صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۱  ، 
شناسه خبر : ۳۵۹۷۰۴

یاری که جایگزین ندارد 

عباس شمسعلی
دیروز سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به کار خود پایان داد. نمایشگاهی که هر سال محل مراجعه بخش‌هایی از مردم و اهالی کتاب و قرارگاهی برای تهیه کتاب‌های مورد نیاز اقشار مختلف همچون دانشجویان، طلاب، اساتید و... است. امسال نیز بنا بر خبرها و اعلام مسئولان برگزاری نمایشگاه کتاب، میزان ریالی خرید کتاب افزایشی و استقبال اقشار مختلف خوب بوده است. 
اما با توجه به اهمیت مسئله کتاب و کتابخوانی باید این مسئله مهم را فراتر از فضای نمایشگاه و در بطن شرایط جاری جامعه ارزیابی کرد.
متاسفانه از سال‌های گذشته اشکال و نقدی قابل تأمل در خصوص میزان کم سرانه مطالعه در کشورمان مطرح بوده است و همچنان نیز وجود دارد. هرچه زمان گذشته است هم به دلایل مختلف این ضعف بیشتر به چشم می‌خورد.
البته در اینکه ما در جامعه افرادی هر چند در شماری کمتر از انتظار و در اقلیت داریم که رابطه خوبی با مطالعه و کتاب دارند شکی نیست اما سخن از فضای کلی و اکثریت جامعه است که به دلایلی شکاف ارتباط آنها و مطالعه و کتاب روز به روز بیشتر می‌شود.
 در کنار ضعف یا ناکافی بودن کار فرهنگی و جریان‌ساز برای ایجاد انگیزه و گرایش به سمت مطالعه و کتابخوانی، به میدان آمدن رقبایی سرسخت و جذاب برای کتاب همچون اینترنت و فضای مجازی، گوشی‌های تلفن همراه و قوی‌تر شدن رقبای قبلی همچون سینما و سریال‌های خانگی و تلویزیونی، موضوع گرانی کتاب نیز به دور شدن مردم از کتاب یا به عبارتی دور شدن کتاب از سبد زندگی مردم کمک کرده است.
اما واقعیت مغفولی که در این هیاهوی مجازی و سینمایی و... باید مورد توجه قرار داد این است که با همه ابزارهای جدید و جذابِ در اختیار بشر، کتاب؛ همان که در فرهنگ ما از آن به عنوان یار مهربان یاد می‌شود همچنان جایگزینی ندارد.
این نکته مهم را رهبر انقلاب در بازدید سه‌ساعته و فرهنگ‌ساز خود از نمایشگاه کتاب در هفته گذشته مورد تاکید قرار داده و فرمودند: «اعتقاد من این است که همه آحاد مردم در طبقات مختلف سنی و علمی نیازمند به کتاب هستند و هیچ چیزی نمی‌تواند جای کتاب را بگیرد.» ایشان با اشاره به تاثیر فضای مجازی بر موضوع کتابخوانی، خاطرنشان کردند: «نباید فضای مجازی جای کتابخوانی را بگیرد و کتاب باید همواره در سبد خرید و در مجموعه اوقات مردم جای خاص خود را داشته باشد... فعالان فضای مجازی، ترویج کتاب و کتابخوانی را از جمله وظایف خود بدانند و کتاب‌های خوبی را که در زمینه‌های مختلف علمی، ادبیات، تاریخ، هنر، مسائل دینی و اعتقادی منتشر شده و در یک کلام «کتاب‌های مفید» را معرفی و ترویج کنند.»
قطعاً فضای مجازی می‌تواند مزایا و امکانات خوبی هم برای افراد داشته باشد اما شاید یکی از آسیب‌های گسترش فضای مجازی و جایگزین شدن شبکه‌های اجتماعی برای بسیاری از افراد به جای کتاب و مطالعه، ایجاد احساس کاذبِ دانستن و اطلاع از موضوعات مختلف و بی‌نیازی به مطالعه و کتابخوانی باشد. امروزه بسیاری از افرادی که روزانه ساعت‌های متمادی از وقت و عمر خود را در فضای مجازی می‌گذرانند، به غلط گمان می‌کنند نیازی به مطالعه و انس با کتاب ندارند. این زندگی مجازی و سیر در شبکه‌های اجتماعی باعث شده است بسیاری از این افراد دیگر حتی تمرکز و توان و حوصله مطالعه یک متن چند خطی را هم نداشته باشند.
این آفت که به جان نسل جوان و نوجوان و اقشار مختلف مردم در کشور ما (و طبیعتاً بسیاری از مردم کشورهای دیگر افتاده است)، به قدری جدی است که باید برای اصلاح آن و فرهنگ‌سازی استفاده به اندازه و متناسب با نیاز واقعی از فضای مجازی و همچنین رفتن به سمت مطالعه و کتابخوانی کارهای جدی صورت گیرد. موضوعی که رهبر انقلاب در بازدید اخیرشان از نمایشگاه کتاب در خصوص آن بیان داشتند: «دستگاه‌هایی همچون وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و حوزه هنری باید در زمینه تولید کتاب مناسب برای نسل جوان و «وزارت آموزش و پرورش» و «وزارت علوم» نیز باید در زمینه ترویج کتابخوانی میان نوجوانان و جوانان بیش از پیش تلاش کنند تا هم زمینه کتابخوانی فراهم شود و هم کتاب خوب در اختیار آنان قرار گیرد.»
یکی از کلیدی‌ترین و موثرترین سازوکارهای ترویج کتابخوانی و فرهنگ مطالعه مدارس هستند اما متاسفانه در سال‌های گذشته تاکنون آن‌طور که باید اقدام مؤثری در این زمینه به چشم نمی‌خورد. هنوز زمان زیادی از سال‌های دهه 60 و 70 نگذشته است که در کنار کتابخانه‌های فعال مساجد، کتابخانه مدارس هم بخشی فعال و جذاب برای بسیاری از دانش‌آموزان بود که عضویت در آن و به امانت گرفتن کتاب‌های داستان، علمی، مذهبی، تاریخی و... در کنار درس و فعالیت‌های روزمره به فعالیتی جذاب و رشددهنده برای آنها تبدیل شده بود.
امروزه شاید در کمتر مدرسه‌ای شاهد کتابخانه‌ای فعال، جذاب و جریان‌ساز باشیم و متاسفانه فرمول و تست و کلاس تقویتی جای بسیاری از فعالیت‌های مفید دیگر همچون کتابخوانی را گرفته است.
