سعدالله زارعی
«عیران ایتزیون» نائب رئیس سابق شورای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی، شنبه 15 اردیبهشت، طی چند رشته توئیت به شرایط فعلی دولت غاصب و جنایتکار اسرائیل اشاره کرد و از جمله نوشته «از نگاه دولت آمریکا وقت به نتیجه رسیدن نتانیاهو و ارتش در جنگ غزه به پایان رسیده است» وی نوشت «سناریوها ـ گزینههاـی متعددی وجود دارد و سناریو وحشتناک، ادامه جنگ در سایه نخستوزیری ناکارآمد و کابینهای متشکل از مجرمان و فراریهاست».
«امیر بارشالوم» دهم اردیبهشت ماه در روزنامه «زیمان اسرائیل» نوشته بود «علاوهبر احزاب سیاسی و اکثریت شهروندان، هماینک ارتش، شاباک و موساد هم به نفع انجام توافق و تأخیر عملیات رفح فشار میآورند» و «بن کاسپیت» تحلیلگر برجسته صهیونیست، روز شنبه گذشته در روزنامه معاریو نوشت «نتانیاهو سه ماه است رفح را تهدید میکند، چرا؟ زیرا به نتیجه رسیدن اهداف با حمله به رفح، در حد معجزهای مثل رشد کردن خرماهای آبی رنگ در سواحل غزه و ظاهر شدن مسیح بوده و بسیار دشوار است».
این اظهارات وضعیت رژیم غاصب را پس از هفت ماه جنگ در غزه و توسل به انواعی جنایت نشان میدهد. هماینک رژیم با این وضعیت به اجبار به سمت مذاکرات سیاسی رفته و دستهای خالی آن مدیریت صحنه سیاسی را هم از دست آن خارج کرده است.
مذاکرات پیرامون جنگ غزه طی هفتههای اخیر با رفت و آمد مقامات مختلف به قاهره و دوحه صورت گرفته و حسب آنچه روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت در روز شنبه 15 اردیبهشت ماه منتشر کرد، طرفهای مختلف بر روی طرح سه مرحلهای توافق کردهاند.
هر چند ابهامات زیادی پیرامون این طرح وجود دارد و بهخصوص از آنجا که درباره بسیاری از جزئیات این طرح هنوز چیزی منتشر نشده و ظاهراً توافق صورت نگرفته است اما در عین حال اگر سند روزنامه اسرائیلی که محافل مصری و قطری هم به نوعی بر همه یا بخشهای اصلی آن صحه گذاشتهاند را خروجی مذاکرات سه هفته اخیر بدانیم، نکات زیر درباره آن اهمیت دارد:
1ـ طرح آتشبس سه مرحلهای و همین مفادی که منتشر شده، در اواسط آذرماه سال گذشته ذیل عنوان «طرح قطر» مطرح گردید ولی دولت غاصب زیربار آن نرفت و آتشبس که در پنجم آذرماه به پایان رسیده بود، تمدید نگردید. این طرح تقریباً همان طرح است و از این رو اگر رژیم غاصب امروز به آن تن بدهد به چیزی تن داده که پنج ماه از پذیرفتن آن اجتناب میکرده و خود این بدان معناست که ارتش اسرائیل در این پنج و هفت ماه دستاورد اساسی که بتواند وزن خود را در توافق افزایش داده و یا از وزن خواستههای مقاومت بکاهد، نداشته است. عملکرد کابینه نظامی، دولت نتانیاهو و ارتش اسرائیل این شده که به چیزی که تن نمیداده تن داده و این معنایی جز شکست ندارد و این در حالی است که مقاومت فلسطین امروز همان چیزی را پذیرفته که پنج ماه پیش آن را پذیرفته بود.
2ـ مفاد توافق سه مرحلهای در آذرماه سال قبل در دوحه بسته شده و طی دو هفته اخیر در قاهره بازخوانی شده است و این به معنای آن است که مذاکرات پاریس که از بهمن ماه سال قبل شروع شد و تا اوایل فروردین ماه استمرار داشت، عملاً به جایی نرسیده است. آمریکاییها سعی داشتند جنگ غزه را از طریق مذاکرات پاریس مدیریت کنند و نسخه سیاسی آن را بر مبنای خلع سلاح و اخراج حماس از غزه و ترتیبات سیاسی جدید برای اداره غزه بیرون آورند اما آنچه در نسخه منتشر شده دیده نمیشود همین سه موضوع حساس میباشد. این در حالی است که در این طرح خارج شدن کامل نظامیان اسرائیلی از غزه دیده شده است. آمریکاییها تلاش زیادی کردند تا پایان جنگ را با پایان مقاومت فلسطین گره بزنند و بایدن حتی در همین اواخر گفت راهحل در خلع سلاح حماس و اخراج آن از غزه است اما اینک همین آمریکاییها به اسرائیل فشار میآورند تا طرح سه مرحلهای را بپذیرد چرا؟ برای اینکه به تعبیر عیران ایتزیون هر کاری برای دستیابی اسرائیل به اهداف انجام شده و حالا دیگر وقت به پایان رسیده است.
