در سالهای اوج دوران اصلاحات، یکی از نشریات نزدیک به انصار حزبالله بهطور متناوب در بخش طنز خود، جملهای را درباره حزبی از گروههای ١٨گانه جبهه دوم خرداد تکرار میکرد: «راهنمای راست میزند، اما به چپ میپیچد». مطایبه مستتر در این جمله آنهم در عصر «دو قطبی»های قطعی سیاسی، تعجببرانگیز نبود چه اینکه همواره در دوگانگی سیاسی، ارتباطگیری یک تشکیلات سیاسی با هر دو جناح کشور امری ناپسند تعبیر میشود. این هم از فرازوفرودهای عالم سیاست در ایران است که ٢٠سال بعد از رسمیشدن نام «کارگزاران سازندگی ایران»، رئیس شورای مرکزی آن، معاون اول دولتی شود که اتفاقا بهدنبال تحقق همین رؤیاست؛ اینکه نیروهای کارآمد کشور در سطوح کلان دستگاه اجرائی گردهم آیند و از ظرفیت نیروهای درون سامانه سیاسی - بدون توجه به تابلو حزبی آنان- و البته در صورت دارابودن شرط «میانهروی»، بهره گرفته شود. دولتی که اگرچه از واژه «دولت ائتلافی» پرهیز میکند اما شمایی از آن را داراست.
نام این حزب اصلاحطلب ناخودآگاه با دولت سازندگی و آیتالله هاشمیرفسنجانی پیوند خورده است. نهفقط به این دلیل که فرزندان وی، برادرش و پسرعموی همسرش یعنی سیدحسین مرعشی، از اعضای مؤسس یا عضو شورای مرکزی آن بوده و هستند بلکه به سبب مقطع تولد، ضرورتهای منجر به شکلگیری و البته مشی حرکتی آنکه بسیار به شیوه موردعلاقه آیتالله نزدیک است، کارگزاران تنه به نام رئیسجمهور دوران سازندگی میزند. از همان روزهای انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز، میشد حدس زد باقیماندن آیتالله هاشمی در «جامعه روحانیت» با وجود ساختار فکری نامنطبق او با علمای روحانی اصولگرا، دوام و بقا نداشته و پیوندها در این تشکیلات سنتی شکسته خواهد شد. پس از پایان دهه اول انقلاب و تغییرات کلی سیاسی بعد از سال ٦٨ در کشور، تصور عمومی این بود که کناررفتن جناح چپ از فعالیتهای رسمی، یکدستی سیاسی را ثمر خواهد داد.
پیروزی قاطع آیتالله هاشمیرفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری پنجم و اتفاقات انتخابات مجلس چهارم که با رد صلاحیت ٤٨ نماینده جناح چپ در دور سوم و تعدادی دیگر از فعالان سیاسی این جریان، مجلسی با اکثریت قاطع راست شکل داد، ماهعسل این جریان سیاسی قلمداد میشد. حتی هاشمیرفسنجانی برای پرهیز از مواجهه با مجلس چهارم، نام سه وزیر نزدیک به جناح چپ را از کابینه پیشنهادی دوم خود حذف کرد. بااینهمه مشخص بود که مخالفتهای صورتگرفته توسط برخی نمایندگان مجلس با برنامههای رئیسجمهور دوران سازندگی، در یک جایی سر باز خواهد کرد و درست در همین بزنگاه، کارگزاران متولد میشود.
البته پیش از این، آیتالله هاشمیرفسنجانی در خطبههای نماز جمعه سال ٦٩، موضوعی را مطرح کرده بود که برخی فعالان سیاسی، آن را بهشدت مورد انتقاد قرار دادند: «از مناظر زیبا استفاده کنیم. در یکی از چیزهایی که در جامعه ما انحراف وجود داشت و متأسفانه هنوز اصلاح نشده، این بود که در این مملکت، هر جای خوشآبوهوا و منظره، تعلق به طاغوتها و رفاهطلبها داشت و جاهای غیرمناسب همیشه مالِ مسلمانها بود. شمال شهر و مناطقِ لبِ دریا مالِ آنها بود، مناظر خوب، مراتع و جنگلها و کوهستانها را آنها تصرف میکردند... فرهنگی وجود دارد مبنی بر اینکه آدمهای متدین و مقدس و حزباللهی زندگیشان برابر است با جاهای بدمنظره و بیزینت و نامناسب... اصلا باید مانور تجمل باشد نه تجمل فوق حساب، آن زیباییهایی که هست. خب الان اینجوری نیست و قبول کنید که در بعضی مساجد که آدم میرود، وقتی که اجتماع هست، بوی عرق پاها، انسان را آزار میدهد».
