مصطفی قربانی
شاید بتوان گفت که مهمترین ویژگی دوران رهبری و زعامت امام خامنهای (مدظلهالعالی) عبارت است از سرعت، تنوع و پیچیدگی تحولات و شرایط. رهبری در این شرایط متحول، با توان و ظرفیتهای عادی و براساس الگوهای رایج مدیریت و رهبری، به طور قطع، دشوار است. پیچیدگی و تنوع رخدادهای حادث شده در ابعاد ملی و بینالمللی مانند جنگ اول خلیج فارس، جنگ افغانستان، ماجرای میکونوس، جنگ دوم خلیج فارس، بحران هستهای، فتنه تکفیریها در منطقه و... در بعد منطقهای و بینالمللی و در بعد ملی، غائله منتظری، غائله ۱۸ تیر ۷۸، قتلهای زنجیرهای، تحصن نمایندگان مجلس ششم و سایر اغتشاشات در برخی نقاط کشور در دوره اصلاحات و در دوره بعدی، وقوع فتنه ۸۸ نمونههایی از بحرانهای ایجاد شده در طول زعامت ایشان است؛ مسائل و بحرانهایی که چه بسا وقوع هر یک از آنها در جاهای دیگر میتوانست هزینههای سهمگین یا تحولات ناخواستهای، چون سرنگونی را در پی داشته باشد، اما در ایران عبور از این چالشها به طور عمده با کمترین هزینه صورت گرفته است. نقش بیبدیل رهبری معظم انقلاب در عبور از این چالشها، عنصری تعیینکننده بوده و از اینرو، سؤال این است که شیوه مدیریت مقام معظم رهبری در مواجهه با این حوادث و مدیریت آنها چگونه بوده است. مهمترین شیوههای مواجهه معظمله با این بحرانها که به عبور موفق از آنها منجر شده، عبارتاند از:
۱. محکومیت خودسری و برخورد با آن: به عنوان مثال، در غائله ۱۸ تیر ۷۸ وقتی عدهای از افراد خودسر به خوابگاه دانشجویان حمله کردند، معظمله این اقدام خودسرانه را محکوم و تأکید کردند که با عوامل این کار باید برخورد شود و متخلف مجازات شود که به دنبال این تأکید، افراد متخلف محاکمه و مجازات شدند. در فتنه ۸۸ نیز در ماجرای کهریزک، ایشان دستور برخورد با مأموران متخلف و تعطیلی کهریزک را صادر کردند. معنای این راهبرد این است که اقدامات خلاف قانون مخالفان، هرگز مجوزی برای ارتکاب به اقدامات مشابه از سوی خودیها نیست. دقت در اجرای این راهبرد، نقش مهمی در جلوگیری از افزایش هرج و مرج و حفظ ثبات کشور در شرایط بحرانی داشته است.
۲. ماهیتشناسی بحرانها و تبیین و تحلیل سناریوها و اهداف دشمن: ایشان همچنین به منظور پرهیز از غفلت، حفظ بسیج سیاسی و فروکش نکردن روحیه انقلابی در شرایط بحرانی، با تبیین ماهیت بحرانها و بازیگران آنها، سناریوها و اهداف دشمنان نظام و انقلاب را بهخوبی تبیین میکنند. درواقع، از دیدگاه ایشان، شکلگیری بحرانها در داخل کشور، علاوه بر برخی زمینههای داخلی، همواره با حمایت و توطئه عوامل بیرونی نیز همراه است. تأکید ایشان بر نقش «مثلث آشوب» در وقایع دی ماه ۱۳۹۶ گویای این حقیقت است که ایشان تحلیل دقیقی از اوضاع و شرایط دارند و با بازگو کردن آن برای مردم، سعی دارند تبعات هرگونه سهلانگاری و غفلت در لحظههای بحرانی را گوشزد کنند. به عبارتی، ایشان در الگوی مواجهه با بحرانها، درک ریشههای خارجی و اهداف دشمنان برای به ثمر نشاندن فتنهها در داخل کشور را مهم میدانند و تأکید بر این عامل را لازمهای برای حفظ انسجام جبهه انقلاب در مواقع بحرانی و عبور از آن شرایط میدانند.
