رژیم صهیونی، که سالها تلاش کرده است چهرهای قدرتمند و شکستناپذیر از خود به نمایش بگذارد، امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض فشارهای داخلی و خارجی قرار دارد. مشکلات عمیق اقتصادی، اختلافات سیاسی و موج فزاینده انتقادات جهانی، رژیم اشغالگر قدس را در تنگنای بیسابقهای قرار داده است. آنچه روزگاری یک قدرت منطقهای بلامنازع معرفی میشد، اکنون با کاهش مشروعیت بینالمللی، شکافهای داخلی و بحرانهای انسانی روبهروست که تصویر آن را در جهان به شدت مخدوش کرده است.
فشارهای بینالمللی و کاهش مشروعیت جهانی
یکی از مهمترین نشانههای افول جایگاه جهانی رژیم صهیونی، تغییر رویکرد کشورهای غربی نسبت به این رژیم است. در ژوئیه گذشته، «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه اعلام کرد، کشورش قصد دارد دولت فلسطین را به رسمیت بشناسد و به بیش از ۱۰۰ کشوری بپیوندد که پیشتر این اقدام را انجام دادهاند. این تصمیم، هشداری آشکار به بنیامین نتانیاهو بود که رفتار این رژیم در غزه دیگر قابل تحمل نیست. به دنبال فرانسه، کشورهایی مانند کانادا، بریتانیا و استرالیا نیز بر بهرسمیتشناختن مشروط فلسطین تأکید کردند. بریتانیا حتی ضربالاجلی تعیین کرد و اعلام داشت، در صورت پیشرفت نداشتن در مذاکرات آتشبس تا زمان برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر، فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت.
اگرچه برخی کارشناسان این اقدامات را ژستهای دیپلماتیک میدانند، همین گامها نشاندهنده تأثیر عمیق فشارهای افکار عمومی بر سیاستمداران غربی است. نشریه «فارین پالیسی» در گزارشی تأکید کرده که افکار عمومی جهانی از حالت تردید و بیتفاوتی نسبت به غزه به سوی «نفرت عمومی و تمایل به انتقاد از اسرائیل» حرکت کرده است. این تغییر نگرش حتی در میان حامیان سنتی رژیم صهیونی، از جمله کشورهای غربی، به وضوح دیده میشود.
موج انتقادهای جهانی
جنایتهای صهیونها در غزه چنان گسترده و آشکار بوده که حتی دو سازمان حقوق بشری صهیونی، این اقدامات را مصداق بارز «نسلکشی» توصیف کردهاند. گزارشهای متعدد از وضعیت فاجعهبار انسانی در غزه حکایت دارند؛ از هدفگیری عمدی کودکان گرفته تا حملات به بیمارستانها و محاصرهای که مانع از رسیدن غذا و دارو به مردم شده است. سازمانهایی، مانند «World Central Kitchen» اعلام کردهاند که به دلیل محاصره، قادر به تأمین غذای کافی برای مردم غزه نیستند.
نظرسنجیهای بینالمللی نیز این تغییر نگاه جهانی را تأیید میکنند. بر اساس نظرسنجی مؤسسه «Focaldata» و تارنمای UnHerd»»، ۵۴ درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله بریتانیایی معتقدند، «کشور اسرائیل نباید وجود داشته باشد» و ۵۰ درصد دولت صهیون را مقصر اصلی جنگ غزه میدانند. این گروه سنی همچنین علاقه بیشتری به موضوع غزه (۳۸ درصد «بسیار علاقهمند») در مقایسه با جنگ اوکراین (۱۹ درصد) نشان دادهاند.
در ایالات متحده، پایگاه سنتی حمایت از اسرائیل، نظرسنجی دانشگاه هاروارد نشان میدهد ۵۱ درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله معتقدند راهحل نهایی مناقشه فلسطین و رژیم صهیونی، انحلال رژیم صهیونی و واگذاری آن به حماس است. همچنین ۶۰ درصد از این گروه، حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را با توجه به نارضایتیهای فلسطینیان «قابل توجیه» میدانند و همین درصد معتقدند رژیم صهیونی در غزه در حال «نسلکشی» است. نکته قابل توجه دیگر، باور ۶۷ درصد از این جوانان به این است که یهودیان «باید ظالم شناخته شوند.»
نظرسنجی مؤسسه «گالوپ» نیز برای اولین بار در تاریخ نشان داده که ۶۰ درصد از دموکراتهای آمریکایی دیدگاهی منفی نسبت به رژیم صهیونی دارند و محبوبیت کلی این رژیم در میان آمریکاییها به پایینترین حد از سال ۲۰۰۰ (۴۱ درصد دیدگاه منفی) رسیده است. در مقابل، ۸۳ درصد از جمهوریخواهان همچنان نظری مثبت به اسرائیل دارند که نشاندهنده شکاف عمیق ایدئولوژیک در این کشور است.
