما پاسدار ارزش‌ها هستیم. یکی از ارزش‌ها این هست که «قول الحق ولو على انفسکم» «حق بگویید و از حق پاسداری کنید ولو به زیان شما باشد» و ما عملاً این کار را کردیم.

* ‌در سال ۹۲ مشاور سیاسی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودید، در آن سال آیت‌الله هاشمی رفسنحانی برای انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت نام کردند اما شورای نگهبان ایشان را ردصلاحیت کرد. آقای هاشمی درباره ثبت نام با شما مشورت کردند؟ صرف نظر از این که مشورتی با شما شده باشد یا نه نظر شما چه بود؟ بعد از ردصلاحیت واکنشی داشتند یا خاطره‌ای دارید از آن روزها که ایشان جمله‌ای در این باره گفته باشند؟ ردصلاحیت ایشان را چقدر در پیروزی آقای روحانی موثر می‌دانید؟

** اولاً این انقلاب با هیچ کس عهد اخوت نبسته که من چون در فلان پست هستم تا روز قیامت و آخر باید این باشم. نه! دوما؛ آقای هاشمی دوست داشتند در انتخابات شرکت کنند با من هم مشورت کردند. من به ایشان گفتم کاندیدا نشوید رأی نمی‌آورید. گفت از کجا می‌دانی؟ گفتم که من در فضای جامعه هستم. شما اقبالی برای این کار ندارید. گذشت تا آخرین روزی که روز ثبت نام بود. اتفاقی من با ایشان ملاقات داشتم. وقتی رفتم دیدم دفترشان پر از سیاسیون است. تا ما وارد شدیم یکی از معاریف که اسمشان را نمی‌آورم گفت: خیلی خوب شد آمدید، بروید آقای هاشمی را متقاعد کنید که ثبت نام کنند. گفتم آقا، فشار به ایشان نیاورید. فضا فضای مناسبی برای ایشان نیست.

* ‌یعنی آن جمعیت سیاسی آمده بودند که آیت‌الله هاشمی را متقاعد کنند که ثبت نام کنند؟

** بله! بالاخره رییس دفتر ایشان آمد و گفتند که آقای هاشمی منتظر شما هستند. آیت‌الله هاشمی به من گفتند آقای بشارتی خوب شد آمدید، ته نظر شما چیست برای این که من ثبت نام کنم؟ گفتم آقای هاشمی یک نفر یک لیوان جلو دهانش گرفته می‌خواهد بخورد و به من می‌گوید بفرمایید، من چه بگویم بفرما چه بگویم نفرما، آب را می‌خورد. لیوان را اینجا نگذاشته که شما بخورید! مثل این چایی. اگر قصد دارید ثبت نام کنید، بروید ثبت نام کنید، مخالفت من اثر ندارد. اما اگر نظر من را می‌خواهید من مخالفم.

گفت حالا خیلی از دوستان که الان بخشی از اینها را دیدید می‌گویند که ثبت نام کنید. گفتم سایه شما مستدام و آمدم بیرون. هیچ وقت کوتاه ترین ملاقات من با مقامات این اندازه نبود. چون آقای هاشمی بلافاصله برای ثبت نام رفتند. به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم که دارید تند می‌روید، خبرگان را از شما می‌گیرند. آقای هاشمی گفت نمی‌توانند بگیرند، اما از ایشان گرفتند! گفتم آقای هاشمی ریاست مجمع تشخیص را هم از شما می‌گیرند، که دیگر هیچی نگفت.

* ‌چرا اینها را به ایشان گفتید؟

** به ایشان گفتم فضای جامعه ایجاب می‌کند که با مردم همسو و هم صدا باشید اما احساس این است که شما غیر از این هستید. خب در حالی که آقای هاشمی بعدها گفت عشق من آقا (مقام معظم رهبری) است اما به نظرم خیلی با تاخیر این را گفتند. حالا به هر حال ایشان از دنیا رفتند، خدا رحمتشان کند.

