صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۲  ، 
شناسه خبر : ۳۷۷۶۱۲
مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۲۷ خردادماه ۱۴۰۴
شفافیت در سیاستگذاری، پیش‌بینی‌پذیر کردن اقتصاد و انسجام پیام‌ها، تنها ابزار تبلیغاتی نیستند، بلکه ارکان واقعی مقاومت اقتصادی هستند. آنچه امروز نیاز است، «حکمرانی آرامش» است؛ روشی برای مدیریت کشور که بر پایه آرام‌سازی، مشارکت‌طلبی و اعتمادسازی بنا شده باشد

اسرائیل به ایران حمله کرد یا آمریکا؟ 

دکتر محمدحسین محترم 

۱- در ایام سالروز ولایت امیرالمؤمنین استمداد بگیریم از دستور این فرمانده اول و آخر مؤمنین که فرمود «هرگز آغاز‌گر جنگ نباش، اما اگر جنگ را آغاز کردند و تو را به مبارزه فراخواندند، بدون سستی اجابت کن، زيرا دعوت‌کننده به جنگ ستمکار و ستمکار در هر حال مغلوب است»!. لذا اکنون که تروریست‌ترین رژیم جهان از تمام خطوط قرمز عبور کرده، اقدامات رژیم صهیونی به ‌منزلۀ اعلام جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران است، همان‌گونه که خود ارتش این رژیم تأکید کرده که «حمله ما یک اعلان جنگ طولانی بود»!. فرمانده معظم کل قوا نیز در پاسخ دشمنان تأکید کردند «غلط بزرگی کردند و جنگ را آنها به راه انداختند اما عواقبش آنها را بیچاره خواهد کرد و ما به آنها اجازه نخواهیم داد که از این جنایت بزرگ خودشان را سالم خلاص کنند»! در نتیجه جنگی که پیش‌بینی می‌شد رخ داده و اینکه چه مدت ادامه داشته باشد، آینده تعیین می‌کند و آنچه که مهم است این است که هرچند قبلاً با شهادت شهید سلیمانی و شهید هنیه و شهید سیدحسن نصرالله و...غیرعلنی اعلام جنگ کرده بودند، اما اکنون جمهوری اسلامی دیگر خویشتنداری استراتژیک را کنار خواهد گذاشت و این ایران است که «با گشودن درهای شهرک‌های موشکی زیرزمینی، و درهای جهنم به روی رژیم صهیونیستی»، برای رژیم کودک‌کش صهیونی «سرنوشت تلخ و دردناکی» رقم خواهد زد و پایان جنگ را مدیریت خواهد کرد. بهترین دلیل این ادعا این است که در مدت ۱۸ ماه نتوانستند از پس یک گروه کوچک حماس بربیایند و ناتوان شده‌اند و در چالش غزه گیر کرده اند؛ حال با ایران قدرتمند چگونه می‌خواهند بجگند؟! پس هرچند در تصور اشتباه آمریکا این پایان کار برای یک توافق متوهمانه است، از نظر نیروهای قدرتمند مقاومت این یک آغاز برای پایان حیات باند جنایتکار ِنیابتی آمریکا در منطقه است!، و باید کمربندها را محکم بست که زمان «بسم الله قاصم الجبارین و سیعلم الذین‌ای منقلب ینقلبون» فرارسیده و به زودی خواهند فهمید به چه کیفر 
و دوزخی خواهند رسید!، چون هرچند ما دانشمندان و فرماندهان عزیزی را از دست دادیم؛ اما خدا را كه از دست ندادیم و شهادت این عزیزان نشانه قدرت جمهوری اسلامی و دستاوردهای بزرگ جبهه مقاومت در منطقه است، همان‌گونه که ترورهای دهه ۶۰ نیز در نتیجه پیروزی ظفرمندانه سیاسی انقلاب اسلامی و یا شهادت فرماندهان در دفاع مقدس و جنگ تحمیلی نشانه پیروزی نظامی بود، در غیر این‌صورت دشمن زبون و مستأصل به ترور رو نمی‌آورد!
۲- مقدمتاً باید یک‌بار دیگر تناقض رفتاری غرب درخصوص بمب اتم را متذکر شد. صدراعظم آلمان که از حملات ددمنشانه اسرائیل به ایران حمایت کرده، در شبکه فاکس‌نیوز صریحاً و وقیحانه در حمایت از اوکراین ادعا کرده که «اگر واقعاً اوکراین بمب اتم داشت و قدرت اتمی‌اش را واگذار نمی‌کرد، روسیه به آن حمله نمی‌کرد»! و آمریکا از بمب هسته ‌ای جدید خودش به نام B61-13 رونمایی کرد که قدرتش۲۴ برابر بمب هیروشیما است!. حال تلاش دارند ایران را از قدرت بازدارنده خود محروم کنند و جمهوری اسلامی را به بمب اتم نداشته محکوم و انواع تحریم‌های غیرقانونی و جنگ را بر ما تحمیل می‌کنند؟!. به فرمایش رهبر حکیم انقلاب اسلامی«شما بمب اتم دارید و ویرانگری شدید دنیا در اختیار شماست؛ به شما چه که ملت ایران غنی‌سازی داشته باشد یا نداشته باشد؟»
۳- خبر حمله اسرائیل به ایران دروغ و جعلی بود، خبر واقعی این است که «آمریکا به ایران حمله نظامی کرده است»!. باند جنایتکار رژیم صهیونیستی عددی نیست که بخواهد به ایران حمله کند و یا هدف انتقام ایران قرار گیرد تا جایی که نتانیاهوی ترسو پس از این جنایت به یونان فرار کرد تا از عواقب پاسخ ایران در امان بماند و این تازه اولین نشانه «رژیم بیچاره‌»‌ای است که تنها یک ابزار و نیروی نیابتی برای اجرای سیاست‌ها و دستورات دولت جنایتکار آمریکاست. پاسخ ملت ایران قبل از هر چیز باید ترامپ قمارباز را از قماری که آغاز کرده، پیشمان کند. ترامپ با تشکیل دو تیم به ظاهر مخالف اما در واقع هماهنگ به نام تیم دیپلماتیک‌چی‌ها، و تیم نئوکان‌ها و جنگ‌طلب‌ها به‌عنوان «پلیس‌های خوب و بد» با سیاست «چماق و هویج» برای رسیدن به خلع بازدارندگی ایران عمل می‌کند. ترامپ علاوه‌ بر اینکه در دور اول ریاست جمهوری‌اش شهید سلیمانی را به شهادت رساند و باید به سزای عملش می‌رسید، اکنون نیز متهم ردیف اول جنایت حمله به ایران است. دیگر کسی نخواهد آمریکا و ترامپ را تطهیر و ادعا کند که نتانیاهو می‌خواسته در روند مذاکرات خللی ایجاد نماید!