متاسفانه یکی از آسیب‌هایی که والدین دارای دانش‌آموز به‌خصوص در دوره ابتدائی با آن رو‌به‌رو هستند، سوق دادن دانش‌آموزان به سمت اینترنت از سوی برخی معلمان برای یافتن ساده‌ترین مباحث درسی یا پاسخ معمولی‌ترین سؤال‌های کلاسی است. سوق دادنی غیرضروری که علاوه‌ بر عادت دادن دانش‌آموز به دستیابی بی‌زحمت به پاسخ‌های درسی و کشتن قدرت خلاقیت و تفکر، با توجه به خطرات زیست مجازی در سنین پایین می‌تواند خطرات جانبی تربیتی هم برای وی داشته باشد. این در حالی است که می‌شود در این مواقع با طراحی هوشمندانه از جمله تدارک کتابخانه‌ای مجهز به کتاب‌های مورد نیاز و فعال در مدرسه، دانش‌آموزان را به سمت کتاب‌های غیردرسی مناسب کشاند و فرهنگ کتابخوانی را در بین آنها تقویت و نهادینه کرد.
برپایی نشاط‌آور مسابقات کتابخوانی در سطح مدرسه و تشویق دانش‌آموزان برای شرکت در آن و یا اختصاص حداقل یک زنگ از فعالیت درسی هفتگی به همخوانی کتاب یا زنگ مطالعه کتاب‌های مفید غیردرسی به شیوه‌های مختلف می‌تواند از جمله راهکارهای مؤثر برای ترویج فرهنگ کتابخوانی در بین دانش‌آموزان و به عبارتی آینده‌سازان کشور شود. در این میان باید مسئولان آموزش و پرورش ایجاد و تجهیز کتابخانه مناسبِ هر مقطع تحصیلی در مدارس را به طور جدی دنبال کنند و در این راه از امکانات دستگاه‌های مختلف همچون شهرداری‌ها و جذب کمک‌ها و منابع مالی مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها و کمک خیرین غافل نشوند.وقتی از آثار ترویج جذاب یک فرهنگ در بین دانش‌آموزان صحبت می‌شود می‌توان به ترویج سرودهای مذهبی، ملی و مناسبتی در بین دانش‌آموزان اشاره کرد که در سال‌های اخیر توانسته است به یک الگو در انتقال مفاهیم و ارزش‌ها و معرفی مفاخر ملی و مذهبی بیش از حد تصور مفید واقع شود.
در سال‌های اخیر این نقد مطرح می‌شود که برخی جوانان ما تحت تاثیر شبکه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی به باورها و روایت‌هایی نادرست یا غیردقیق از تاریخ معاصر، تاریخ پهلوی و تاریخ جمهوری اسلامی یا حتی ارزش‌ها گرایش پیدا کرده‌اند، مسئله‌ای که بخشی از آثار سوء آن را در حوادث سال 1401 مشاهده کردیم، اما کمتر گفته می‌شود که تا چه حد منابع مستند و کتاب‌هایی جذاب و سیر مطالعاتی پاسخ‌دهنده به سؤالات و شبهات این جوانان با سازوکاری تسهیل‌شده در اختیار آنها قرار گرفته است؟ چقدر در حوزه حجاب منابع غنی مکتوب از بزرگان ما یا کتاب‌های جذاب و به روز شده از نویسندگان جدید در اختیار دختران جوانی که از فلسفه حجاب بی‌اطلاع هستند و به مسئله حجاب از آن زاویه‌ای نگاه می‌کنند که فلان شبکه ماهواره‌ای یا فلان صفحه اینستاگرامی مروج آن هستند قرار گرفته است؟ اگر می‌خواهیم این کمبودهای ناشی از غفلت به‌خوبی پر شود، باید به سمت ترویج فرهنگ کتابخوانی در بین نوجوانان و جوانان برویم. 
رهبر انقلاب که خود از الگوهای برتر کتابخوانی و ترویج فرهنگ مطالعه هستند در جریان بازدید اخیر از نمایشگاه کتاب یکی از نیازهای جدی برای نسل جوان را تولید کتاب در زمینه شرح قضایا و حوادث گوناگون دانستند و فرمودند: 
«در زمینه قضایایی همچون مشروطیت، دفاع مقدس، «انقلاب اسلامی» و شخصیت برجسته و کم‌نظیری همچون امام(ره) یا کتاب مناسب وجود ندارد و یا کتاب «خواندنی» بسیار کم است که باید در این موضوعات تولید کتاب مناسب برای نسل جوان انجام گیرد.»
مسئله گرانی کتاب هم واقعیتی غیرقابل انکار است که باید فکری برای آن کرد تا این مانع هم از سر راه دوستداران کتاب یا دور ماندگان از یار مهربان برداشته شود. در این راه خوشبختانه اقداماتی همچون خودکفایی تامین کاغذ از سوی دولت و گسترش دامنه فعالیت نهاد کتابخانه‌ها به شهرهای دوردست انجام شده است و باید با حمایت بیشتر از ناشران و اختصاص یارانه فرهنگی به کاهش قیمت تولید و عرضه کتاب و محرومیت‌زدایی در حوزه عدالت دسترسی به کتاب در مناطق محروم بیشتر نیز توجه شود. اما در خصوص گلایه گرانی کتاب از طرف خانواده باید گفت گاه خانواده‌هایی چندین میلیون تومان برای خرید یک کنسول بازی برای فرزندشان هزینه می‌کنند یا در هفته یا ماه چندین برابر قیمت یک کتاب خوب برای خرید فست فود و تنقلات مورد درخواست فرزندانشان و موارد ضروری و غیرضروری دیگر هزینه می‌کنند اما به خرید کتاب که می‌رسند به بهانه گرانی از خرید محصولی که غذای روح و کمک‌کننده به رشد فکری فرزندشان است خودداری می‌کنند.
نکته مهم دیگر اینکه در نمایشگاه کتاب یا در سطح عرضه کتاب، در کنار انتشار کتاب‌های علمی، تحقیقی، غنی و جذاب و کاربردی در حوزه‌های مختلف، به وفور شاهد انتشار کتاب‌هایی کم‌اثر، غیرمفید با محتوایی تکراری و بدون طرح مبحثی جدید هستیم. در شرایطی که بحث گرانی کاغذ و برخی کمبودهای دیگر مطرح است، کاش نظارتی در خصوص ارزش محتوایی کتاب‌های عرضه شده هم وجود می‌داشت.
نکته پایانی اینکه، ارزش علم و مطالعه و کتابخوانی در فرهنگ ایرانی - اسلامی ما مورد توجه بوده است و در کشوری برخوردار از فرهنگی تا این حد غنی و با پشتوانه عظیم فرهنگی که دانشمندان و بزرگان آن مروجان علم و فرهنگ در سطح جهان بوده‌اند و هستند، غفلت از مطالعه و فرهنگ کتابخوانی زیبنده نیست. 

