صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۸  ، 
شناسه خبر : ۳۶۶۸۸۹
جای خالی یک زنجیره مهم، منطق راهبرد «نه تعلل نه شتاب‌زدگی» و دستاورد‌های آن، ۵ ضرورت دیپلماتیک و ژئوپلیتیک؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

جای خالی یک زنجیره مهم 

عباس شمسعلی
بارها تصاویر ناراحت‌کننده رها شدن صدها و شاید هزاران تن محصول باغی همچون سیب و پرتقالِ در حال فساد کنار خیابان یا در پهنای چندین کیلومتری بیابان و صحرا را دیده‌ایم که به دلیل به صرفه نبودن یا فقدان یک زنجیره منسجم تولید تا توزیع، به سطح عرضه نرسیده و باغداران رها کردن محصول خود را از بسته‌بندی و عرضه به صرفه‌تر دیده‌اند! این تصاویر تأسف‌انگیز را همچنین بارها در مورد رها شدن محصولاتی همچون گوجه فرنگی، سیب زمینی و... از سوی کشاورزان زحمتکش اما کم‌بهره از دسترنج خود دیده‌ایم.
در عین حال در همان زمان یا چندی بعد مردم باید محصولات باغی و کشاورزی از این دست را به قیمتی گزاف تهیه کنند.
اینها تنها نمونه‌هایی از یک واقعیت تلخ و مزمن است که نشان از نبود یک راهبرد درست و نداشتن یک طراحی مناسب برای ایجاد زنجیره تولید تا توزیع مواد غذایی و محصولات کشاورزی در کشور دارد و مربوط به امروز و دیروز و این دولت و آن دولت هم نیست، هر چند گاه ممکن است در دوره‌هایی این معضل کمتر یا بیشتر شده باشد.
امروز را به عنوان «روز جهانی غذا» نامگذاری کرده‌اند با محوریت توجه به امنیت غذایی مردم در دنیا. در همین ارتباط در ادامه آنچه اشاره شد باید در نگاهی وسیع‌تر به این موضوع اذعان کرد که کشور غنی و چهار فصل ما با انواع ویژگی‌های اقلیمی و برخورداری از انواع امکانات خدادادی، آن‌طور که بایسته و شایسته است به نسبت این پتانسیل‌ها در حوزه غذایی حق مطلب را ادا نکرده است.
به عنوان مثال امروز سرانه مصرف گوشت قرمز و سفید و شیر به عنوان عناصر مهم جدول غذایی در ایران به مراتب پایین‌تر از سرانه جهانی است آن هم در شرایطی که کشور ما فعلا کشوری جوان محسوب می‌شود و طبیعتاً باید مصرف این محصولات در حد بالایی باشد.
از سوی دیگر؛ با وجود برخورداری از تنوع اقلیمی و امکان افزایش تولید، همچنان در تامین اقلام مهمی همچون گوشت و نهاده‌ها به میزان قابل توجهی وابسته به واردات هستیم.
موضوع دیگر اینکه در صادرات برخی محصولات باغی و کشاورزی با تولید بالا و مازاد بر نیاز داخلی هم آن‌طور که باید موفق نیستیم و در مواردی از رقبا جا مانده‌ایم.
در مسئله کیفیت حمل و نگهداری و همچنین فرهنگ مصرف و پرهیز از هدر رفت فراوان محصولاتی که به سختی تولید می‌شوند هم نمی‌توانیم نمره بالایی دریافت کنیم.
بخش مهمی از چاره کار ایجاد زنجیره استاندارد تولید و بهره‌برداری است که باید به طور جدی در خصوص ورود به این مسئله از سوی دولت و مجلس و بخش‌های تحقیقاتی و هر سازمان و فرد و نهاد مؤثری برنامه‌ریزی کنیم.
بخش اول این زنجیره؛ تامین و تولید نهاده‌های غذایی، کشاورزی و دامپروری و برخی مایحتاج اولیه استراتژیک برای ورود به عرصه تولید کشاورزی و دامی است که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر تامین امنیت غذایی، بخش مهمی است و ارزش جهانی 400 میلیارد دلاری دارد. در این بخش ما همچنان نیازمند واردات وسیع هستیم. راه خروج از این وابستگی قابل تأمل، ورود جدی‌تر و تمرکز شرکت‌های دانش‌بنیان بر این بخش و حمایت دولت از آنهاست. 
بخش دوم و گام بعدی در این مسیر، بخش تولید محصولات کشاورزی و دامی است که ارزش جهانی آن تا سه هزار میلیارد دلار برآورد می‌شود و شامل تولید گوشت، شیر، محصولات زراعی، میوه و محصولات باغی، غلات، سبزیجات، شیلات و خوراک دام می‌شود. سهم کشور ما در این حوزه نیز با آنچه باید فاصله زیادی دارد و ما همچنان در بخش‌هایی وابسته به واردات هستیم. در این بخش باید با هموار کردن راه مردم و بخش خصوصی برای ورود به عرصه تولید و حمایت عملی از آنها نیاز کشور را برطرف و گام به مرحله قطع واردات و رسیدن به افزایش صادرات گذاشت. در این بین قوانین دست و پاگیر باید بر طرف شود. به عنوان مثال باید برخی ممنوعیت‌ها که به مصلحت نیست رفع شود، از جمله باید ممنوعیت چرای دام‌ها در اراضی وسیع ملی که دلیل موجهی ندارد رفع شود تا ظرفیت عظیمی به زنجیره تامین غذای دام دامداران افزوده شود. باید در مناطقی همچون شرق کشور که مردم محلی ظرفیت زیادی در تولید شیر دارند، صنایع لبنی بزرگ فعال شوند تا هم به سود‌آوری این مردم و جلوگیری از مهاجرت آنها منجر شود و هم ظرفیت بیشتری به حوزه تولید و فرآوری مواد لبنی کشور اضافه شود.