، چراکه ترامپ دو ماه قبل صریحا گفته بود که ایران در مدت ۶۰ روز باید یا تسلیم شود یا منتظر جنگ باشد! و اکنون نیز در پایان ۶۰ روز با جنایت باند جنایتکار نیابتی‌اش، گستاخانه این حمله‌ اسرائیل را «تأیید» کرد و «عالی» خواند و اذعان کرده «در جریان حمله بودم» و مجدداً ادعا کرد«قبلاً به شما گفته بودم و الان می‌گویم قبل از اینکه اوضاع بدتر شود، ایران توافق کند»!. شبکه ABC و اکسیوس آمریکا نیز تأیید کرد آمریکا اطلاعات «مهمی» در اختیار اسرائیل قرار داده و «ترامپ وانمود می‌کرد با حمله به ایران مخالف است اما در حال فریب ایران بود و در تماس تلفنی‌اش با نتانیاهو برخلاف ادعای جلوگیری از حمله، در حال هماهنگی‌های قبل از حمله بوده است»!. مهم‌تر اینکه نیروهای آمریکایی در عراق با گشودن حریم هوائی این کشور، راه را برای تجاوز به جمهوری اسلامی ایران هموار کردند. لذا تجاوز رژیم صهیونیستی را باید یک تاکتیک در یک پازل وسیع‌تر آمریکا تحلیل کرد و آن «سیاست خلع بازدارندگی جمهوری اسلامی» در همه عرصه‌های ملی و منطقه‌ای و بین‌المللی است. ترامپ اول با کمک اروپایی‌ها و گروسی دوگانه مذاکره- مکانیسم ماشه را پیش گرفت اما چون بعد از اعمال ۴۷۳ مورد تحریم و صدور دو قطعنامه آژانس و سه قطعنامه حقوق بشری در طی مذاکرات فریبکارانه نتوانست از ایران باج بگیرد، دوگانه جنگ- مذاکره را با کمک اسرائیل کلید زد. ولی آمریکا در این جنایتِ نیز شکست خورد و با جنایت نیروی نیابتی‌اش افکارعمومی جهان فرو ریخت و برای جهان و افکارعمومی دنیا که تاکنون تصور می‌کردند که با مذاکره با آمریکا می‌توان مانع تنش شد و به صلح رسید، ثابت شد این تصور غلطی است. اسرائیل و آمریکا همان‌گونه که با تحریم و فشار حداکثری نتواستند، با جنگ نیز نمی‌توانند ملت ایران را وادار به تسلیم کنند. لذا باید هرگونه پاسخ سختی برای آمریکا نیز هزینه‌زا باشد تا محاسبات نه رژیم صهیونیستی بلکه ترامپ را به‌هم بزند. 
۴- وال‌استریت ژورنال اذعان کرد «مذاکرات عمان فریب دیپلماتیک برای غافلگیری ایران و پوششی برای حمله اسرائیل بود». لذا با جنایت باند جنایتکار صهیونی همه دنیا پی بردند که ادعای مذاکراتی هسته‌ای ترامپ یک «نمایش ساختگی» برای تسهیل حمله بود و به گفته پاتریک هنینگسن روزنامه‌نگار مشهور آمریکایی «ترامپ دروغ می‌گوید و با ترامپ صلح از طریق قدرت ممکن نیست، بلکه جنگ از طریق ضعف و مذاکره است...!». هدف آمریکا از این جنایت اختلال در تصمیم مسئولان کشور برای بازگشت به مذاکرات برای تسلیم شدن ایران و حذف اهرم فشار هسته‌ای است. لذا اولاً با این تهدیدها و ثانیاً با توجه به اینکه اهرم تهدید جنگ آمریکا نیز با این جنایت اسرائیل از دست آمریکا خارج شد و مشخص شد نمی‌تواند مؤثر باشد؛ دیگر مذاکره معنا ندارد و نباید به هیچ‌گونه مذاکره‌ای با آمریکا و اروپا تن داد مگر به قول فردیناند لاسال فیلسوف غربی قرن نوزدهم «بهترین بند هر قراردادی لوله توپ است»، نه امضای جان کری و ادعای مذاکره ترامپ!
۵- نباید فریب مواضع دیپلماتیک برخی کشورها از جمله آلمان و فرانسه و انگلیس که از حمله به ایران حمایت کردند و برخی کشورهای عربی منطقه را بخوریم. چون رژیم صهیونی با کمک و استفاده از فضای هوائی این کشورها توانست دست به این جنایت بزند و این کشورها با تماس‌های خود با مقامات ایران در حقیقت مأموریت افکارسنجی مسئولان کشور را اجرا می‌کنند. لذا همان‌گونه که از شکست مذاکرات نباید ترسید، از ایجاد تنش نیز نباید ترسید چراکه هرگونه خوایشتنداری موجب تشدید تنش می‌شود همان‌گونه که تاکنون چنین شده است و قبل از اینکه خیلی دیر شود، ایران باید خود اقدامات خطرناک اسرائیل را برای همیشه متوقف کند و این تنها راهبرد کاهش تنش در منطقه است.
۶- نکته مهم این است که براساس قاعده جنگ فرمانده معظم کل قوا بر «ضربات سنگین» و «رها نکردن» دشمن و «سرنوشت تلخ و دردناک» برای رژیم صهیونی تاکید کردند!. لذا هیچ جای امنی نباید در اسرائیل وجود داشته باشد. به نظر می‌رسد که شلیک هزاران موشک خیبرشکن ایران ادامه‌دار باشد و آنچه که تاکنون با زدن مراکز حساس اسرائیل برای اولین‌بار با شلیک موشک‌های‌ هایپرسونیک از زیردریایی‌های ایرانی رخ داده، شوک آغاز کار است و رژیم صهیونیستی حالا حالاها خلاصی نخواهد داشت. بهترین دلیل موفقیت‌آمیز بودن پاسخ‌های سنگین و سهمگین ایران این است که نتانیاهو از ناتوانی رژیم صهیونی برای مقابله با موشک‌های ایرانی و اصابت موفقیت‌آمیز آنها خبر داشت که برای حفظ جان خود مجبور به فرار به آتن و انتقال هواپیماهای تهاجمی خود به پایگاهی در قبرس با کمک انگلیس شد و سپس خود را در پناهگاهی زندانی کند. لذا مطالبه ملت ایران اجرای عملیات به درک واصل شدن سران رژیم صهیونی حداقل به تعداد شهدای حملات اخیر است و ایجاد فضای ترس و وحشتی است که با تداوم آن رژیم صهیونی خلاصی نداشته باشد!