3ـ طرح سه مرحلهای 124 روز یعنی چهار ماه بهطول میانجامد و البته در 82 روز آن توازن نسبی در اجرا به چشم میخورد و در 42 روز آخر آن با اما و اگر زیادی مواجه است. در دو مرحله اول و دوم؛ اسرائیل با موضوع آزادی اسرای خود مواجه است و آنچه در مقابل آن میدهد آزادی جمع بزرگی از زندانیان فلسطینی که تعدادی زیادی از آنان محکوم به حبس ابد میباشند و بازگشت آوارگان به منازل تخریب شده میباشد. این ستادهها و دادهها از آنجا که به نفع طرفین است، با تمکین طرفین، اجرائی میشوند. اما در مرحله سوم آتشبس، که عقبنشینی کامل ارتش از نوار غزه وجود دارد، اجرای توافق وابسته به اراده طرف اسرائیلی است. اگر رژیم غاصب نخواهد اجرا کند به این معناست که آتشبس در پایان مرحله دوم تمام میشود و جنگ از سر گرفته میشود. بنابراین اجرای کامل طرح دوحه با ابهام جدی مواجه است.
4ـ در این توافق از دو موضوع حرفی به میان نیامد، که بسیار مهم بوده و در راستای مصالح و منافع طرف فلسطینی است؛ «آتشبس دائم» و «رفع محاصره غزه». در مذاکرات دوحه و قاهره در مورد این دو موضوع بحث زیادی صورت گرفته و این دو جزء شروط پذیرش آتشبس و آزادی اسرا از سوی حماس بوده است. حماس به درستی معتقد است تضمین رژیم غاصب به پذیرش آتشبس دائمی و موضوع رفع حصار به تنهائی و بدون ضمانتهای دیگر هیچ ارزشی ندارد؛ چرا که این رژیم به هر بهانهای حمله خواهد کرد و محاصره را نیز تجدید میکند. بنابراین حماس در روزهای اخیر از «تضمین بینالمللی» یعنی تضمین توسط شورای امنیت سازمان ملل به عنوان یک شرط صحبت کرد. آمریکاییها به طور قاطع در مذاکرات گفتهاند ادامه آتشبس را تضمین خواهند کرد و درباره ارسال کمکهای انسانی هم تأکید کردهاند که چندان محل اعتماد نیست. اما آیا واقعاً به تضمین آمریکا و شورای امنیت جای اعتماد وجود دارد؟ آیا اگر اسرائیل بعد از 82 روز یا بعد از 124 روز جنگ را از سر بگیرد شورای امنیت یا آمریکا برای توقف آن، اسرائیل را مجازات میکند؟ وقتی بایدن با صراحت گفته است اسرائیل باید عملیات علیه مردم را به عملیات علیه حماس تبدیل کند، چه اعتمادی به تضمین او وجود دارد؟
5ـ اما به آنچه در بند 4 ذکر شد از منظر دیگر هم میتوان نگاه کرد و آن «قدرت مقاومت» است. میتوان گفت همان مقاومت که رژیم غاصب را پس از پنج ماه مخالفت (از اواسط آذرماه) به پذیرش واداشته است، همان میتواند مانع از سرگیری جنگ و در صورت از سر گرفته شدن جنگ، مانع به نتیجه رسیدن اسرائیل در جنگ شود. بنابراین اگرچه آمریکاییها با تأکید زیاد روی این موضوع که جنگ در پایان سه دوره آتشبس، دوباره از سرگرفته نخواهد شد، صحبت کردهاند اما اتکاء مقاومت به تواناییهای خود است. همان توانایی که ارکان اسرائیل را به وحشت انداخته است. همان که چند روز پیش، «بن کاسپیت» در معاریو نوشت «در مقابل فلج شدن ارتش اسرائیل، حماس بازوها و ابزارهای زیاد و درهم تنیدهای در اختیار خود دارد. ارتش اسرائیل از خانیونس خارج میشود، حماس به خانیونس بازمیگردد؛ ارتش اسرائیل مرکز نوار غزه را ترک میکند، حماس در این مناطق پدیدار میشود تا بدین شکل شاهد از هم پاشیدگی دستاوردهای ارتش اسرائیل باشیم.»