* خاطره‌ ناگفته‌ای هم اگر از ایشان دارید بفرمایید؟

** نه همین خاطره ناگفته ما بود. من دوست نداشتم ایشان با آن همه سابقه اینطوری شوند. از من هم به عنوان مشاور سیاسی توقع این بود که مسائل سیاسی را به ایشان منتقل کنیم. در انتخابات دور قبل، خودمان ستاد تشکیل دادیم و در ستاد ایشان نرفتیم. به هر حال اگر قبول داریم که مردم صاحب انقلاب هستند باید به رأی مردم بها دهیم. اینطور نیست که اگر به من رأی دادند میزان رأی مردم است و اگر ندادند پس تحت تاثیر قرار گرفتند. نه، آحاد مردم درست عمل می‌کنند. حالا چه به احمدی نژاد رأی دهند چه به آقای خاتمی! زمانی به آقای خاتمی اقبال کردند بعد از ۸ سال گفتند نه. چرا نه؟ برای این‌که هیچ یک از هواداران آقای خاتمی رأی نیاورد.

گفتند بگذارید حالا ببینیم ایشان چه کار می‌کنند.‌ آقای احمدی نژاد هم همینطور شد. آقای احمدی نژاد چهارسال اول خوب عمل کرد، مردم راضی بودند؛ اما به یکباره در چهارسال دوم عوض شد، من نمی‌دانم او چه گرایشی و موضعی دارد، چه در خیال دارد و چه تصمیمی دارد. من در دوره‌ اول مجلس ۵ یک تومانی خرج کردم، آن هم بابت تبلیغات نبود، بلکه پستچی می‌آمد که به من گفتند آقای بشارتی این پستچی یک فرد مستضعفی است کمکش کن، من هم ۵تومان به او دادم. اما الان می‌دانید هزینه تبلیغات چقدر می‌شود؟ دو میلیارد تومان! برای شهرستان‌ها هم یک میلیارد تومان.

خب اینها می‌خواهند چه کار کنند، افرادی که با این پیش زمینه و با این همه هزینه به مجلس می‌روند می‌خواهند چه کار کنند! چرا حقوق نماینده‌ها، پنج، شش، هفت و هشت میلیون تومان است. این حقوق ثابتشان هست، یک چیزی هم بابت هزینه‌ سفر و اجاره‌ خانه می‌گیرند. این افراد بقیه هزینه تبلیغات را از کجا می‌آورند. حقوق چهار سال آنها بر اساس ۵ میلیون تومان حقوق می‌شود ۲۵۰ میلیون تومان، از یک میلیارد کم کنیم می‌شود ۷۵۰ میلیون. این ۷۵۰ از کجا در می‌آید؟ البته بسیاری مودب، مومن و انقلابی و وفادار به اصول هستند، اما بعضی‌ها نه. این تبلیغات هزینه دارد و این هزینه‌ها خیلی زیاد است. من احساس خطر می‌کنم.

* ‌بخشی از سوال قبلی را پاسخ ندادید؛ آقای هاشمی بعد از رد صلاحیتشان واکنشی داشتند؟

** من واکنش تندی از ایشان ندیدم. رأی شورای نگهبان را زیر سوال نبرد که حالا هواداران آنها به خیابان بیایند و خدایی نکرده رأی ایشان ریزش کند. ایشان مساله را پذیرفتند و عکس العملی نداشتند. من خاطرات بد زیاد دارم که وقتی یکی رد صلاحیت شد تظاهرات کردند، یکی رای نیاورد به خیابان‌ها رفتند و اموال دولتی را از بین بردند.

* از کار کردن با آقای هاشمی چه خاطره‌ای دارید؟

** آقای هاشمی خیلی ساده و عادی بودند. روز بعد هم آمدند سرکار و مشغول کار شدند یعنی پذیرفتند که شورای نگهبان به هر دلیلی نتوانسته صلاحیت ایشان را احراز کند.

