اینکه چرا خداوند متعال آخرین و کاملترین دین آسمانی خود را در محیطی، مانند شبه جزیره عربستان نازل کرد و پیامبراکرم (ص) را در آنجا مبعوث کرد، از جمله پرسشهایی است که نویسنده در این نوشتار و به مناسبت مبعث پیامبراعظم (ص) به آن پاسخ داده است.
نخستین نکته این بود که عربستان تحت تسلط هیچ گونه حاکمیت سیاسی واحدی نبود. هر قبیله برای خود حاکمیت مستقلی از سایر قبایل داشت؛ به گونهای که میتوان حکومت آنان را نوعی «ملوکالطوایفی» دانست؛ از این رو قدرت آنها پراکنده و فاقد رهبری واحد بود. این وضعیت سبب شد تا مانع عمدهای که در این اعصار به نام «امپراطور» یا «شاه» یا «قدرت مرکزی» در برابر نهضتهای مردمی وجود داشته و دارد، در جزیرهالعرب وجود نداشته باشد. از طرفی هم شرایط به گونهای بود که انتظار میرفت در آیندهای نه چندان دور انفجار جمعیت در قبایل جزیرهالعرب شکل بگیرد که همین موضوع میتوانست آینده جهان اسلام را تحتالشعاع خود قرار بدهد و رشد چشمگیری داشته باشد.
نکته دیگری که آینده دین اسلام را روشنتر میکرد، این بود که هیچ پادشاه خارجی بر این نقطه تسلط نداشت. فقدان سلطه خارجی در جزیرهالعرب موقعیتی ایجاد کرده بود تا عربستان از قدرت یافتن هر گروه مخالف منافع خود جلوگیری کند. در این وضعیت، بخشهای اصلی جزیرهالعرب برخلاف مناطقی، چون یمن، عراق و شام که تحت نفوذ یکی از دو قدرت ایران و روم قرار داشت، منطقه آزاد به حساب میآمد.
شناخت موقعیت اجتماعی جزیرهالعرب هم در آن دوران حائز اهمیت است؛ به گونهای که مهمترین ویژگی حیات اجتماعی جامعه جزیرهالعرب زندگی قبیلهای بود. افراد در پناه قبیله خود میزیستند و جز سران قبیله کسی بر آنان تسلط نداشت. در این شرایط، افراد مختلف مسلمان در پناه عشیره و قبیله خود محفوظ میماندند و تنها مسلمانانی، چون بلال، عمارو... که در مکه طایفه و قبیله و حمایتگری نداشتند، مورد آزار و شکنجه قرار میگرفتند، اگرچه ممکن بود که خانواده یک تازه مسلمان، خود به تعذیب فرد تازه مسلمان دست زده و او را حبس کنند. رسول خدا (ص) خود از کسانی بود که با حمایت «بنیهاشم» و به ویژه حمایتهای دلیرانه ابوطالب (ع) مصونیت داشت. هر چند پیامبر اسلام (ص) با مخالفتهایی از طرف خویشاوندان روبهرو بود؛ اما در یک نگاه کلی قریش حامی او بود و همین موضوع شرایط را برای بعثت پیامبراکرم (ص) مهیا میکرد.
همچنین در نظام اجتماعی اعراب، الگوی مردم، رئیس قبیله بود؛ به گونهای که مردم قبیله تابع محض رئیس خود بودند و در هر راهی که او قدم میگذاشت، از او پیروی میکردند. افراد قبایل در پذیرش یا رد اسلام بیشتر به رئیس یا رؤسای قبیله خود توجه داشتند و تا وقتی آنها به «دین جدید» نمیگرویدند، افراد عادی قبایل نیز میلی از خود نشان نمیدادند؛ این وضعیت میتوانست به همان اندازه که در دوری مردم از اسلام تأثیر داشت، در پذیرش آنها نیز مؤثر باشد.
اینها مواردی بود که شرایط را برای بعثت پیامبراکرم (ص) در عربستان مهیا میکرد.