6ـ در نهایت همانطور که رژیم صهیونیستی در بحبوحه بحث آتشبس و توافق، حمله زمینی به رفح را شروع کرد میتوان گفت اعتمادی به سرانجام رسیدن توافقات دوحه وجود ندارد بهخصوص که رژیم اسرائیل حتی پس از تکمیل حملات به رفح، خود را در وضعیت بازنده میبیند. در این بین اگر توافق کاملاً اجرائی شود، دو مشکل اساسی برای دو طرف بر زمین مانده است؛ ابقاء مقاومت مسلحانه برای اسرائیل و عدم رفح حصار برای مقاومت. در واقع تلاش دوطرف برای تحقق مهمترین خواسته خود ادامه مییابد و این یعنی با فرض تحقق بعضی از خواستههای طرفین، ماده نزاع برجای مانده است. واقعیت این است که تا زمانی که غرب به حقوق فلسطینیها به عنوان یک ملت که مهمترین آن حق حاکمیت است، تمکین نکند و سرزمین فلسطین به شرایط پیش از قیمومیت انگلیس و پیش از اشغال اسرائیل بازنگردد، مقاومت توأمان مسلحانه و مدنی برای آزادسازی این سرزمین ادامه پیدا میکند
دو راهی مهم گروسی در پرونده ایران
دکتر هادی محمدی
اولین کنفرانس بین المللی علوم و فنون هسته ای در اصفهان برگزار شد. همزمان رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در تهران و اصفهان حضور یافت و مذاکرات خود را انجام داد. درباره این موضوع و حساسیت های مکانی و زمانی این دو رخداد چند نکته دارای اهمیت است؛ نکته اول درباره کنفرانس است و این که برگزاری این نوع کنفرانس در سطح بین المللی می تواند دروازه ای به ورود ایران به حوزه های جهانی دانش هسته ای باشد. اهمیت این موضوع از آن جهت است که بعد از دو دهه توجه سیاسی به برنامه صلح آمیز هسته ای ایران و نگاه صرفا از زاویه غنی سازی به این برنامه، حالا می توان امیدوار بود که نگاه کشورهای دیگر به برنامه هسته ای ایران تغییر کند و به سمت کاربردهای دیگر اتم به ویژه در حوزه های پزشکی، صنعتی و کشاورزی برود. این تغییر نگاه نه تنها فشار سیاسی بر ایران را کاهش می دهد بلکه می تواند بازارهای راهبردی زیادی را برای کشورمان بگشاید. موضوع دیگر درباره کنفرانس، محل برگزاری آن است. فراموش نکردیم تا همین یک ماه قبل یکی از اصلی ترین تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه ایران، سایت های هسته ای کشورمان بود. سایت یو سی اف اصفهان متشکل از چند کارخانه مهم در حوزه غنی سازی و ساخت مجتمع سوخت و حتی انبار مواد غنی شده است که می توانست یکی از اهداف اصلی به شمار رود. حتی یک بار هم اسراییلی ها حمله به این تاسیسات را امتحان کردند اما با هوشمندی پدافند هوایی موفقیتی نداشتند. حالا با برگزاری امن این کنفرانس بین المللی با حضور متخصصان داخلی و خارجی و حضور رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی، این پیام روشن داده می شود که اولا ایران در حساس ترین نقطه خود از امنیت کامل برخوردار است و ثانیا این درک در مهمانان خارجی و مقام ارشد سازمان ملل ایجاد شده که این امنیت واقعی و قابل اعتناست. نکته دیگر این ماجرا به سفر گروسی به کشورمان برمی گردد. می دانیم در ماه ها و هفته های گذشته گروسی ابراز تمایل زیادی برای این سفر داشت و در مقاطعی هم این ایران بود که ابراز تمایل نمی کرد چون سفر برای سفر را بی فایده می دانست و دنبال آورده این سفر می گشت. حالا حضور گروسی در کنفرانس هسته ای حداقل آورده اش اثبات امنیت در اصفهان و بالا بردن جایگاه کنفرانس هسته ای است و در کنارش می تواند مرور آخرین وضعیت پرونده هسته ای ایران و به ویژه نحوه اجرای توافق اسفند 1401 بین تهران و آژانس باشد. اگرچه در روزهای اخیر گمانه زنی های غیرواقعی با هدف بالا بردن توقعات از این سفر شده که می تواند ریشه در اقدامات دلال های بازار ارز ایران داشته باشد اما در فضای واقعی و با توجه به نزدیک بودن نشست شورای حکام آژانس در 14 خرداد آینده و انتشار گزارش مدیرکل قبل از این تاریخ، قطعا این سفر می تواند آثار مثبتی در گزارش و نتایج نشست شورا داشته باشد کما این که قرار است دو طرف بر سر گام های عملیاتی با هدف اجرای بهتر توافق 1401 نیز به مشترکاتی برسند. نکته آخر این که ایران و آژانس همچنان بر سر دو مکان ادعایی یعنی تورقوزآباد و ورامین با