امید در بحران

وحید عظیم‌نیا

حفظ آرامش در میانه دفاع ملی از کیان ایران عزیزمان در برابر شرارت‌های باند تبهکار صهیونیستی، مهم‌ترین مؤلفه است. انتظارات تورمی، یکی از تبعات چنین شرایطی است که با اعتماد مهار می‌شود نه با انفعال. با وجود جسارت رژیم موقت صهیونیستی به خاک کشورمان که با حمایت و همکاری امریکا صورت گرفته است، اقتصاد کشورمان با قوت در حال فعالیت است و به مردم خدمت می‌کند، اما تاب‌آوری اقتصادی فقط محصول تولید و تجارت نیست، این تاب‌آوری، قبل از هر چیز، از آرامش ذهنی و اعتماد عمومی می‌آید. در این روز‌ها که کشور مشغول دفع شر باند جنایتکار صهیونیستی است، مهم‌ترین تهدید اقتصادی نه از بیرون، بلکه از درون و از انتظارات تورمی ناشی از فضای روانی جنگ ادراکی سر بر می‌آورد. در چنین شرایطی، مسئولیت سنگین دولت و شورای عالی اطلاع‌رسانی برای تزریق اعتماد، شفاف‌سازی واقعیات و مقابله با شایعات، دوچندان می‌شود؛ مسئولیتی که بی‌تردید به عملکردی حرفه‌ای، دقیق و خوش‌قول نیاز دارد. 
اقتصاد ایران‌مان تجربه‌مند است، بار‌ها آزموده و بار‌ها عبور کرده است. اما هر بار که دشمن کوشیده است با تکیه بر ابزار‌های رسانه‌ای و روانی، فضای اقتصادی کشور را ملتهب کند، ضعف در اطلاع‌رسانی بموقع، به تهدید‌ها دامن زده است. اکنون نیز که ملت درگیر نبردی مشروع و شرافتمندانه با رژیم کودک‌کش صهیونیستی است، انتشار خبر‌های نادقیق، روایت‌های ناقص یا دیرهنگام و سکوت‌های رسانه‌ای قابل‌تأمل از سوی برخی نهاد‌های رسمی، زمینه‌ساز شکل‌گیری انتظارات تورمی در سطح جامعه شده است. نشانه‌ها روشن‌اند: در برخی شهرها، افزایش قیمت کالا‌های خاص، نه ناشی از کمبود واقعی بلکه متأثر از پیش‌بینی‌های ذهنی مردم است. مغازه‌دار، با شنیدن زمزمه گرانی در شبکه‌های اجتماعی، قیمت را بالا می‌برد. مصرف‌کننده، با تصور جهش قیمت، خرید انبوه می‌کند. دلال، با سوءاستفاده از نبود اطلاعات شفاف، بازار را به بازی می‌گیرد. این چرخه معیوب، نتیجه مستقیم خلأ اطلاع‌رسانی هدفمند، بموقع، علمی و امیدبخش است. شورای عالی اطلاع‌رسانی به عنوان نهاد راهبردی دولت در این حوزه، نمی‌تواند لکنت و کندی عملکرد سلف خود را به ارث ببرد. سکوت، همدستی ناآگاهانه با جنگ روانی دشمن است. مردم باید در جریان امور باشند، با زبان تخصصی قابل‌فهم، با داده‌های قابل‌اعتماد و با برنامه‌هایی که اجرای آنها «زمانبندی» دارد نه صرفاً وعده. 
«انتظارات تورمی» یعنی اینکه مردم، فعالان اقتصادی و حتی فروشندگان جزء، درباره آینده قیمت‌ها چه تصوری دارند. این انتظارات ممکن است منطقی یا هیجانی، واقعی یا خیالی باشند، اما مهم این است که بر اساس همان تصور، تصمیم می‌گیرند: کسی که فکر می‌کند دلار گران می‌شود، برای خرید دلار صف می‌بندد، مغازه‌داری که نگران گرانی روغن است، خرید خود را بیشتر می‌کند یا قیمت را جلو جلو بالا می‌برد. این رفتار‌ها باعث می‌شود تورم واقعی به‌دنبال تورم ذهنی حرکت کند، یعنی اگر مردم باور کنند که تورم خواهد آمد، خود آن باور به واقعیت تبدیل می‌شود. در اینجاست که نقش دولت، رسانه‌ها و کارشناسان مستقل، بسیار حیاتی است: باید ذهن جامعه را با حقیقت آرام کرد. دولت می‌تواند با ترکیبی از اقدامات اجرایی، رسانه‌ای و سیاستگذاری‌های مالی دقیق، انتظارات تورمی را مدیریت کند:
در کنار مسئولیت‌های دولت، مردم نیز نقش انکارناپذیری در مهار انتظارات تورمی دارند. رفتار جمعی مردم، قدرت تولید فضا دارد. اگر مردم با اعتماد به سیاست‌های اقتصادی، از رفتار‌های هیجانی اجتناب کنند، بخش بزرگی از فضای روانی بازار فروکش می‌کند. همدلی اجتماعی، خرید به‌اندازه نیاز، عدم دامن زدن به شایعات و کمک به همنوعان کم‌بضاعت، همه جزئی از «اقتصاد مقاومتی» هستند، نه در شعار، بلکه در عمل روزمره. نقش رسانه‌های رسمی و حرفه‌ای در این میان بی‌بدیل است. امروز، میدان نبرد فقط جغرافیایی نیست، بلکه ادراکی و رسانه‌ای هم هست. هر رسانه‌ای که زبان صداقت، تخصص و امید باشد، مردم را به واقعیت حکمرانی نزدیک می‌کند و هر رسانه‌ای که در دام شایعه، اغراق یا سیاه‌نمایی بیفتد، به تورم روانی کمک می‌کند. ضروری است رسانه‌های رسمی، با بازطراحی محتوای اقتصادی و زبان امید، بخشی از راهکار باشند نه بخشی از مشکل. 
دولت واحد است، اما گاهی گسست‌های گفت‌وگویی میان بخش‌های مختلف آن، پیام‌های متناقضی به جامعه مخابره می‌کند. امروز زمان آن است که دستگاه‌های اقتصادی، رسانه‌ای، امنیتی و خدماتی کشور، به زبان واحد برسند. هماهنگی در اطلاع‌رسانی، انسجام در وعده‌ها و همراستایی در عمل، تنها راه عبور سالم از شرایط موجود است. اقتصاد کشورمان نه شکننده است، نه بی‌پشتوانه، اما حساس است، چون به روان جامعه گره خورده است. امروز دشمن با فریاد «جنگ» و «تحریم» دنبال این است که مردم را نگران کند. ما باید با عمل، صداقت و امید پاسخ دهیم. دولت باید در میدان باشد. نه فقط در اتاق‌های تصمیم‌سازی بلکه در میدان اطلاع‌رسانی، میدان پاسخگویی و میدان اجرا. مردم نیز باید باور کنند که با آرامش، اعتماد و اتحاد، از هر پیچ تاریخی عبور می‌کنند، چنانکه در گذشته کردند. 
انتظارات تورمی، بیش از آنکه پدیده‌ای اقتصادی باشد، بازتابی از فضای ذهنی جامعه است. این سایه سنگین، تنها با شفافیت و اقدام مؤثر محو می‌شود. در شرایطی که کشورمان با چالش‌های گوناگون مواجه است، آرام‌سازی فضای روانی اقتصادی نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی بنیادین برای حفظ ثبات ملی است. اگر دولت و ملت در کنار یکدیگر بایستند، اقتصاد کشور مسیر خود را با اطمینان طی خواهد کرد. بی‌اعتمادی، بستر اصلی جهش‌های تورمی و التهاب بازار است، اما اعتماد عمومی، اگر با شفاف‌سازی و پاسخگویی تقویت شود، می‌تواند سرمایه‌ای قدرتمند برای پیشبرد اهداف اقتصادی کشور باشد. واقعیت این است که اقتصاد کشورمان در میانه یک نبرد پیچیده و چندوجهی قرار دارد. اما برخلاف بسیاری از تصورات، این اقتصاد نه تنها زنده است، بلکه همچنان ظرفیت بازسازی و جهش دارد. آینده ایران‌مان، در گرو صدای بلند اتحاد است، نه زمزمه‌های تردید و تفرقه. ملت‌های آزاده و ستمدیده، چشم به عملکرد ما دوخته‌اند. آنچه در داخل می‌گذرد، تنها پیام داخلی ندارد، بلکه به زبان پایداری و مقاومت، با مخاطبانی فراتر از مرز‌ها سخن می‌گوید. 
در چنین موقعیتی، مدیریت انتظارات تورمی، فقط یک مأموریت اقتصادی نیست، بلکه بخشی از پدافند ملی در میدان جنگ ادراکی است. هر پیام اطمینان‌بخش و هر اقدام مؤثر در مسیر تثبیت اقتصاد، تیری است به قلب جنگ روانی دشمن. شفافیت در سیاستگذاری، پیش‌بینی‌پذیر کردن اقتصاد و انسجام پیام‌ها، تنها ابزار تبلیغاتی نیستند، بلکه ارکان واقعی مقاومت اقتصادی هستند. ملت ایران همواره نشان داده است در لحظات سخت، می‌تواند فراتر از انتظار ظاهر شود. آنچه امروز نیاز است، «حکمرانی آرامش» است؛ روشی برای مدیریت کشور که بر پایه آرام‌سازی، مشارکت‌طلبی و اعتمادسازی بنا شده باشد.