در اروپا، نظرسنجی مؤسسه «یوگاو» در شش کشور (بریتانیا، آلمان، فرانسه، دانمارک، ایتالیا و اسپانیا) نشان میدهد، حمایت از رژیم صهیونی به پایینترین حد تاریخی رسیده و بین ۶۳ تا ۷۰ درصد مردم این کشورها نظری منفی به رژیم صهیونیستی دارند. همچنین، اکثریت قریب به اتفاق (۸۰ درصد در آلمان طبق نظرسنجی شبکه ZDF) عملیات نظامی رژیم صهیونی در غزه را به دلیل تلفات غیرنظامیان «موجه» نمیدانند. نظرسنجی دیگری از یوگاو به سفارش مؤسسه دیپلماسی عمومی فلسطین (PIPD) نشان داد که دستکم نیمی از مردم کشورهای اروپایی خواستار ممنوعیت فروش تسلیحات به رژیم صهیونی هستند و اکثریت معتقدند رسانههای ملیشان به نفع رژیم صهیونی سوگیری دارند.
در سطح جهانی، نظرسنجی مرکز تحقیقات «پیو» در ۲۴ کشور نشان داد که در ۲۰ کشور، اکثریت مردم دیدگاهی منفی نسبت به رژیم صهیونیستی دارند و اعتماد به نتانیاهو در سطح جهانی بسیار پایین است. حتی ۵۸ درصد از خود صهیونیستها معتقدند که رژیمشان در جهان مورد احترام نیست.
شکاف سیاسی و اقتصادی
در داخل سرزمینهای اشغالی نیز اوضاع چندان بهتر نیست. اختلافات سیاسی به اوج رسیده و دولت راستگرای نتانیاهو با انتقادهای شدیدی از سوی اپوزیسیون مواجه است. طرح جنجالی اصلاحات قضایی، که به باور مخالفان استقلال دستگاه قضایی را تهدید میکند، به تظاهرات گسترده در تلآویو و دیگر شهرها منجر شده است. حتی قضات بازنشسته، فرماندهان سابق ارتش و مقامات امنیتی پیشین نسبت به خطرات این طرح هشدار دادهاند.
از سوی دیگر، بحران اقتصادی و افزایش هزینههای زندگی فشار مضاعفی بر جامعه رژیم صهیونی وارد کرده است. قیمت مسکن و کالاهای اساسی به شدت افزایش یافته و طبقه متوسط و پایین تحت فشار شدیدی قرار دارند. اعتراضات علیه سوءمدیریت اقتصادی و فساد مالی مقامات، به صحنهای تکراری در شهرهایی مانند تلآویو و حیفا تبدیل شده است. این شکاف اقتصادی، اعتماد عمومی به کارآمدی دولت را کاهش داده و به بیثباتی اجتماعی دامن زده است.
نظرسنجیهای داخلی نیز نشاندهنده شکاف در افکار عمومی رژیم صهیونی است. ۷۴ درصد از صهیونها با توافق با حماس برای آزادی گروگانها در ازای پایان جنگ موافقند، اما نتانیاهو همچنان بر ادامه عملیات نظامی در غزه اصرار دارد. این اختلاف بین خواست عمومی و سیاستهای دولت، نارضایتیها را تشدید کرده است.
سرنوشت محتوم آپارتاید
چرخش افکار عمومی محدود به غرب نیست. در جهان جنوبـ از چین گرفته تا آفریقای جنوبی و برزیلـ نیز تغییر محسوس است. کشورهایی که پیشتر موضعی خنثی یا نسبتاً مثبت دربرابر رژیم صهیونیستی داشتند، حالا دیدگاهی اغلب منفی دارند. در جهان عرب نیز حمایت از فلسطین به بالاترین سطح از سال ۲۰۱۱ رسیده است. همزمان، موج اعتراضات جهانی علیه صهیونیستها، از خیابانهای اروپا و آمریکا تا دانشگاههای آسیا و آفریقا، بر فشار دیپلماتیک افزوده است. تحریمهای نمادین، بایکوتهای فرهنگی و ورزشی و حتی کمپینهای دانشجویی نشان میدهد مخالفت با رژیم صهیونیستی تنها یک موضوع سیاسی نیست؛ بلکه به بخش ثابتی از فرهنگ اعتراض مدنی تبدیل شده است.
این آمار و ارقام سبب شده است تحلیلگران سرنوشتی همچون آفریقای جنوبی دوران آپارتاید را برای رژیم صهیونیستی ترسیم کنند: رژیمی منزوی، تحت فشار افکار عمومی جهان و با شکافهای داخلی عمیق. درست است که هنوز در آمریکا حمایت بخش بزرگی از جمهوریخواهان پابرجاست و بازگشت ترامپ به قدرت میتواند تا حدی این فشار را متعادل کند، اما آینده در دستان نسلهای جوانتری است که نگاهشان به رژیم صهیونی بیاعتماد و منفی است.
دو سال پس از آغاز جنگ غزه، رژیم صهیونی خود را در موقعیتی مییابد که شاید از آغاز تأسیسش بیسابقه باشد: از دست دادن پشتوانه اخلاقی و نمادین در افکار عمومی جهان. موج خشم و انزجار عمومی، دیگر نه یک حادثه گذرا، بلکه روندی تاریخی است که به نظر چشمانداز روابط رژیم صهیونی با جهان را در سالهای آینده متأثر از خود خواهد کرد.