استعفا یا عزل؛ لطفا به حرمت جان شهروندان اقدام کنید!

مهدی حسن زاده 
سیل ویرانگر چهارشنبه عصر مشهد تبعات فاجعه بار توسعه نامتوازن این شهر و مدیریت ناکارآمد را یک جا نمایش داد. فوت 6 شهروند مشهدی، هجوم گل و لای به منازل جمعی از شهروندان، خودروهای زیر آب رفته و وحشت در بخشی از ساکنان این شهر همگی تبعات سیلی است که ریشه های وقوع آن را نباید صرفا در بارش کم سابقه و سیل آسای چهارشنبه عصر جست وجو کرد، بلکه باید ردپای مدیریت های ناکارآمد و توسعه نامتوازن شهری را نیز در آن دید.   ارتفاعات جنوب، از میراث شوم گذشتگان تا بی عملی مدیران فعلی برای واکاوی ریشه های این سیل به دو دهه قبل برگردیم. روزهایی که کلنگ کوهخواران در حال کاویدن گنج ساخت و ساز در ارتفاعات جنوب بود. خراسان بارها در آن دوران نسبت به این مسئله و تبعات آن هشدار داد.کار به جایی رسید که شخص مقام معظم رهبری ورود کردند و در اسفندماه 1393 فرمودند: «در مشهد - شهر ما - من رفتم دیدم طرف ارتفاعات جنوب شهر که درواقع مرکز تنفس شهر است، دارند افرادی آن بالا خانه می‌سازند، هتل می‌سازند، ساختمان‌های چندطبقه می‌سازند؛ این‌ها بد است، این‌ها غلط است؛ جرم بدانید این‌ها را. یکی از کارهای اساسی «جرم انگاری» در قانون است؛ این‌ها را باید جرم دانست در قانون و این کسانی که این کارها را می‌کنند تعقیب قضایی کرد. صرف این که بروند قلع بنا بکنند، کافی نیست؛ که آن را هم متاسفانه در مواردی نمی‌کنند، کوتاهی می‌کنند.» پس از این تذکر صریح روند ساخت و ساز در ارتفاعات جنوب متوقف شد اما آن چه که ساخته شد، اثر خود را در انحراف روان آب ها و انسداد مسیل ها و تبعات آن در سیل اخیر نشان داد. اکنون باید بدون ملاحظه سراغ افراد و مسئولانی رفت که منافعشان و یا قصورهایشان، دست درازی به ارتفاعات جنوب شهر را رقم زد. جایی که مسیر مسیل ها بسته شد و نتیجه آن تجمع آب در میدان انقلاب مشهد بود. جایی که ساخت و سازها در منطقه سیدی بر بستر کوه، مهیای پذیرایی از سیل شد. با این حال انتظار می رفت که مدیریت شهری فعلی با مسئولیت پذیری نسبت به میراثی که از گذشته به ارث رسیده است در جهت اصلاحات هندسی مسیل ها، مسیر روان آب ها و کانال های جمع آوری آب های سطحی در شهر اقدام کند و شهر را از خطر سیل نجات دهد، نشد آن چه که باید می شد.   بحران در مدیریت بحران ممکن است در دوره 4 ساله یک شهردار، نیازی به ورود مدیریت بحران نباشد. نه سیلی رخ دهد و نه زلزله ای، نه یخبندان شدیدی به وقع بپیوندد و نه آتش سوزی عجیب و غریبی رخ دهد که کار به مدیریت بحران بکشد اما وای از روزی که طبیعت سر ناسازگاری بردارد و حادثه بدون خبر به سراغ شهر بیاید اما مدیریت بحران ناکارآمد و فارغ از غوغای جهان، سیل در حال وقوع را «آب گرفتگی جزئی» بداند. شاید بتوان با انتصابات ضعیف در بسیاری از بخش ها کنار آمد و به دیده اغماض در آن نظر کرد اما جایی که مدیری بدون صلاحیت، تخصص لازم و سوابق مرتبط تکیه بر مسند مدیریت بحران شهرداری می زند، باید از منصوب کننده یعنی آقای شهردار بازخواست شود که برمبنای کدام بررسی کارشناسی و در بین کدام یک از خیل کارشناسان خبره و متخصصان شهری سراغ چنین فردی آمدی؟ این جا مسئله با استعفا یا برکناری آن مدیر ضعیف حل نمی شود، بلکه فردی که چنین انتصاباتی انجام می دهد نیز باید تبعات انتصاباتی که جان مردم را تهدید کرده است، بپذیرد. مسئله فراتر از یک مدیر ناکارآمد است. به وضوح شاکله مدیریت بحران شهری در موضوع سیل چهارشنبه نمره مردودی گرفت. گواه این که در بارش شدید و مشابهی که در روز گذشته رخ داد، به دلیل حساسیت بیشتر، مدیریت بهتری اعمال شد و برخی تمهیدات نظیر بستن برخی معابر درنظر گرفته شد و در نتیجه فرد دیگری جان خود را از دست نداد. این است که باید به حرمت افرادی که جانشان در این سیل از دست رفت، به حرمت شهروندانی که با وجود پرداخت هزینه های شهر، زخم خورده مدیریت ناکارآمد شدند و به حرمت مجاوران مشهدالرضایی که در پناه امام مهربانی هایشان در این سرزمین بهشتی سکنی گزیده اند، مدیر ناکارآمد کنار رود یا کنار گذاشته شود. اکنون از شهردار محترم انتظار می رود که به حرمت جان های از دست رفته و اعتمادهای مخدوش شده، از مسئولیت خویش استعفا کند اما در غیر این صورت باید به نمایندگان خود در شورای شهر یادآور شویم که ابزار استیضاح برای تعیین تکلیف چنین مدیریت ناکارآمدی ضروری است. در نهایت باید چشم امید به دستگاه محترم قضایی داشت که با ورود امیدوارکننده خود به بررسی ماجرا، نور امیدی در دل شهروندان تابانده است. امید این که تلخی ماجرای سیل عصر چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 مشهد و درگذشت 6 شهروند مشهدالرضا (ع) با مسئولیت پذیری و استعفا و یا در صورت لزوم برکناری شهردار کمتر شود.  
 