یکدیگر اختلاف دارند و با وجود حل و فصل دو مکان دیگر یعنی آزمایشگاه جابر بن حیان و سایت آباده و نیز حل موضوع ذرات 84درصد غنی شده و موضوع حسابرسی مواد که اقدامات مهم و درخور توجهی بودند، باز هم می توان گفت حل موضوعات باقی مانده ارتباط زیاد و تنگاتنگی با حل مسائل سیاسی دارد و کمتر فنی است. متاسفانه آژانس نشان داده در رویکردهای خود در قبال ایران از دایره وظایف و اختیاراتش خارج شده و نگاه سیاسی بر این نهاد تخصصی غالب است. جدیدترین نمونه آن نیز رفتار غیر قابل توجیه آژانس در برابر اسراییل است که با وجود تهدید رسمی مقامات ارشد این کشور به حمله اتمی به ایران و غزه، واکنش های آژانس بسیار ناچیز و غیر قابل توجه بوده به شکلی که گروسی بارها در ماه های اخیر در مصاحبه های خود عبارات دوپهلو در مورد ایران به کار برده و گفته ایران مواد لازم برای ساخت بمب اتمی را دارد هرچند در ادامه تصریح می کند اما نشانه ای ندیده ایم ولی همین اصطلاحات و ادبیات سازی هم مضر به توافقات و البته نشان از سیاسی کاری آژانس است. این که آژانس سیاسی کاری را کنار بگذارد که البته امری تقریبا غیرممکن است و برای همین هم تا توافق سیاسی در موضوع برجام اتفاق نیفتد نمی توان امیدی به حل دو مکان باقی مانده داشت کما این که سفر گروسی به ایران هم نمی تواند این گره کور شده را باز کند اما حداقل کار این است که گروسی در گزارش خود به آژانس، همکاری و خواست ایران برای حل و فصل موضوعات را همچون موضوعات حل شده قبلی با تصریح و شفافیت بیشتری بیان کند و موضوع را از این که هست بدتر نکند. حدود یک سال و 5 ماه دیگر تا زمان لغو قطعنامه 2231 و در نتیجه لغو قطعی 6قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت سازمان ملل باقی است و به نظر می رسد این یک سال و 5 ماه حساس ترین مقطع زمانی برجام به شمار رود چرا که احتمال اسنپ بک توسط سه کشور اروپایی وجود دارد. گروسی می تواند با عملکرد و رفتار منطقی خود نامی نیک همچون مرحوم آمانو باقی بگذارد به عنوان کسی که نگذاشت برجام دچار مرگ قطعی شود یا برعکس به عنوان یکی از عوامل برهم خوردن مهم ترین توافق قرن حاضر میان ایران و شش قدرت جهانی نام بگیرد. این دوراهی مهم گروسی به نحوه محاسبات وی در قبال ایران و 4+1 و آمریکا بستگی دارد. با توجه به این که روز گذشته محمد اسلامی نیز بر ظرفیت های شخصی گروسی برای حل و فصل اختلافات تاکید داشت، سفر گروسی به ایران حتما می تواند به اصلاح محاسباتش کمک کند.
بررسی آماری در برگزاری همه انتخاباتها و تجربه مشارکت مردم در شهرهایی که انتخابات به مرحله دوم کشیده میشود، کاهش انگیزه مردم برای شرکت در انتخابات را نشان میدهد. در بررسی علل کاهش مشارکت مردم حداقل به دو دلیل مشخص میتوان اشاره کرد. دلیل اول آنکه در مرحله دوم انتخابات معمولاً از شور و حرارت و گرمی تبلیغات انتخاباتی مانند مرحله اول خبری نیست. فعالان سیاسی، اصحاب رسانه و قلم، مطبوعات و رسانهها مانند مرحله اول تنور انتخابات را گرم نمیکنند و فضای سرد حاکم بر انتخابات بر رفتار مردم نیز اثر میگذارد. دلیل دوم آنکه مردم نیز عموماً احساس میکنند تکلیف خود را انجام دادهاند و انتخابات تمام شده و مجلس شکل گرفته و دیگر نیازی به حضور آنان نیست. مردم احساس میکنند تعداد باقیمانده نمایندگان تأثیر چندانی در سرنوشت مجلس جدید نخواهد داشت. علاوه بر دو دلیل فوق تلاش رسانههای معاند و مخالف نظام نیز در سرد کردن تنور انتخابات و کاهش مشارکت مردم بیتأثیر نیست.
انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی به تصریح همه فعالان سیاسی، بیش از آنکه رنگ و بوی یک رفتار اجتماعی و سیاسی و رقابت انتخاباتی برای تشکیل مجلس قانونگذاری داشته باشد، به چالش و هماورد مردم ایران با دشمنان و بدخواهان ملت ایران تبدیل شده بود. بر اساس منطق عقلی و تجربی، در هر انتخابات به میزانی که حضور مردم در مرحله اول اهمیت دارد، بیشک مرحله دوم نیز از همان حساسیت و اهمیت برخوردار است. این نکته مهم، خاصه در باره این انتخابات به دلیل آنچه که در مرحله اول شاهد بودیم از ضریب اهمیت بیشتری برخوردار است.