* رد صلاحیت آقای هاشمی در پیروزی آقای روحانی تاثیرگذار بود؟

** حالا نمی‌توانیم این را بگوییم اما بالاخره بخشی از آحاد مردم به آقای هاشمی علاقمند بودند و اگر دعوت کردند که به آقای روحانی رای بدهید مردم هم پذیرفتند. آقای روحانی هم به عنوان دکتر حسن روحانی یک شخصیت وجیه المله‌ با سابقه‌ طولانی بودند مجموع اینها دست به دست هم داد و مردم ایشان را انتخاب کردند. تقریباً ۵۰ درصد آراء به ایشان رأی دادند. آقای احمدی نژاد هم رد صلاحیت شدند.(باخنده)

* شما به عنوان یک چهره از نیروهای اصول گرا، جایی گفته‌اید آقای احمدی‌نژاد مردمی بود و مردمی ماند در حالیکه شورای نگهبان وی را ردصلاحیت کرد و برخی چهره‌های اصولگرا حمایت خود را از وی برداشتند چرا که برخی تصمیمات وی را در تقابل با رویکردهای ولایت فقیه تعریف کردند، شما چطور؟ دلیل ردصلاحیت وی را چه می دانید؟ اصولگرایان مرز خود با جریان آقای احمدی‌نژاد را تعریف کرده‌اند؟

** چرا شما اینطوری صحبت می‌کنید که چرا آقای احمدی نژاد رد صلاحیت شدند؟ آقای احمدی نژاد یک آدم معمولی است. باید بگویید که چرا ایشان از اصولگرایی خارج شد که بشود به شما جواب داد.

* خب چطور می‌شود یک شخصی که ۸ سال رییس جمهور بود و به قول شما مردمی بود، رد صلاحیت شود؟

** جواب شما را دادم، در منطق می‌گویند هیچ چیزی ثابت نیست جز همین جمله که «هیچی ثابت نیست». بشر در حال تغییر و تبدیل هست. یا به طرف کمال می‌رود یا به طرف نقص. مثال می‌زنم یک میوه برای اینکه بوجود بیاید فرآیندی دارد. از زمانی که گل می‌دهد، گل ترکیب شده از چهار قسمت، کاسبرگ و گلبرگ و پرچم و مادگی. کاسبرگ چیزیست که وقتی غنچه هست آن را در بر می‌گیرد، گلبرگ همان چیزی که رنگ گل متعلق به آن است، پرچم میله‌هایی است که در داخل گل می‌بینید، مادگی هم وسط گل است. مادگی از سه قسمت تشکیل شده، کلاله، خامه، تخمدان، به آن برجستگی بالا کلاله می‌گویند. دانه‌ گرده که روی پرچم است، دانه‌ گرده روی میله‌ها قرار می‌گیرد؛ باد یا زنبور یا حشرات پایشان آلوده می‌شود و روی مادگی می‌روند.

مادگی چسبناک است. این گرده که روی این قرار گرفت از مواد آن استفاده می‌کند و ریشه می‌دواند، از طریق خامه وارد تخمدان می‌شود و آنجا را پرورش می‌دهد همه گلدان و بساط می‌ریزد الا تخمدان آنجا هم کم کم بزرگ میشود اول رنگش سبز است بعد یواش زرد می‌شود بعد قرمز می‌شود و رنگ‌های مختلف و به شکل سیب و گلابی و هلو به کمال می‌رسد که آن را می‌چینیم و اگر آن را نچینیم کم کم پلاسیده می‌شود و فساد پیدا می‌کند و گندیده می‌شود و می‌افتد. تا آن موقع که در حال رسیدن بود مسیر کمالیه بود، بعد از آن هم مسیر نقصیه است. بشر هم همین است، ما یا به طرف کمال یا به طرف نقص می‌رویم. کسی ثابت نیست. بالاخره انسان یک حرکت جوهری و یک حرکت ظاهری دارد. حرکت جوهری انسان همیشه هست، اگرچه ظاهری نباشد.