خیزش دانشگاهی غرب ویژگی‌ها و پیامد‌ها
حسین عبداللهی‌فر

 از پیامد‌های مهم طوفان الاقصی را باید خیزش نوین دانشگاهیان غرب دانست که بر پایه دو رکن اساسی دانایی و توانایی شکل گرفته است. دانایی بر: 
- ظلم و جنایت بی‌شمار رژیم صهیونیستی بر مردم مظلوم فلسطین و غزه
- حمایت مالی و تسلیحاتی دولتمردان امریکا و اروپا از این رژیم کودک‌کش
- دروغین بودن ادعای غرب در دفاع از حقوق بشر
- بی نظمی نظام بین‌الملل و ناتوانی نهاد‌های بین‌المللی در جلوگیری از نسل کشی آشکار 
- فقدان آزادی بیان و حق اعتراض مسالمت‌آمیز در نظام لیبرال دموکراسی
توانایی بر اینکه:
- می‌توانند با اعتراض خود برکاهش حمایت‌های غرب از رژیم صهیونیستی اثرگذار باشند. 
 - می‌توانند با ابراز تنفر و انزجار از نسل کشی و کودک کشی بر فضای روانی جهان تأثیر بگذارند. 
 - می‌توانند با حضور اعتراضی خود سایر اقشار جامعه را به اعتراض وادارند. 
 - می‌توانند با شعار آزادی فلسطین از بحر تا نهر زمینه نابودی رژیم صهیونیستی را فراهم کنند. 
 - می‌توانند با استقامت در رسیدن به هدف خویش زمینه پیروزی نیرو‌های مقاومت را فراهم کنند. 
بدین ترتیب می‌توان گفت خیزش نوین دانشگاه‌های غرب را باید منشأ تحولات بزرگ‌تر از وقایع غزه و آزادی فلسطین دانست که از جمله آن‌ها آغاز دوره جدیدی بر نظم جهانی و روابط بین‌الملل است. به منظور درک هر چه بهتر ابعاد توانایی و تأثیر خیزش دانشگاه‌های غرب لازم است به ویژگی‌های انحصاری آن اشاره کرد تا به نقاط تمایز آن با سایر جنبش‌های دانشجویی و خیابانی در امریکا و اروپا پی برد. مهم‌ترین ویژگی‌های این خیزش عبارت‌اند از: 
۱. گرایش عدالت‌خواهانه: نخستین ویژگی خیزش نوین دانشگاه‌ها را باید گرایش عدالت‌طلبانه آن دانست که آن را با سایر جنبش‌های چپگرایان مارکسیستی و ضد سرمایه‌داری و ضد نژادپرستی سیاهان متمایز می‌سازد. از همین رو، دستگاه رسانه‌ای صهیونیست‌ها تلاش کرد تا با برچسب کمونیستی و سوسیالیستی، مطالبه عدالت خواهانه این جنبش را کتمان تا بتواند آن را سرکوب نماید. ۲. رویکرد صهیونیست ستیزی: یکی دیگر از شاخصه‌های مهم خیزش دانشگاهی اخیر ضد صهیونیست بودن آن است. اگرچه رسانه‌های دستگاه استکباری تلاش کردند تا دانشجویان ضد صهیونیست را ضد یهودی خوانده تا در مقابل ادیان رسمی غرب قرار دهند، اما حضور یهودیان در کنار مسیحیان و مسلمانان نشان داد با ادیان الهی و ایدئولوژی‌های رسمی تضادی ندارد. ۳. پیشتازی و تاثیرگذاری بر جوامع غربی: خیزش نوین دانشگاه‌های غرب برخلاف جنبش‌ها و حرکت‌های دانشجویی گذشته که معمولاً تحت تاثیر حرکت‌های اجتماعی قرار داشته و پس از مدتی به دانشگاه سرایت می‌کردند، این خیزش در حرکتی پیشگامانه قصد دارد از متغیر وابسته در قامت متغیر مستقل به ایفای نقش بپردازد. ۴. استقلال‌خواهی غیرحزبی: یکی دیگر از خصلت‌های مهم خیزش نوین دانشگاه‌های غرب در عدم وابستگی به احزاب سیاسی در امریکا می‌باشد که معمولاً از جنبش‌های دانشجویی به عنوان یک ابزار سیاسی علیه رقبای حزبی خویش به کار می‌گیرند. در حال حاضر هم آیپک و هم جی استریت به عنوان دو لابی مهم وابسته به جمهوری خواهان و دموکرات‌ها در برخورد با این خیزش با سیاست سرکوب کاخ سفید همراهی کرده و امکان بهره برداری حزبی از آن وجود ندارد. ۵. استمرار و استقامت: مهم‌ترین ویژگی خیزش نوین دانشگاه‌ها در غرب را باید در استمرار و تداوم آن توصیف کرد که علت آن را باید در اهداف مهم و متعالی اساتید و دانشجویان جست‌وجو کرد. سه هدف عمده خیزش نوین را که از سوی سه طیف دانشگاهیان دنبال می‌شود عبارت‌اند از:
الف) آزاد‌سازی فلسطین از بحر تا نهر که به شکل علنی مطرح شده و در شعار‌های دانشجویان مشاهده می‌شود. معنای دقیق این شعار نابودی رژیم صهیونیستی است که حداقل از سوی طیف وسیعی از این خیزش دنبال می‌شود. 
ب) تغییر عملکرد و سیاست‌های جنایتکارانه رژیم صهیونیستی که با نسل‌کشی و کودک کشی در غزه جهان را شاهد فجیع‌ترین جنایات ضد بشری نموده و وجدان انسان‌های آزاده را متاثر ساخته است. این هدف نیز از سوی طیف بزرگی از جامعه دانشگاهی غرب مطرح شده و خواسته اصلی خود را توقف نسل کشی در غزه قرار داده است. 
ج) جلوگیری از حمایت‌های دولت‌های امریکا و اروپا از رژیم صهیونیستی که بدون شک در کشتار و قتل عام مردم مظلوم فلسطین مؤثر بوده و این خواسته حداقلی طیف دیگری از دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های غربی است.

سناریوی آمریکایی برای غزه
سیدهادی سیدافقهی
رئیس‌جمهور آمریکا ضمن بی‌اعتنایی به اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در حمله به مردم غزه و رفح موضعی کاملا نمایشی در خصوص مردم فلسطین گرفت و مدعی شد که ارتش آمریکا کریدوری موقت در سواحل غزه ایجاد خواهد کرد تا از طریق این گذرگاه ورود کشتی‌های بارگیری‌شده با غذا، آب، دارو و سرپناه‌های موقت تسهیل شود.
نکته دیگر، درباره رویکرد جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکاست. او البته پیشتر اعلام کرده بود که اگر اسرائیل در رفح عملیات نظامی انجام دهد، ما ارسال کمک‌های تسلیحاتی را متوقف می‌کنیم. این در حالی است که بعد از اقدام رژیم صهیونیستی در این منطقه، آمریکا همچنان برای اسرائیل تسلیحات می‌فرستد. در این میان کنگره به نفع رژیم اشغالگر صهیونیستی وارد عمل شد و رئیس‌جمهور آمریکا را تهدید کرد اگر جلوی ارسال اسلحه به اسرائیل را بگیرد، او را استیضاح خواهد کرد. باید گفت که طرح جدید آمریکا بسیار پیچیده و خبیثانه است. اگر آن‌ها درباره ارسال کمک‌های انسان‌دوستانه شامل دارو، غذا و سوخت صداقت دارند، به‌راحتی می‌توانند از دو معبر رفح که در اختیار رژیم صهیونیستی است و معبر کرم ابوسالم استفاده کنند. معبر رفح میان مصر و نوار غزه قرار گرفته و کرم ابوسالم هم در حاشیه اراضی‌۴۸قرار دارد. این درحالی است که این دومعبر از سوی رژیم صهیونیستی تعمدا بسته شده و طبق ادعای بایدن، یک بندر شناور برای ارسال کمک‌های انسان‌دوستانه ایجاد می‌شود. آیا مشکل اصلی آن‌ها ورود کمک‌های انسان‌دوستانه است یا این‌که از کجا این کمک‌ها ارسال و کنترل شود و به دست چه کسی برسد؟ رفتار آمریکایی‌ها و دیگر حامیان رژیم صهیونیستی در خصوص ارسال کمک به مردم غزه هم مضحک است. اول این‌که به‌صورت نمایشی این کمک‌ها به طور هوایی بارریزی می‌شد که این شیوه قطره‌چکانی باعث تمسخر جهانیان شد.
نکته دوم این‌که به نظر می‌رسد آمریکا می‌خواهد جای پای خود را در منطقه غزه تثبیت کند و ایجاد این پایانه شناور هم بهانه‌ای برای ورود بیشتر آمریکاست. البته استدلال آمریکایی‌ها این است که ورود ما به منطقه صرفا حضور در این پایانه شناور است و وارد خاک غزه نشده‌ایم؛ ادعایی که بسیار زشت و وقیحانه است، چون مستشاران آمریکایی الان در اتاق جنگ رژیم صهیونیستی حضور دارند و حتی در خاک غزه هم در طول این مدت تعدادی از نیرو‌های آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی کشته شدند. تردیدی نیست که هدف آمریکایی‌ها از این نمایش، کنترل امنیتی منطقه است. مضاف بر این‌که، منطقه یک کیلومتر در ۱۲ کیلومتر محور فیلادلفیا که محور صلاح‌الدین هم نامیده می‌شود، بر اساس همان معاهده ننگین کمپ دیوید باید توسط حکومت خودگردان و مصری‌ها اداره شود و ورود نیرو‌های مسلح رژیم به این منطقه نادیده‌گرفتن این معاهده است و عجیب این‌که این مسأله با سکوت بهت‌آور مصر همراه است.
نکته دیگر این‌که منطقه غزه از منابع زیرزمینی غنی مثل انرژی وگاز برخورداراست وطبعا آمریکا خواهان دستیابی به این منابع است؛ بنابراین موضوع کریدوردریایی غزه یک ترفند آمریکایی برای امنیتی‌ترین منطقه واستفاده ازمنابع غنی آن است وکاملا با اهداف سودجویانه آمریکا همخوانی دارد.

