اکبر هاشمیرفسنجانی رخت سفر بربست و به لقاءالله پیوست. پیرامون سرگذشت و سرنوشت او خیلیها گفتهاند و نوشتهاند. بسیار بعید است فصل اظهارنظر درباره وی، با یک سال و دو سال و ١٠ سال و ٢٠ سال پایان یابد. این شیخ اکبر تیزهوش، پرحوصله، مبارز و مصمم، کسی نبود که دوست و دشمن از وصف او بگذرد. روزها و سالها خواهد گذشت اما کنشگران سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، امنیتی، دیپلماسی، نظامی و دیگر بخشهای اجرائی و مدیریتی کشور، نمیتوانند یاد و نام او را از زبان و قلم خود بیندازند. هاشمیرفسنجانی، با سه نسل از وابستگان به انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن، سروکار داشت و نسل چهارم، بدون اینکه رابطهای کاری با او داشته باشند، بهوفور تصویر او را دیده و نام وی را شنیده است.
این نسل هم به مرور کنجکاو خواهد شد و خواهد پرسید: این مرد کارگزار، معتدل، منتقد و مقاوم چه کسی است که حتی به چشم و گوش نوجوانان، بسیار آشناست. از اکبر هاشمیرفسنجانی- آیتالله آگاهتر از بسیاری از همسنوسالهای خود- افزونتر از آنچه در این یک هفته گفتهاند و نوشتهاند، میتوان سخن گفت. او سیاستمداری بهتماممعنا (با تعریف امروزی از سیاستمدار) بود. بهگونهای رفتار میکرد که اگر مخالفانش سنگی به سمت او پرتاب میکردند، بدون اینکه به پیشانیاش برخورد کند، به سمت سنگانداز بازمیگشت. او حوزویای بااستعداد و پرکار بود که اگر در زندان هم بود، تفسیری بر قرآن به نام تفسیر راهنما در مجلدات زیاد داشت.
او مدیری توانمند بود که اگر میگذاشتند، بهتر از گذشته، کشور و انقلاب را به درجهای از بالندگی اقتصادی ميرساند تا از تولید فقير- به هر شکلی- جلوگیری كرده و اقتصاد بیمار ایران را درمان و به شکلی آبرومند، به سامان درميآورد؛ چراکه او فرد توانمندی بود و در همه بخشهای اقتصادی کشور اعم از صنعت، معدن، کشاورزی، تجارت و خدمات، به میزانی که یک رئیسجمهور فهمیده باید بداند، آگاهی داشت.
درباره این آیتالله سیاستمدار و این دولتمرد پرآوازه، نکاتی چند را یادآوری میکنم:
١- هاشمی، همانند سایر چهرههای سیاسی و مذهبی که در کشور مسئولیتهای سطح بالا داشته و دارند، یک زندگی پرفرازونشیب برخوردار داشته که خلاصهوار میتوان گفت: وی به سال ١٣١٣ خورشیدی در بهرمان از بخش نوق شهرستان رفسنجان، در خانوادهای بهنسبت متمول چشم بر جهان گشود. وی از کودکی در زادگاه خود به تحصیل علوم حوزوی و اسلامی پرداخت. در جوانی به قم آمد و تحصیل را در حوزه علمیه این شهر ادامه داد. ٣٠ساله بود که نهضت امام خمینی آغاز شد. چون زاده کویر بود، سری پرشور و ناسازگار داشت؛ بنابراين بدون دلهره، عاقبتاندیشی و عافیتطلبی، به نهضت نوپا پیوست. در ١٥ سال مبارزات اسلامی، هم رنج زندان، شکنجه، جنگ و گریز با ساواک را تحمل کرد و هم از امکانات مالی خود بهره گرفت و به سیروسیاحت در اقصی نقاط گیتی پرداخت.
