سیدعبدالله متولیان
از مهمترین آثار فرامتن در برگزاری نماز جمعه نصر، هوشمندی و درایت امام خامنهای در به میدان آوردن غولهای رسانههای جهان و واداشتن آنان به مخابره روایت اول از وقایع اتفاق افتاده طی یک سال گذشته از عملیات محیرالعقول طوفان الاقصی تا وعده صادق ۲ است. در عصر حاضر که جنگها از حالت سنتی (جنگ سخت زمینی، هوایی و دریایی) فراتر رفته و ساحات جدیدی نظیر «شناختی و ادراکی»، «سایبری» و «عملیات روانی» را شامل شده است، تکیه بر جنگ روایت در معادله پیروزی یا شکست در صحنه جنگ سخت از اهمیت فوقالعادهای برخوردار شده است.
آنچه روز جمعه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۳ از مصلای تهران به جهان مخابره شد، پیروزی مطلق محور مقاومت در جنگ روایتگری بود. زلف جنگ نظامی با اقناع افکار عمومی گره خورده است، بر این اساس آن طرفی در جنگهای نظامی برنده است که در میدان جنگ روایتگری پیروز شده باشد. ایده «جنگ روایت» بر همه مقاطع جنگها («قبل از عملیات»، «حین عملیات» و «بعد از عملیات») سایه افکنده است، به طوری که در عصر کنونی همانگونه که پیروزی در جنگ در گرو پیش دستی در روایت اول از جنگ است، اگر قبل از انجام عملیات هم نسبت به اقناع افکار عمومی اقدام نشود پیروزی در جنگ نه تنها محقق نخواهد شد بلکه چه بسا که منجر به شکست سنگین هم بشود.
بر این اساس بزرگترین، مخوفترین و مؤثرترین سلاح نظام سلطه نه قدرت نظامی و نه قدرت اقتصادی بلکه قدرت رسانهای اوست که از آن تحت عنوان امپراتوری رسانه یاد میشود. جورچین امپراتوری رسانهای غرب متشکل از دهها قطعه بزرگ است که هر کدام از این قطعات خود به تنهائی به مثابه یک امپراتوری مستقل و بزرگ عمل میکنند. هالیوود با همه عرض و طول و گستردگی، سکوهای مجازی، دنیای بازیهای رایانهای، دنیای ماهواره و اینترنت برخی از قطعات امپراتوری رسانهای نظام سلطه محسوب میشوند.
نظام سلطه غرب با استفاده از جادوی رسانه «حق و باطل، و برنده و بازنده را جابهجا میکند»، «ایران هراسی، اسلام هراسی راه میاندازد و در کوره جنگهای دروغین قومی و قبیلهای میدمد»، «مظلومان فلسطینی را تروریست و تروریستهای صهیونیست را مدافع حقوق بشر معرفی میکند»، «فرهنگ ملتها را متلاشی و سبک زندگی آلوده و بلکه مستهجن غربی را ترویج میکند»، «غیرت و شرافت انسانی را زیر چرخهای فساد اخلاقی و بیبند و باری نابود میکند»، «برای دولتها و ملتها تصمیمسازی میکنند»، «مردم کشور هدف را به بیماری خودتحقیری مبتلا میکند»، «از ملتی شاداب و امیدوار ملتی سرخورده، مأیوس و ناامید میسازد»، «اعتقادات، باورها و میل مردم را تغییر میدهد»، «در کشورهای جهان، با مرعوبسازی یا مجذوب سازی، افراد متمایل به غرب را شبکهسازی کرده و از آنها به شدت حمایت میکند»، «مسیر تصرف میکروفیزیک قدرت و اثربخشی میکروپلتیک میلها را هموار میکند»، و در یک کلمه، همه جهان را به تسلیم در برابر قواعد نظام سلطه وادار میکند.
نماز جمعه نصر نه نماز جمعه تهران بلکه بیشک اولین نماز جمعه منحصر به فرد همه مردم ایران در تاریخ ۴۶ ساله انقلاب بود که جمعیت میلیونی عاشقان ولایت از اقصی نقاط ایران و از همه استانها و شهرهای ایران خود را به تهران رسانده بودند. آمده بودند تا با بیعت خود با امام جامعه نصرت خداوند را طلب کنند. آمده بودند تا با صدای رسا بگویند که نصرت الهی در نصرت ولی خدا و اطاعت از او است. آمده بودند تا پیروزی محور مقاومت بر نظام سلطه و شکست سنگین و ناتوانی غول رسانهای غرب در تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایران زمین را جشن بگیرند.