خرمشهر به مثابه بغداد

علیرضا تقوی نیا

عملیات الی بیت المقدس در اردیبهشت ۶۱ شروع شد و عراق با ۲۲ تیپ رزمی در حال دفاع از خرمشهر و اطراف آن بود. به موازات عملیات زمینی نبردی بزرگ نیز در آسمان میان نیروی هوایی ارتش ایران و ارتش بعث عراق در جریان بود تا این که در روز ۱۳ اردیبهشت ۶۱ ، یکی از فانتوم های شناسایی با عکسی که گرفت، فرماندهان ایرانی را متوجه ایجاد یک پل باریک روی اروند گردانید. این پل باعث اتصال خرمشهر به عراق میشد و لجستیک نیروهای بعثی را تامین می کرد. ظاهرا پل توسط مهندسی-رزمی ارتش بعثی با ‌کمک مهندسان مصری ساخته شده بود و تاثیری استراتژیک بر نبرد خرمشهر داشت. برای آن که اهمیت خرمشهر برای صدام بهتر دانسته شود، لازم است به پاسخی که صدام برای فرمانده سپاه سوم عراق “سپهبد صلاح القاضی” فرستاد، اشاره کرد.
صلاح القاضی از لحاظ نظامی حفظ خرمشهر  را ممکن نمی دانست و این نکته را در نامه ای برای صدام گوشزد کرد اما او پاسخ داد : دفاع از محمره (خرمشهر ) همانند دفاع از بغداد است.
در نتیجه عزم سپاه سوم عراق برای دفاع از خرمشهر در برابر هجوم ایرانی ها جزم شد اما حفظ این شهر استراتژیک بدون اتصال به عقبه خاک عراق بسیار سخت بود.
در روز ۱۷ اردیبهشت ۶۱، خلبان محمود اسکندری به کابین عقبی خلبان اکبر زمانی ، در یک ماموریت مهم با هدف انهدام پل اروند پرواز کردند.
فانتوم محمود اسکندری که استاد پرواز در ارتفاع زیر ۵۰ پا بود دوبار از صحنه رادار محو شد (به علت پرواز در ارتفاع نزدیک به زمین ) اما هواپیمای آنها سالم بود و قصد داشتند از طریق آسمان کویت وارد آسمان عراق شوند و به جهت فریب پدافند ارتش بعث، از درون آسمان دشمن، پل را منهدم سازند.
با دیدن پل، هواپیمای اف ۴ محمود اسکندری ارتفاع گرفته و روی هدف ۱۲ بمب ۵۰۰ پوندی سقوط آزاد را رها می کند که همه آنها به این سازه برخورد کرده و آن را به طور کامل منهدم می کنند.
مورد اصابت قرار دادن یک پل باریک در زیر آتش سنگین پدافندی دشمن در یک ماموریت جنگی آنهم با بمب های غیر هدایت شونده سقوط آزاد ، شاهکاری بود که خلبان ارتش ایران محمود اسکندری انجام داد.
با از بین رفتن پل اروند ، خرمشهر عملا به طور کامل محاصره شد و ارتباط نیروهای متجاوز بعثی با عقبه خود قطع گردید.
دیگر ارتش صدام نه کمکی می توانست به خرمشهر برساند و نه امکان عقب نشینی وجود داشت.
در روز سوم خرداد با تصرف خرمشهر،  ۱۹ هزار عراقی به اسارت درآمدند و هزاران نفر نیز خود را به اروند زدند تا از طریق شناکردن خود را به ساحل غربی آن برسانند و نجات یابند که اکثرا غرق شدند.
مهماتی که ارتش صدام در خرمشهر ذخیره کرده بود ، به اندازه ای زیاد تخمین زده شد که تا ۳ سال ایران را بی نیاز می کرد.
عملیات فانتوم ایرانی برای زدن پل اروند، در حقیقت یک عملیات تاکتیکی بود اما تاثیری استراتژیک بر روند جنگ گذاشت و باعث شد نیروهای پیاده ارتش و سپاه بتوانند خرمشهر را با تلفات و زمان کمتر بازپس گیرند.
البته شاهکارهای تیمسار خلبان محمود اسکندری به همین عملیات ختم نمی شود؛ او در عملیات H3 ، عملیات زدن پالایشگاه الدوره و ناامن سازی بغداد همراه شهید دوران و عملیات بازگرداندن فانتوم ایرانی در سوریه حضور داشت و یک قهرمان بزرگ در جنگ ۸ ساله با صدام به شمار می رود

