تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۳۰۶۲۰۲
در گفت‌وگو با پژوهشگر مسائل خاورمیانه تشریح شد:
مقدمه: گروه سیاسی - داعش، نمونه جدیدی از جریان‌های سلفی-تکفیری است که با چنگ‌اندازی به نام اسلام، همه اسلام‌های سیاسی پیش از خود را تکفیر می‌کند‌.بدعت تازه ای از مذهب تقابل جوی سیاسی است که مختصات خلافت‌اش را فرا مکانی می‌بیند، یعنی در عرصه عمل این گونه می‌اندیشد که باید همه جهان در تاخت و تاز دولت اسلامی‌او قرار بگیرد.این گروه بر سه بنیان‌ خلافت و شریعت و عمل خود را سازماندهی نموده و هدف غایی خود را برپاکردن حکومت اسلامی‌در تمام دنیا می‌داند و در این راه انجام هر عملی برای رسیدن به خلافت اسلامی‌را مشروع می‌پندارد. اما امروز با شکست هسته‌های نظامی‌داعش در عراق و سوریه این پرسش مطرح می‌شود که آیا نطفه افشان شده و تندروانه داعش در منطقه پاک‌ می‌شود یا دنیای فرا داعش‌، مسیر دیگری برای خلق پدیده نوینتری از داعش را فراهم می‌کند؟ در این باره «مردم‌سالاری» گفت‌وگویی با «افشین غلامی» پژوهشگر مسائل خاورمیانه و خبرنگار جنگ در خصوص قرائت داعش از دین و علل وجودی شکل گیری و تکثیر سریع آن در منطقه انجام داده است.این کارشناس سیاسی چندین مرتبه برای تهیه گزارش و خبر به جبهه‌های سوریه و عراق سفر کرده و از نزدیک پدیده خشن داعش را مورد مطالعه قرار داده است. مشروح مصاحبه در زیر آماده است:
پایگاه بصیرت / مهدی عباسپور‌
(روزنامه مردم‌سالاري - 1396/06/14 - شماره 4407 - صفحه 7)

* چه شد که پدیده ای به نام داعش با دست اندازی به نام دین، آن‌ هم دین اسلام،به این سرعت شکل گرفت و جهانی شد؟

** قاعدتا در دنیای امروز شکل گیری پدیده‌هایی که با باور مردم‌ سروکار دارد، به آسانی فراگیر نمی‌شود مگر آن که شرایط رشد و نمو آن فراهم شود.پدیده داعش هم‌ یکی از موضوعات تنیده شده به باور مذهبی است که گروهی را حول موضوعی به نام خلافت اسلامی‌جمع کرد. برای شناخت این پدیده ابتدا لازم است به بنیاد اصلی که داعش(یعنی اسلام گرایی) از آن مستمسک‌ می‌جوید و ادعای تشکیل دولت اسلامی‌را مطرح می‌کند،نگاهی بیاندازیم.اسلام گرایی جنبش و ایدئولوژی است که هدف از تاسیس نظام اسلامی‌را خواه در قالب تشکیل دولت اسلامی‌و خواه در قالب اجرای قوانین شریعت اسلامی‌ می‌داند؛ البته بدیهی است، اسلام‌گرایی در کشورهای اسلامی ‌بر محور واحدی پیش نرفته است و اساسا بر‌اساس زمینه‌های تاریخی و فرهنگی و البته ویژگی شخصی و فردی رهبران سیاسی و مذهبی خود، گونه‌های مختلفی از اسلام گرایی را در پیش گرفته اند.ولی غایت همه آن‌ها دستیابی به حکومت اسلامی‌است. اما به پرسش باز می‌گردیم که اساسا چه شد که از کالبد اسلام سیاسی،پدیده ای رادیکال همچون «داعش»‌ سربرآورد؟