۳. تأکید بر قانونگرایی: در برهههای بحرانی، معظم له همواره قانون را فصل الخطاب میدانند و با صبر و شجاعت بر آن تأکید میکنند. در روزهایی که سران فتنه ۸۸ به دلیل آشوبآفرینی گمان میکردند که میتوانند به روشهای آنارشیستی از انقلاب امتیاز بگیرند، کوتاه نیامدن رهبر انقلاب از قانون و تأکید ایشان بر قانونمداری در برابر مطالبات غیرقانونی فتنهگران بخشی از پروژه فتنه را عقیم کردند. مشخص است که در دل این اصل، اعتماد به نظام، ساختارها و کارگزاران آن نهفته است؛ یعنی از دیدگاه ایشان، قانونگرایی معادل اعتماد به نظام، ساختارها، رویهها و کارگزاران آن در شرایط بحران و لازمهای برای عبور از آن است.
۴. تلاش برای وحدت نخبگانی و وادار کردن نخبگان به حمایت از نظام: واضح است که رهبری به تنهایی نمیتواند امواج فتنه و بحران را دفع کند. از اینرو، علاوه بر حمایتهای مردمی، حمایتهای نخبگانی نیز پشتوانه و لازمه مدیریت موفق ایشان در شرایط بحرانی است. براین اساس، رهبری معظم انقلاب در مواقع بحرانی همواره سعی دارند با گوشزد کردن رسالتهای خطیر نخبگان، آنها را به حمایت از نظام بسیج کنند؛ اقدامی که در غائله ۱۸ تیر ۷۸ و در فتنه ۸۸ موردتوجه ایشان بود.
۵. استفاده استعاری از الگوهای تاریخ اسلام: تبیین دقیق حوادث صدر اسلام و تطبیق آنها با حوادث و شرایط روز جامعه و کشور، بخش دیگری از الگوی نظری خنثیسازی بحرانها از دیدگاه معظمله بوده است. اوج این استفادههای استعاری را میتوان در فتنه ۸۸ دید.
۶. جذب حداکثری و دفع حداقلی: مدارا با مخالفان اصل مهم دیگری است که در راهبرد عبور از بحرانها موردتوجه رهبر معظم انقلاب بوده و در قالب اصل «جذب حداکثری و دفع حداقلی» عملیاتی شده است. در قالب این اصل، معظمله درصدد بوده با حداقل ریزش و هزینه، بحرانها پشتسر گذاشته شود.
۷. جدا کردن صف مردم از ضدانقلاب: رهبری معظم انقلاب در الگوی مدیریتی خود در بحرانها، همواره بر تفکیک اکثریت مردم مؤمن و انقلابی با اقلیت ضدانقلاب و برانداز تأکید داشتهاند. شاید بتوان گفت که پیگیری روشهای مختلف برای تحقق این هدف مهم باشد. به عبارتی، سایر روشها و اصول را میتوان مقدمه و زمینهای برای ایجاد فاصله میان مردم و اهل آشوب و فتنه دانست، زیرا چنانچه این مهم محقق شود، عوامل بحران و فتنه، خلع سلاح میشوند.
۸. مردممحوری: مردممحوری رکن دیگر در الگوی مدیریت بحران از سوی رهبر معظم انقلاب است. درواقع، ایشان در برههها و مقاطع حساس همواره بر حضور مردم در صحنه و نقشآفرینی آنها به عنوان مؤثرترین و برندهترین سلاح تأکید دارند. به عنوان مثال، ایشان برای پایان دادن به غائله ۱۸ تیر نه از نیروهای نظامی و انتظامی، بلکه از مردم خواستند تا در صحنه حضور یابند. در فتنه ۸۸ نیز در نهایت، با اتکا بر همین شیوه بود که بساط فتنه و فتنهگران برچیده شد.