حضور رهبر معظم انقلاب (در اوج جنگ رسانهای دشمن و تهدیدات صهیونیستها و ایجاد فضای سنگین ارعاب منطقهای برای وارونه نشان دادن جای برنده و بازنده)، همراه با همه مسئولان نظام در کنار امت اسلامی به مثابه پیوست رسانهای و عملیات روانی موشکهای بالستیک وعده صادق ۲ بود. این حضور شجاعانه علاوه بر خنثی کردن توطئه دشمن و پنچر کردن ماشین جنگ رسانهای غرب در جنگ روایت، برای مردم ایران و منطقه، رزمندگان محور مقاومت، فوقالعاده امیدآفرین و روحیه بخش و برای محور شیطانی غرب (آمریکاییها و صهیونیستها) به شدت وحشتآور و بر هم زننده همه محاسبات آنها بود. به این ترتیب نماز جمعه نصر، عملیات وعده صادق۲ را در سالگرد طوفان الاقصی به یک پیروزی راهبردی تبدیل کرد و تیر خلاص را به ارابه جنگ ادراکی امریکا و رژیم صهیونیستی شلیک کرد.
مهدی تدینی
بین خوشبین بودن و واقعبین بودن باید واقعبین بود و اگر خوشبینی به واقعبینی آسیب میزند، بیدرنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه واقعبینی دیگر جایی برای خوشبینی نگذاشته و باید پذیرفت نشانهها از افزایش تنش حکایت دارد. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر سال گذشته آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبینترین تحلیلگران هم نمیگنجید.
هر چه از این واقعه جلوتر میرویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفافتر میشود. به نظر میرسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه میدهد زنجیرۀ کنش و واکنشها تداوم یابد. نشانهای دیده نمیشود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیریها در خاورمیانه، فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.
آمریکا تا حدی در قبال واکنشهای اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادیـموشکی پیشین، همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یهکم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمیآید.» اما هر نظارهگری میدانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچگاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرمنرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمیشود.
در دومین عملیات موشکی، تصاویر اجازه نمیداد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم میگفتند عملیات شکست خورده است. اینبار مشخص بود آمریکا میداند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هستهای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ میگیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.
به گمانم اسرائیل با همین ریتم ، سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک میدانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس، حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزبالله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزبالله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل سالها روی جنگ سیوسهروزۀ ۲۰۰۶ فکر شده بود و اینبار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری ،وقتی تعادل حزبالله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانهای و نقطهزنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود.
میماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه میشود؟ در این مورد، باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیدهایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشکهای ایرانی بیشتر و واکنشهای اسرائیل هم شدیدتر میشود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت میدهد خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمیتوان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
بنابراین ،زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشکها در پایگاه نوآتیم کامل شد و تاکتیکهای اسرائیل عوض شده. هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمیدانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا میرسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دستکم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.
توازن و جنگ فرسایشی با شدت کم یا جنگ در سایه که بین ایران و اسرائیل در دو، سه دهه اخیر برقرار بوده، در پی اقدام اسرائیل علیه حزبالله با تهدید فروپاشی مواجه شده است. اسرائیل بعد از حمله حماس در 15 مهر ممکن است از این معادله و رعایت قواعد بازی مربوط به آن عدول کرده باشد. اقدامات عملی اخیر برای تضعیف حزبالله و حوثیها و صحبت از «نظم جدید منطقهای» و پیام مداخلهجویانه نتانیاهو درباره مسائل داخلی ایران میتواند انعکاس بیرونی چنین سیاست جدیدی باشد. این در حالی است که ایران و حزبالله در یک سال گذشته نشان دادهاند که مایل به عدول از شرایط موجود و نادیدهگرفتن قواعد بازی مربوطه نیستند. اسرائیل با حمله گسترده علیه اصلیترین رکن محور مقاومت که در پی جنایات گسترده علیه مردم نوار غزه در حال انجام است، بازدارندگی نامتقارن ایران از طریق محور مقاومت را با تهدیدی جدی مواجه کرده است.