استعداد‌ها و ظرفیت‌های بومی همچون امکان پرورش شتر در مناطق شرقی و کم آب کشور باید در سطحی ملی دیده شود تا بخش مهمی از نیاز کشور به گوشت سالم رفع و آبادانی و درآمد‌زایی مردمان زیادی از مناطق محروم محقق شود.
 بخش سوم و گام بعد از تولیدات، بحث فرآوری است که با ارزش جهانی سه هزار و 500 میلیارد دلاری زنجیره‌ای از تولید نوشیدنی‌ها، لبنیات، فرآورده‌های پروتئینی، قند و شکر و کنستانتره را شامل می‌شود.
در این بخش نیز در کشورمان از همه ظرفیت موجود به‌درستی استفاده نمی‌شود و گاه از یکسو بخشی از محصولات کشاورزی و دامی که می‌توانند مولد ارزش افزوده و تبدیل به محصولی جدید و سودآور شوند از بین می‌روند و در سر دیگر این خط، کارخانه نیازمند تامین ماده اولیه برای تولید محصولات فرآوری شده، باید راهی دیگر برای تامین نیاز خود پیدا کند با صرف هزینه‌ای بیشتر.
بخش چهارم و نهائی این زنجیره بخش توزیع و بازاریابی است که اصل درآمد اینجاست. ارزش جهانی این بخش تا 6 هزار میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. به عنوان مثال تنها یک فروشگاه زنجیره‌ای آلمانی فعال در این حوزه در اروپا سال گذشته در این بخش 65 میلیارد دلار درآمد داشته است یعنی چیزی معادل درآمد نفتی ما! در این حوزه اما ما دچار ضعف در بازاریابی یا استفاده از بازارهای موجود منطقه‌ای و جهانی هستیم. چرا باید در حوزه‌هایی از تولید محصولات کشاورزی و غذایی که امکان صادرات داریم و با وجود داشتن بازار پرجمعیت کشورهای همسایه نتوانیم بهره لازم را ببریم؟ در همین جام جهانی گذشته فوتبال در قطر سهم ایران در عرضه مواد غذایی به بازار پرکشش ایام برگزاری این بازی‌ها آن هم به عنوان نزدیک‌ترین کشور تولید‌کننده مواد غذایی به کشور میزبان بسیار کم بود و کشورهای دیگر مانند هند و... این بازار پرسود را قبضه کرده بودند.
اینها بخشی از مشکلات مشهود و عیان است و قطعاً متخصصین و کارشناسانی که به طور ویژه بر روی این حوزه‌ها اشراف دارند می‌توانند کامل‌تر و از زوایای مختلف به واکاوی این حوزه‌ها بپردازند، دانشگاه‌ها و پژوهشگران باید به طور جدی‌تر وارد گود شده و به رفع نیازها یا ترسیم صحیح راه موفقیت در این بخش‌ها بپردازند.
 در این میان دولت، مجلس و همه ارکان اثرگذار در حاکمیت باید برای رفع مشکلات وجود، حمایت از فعالان بالقوه و بالفعل این بخش‌ها و به کار گرفتن همه ظرفیت‌ها در پهنه وسیع کشور جهش بزرگ برای رفع نیازها و افزایش تولید، کاهش واردات و کسب ارزش افزوده و صادرات را رقم بزنند.
البته نباید فراموش کرد که توجه به مسئله تامین مواد غذایی نباید سیاستگذاران و مسئولان مربوطه را از مسئله مهم تامین امنیت غذایی غافل کند. امنیت غذایی در کنار تامین مواد غذایی در دنیای امروز مسئله‌ای مهم و قابل توجه است. برخورداری از محصولات سالم، مطمئن و با کیفیت نیاز مهم مردم و لازمه داشتن جامعه‌ای سالم است.
بی‌شک با به‌کارگیری همه ظرفیت‌های بی‌نظیر کشور و ورود علمی و جهادی به عرصه افزایش تولید و احیا و برداشت زنجیره تولید نهاده‌ها و پیش‌نیازها، تولید محصولات کشاورزی و دامی، توجه به صنعت فرآوری و نهایتاً توزیع و عرضه می‌توان شاهد جهشی عظیم در این بخش باشیم.
در این بین باید از اسراف در سطح کلان و خرد به‌شدت پرهیز شود. بخشی از این اسراف ممکن است در خانه‌ها رخ بدهد تا جایی که بنا بر برخی آمار معادل غذای چند میلیون نفر در کشور ما دور ریخته می‌شود؛ اما بخش زیادی از این اسراف در مسیر تولید تا توزیع اتفاق می‌افتد که هر دو باید برطرف شود. نکته دیگر اینکه با توجه به کمبود آب و اهمیت استفاده درست از آب در تولید محصولات باغی و کشاورزی باید به سمت استفاده بهینه و علمی و توجه به آمایش سرزمینی در برنامه‌ریزی تولیدات کشاورزی و دامی حرکت کنیم.
گاه تولید محصولی در کشور ما با استفاده از دو برابر آب در تولید همان میزان محصول در کشوری دیگر است! اکنون یک بار دیگر صدها و هزاران تن محصولی که در ابتدای این مطلب به رها شدن پس از تولید آنها اشاره شد را تصور کنید که چه میزان آب برای تولید آنها استفاده شده اما نهایتاً هیچ سودی برای کشور نداشته است.
نکته پایانی؛ توجه به موضوع تکراری و آسیب‌رسان دلالی است. وقتی کشاورز و باغدار و صنعتگر سرمایه‌گذار برای فرآوری محصولات کمترین سود ممکن را می‌برند اما دلالان گاه ده‌ها و صدها درصد سود بی‌زحمت را کسب کرده و مردم نیز به سختی و با هزینه‌ای گزاف محصول نهائی را تهیه می‌کنند، قطعاً این چرخه اشکالی بزرگ دارد که باید هرچه سریع‌تر برای کمک به حیات کشاورزی و دامداری، صنایع مرتبط و تامین امنیت غذایی مردم، مبارزه با این دلالی‌ها مورد توجه مسئولان امر قرار گیرد.

