اولین وظیفه هر مسلمانی فهم و شناخت قرآن کریم است. خداوند قرآن را بسیار ساده و شیوا و با بیانی قابل فهم نازل فرموده است، اما در عین سادگی مفاهیمی دارد که باید عالمانه روی آن دقیق شد و وظایف و تکالیفی را از آن استخراج کرد. مثلاً وقتی قرآن میفرماید: به سخنان فاسق توجه نکنید، باید فاسق، خبر و حق و باطل بودن آن را تشخیص دهیم، پس دقت، تفکر و تأمل برای فهم قرآن لازم است. ما در شناخت قرآن با دو موضوع مواجه هستیم. «تنزیل» بهمعنای نزول و فرود آمدن قرآن از سوی خداوند به سمت پیامبر (ص) است. این فرآیند نزول تدریجی قرآن طی ۲۳ سال بوده است. «تأویل» بهمعنای تفسیر و تبیین معانی و مفاهیم قرآن است. تأویل قرآن شامل استخراج معانی ظاهری و باطنی آیات و کشف حکمتها و اسرار نهفته در آن است. بهعبارت دیگر، تنزیل به نزول و ظاهر قرآن اشاره دارد، در حالیکه تأویل به باطن آن مربوط میشود. تنزیل امری الهی و تأویل امری بشری است که با استفاده از علوم و معارف مختلف انجام میپذیرد. البته تأویلِ مطابق با واقع فقط از سوی اهل بیت (ع) صورت میپذیرد.
برخی علما قائل هستند کسی غیر از ائمه معصوم (ع) نمیتواند تأویل قرآن را بفهمد و بیان کند، اما برخی دیگر قائل هستند علمایی که در این کار تخصص دارند، میتوانند با اتکا به شواهد و نظایر در آیات قرآن و روایات ائمه معصوم (ع) تأویلاتی داشته باشند. مرحوم «آیتالله معرفت» درباره اصطلاح «تنزیل» و «تأویل» میگوید: در اصطلاح سلف، تنزیل بر مورد نزول گفته میشود. این مورد میتواند یک واقعه خاص باشد که آن واقعه سبب نزول آیه شده است، ولی تأویل مفهوم عامی است که از آیه برداشت میشود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است. در برخی تعابیر به این دو اصطلاح «ظهر» و «بطن» نیز گفته میشود که ظهر همان تنزیل و بطن همان تأویل است، زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را میرساند و در بطن آیه مفهوم گستردهتری نهفته است. البته در تشخیص تأویل حق و باطل باید توانایی لازم را داشته باشیم. اولاً حق آنچیزی است که ثابت و پایدار است و باطل آن چیزی است که متغیر و ناپایدار است. ثانیاً خداوند، قرآن کریم، وحی الهی و تعالیم اسلام از مصادیق حق هستند و شرک، کفر، ضلالت، ظلم و گناه از مصادیق باطل. وظیفه ما پیروی از قرآن و سنت معصومان (ع) است و برای رسیدن به حق و دوری از باطل، باید پیرو قرآن و سنت پیامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) باشیم؛ زیرا ایشان وسیله نزول فیض و رحمت حق و دفع موانع حق هستند، پس بدون کسب صلاحیت لازم، نباید وارد بحثهای پیچیده و، چون و چراهای بیفرجام شد.
شیخ مفید در ارشاد مینویسد: «وقتی پیامبر (ص) از نزدیکی رحلتشان که قبلاً آن را برای امّت خود بیان کرده بود، مطمئن شد، پیوسته در میان مسلمانان به سخنرانی میایستاد و آنها را از فتنه و اختلاف پس از رفتنش برحذر میداشت و همواره به آنها تأکید میکرد که به سنتهای وی تمسک کنند و بر آنها با یکدیگر وحدت داشته باشند. مسلمانان را تشویق میفرمود که به عترتش اقتدا کنند و آنها را اطاعت و یاری و پاسبانی نمایند و در امور دینی بدیشان چنگ آویزند و از اختلاف و ارتداد پرهیزشان میداد. از جمله مسائلی که پیامبر گرامی اسلام (ص) به مسلمانان تذکر داد، روایتی است که همه بر صدور آن اتفاق دارند. در این روایت آمده است، پیغمبر (ص) فرمود:ای مردم! من شما را ترک میکنم و شما در حوض بر من وارد میشوید، بدانید که من درباره ثقلین از شما پرسش خواهم کرد. مواظب باشید که پس از من با آنها چگونه رفتار میکنید؛ زیرا خداوند لطیف و خبیر مرا آگهی داد که این دو از هم جدا نمیشوند تا مرا ملاقات کنند. من از پروردگارم چنین تقاضا کردم و او هم خواستهام را روا کرد. بدانید که من این دو چیز را در شما وانهادم، «کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم» را؛ از آنها پیشی نگیرید که دچار پراکندگی شوید و از آنها کوتاهی نکنید که به هلاکت میافتید و به آنها نیاموزید که ایشان از شما داناترند.ای مردم! نبینم پس از من به کفر بازگردید و گردن یکدیگر را بزنید و مرا در سپاهی همچون سیل گران دیدار کنید. هان بدانید که علیبنابیطالب (ع) برادر و وصی من است. او بعد از من بر تأویل قرآن میجنگد چنانکه من بر تنزیل آن پیکار کردم. همچنین فرمودند: «اى گروه مردم! این على، برادر، وصىّ، گنجینه دانش و جانشینم در بین امّت من براى ایمان آورندگان به من است. آگاه باشید که قرآن بر من نازل شده و تأویل و تفسیر آن پس از من، بر عهده اوست.» (دانشنامه، ج۱۰، ص۵۵۰) امیرالمؤمنین (ع) در حیات دنیایی، چه قبل از خلافت چه در زمان خلافت، وظیفه امامت خود را حفظ قرآن از آسیبها و گزندها میدانست و برای این مهم تلاش زیادی فرمود و مؤمنان باید برای فهم قرآن به اهل بیت (ع) مراجعه کنند.