در این فاصله، یعنی از آغاز مبارزات تا پیروزی انقلاب اسلامی، به تبلیغ و ترویج آموزههای اسلام انقلابی و نیز فعالیتهای اقتصادی دست میزد. جمعا هفت بار به زندان افتاد. با سایر گروههای مبارز، مانند سازمان مجاهدین خلق هم همکاری میکرد. روزهای سخت قیام به ایستگاه آخر رسیده بود که از طرف رهبری انقلاب، آیتالله العظمی خمینی، به عضویت شورای انقلاب درآمد. هنوز جمهوری اسلامی شکل نگرفته بود که ساماندهی بعضی از امور انقلاب، ازجمله در رابطه با اعتصابات شرکت نفت، به عهدهاش گذاشته شد. سابقه مبارزاتی به اضافه قدرت مدیریت و تیزهوشی هاشمیرفسنجانی، به مرور در همان آغاز پیروزی انقلاب از وی چهرهای به نمایش گذاشت که او را سرآمد سیاستمداران و مدیران اجرائی معرفی میکرد.
به همین دلیل از ابتدا به مهمترین ارگانهای نظام اسلامی وارد شد و در رأس تعدادی از این ارگانها قرار گرفت. هاشمی از سال ١٣٨٩، به جز ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام که هفتهای یک بار تشکیل میشد، مسئولیت خاص دیگری نداشت؛ اما در هفت سال آخر عمرش، در دیدارهای تقریبا هرروزه با بخشهای گوناگون جامعه، از خود تصویری عرضه کرد که نشان میداد مردی بسیار کارآزموده، همهجانبهنگر و آرامشبخش است.
آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی، عصر روز یکشنبه ١٩ دی ١٣٩٥، به دلیل ایست قلبی، چشم از جهان بربست و دو روز بعد با بدرقه بیش از سه میلیون نفر از مردم تهران، در کنار مقبره بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به خاک سپرده شد.
٢- اکبر هاشمیرفسنجانی، تنها سیاستمداری بود که مسئولیتهای مهم و متنوعی را در تعدادی از اصلیترین ارگانهای حاکمیت ایران پس از انقلاب تجربه کرد. به جز آیتالله خامنهای که در دوران مسئولیتپذیریاش دو رکن مهم کشور و انقلاب، یعنی ریاستجمهوری و رهبری را در دست داشت و دارد، کس دیگری را - غیر از هاشمیرفسنجانی- سراغ نداریم که به مسئولیت بیش از یک ارگان طرازاول رسیده باشد؛ اما این هاشمیرفسنجانی بود که چندین مسئولیت درجهاول در اختیار داشت. به این فهرست نگاه کنید:
عضویت شورای انقلاب اسلامی (١٣٥٧ تا ١٣٥٩)، سرپرستی وزارت کشور (١٣٥٧ تا ١٣٥٨)، ریاستجمهوری اسلامی ایران (١٣٦٨ تا ١٣٧٦)، ریاست مجلس خبرگان رهبری (١٣٨٦ تا ١٣٩٠)، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام (١٣٦٨ تا ١٣٩٥)، امامجمعه موقت تهران (١٣٦٠ تا ١٣٨٨)، نماینده امام در شورای عالی دفاع (١٣٦٠ تا ١٣٦٧)، جانشین و فرماندهی کل قوا (١٣٦٧ تا ١٣٦٨)، بنیانگذار و رئیس هيئت مؤسس و هيئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی (١٣٦١ تا ١٣٩٥).
با داشتن چهار مقام: ریاست مجلس شورای اسلامی، ریاستجمهوری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و بالاخره فرماندهی عالی جنگ در دوران دفاع مقدس، هاشمیرفسنجانی را باعث و بانی بسیاری از موضوعات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی در ٣٥ سال گذشته ایران میدانند؛ بههمیندلیل کسانی که بعد از درگذشت او، اظهارنظر کردهاند، بر این نکته اتفاق نظر داشتهاند که هاشمیرفسنجانی، يكي از تأثیرگذارترین شخصیتهای سیاسی بعد از امام خمینی در ایران بوده است.