منطق راهبرد «نه تعلل نه شتاب‌زدگی» و دستاورد‌های آن 

مصطفی قربانی

رهبر معظم انقلاب در فرازی از خطبه‌های نماز جمعه نصر که بعد از عملیات وعده صادق ۲ برگزار شد، با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی هر وظیفه‌ای در زمینه حمایت از مقاومت اسلامی داشته باشد با قدرت و صلابت و قاطعیت انجام خواهد داد، افزودند: «ما در انجام این وظیفه نه تعلل و کوتاهی می‌کنیم نه دچار شتاب‌زدگی می‌شویم و آنچه معقول، منطقی و درست است طبق نظر تصمیم‌گیران نظامی و سیاسی در وقت خود عمل می‌شود، همچنان که این کار انجام شد و در آینده نیز اگر لازم باشد، انجام خواهد گرفت.»
در تلاش برای تبیین منطق راهبرد «نه تعلل و نه شتاب‌زدگی» باید گفت که اعلام این سیاست منطقی از سوی معظم له بیان‌گر آن است که جمهوری اسلامی ایران همچنان در حمایت از محور مقاومت اسلامی مصمم است و در این زمینه با محاسبه و منطق مستحکم عمل می‌کند؛ نه گرفتار ترس واهی و غیرمنطقی می‌شود و نه گرفتار هیجان و واکنش‌های احساسی، بلکه در حمایت از محور مقاومت و مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی با یک نگاه راهبردی، بلندمدت، هدف‌مند و نتیجه‌بخش عمل می‌کند. در واقع، جمهوری اسلامی در حمایت از مقاومت و مبارزه با سگ هار منطقه اهل تعلل نیست و از هر اقدامی در این زمینه حمایت می‌کند، زیرا اساس این رژیم را نامشروع می‌داند و درصدد نابودی آن است و از سویی، در این زمینه نیز شتاب‌زده عمل نمی‌کند تا در دام‌هایی که دشمنان برای او و محور مقاومت می‌تنند، گرفتار نشود. جمهوری اسلامی به مثابه یک بازیگر عقلانی و راهبردی، سطح منازعه با رژیم صهیونیستی را راهبردی تعریف کرده و در مبارزه خود، تلاش می‌کند تا گام به گام به تحقق کامل راهبرد خود نزدیک شود. 
نکته مهم در این میان آن است که پیشبرد این راهبرد منطقی سبب شده رژیمی که در ابعاد و حوزه‌های مختلف از سوی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای حمایت می‌شود و از ابتدای حیات خود با رؤیای شکست‌ناپذیری زیسته است، اکنون در تنگنای راهبردی گرفتار آمده و به خطر افتادن بقای خود را به صورت ملموسی احساس می‌کند. این در حالی است که به سبب همین راهبرد، جمهوری اسلامی و محور مقاومت نه تنها در معرض اضمحلال قرار نگرفته، بلکه با عبور از توطئه‌ها و بحران‌های مختلف از جمله آنچه در سال‌های اخیر با محوریت تکفیری‌ها در عراق و سوریه رخ داد و هم‌اکنون نیز با جنایت نسل‌کشی صهیونیست‌ها در غزه و جنوب لبنان ادامه دارد، روز به روز مستحکم‌تر شده و قدرتمندانه‌تر با این رژیم منحوس مبارزه می‌کند، به گونه‌ای که رژیم صهیونیستی که روزگاری به‌راحتی جنوب لبنان را تصرف می‌کرد، هم‌اکنون بعد از تلاش‌های متعدد و وارد آمدن خسارت‌های فراوان به ارتشش، یک سانتی‌متر در خاک لبنان پیش‌روی نکرده است یا مبارزان فلسطینی که روزگاری صرفاً با سنگ با صهیونیست‌ها مبارزه می‌کردند، اکنون با انواع راکت و برخی موشک‌ها، قلب سرزمین‌های اشغالی را هدف قرار می‌دهند و امنیت را به کابوسی دست‌نیافتنی برای شهرک‌نشینان صهیونیستی تبدیل کرده است. 
با توجه به آنچه گفته شد، منطق حمایت جمهوری اسلامی ایران از محور مقاومت اسلامی و مبارزه با رژیم صهیونیستی، منطقی مستحکم بوده که اتفاقاً تاکنون نیز موفق بوده است. بنابراین، در برهه حساس کنونی نیز به‌رغم عملیات روانی رسانه‌های معاند باید به تصمیم‌های راهبردی جمهوری اسلامی در مبارزه با رژیم صهیونیستی اطمینان کامل داشت، به گونه‌ای که نه اسیر برساخته‌های صهیونیست‌ها و حامیان آن‌ها شد و نه با غلبه هیجانات، گرفتار واکنش‌های احساسی شد.

