صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۴  ، 
شناسه خبر : ۳۶۸۸۹۹
راه غلبه بر توطئه‌های دشمنان و عبور از موانع و چالش‌های پیچیده منطقه‌ای و جهانی عمق بخشیدن به انسجام داخلی و تقویت ظرفیت‌های استراتژیک و منابع قدرت ملی است. هم راه پیشرفت کشور و هم راه فائق آمدن بر طراحی‌های دولت‌های زورگو از مسیر اتحاد درونی می‌گذرد.
پایگاه بصیرت / عزیز غضنفری

در آخرین جلسه مورخ ۱ آذر ۱۴۰۳ شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با فشار و اصرار و احتمال بسیار زیاد طراحی‌های تروئیکای اروپا و آمریکا و با وجود حمایت نکردن حدود نیمی از دولت‌های عضو، قطعنامه‌ای غیر اجماعی درباره برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران تصویب شد. نظر به اهمیت موضوع، توجه به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد.  

بی‌اعتبارسازی آژانس 
وقتی قطعنامه شورای حکام بدون توجه به سفر گروسی به تهران و دستاورد‌های مثبت آن تصویب می‌شود؛ یعنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ابزاری در دست برخی قدرت‌های زورگو برای تحت فشار قرار دادن کشور‌ها تبدیل شده است. در سفر گروسی به ایران، او این امکان را پیدا کرد تا از برخی مراکز هسته‌ای (مجتمع‌های غنی‌سازی شهید دکتر علی‌محمدی و شهید مهندس احمدی روشن) بازدید کند و دیدار‌های سیاسی مدیر کل نیز در سطح عالی برقرار شد. جدای از همه اینها، نتایج سفر به گفته مقامات سازمان انرژی اتمی کشورمان و آژانس بین‌المللی سازنده توصیف شد. حتی «محسن نذیری اصل» نماینده جمهوری اسلامی ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرد، در پی سفر گروسی به تهران نقشه راه همکاری‌های دو طرف مورد توافق قرار گرفت. بنابراین، غربی‌ها در چنین وضعیتی به جای قدم گذاشتن در مسیر دیپلماسی، راه تقابل و بی‌اعتبارسازی آژانس را برگزیدند. 

 ارزیابی قطعنامه 
قطعنامه شورای حکام هیچ پیامدی برای ایران ندارد. این قطعنامه دست کم فعلاً هیچ ارتباطی بین برنامه هسته‌ای ایران و شورای امنیت برقرار نمی‌کند. البته این قطعنامه از حمایت نیمی از اعضای شورای حکام برخوردار نشد که خود نشان‌دهنده مخالفت آنها با رویکرد سیاسی و مخرب بانیان قطعنامه است.
در سفر آقای مدیر کل آژانس به تهران هیچ گفت‌وگویی درباره بازگشت نظارت‌های فراپادمانی صورت نگرفت. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از پنج تا شش سال پیش چهار موضوع پادمانی را مطرح کرده است؛ دو مورد از این چهار مورد با همکاری جمهوری اسلامی ایران بسته شده و ایران ثابت کرده که آنجا فعالیت هسته‌ای صورت نگرفته است. قطعنامه آژانس کاری به نظارت‌ها ندارد و بر این دو مسئله باقی‌مانده تکیه کرده است. برخی اخبار گویای آن است که گروسی موافق قطعنامه نبوده است و آژانس تحت فشار بعضی اعضای خاص خود مسیر طرح و تصویب قطعنامه را در پیش گرفته است. با این حال، تصویب قطعنامه در شورای حکام و مسیر تقابلی کشور‌های غربی از منظر سیاسی می‌تواند پیامد‌هایی در آینده ایجاد کند که در ادامه از نظر خواهد گذشت. 

بدعهد و بدسابقه
چنین اقدامی، آن هم در زمانی که ایران و آژانس در مسیر تعامل سازنده قرار داشتند، بار دیگر ثابت کرد که سه دولت اروپایی و آمریکا در ادعای خود مبنی بر حفظ اعتبار آژانس به هیچ وجه صداقت ندارند و موضوع هسته‌ای ایران تنها بهانه و دستاویزی برای پیشبرد اهداف نامشروع آنهاست.
دولت چهاردهم بر مبنای سیاست تعامل، از ابتدای تشکیل، ادامه و ارتقای همکاری‌ها با آژانس را با هدف حل و فصل موضوعات فی مابین در دستور کار خود قرار داده است. در عین حال، همکاری‌های فنی و پادمانی با آژانس، مانند گذشته و در چارچوب موافقت‌نامه پادمان ادامه خواهد یافت؛ اما اینکه دولت‌های غربی به این سیاست دولت وقعی نمی‌گذارند، واقعیتی تأمل‎برانگیز و البته عبرت‌آموز است. 