جز این، برخورداری از چنان مسئولیتهای سنگین و گرفتاریهای ناشی از آن، هر لحظه ممکن است فرد مسئول را از پای درآورد؛ اما دیدیم و دیدند که او هیچگاه احساس خستگی نکرد و اگر هم در مقاطعی خسته شده بود، خستگی خود را به رخ مردم نکشید؛ بلکه بهگونهای رفتار میکرد که همچنان پرتوان و نیرومند است. تصمیم برای شرکت مجدد در انتخابات سال ٩٢، زمانی که سن او به ٨٠ سال نزدیک میشد، گویای این نشاط کاری و حوصله اداره مجدد قوه مجریه است؛ آنهم در شرایطی که یکی از مخالفان سرشناس او، در هشت سال، مملکت را در سراشیبی خطرناکی قرار داده بود.
خلاصه اینکه در نظام جمهوری اسلامی، از بدو پیروزی تاکنون، کسی پیدا نشده که در تمام مواضع اداری، تقنینی، مصلحتی، اجرائی و نظامی کشور، به جز قوه قضائیه، سالها کار کرده و اثرگذار باشد. نباید فراموش کرد که هاشمیرفسنجانی در جریان فعالیت سیاسیاش به حزب و تشکیلات هم توجه داشت. عضویت در هیئت مؤسس حزب جمهوری اسلامی و مشارکت در تأسیس جامعه روحانیت مبارز تهران، ازجمله توجهات آن مرحوم به کارهای فوق برنامه بود.
٣- اکبر هاشمی، پیش از آنکه یک سیاستمدار و دولتمرد باشد، یک عالم دینی و دانشاندوخته حوزه علمیه قم بود. از این موضع به مبارزه کشیده شد و نتیجه مبارزه او و دیگر روحانیون و دانشگاهیان و بهمرور همه مردم ایران، تشکیل حکومتی بود به نام جمهوری اسلامی که هاشمیرفسنجانی از کارگزاران و سیاستمداران درجهاول آن به حساب میآمد؛ اما اگر پیروی آیتالله خمینی را انتخاب نمیکرد و همانند بسیاری از علما و فضلای حوزه قم و دیگر حوزههای مشهد و اصفهان و تبریز و اهواز و کرمان و...، کنج عافیت برمیگزید و فقط درس میخواند و منبر میرفت و شاگرد پرورش میداد و امامجماعت میشد و در سن ٦٠، ٧٠سالگی، رساله عملیه منتشر ميكرد، به دلیل استعداد و پشتکار بالايی که داشت، امروزه چهبسا که یک سروگردن از اعاظم حوزه قم، بزرگتر بود.
در حالي که چنان نکرد و چنین نشد؛ اما مانند یک عالم دینی، فرصتها را غنیمت شمرد و تفسیر قرآن نوشت و زندگی ائمه اطهار را تدوین كرد و پشت هر تریبونی، آموزههای اسلامی را به مخاطبان خود و نیز به افکار عمومی منتقل میکرد. او با همه گرفتاریهای اداریای که داشت، وجهه آخوندی خود را در عمر خویش از دست نداد؛ اگرچه او بهعنوان یک روحانی پیشتاز، کارهايی کرد که شاید بعضیها آن را پسند حوزهها نمیدانستند؛ اما ابايی نداشت که در لباس روحانیت، اقدامات غیرمعمول انجام دهد؛ مثلا در برههای از زندگیاش، برای تقویت مال خود و جبهه مبارزه، به ساختمانسازی روی آورد و بسازوبفروش شد. چندی نیز به سفرهای دور و نزدیک مانند آمریکا و اروپا و آفریقا رفت و با دنیای غرب و شرق آشنا شد.