۵ ضرورت دیپلماتیک و ژئوپلیتیک

سید محمد حسینی

در شرایط بحرانی به خصوص شرایط حاد جنگی؛ پیش بینی رفتارها و طراحی استراتژی بسیار دشوار، پر ریسک و شکننده است. از این رو در هنگامه بحران به جای پیش بینی باید به طیف گسترده آینده‌های ممکن اندیشید و به جای استراتژی، تدابیر تاکتیکی، کوتاه مدت و پلکانی بر اساس کنش و واکنش های بازیگران اتخاذ کرد.
تردیدی نیست که یک نقشه راه برای پیاده شدن با موانع بزرگ  مواجه است اما باید آن را جدی گرفت و نه تنها موانع تحقق آن را تقویت کرد بلکه با تدابیر به موقع و آفندی؛ نقشه راه جمهوری اسلامی را برای منطقه به پیش برد.
۱) تقویت «قدرت داخلی» مهم ترین اصل برای مقابله با تهدیدها و پیش برد منافع ملی است و رکن اصلی قدرت داخلی، همدلی و وحدت دولت و ملت است. اجماع مسئولین پیرامون نقشه راهی که منفعت همه نیروهای مردمی و اجتماعی در آن دیده شود، رمز وحدت دولت و ملت است.
۲) اعتماد و اعتقاد به قدرت خود و امید به استمداد الهی ضروری و مهم است در عین حال اما دشمن را نباید ضعیف شمرد. پذیرش واقعیت های عینی در صحنه و ارزیابی نقاط ضعف و قوت خود و دشمن، قدم نخست برای حرکت در جهت پیروزی است.
۳) دیپلماسی و میدان به مثابه یک پیکره واحد در هماهنگی و هم افزایی با یکدیگر باید در سطح منطقه ای و بین المللی عمل کنند و در یک کلام با بهره مندی از اهرم های امنیتی و سیاسی، قدرت ایجابی و سلبی؛ «بازدارندگی موثر» ایجاد کند.
۴) نگاهی به عملکرد ایران طی یکسال گذشته نشان می دهد؛ رفتار ایران در ابعاد سیاسی و نظامی‌توام با حکمت و عقلانیت بوده و تا امروز بازدارندگی ایران به طور نسبی موفق عمل کرده
است.
۵) استراتژی بقاء در میان شکاف قدرت های بزرگ و ممانعت از ایجاد دوقطبی منطقه ای از طریق تقویت نیروهای سوم در منطقه نظیر ترکیه، عراق، قطر و عمان؛ راهبرد موثر ایران برای پیشبرد سیاست های جهانی و منطقه ای تهران خواهد بود.

آقای استاندار محور اصلی توسعه فراموش نشود!