شکلگیری مجلس پنجم
بهمنماه سال ٧٤ و در آستانه انتخابات مجلس پنجم، ١٦ وزیر، معاون و چهره نزدیک به آیتالله هاشمیرفسنجانی، بیانیهای منتشر کرده و در آن، خود را «خدمتگزاران سازندگی» نامیدند. این اعلان حضور در انتخابات مجلس و حمایت از تعدادی کاندیدا بود. قرارنگرفتن نام تعدادی از چهرههای نزدیک به هاشمی در فهرست جامعه روحانیت مبارز، جرقه این اختلاف را از قبل زده بود. جناح راست بهشدت نسبت به این اعلام موجودیت، واکنش منفی نشان داده و آن را مصداق دخالت دولت در انتخابات قلمداد کردند. تهدید به استیضاح وزرای امضاکننده بیانیه، نخستین تهدید نمایندگان مجلس چهارم و رسانههای در اختیار آنها بود. رهبر معظم انقلاب در آن مقطع از وزرای دولت سازندگی خواستند تا از حضور در این تشکیلات، کنارهگیری کنند. ١٠ وزیر دولت ششم، چنین کردند و شش چهره دولتی باقیمانده، پنج معاون رئیسجمهور و شهردار وقت تهران یعنی غلامحسین کرباسچی، بیانیه دیگری منتشر کردند که عنوان «کارگزاران سازندگی» را پای خود داشت.
انحصاریبودن عنوان «خدمتگزاران سازندگی»، مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفته بود و برای پرهیز از این شائبه، «جمعی از کارگزاران سازندگی» فهرست مورد نظر خود را ارائه کرد. در آن مقطع دو جریان سیاسی تازهوارد به میدان رقابتهای قدم گذاشته بودند؛ «کارگزاران سازندگی» و «جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی» با محوریت آیتالله محمدیریشهری و حضور چهرهای مانند احمد پورنجاتی. هدف اصلی این دو گروه، مخالفت با انحصار در مجلس چهارم و جلوگیری از پیروزی مجدد جریان مقابل در مجلس پنجم بود. نیروهایی که روزگاری به یکی از دو جریان چپ و راست نزدیک بودند اما تحولات مقطع پایان جنگ، ناکامی ایدههای اقتصادی چپ و فروپاشی شوروی سابق، تفکرات آنها که بهعنوان حامیان اقتصاد آزاد را در موضع برتر قرار داده بود. «راست مدرن»، «جناح میانه»، «گروه٦»، «فنسالاران» و «تکنوکراتها» عناوینی بود که به این جریان نسبت داده میشد.
تبار تکنوکراتها در ایران عصر جدید را به تأسیس دارالفنون نسبت میدهند؛ نیروهایی تحصیلکرده و دارای تفکر و مهارت که در مقاطعی به انسجام نسبی رسیدهاند اما در بیشتر اوقات، به شکل غیرسازمانمند عمل کردهاند. پیوند خوردن آنان به یکدیگر در دوران سازندگی، سرانجام به شکلگیری«حزب کارگزاران سازندگی» انجامید که تشکیلات با رویکرد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را ضرورت دوران دانسته و بهدنبال حضور در ساحت رسمی کشور از طریق انتخابات بود. در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ظهور رسمی تکنوکراتها با سالهای پس از جنگ تحمیلی و آغاز دوران سازندگی همزمان شده و رئیسجمهور دوران سازندگی که تا سال ٧٤ همکاری با جناح راست را در پیش گرفته بود، با افزایش فشارها پیرامون جهتگیری اقتصادی دولت و جذب سرمایهگذاری خارجی، خرج خود را از جناح راست سوا کرد.
«عباس عبدی»، از تحلیلگران سیاسی، نزدیک به چپ، همان روزها شکلگیری کارگزاران را به معنای پایان ماه عسل جناح راست ارزیابی کرد. در آن مقطع، جناح چپ ابتدا قصد ارائه فهرست انتخاباتی بهویژه در تهران داشت اما بازهم فضا را مناسب ندید. بااینحال، تعدادی چهره نزدیک به گروههای خط امام در سراسر کشور، به صورت منفرد کاندیدا شدند. دبیر کل وقت مجمع روحانیون مبارز، ترکیب مجلس پنجم را بهنفع کارگزاران نظام دانست و گفت: «این افراد که تحت عنوان کارگزاران نظام قصد معرفی نامزد دارند، نیروهای انقلابی، وفادار نظام و خدمتگزار مردم هستند و باید حضور آنها را در انتخابات به فال نیک گرفت... اگر جامعه ما سیاسی نباشد، فاجعه است؛ تأیید گروه خدمتگزاران به این معنا بوده است که این گروه داخل نظام هستند». رسول منتجبنیا، از دیگر اعضای مجمع روحانیون مبارز هم تعبیر تندی درباره فضای سیاسی آن مقطع داشت، اما از حضور کارگزاران استقبال کرد: «در شرایطی که گروههای پیرو خط امام دعوت مسئولان را برای شرکت در انتخابات رد کردند، حضور کارگزاران سازندگی نظام، فضای سیاسی کشور را باز و مناسب کرد».