محمد مهدی مظاهری
وزیر امور خارجه در حاشیه دیدارهایش در سفر رسمیبه مصر، با رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز دیدار و گفتگو کرد. تنظیم دیدار با گروسی از سوی ایران نبوده و درخواست گروسی به ابتکار مصر انجام شد. دیدار عراقچی با رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در قاهره به خودی خود حائز اهمیت است. انتخاب قاهره به عنوان میزبان این دیدار، به جای وین یا تهران، نشاندهنده چند نکته کلیدی است؛ در درجه نخست به نظر میرسد ایران با این اقدام، احتمالاً به دنبال ارسال سیگنالی مبنی بر آمادگی برای تعامل و کاهش تنشها با آژانس، در فضایی کمتر رسمی و دور از فشارهای مستقیم مذاکرات هستهای است.
در روزهای گذشته شاهد گزارش منفی آژانس در مورد برنامه هستهای کشورمان و ابراز نگرانی آن از تسریع در غنیسازی۶۰ درصدی در ایران بودیم. انتشار این گزارش در بحبوبه مذاکرات ایران و آمریکا نشاندهنده آن است که مدیر کل آژانس و تروئیکای اروپایی به نوعی در تلاشند تا نارضایتی خود از کنار گذاشته شدن از مذاکرات هستهای با ایران را نشان دهند. در این راستا، وزیر خارجه ایران کوشید از طریق دیدار با گروسی در مصر بار دیگر بر اهمیت و جایگاه آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأکید کند، مسیر را برای رفع ابهامات و توافقات احتمالی در آینده هموار سازد و نقش نظارتی آژانس را تقویت کند.
از سوی دیگر، سفر عراقچی به لبنان در شرایطی که روابط دو کشور در سایه تحولات پس از جنگ لبنان و رژیم اسرائیل، شهادت سیدحسن نصرالله و انتخاب رئیسجمهور و نخست وزیر جدید، دستخوش تغییرات اساسی گردیده، از اهمیت ویژهای برخوردار است؛
در مقطع کنونی وابستگی بیروت به ایالات متحده برای کنترل حملات ارتش رژیم اسرائیل به خاک لبنان، همزمان با فشار طرفهای اروپایی مبنی بر مشروط بودن مشارکت آنها در بازسازی لبنان به شرط خلع سلاح حزبالله و کاهش قابل توجه حضور ایران در این کشور، مانع بزرگی را بر سر راه گسترش روابط لبنان با ایران قرار داده است. در نتیجه، مقامات جدید لبنان با ادعای نیاز کشورشان به ثبات و بازسازی، تمایل به حفظ روابط در سطحی مدیریتشده با جمهوری اسلامی ایران دارند. در چنین شرایطی، به نظر میرسد سفر وزیر خارجه ایران به لبنان، تلاشی برای ناکام گذاشتن این فشارها و جلوگیری از سردی کامل روابط ایران و لبنان باشد. به عبارت دیگر، دستگاه سیاست خارجی ایران تلاش میکند با حفظ روابط دیپلماتیک و تأکید بر همکاریهای اقتصادی و موضوع بازسازی لبنان، ارتباط مثبت خود را با این کشور کوچک اما مهم خاورمیانه حفظ کند.
از سوی دیگر، تحولات اخیر در منطقه، از جمله بحرانهای داخلی لبنان، وضعیت غزه و تحولات سوریه نیاز به رایزنیهای مستمر را برای ایران ایجاب میکند و این سفرها فرصتی برای هماهنگی مواضع و بررسی شرایط همکاری فراهم میآورد.