وقتی به شاکله گروه‌های جهادیِ که طی سی سال گذشته عرض اندام کرده و تبدیل به جریان میلیتاری و خشنی در منطقه شده‌اند نگاهی بیاندازیم ،می‌بینیم که نه تنها این گروه‌ها با هر وسیله‌ای از بین نرفته اند بلکه به صورت ناباورانه و قارچ گونه و به اشکال مختلف سربرآورده اند.اگر به جریان طالبان به مانند دال مرکزی رادیکالیسم در دهه ۹۰ و تکثیر کننده نطفه سلفیت مدرن و نماد گروه‌های دیگر همچون القاعده و النصره و‌... توجه کنیم،خواهیم دید که جریان رادیکالیسم متشکل از یک سر اصلی و یک سر فرعی است.یعنی دارای یک ‌ معرفت دروغین و یک‌ معرفت واقعی است. که معرفت کذب آن تفسیر خشن و متقابلانه از اسلام و معرفت واقعی آن بازگشت به سلف و اصول اسلام است.

خصوصیت اصلی همه انقلابیون اسلامی ‌بازگشت به پیامبر است اما اختلاف از جایی است که هر کدام درک ناهمتراز و خوانش متفاوتی از پیامبر و سنت او دارند. در این بین هم ،داعش فهم متورمی‌از اسلام‌ سیاسی درک‌ کرده و با ترکیب آن با خشونت نظامی، خوانش متاخر و وهم آلودتری از اسلام سیاسی پیاده نموده است. لذا در فضای مشوش سیاسی منطقه و اشتباهات راهبردی برخی رهبران کشورهای خاورمیانه داعش توانست از این ضعف استفاده نموده و با کمک برخی کشورها به دنبال ایجاد خلافت خودخوانده باشد ‌که در این راه با استفاده از قساوت در عمل و شقاوت در گفتار و ایجاد رعب و وحشتی فراگیر بنیان حضور خود را در عراق و سوریه فراهم نمود.

* در مورد داعش داستان‌های زیادی وجود دارد،شما به عنوان کسی که از نزدیک‌ این پدیده را دیده و مورد مطالعه قرار داده اید،می‌توانید تعریفی از پدیده خشن داعش ارائه نمایید؟

** اساسا دو واقعیت در مورد داعش وجود دارد.یکی همان شناخت کتابی و تحلیلی و کتابخانه ای است و دیگر شناخت میدانی و برخورد ارگانیکی با این محصول فکری-عقیدتی است.نگارنده چون به عنوان خبرنگار جنگ و پژوهشگر در عراق و سوریه حضور داشته ام لذا دریافت خود را در شق دوم پی می‌گیرم. ما در مورد داعش باید با مدد رویکرد پدیدار شناسانه برخورد کنیم،‌‌یعنی ابتدا ذهن خود را از تصور داعش خالی کرده و سپس با درک و مطالعه میدانی تازه‌، این پدیده را از نوع بازشناسی کنیم.اساسا ظهور داعش یک قاعده چند وجهی در زمین مذهبی و سیاسی امروز خاورمیانه و سپس جهان است که رویکرد متفاوتی از عملگرایی اسلامی ‌را با خود به‌ همراه آورده که مورد خوشایند، تعدادی از جناح‌های سُنی ناراضی منطقه شده است.

یعنی این گروه توانسته چیزی ارائه کند که دیگر گروه‌های رادیکال اسلامی‌قادر نبودند به آن سطح برسند و آن‌ هم ‌قساوت در تصمیم و برهنگی در افکار است به نحوی که موجب تکفیر سلف خود،یعنی جریان القاعده قرار گرفت.این شیوه عرضه، قاعدتا برای عده‌ای که سوار نظام آماده هر گونه ماجراجویی سیاسی و نظامی‌بودند،جذاب به نظر آمد و آن را فصلی جدیدی از هیمنه و ایجاد سرزمین ‌تازه بر ویرانه‌های «سایس-پیکو» می‌دانستند و نوید خلافت جدیدی را به خود می‌دادند.