کارگزاران، سومین انشعاب در راست سنتی محسوب میشد. «جامعه روحانیت مبارز» از دل حزب جمهوری اسلامی و «مجمع روحانیون مبارز» از جامعه روحانیت منشعب شدند. بااینحال، دیدگاههای راستگرایان همان بود که بود و باز هم در مقطعی دیگر، با جدایی فکری یکی از اعضای محوری خود یعنی هاشمیرفسنجانی و حلقه یاران او مواجه شد. اسدلله بادامچیان، از اعضای ارشد جمعیت مؤتلفه، تعبیر خاصی درباره این جدایی دارد: «یک تشکل نامرئی و مخفی، حالا آشکار شده است و کسانی که بهعنوان کارگزاران نظام بیانیه امضا کردهاند و از زمان دولت مهندس موسوی بهصورت یک تشکل مخفی عمل کردهاند. جمعیت مؤتلفه اسلامی از ورود تعدادی از کارگزاران نظام به صحنه انتخابات به شرط آنکه از موقعیت خود برای رسیدن به اهداف استفاده نکنند، استقبال میکند.
اما اقدام گروه ریاستجمهوری ناقض قانون اساسی است و حضور بخشی از مجریان دولتی در انتخابات و معرفی نامزد از طرف آنها، بخشی از دولت را در مقابل سیر جریانهای سیاسی و نامزدهای منفرد یا مربوط به سایر تشکلها قرار میدهد و این امر این تلقی را در ذهن مردم یا حداقل بخشی از مردم پدید خواهد آورد که مجریان و مسئولان دولت، مجلس را تابع خود میخواهند». ١٥٠ نماینده راستگرای مجلس چهارم هم تشکیل کارگزاران، آن هم به بهانه اعلام حمایت از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و حمایت از رئیسجمهور وقت را توهین به مجلس ارزیابی کردند: «در حالی این مجلس شعار حمایت از حجتالاسلام آقای هاشمیرفسنجانی، این شخصیت مهم انقلاب را مطرح کرد و در عمل نیز بدان پای فشرد که از داخل و خارج به ایشان حمله میشد. این آقایان [تشکیلدهندگان کارگزاران سازندگی] با تنگنظری اعلام کردند دوران رشد، بلوغ و کمال مجلس با پایان ریاست جناب آقای هاشمی (بر مجلس)، سپری است.
درحالیکه در تاریخ چهار دوره قانونگذاری، کارنامه مجلس چهارم در امر توجه به کارشناسی آن هم کارشناسی سازمانیافته با هیچکدام از دورهها قابل مقایسه نیست. چگونه این آقایان که مشروعیت کار خود را از مجلس چهارم گرفتهاند، به بهانه دفاع از سازندگی، چنین جسارتی را روامیدارند درحالیکه برنامه دوم توسعه مانند برنامه اول مصوب مجلس شورای اسلامی بوده است». فهرست کارگزاران بهاضافه نیروهای منفرد جناح چپ، اقلیتی توانا را در مجلس پنجم شکل دادند که مؤثرترین اقلیت مجالس پس از انقلاب شناخته میشود. از فائزه هاشمیرفسنجانی، حسین مرعشی، شهربانو امانی و یدالله طاهرنژاد از کارگزاران گرفته تا عبدالله نوری، حسین انصاریراد، مجید انصاری، مصطفی معین و... از گروههای نزدیک به چپ بر کرسیهای مجلس نشستند.