در مجموع، با توجه به سفرهای منطقه ای اخیر وزیر امور خارجه کشورمان، میتوان اهداف و منافع کلیتری را در سیاست خارجی جدید ایران شناسایی کرد؛
مدیریت همزمان پروندههای دیپلماتیک؛ جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در حال مدیریت همزمان چندین پرونده حساس دیپلماتیک، از جمله مذاکرات هستهای و پروندههای منطقهای است. این سفرها نشان میدهد که دستگاه سیاست خارجی کشور به دنبال ایجاد پیوند و همافزایی میان این پروندهها و پیشبرد منافع کشور در هر دو جبهه است.
نشاندادن قدرت مانور دیپلماتیک؛ این سفرها نشاندهنده قدرت مانور و انعطافپذیری دیپلماتیک ایران است. تهران با انتخاب مقصدهای غیرمتعارف برای دیدارهای مهم، تلاش میکند تا از ظرفیتهای دیپلماتیک متنوع خود بهرهبرداری کند.
تسهیل مذاکرات هستهای و رفع موانع؛ هدف اصلی این تحرکات، هموارکردن مسیر برای دستیابی به یک توافق مطلوب در حوزه هستهای است. با رفع ابهامات فنی با آژانس و اطمینانبخشی به بازیگران منطقهای، ایران به دنبال کاهش موانع و سرعت بخشیدن به روند مذاکرات است.
به گزارش گروه رسانهای شرق، در حالی که آمریکا مصرا از توقف غنیسازی در ایران سخن میگوید، به نظر میرسد تاکنون مشخص نکرده است در قبال این امتیازی که مطالبه میکند، دادن چه امتیازی را در نظر دارد. از سخنان مقامات ایرانی و واکنش آنها به طرح اخیر آمریکا چنین برمیآید که طرف آمریکایی در پنج دور مذاکره با طرف ایرانی و نیز در طرح ارائهشده، پیشنهادی درباره نحوه و زمانبندی رفع تحریمها علیه ایران مطرح نکرده است.
آقای قالیباف در نطق پیش از دستور خود در یکشنبه گذشته گفت: «همین که در طرح آمریکا حتی اشارهای به رفع تحریم نشده است، به روشنی نشان میدهد رفتار ایالات متحده در مذاکرات غیرمستقیم هستهای، متناقض و فاقد صداقت است». این نشانهها این حدس را تقویت میکند که گویا اساسا در جریان پنج دور مذاکره انجامشده، طرف آمریکایی مایل به واردشدن در بحث مربوط به نحوه رفع تحریمها به موازات انجام اقداماتی توسط ایران در حوزه غنیسازی نبوده است.
مقامات آمریکایی در اظهارات علنی خود نیز تاکنون مطلبی راجع به تحریمها و چگونگی رفع آنها مطرح نکردهاند. در مقابل، بر پایه برخی اشارات آنها میتوان این احتمال را داد که آنها در قبال دریافت امتیاز در حوزه غنیسازی تنها مابازایی امنیتی در حد رفع تهدیدهای نظامی آمریکا و جلوگیری از اقدامات نظامی و عملیات تروریستی اسرائیل علیه ایران و حداکثر سختگیرینکردن در صدور نفت ایران مانند آن تفاهم نانوشتهای که در اردیبهشت 401 در عمان حاصل شد، در نظر دارند. به عبارت دیگر، بعید نیست که آمریکا در فکر حفظ ساختار تحریم تا حداکثر ممکن و تنها خودداری از اعمال سختگیرانه تحریمها به شکلی که در مورد کره شمالی بعد از دو ملاقات ترامپ با کیم جونگ اون در 2018 انجام شد، باشد. نشانه دیگری در این رابطه یکی از معدود مصاحبههای تفصیلی ویتکاف با سایت خبری بریتبارت Breitbart است. او در این مصاحبه گفت: «قبل از هر چیز ما هرگز کاری را که در برجام انجام شد، به این شکل که تحریمها رفع شد و سررسیدهایی برای تعهدات ایران در نظر گرفته شد، انجام نخواهیم داد». او اضافه کرد: «برجام بندهای غروب داشت که تعهدات آنها را منتفی کرد و تحریمها را برداشت. در توافق جدید هرگز چنین کاری نخواهیم کرد». ویتکاف همچنین در این مصاحبه گفت «آمریکا در نظر دارد در مراحل بعدی ایران را برای توقف کمکهای مالی و تسلیحاتی به گروههایی شبیه حماس و حزبالله و حوثیها تحت فشار بگذارد.