سعید برند
غلامحسین مظفری در اولین روزهای کاری خود دست به قلم شد و با مردم از دریچه رسانه رسمی سخن گفت، اتفاق مبارکی که پیش از این شاهد بودیم مسئولان رده بالای استان با مشاوره‌های غلط، به جای رسانه های رسمی، صفحات توییترو اینستاگرام را برای اطلاع رسانی و گفت و گو با مردم، انتخاب می کردند و مبارک تر این که استاندار جدید که آشنایی و قرابت دیرینی با این خطه دارد، روزنامه خراسان به عنوان قدیمی ترین روزنامه را برای صحبت با مردم انتخاب کرده است.
مظفری در یادداشت روز گذشته خود محورهای سه گانه توسعه خراسان رضوی را برشمرده است. از نگاه وی محور اصلی، پاک دستی، جدیت، صداقت و مردمداری خواهد بود. محور دوم ارتقای زیرساخت‌های توسعه استان با حمایت از سرمایه‌گذاران واقعی است و آن طور که گفته در محور سوم تلاش می کند تا برای رفع مسائل و مشکلات مردم و توسعه استان، فضای وفاق و همدلی ایجاد کند.
اما آنچه در این یادداشت، احتمالا از قلم افتاده یا شاید به لسان دیگری بیان شده یا به قول ما روزنامه نگارها برجسته نشده، این است که راه توسعه خراسان رضوی از مسیر توسعه گردشگری زیارت می گذرد. نکته مهمی که نباید در طرح ها و سندهای بالادستی مورد غفلت قرار گیرد و مهم تر این که باید همه اقدامات و عملیات دیگر دستگاه های متولی در استان حول این محور اصلی در حرکت باشد. زيارت نه تنها توليد فضيلت فرهنگی به همراه دارد و در فرهنگی شیعی یک مؤلفه اساسی و کلیدی و در واقع سرچشمه ای برای فرهنگ سازی و انسان سازی تلقی می شود بلكه بستر رشد و توسعه اقتصادي و فرهنگي استان ما را نیز در پی خواهد داشت. موضوعی که در ایام فراگیری کرونا و محدودیت های ایجاد شده برای سفرهای برون شهری به خوبی برای متولیان استان آشکار شد.در اواخر دهه ۸۰ با پیگیری رسانه ای و تلاش نمایندگان مجلس و البته حمایت های دولت وقت، ردیف بودجه مستقلی تحت عنوان بودجه زیارت درلایحه بودجه گنجاده شد که می توانست التیامی برای زخم های کهنه و البته زمینه ساز توسعه کمی و کیفی زیارت باشد.
البته در سال های گذشته، مشهد در گرفتن این بودجه که ۲شریک دیگر یعنی قم و شیراز را هم کنار خود دارد همراه به وقت تخصیص اعتبار، فراز و نشیب ها و کش و قوس های فراوانی متحمل شده است. با این حال باید تلاش شود که در برنامه هفتم علاوه بر جبران بی مهری های گذشته، کورسوی امیدی به این ظرفیت بی بدیل تابانده شود. گرهی که شاید اکنون سرنخ گشایش آن دردستان نمایندگان کمیسیون تلفیق باشد. مظفری که خود در مجلس هفتم عضو کمیسیون تلفیق بوده، به طور حتم، چم و خم کار را بهتر می داند و استانداری خراسان رضوی باید با رایزنی های گسترده هرآنچه در چنته دارد رو کند تا بتواند خلاءهای موجود دررابطه با مقوله زیارت در برنامه هفتم را برطرف کند.
اما بدون شک، توسعه زیارت یک مفهوم چند بعدی است. از یک سو توسعه کمی زیارت را می توان در افزایش تعداد زائران بهره مند از فرصت زیارت معرفی کرد. به گواه آمار، مشهد سالانه میزبان ۲۵ تا ۳۰ میلیون زائر است که بخش اعظمی از این آمار را زائران ایرانی و البته درصد نه چندان زیاد ولی در عین حال قابل ملاحظه ای را هم زائران و گردشگران خارجی تشکیل می دهند. پتانسیلی به شدت با اهمیت که در صورت داشتن طرح و برنامه می تواند ره آوردهای اقتصادی چشم گیری برای استان داشته باشد که در حد بضاعت خود اتکاء به درآمد های نفتی را کاهش داده و توسعه اشتغال و درآمدهای پایدار را هم موجب شود.
باید از دیگر کشورها الگو بگیریم که چطور کوچک ترین جاذبه گردشگری خود را به بزرگ ترین ظرفیت اقتصادی کشورشان تبدیل می کنند. واقعیت این که در راستای اقتصاد زیارت باید منافع گروه‌های اقتصادی در بخش خصوصی را نیز مورد توجه و تامین قرار داد، زیرا تأمین منافع آن ها، نقش مهمی در توسعه کمی زیارت دارد.
البته از محورهای مهم توسعه کمی زیارت، ارتقای زیرساخت‌های توسعه استان است که استاندار به خوبی در محور دوم طرح های توسعه ای خود بیان کرده است، امید آن که بتواند نقش موثری در ارتقای حمل و نقل ریلی، جاده ای و هوایی داشته باشد. اما ساماندهی بافت پیرامونی حرم مطهر رضوی، کاهش ترافیک هسته مرکزی شهر، فضاسازی شهری متناسب با مقوله زیارت و ... از دیگر مباحثی است که باید در محور تامین زیرساخت مورد توجه قرار گیرد.
برنامه ریزی لازم برای ساماندهی امور زائران، شناسایی مشکلات آنان به خصوص در ایام پیک، افزایش فعالیت های فرهنگی و خدماتی، فراهم کردن زمینه زیارت ارزان قیمت و آسان و البته تدوین ساز و کارهایی برای افزایش ماندگاری زائر نیز می تواند در این زمینه راهگشا باشد. 
 