شیوههای نوین کارگزاران در تبلیغات انتخاباتی هم مزید بر علت شده و جناح راست را با نوعی غافلگیری مواجه کرده بود هر چند اکثریت در دست آنان باقی ماند. حجتالاسلام ناطقنوری هم که در دوره پنجم، ریاست پارلمان را تجربه کرد، در خاطرات خود به انتخابات مجلس پنجم اینگونه پرداخته است: «در جامعه روحانیت در رابطه با مجلس پنجم، قبلا کار کارشناسی انجام و فهرست هم تهیه شده بود. همچنین قرار شد در شورای مرکزی جامعه روحانیت، رأیگیری مخفی یا علنی هم برای انتخاب عدهای انجام شود. تا اینکه مطرح شد جریانهای دیگری هم هستند و میخواهند فهرست دهند. استنباط من این است - ظاهرا با آقای هاشمی- صحبت کرده بودند و تصمیم داشتند یک تشکیلاتی راه بیندازند و فقط به دنبال بهانه بودند توجیهی برای تشکیلاتشان بیابند. آقای هاشمی گفتند «عدهای هستند که خواستهایی دارند و اگر شما به خواستههایشان عمل کنید، آنها فهرست نخواهند داد. در غیراینصورت، آنها اقدام به تهیه فهرست میکنند».
خواسته آنها این بود حداقل پنج نفر از افرادی را که معرفی میکنند ما در فهرست خودمان قرار دهیم. واقعیت این است که از قبل برنامهها ردیف بود و آنها هم کسانی را پیشنهاد داده بودند که ما نمیتوانستیم همه را به راحتی قبول کنیم. آقای هاشمی ادامه دادند: «آقایان امامیجمارانی، توسلی، محمدعلی انصاری، محجوب و یک نفر دیگر که بعدا گفتند عبدالله نوری است»، ابتدا اعضای جامعه این اسامی را نپذیرفتند و بیان کردند که بعضی از اینها از مجمع روحانیون هستند، مگر آنها کسی از ما را در فهرستشان میگذارند، ولی درعینحال میگفتیم اگر هم قرار شد اینها بیایند، یک هماهنگی میشود و جریانی به وجود نمیآید. به دنبال این رفتیم که ببینیم جریان چیست؟ خودم به آقای امامیجمارانی تلفن کردم.
ایشان گفت: «من اصلا کاندید نیستم و نمیخواهم به مجلس بیایم؛ آقای توسلی و آقای انصاری هم همینطور؛ بنابراین معلوم شد اصلا موضوع چیز دیگری بوده است و آن بحث کارگزاران بود که آقای هاشمی آنها را مطرح کرده بود... یقینا درباره این جریان قبلا برنامهریزی و مطالعه شده بود، زیرا یک حزب به این زودی تشکیل نمیشود و نمیتواند به این سرعت آنچنان سریع وارد میدان شود و تبلیغات گستردهای راه بیندازد. آقای هاشمی در یک مقطعی، به من گفتند: «فائزه -دختر ایشان- را هم در فهرست بگذارید».
من گفتم اصلا جامعه روحانیت با این تفکر نمیسازد... . کارگزاران به این نحو تشکیل و مدتی بعد هم وارد میدان تخریب شدند. حداقل تخریب آنها این بود که با پول زیادی، روزنامه «بهمن» را راه انداختند که آقای مهاجرانی در آن حرفها و حملاتی علیه من داشتند. از جمله اینکه مطلبی را با عنوان «آرزوخواهی لیک اندازهخواه» در ارتباط با من نوشته بودند... وقتی کارگزاران وارد شدند، با حجم عظیمی از تبلیغات، جامعه روحانیت را بایکوت کردند. دوستان ما میگفتند شما چطور تبلیغات ندارید؟ میگفتیم داریم، ولی اینقدر تبلیغات آن طرف زیاد است که نمیتوانیم خود را نشان دهیم. با این کیفیت، در انتخابات مجلس پنجم، خانم فائزه هاشمی وارد صحنه شدند که رأی بالایی هم آوردند؛ البته حرفهای خود او هم رأیآور بود، در مجلس پنجم رأی اول تهران از من بود، اما بعضیها قائل به آن بودند که رأی اول از آنِ خانم فائزه هاشمی بوده است».
تناقضها در مقطع شکلگیری
درباره شکلگیری کارگزاران و آنچه در بخش قبلی به آن اشاره شد، دیدگاهای متناقضی وجود دارد. چندی قبل علیمحمد بشارتی، وزیر کشور دولت دوم هاشمی، در برنامه «شناسنامه»، مطالبی درباره فعل و انفعالات زمان شکلگیری این حزب مطرح کرد: «یک روز مهاجرانی، مرحوم نوربخش، آقای حسین مرعشی و کرباسچی از من بهعنوان وزیر کشور درخواست ملاقات کردند. در این جلسه به من گفتند مقام معظم رهبری به شرکت میلیونی در انتخابات اشاره داشتهاند و ما هم در همین جهت تصمیم داریم یک حزب جدید تشکیل دهیم.