اگر بگویند که سابقه کاری ساختمانسازی و سفر به دور دنیا، او را برای اداره جامعه آمادهتر کرده است، سخن به گزاف نگفتهاند. بهیقین نمیتوان فرضهايی برای یک انسان، با مشخصههای تعریفشده در نظر گرفت و سوابق او را با فرضهای خود سنجید و گفت اگر وی این کار را نمیکرد و فلان کار را میکرد، چه میشد و چه نمیشد. اکبر هاشمیرفسنجانی، نمیتوانست به مبارزه با دربار پهلوی وارد نشود یا نمیتوانست به امام خمینی اقتدا نکند؛ زیرا هم روحیه فعالیتهای اجتماعی داشت و هم شجاعت مبارزه داشت و هم از توانايی تحمل رنجهای مبارزه برخوردار بود. چنین کسی خانهنشین و گوشهگیر و بیتوجه به اطراف خود نمیتوانست باشد؛ اما میتوانست هم درس بخواند، هم مبارزه کند و هم به فعالیتهای اقتصادی روی بیاورد. پس انتظار اینکه طلبهای با مشخصات هاشمیرفسنجانی به زمین و زمان بیاعتنا باشد و در نهایت به مرجعیت برسد، انتظار بیجايی است.
٤- اکبر هاشمیرفسنجانی، به دلیل تنوع مسئولیتهايی که داشت، از مخالفان و منتقدان سرسخت و بیپروايی هم برخوردار بود. بدونشک نمیتوان کارگزار، دولتمرد، سیاستمدار یا عالمی دینی را پیدا کرد که در رفتار و گفتارش اشتباهی نداشته باشد؛ پس هرکسی که میاندیشد و کار میکند، مخالف و منتقد دارد؛ اما هاشمیرفسنجانی طیف وسیعی از منتقدان و مخالفانی دارد که هر دستهای از آنها، دلایلی موجه یا غیرموجه برای مخالفت خود با او دارند. بد نیست به اینگونه افراد و گروهها اشارهای داشته باشیم.
الف: دستهای از مخالفان مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی که اتفاقا در این چندروزه از طریق رسانههای خارجی، مخالفت دیرینه خود را بازگو کردند، مخالفان اساس جمهوری اسلامی ایران هستند. برای اینگونه افراد تفاوتی ندارد که هاشمیرفسنجانی خدمت کرده است یا خیانت! چون در سرنگونی شاه بینقش نبوده و چون در تأسیس جمهوری اسلامی مشارکت داشته و چون تئوری ولایت فقیه را پسندیده، با او مخالفت سرسختانه دارند.
شنیده شده که این مخالفان معاند، آغاز جنگ تحمیلی و ادامه آن را به او نسبت دادهاند. حتی بسیاری از اقدامات قوه قضائیه را کار وی معرفی میکنند؛ درصورتیکه میدانیم مرحوم هاشمیرفسنجانی، هرگز هیچ مسئولیتی قضائی نداشته است. روشن است که این مخالفان، به گروه سلطنتطلبان و گروههايی که علیه انقلاب قیام مسلحانه کردهاند، وابستهاند یا از ابتدای پیروزی انقلاب، کینهای از او در دل دارند. مجموع این افراد، با همه رفتارها و گفتارها و عملکردهای هاشمیرفسنجانی مخالف بوده و هستند.
ب: گروهی از مخالفان و منتقدان هاشمیرفسنجانی، درون جمهوری اسلامی هستند که به دلیل منش سیاسی آن مرحوم، با او مسئله داشته و دارند.