تاد؛ قمار بزرگ
رضا رحمتی*: در ادامه حمایت علنی ایالات متحده از رژیم اسرائیل، این بار یکشنبه 13 اکتبر، سامانه دفاع ضدموشکی «تاد» به اسرائیل ارسال و دیروز 15 اکتبر 2024 در سرزمین‌های اشغالی مستقر شد. به همراه این سامانه نزدیک به 100 نفر از نیروهای آمریکایی در قالب مستشاران نظامی برای کمک به استفاده از این سامانه، استقرار آن و عملیاتی کردن آن اعزام شده‌اند. اما هدف از استقرار تاد چیست، قابلیت‌های تاد کدامند و ادراک آمریکایی از ایران چیست؟
* قابلیت‌های سامانه تاد
تاد یک سیستم دفاع موشکی پیشرفته با ارتفاع بالا با قابلیت رهگیری موشک‌های بالستیک کوتاه و میان‌برد است. سی‌ان‌ان می‌نویسد تاد که مخفف (Terminal High-Altitude Area Defense) یا (پدافند هوایی مرحله پایانی ارتفاع بالا) است، تنها سیستم دفاع موشکی ایالات متحده بوده که می‌تواند موشک‌های بالستیک با برد کوتاه، میان و بلند را هم در داخل جو و هم در خارج از جو در مرحله نهایی پرواز (یا هنگام سقوط به سمت هدف) رهگیری و نابود کند. به گفته سدریک لیتون، تحلیلگر نظامی سی‌ان‌ان و سرهنگ پیشین نیروی هوایی ایالات متحده، تاد در دفاع از اسرائیل تنها نبوده و می‌تواند به عنوان یک «بازدارنده» اضافی در برابر حمله عمل کند. او توضیح داد: «وقتی که این سیستم مستقر شود، در واقع یک لایه اضافی به سیستم‌های دفاع هوایی و موشکی موجود اسرائیل خواهد افزود».
* هدف آمریکا از استقرار تاد در اسرائیل چیست؟
بعد از 2 عملیات «‌وعده صادق 1» و «وعده صادق 2» و تغییرات در تاکتیک نبرد و شکست‌های پی در پی سامانه گنبد آهنین در مقابله با حملات موشکی از لبنان، غزه و از همه مهم‌تر از سوی ایران، هدف اصلی استقرار سامانه تاد تقویت پدافند هوایی رژیم اسرائیل است. این همان چیزی است که مسؤولان آمریکایی درباره ارسال این سامانه به آن اشاره کرده‌اند. پت رایدر، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در بیانیه‌ای با اشاره به عملیات موشکی ایران علیه رژیم اسرائیل اعلام کرد «استقرار یک سامانه ضدموشکی تاد (THAAD)، سامانه یکپارچه دفاع هوایی اسرائیل را تقویت می‌کند». رایدر همچنین به این موضوع اشاره کرده که «این بخشی از تعدیل‌های گسترده‌ای است که ارتش آمریکا طی ماه‌های اخیر برای حمایت از توان دفاعی اسرائیل و محافظت از آمریکایی‌ها در برابر حملات ایران و شبه‌نظامیان وابسته به این کشور انجام داده است». رئیس‌جمهور آمریکا جو بایدن نیز اظهار کرده است این سامانه را برای «دفاع از اسرائیل» ارسال می‌کند.
گفته شده است این سامانه به همراه رادار شناسایی و پیگیری اهدافش می‌تواند اهداف در فاصله‌های تا 3 هزار کیلومتری و در حالت «ترمینال» به سمت بالا را نشانه‌گیری کند تا اهداف را هنگام پایین آمدن شناسایی کند. با توجه به فاصله 1700 کیلومتری ایران با فلسطین اشغالی، مهم‌ترین هدف استقرار این سامانه در اسرائیل را باید ایجاد لایه جدیدی برای پدافند هوایی اسرائیل در جهت مدیریت و مقابله با موشک‌های فراصوت ایرانی در نظر گرفت. این سامانه مشخصا در برابر رهگیری هواپیماها، پهپادها یا دیگر انواع موشک‌ها از جمله کروزها طراحی نشده است، بنابراین هدف اصلی استقرار این سامانه پرتابه‌های شلیک‌شده از طرف غزه یا لبنان نیست، نه به این سبب که سیستم دفاع هوایی اسرائیل نسبت به این پرتابه‌ها یا موشک‌ها و پهپادها موثر است، بلکه به این دلیل که اساسا سامانه تاد برای دفاع در برابر پهپادها طراحی نشده است، بنابراین می‌ماند موشک‌هایی که فراصوت هستند و از جو وارد می‌شوند، به همین دلیل است که استقرار این سامانه را باید برای تقویت سیستم دفاع هوایی اسرائیل نه در برابر لبنان و نه غزه، بلکه در برابر ایران در نظر گرفت. 
* تغییرات بزرگ در ادراک آمریکایی‌ها نسبت به توانمندی ایران
مهم‌ترین پیام استقرار تاد را باید تغییر ادراک آمریکایی‌ها نسبت به توانمندی موشکی ایران دانست. به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها به این جمع‌بندی رسیده‌اند که در یک دوره طولانی بحرانی نمی‌توانند با استراتژی «کوچک شمردن حملات ایران» با سیستم موشکی و نیروی تهاجمی این موشک‌ها مقابله کنند. برآیند این استنباط، ایجاد وضعیتی از واقع‌گرایی در برابر توانمندی ایران است. کالین کوه، از دانشکده مطالعات بین‌المللی اس. راجاراتنام در سنگاپور، در این باره می‌گوید: «اگر ما صرفا از دریچه بازدارندگی نگاه کنیم، دیگر نمی‌توان تنها با انکار تهدید به بازدارندگی امیدوار بود. یعنی این امید که دفاع موثر بتواند کارایی حملات موشکی را کمرنگ کند». وی اضافه کرد: «بازدارندگی از طریق واکنش متقابل و مجازات ممکن است در آینده تبدیل به هنجاری در تقابل‌های اینچنینی شود». 