من هم گفتم شما اساسنامه و مرامنامه را بنویسید، ما هم خارج از نوبت درخواست شما را بررسی میکنیم و نتیجه را اعلام میکنیم. گفتند فرصتمان کم است و نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. و من در پاسخ گفتم این مشکل شماست و ما نمیتوانیم خارج از چارچوبهای قانونی کاری انجام دهیم. این افراد به دیدار آیتالله هاشمی رفتند. آقای هاشمی مرحوم دکتر حبیبی را برای حل این مشکل حَکَم قرار دادند. در یک جلسه سهساعته صحبتهایمان را بیان کردیم. درنهایت آقای حبیبی گفتند آقای وزیر کشور، حق با شماست. راهحلی در ذهن شما هست؟
من در پاسخ گفتم شما حقوقدان هستید و میدانید که در قانون احزاب اینطور آمده است که قبل از هر تبلیغ و اندیشهای باید مرامنامه و اساسنامه نوشته شود. موضوع به هیأت دولت کشیده شد. دوستان فشار آوردند که من را تحتتأثیر قرار دهند تا با تشکیل این حزب موافقت کنم. قبل از جلسه که بوی چنین فضایی به مشامم رسیده بود، به آقای ولایتی و آقای میرسلیم گفتم چنین برنامهای است، از من حمایت کنید؛ اما فضا آنچنان مسموم شد که آنها هم نتوانستند از من حمایت کنند، ولی من بهکمک خدا، یکتنه ایستادم. جلسه تمام شد.
در جلسه بعد همین آقای هاشمی که به چنین و چنان متهمشان میکنند، گفتند در جلسه گذشته مطالبی بیان شد و روی وزیر کشور فشارهایی صورت گرفت. من ایشان را میشناسم. ایشان از رهبران انقلاب و...، هستند. هیچکس حق ندارد به ایشان متعرض شود. اگر راهی برای فعالیت آقایان پیدا شد، آن راه را طی کنند، وگرنه حق با آقای بشارتی است». این اظهارات، پاسخ محمد عطریانفر را در پی داشت که بهتازگی با فارس گفتوگویی تفصیلی داشته است: «کارگزاران مجوز خود را سال ٧٨ گرفت. در آن زمان جناب آقای بشارتی وزیر نبوده است.
در آن قضایا، یعنی قبل از سال ٧٦ در دوران وزارت آقای بشارتی، کارگزاران به دنبال این نبود که تبدیل به حزب شود. مسئولانی که مجبور شدند حزب کارگزاران را ثبت کنند فقط درباره اسم ایراد گرفتند (خدمتگزاران). آن زمان طرف گفتوگوی ما شورای نگهبان بود نه وزارت کشور. مرحوم نوربخش از طرف این جماعت با حضرات شورای نگهبان مذاکره کرد و شورا با نام حزب مخالفت کرد و گفتند باید به کارگزاران تغییر نام بدهند. آنها میگفتند شما ذیل نام خدمتگزاران سازندگی فعالیت نکنید و ما هم گفتیم اشکالی ندارد. در آن زمان اقبالی که به کارگزاران از سوی مردم صورت گرفت و رسانهها به این قضیه میپرداختند، ما را بینیاز از مجوز میکرد. دادن یک برگ مجوز از سوی وزارت کشور برای ما در آن زمان ارزشی نداشت و نه چیزی به ما اضافه و نه کم میکرد. واژه گردنکلفت هم که آقای بشارتی درباره کارگزاران مطرح کردهاند را من از ایشان خواهم پرسید.
حزبی که تشکیل آن در سطح رئیسجمهور مطرح است، رهبری در آن دخالت دارند و درباره بیانیه آن مجلس قیام کرد و نهایتا به رهبری نامه نوشت و ایشان پاسخ دادند اینطور نیست که وزیر کشور بخواهد بگوید من مقابل گردنکلفتان کارگزاران ایستادم». شکاف درباره مقطع فعالیت کارگزاران در میان فعالان سیاسی دو طیف، درخور تأمل است. آیتالله هاشمیرفسنجانی مردادماه سالجاری در گردهمایی سراسری حزب کارگزاران سازندگی ایران اسلامی در حسینیه جماران، زوایای دیگری از فعالیت کارگزاران را تبیین کرد: «پس از جنگ از مجلس برای ریاستجمهوری آمدم و سعی کردم کابینه دو دولت من معتدل و فراجناحی باشد و نیروهای چپ و راست و مستقل در کابینه باشند. اما چرایی و چگونگی تشکیل حزب کارگزاران سازندگی، به جلسه جامعه روحانیت مبارز بازمیگردد.