هاشمیرفسنجانی، اگرچه از جناح چپ حزب جمهوری اسلامی بود، اما در دو دهه اول بعد از پیروزی، در جناح محافظهکار یا اصولگرا تعریف میشود. البته هیچگاه به تندروی در جناح متعلقه، مشهور نبود. در آن موقع، جناح خط امام که بعدها به اصلاحطلبان معروف شدند، با ایشان به مخالفت برخاستند و عملکرد و نقطهنظرات او را زیر سؤال بردند. این مخالفت، بهخصوص در هشت سالی که او سکان قوه مجریه را بر عهده داشت، بیشتر بود. البته هاشمیرفسنجانی هم در کابینه دو دوره ریاستجمهوری خود، کمتر از مذهبیهای جناح چپ استفاده میکرد. بهخصوص در دور دوم ریاستجمهوری خود، چند چهره مشهور خط امامی را که در دولت اولش داشت، حذف کرد و به جای آنها از چهرههای کاملا راست، استفاده كرد:
علیمحمد بشارتی به جای عبدالله نوری در وزارت کشور، ابتدا علي لاريجاني و سپس مصطفی میرسلیم به جای محمد خاتمی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هاشمیگلپایگانی به جای مصطفی معین در وزارت فرهنگ و آموزش عالی مشغول به کار شدند.
هرچند در اواخر دوره دوم ریاستجمهوریاش، عدهای از وزرای او، به جناح اصلاحطلب تمایل پیدا کرده و تشکلی به نام «کارگزاران سازندگی» را پایهریزی کردند. به واسطه رويكرد برخي وزراي او در آن دوره روشنفکران در تنگنا قرار گرفتند و نیروهای کارآمد بازگشته از میدانهای دفاع مقدس با مشکلاتی روبهرو شدند. این شرايط البته زمینه حماسه دوم خرداد ٧٦ را فراهم کرد که در پس آن گشایشهايی برای جامعه ایران پیدا شد و تحولی شگفتآور در حوزه فرهنگ و سیاست، رخ داد. پس از دوم خرداد، مطبوعات تا حدودی افزایش یافته و آزاد شدند.
از اینجا بود که برخي اهالی قلم و روشنفکران، به افشاگری علیه هاشمیرفسنجانی و دولت او شدت بخشیدند؛ به خصوص که هاشمی قصد کرده بود، بعد از قوه مجریه، مجددا به قوه مقننه بازگردد؛ بنابراین کاندیدای نمایندگی مجلس ششم شد. برخي رفتارهاي سیاسی او در دولتهای پنجم و ششم و تلاش گسترده رسانههای متعلق به اصلاحطلبان، اولین شکست را در زندگی سیاسی هاشمیرفسنجانی رقم زد. البته رأی لازم برای ورود به مجلس را به دست آورد، اما در قبال رقبای خود عقبنشینی کرد و به مجلس ششم نرفت. این رویداد نشان داد مخالفان و منتقدان او، افرادی نقشآفرین و جدی هستند. هشت سال در عصر اصلاحات به این شکل سپری شد.
موسم انتخابات ریاستجمهوری نهم فرارسید. رئیسجمهور عصر سازندگی که به سردار سازندگی شهرت یافته بود، دوباره قصد بازگشت به قوه مجریه كرد، اما این بار هم به دلایلی چند، از رفتن به کاخ ریاستجمهوری بازماند. یکی از این دلایل استقبالنکردن جناح اصولگرا و دلخوشنبودن جناح اصلاحطلب از ایشان بود. رقیب هاشمیرفسنجانی در مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری دهم، محمود احمدینژاد بود که جناح راست، آسمانوریسمان را به هم دوخت تا فردی با مشخصات مغایر با هاشمیرفسنجانی، به مدیریت قوه مجریه برسد و در نهایت چنین شد.
ج: هاشمیرفسنجانی، در جریان انتخابات خرداد ٨٨ که حوادثي را در پي داشت، به سمت اصلاحطلبان تمایل نشان داد. از آن پس تا پایان عمر که هفت سال به درازا کشید، به عنوان یک سیاستمدار معتدل و طرفدار صلح و آشتی ملی ظاهر شد و با ترتیبدادن دیدارهای تقریبا هر روزه، نقطهنظرات خود را بیان میکرد. این امر، منتقدان افراطی و تندخوی او را به میدان رسانهها کشاند و هر لحظه از هر بدگويی و اتهام و افترا علیه هاشمی و خانوادهاش دریغ نمیکرد و او با خونسردی تمام و با آرامش مثالزدنی، در مقابل هجمههای گسترده علیه خود، مقاومت نشان میداد.