من تا به امروز خوب عمل کردم مردم می‌گویند زنده باد بشارتی، فردا خلاف عمل کنم مردم می‌گویند مرگ بر بشارتی. تقصیر مردم نیست. «گفت عیب از دل من هست که مثل دل تو نیست». بد عمل کردی! چرا باید ۹ روز از رهبری قهر کنی و بروی در خانه بنشینی، چه کسی به تو اجازه داده است؟ تو رییس جمهور مملکت هستی؛ اگر مقام معظم رهبری به شما گفت مصلحت نیست و فلان شخص را باید عوض کنی باید از ایشان قهر کنی؟ این همه مقام معظم رهبری از شما حمایت کرد، ندیدی؟ یادت رفت؟ مردم یادشان است، شما یادتان رفت. حافظه‌ عمومی هیچ وقت پاک نمی‌شود. شما اصولگرایی را رها کردی و هر کس غیر از ایشان هم اصول را رعایت نکند با همان طوفانی که سرکار آمده با طوفان شدیدتر اوت می‌شود.

* همان رها کردن. چرا رسیدگی نشد؟ بطور مثال من در دفتر شما تخلفی می‌کنم و کارمند شما هستم، دو حالت دارد یک وقت است با تذکر درست می‌شود، یک وقت است نمی‌شود، می‌سپارید به کسانی که به تخلف ما رسیدگی کنند. دادستان کل کشور چندبار مصاحبه کردند و گفتند که ایشان پرونده دارد. اما بعد از ۴ سال اصولگرایانی از ایشان حمایت کردند چرا بعد از همان ۹ روز خانه نشینی، اصولگرایان صریح‌‌تر موضع خود را هم نسبت به شخص ایشان هم جریانی که وجود دارد، مشخص نکردند؟

** بالاخره شاهکار شورای نگهبان بود که با شجاعت صلاحیت ایشان را رد کرد. این بالاترین حکم محکومیت ایشان است، بالاتر از این می‌خواهید؟ کار قوه‌ قضاییه کار مخفی است برابر قانون نمی‌توانند رأی یا حکم هیچ پرونده‌ای را اعلام کنند مگر این‌که قانون بگوید؛ علاوه بر آن موارد را نمی‌توانند بگویند فقط حکم را می‌توانند بگویند. قوه‌ قضاییه کار خود را انجام می‌دهد. من ورود به این قسمت نمی‌کنم چون به بحث من ربط ندارد و به سوالی که من می‌توانم جواب بدهم ارتباط ندارد. می‌توانید از قوه‌ قضاییه بپرسید. تا آنجا که من خبر دارم پرونده‌ ایشان مفتوح و در حال بررسی است.

* در زمان دفاع مقدس قائم مقام وزیر خارجه بودید و حواشی قطعنامه ۵۹۸ را می‌دانید. چه روندی طی شد تا نظام به سمت پذیرش قطعنامه پیش رفت؟ آیت‌الله هاشمی در پذیرش قطعنامه چه نقشی داشتند و جمله ایشان خطاب به امام که من را محاکمه و اعدام کنید اما جنگ را پایان دهید چه نقشی در رسیدن به این تصمیم داشت؟ در زمان پذیرش قطعنامه بین مسوولان اختلاف نظر‌هایی وجود داشت و برخی ادامه جنگ را مفید می‌دانستند و برخی پایان جنگ را. شما جزو کدام دسته بودید و چه خاطره ای از آن ایام و آن دیدگاه ها و تفاوت نظرها دارید؟ چقدر مردم از این اختلاف دیدگاه‌ها مطلع شدند و چرا آن زمان چندان شفافیتی در این زمینه وجود نداشت که پس از سال‌ها هنوز محل بحث است؟

** پاسخ به این سوال، تا ظهر کار دارد و خیلی زمان نیاز دارد و شما به اندازه‌ کافی ما را تخلیه کردید. جواب گرفتید. انشالا موفق باشید.