نگاه متفاوت به دوران کرونا

سید جواد جمالی
برای نخستین بار در شهر ووهان چین پس از اینکه مردم بدون علت مشخصی دچار سینه‌پهلو شدند و واکسن‌ها و درمان‌ها مؤثر واقع نشدند، پزشکان وجود ویروس کرونا را شناسایی و اعلام کردند. آنچه به عنوان یک مشکل بهداشتی در چین خودنمایی کرد، به‌زودی به یک بیماری همه‌گیر جهانی تبدیل شد. بحران جهانی کرونا، باعث تعطیلی هم‌زمان بسیاری از مشاغل در سراسر جهان شد و اقتصاد جهانی را دچار اختلال کرد. کارشناسان با در نظر گرفتن برخی از معیارها، خسارت‌های اقتصادی ناشی از فراگیری کووید را با زیان‌های برگرفته از رکود بزرگ در سال 1929 مقایسه می‌کردند. عواقب اجتماعی و روان‌شناختی کرونا مانند ترس و انزوا برای مدت‌ها در زندگی روزمره بشر باقی ماند. در دوران کرونا بسیاری از مردم توافق کردند که خود را برای مدت طولانی منزوی کنند. از طریق رایانه یا لپ‌تاپ خود، کار کنند و به صورت غیرحضوری در جلسات حاضر شوند. ظرف مدت کوتاهی شرکت‌ها، سیاست‌هایی را تغییر دادند که به طور معمول تجدیدنظر درباره آنها سال‌ها به طول می‌انجامید.

هرچند می‌توان مسئله شیوع بیماری کرونا و آثار و تبعات آن را از زوایای مختلف بررسی و تحلیل کرد، ولی نحوه برخورد کشورها و مقامات آنها برای مهار این ویروس می‌تواند آموزنده باشد.

اکنون که مردم دنیا، جهان‌گیری کرونا را تجربه کرده‌اند، این امر روشن شده که آنان باید به نظر متخصصان گوش فرامی‌دادند. اما این موضوع دقیقا آن چیزی نبود که اتفاق افتاد. البته برخی از کشورها به ویژه کشورهای آسیای شرقی نظرات علمی صاحب‌نظران را به گونه‌ای شایسته ارج نهادند. پاسخ بی عیب و نقص تایوان به جهان‌گیری کرونا که توسط معاون رئیس‌جمهور آن کشور که متخصص اپیدمیولوژی فارغ‌التحصیل دانشگاه جان هاپکینز است و قبلا هم تایوان را در شیوع بیماری سارس به عنوان وزیر بهداشت به خوبی هدایت کرد، نمونه‌ای از این احترام به اقتدار علم در آسیای شرقی است.

در سوی دیگر دنیا و در قاره اروپا، نخست‌وزیر یونان هنگامی که از او سؤال شد دلیل موفقیت او در مقابله با شیوع ویروس کرونا چه بوده است، پاسخ داد: به نظر متخصصان گوش دادیم.

آلمان نیز با بهره‌مندی از سبک و سیاق خردورزانه آنگلا مرکل، رویکردی علمی و هوشیارانه و مبتنی بر واقعیت را در مقابله با کووید برگزید و توانست عملکردی موفق را در کارنامه مدیریتی خود به ثبت برساند.

اما کشورهایی نیز وجود داشتند که دولتمردان توصیه‌های متخصصان پزشکی را زیر سؤال برده و در بعضی از موارد از رعایت آنها خودداری می‌کردند. در مکزیک آندرس مانوئل لوپز اوبرادور رئیس‌جمهور این کشور مردم را به بیرون‌آمدن از خانه‌ها، شرکت در تجمعات، دست‌دادن و در آغوش گرفتن یکدیگر تشویق می‌کرد، این امور درست در تضاد با توصیه‌های مقامات بهداشتی عمومی کشور بود. لوپز اوبرادور از مکزیکی‌ها خواست که به زندگی عادی خود ادامه داده و خوشحال و خوش‌بین باشند، گویی تفکر مثبت می‌تواند ویروس را شکست دهد.

فرید زکریا در کتاب «ده درس برای جهان پس از کرونا» یادآور می‌شود که در مارس 2016 هنگامی که دونالد ترامپ نامزدی خود برای ریاست‌جمهوری آمریکا را اعلام کرد از او این سؤال شد که با کدام کارشناسان سیاست خارجی مشورت می‌کند؟ او پاسخ داد: من با خودم، فرد شماره یک، مشورت می‌کنم چون مغز بسیار خوبی دارم. او خاطرنشان کرد مشاور اصلی من، خودم هستم و غریزه ذاتی خوبی برای جمیع امور دارم. او بعدا توضیح داد که چرا به متخصصان اعتماد ندارد. او گفت: متخصصان وحشتناک هستند، به این اوضاع آشفته‌ای که متخصصان ایجاد کرده‌اند، نگاه کنید؛ افتضاح است. پس از ظهور علائم کرونا در ایالات متحده، دونالد ترامپ به حامیان جنبش‌های راست افراطی اعلام کرد که به نظر او ایالت‌های دموکرات از استبداد آشکار فرمانداران دموکرات خود در رنج و عذاب هستند. او ماه‌ها از استفاده ماسک در جلسات و در اجتماعات خودداری می‌کرد و این مطلب را القا می‌کرد که زدن ماسک کار لیبرال‌های ضعیف است. او نسخه‌های مشکوک پزشکی خود را تجویز می‌کرد که مقامات بهداشتی عمومی دولت ایالات متحده با اکثر آنها مخالف بودند. ترامپ از هیدروکسی کلروکین که داروی مالاریاست به عنوان یک تغییردهنده بازی نام برد و در ماه می‌ 2020 اعلام کرد که بیش از یک هفته است که شخصا آن را مصرف می‌کند. در حالی که کارشناسان هشدار داده بودند مصرف این دارو می‌تواند کشنده باشد. او درباره این دارو چنین گفت: من از بابت مصرف این دارو احساس خوبی دارم، این تمام چیزی است که می‌خواهم بگویم، فقط یک احساس خوب. می‌دانید که من یک انسان باهوش هستم.

آمریکا با بیش از یک میلیون کشته بیشترین تعداد تلفات را در میان کشورهای جهان به نام خود ثبت کرد. کرونا با تمام رعب و وحشتی که ایجاد کرد و در کنار تلفات بی‌شمار و زیان‌ها و خسارت‌هایی که برای جهانیان به همراه داشت درس‌ها و عبرت‌هایی را نیز به جا گذاشت. کشورهایی توانستند از تونل وحشت کرونا با خسارت و صدمات کمتری عبور کنند که مسئولان و مقامات آنها پیوندی محکم با متخصصان و کارشناسان برقرار کردند. دولتمردانی که توصیه‌های صاحب‌نظران را ارج نهادند، توانستند به گونه‌ای شایسته‌تر بر مصائب کرونا غلبه کنند. توجه به توصیه‌های صاحبان خرد و متخصصین امور می‌تواند راهگشای مشکلات و تنگناهای مختلف باشد.