اما نمیخواهیم این موارد را با بحث هستهای مخلوط کنیم؛ چون بحث هستهای برای ما یک موضوع وجودی است». این سخن نیز میتواند قرینهای برای حفظ تحریمها با هدف تحت فشار قراردادن ایران در مراحل بعدی در ارتباط با مسائل منطقهای باشد. البته فرمول کاهش تنش در سطح منطقه به شکل تقابل بین گروههای مقاومت و آمریکا در قبال سختگیری کمتر در برخی حوزههای تحریمی و امکان صدور نفت در دولت سیزدهم اعمال شد اما در آن فرمول غنیسازی جایی نداشت.
این در حالی است که طرف ایرانی طبعا تمرکز خود را از ابتدا بر رفع تحریمها قرار داده است. میتوان احتمال داد که ایران در طرحی که ظاهرا در دور اول و دوم مذاکرات ارائه کرد، خواستار لغو تحریم صدور نفت در ازای کاهش غنیسازی به 3.67 درصد، منتفیشدن مکانیسم ماشه در ازای توقف دائمی غنیسازی بالاتر از 3.67 درصد و نهایتا لغو همه تحریمهای اولیه و ثانویه در ازای انتقال موجودی اورانیوم غنیشده با غنای بالا به خارج شده بود.
در قانون اقدام راهبردی برای رفع تحریمها نیز روشن شده که ایران آماده است در قبال رفع همه تحریمها و انتفاع اقتصادی ضمن حفظ غنیسازی در خاک خود، اعتمادسازی لازم را برای اثبات صلحآمیزبودن فعالیتهای هستهای انجام دهد. این قانون که در سال 99 دست دولت وقت را برای هرگونه مذاکره بست، روشن نیست در شرایط حاضر چه تأثیری خواهد داشت. سرنوشت مکانیسم ماشه عامل دیگری است که میتواند مابازایی در برابر اقدام ایران در محدودکردن غنیسازی باشد. در این رابطه نیز ابهام جدی وجود دارد.
ترامپ، ویتکاف و سایر مقامات آمریکایی همیشه بندهای غروب در برجام را مورد انتقاد قرار داده و گفتهاند که با چیزی مشابه این بندهای غروب در یک توافق جدید موافقت نخواهند کرد. مهمترین سررسید یا بند غروب در قطعنامه 2231 به شمول مکانیسم ماشه است. از آنجا که در برجام این مکانیسم بهعنوان تضمینی برای پایبندی ایران به تعهدات برجامیاش در نظر گرفته شده بود، مشکل میتوان تصور کرد که دولت ترامپ با منتفیشدن این مکانیسم حتی در صورت نیل به یک توافق جدید موافقت کند. بعید نیست که نظر طرف آمریکایی در این مورد تمدید نامحدود این سررسید باشد. در چنین صورتی این مشکل که مابازای محدودشدن غنیسازی در ایران چه خواهد بود، حادتر خواهد شد.