مرحله اول انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری، بیشباهت به جنگ احزاب در صدر اسلام و عملیات غرورانگیز مرصاد در سال پایانی جنگ تحمیلی نبود. دشمنان بیرونی در یک جنگ روانی سنگین و با برنامهریزی پیچیده و چندلایه (هیبریدی) با کمک «سرشاخهها و شبکه همکار درونی»، «نفوذیها»، «تمام ظرفیت اپوزیسیون خارج نشین»، «تمام ظرفیت سازماندهی شده در فضای مجازی»، «شبکههای ماهوارهای» و... همه چیز را برای زمینگیر کردن جمهوری اسلامی ایران در برگزاری یک انتخابات بیفروغ مهیا کرده بودند. برنامهریزی و تلاش چند ساله دشمنان بیرونی برای «بنبست نمایی»، «بدبین کردن»، «ناامیدسازی»، «بی اعتماد کردن» و «متنفر ساختن» مردم، آنان را به این اطمینان رسانده بود که سطح مشارکت مردم در انتخابات، در تهران بین ۵ تا حداکثر ۸ درصد و در کل کشور زیر ۲۰ درصد خواهد بود. اما این بار نیز دشمنان ملت ایران مثل همیشه دچار خطای محاسباتی شده بودند. ملت غیور و بصیر ایران، که تجربه فتح و آزادی خرمشهر و پاوه را با خود همراه داشتند، با حضور چشمگیر و مجاهدانه، پیروزی بزرگی را رقم زده و در تنگه مرصاد انتخابات، دشمنان را زیر پای اراده خود له کرده و برگ زیبای دیگری از کتاب صیانت از دستاوردهای انقلاب اسلامی را در تاریخ ثبت کردند. مشارکت مردم در مرحله اول انتخابات همانگونه که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند حضوری جهادی بود. حضور مردم به لحاظ کیفیت نه فقط یک حضور حماسی سیاسی بلکه عملاً دفاع از اسلام و دستاوردهای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بود. اینک وقت آن است که مردم (به حکم آنکه کار را که کرد آن که تمام کرد) با حضور مجاهدانه و با بصیرت خود کار ناتمام را در ۲۲ حوزه باقیمانده تمام کنند. مردم ایران در مرحله اول مسیر انتخابات را با گرمی پیموده و ۲۴۵ نماینده را انتخاب کردهاند ولی هنوز کار تمام نشده و تکلیف ۴۵ کرسی مجلس مشخص نیست.
در مرحله دوم انتخابات فقط ۹۰ نفر برای ۴۵ کرسی مجلس شورای اسلامی در ۲۲ حوزه انتخابیه با هم رقابت میکنند که مهمترین آنها شهر تهران با ۱۶ نماینده باقیمانده است. در باره اهمیت و ضرورت مشارکت گسترده مردم در مرحله دوم (همانند مرحله اول)، حداقل به دو نکته باید توجه شود: نکته اول اینکه در این مرحله که تعداد نامزدها بسیار کمتر از مرحله اول است، مردم فرصت بیشتری برای بررسی و انتخابات فرد مناسبتر و اصلح از بین نامزدهای موجود در اختیار دارند. یادآوری میشود که در مرحله اول فقط در شهر تهران بیش از ۳۵۰۰ نامزد با هم رقابت میکردند که این تعداد در مرحله دوم به ۳۲ نفر کاهش یافته است. نکته دوم اینکه انتخاب بهترین گزینهها در این مرحله میتواند بر آرایش سیاسی مجلس تاثیر جدی و مؤثر گذاشته و به کارآمدتر ساختن مجلس به ویژه در شکلگیری کارگروههای تخصصی مجلس (کمیسیون ها) و جمعیتهای کاری و تخصصی نمایندگان (فراکسیون ها) کمک کند خاصه اینکه ۱۶ نفر از این ۴۵ نفر (بیش از یک سوم) به تهران اختصاص داشته و ترکیب نمایندگان تهران بر روی کارکرد مجلس و شکلگیری هیئت رئیسه و کارگروههای تخصصی تأثیر مستقیم دارد. از همین رو باید با همان شور و اشتیاق انتخاباتی مرحله دوم را برگزار کنیم.