* دلیل موفقیت‌های اولیه داعش در جبهه جنگ چه بود؟

** قاعدتا رمز پیشروی‌های داعش در سه محور خلاصه می‌شود.۱-اعتقاد بدوی ۲- تاکتیک و جنگجویی مدرن ۳- فضای رسانه‌ای.

اعتقاد بدوی: شاید برخی فکر می‌کنند که تمام‌ جنگجویان داعش،دارای باوری مذهبی عمیق و از ایدئولوژی این گروه سرشار هستند.شاید تا حدودی این درست به نظر آید و گروندگان‌ به داعش هم از لحاظ معرفتی و هم‌ از لحاظ اعتقاد به چارچوب باوری خلافت اسلامی،تفکر داعش را پذیرفته باشند،اما آنچه از مشاهدات میدانی و گفتگوی بنده با برخی اسراء داعشی، حاکی است‌؛ تنها رمز موفقیت این گروه اعتقاد به باورهای سلفیسم-داعشیسم نیست بلکه برخی گزاره‌های دیگر از قبیل، استخدام لژیونر، اغوا و تطمیع، مجازات، وعده مالی، شستشوی مغزی، تهدید خانواده‌ها، ترسیم دشمنانی همچون جهان کفر، رافضین، غرب، یهود و استفاده از بیماران برای مقاصد تروریستی موثر در دایره فکری و نظامی‌این گروه است.در چند نمونه گفت‌وگو که با اسرای انتحاری داعش که توسط نیروهای پیش‌مرگ ‌اقلیم کُردستان عراق دستگیر شده بودند، داشتم‌؛ دو موضوع کاملا مشخص بود.

اول آن که اشخاصی که به «انقماضی» معروف هستند و خود را برای عملیات‌های انتحاری آماده می‌کنند در چند مورد از لحاظ شخصیتی مشترک هستند. ۱- راهی به جز انتحار پیشروی آن‌ها نیست،چرا که ناگزیر اطاعت محض از خلافت اسلامی‌هستند.۲- برای این کار انتخاب شده اند و سرپیچی کردن مساوی با تیرباران است و اما موضوع دوم ،نحوه عملیات انتحاری آن‌ها است.یعنی افرادی که ماشین و یا وسایل انتحاری را به سمت محل انفجار می‌برند،محکوم‌ به حبس در آن‌ها هستند و تمام قسمت‌های این ماشین‌ها به وسیله دستگاه‌های جوشکاری، جوش می‌شوند تا این افراد در حین راه پشیمان نشوند. همچنین افرادی که برای عملیات‌های انتحاری انتخاب می‌شوند ناچار به خود انتحاری خواهند بود و بازگشت آن‌ها به هیچ ‌صورت برای داعش امکان‌پذیر نیست و حتما باید خود را در میان به زعم آن‌ها «کافرین» منفجر کنند.

تاکتیک و جنگجویی مدرن: هنگامی‌که در جبهه‌های جنگ‌ سوریه و عراق حضور پیدا می‌کنم موردی که توجهم‌ را جلب می‌کند، تاکتیک جنگی و نحوه آرایش نظامی‌ و استفاده از زمین برای نبرد است. شاید یکی از مهمترین اقدامات داعش در سه سال گذشته استفاده از تونل‌ها بوده است. این ‌تونل‌ها که گهگاه طول آن تا ۱۰ کیلومتر هم می‌رسد به صورت شبکه‌ای بین نقاط مختلف و روستاهای تحت تصرف آن‌ها کنده شده و جنگ زیرزمینی را رهبری می‌کند. این تونل‌ها کمک زیادی به تحمل داعش در جنگ کرده و دلیل از پای نیافتادن داعش،همین تونل‌های عمیق و شبکه‌ای است.

فضای رسانه‌ای: داعش یک تفکر واپسگرای سنتی محض نیست که با مظاهر مدرنیته دشمنی داشته باشد، بلکه این‌گروه یک ‌سازمان پیچیده تروریستی و متخصص در استفاده از فن‌آوری‌های روز است. این گروه برخلاف تکفیر همه مظاهر غرب اما با بهره‌گیری از همه فنون آن‌ها توانست، سطحی از ترس و آشفتگی را در جامعه منتشر کند و در ابتدا با همین ‌حربه، زمین‌ وسیعی را اشغال کند و همچنین به وسیله رفتار خود همه رسانه‌های جهان را به نحوی در راستای شقاوت خود بکار بگیرد تا هر کسی به نحوی به حجیم ‌شدن این جریان تندرو کمک و خدمت کند.