طبیعی بود که برای تهران از دو جناح و مستقلها نیروهایی را معرفی کنیم، اما روحانیت مبارز که از یک جناح بودند، مایل بودند که هر ٣٠ نامزد از جناح راست انتخاب شوند. من میگفتم روحانیت باید حالت پدرانه خود را حفظ کند. در جلسات روحانیت مبارز قبول کردند که پنج نفر از نیروهای خارج از جمع آنها باشند که تصویب شد، اما بعدها آقای ناطق نوری خبر داد که اعضای گروههای همسوی جامعه میگویند ما خودمان رأی داریم و چرا باید رأی خود را به دیگران بدهیم. وقتی به نتیجه نرسیدیم، قرار شد با رهبری در میان بگذاریم که ایشان گفتند چرا میخواهید دست دیگران را ببندید آنها هم نامزد معرفی کنند که در این صورت با رقابت انتخابات واقعیتر و صندوقهای رأی پر میشود. دو بیانیه آغازین کارگزاران، زلزلهای در فضای انتخاباتی جامعه بهراه انداخت که رقبا ترسیدند و متوسل به رهبری شدند.
رهبری برای ورود و عدم ورود وزرا در فهرست کارگزاران شروطی داشتند و وقتی کارگزاران شروط را شنیدند، پیش من آمدند و گفتند اگر رهبری راضی نیستند، ادامه ندهیم که من با رهبری تلفنی صحبت کردم و ایشان از زاویه پرکردن صندوقها گفتند که معاونان و شهردار تهران میتوانند برای نامزدها فهرست بدهند. منطق من حفظ جایگاه روحانیت و عدم القای اختلاف بین من و رهبری بود. وقتی دیدم آنها دارند برای بیانیه امضا میگیرند، ماجرا را به رهبری گفتم و ایشان هم دوباره تأکید کردند که مانع حضور این گروه نشویم. کارگزاران در مجلس حضوری قدرتمندانه داشت که نگرانی رقبا را در پی داشت. از همان زمان هم مرا پدر معنوی این حزب میدانند و هم تبلیغات منفی علیه این حزب شروع شد که هنوز ادامه دارد».
دوم خرداد ٧٦ تا سوم تیر ٩٤
کارگزاران در انتخابات ریاستجمهوری هفتم در کنار ١٧ حزب و تشکیلات حاضر در اردوگاه جناح چپ، از کاندیدای جناح چپ حمایت کرد. حتی ستاد تهران این نامزد به نام ستاد کارگزاران شناخته میشد. پس از پیروزی نامزد این تشکلها و آغاز دولت اصلاحات، اما فضا با گذشته تفاوت پیدا کرد. برخی ابهامات پیرامون دولت سازندگی و سکوت آیتالله هاشمیرفسنجانی پیرامون آنها، شتابزدگی برخی افراد که در فضای باز سیاسی آن مقطع، اتهاماتی را به رئیسجمهور دوران سازندگی نسبت دادند و فضاسازی کاذب جریان راست، آیتالله هاشمی و کارگزاران سازندگی را در یکسو و برخی دیگر از گروههای اصلاحطلب را در سوی دیگر قرار داد. برگزاری دادگاه غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بهعنوان عضو ارشد کارگزاران و دوران زندان او نیز گلهمندی از رئیسجمهور دوران اصلاحات را در پی داشت که انتظار واکنش صریحتر از او در قبال این مسئله را داشتند، چه اینکه حمایتهای کرباسچی از کاندیدای اصلاحطلب، ازجمله دلایل حمله جناح راست به شهردار تهران تعبیر میشد.
محمد عطریانفر، از فعالان سیاسی شناختهشده اصلاحطلب و عضو دفتر سیاسی کارگزاران درباره آن روزها میگوید: «من ادعا میکنم اصلاحطلبی با اندیشه کارگزاران آغاز شد. بعد از جنگ توقع این بود که مردم زندگی مناسبتری داشته باشند و به انتظارات آنها پاسخ داده شود و برخی از زیرساختهای کشور نیز تقویت شود، بنابراین فضل تقدم در این رویکرد از آنِ حزب کارگزاران است. به شهادت تاریخ، پدیده حماسی دوم خرداد محصول پیشزمینههایی بود که با محوریت کارگزاران تدارک دیده شد، حتی در سال ٧٥ که مقدمات انتخابات ریاستجمهوری ٧٦ فراهم میشد، دفاتر حزب کارگزاران در سراسر کشور محوریت ترویج و تبلیغ این رقابت انتخاباتی را عهدهدار بودند.