* پس چند سوال کوتاه شخصی بپرسم. چرا در عرصه‌ سیاسی کم حضور دارید؟

** شما من را نمی‌بینید. ۱۵ سال است در ۲۲ بهمن همه کانال‌های تلویزیون از ما دعوت می‌کنند. زمانی که آقای دکتر روحانی اینجا بود تلویزیون خودش می‌گفت که ما بیشترین مصاحبه را با شما داریم.

* فعالیت سیاسی روزمره منظورم است؟ در حوزه‌ سیاسی و در میان اصولگرایان و نشست و همایش‌هایشان.

** به نشست اصولگراها نمی‌روم؛ نمی‌خواهم زینت المجالس باشم.

آدم باید چیزهایی را قبول داشته باشد، من نمی‌روم، برای چه بروم؟ به چه دلیل؟ یک زمان هست که مثلاً یک نظر انقلابی و مشورتی است خب می‌روم اما نمی‌خواهم زینت المجالس باشم.

این کتاب تألیفات من است، من ۳۵ جلد کتاب دارم. این کتاب تازه از چاپ درآمده و هنوز هم توزیع نشده است. این کتاب دیوان شعر من است به نام «شهد شعر» پشت جلد آن شعری برای همسرم گفتم. اینکه در مورد خانم، یک فرد سیاسی شعر گفته باشد خوب هست یا نه؟ اولین غزل این دیوان برای همسرم است که پشت جلد هم آوردم.

اسم غزل «حسن دیرپا» است.

خواهم تو را چنان که لب تشنه آب را

از دیدگان مست و خرابت شدم خراب

با یاد تو شرار به قلب من افتاد

تشبیه تو به زهره و ماه هست اشتباه

پرسند گر نشان تو ای حسن دیرپای

شمع و شرار و شکر شور و شعور و شهد

روی و نگاه و خنده و لطف و کلام و مهر

ریزد اگر زباغ رخت قطره‌ای به باغ

لرزد ز موج گیسویت این دل شبانه روز

گویم به وقت خنده‌ات ای عشق صد غزل

مستم چنان که هیچ نخواهم شراب را

باری سراغ گیر تو حال خراب را

یادت ربود روز و شب از دیده خواب را

رخسار تو نموده خجل آفتاب را

گر افکنی زچهره نازت نقاب را

شعرو شُکوه و شِکوه و شرب و شراب را

عشق و قرار و دوزخ و مستی و خواب را

آرد به رقص گلشن و مشک و گلاب را

دریا گرفت از دل من پیچ و تاب را

سازم به بوی وصل تو صد شعر ناب را

من در تلویزیون هم گفتم بهترین زن عالم را من دارم. تعجب می کنید؟

* ‌گفتید یک روز هم مرخصی نگرفته‌اید. خانواده را به سفر نمی‌بردید؟

** سفر سیاسی! ما بچه داشتیم نفهمیدم چه وقت رفتند ثبت نام کردند، چه وقت رفتند درس خواندند، کارنامه گرفتند. تمام زحمات را خانم کشید. ما شهرستانی بودیم کلی مهمان از شهرستان برایمان می‌آمد خانم زحمت کشیدند خدمت کردند و یک پشتیبان نیرومندی برای ما بودند.

* ‌ارتباط شما با دولت آقای روحانی و دکتر روحانی چطور است؟

** با آقای دکتر روحانی در مجلس اول در کمیسیون دفاع بودیم. مقام معظم رهبری رییس بودند ایشان نایب رییس و ما هم منشی. دوستی ما طولانی است.

* این ارتباط الان هم ادامه دارد؟

** بله.

* سابقاً ایشان اینجا بودند.

** بله. سالیان دراز اینجا بودند. الان هم ارتباط داریم.

http://www.mardomsalari.net/4437/page/7/24001

ش.د9602859