جعفر یوسفی
رضا رحمتی
در روزهای اخیر گزارشهایی درباره عملیات اطلاعاتی ایران در فلسطین اشغالی منتشر شده که بهرغم تلاش مهندسیشده برای بایکوت خبری- رسانهای آن توسط اسرائیل و شرکای غربیاش، بتدریج با مشخص شدن ماهیت عملیات، توجه تحلیلگران امنیتی و رسانههای بینالمللی را به خود جلب کرده است. نبرد اطلاعاتی بین ایران و اسرائیل دیرزمانی است خود را در قالب عملیاتهای دقیق نشان داده است که زدوخوردهای سال 2024 در قالب عملیاتهای متقابل ۲ طرف نمودهایی از همین تسلط اطلاعاتی و نبرد امنیتی بود. با این حال در قالب بالا بودن آستانه نبرد اطلاعاتی، پیشبینی میشد ایران دست به اقدام بزرگ اطلاعاتی بزند. بنابراین این عملیات در چارچوب رقابتهای پیچیده امنیتی و اطلاعاتی بین ایران و اسرائیل قرار میگیرد که سالهاست در منطقه خاورمیانه در تقابل مستقیم و غیرمستقیم هستند. برخی منابع از اقداماتی مانند نفوذ سایبری، جمعآوری اطلاعات یا عملیات مخفی خبر دادهاند، در حالی که جزئیات دقیق این گزارشها هنوز روشن نشده است. ایران این اقدامات را بخشی از استراتژی دفاعی خود در برابر تهدیدات امنیتی میداند و هنوز در فلسطین اشغالی واکنش قابل توجهی نسبت به این فاجعه امنیتی دیده نشده است. این موضوع میتواند تأثیرات گستردهای بر روابط منطقهای و بینالمللی داشته باشد و پرسشهایی را درباره تشدید تنشها یا امکان تغییر معادلات امنیتی در خاورمیانه ایجاد کند. درباره اینکه اثرات منطقهای و بینالمللی این دستاورد امنیتی چیست، ضروری است با دقت به این مساله پرداخته شود.
۱- تأثیر بر چارچوب گفتوگوهای بینالمللی
با جلب توجه رسانهها و جامعه جهانی به موضوع رژیم، ایران میتواند تمرکز از پرونده هستهای خود را تا حدی کاسته و با نشان دادن ابعاد نظامی فعالیتهای هستهای اسرائیل به عنوان شریک اصلی قدرتهای غربی در منطقه غرب آسیا، توجهات را تا حدی معطوف به مسائل و ابعاد نظامی فعالیتهای هستهای رژیم کند. چنین اقدامی میتواند به عنوان یک پیام به غرب تفسیر شود که فشارهای بیشتر بر ایران در حالی در حال افزایش است که اسرائیل متهم ردیف اول فعالیتهای نظامی هستهای است و بدون هیچ مانعی دست به افزایش توانمندی نظامی هستهای خود میزند.
۲- معطوف کردن واکنشهای امنیتی و منطقهای به رژیم
در سالهای اخیر، اسرائیل با عملیاتهای اطلاعاتی، ترورهای هدفمند و خرابکاریهای صنعتی، فشار خود بر ایران را افزایش داده است. در مقابل، ایران نیز تلاش کرده با معطوف کردن بخشی از واکنشهای امنیتی و منطقهای خود به رژیم، هم هزینههای این رقابت را برای تلآویو افزایش دهد و هم توازن بازدارندگی را حفظ کند. با تمرکز بر تهدید منافع اسرائیل در منطقه (از طریق گروههای مقاومت و عملیات سایبری یا اطلاعاتی)، ایران میتواند از تبدیل شدن خاک خود به عرصه اصلی درگیری جلوگیری کند و تنشها را به فراتر از مرزها منتقل کند. این رویکرد مشابه تاکتیک «دفاع پیشدستانه» است که در آن ایران ترجیح میدهد تهدیدات را پیش از رسیدن به مرزهای خود خنثی کند.
۳- افزایش هزینههای امنیتی تلآویو
اسرائیل سالهاست خود را در امنیت کامل تصور میکند اما عملیاتهای اطلاعاتی و نظامی ایران و متحدانش این حس امنیت را زیر سوال برده است. با نشان دادن توانایی نفوذ به عمق سرزمینهای اشغالی، ایران به دنبال آن است به رژیم صهیونیستی و حامیان غربیاش ثابت کند ادامه فشار بر تهران، بیهزینه نخواهد بود و برای غرب، چه هزینهای دردآورتر از اسرائیل!