برخوردها با کارگزاران ناشی از خطای درونی رادیکالهای جبهه اصلاحات بوده است. در مورد آقای هاشمی هم اساسا دولت دوم خرداد- به ماهو دولت- به دنبال خدشه واردکردن به شخصیت ایشان نبود اما عناصر افراطی بودند که این هدف را دنبال میکردند. جماعتی بودند که خود را به دوم خرداد منتسب میکردند و چهبسا برخیشان منتسب و کاملا افراطی بودند و در حق آقای هاشمی تندی کردند. آنها نسبت به آقای هاشمی بد عمل کردند». همسویی کارگزاران و سایر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس ششم و شوراهای دوم نیز ادامه داشت، هرچند فهرستهای حزب مشارکت بهطور طبیعی، با اقبال بیشتری در جامعه مواجه میشد. مقطع انتخابات ریاستجمهوری نهم را باید مقطع برقرارشدن انسجام دوباره میان کارگزاران، اصلاحطلبان و آیتالله هاشمی دانست.
نامزدی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن مقطع نیز با انتقاداتی از سوی برخی طیفهای اصلاحطلب مواجه شد اما گفتوگوی ایشان با اولین سالنامه مطبوعات ایران در روزنامه «شرق» در نوروز ٨٤، هاشمی جدیدی را به جامعه معرفی کرد و البته در آن گفتوگو، او از تردیدهای خود برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری نهم سخن گفته بود. این در حالی بود که مهدی کروبی و مصطفی معین از سوی تعدادی از احزاب اصلاحطلب برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری معرفی شده بودند و حضور یک دوجین نامزد از اصولگرایان نیز مزید بر علت شده بود تا نگرانی از بابت کاندیدای اجماعی میان اصلاحطلبان وجود نداشته باشد.
اتفاقاتی که در جریان انتخابات شوراهای دوم و مجلس هفتم رخ داده و طیف جوانتر جناح راست با عنوان اصولگرا و با تابلوی «آبادگران ایران اسلامی» را راهی این دو پارلمان کرده بود اما مدنظر اصلاحطلبان قرار نداشت. حضور آیتالله هاشمی در عرصه انتخابات با حمایت کارگزاران، برخی اصلاحطلبان – البته به شکل انفرادی- و تعدادی از روحانیون میانهرو جریان اصولگرای سنتی مواجه شد و عدم اجماع میان هاشمی، کروبی و معین، آرای تحولخواهان را تقسیم کرد. مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری نهم و دوقطبی هاشمی - احمدینژاد اما حلقه وصل اکثر قریببهاتفاق اصلاحطلبان تعبیر شد؛ ائتلافی دیرهنگام که نتیجه آن از قبل مشخص بود.
از کار رسانهای تا کار انتخاباتی
کارگزاران پس از بهقدرترسیدن محمود احمدینژاد و تکمیل حضور نسل دوم محافظهکاران در ساختار رسمی، مانند سایر احزاب اصلاحطلب در چارچوب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات عمل کرد. آنها روزنامه کارگزاران را منتشر کردند که در دو مقطع انتشار – که هر دو مورد به توقیف انجامید- از رسانههای اثرگذار کشور به شمار میرفت. بهویژه در مقطع انتخابات شوراهای سوم، فعالیتهای این روزنامه در کنار روزنامههایی چون اعتماد و اعتماد ملی، به معرفی هرچهبیشتر نامزدهای اصلاحطلبان به جامعه انجامید و در آن فضا یکی از نامزدهای منتسب به کارگزاران، یعنی دکتر محمدعلی نجفی، در تهران به پارلمان شهری راه یافت. نامزدهای کارگزاران در انتخابات مجلس هشتم نیز مانند سایر اصلاحطلبان با مشکل عدم احراز صلاحیت مواجه شدند و تنها اسحاق جهانگیری، وزیر صنایع دولت اصلاحات، توانست در فهرست نهایی نامزدها قرار بگیرد، فهرستی که چهرههایی چون سیدمحمد صدر، مجید انصاری و جواد اطاعت هم در آن قرار داشتند.