از نظر سیستم اطلاعاتی - امنیتی آمریکایی، ناکامی سیستم پدافند هوایی اسرائیلی در مواجهه با موشک‌های ایرانی مشخص است. با این حال همچنین آنچه در این بین مشخص است اینکه بنا به گفته تحلیلگر یورونیوز «پدافند هوایی و موشکی لایه لایه اسرائیل (از سیستم‌های «پیکان» دوربرد آن گرفته تا سپر گنبد آهنین که برای مقابله با تهدیدهای کوتاه‌بردتر و ساده‌تر به کار می‌رود) متناسب با تهدیدهایی که با آن مواجه است طراحی شده است. موشک‌های بالستیک قدرت‌هایی مانند ایران نیز در نزدیکی مرزهای اسرائیل و به شکل هدایت‌نشده پرتاب می‌شوند»، بنابراین این سیستم ناتوانی خود را برای مقابله با موشک‌های ایرانی ثابت کرده است و آمریکا برای تقویت بازدارندگی، نیازمند به کار بردن صنعت دفاع هوایی قدرتمندتری از سیستم گنبد آهنین است. 
* چرا قمار بزرگ آمریکایی؟
بعد از ورود تاد دیگر تردیدی نیست که یک پای اصلی جبهه نبرد، آمریکا و مهم‌ترین جلوه قدرت آمریکا یعنی تکنولوژی دفاع و تهاجم آمریکایی است. سوای بلوای رسانه‌ای آمریکایی‌ها مبنی بر اینکه موشک‌های ایرانی کمترین خسارت را برای رژیم اسرائیل به دنبال داشته‌اند اما استراتژیست‌ها، نظامیان و تصمیم‌گیران کشورهایی شبیه چین و روسیه نسبت به ضعف سامانه‌های غربی موجود در اسرائیل به درک متناسب با واقعیت رسیده‌اند و این موضوع نیز برای آمریکایی‌ها عیان است که قدرت‌های رقیب در حال نظاره کردن وضعیت توانمندی‌های تکنولوژیک دفاعی آنها هستند. آمریکایی‌ها بخوبی می‌دانند چینی‌ها چشم‌شان به صحنه نبرد خاورمیانه است و نیک به نقاط ضعف و قوت دفاعی و تهاجمی غرب که توسط اسرائیل مورد استفاده قرار می‌گیرد، می‌نگرند. این ادراک آمریکایی‌ها نسبت به آگاهی رقبا نسبت به ناتوانی‌های سیستم‌های غربی، موجب نگرانی‌شان شده است، چرا که صحنه نبرد اگرچه در منطقه خاورمیانه است اما ناظران در این و آن سوی جهان مستقرند. بعد از ۲ عملیات ایران، سوال اساسی برای آمریکایی‌ها این است که اگر آنطور که ژنرال مک‌کنزی ژنرال نیروی هوایی آمریکا گفته که ایران «بیش از 3 هزار موشک بالستیک از همه نوع در اختیار دارد»، در صورت وجود اراده جدی ایران برای هدف قرار دادن اسرائیل، چه سیستمی می‌تواند مانع از وضعیت غیرقابل بازگشت اسرائیل شود؟ اگر همین سیستم موسوم به گنبد آهنین است که (این سیستم) تجربه ناکام خود را در مواجهه با موشک‌های ایرانی پشت سر گذاشته است. می‌ماند سیستمی پیچیده‌تر و البته هوشمندتر از آن؛ یعنی سیستم تاد. تاد پیشرفته‌ترین سیستم دفاع هوایی در نوع خود در غرب است، البته سیستم تاد قبلا در جریان منازعات حاشیه خلیج‌فارس توسط امارات عربی متحده در برابر موشک‌های انصارالله تست شده است و آمریکایی‌ها نسبت به توانمندی آن در برابر موشک‌های کروز موجود در منطقه اطلاعاتی دارند اما نسبت به توانمندی آن در برابر موشک‌های فراصوت ایران و قابلیت «موشک‌های تست‌نشده ایران» هنوز به درک نرسیده‌اند. 
به همین دلیل است که حضور «تاد» در اسرائیل هم دفاع از حیثیت تکنولوژیک دفاعی غرب (آمریکا) است و هم در عین حال نوعی آزمایش برای مواجهه با شرایط بحرانی‌تر و در مقابله با اهداف محکم‌تری از سوی ایران یا حتی در سطح بین‌المللی اهداف یا ابزارهایی از طرف چینی‌ها در نبردهای احتمالی در دریای چین جنوبی. بنابراین ورود تاد به اسرائیل نوعی قمار بزرگ برای آمریکایی‌هاست. اگر تاد بتواند همانطور که ادعا کرده 100 درصد پرتابه‌های موشکی را رهگیری و منهدم کند، آمریکایی‌ها «هم توانسته‌اند اسرائیل را از گزند سیستم‌های موشکی در امان نگه دارند و هم از حیثیت تکنولوژیک خود از منظر دفاع هوایی دفاع کنند» (تاکید از من است). روی دیگر سکه این است که در صورتی که آمریکایی‌ها با استفاده از تاد هم نتوانند از حریم رژیم اسرائیل دفاع کنند، در آن صورت نه تنها موازنه نظامی و قدرت در خاورمیانه را واگذار کرده‌اند، بلکه خود را آماده توقعات فزاینده چین با ادراک جدیدتر و دقیق‌تر نسبت به توانمندی سیستم دفاع هوایی آمریکایی نیز کرده‌اند، بنابراین ورود تاد به خاورمیانه یک قمار بزرگ است.