هر فرد در زندگی روزمره خود با مشکلات متعددی مواجه می‌شود. شخصی که مبتلا به بیماری می‌شود می‌تواند یا خوددرمانی کند ‌یا از توصیه های پزشک استفاده کند. افراد به طور مستمر به دانش متخصصان در امور متعدد (مانند مکانیک، برق‌کار، مهندس، وکیل، پزشک و...) نیازمندند. بهره‌مندی از دانش نخبگان، مسیر را برای فائق‌آمدن بر مشکلات فراهم می‌کند. در سطح جهانی، کشورهایی توانسته‌اند مسیر پیشرفت و توسعه را بپیمایند که پیوند مستحکمی میان دولتمردان و متخصصان ایجاد کرده‌اند.

اقتصاد ایران سال‌هاست با مشکلات متعددی عجین و آمیخته شده است. کسری بودجه مزمن، تورم‌های بالای تثبیت‌شده، جهش‌های مداوم نرخ ارز، ناترازی ماندگار سیستم بانکی، گسترش فعالیت‌های سوداگرانه و غیرمولد، قیمت‌گذاری دستوری و تکلیفی از سوی دولت، دخالت بیش از حد دولت در اقتصاد و تنگ‌شدن عرصه فعالیت برای بخش خصوصی و... از مصادیق شرایط نابسامان اقتصاد ایران است. بی‌شک دولت‌ها، نقش اصلی و تعیین‌کننده در تصمیمات اقتصادی را ایفا می‌کنند. سیاست‌های پولی، ارزی و سیاست‌های مالی دولت آثار قابل ملاحظه‌ای بر بدنه اقتصاد می‌گذارد. به عبارتی سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران اقتصادی در خط مقدم جبهه اقتصادی قرار دارند. آنها به عنوان فرماندهان اقتصادی شناخته می‌شوند و سایر فعالان اقتصادی از تصمیمات آنها تبعیت می‌کنند. فرمانده موفق فردی است که در مواقع بحرانی، تصمیمات شایسته و بجا اخذ کند. گرفتن تصمیمات مفید و سودمند نیازمند تبادل نظر و مشورت با سایر متخصصان و کارشناسان است. طی سال‌های گذشته غالب تصمیمات اقتصادی به دور از فضای کارشناسی و بدون تعامل با نخبگان این حوزه گرفته شده است. هر دولتی که در رأس امور قرار می‌گیرد تنها با نخبگان اقتصادی معاشرت می‌کند که صرفا از نظر دیدگاه سیاسی با آن دولت وجه اشتراک داشته باشند. فضای اقتصادی ایران به شدت تابعی از فضای سیاسی است. حال این خطر وجود دارد که هر میزان فضای سیاسی انحصاری‌تر و غیرمنعطف‌تر شود، به تبع آن ساختار اقتصادی نیز غیرمولدتر و ناکارآمدتر شود. کنارگذاشتن جانبداری‌های حزبی و سیاسی و گشودن درهای بسته به روی افکار و اندیشه‌های خلاق و سودمند می‌تواند دستاوردهای درخور به ارمغان بیاورد.

سخن آخر اینکه تصمیمات ما در بسیاری از حوزه‌ها، زمانی مثمرثمر خواهد بود که در ارتباط با متخصصان امور گرفته شده باشد. پیوند میان تصمیم‌گیران و صاحب‌نظران امری حیاتی در پیشبرد موفق امور است. هرچند نظر صاحبان ایده مخالف با تصمیم‌گیران باشد. داشتن محیطی ایدئال که در آن تصمیمات اقتصادی در تعامل و تبادل نظر با اندیشمندان و فعالان اقتصادی گرفته شود، نیازمند ساختار اقتصادی منعطف، غیرانحصاری و رقابتی است. به گفته داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد، از آنجایی که ساختارهای اقتصادی، منشعب از ساختارهای سیاسی است، بنابراین وجود ساختارهای سیاسی فراگیر، چندوجهی و رقابتی، لازمه خلق سازمان‌های اقتصادی، غیرانحصاری، مولد و خلاق است.

شکست استراتژی آمریکایی «راه سوم»

حنیف غفاری 

حمله به شرق رفح آغاز شده است و مصادیق جنایت و نسل کشی رژیم منفور و نامشروع صهیونیستی روز به روز بیشتر به چشم می آید. تکلیف کابینه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در آوردگاه مشخص است؛ تعمیم جنگ به رفح را تنها راه بقای حداقلی خود در مسند قدرت در تل آویو قلمداد می کنند و با وجود هشدارهای صریح برخی راهبردنویسان غربی و صهیونیستی، دامنه حماقت خود را در جنگ غزه گسترش داده اند.
آنچه قصد داریم روی آن متمرکز شویم، ناظر بر بازی اصلی ترین حامی جنگ غزه، یعنی آمریکاست. بدون شک در تحلیل این رویکرد، باید از گزاره های کلیشه ای مانند اختلاف نظر جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا و نتانیاهو در اداره جنگ عبور کرد و بر روی راهبردی کلان در کاخ سفید متمرکز شد؛ «خلق گزینه سوم درقبال بحران های خودساخته».
غرب بحران ها را با هدف افزایش دامنه مداخله گرایی و هژمونی خودخوانده اش در نظام بین الملل خلق می کند، اما در بسیاری موارد به اهداف کلان، میان مدت و کوتاه مدتش در چرخه تعریف شده اتاق های فکر امنیتی -نظامی آمریکا دست نمی یابد. این قاعده در زمینه جنگ غزه نیز صدق می کند. مطابق محاسبات مورد تأیید پنتاگون و سنتکام، طول عمر جنگ غزه (با در نظر گرفتن نابودی حماس و آزادی اسیران صهیونیست بدون آتش بس) دو ماه بود و وفق همین نقشه راه، آمریکا حمایت مطلق نظامی، میدانی، سیاسی و تبلیغاتی از نسل کشی خونین را در دستور کار قرار داد.
اکنون بیش از هفت ماه از جنگ غزه سپری شده و هیچ یک از اهداف اعلام شده و حتی نهان دشمنان در فلسطین محقق نشده است. فراتر از آن، صهیونیسم ستیزی در جهان روز به روز مصادیق عینی تری می یابد. در چنین وضعیتی آمریکا به سراغ پلان B  یا به عبارت بهتر، راهبرد جایگزین خود رفته است که «خلق گزینه سوم» نام دارد.در این راهبرد غرب اصل بحران را ایجاد می کند و به دنبالش دو گزینه پیروزی و شکست به صورت خودکار خلق خواهند شد. با محقق نشدن پیروزی، غرب برای جلوگیری از شکست دست به خلق گزینه سوم می زند. 
در جنگ غزه، آمریکا دقیقاً همانند رژیم اشغالگر قدس به دنبال شکست مطلق حماس و تحقق اهداف اعلام شده از سوی نتانیاهو بود، اما پس از محقق نشدن این گزینه، گزینه سوم با عنوان «انعقاد آتش بس موقت» با هدف تنفس به صهیونیست ها را خلق کرد.
کاخ سفید پس از خلق این گزینه، بر روی قاهره و دوحه فشار زیادی وارد کرد تا سران حماس را بابت پذیرش مجاب کند. با وجود این، مقاومت اسلامی فلسطین دست واشنگتن و تل آویو را در مذاکرات خواند و زیر بار چنین گزینه ای نرفت. در نگاهی واقع گرایانه، می توان گفت حماس راهبرد خلق گزینه سوم از سوی غرب را در مذاکرات قاهره هدف قرار داد. اکنون آمریکا و صهیونیست ها باید میان آتش بس دائمی و خروج از غزه و بالا رفتن هزینه های شکست در جنگ گزینه ای انتخاب کنند؛ جایی برای خلق گزینه جایگزین دیگر وجود ندارد.
 