جایگاه مردم در بحران‌ها

محمد نمازی

کاملا واضح است که در تناسب بین سرزمین،کشور،مردم و نظام حکومتی اولویت اول مردم هستند و این موضوع واقعیتی است که حکومت ها با هر درجه خلوص از نظر مردمی بودن برای توجیه و مشروعیت خود و یا مشروع نشان دادن تصمیم ها،عملکردها و مواضع خود مرتب از خواست و رضایت ملت و یا اهالی حیطه مدیریت خود نام می برند.
جالب است که هر چه از کارکرد دموکراتیک فاصله داشت باشند بیشتر از همراهی و حمایت مردم یاد می کنند.
تجریه کلی کشورهای پیشرفته موید درست بودن فلسفه وجودی حکومت های دموکراتیک و شیوه کارکرد آنها مبنی بر جلب رضایت اکثریت جامعه خود است.
اکثریت قاطع مسئولین نظام جمهوری اسلامی و ملت شاهد و گواه هستند که خود و کشور در مشکل مهمی گرفتار آمده است.
اگرچه اصل شروع و ادامه غنی سازی اورانیوم با اطلاع مردم و تایید نمایندگان آن‌ها نبوده است و اصل بسیار با اهمیت «قاعده هزینه فایده» در باره آن رعایت نشده است و مورد اخیر نگاه کنیم به هزینه فیزیکی،انسانی و اعتباری حمله دیروز و امروز اسرائیل؟!!!
وجود شبکه های مجازی و ماهواره ای صحنه های اصابت موشک،پهپاد و…در ایران و اسرائیل را در معرض دید مردم می گذارد و بدون توجه به آمارهای رسمی حکومت ها واقعیت ها را تا میزان قابل توجهی می بینند و قضاوت می کنند.
سوال از مسئولین امر در ایران این است که از کجا متوجه درستی شیوه های خود در روند مذاکرات شده اند؟
مگر از ابتدا اعلام نشد که در صورت عدم توافق گزینه حمله نظامی به صورت جدی مطرح است.
خود نگارنده در چند نوبت نوشتم و گفتم با عنایت به تغییرات کلی که در منطقه و جهان رخ داده و شرایطی که حاکم است نباید اجازه داد که روند به گزینه دوم و یا حمله نظامی نزدیک شود.
کاملا هویدا بود حرکت به این سمت مورد دلخواه اسرائیل است.چرا نه تنها توجه نگردید؛بلکه اظهارات و اعلام مواضع تحریک کننده هم بیشتر گردید!
بعد از تجاوز اسرائیل به ایران باز با توجه به شرایط موجود بارها تکرار شد صرف مقابله به مثل گزینه نامناسبی است و نتایج حاصله کاملا بر خلاف منافع و امنیت ملی،خود حاکمیت و مردم است.
در اظهارات امام راحل رحمه الله علیه و مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران روشن و مشهود است که خواسته و می خواهند در راستای خواست و مطالبه اکثریت عمل نمایند.
خوب با اعلام آتش بس گزینه های محتمل را از طریق همه پرسی در معرض قضاوت آنها قرار داده و به نتیجه عمل نمایند.
با مرور اظهار نظر ها در شبکه های مجازی و ماهواره ای اکثریت قاطع با پاسخ نظامی و ادامه آن مخالف و خواهان آتش بس و ادامه جدی مذاکرات هستند.

چند نکته در مورد جنگ تجاوزکارانه اسرائیل

کوروش احمدی
 

1- حمله اسرائیل به ایران، جنگی است تجاوزکارانه و بدون توجیه و ‌دلیل. ادعاهای اسرائیل هیچ پایه و اساسی در روابط و حقوق بین‌الملل ندارد. این تجاوز برخلاف ادعا، «حمله پیش‌دستانه» نیست. دفاع مشروع در حقوق بین‌الملل و مطابق نص صریح ماده 51 منشور ملل متحد تنها در صورت وقوع یک حمله علیه یک کشور معنی دارد. مفهوم «دفاع پیش‌دستانه» همواره مردود بوده و جایی در حقوق بین‌الملل ندارد. کشورهایی که در گذشته چنین مفهومی را برای توجیه تجاوزات خود مطرح کرده‌اند، حداقل مدعی تهدید نظامی فوری و قریب‌الوقوع بوده‌اند.

روشن است هیچ تهدید حتی دوری چه رسد به تهدید فوری و قریب‌الوقوع از جانب ایران ‌متوجه اسرائیل نبوده است. صرف غنی‌سازی اورانیوم، اقدامی تهاجمی نیست؛ ضمن اینکه اورانیوم غنی‌شده نیز سلاح نیست. دوایر اطلاعاتی آمریکا در برآوردهای اطلاعاتی ملی (NIE) طی سال‌های اخیر همواره بر اینکه ایران تصمیمی برای ساخت سلاح اتمی ندارد، تأکید کرده‌اند. گروه‌های محور مقاومت نیز حداقل در ماه‌های اخیر عملا غیرفعال بوده‌اند و صحبت‌های گهگاه‌ مقامات ایرانی از «نابودی اسرائیل» در پنج دهه گذشته نیز، قابل فهم است.