چرا کشورها شکست می‌خورند؟

محمدرضا یوسفی شیخ‌رباط

روز سیزدهم اکتبر، عجم‌اوغلو به همراه رابینسون و جانسون برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند. او استاد برجسته دانشگاه MIT و اقتصاددانی نهادگراست. از او کتاب‌های زیادی به زبان فارسی ترجمه شده و کتاب‌های راه باریک آزادی که در پاسخ به نظم و زوال سیاسی فوکویاما نوشته و همچنین کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند توسط مترجمان مختلف ترجمه شده است. این در حالی است که برخی از صاحب‌نظران کتاب «ریشه‌های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» را مهم‌تر می‌دانند.

یک سؤال برای بسیاری از اندیشمندان به‌ویژه برای اندیشمندان کشورهای درحال‌توسعه مطرح است که «چرا برخی از کشورها توسعه نیافته‌اند؟» عجم‌اوغلو و رابینسون در کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» در مقام پاسخ به این پرسش برآمده‌اند. آنان بحث را با یک مثال عینی شروع می‌کنند. نوگالس آریزونا نام شهری در آمریکاست و نوگالس سورنا نیز نام شهری در مکزیک است. این دو شهر به‌لحاظ موقعیت جغرافیایی، ریشه نژادی، نوع مذهب، آداب و رسوم فرهنگی اشتراک دارند اما یکی پیشرفته شده و دیگری از قافله توسعه عقب افتاده است. پاسخ به اختصار این است که این دو با وجود اشتراک‌های یادشده، به دلیل تفاوت‌های نهادی از دو سطح زندگی متفاوت برخوردارند. این دو شهر در دو کشوری هستند که نهادهای متفاوتی دارند.

شبیه این مورد را برای دو کشور کره شمالی و کره جنوبی نیز می‌توان مثال زد. این دو از سال 1950 به طور کامل از هم جدا شدند. اکنون سطح زندگی کره جنوبی مانند اسپانیا و پرتغال یعنی در واقع مانند یک کشور درجه دوم اروپایی شده است. ولی سطح زندگی در کره شمالی مثل یک کشور آفریقایی است و تفاوت خیلی زیادی با کره جنوبی دارد، این در حالی است که در سال 1950 این دو کشور تفاوتی با همدیگر نداشتند. امید به زندگی در کره جنوبی 10 سال بیشتر از کره شمالی است. وضع بهداشت و سلامت در کره شمالی خیلی وخیم است. علاوه بر اینکه تلفن همراه در کره شمالی وجود ندارد، دسترسی به تلفن ثابت نیز بسیار محدود است. به جز مناطق خاص، برق تنها تا ساعاتی پس از غروب وجود دارد.

 

امروزه داستان کره شمالی داستان غم‌انگیزی است. بنابراین دو کشور با شرایط یکسان در سال 1950، اکنون تفاوت فاحشی با هم دارند. پرسش این است که چرا این همه تفاوت میان این دو کشور رخ داده است؟ پاسخ این است که این تفاوت شگرف به دلیل تفاوت در سازماندهی نهادهای سیاسی و اقتصادی در این دو کشور است. بنابراین تفاوت نهادها موجب تفاوت درآمد سرانه دو کره شده است. درآمد سرانه کره جنوبی در سال 2018، تقریبا 33 هزار دلار و درآمد سرانه کره شمالی زیر دو هزار دلار بوده است. یعنی سطح رفاه کره جنوبی بیش از 16 برابر کره شمالی است. این امر به دلیل تفاوت نهادهای سیاسی و اقتصادی دو کشور است. این امر منحصر به کره شمالی و کره جنوبی نیست، هر کشوری که نهادهای سیاسی و اقتصادی آن مشابه کره شمالی باشد، در تله فقر و فساد گرفتار خواهد آمد و هر کشوری که راه کره جنوبی را پیش بگیرد، می‌تواند سطح رفاه جامعه را افزایش دهد.

هر گاه یک نظام سیاسی، مالکیت خصوصی را محترم بشمرد، فضای کسب‌وکار را بهبود ببخشد، روابط با دنیای بیرون را بهبود ببخشد، نظام آموزش مهارت‌محور را دنبال کند، اقتصاد مولد را تشویق کند، شفافیت در عرصه سیاست و اقتصاد را افزایش دهد و مانند آن، در این صورت کشور به سمت توسعه حرکت می‌کند. هر گاه این نهادها در عینیت تحقق یابند، پیشرفت در هر کجا و هر زمان و برای هر کشور نتیجه می‌دهد. در عوض، در نظام آموزشی ایدئولوژیزه، عدم تضمین حقوق مالکیت، محدودیت روابط بین‌المللی، عدم ورود سرمایه‌های خارجی، عدم مشارکت بنگاه‌های خارجی با بنگاه‌های داخلی، عدم نگاه برون‌نگر در صنعت، نظام خودکفایی، عدم شفافیت و... منجر به دام فقر و فساد شده و موجب تداوم عقب‌ماندگی خواهد شد.

از منظر نهاد سیاسی، پرسش مهم این است که دولت‌ها چگونه سر کار می‌آیند؟ دولت‌ها چگونه انتخاب می‌شوند؟ آیا رأی عمومی و انتخابات مردمی موجب به‌قدرت‌رسیدن آنان می‌شود‌؟ نکته دیگر اینکه حکومت چه هدفی را دنبال می‌کند؟ آیا افزایش سطح رفاه مردم یک اصل در جهت‌گیری سیاست‌ها و مواضع است؟ درجه پاسخ‌گویی حکومت چقدر است؟ پاسخ‌گویی قدرت به این معناست که مردم با چه سازوکاری می‌توانند بدون خشونت وی را از قدرت کنار بگذارند؟ کیم در کره شمالی به طور موروثی قدرت را به دست گرفته، فوق قانون و مادام‌العمر است. هیچ سازوکار قانونی و عملی مسالمت‌آمیزی برای کنار گذاشتنش وجود ندارد. تمامی کشورهایی که شبیه کره شمالی‌اند، معمولا عقب‌مانده هستند. در کره جنوبی، حکومت پاسخ‌گو است. نظارت مردم از طریق سازوکارهای قانونی بر قدرت  اعمال می‌شود.