در مقابل، برای ایران نیز چارهای جز انجام عملیات مؤثر «وعده صادق 2» باقی نماند که با موفقیت بیشتری در مقایسه با عملیات «وعده صادق 1» انجام شد. این عملیات نیز اگرچه در حکم نقض قواعد بازی بود، اما هدف ایران با توجه به عملکرد یک سال اخیرش عدول از جنگ فرسایشی به جنگ تمامعیار نبوده و تنها تلاشی برای واداشتن طرف مقابل به رعایت قواعد بازی بوده است. با این حال، باید توجه داشت که نظر به دقیقنبودن قواعد بازی در جنگ سایهها همیشه امکان اشتباه محاسبه و سوءتفسیر وجود دارد که بسیار خطرناک است. هر اقدامی همیشه ممکن است به واکنشی غیرمنتظره و مجموعهای از اقدامات زنجیروار منجر شود و به جای حفظ یا اعاده توازن قبلی موجب ایجاد توازن جدید و ناخواستهای شود. همچنین متناسب با عملکرد محتاطانه ایران، حزبالله نیز در یک سال گذشته بسیار محتاط و در محدوده قواعد بازی جنگ سایهها عمل کرد. با وجود احتراز مستمر حزبالله از جنگ تمامعیار، اما روشن نیست که خویشتنداری حزبالله در دو، سه هفته اخیر نیز عامدانه بوده یا بر اثر ضربات اخیر تا مدتی قادر به واکنش گسترده نخواهد بود. به هر حال، میل ایران و حزبالله به خودداری از گسترش جنگ، تنها درصورتیکه اسرائیل نیز قصد ادامه در چارچوب قواعد بازی و توازن سابق را داشته باشد، عملی خواهد بود.
اکنون محتمل است که اسرائیل استراتژی جدیدی اتخاذ کرده و قصد تحمیل یک توازن جدید یا تحمیل یک جنگ تمامعیار به ایران را داشته باشد، بنابراین از این پس چهار گزینه میتواند محتمل باشد: 1- واکنش محدود اسرائیل به «وعده صادق 2» و توقف حملات گسترده علیه حزبالله به نحوی که احیای توازن و قواعد بازی مربوطه ممکن شود. 2- خویشتنداری ایران در قبال واکنش گسترده اسرائیل به «وعده صادق 2». 3- درگیرشدن ایران و اسرائیل در یک جنگ تمامعیار و دامنهدار. 4- شکلگیری توازن جدیدی بین دو کشور و در سطح منطقه. تحقق گزینه چهارم ممکن است زمانبر باشد و تا تثبیت آن، دو کشور و منطقه با عدم قطعیتها و آسیبپذیریهای گسترده مواجه شوند.
در این مقطع برخلاف مقاطع قبلی فاکتورهای جدیدی نیز وارد معادله شدهاند. درحالیکه مقامات آمریکایی و اروپایی در پی «وعده صادق 1»، اسرائیل را به خویشتنداری و واکنش محدود دعوت میکردند، اینبار نهتنها سخنی از خویشتنداری از جانب آنها نیست، بلکه سخن از «حق اسرائیل به واکنش متناسب» است. آنها همچنین جنایات اسرائیل در لبنان را نیز «اقدام متناسب» توصیف میکنند. دیگر کشورها به شمول روسیه و چین نیز اگرچه همچنان درباره نسلکشی و پاکسازی نژادی و جنایات جنگی اسرائیل در غزه انتقاداتی مطرح میکنند و این موضوع همچنان در دستور کار سازمانهای بینالمللی و دیوان لاهه قرار دارد، اما اکثرا درباره اقدامات اسرائیل علیه حزبالله و ایران سکوت تأییدآمیزی پیشه کردهاند. متأسفانه شاهد واکنشی از سوی کشورهای عربی و اسلامی نیز نیستیم. جای تأسف است که برخی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس بهتازگی به وزیر خارجه ایران گفتهاند که در درگیری بین ایران و اسرائیل بیطرفاند. این در حالی است که در این بیطرفی نیز جای تردید وجود دارد. ظاهرا ابتکار «دفاع هوایی خاورمیانه» (MEAD) که در ژوئن 2022 از سوی وزیر دفاع وقت اسرائیل اعلام شد و گفته میشود که علاوه بر اسرائیل، اردن، عربستان، امارات و مصر نیز تحت فرماندهی آمریکا در آن مشارکت دارند، بر دشواری کار برای ایران افزوده است.
روشن است که در چنین شرایطی، درگیرشدن در یک جنگ تمامعیار با اسرائیل و متحدانش طبعا با عقل سلیم جور درنمیآید. اگرچه سیاست اخیر ایران مبنی بر خویشتنداری سیاست درستی است، اما نقطه ضعف این سیاست فقدان هرگونه پیوست دیپلماتیک و فقدان بیسابقه هرگونه تلاش دیپلماتیک از سوی کشورها و مراجع بینالمللی برای خروج از این بحران بزرگ است. کشور ما دارای امکانات خوب دفاعی برای بازدارندگی در برابر برخی از همسایگان طماع است. این امکانات را ما برای این منظور باید حفظ کنیم. به طور کلی کشورهای متوسط نیروی نظامی خود را برای بازدارندگی و دفاع در برابر کشورهای متوسط سامان میدهند. طبعا این کشورها هیچ وقت قرار نیست با یک ابرقدرت که ممکن است تنها بودجه نظامیاش دو یا چند برابر کل تولید ناخالص داخلیشان باشد، وارد درگیری نظامی شوند.