در اهمیت برگزاری باشکوه انتخابات مرحله دوم با حضور حداکثری مردم از این نکته نیز نباید غافل شد که بدخواهان و دشمنان ملت ایران که در مرحله اول تمام برنامهها و هزینههایی که صرف تعطیلی انتخابات و نابودی اراده مردم کرده بودند با شکست سنگین مواجه شده، هماینک مانند مار زخمی در صدد جبران شکست خود و تحمیل هزینه مضاعف به نظام و مردم برخواهند آمد، اما از آنجا که دشمن کینهتوز، تلاش خود را در تغییر شاکله کلی مجلس دوازدهم کم تأثیر و بلکه بیتأثیر میبیند، طبیعی است که بیشترین همت خود را برای تأثیرگذاری بر امنیت و سلامت انتخابات از روشهای مختلف، از پخش گسترده شایعات ویرانگر تا اقدامات فیزیکی و سخت به کار گیرد تا لااقل تصویری مخدوش و غیرواقعی از انتخابات در ایران به افکار عمومی جهان ارائه کند.
فرصت حج برای غزه
محسن پاکآیین
در آستانه برگزاری مراسم پرشکوه حج قرار داریم. بدون تردید حج امسال با سالهای گذشته تفاوتهای فراوانی دارد به ویژه اینکه فضای حاکم بر مردم دنیا و جهان اسلام، مملو از حس همراهی و همبستگی با مردم مظلوم فلسطین و غزه است.
در چنین شرایطی زائران خانه خدا باید از فرصت شایستهای که در کنگره جهانی حج فراهم است، استفاده کنند و از زمان برگزاری این مراسم عبادی و همچنین فضای معنوی مکه و مدینه بهره ببرند و همه یکصدا فریاد مظلومیت مردم فلسطین را سردهند و جنایات و نسلکشی رژیم اسرائیل را محکوم کنند. در کنار ارتباط و تعاملی که میان حجاج ایرانی و غیرایرانی در مراسم حج برقرار میشود، سرپرستان بعثههای کشورهای اسلامی در گفتگوهای طرفینی و همچنین دیدارهای رسمی و غیررسمی به موضوع مقاومت مردم غزه بپردازند و ضمن محکوم کردن رژیم اشغالگر صهیونیستی و حامیانش، موضوع حمایت از حرکت فراگیر دانشجویی در حمایت از مردم فلسطین را دنبال کنند. واقعیت آن است که دامنه این جنبش نخبگانی در اعلام انزجار و تنفر از اقدامات رژیم صهیونیستی به تمام نقاط دنیا کشیده شده و این روند در آینده وسعت بیشتری پیدا خواهد کرد.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که موضوع، حمایت از مظلوم است که مورد تاکید قرآن و اسلام قرار دارد و جامعه ایران و سایر ملتهای آزاده دنیا برای دفاع از مظلومان منتظر کسی نخواهند ماند و به وظیفه خود در قبال مردم فلسطین عمل خواهند کرد. این نکته مورد تاکید رهبر انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران حج و جمعی از زائران بیتا... الحرام بوده و میتواند الگویی برای تمام دولتهای اسلامی و اعضای سازمان همکاری اسلامی باشد تا جوامع مسلمان متحدتر از گذشته به صورت یکپارچه از مردم غزه حمایت کنند. این موضوع از آن جهت اهمیت بیشتری پیدا میکند که کابینه جنگ رژیم صهیونیستی مسأله حمله به رفح را تصویب کرد و در این مقطع لازم است که کشورهای اسلامی همسو با دیگر مردم مسلمان جهان تلاشی فزاینده را برای جلوگیری از اقدامات رژیم اشغالگر برای حمله به رفح به کار برند. تمام شواهد حاکی از آن است که آمریکا هدایتگر اصلی اسرائیل و شریک اصلی جنایات این رژیم است. مقامات آمریکایی و دیگر کشورهای غربی به رغم اقدامات جنایتکارانه رژیم اشغالگر صهیونیستی در به خاک و خون کشیدن مردم بیدفاع غزه و همچنین آواره کردن بسیاری از ساکنان این منطقه، به حمایتهای فزاینده خود از اسرائیل ادامه میدهند. حج امسال فرصتی است تا چهره واقعی آمریکا و متحدانش برای حجاج و مردم جهان افشا شود.