غافلگیری آرتیست!
حنیف غفاری
ولودیمیر زلنسکی هولناک‌ترین لحظات ممکن را در جنگ اوکراین تجربه می‌کند. پیشروی غافلگیر‌کننده روس‌ها در منطقه خارکیف، قدرت مانور آنها را در جبهه‌های شرق نبرد افزایش داده و در مقابل، ناتو، آمریکا و اوکراین را در موقعیتی متزلزل و پرریسک قرار داده است. سال 2023 میلادی، قبل از اجرایی شدن ضدحمله اوکراینی‌ها، اعضای ارشد ناتو متفق‌القول بودند که موازنه قدرت در منطقه دونباس به سود کی‌یف تغییر خواهد کرد اما پس از مدتی اندک، این خوش‌بینی جای خود را به هشدار داد! کار به جایی رسید که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا به زلنسکی درباره عواقب و تبعات شکست در ضدحمله علیه روس‌ها هشدار داد. این اتفاق در نهایت رخ داد. طی ماه‌های اخیر، علاوه بر ده‌ها شهرک و هدف راهبردی در خارکیف، ۲ شهر آودیوکا و باخموت نیز به تصرف روس‌ها درآمده است. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه قدرت تحلیلی - عملیاتی ژنرال‌های ارشد خود در میدان نبرد را بخوبی در مسیر پیشرفت‌های جنگی اخیر به کار گرفته و حتی با تغییر وزیر دفاع خود، به نوعی زمین بازی را برای اوکراینی‌ها در شرق این کشور ناامن‌تر ساخت. صورت‌مساله مشخص است: زلنسکی در میدان نبرد غافلگیر شده است. بخشی از این غافلگیری، معطوف به پیشروی روسیه در شرق اوکراین و بخش دیگری از آن، مربوط به رویکرد زیگزاگی و ابزارگرایانه ناتو و غرب نسبت به کی‌یف است. بخش اول معادله مشخص است؛ سرعت پیشروی روسیه در میدان به‌مراتب فراتر از حد تصور ناتو و اوکراین بوده و همین مساله، قطعا بر چینش میز مذاکرات آتی احتمالی صلح به سود اهداف مسکو تاثیرگذار خواهد بود. قطعا روس‌ها از مزیت‌های میدانی خود در میدان مذاکره با کی‌یف و ناتو استفاده خواهند کرد. کاخ کرملین دیگر به ۲ تضمین حداقلی اوکراین در مذاکرات یعنی الحاق کریمه به خاک روسیه و عدم عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی اکتفا نخواهد کرد و درخواست الحاق یا خودمختاری بخش‌های دیگری از شرق اوکراین را نیز در مذاکرات مطرح خواهد کرد. فراتر از آن، روس‌ها از اوکراین خواهند خواست تضمینی فراتر از عدم عضویت در ناتو ارائه کرده و به بازیگری بی‌طرف در قبال هر گونه بحرانی در نظام بین‌الملل (بویژه محیط پیرامونی روسیه) تبدیل شود. اما غافلگیری دوم زلنسکی مربوط به نوع رفتار آتلانتیکی‌هاست. سیگنال‌های متناقضی که از سوی آمریکا، انگلیس، لهستان و دیگر اعضای پیمان آتلانتیک شمالی به اوکراین مخابره می‌شود، حکایت از آینده سختی است که در انتظار رئیس‌جمهور ساده‌لوح اوکراین قرار دارد. در حالی که کنگره آمریکا ارائه بسته کمک‌های گسترده تسلیحاتی به طرف اوکراینی را تصویب کرده و «ینس استولتنبرگ» دبیرکل ناتو از عزم کامل خود و همراهانش برای حمایت از اوکراین در جنگ با روسیه خبر می‌دهد، مقامات آلمانی اصرار زیادی دارند که از دوران پساجنگ و بازسازی اوکراین سخن بگویند! جوزپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی نیز رویکرد مشابهی دارد. او در عرصه دیپلماسی پنهان بارها سیگنال مذاکره با روسیه را درباره نحوه پایان دادن به جنگ اوکراین مخابره کرده و در این معادله، هر چیزی به جز حاکمیت و سرزمین اوکراین برایش اصالت و موضوعیت داشته است!
آقای کمدین بازی را بسیار بدتر از حد تصورش باخته است! نه‌تنها خبری از عضویت اوکراین در ناتو یا اتحادیه اروپایی نیست، بلکه وی باید درباره حدود و ثغور سرزمین‌هایی که باید به روسیه الحاق یا خودمختاری آنها را اعلام کند، بزودی وارد جدالی سخت با حامیان غربی خود شود. او چاره‌ای جز پذیرش دستور و تصمیم نهایی  بازیگرانی که سال‌ها به وی وعده عضویت قطعی در پیمان آتلانتیک شمالی و اتحادیه اروپایی را داده بودند ندارد. این انتخابی است که خود زلنسکی در ماه‌های منتهی به جنگ اوکراین انجام داد: تصور ایجاد منطقه پرواز ممنوع از سوی ناتو بر فراز کی‌یف و تحریم 100 درصدی انرژی روسیه توسط اروپاییان، رویای تبدیل شدن به یک قهرمان جنگ را برای وی پررنگ ساخته بود؛ رویایی که وی عضویت رسمی در باشگاه‌های نظامی - امنیتی غرب را تنها یکی از خروجی‌های آن قلمداد می‌کرد. امروز رئیس‌جمهور شکست‌خورده اوکراین چیزی برای دفاع ندارد. وی بازی را نه‌تنها در متن جنگ، بلکه در فرامتن آن نیز از دست داده است. زلنسکی از اینکه به مهره‌ای برای معامله غرب با روسیه بر سر جنگ اوکراین تبدیل شود بسیار نگران است، زیرا آمریکا و اروپا آماده هستند در همین نفس‌های آخر، مهره خود را برای جلوگیری از تشدید شکست خود در برابر روس‌ها قربانی کنند. این اقتضای طبیعت آمریکا و ناتو است و حداقل زلنسکی نباید از آن گله‌مند باشد. بهتر بود رئیس‌جمهور اوکراین قبل از اعتماد صددرصدی به وعده‌های غرب، صرفا یک بار تاریخ روابط بین‌الملل و نحوه معامله آمریکا و اروپا با مهره‌های‌شان را مرور می‌کرد. اینگونه لااقل وی برای بازی در پرده آخر جنگ اوکراین آمادگی بیشتری داشت.