۴- تغییر معادله بازدارندگی امنیتی
در رقابت امنیتی بین ایران و اسرائیل، هر طرف تلاش میکند طرف مقابل را از اقدامات تهاجمی بیشتر بازدارد. با اثبات توانمندی در ضربه زدن به اهداف امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل (حتی در داخل خاک اشغالی که احتمالا در روزهای آینده ابعاد بیشتری از آن را شاهد خواهیم بود)، ایران سیگنال روشنی میفرستد که هرگونه حمله به منافعش، با پاسخ مشابه یا حتی شدیدتر روبهرو خواهد شد، همانطور که در ۲ عملیات وعده صادق انجام شد و حتی میتوانست ابعاد وسیعتری را به دنبال داشته باشد، اگر ایران خویشتنداری به خرج نمیداد. به علاوه، این نمایش قدرت اطلاعاتی میتواند در تقویت روحیه نیروهای طرفدار ایران در منطقه یا حتی انسجام داخلی در شرایط چالشبرانگیز اقتصادی و سیاسی تاثیرگذار باشد.
۵- تأثیر بر معادلات سیاسی بینالمللی
با جلب توجه جامعه جهانی به اقدامات اسرائیل، تهران در تلاش است فرمان روایت «تهدید اصلی منطقه» را از خود به سمت تلآویو بچرخاند. این امر میتواند در مذاکرات هستهای نیز تأثیرگذار باشد، چرا که برخی قدرتها ممکن است برای جلوگیری از تشدید تنشها، در فشار بر ایران تجدیدنظر کنند. اگرچه تحریم وضعیتی پیچیده و غامض است که غرب و طرف آمریکایی آن را بسادگی رها نخواهد کرد اما این اقدام در صورت هوشمندی رسانهای و انتشار اطلاعات درخور میتواند همپیمانان اسرائیل را در وضعیتی از دفاع و پاسخگویی قرار دهد و کشورهای عرب حامی توافقنامههای موسوم به آبراهام را نسبت به وضعیت اسرائیل مردد کند.
۶- تنها میدانی که رژیم صهیونیستی آن را تعریف نکرده است
من از اقدام اخیر اطلاعاتی - امنیتی ایران علیه اسرائیل به عنوان تنها میدانی که اسرائیل آن را تعریف نکرده است یاد میکنم. اسرائیل ترجیح میدهد نبرد با ایران را در عرصههایی مانند تحریمهای اقتصادی، ترور دانشمندان یا خرابکاریهای صنعتی پیش ببرد اما ایران با معطوف کردن بخشی از واکنشهای خود به داخل مرزهای اسرائیل، تلاش میکند این رقابت را به میدانی بکشاند که خود در آن دست بالا را دارد. اگر این استراتژی بخوبی مدیریت شود، میتواند نه تنها توازن تهدید را تغییر دهد، بلکه فضای سیاسی بینالمللی را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
۷- تقویت قدرت چانهزنی در مذاکرات
اگرچه طرف آمریکایی در مذاکرات در وضعیتی از ابهام عامدانه قرار دارد و به نظر میرسد واشنگتن چندان تمایلی برای رسیدن به توافق ندارد و احتمالا هدفش از گفتوگوها با ایران، ایراد اتهامات به جمهوری اسلامی مبنی بر ناسازگاری برای اعمال اهداف بعدی علیه ایران است اما اقدام اخیر اطلاعاتی ایران میتواند به عنوان ابزاری امنیتی و اطلاعاتی برای افزایش اهرمهای خود در مذاکرات هستهای یا سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. اگر این عملیات به عنوان نشانهای از توانایی ایران در ایجاد تهدید علیه اسرائیل بخوبی پشتیبانی سیاسی و رسانهای شود، ممکن است بر محاسبات طرفهای غربی در مواجهه با ایران نیز تاثیرگذار باشد.