2- هیچ ایرانی مقید به اصول و اخلاق و دارای حداقلی از آگاهی درباره سیاست و روابط بین‌الملل، هیچ ارزشی برای ادعاهای افراطیون اسرائیلی درباره جامعه و حکومت در ایران قائل نمی‌شود. این جماعت در دهه‌های اخیر با نفی کامل حقوق ابتدایی ملت فلسطین و فرد فلسطینی و جلوگیری از تشکیل یک میهن فلسطینی، یکی از دلایل اصلی آشوب‌ها و بی‌ثباتی‌ها در منطقه بوده‌اند. ادعاهای نتانیاهو درباره «مبارزه با دیکتاتوری» و «روز آزادی» هیچ تفاوتی با ادعاهای مشابه صدام در آستانه تجاوزش به ایران در سال 59 ندارد.

دلخوش‌کردن معدودی به قصاب قصه، مایه شرمساری است. در اینکه ایرانیان به ‌بسیاری از امور معترض هستند، هیچ شکی نیست؛ اما این اموری است که در داخل ایران و بین ایرانیان و بدون فضولی امثال صدام و نتانیاهو باید حل‌وفصل شود. نتانیاهو به اتهام فساد تحت تعقیب دادگاه داخلی‌ و به اتهام جنایت جنگی و نسل‌کشی و استفاده از گرسنگی به‌عنوان سلاح جنگی تحت تعقیب دیوان دادگستری بین‌‌المللی است. دعاوی چنین تبهکاری در مورد ایران و ایرانیان، تنها تاکتیکی مفتضح در جنگ روانی است.

3- منافع و امنیت ملی ایران ایجاب می‌کند ‌تمرکز جمهوری اسلامی ایران بر خاتمه هر‌چه سریع‌تر این جنگ باشد. در‌حالی‌که منابع اسرائیل به خاطر اتکا بر آمریکا و اروپا و برخورداری از سلاح کشتار انبوه نامحدود است، منابع هیچ کشوری نامحدود نیست. ایران نیز به منابع خود برای دفاع از خود در برابر برخی همسایگان طماع که مشتاق تضعیف کشور و بلکه تجزیه ایران هستند، نیاز دارد. ایران در مدار توسعه از همتایان خود بسیار عقب افتاده است. لازم است با خاتمه این جنگ و خاتمه مناقشات ژئوپلیتیک برای یک دوره طولانی بر توسعه اقتصادی متمرکز شود. تنش‌های مستمر پنج‌دهه‌ای در داخل و خارج توان این ملت را تحلیل برده و آن را بر لبه پرتگاه قرار داده است.

‌4- فراموش نکنیم که ما با جنگی کلاسیک بین دو کشور هم‌مرز که سربازان و نیروی زمینی و خاکریز و... در آن اهمیت محوری دارند، مواجه نیستیم؛ ما با یک جنگ هواپایه که بین دو کشوری که هزار‌و 100 کیلومتر از هم فاصله دارند، مواجه هستیم. جنگی که کاملا و انحصارا ماهیتی تکنولوژیک و الکترونیک دارد. در این جنگ اساسا سرباز نقش ندارد. نفوذ حتما در ضرباتی که خوردیم نقش داشته، اما شاید نقش فناوری‌های نوین مانند هوش مصنوعی و چیزهایی را که ما هنوز نمی‌شناسیم،‌ نباید نادیده گرفت. این یعنی ‌ما در حوزه‌ای درگیر شده‌ایم که حوزه مزیت نسبی ما نیست. بنابراین هر‌چه سریع‌تر از آن خارج شویم به سود ما‌ست.

5- در منازعات مسلحانه، جز در مواردی که تسلیم یکی در برابر دیگری ممکن باشد، همیشه دیپلماسی راه برون‌رفت از منازعات است. ایران باید به سهم خود به دیپلماسی میدان دهد؛ به‌ویژه اگر بپذیریم که امکانات اسرائیل به خاطر وصل‌بودن به آمریکا و اروپا نامحدود است. مذاکرات ایران و آمریکا بستری آماده برای تمرکز بر دیپلماسی است. اگر‌چه تعلیق مذاکراتی که برای یکشنبه گذشته پیش‌بینی شده بود، قابل درک است، اما ایران نباید خود را مخالف یا بی‌میل به مذاکره نشان دهد و از این طریق مسئول توقف مذاکرات معرفی شود. حداقل فعلا راه دیگری برای پیگیری تلاش‌های دیپلماتیک برای خاتمه جنگ جز همان کانال مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و آمریکا وجود ندارد. اقدام از طریق قطر و عمان یا روسیه نیز ما را به همان سرمنزل می‌رساند. پیگیری محکومیت تجاوزات رژیم اسرائیل توسط این یا آن نهاد بین‌المللی خوب است و باید با جدیت دنبال شود، اما تأثیر عملی بر کسی که رسما به نسل‌کشی و استفاده از سلاح گرسنگی علیه غیرنظامیان متهم است، نخواهد داشت.

 