در این بیش از هفت سال، همه رسانههای در اختیار جناح راست و نیز سایتهای فراوان داخلی و خارجی، هرچه در توان داشتند برای مخالفت و دشمنی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت به کار گرفتند، اما سودی نبردند. خلاصه اینکه مرحوم هاشمیرفسنجانی، مخالفان و منتقدان سرسخت و بدخیمی داشت که در لباسهای گوناگون او را میکوبیدند، اما او در مقابل آنها حرکتی نمیکرد، به همین دلیل است که آیتالله ابراهیم امینی، در پیام تسلیتش، مرحوم آیتالله هاشمی را مظلومتر از شهید بهشتی معرفی كرد.
٥- اکبر هاشمیرفسنجانی، همانند تمامی متفکران و مجریان عالم، در رفتار و گفتار خود چنان بود و چنان کرده که انتقاداتی مهم به او وارد بوده و اتفاقا ضرورت دارد که دوستان و هوادارانش از فضای احساسات بیرون آیند و نقدهای خود را همانگونه که خودش میپسندید، بنویسند تا مخالفان او نپندارند که ما چشممان را بر حقایق و واقعیتها میبندیم.
اما ایراداتی که بنده در این دو، سه دهه از برخوردها و عملکرد آیتالله هاشمیرفسنجانی دیدهام و قابل نقد میدانم، متعدد است. فعلا به دو مورد از آنها اشاره میکنم. قبل از آن لازم است یادآوری کنم، تصویری که فعلا از آیتالله هاشمیرفسنجانی در اذهان دوستان و دوستداران او وجود دارد، همانا تصویر انسانی معتدل، طرفدار مردم، عاری از کیش شخصیت، آزادیخواه، مخالف سانسور و ایجاد محدودیت، سازگار با دنیای خارج و دارای نظر احترامآمیز به مخالفان است؛ بنابراین من میخواهم، گذشتههای دور او را با تصویر امروزیاش منطبق کنم. اگر منطبق نشد، ایرادات و انتقادات به او را درست ارزیابی میكنم.
اما انتقاد: وقتی آقای هاشمی، دولت اول خود را به مجلس سوم برای رأی اعتماد معرفی کرد، از او پرسیدند که این افراد، هیچکدام چهره سیاسی نیستند، پاسخ داد این کابینه، کابینه کار است و من خودم به اندازه کافی سیاسی هستم. در واقع ایشان اساس برنامههایش را بر کار و اقتصاد و عمران متمرکز کرد. همین امر باعث شد که مسائل سیاسی و فرهنگی و به خصوص امنیت داخلی و وضع روشنفکران و فرهیختگان به حاشیه رانده شود. دست برخي دستگاههاي غيرفرهنگي، برای هر نوع برخورد با منتقدان و اهل فرهنگ، باز بود. جز این، دست برخي از اين دستگاهها برای ورود به تجارت داخلی و خارجی نیز باز شد که بسیار نامناسب و پرمخاطره بود. در رابطه با مسائل فرهنگی، گامهای مؤثری برداشته نشد. به خاطر دارم وقتی در استانداری خراسان خدمت میکردم، آقای هاشمیرفسنجانی به مشهد آمد و در پنج روز به سراسر استان رفت؛ افتتاح کرد، جلسه گذاشت، سخنرانی کرد، کلنگ زد، همهاش در بخش سازندگی و عمران و اقتصاد بود. در این پنج روز هیچ برنامهای برای بخش فرهنگ نداشت. در صورتی که فرهنگ مردم، بعد از جنگ تحمیلی، نیازمند توجه جدی بود.
http://www.sharghdaily.ir/News/112678
ش.د9503770