واکنش ایران
رئیس سازمان انرژی ایران دستور انجام اقدامات مؤثر، از جمله راه‌اندازی مجموعه معتنابهی از سانتریفیوژ‌های جدید و پیشرفته از انواع مختلف را صادر کرد. بدیهی است این اقدامات در راستای صیانت از منافع کشور و توسعه هرچه بیشتر صنعت هسته‌ای صلح‌آمیز، متناسب با نیاز‌های روز‌افزون ملی و در چارچوب حقوق و تعهدات ایران وفق موافقت‌نامه پادمان جامع انجام می‌شود. در همین زمینه، سخنگو و معاون امور بین‌الملل، حقوقی و مجلس سازمان انرژی اتمی اظهار داشت، صحبت ما از تزریق گاز به هزاران سانتریفیوژ است، نه صد‌ها سانتریفیوژ.
مقامات جمهوری اسلامی ایران و به ویژه دولت کنونی باید این نکته را درک کنند که برجام زمانی به وقوع پیوست که ظرفیت‌های صنعت هسته‌ای به مرحله تکامل وارد شده بود و همه آنها بر روی میز مذاکره قرار گرفت؛ والّا دولت‌های بدعهد غربی مفت و مجانی به کسی امتیاز نمی‌دهند. درس این واقعیت به ما یادآور می‌شود که راه تحقق منافع ملی در این عرصه از مسیر فعال‌سازی توانمندی‌های صنعت هسته‌ای می‌گذرد.

زمانه‌ای که تغییر کرده است
ظاهرا در عرصه کنونی روابط بین‌الملل و ماهیت پیچیده و چند بعدی سیاست، همه رخداد‌ها به انحای گوناگون به بسیاری از رخداد‌های دیگر وابسته شده است. از این حیث نمی‌توان موضوع هسته‌ای ایران را بدون در نظر گرفتن سایر تحولات غرب آسیا و خاصه جنگ جاری یا حتی جنگ روسیه و اوکراین تحلیل و ارزیابی کرد.
موضوع هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران، هیچ‌گاه معادله‌ای تک مجهولی نبوده است. از ابتدای دهه ۸۰ که موضوع هسته‌ای ایران در سطح جهان مطرح شد و پای قدرت‌های استکباری به آن باز شد، هیچ‌گاه جدای از رویداد‌ها و تحولات زمانه نبوده است. بررسی پیشینه موضوع و مرور رخداد‌های گذشته، شاهدی بر این ادعاست. 
در وضعیت کنونی نیز تروئیکای اروپا و آمریکا و حتی لابی صهیونیست‌ها کوشش می‌کنند با در نظر گرفتن جنگ جاری منطقه و خاصه جنگ روسیه و اوکراین، از طریق سیاست مشغول سازی ایران در پرونده‌های گوناگون، تمرکز راهبردی جمهوری اسلامی ایران را در عرصه منافع ملی و امنیتی خود دست‌خوش تغییر قرار دهند. ایران به طور جدی باید این واقعیت را مدنظر قرار دهد. 

جبران شکست‌ها
این حقیقت دیگر به سیاست قطعی نظام سلطه تبدیل شده که، چون در یک صحنه کم می‌آورد و نشانه‌های استیصال و شکست را پیش روی خود می‌بیند، بازی را به هم می‌زند و چندین موضوع سیاسی را که از حیث ذات و ماهیت تکنیکال هیچ ربطی به یکدیگر ندارد، با لحاظ ملاحظات سیاسی، به همدیگر مرتبط می‌کنند. ایران در میان تمام کشور‌های دنیا، بیشترین همکاری را با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی داشته و به ویژه بیشترین بازرسی‌ها را در مراکز هسته‌ای خود پذیرفته است. اگر قدرت‌های زورگو که خود دارنده تسلیحات اتمی یا استفاده‌کننده بمب اتم هستند، اجازه می‌دادند که موضوع هسته‌ای ایران در چارچوب فنی پیش می‌رفت، تاکنون بار‌ها این پرونده حل و فصل شده بود؛ بنابراین صریح باید گفت، غرب، چون توانایی تغییر ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا و به ویژه حوزه روسیه را ندارد، تصمیم گرفته است به بهانه‌های واهی ایران را درگیر موضوعات دیگر کند. 