۳ مؤلفه دست ‌بالای جمهوری اسلامی در جنگ‌

برتری شناختی

سلمان مالکی

در قرن بیست‌ویکم، جنگ دیگر تنها صف‌آرایی زرهی یا بمباران هوایی نیست؛ میدان نبرد تعیین‌کننده، ذهن و قلب انسان‌هاست. «جنگ  شناختی» تلاش نظام‌یافته برای دستکاری درک، احساس و تصمیم شهروندان است و از طریق بمباران اطلاعاتی، روایت‌سازی هدفمند و بهره‌گیری از پلتفرم‌های دیجیتال صورت می‌گیرد. منشأ این جنگ، رقابت بازیگران دولتی و غیردولتی برای کسب قدرت نرم، مشروعیت سیاسی و برتری راهبردی است. مفهومی مانند «اثر حقیقت موهوم» اینکه تکرار یک گزاره کاذب، آن را در چشم مخاطب به یک حقیقت تبدیل می‌کند به همراه توان نوپدید هوش مصنوعی برای تولید محتواهای صوتی و تصویری ‌جعلی، فضای مجازی را به میدان مینی تبدیل کرده که به مرور می‌تواند صبر و ایستادگی جوامع را دستخوش تغییر کند.
با این همه، جمهوری اسلامی ایران به ‌لطف ترکیبی کم‌نظیر از تاب‌آوری ملی، جهان‌بینی الهی و فرهنگ شهادت، در برابر این هجوم‌شناختی نه تنها منفعل نمانده، بلکه الگویی از مقاومت فعال ارائه کرده است؛ الگویی که قابلیتش را نخست در دفاع‌مقدس، سپس در ۴ دهه تحریم اقتصادی و آزمون‌های پی‌درپی داخلی و خارجی نشان داده است. 
۱- حقیقت در منگنه اطلاعات؛ چرا جنگ ‌شناختی مهم است؟
سالیان اخیر شاهد تکثیر کارزارهای «دروغِ بزرگ» بوده‌ایم؛ موجی از اخبار جعلی، حساب‌های رباتیک و عملیات‌های نفوذ که هدف‌شان تخریب انسجام اجتماعی و هدایت تصمیمات سیاسی است. هوش مصنوعی تولید انبوه متن، صدا و تصویر باورپذیر را با هزینه‌ ناچیز ممکن کرده و همین امر مرزهای میان واقعیت و جعل را کمرنگ کرده است. وقتی دروغ با سرعت نور دست‌ به ‌دست می‌شود، فرصت راستی‌آزمایی برای شهروند عادی کاهش می‌یابد. بنابراین امنیت ملی در گرو صیانت از «زیست‌بوم شناختی» جامعه است؛ یعنی همان بستر مشترکی که مردم بر اساس آن واقعیت را تعریف و کنش سیاسی - اقتصادی خود را تنظیم می‌کنند.
۲- ایران و تجربه‌ زیسته‌ تاب‌آوری
جامعه‌ ایرانی از انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون با آزمون‌های سنگینی روبه‌رو بوده است: جنگ ۸ ‌ساله، ترورهای دهه ۶۰، تحریم‌های فلج‌کننده و عملیات روانی بی‌وقفه‌ رسانه‌های معاند. به موازات این چالش‌ها، سرمایه اجتماعی انقلاب با «شبکه مقاومت» و حضور شبکه‌ بسیج در اقصی نقاط کشور، ظرفیتی نهادینه برای مدیریت بحران ایجاد کرده است. به بیان دیگر، جامعه‌ای که بارها طعم فشار را چشیده، در برابر شوک‌شناختی نیز آماده می‌شود. تاب‌آوری ملی ایران نه حاصل شعار که ماحصل تجربه‌ زیسته‌ نسل‌هاست.
۳- سنت‌های الهی؛ سپر معنایی در عصر پساحقیقت
پیوستگی هویت ایرانیان به باورهای الهی، نقطه‌ اتکای دیگری در برابر جنگ ‌شناختی است. مفاهیم قرآنی همچون «جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِل» زیربنای یک چارچوب تشخیص حق از باطل را فراهم می‌کند. نهج‌البلاغه با دعوت به «تدبر» و «تفکر» روحیه‌ پرسشگری مسؤولانه را تقویت می‌کند؛ درست همان واکسنی که در برابر «اثر حقیقت موهوم» لازم است. «رهبری دینی» در مقام «منبع مرجع»، نقشی کلیدی در تبیین روایت صحیح و خنثی‌سازی هجمه شایعات ایفا می‌کند. اینگونه، سنت‌های الهی نه عقب‌ماندگی فکری، بلکه سامانه‌ای هوشمند برای غربالگری معرفتی فراهم می‌آورد.
۴- فرهنگ شهادت؛ انرژی عاطفی لایزال
اگر ذهن جمعی را یک موتور بدانیم، سوختی که آن را در موقعیت بحرانی به حرکت وا‌می‌دارد، ایمان و عاطفه است. الگوی عاشورا و روایت «هیهات منا‌الذله» در تاریخ تشیع، کد فرهنگی مقاومت در برابر سلطه را تثبیت کرده است. شهادت فرماندهان بزرگ و سربازان جان برکف، احساس پایداری و ایثار را یادآوری می‌کند؛ احساسی که هر موج تحریف رسانه‌ای را با سیلی از همدلی و خشم مقدس پاسخ می‌دهد. فرهنگ شهادت، برخلاف تصور بدخواهان، جامعه را مرعوب نمی‌کند، بلکه همانند فیوز اطمینان، انسجام عاطفی را در نقطه‌ بحرانی بازآفرینی می‌کند.
۵- ۳ لایه‌ عمل؛ از سواد رسانه‌ای تا حکمرانی شناختی
لایه‌ خرد - توانمندسازی شهروند مؤمن: طراحی برنامه‌های آموزشی «سواد رسانه‌ای توحیدی» که به جای رویکرد صرفاً فنی، مهارت تشخیص اخبار را با اخلاق اسلامی و مسؤولیت اجتماعی پیوند می‌دهد. ترویج «روزه‌ خبری» در مواقع طغیان شایعات؛ یعنی وقفه‌ آگاهانه در مصرف محتوا برای بازیابی تعادل روانی. 