شاید اگر فضای آن مقطع نیز مانند امروز بود و اهمیت کمی و کیفی حضور حتی یک نماینده شاخص اصلاحطلب در مجلس برای مردم ملموس شده بود، بدنه رأی قابلتوجه اصلاحطلبان به جای نارضایتی از ردصلاحیتها، برای فرستادن این چهرهها به بهارستان همنظر میشد اما این اتفاق رخ نداد. انتخابات ریاستجمهوری دهم هم ابتدا با ایده «دولت وحدت ملی» کارگزاران و تلاش برای ورود علیاکبر ناطقنوری به عرصه انتخابات کلید خورد. طرفه اینکه سالها پس از انتخابات مجلس پنجم و ریاستجمهوری هفتم، روحانی میانهرو جناح اصولگرا و اصلاحطلبان، به شکلی جالبتوجه به یکدیگر نزدیک شده بودند. دوقطبیشدن فضای آن مقطع و احتمال حضور خاتمی یا موسوی، فضا را کاملا تغییر داد. مهدی کروبی نیز از مهر٨٧، نامزدی خود را رسما اعلام کرده بود. غلامحسین کرباسچی که همچنان نسبت به رئیسجمهور دوران اصلاحات گلهمند بود، راهی ستاد کروبی شده و بهعنوان رئیس ستاد و معاون اول وی در دولت احتمالی آینده معرفی شد.
حضور دبیر کل کارگزاران در ستاد کروبی و حرکت اکثر اعضای حزب در حمایت از خاتمی و سپس میرحسین موسوی، از جمله نکات قابلتأمل آن مقطع از انتخابات بود. کرباسچی در یکی از آخرین موضعگیریهای خود پیش از انتخابات، در همایش جوانان حزب اعتماد ملی در مورد چرایی رویکردش در انتخابات ریاستجمهوری گفته بود: «من به حافظ تفألی زدهام که این شعر آمد؛ دلی که غیبنمای است و جام جم دارد، ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد» او همچنین سخنانش را با شعری از پروین اعتصامی مبنی بر اینکه «هیزم سوخته شمع ره منزل نشود» به پایان برد. پس از آن و در چهار سال دوم دولت احمدینژاد، کارگزاران و اعضای آن نیز همان محدودیتهایی را تجربه کردند که سایر فعالان سیاسی اصلاحطلب با آنها مواجه بودند.
کارگزاران جدید
انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، ائتلاف میان کارگزاران و اصلاحطلبان را به نقطه اوج رساند. تعدادی از اعضای شورای مرکزی این حزب، عضو شورای مشورتی رئیسجمهور دوران اصلاحات بودند و دو بیانیه تفصیلی درباره آنچه در دوران دولت اصولگرای احمدینژاد بر سر کشور آمد، از خروجیهای این شورا بود. پس از اینکه نام آیتالله هاشمیرفسنجانی در میان هشت نامزد نهایی آن انتخابات قرار نگرفت، کارگزاران نیز همسو با اصلاحطلبان در ستادهای حسن روحانی فعال شدند. امروز رئیس شورای مرکزی کارگزاران، یعنی اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت، است و برخی اعضای مؤسس کارگزاران، در دولت یازدهم سمت دارند. آنان فروردین سال گذشته در هجدهمین سال فعالیتشان، شورای مرکزی خود را ترمیم کردند؛ گام نخست این تشکل برای بازسازی خود و با تصویب شورای مرکزی و هیأت اجرائی آن صورت گرفت.
٣١ عضو شورای مرکزی این تشکل عبارتند از: محمدحسین عادلی، سعید لیلاز، محمد قوچانی، علی جمالی، شهربانو امانی، خانم مقیمی، اعظم نوری، عباس علیخانی، علیاشرف افخمی، سیدافضل موسوی، مهندس پناه، سیدعبدالله حسینی، عباسعلی اللهیاری، فرزانه ترکان، خانم کفایتی، جهانبخش خانجانی، حجتالاسلام ملکی. پیش از این نیز آقایان و خانمها محمد هاشمی، محسن هاشمی، غلامحسین کرباسچی، محمدعلی نجفی، اسحاق جهانگیری، فائزه هاشمی، علی هاشمی، سیدحسین هاشمی، اسماعیلی جبارزاده، یدالله طاهرنژاد، سیدحسین مرعشی، رضا امراللهی، رضا ملکزاده و عبدالناصر همتی، عضو این حزب بودند.
کارگزاران این روزها در حال تشکیل و تقویت کمیتههای استانی و در تدارک اولین کنگره خود پس از ٢٠ سال است؛ امری که به قول عطریانفر از جمله نقاط ضعف این حزب شناختهشده اصلاحطلب به شمار میرود. او از تدوین منشور حزب در هفت فصل خبر میدهد که نسبت اندیشه کارگزاران را با اصولی که با زندگی مردم مرتبط است، از جمله با دین، با اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اجتماع و جهان مشخص میکند: «تکنوکراسی شعبهای از توجهاتی است که اندیشه کارگزاران بر آن متمرکز میشود. هویت کارگزاران طابق النعل بالنعل تکنوکراتها نیست. تکنوکراسی ابزار و محاط در اندیشه کارگزاران است».
http://www.sharghdaily.ir/News/75268
ش.د9402706