رمزگشایی از بازی جدید
برای اینکه از طراحی‌های تروئیکای اروپا و آمریکا با نگاه به آینده مطلع شویم، ناچار هستیم بین اقدامات امروز آنان و مهرماه ۱۴۰۴ که سال دهم و پایانی برجام و عادی شدن برنامه هسته‌ای ایران است، ارتباط برقرار کنیم. در این میانه دو فرضیه قابلیت بحث و بررسی دارد. نخست غربی‌ها می‌خواهند با اعمال فشار در میز مذاکرات احتمالی از ایران امتیاز بگیرند؛ اما آنها ابایی هم از حداکثر‌سازی تنش ندارند، به‌ویژه که در سال دهم برجام محدودیت‌های اشاعه‌ای ایران به‌طور کامل برداشته می‌شود.
فرضیه دوم نیز این است که غربی‌ها با فراهم کردن تمهیدات لازم و خاصه استفاده از امکان صدور قطعنامه در شورای حکام می‌کوشند مقدمات کافی را برای فعال‌سازی اسنپ بک و بازگرداندن قطعنامه‌های شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی ایران فراهم کنند؛ در حقیقت در این سناریو دولت‌های غربی می‌خواهند از موضوع امنیت‌زدایی برنامه هسته‌ای ایران جلوگیری کنند.
منطقی است جمهوری اسلامی ایران با در نظر گرفتن هر یک از دو فرضیه، از همین نقطه آغاز به طور هدفمند طراحی‌ها و پیش‌بینی‌های لازم را ترتیب دهد. ایران باید در برابر دولت‌های بدعهد و بدسابقه غربی‌ها پاسخ قاطع دهد. جریان تعامل ایران با آژانس، جریانی یک سویه و یک طرفه نیست و هیچ دولتی نباید انتظار داشته باشد جمهوری اسلامی ایران به تمامی تعهدات برجامی و هسته‌ای خودش عمل کند و آژانس را در جریان بازرسی‌ها قرار دهد؛ اما از آن سو، غربی‌ها نه تنها به تعهدات خودشان کمترین توجهی نمی‎کنند، بلکه فضا را به سمت تنش و تقابل نیز می‌برند. اگر آنها می‌خواهند قطعنامه‌های شورای امنیت را بار دیگر فعال کنند، باید بدانند ایران هم در زمینه عضویت خود در NPT تجدیدنظر خواهد کرد. ایران این موضوع را رسماً در مذاکرات به طرف‌های گوناگون اعلام کرده است. وقتی ما قراردادی را امضا می‌کنیم و آن را اجرا هم می‌کنیم، بعد طرف اصلی، یعنی آمریکا از آن خارج می‌شود و سپس احیای قطعنامه‌های ضدایرانی در دستور کار دولت‌های غربی قرار می‌گیرد، معنای این اقدام این است که کشور‌های بدعهد غربی کمترین تمایلی به حل مسئله ندارند.

این دولت و آن دولت فرقی ندارد!
اینکه همزمان با روی کار آمدن دولتی در کشور و تیمی در وزارت خارجه که سابقه مذاکرات با طرف غربی را دارند، آمریکا و دولت‌های اروپایی بخواهند به سمت فعال‌سازی مکانیسم ماشه بروند، نوعی تناقض را در رفتار آنها نمایان کرده و این سؤال را به وجود می‌آورد که آنها چرا حتی با دولت جدید ایران از در تنش وارد شده‌اند؟ این تناقض این‌گونه قابل توجیه است که غربی‌ها در ابتدا می‌خواهند با اعمال فشار در میز مذاکرات احتمالی از ایران امتیاز بگیرند؛ اما آنها ابایی هم از حداکثر‌سازی تنش ندارند، به‌ویژه که در سال دهم برجام محدودیت‌های اشاعه‌ای ایران به‌طور کامل برداشته می‌شود. به هر ترتیب برای غربی‌ها اینکه چه دولتی در ایران بر سر کار بیاید، تنها از این منظر اهمیت دارد که چگونه می‌توانند سهل‌الوصول‎تر به اهداف خود برسند. اینکه غربی‌ها به دولت اصلاح‌طلب اهمیت و امتیازات بیشتری می‌دهند، ناشی از تصورات نادرستی است که رایج شده است.

حال چه باید کرد؟
در اینکه در وضعیت سرنوشت‌ساز کنونی مسیر درست به گونه‌ای که بتوان از منافع ملی کشور صیانت کرد، کدام است؟ تجربیات پیشین واضح و درس‌آموز است. راه غلبه بر توطئه‌های دشمنان و عبور از موانع و چالش‌های پیچیده منطقه‌ای و جهانی عمق بخشیدن به انسجام داخلی و تقویت ظرفیت‌های استراتژیک و منابع قدرت ملی است. هم راه پیشرفت کشور و هم راه فائق آمدن بر طراحی‌های دولت‌های زورگو از مسیر اتحاد درونی می‌گذرد. باید آگاه بود که ملت و سرزمین ایران دشمنان تاریخی دارد که اگر فرصتی بیابند و بر سرنوشت کشور و یا منافع ملی تسلط پیدا کنند، به هیچ جریان سیاسی رحم و مروت روا نمی‌دارند. این تلقی که غرب بین دو جریان سیاسی مطرح کشور تفاوت و تمایز می‌گذارد، دقیقاً همان جایی است که راه تضییع منافع ملی کشور گشوده می‌شود. باید با انباشت قدرت ملی و طراحی‌های قاطع و هوشمندانه محاسبات بدخواهان کشور را به هم ریخت.