لایه‌ میانی - شبکه‌های روایتگر: توانمندسازی گردان‌های سایبری بسیج، فعالان مسجدی و دانشجویان مؤمن برای تولید محتوای میدانی و روایت‌های اصیل، ایجاد پلتفرم‌های بومیِ برخط که نظام امتیازدهی اجتماعی آنان بر پایه‌ «راستی‌آزمایی جمعی» و «ارزش‌های انقلاب» تعریف شود و تدوین کدهای اخلاق حرفه‌ای برای خبرنگاران ایرانی تا مرز روشنگری و هیاهوی بی‌حاصل را پاس بدارند.
لایه‌ کلان - حکمرانی و دیپلماسی شناختی: تصویب قوانین جامع ضددروغ‌پراکنی با ضمانت اجرای کیفری و امکان ردگیری مالی شبکه‌های شایعه‌ساز، سرمایه‌گذاری در سامانه‌های هوش مصنوعی بومی جهت شناسایی آنی حساب‌های رباتیک، فیک‌نیوز و تولید دیپ‌فیک، تشکیل «سازمان همکاری‌ شناختی محور مقاومت» برای تبادل تجربه با لبنان، سوریه، عراق و یمن در حوزه‌ جنگ نرم.
۶- تطبیق رویکرد‌ها؛ چرا ایران برتری کیفی دارد؟
رژیم اسرائیل سال‌هاست به پشتوانه‌ استارت‌آپ‌های پیشرفته و بودجه‌ کلان پنتاگون، سامانه‌های شناسایی تهدید و عملیات روانی پیچیده ساخته است. آمریکا و چین با تکیه بر «منصه‌های» جهانی مانند متا، گوگل و تیک‌تاک، میدان بازی را به سود خود تنظیم می‌کنند. روسیه با تلفیق سایبر و رسانه در عملیات‌های «ماشه‌ مشترک» (Common Trigger) سرآمد جنگ ترکیبی است. با این حال وجه مشترک همه‌ آنان اتکای افراطی به فناوری است؛ یعنی مؤلفه‌ای که با ظهور نسل تازه ابزارها سریعاً تکثیر می‌شود و مزیت رقابتی را کم‌عمر می‌کند. ایران اما مزیتی به مراتب پایدارتر دارد: دستگاه معنایی، عقلانی و عاطفی که به پشتوانه‌ ۱۴ قرن ایمان و ۴ دهه مقاومت سیاسی، در تار و پود جامعه تنیده شده و به آسانی قابل مهندسی معکوس نیست.
۷- تهدیدهای نوظهور و فرصت‌های نهفته
آینده‌ نزدیک، ظهور دیپ‌فیک‌های زنده و مدل‌های مولد چندوجهی را نوید می‌دهد؛ فناوری‌هایی که می‌توانند سخنرانی جعلی یک مقام ارشد را به ‌صورت همزمان در ده‌ها زبان منتشر کنند. «اقتصاد توجه» نیز با الگوریتم‌های «اعتیادزا» مخاطب را در اتاق پژواک حبس می‌کند. این تحولات اگرچه تهدیدکننده ‌است اما فرصتی برای نوآوری روایت‌محور نیز به حساب می‌آید. جوان ایرانی که در تولید انیمیشن، بازی‌سازی و ویدئوهای کوتاه مهارت یافته است، می‌تواند حقایق میدان را در قالب گرافیک و داستان کوتاه به جهانیان عرضه کند. به این ترتیب، همان ابزاری که دشمن برای تحریف به کار می‌گیرد، می‌تواند سلاح تبیین شود.
۸- راهبرد آینده؛ از دفاع به آفند معنایی
برتری‌ شناختی پایدار نیازمند گذر از موضع «دفاع منفعل» به «حمله‌ معنایی» است. ایجاد «شبکه ققنوس» یک بستر داده‌محور برای رصد لحظه‌ای نبض افکار عمومی و تولید سند سیاستی آنی و تزریق روایت‌های الهام‌بخش می‌تواند تحولی در حکمرانی ‌شناختی رقم بزند. همچنین انتشار «گزارش سالانه دروغ‌پراکنی علیه ایران» با مستندسازی خرابکاری‌های رسانه‌ای و ارائه‌ اسناد فنی، عرصه‌ دیپلماسی عمومی را از حالت واکنشی خارج خواهد کرد. در سطح دانشگاهی، تلفیق علوم‌ شناختی با الهیات و سیاست‌گذاری فناوری، نسل تازه‌ای از پژوهشگران را می‌پروراند که جنگ نرم را از منظر «پدیدارشناسی مقاومت» تحلیل می‌کنند.
۹- جمع‌بندی
جنگ ‌شناختی به هیچ‌کس رحم نمی‌کند؛ نه مرزی به رسمیت می‌شناسد و نه توپ و تانک می‌طلبد. با این همه، ایران به پشتوانه‌ ترکیب منحصربه‌فرد تاب‌آوری ملی، سنت‌های الهی و فرهنگ شهادت، توانسته است ضربه‌های نرم پی‌درپی را به فرصت بازسازی انسجام تبدیل کند. زیست‌بوم معنایی انقلاب، مانند سپری نفوذناپذیر واقعیت را در هاله‌ای از معنا پوشش می‌دهد و مخاطب ایرانی را در برابر امواج تحریف مقاوم می‌سازد. امروز، رقابت آینده نه صرفاً در سیلیکون‌ولی یا شنزن که در قلب ملت‌هایی تعیین می‌شود که حقیقت را به نیروی ایمان و آگاهی صیانت می‌کنند. مادامی ‌که چراغ عقلانیت با تکیه بر ۲ محور اصیل ولایت فقیه و استقلال فعال باشد، جمهوری اسلامی ایران نه‌تنها قربانی جنگ‌ شناختی نخواهد بود، بلکه معماری نوینی از امنیت ‌شناختی را به جهان معرفی می‌کند؛ معماری‌ای که در آن واقعیت، چشم‌اندازی الهی دارد و شهادت، قطب‌نمای پایداری جمعی است.