رضا حقیقی
جهان غرب چه از منظر رسانه ای، چه در مراودات سیاسی، و محافل حقوقی، بین المللی ( نشست شورای امنیت) به وضوح و به مانند گذشته ثابت کرد از ضعف بزرگ استانداردهای دوگانه رنج میبرد و این، شکست بزرگی برای آن در نزد وجدانهای بیدار و در برابر چشم جهانیان است. حمله ی نظامی رژیم صهیونیستی به سفارت کشورمان در دمشق که نقض مسلم مفاد مصرح در کنوانسیون وین درباره روابط دیپلماتیک (۱۹۶۱) و در تعارض آشکار با نظریه ی” برون مرزی” مصونیت اماکن دیپلماتیک بوده و اقدامیبی سابقه تلقی میشود، هرگز از سوی قدرت های اروپایی محکوم نشد اما آنچه دقیقا بر اساس ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد ناظر بر دفاع مشروع کشورها و در پاسخ به این تجاوز صورت پذیرفت، مورد هجمه ی بی سابقه آنها قرار گرفت.ادبیات غرب در تهاجم انگاری عملیات پهپادی- موشکی ایران سبب شد اسرائیل در پاسخ مجدد به ایران، توجیه دفاع مشروع را بهانه کند از اینرو در سپهر سیاسی نیز کاملا در مسیر تقویت خوی تجاوزکارانه ی اسرائیل گام بر می دارد.
تحولات اخیر نشان می دهد موازنه تهدید میان ایران و اسرائیل دیگر شکسته شده و ما وارد یک دوره ی تاریخی جدید در خاورمیانه شده ایم که در قالب آن، اقدامات اسرائیل با دامنههای مختلف، هزینه مند خواهد شد و فارغ از اینکه اسرائیل تحمل پذیرش این هزینهها را داشته باشد یا خیر، در عمل مفهومی از بازدارندگی به نفع ایران و جریان مقاومت ایجاد شده است. رژیم بحران زده به تداوم بحران نیاز دارد. از طرفی شواهد حاکی است حمله پهپادی – موشکی که هیمنه ی آن را درهم شکست را نتوانسته هضم کند. این حقیقت در میان بخش تند رو تر راست ها به وضوح نمایان شده لذا قطعا اسرائیل به دنبال پاسخ خواهد بود. چنانچه در ادامه، نزاع به اصطلاح وارد فاز پینگ پونگی شود، طبعا ایران با اختلاف فاز کمتری نسبت به قبل واکنش نشان خواهد داد. در عین حال بعید به نظر می رسد حتی در صورت تکرار حملات طرفین، درگیریها سیر تصاعدی پیدا کند و وارد خط تهاجمی تر ، در مقیاسی گسترده تر شود. اسرائیل با جنایاتی که مرتکب شده به لحاظ سیاسی حتی در میان حامیان خود دچار بحران است
بدون شک، ادعای امانتبودن و تکلیف به حفظ محیط زیست بهمنزله میراث ملی بدون تأمین مقدمات لازم برای محافظت از محیط زیست، مصداق ضربالمثل عالم بیعمل به چه ماند، به زنبور بیعسل است. پیرو چنین ضرورتی، مستند به قوانین حاکم بر حوزه محیط زیست دستگاه قضائی میتواند با دادرسی عادلانه و منطبق بر قانون در مسیر تخریب محیط زیست و آلودگی آب و هوای سرزمینی موانع مؤثری ایجاد کند. ماده ۱۰۵قانون برنامه سوم توسعه حکم میکند: تمام طرحها و پروژههای تولیدی و خدماتی باید پیش از اجرا و در مرحله انجام مطالعات امکانسنجی و مکانیابی بر اساس ضوابط پیشنهادی شورای عالی محیط زیست و مصوبه هیئت وزیران مورد ارزیابی زیستمحیطی قرار گیرد، رعایت نتایج ارزیابی توسط مجریان پروژهها الزامی است، نظارت بر حسن اجرای این ماده بر عهده سازمان برنامه و بودجه است. تنفیذ مفاد این ماده در ماده۷۱ قانون برنامه چهارم توسعه مؤید اهمیت توجه به بایستههای زیستمحیطی در اجرای پروژههای عمرانی، صنعتی و... است که در این مقطع نهادهای مدنی، فعالان زیستمحیطی، دستگاههای دولتی مرتبط با موضوع و هریک از شهروندان حق دارند با طرح دعوی در محاکم قضائی عملیات اجرائی طرح یا پروژهای که بدون توجه به قوانین زیستمحیطی آغازشده را متوقف کنند. همانطورکه چندی پیش در استان کهگیلویه و بویراحمد شهرستان یاسوج، دادگاه حقوقی مستند به قوانین مرتبط و با اشاره به مفاد عهدنامههای بینالمللی و مصوبه مورخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ هیئت وزیران که اجرای هرگونه پروژه ناشی از طرح تملک دارایی سرمایهای را که فاقد مجوز زیستمحیطی است، ممنوع میداند، حکم به ابطال قرارداد اجرائی طرح تملک دارایی سرمایهای سد نیروگاه خراسان داد.
