صبح صادق >>  تاریخ >> صفحه تاریخ
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۴  ، 
شناسه خبر : ۳۷۲۷۷۷
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی/ گروه تاریخ

اولین گام‌های شکل‌گیری نهضت اسلامی ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۱ با برکناری «دکتر علی امینی» از نخست‌وزیری و روی کار آمدن «اسدالله اعلم» رقم خورد. علی امینی که با حمایت آمریکا نخست‌وزیر شده بود، توانست تا حدی در غیاب مجلس، برنامه‌هایی را اجرا کند و موقتاً بحران را از نقطه اوج فرو نشاند و وعده‌های بسیاری به مردم بدهد. امینی طرح اصلاحات ارضی آمریکا را هم اجرا کرد. 

شاه که در این مرحله از قدرتش کاسته شده بود و آنچنان که می‌خواست امینی از او اطاعت نداشت، درصدد برآمد وی را کنار گذارد و خود مستقیماً مبتکر اقدامات اصلاحی باشد و بنابراین در یک سال و چند ماه که امینی نخست‌وزیر بود، علایم این برخورد وجود داشت. از جمله زمانی «تیمور بختیار» مهیای نخست‌وزیری شده بود، تیمور بختیار پس از حدود ده سال جنایت و خونریزی و سلب آزادی مردم در این تاریخ به رقابت با امینی ظاهر شده بود و برای نخست‌وزیری مهیا می‌شد و در قیافه یک سیاستمدار ملی به گردنش گل آویزان می‌کردند. محصول این رقابت حمله‌ای بود که در اول بهمن ٤٠ به دانشگاه تهران شد و جمع زیادی مجروح شدند. به دنبال آن دانشگاه تا پایان عمر حکومت امینی تعطیل شد و بختیار هم به خارج از کشور رفت و در سال‌های بعد در قیافه مخالف شاه فعالیت داشت و در نهایت به وسیله سازمان امنیت در عراق به قتل رسید.

در آن ایام آغازین دهه ۱۳۴۰، سرانجام دکتر امینی در مقام جلب کمک بیشتر از آمریکا با آن کشور به توافق نرسید و ناگهان استعفا داد. استعفای امینی به نوعی قهر دولت او تلقی شد که چندان به نفع چهره بین‌المللی حکومت پهلوی نبود.
استعفای امینی این فرصت را به شاه داد که مستقیماً قدرت را به دست بگیرد و ظاهراً شخصی را که سال‌های متمادی در دربار بوده و همواره خود را نوکری وفادار به شاه می‌دانست، در مقام نخست‌وزیری بگذارد. او «اسدالله علم» بود که افتخار داشت غلام جان نثار و خانه‌زاد شاه باشد.

با آمدن اسدالله علم کوشش‌های امینی در جهت آزادی‌های ظاهری و اجازه فعالیت‌های سیاسی محدود از بین رفت و بار دیگر اختناق شدید حاکم شد. فعالیت‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم گسترش یافت و شخصیت‌های ملی و افراد مخالف در مضیقه قرار گرفتند و جمعی زندانی شدند. تبلیغات دروغین دستگاه علم فضای مسمومی را به وجود آورد. شاه با کمک علم درصدد بود تا به طور نامحدود سلطه خود را استحکام بخشد و دیکتاتوری در حد اعلای ممکن مستقر کند، اعمالی را ابتکار بنامد و آن را به فکر منجمد خودش مربوط کرده و نابغه‌پردازی کند. یکی از این ابتکارات لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود که باید مظاهر مذهبی از متن آن کنار گذاشته شود تا غربی‌ها و مشتاقان اصلاحات شاه جنبه آزاد منشی و غیر مذهبی بودن قوانین را هم به عینه ملاحظه کنند. علم برنامه اصلاح ارضی امینی را ادامه می‌داد و درصدد بود هر نوع قدرت دیگری را در مملکت ریشه‌کن کرده و دیکتاتوری به تمام معنی در کشور مستقر کند. 

گفتنی است، امینی از راه نزدیکی با قشر روحانیون درصدد پیشبرد کار بود، اما اسدالله علم مهره تمام عیار بیگانه بود که شاه را مجری اوامر آنها می‌دانست و برای اینکه این اوامر به طور مطلوب اجرا شود و مقاومتی پیدا نشود، شاه را تا حد خدایی بالا می‌برد و نمی‌خواست به دیگران اعتنایی بشود یا کس دیگری در مقام مخالفت برآید و به نظر خودش فرصت مناسبی برای این امر پیدا کرده بود، زیرا آیت‌الله کاشانی که سابقه طولانی مبارزاتی علیه هیئت حاکمه داشت و دولت‌های وابسته بیگانه را از موضع روحانیت آرام نمی‌گذاشت، در سال ۱۳۴۰ در گذشته بود.

با فوت آیت‌الله بروجردی در اوایل همان سال هنوز مرجعیت تقلید هم در شخص واحدی تبلور پیدا نکرده بود. به همین مناسبت در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی را تصویب کرد. این قانون آزمایشی از جانب دولت علم در مقابله با روحانیون بود و تصور می‌شد، رهبری مذهبی فعلاً تمرکز و قدرت اقدامی یکپارچه را ندارد. در این قانون قسم به قرآن حذف شده بود و همچنین شرط مسلمان بودن نادیده گرفته شده بود. در مخالفت با این لایحه روحانیون در مقام مبارزه برآمدند و امام خمینی (ره) در رأس این مخالفت قرار گرفتند و سخنان امام با استحکام تمام در آن روز نشان داد دخالت روحانیت در سیاست نه تنها پایان نگرفته؛ بلکه با قدرت وسیع‌تری این راه ادامه دارد.