* اما با این وجود امروز داعش در حال شکست و نابودی است، آیا این تصور که با پایان قدرت نظامی‌داعش، تفکر داعشیزم از بین‌ خواهد رفت،چقدر می‌تواند درست باشد؟

** قاعدتا داعش یک‌ دوران اوج و یک ‌دوران افول دارد،دوران اوج او مصادف با اختلافات سیاسی در سطح منطقه و جهان در مورد نحوه اداره منطقه و اختلاف قدرت‌های ملی با قدرت‌های فراملی در زمینه چگونگی برخورد با این گروه تروریستی بود. داعش اساسا گروهی نیست که از نقطه صفر شروع کرده باشد بلکه قسمت تکمیلی ورژن پیشرفته از یک تفکر تقابلگرا است که همراه با بازیگردانی برخی کشورهای منطقه و برخی قدرت‌های جهانی توانست تا سطح اشغال بخش عظیمی‌از دو کشور عراق و سوریه برسد.و اما نقطه افول داعش بسیار پیچیده‌تر از زمان قدرت‌گیری او است.

ورود داعش به صحنه، شُک‌ عظیمی‌به جامعه جهانی وارد کرد و جهان، مورد جدیدی از قصاوت را نظاره گر شد،همین موضوع تا مدتی همگان را در بهت و حیرت فرو برد و برخی را در مبارزه با او مردد نمود، اما آرام آرام و با اشباح روانی فضای عمومی،روش‌های مبارزه با این ‌گروه هم ارتقا یافت.امروز سه مورد موجب شکست نظامی‌ هر روزه داعش شده.۱- بسته شدن ‌مرزهای ترکیه و اردن و قطع کمک‌های نظامی‌و مالی و رویگردانی برخی کشورهای منطقه و جهانی از این گروه ۲- نبود تجهیزات سنگین از قبیل هواپیما و هلی کوپترهای جنگی و موشک‌های با برد کوتاه و همچنین کاهش توان نظامی‌از قبیل مهمات و نفر در دست این گروه ۳- به وجود آمدن یک اراده سیاسی و نظامی‌در بین گروه‌های مختلف برای نبرد رودررو با این‌جریان تندروی اسلامی.

اما‌ در سوی دیگر ماجرا،موضوعی که قاعدتا با رفتن داعش،حل نمی‌شود؛مبحث نهادینه شدن بنیادگرایی است. نزدیک ‌به ۳ دهه است که دنیا شاهد ترویج خشونت و ترویج ریشه‌های رادیکالیسم در منطقه است و با ورود داعش به صحنه این خشم و این عقده مذهبی عمیقتر شده و نطفه نفاق را بیش از پیش پاشیده است.امروز خاورمیانه بر روی خونی می‌غلتد که فرزندان دیروز و ‌امروز را در برابر کسانی که به حق یا به ناحق خون ریخته‌اند، متصلب می‌کند و آن‌ها را ‌وا می‌دارد تا برای گرفتن انتقام مصمم‌ باشند. قاعدتا یکی از مظاهر وجود و ترویج خشونت، همین زنده ماندن احساس حقارت‌ها و احساس نفاق وکینه‌ها است که با رفتن داعش به نحوی زنده خواهد ماند و احتمالا تغییر کاربری خواهد داد. تنها راهی که تندرویی و حس انتقام ‌‌را از بین‌خواهد برد، آشتی ملی و گفت‌وگوی سیاسی و بازگشت آرامش به جامعه است تا شاید در طول چند دهه،آثار شوم جنگ و جنگ افروزی از بین برود.

http://www.mardomsalari.net/4407/page/7/21310

ش.د9602596