علاوه بر چنین اقداماتی که در قالب پیشگیری از اجرای پروژههای مغایر با اصول زیستمحیطی قابل طرح و پیگیری است، دستگاه قضائی میتواند در زمان برخورد با جرائم زیستمحیطی با رویکرد عدالت ترمیمی سیاستی اتخاذ کند تا ضمن جبران ضرر و زیان وارده بر محیط زیست، از مطرحشدن مکرر چنین پروژههای پیشگیری کند. عدالت ترمیمی در نظام قضائی ایران بهعنوان گفتمانی در حلوفصل پروندههای کیفری با نگاهی بزهدیدهمحور در مسیر صلح و سازش اصحاب دعوی با درنظرگرفتن منافع جامعه و جبران زیان تحمیلی به مجنیعلیه (بزهدیده) میتواند در جرائم زیستمحیطی با هدف اعاده وضع به سابق و در صورت عدم امکان ترمیم آسیبهای وارده، جبران ضرر و زیان تحمیلی بر محیط زیست در پرتو اصل «آلودهکننده باید خسارت بپردازد» کارکرد مؤثری اتخاذ کند. پیرو کارکرد تعریفشده برای دولت در تحقق عدالت ترمیمی، دولت مکلف است بهعنوان یک احیاگر همانطورکه در اصل ۲۲ اعلامیه انسان و محیط زیست موصوف به اعلامیه استکهلم تصریح شده، وارد عمل شده و این تکلیف را به نحو مطلوب ادا کند. ماده اخیرالذکر تصریح دارد که: دولتها باید در توسعه بیشتر حقوق بینالملل، درباره مسئولیت و جبران خسارات قربانیان آلودگی و دیگر صدمات زیستمحیطی ناشی از فعالیت در محدوده قلمرو خود همکاری کنند. باوجود ضرورت توجه به شاخصهای عدالت ترمیمی در برخورد با جرائم زیستمحیطی این نکته شایان توجه است که مجرمان زیستمحیطی از دو منظرِ گونه و گستره، چالشهای مهمی را در اعمال این نهاد قضائی تولید میکنند. اگرچه اشخاص حقیقی نیز در زمره مجرمان زیستمحیطی شناخته میشوند اما چالش اساسی و بااهمیت زمانی است که اشخاص حقوقی خاصه آن دسته که به دولت و حکومت وابسته هستند، مرتکب جرائم زیستمحیطی میشوند. از منظر گستره بزهکاران زیستمحیطی، این بزهکاران بسیار پراکنده و گستردهاند طوری که بابد برای ایشان عنوان فعالیت مجرمانه مشترک اتخاذ کرد.
برای نمونه در جرم آلودگی هوا، علاوه بر کارخانههایی که بهطور مستقیم سبب آلودگی میشوند، برخی شهروندان نیز به انحای مختلف در افزایش و گسترش آلودگی ایجادشده، مؤثر هستند و به همین سبب در برخی مواقع ممکن است پدیده زیستمحیطی بهطور مستقیم حاصل فعالیت مجرمانه شخصی نبوده و بنابراین بهسادگی نمیتوان یک شخص را مسبب وقوع آلودگی دانست تا برای او قائل به مسئولیت کیفری یا مدنی شد.
بنا به ماده ۱ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مصوب۱۳۵۳ و قانون اصلاحی ۱۳۷۱ نگهبان اصلی محیط زیست کشور، سازمان حفاظت از محیطزیست تعریف شده که طرح دعاوی مرتبط با جرائم زیستمحیطی در مراجع قضائی در صلاحیت این نهاد است؛ بنابراین عطف به کارکرد تعریفشده در نهاد عدالت ترمیمی، اصلیترین راهکار قابل پیشبینی در برخورد با جرائم زیستمحیطی اعاده وضع محیط زیست آسیبدیده به مرحله پیش از ارتکاب جرم است. با وجود تکلیف تعریفشده برای بزهکار در عدالت ترمیمی، در مواجه با جرائم زیستمحیطی لازم است دولت بهعنوان متولی اصلی محافظت از محیط زیست وارد عمل شود و به همین منظور راهکار کاربردی عدالت ترمیمی در این حوزه، تحت دو قالب بزهکارمحور و دولتمحور تبلور مییابد. بنابراین در نظام حقوقی ایران زمینه جبران خسارات ناشی از جرائم زیستمحیطی از دو منظرِ مقررات عمومی و اختصاصی قابل بررسی است، مستند به اصل ۳۴ قانون اساسی که دادخواهی را حق مسلم شهروندان میداند، تمام افراد ملت حق دارند در برخورد با موضوعات زیستمحیطی مستند به قوانینی از جمله قانون شکر و صید مصوب ۱۳۴۶، نحوه جلوگیری از آلودگی هوا مصوب ۱۳۷۴، قانون اصلاح لایحه حفظ و گسترش فضای سبز مصوب ۱۳۸۷ و قانون مسئولیت مدنی مصوب ۱۳۳۹ علیه دولت و سازمانهای وابسته به دولت، اشخاص حقوقی یا حقیقی اقدام به اقامه دعوی کنند
محمدكاظم انبارلویی