اصلاحطلبان در تازهترین بیانیه خود بار دیگر سخن از «آشتی ملی» به میان آوردهاند. اما مرور کارنامه سیاسی آنان نشان میدهد که این شعار بیش از آنکه ریشه در دغدغههای اجتماعی داشته باشد، تلاشی است برای بازسازی جایگاه از دسترفته، از این رو دست به نگارش بیانیهای زدهاند که خودابطالگر است!
نخست باید پرسید: آیا ملت ایران اساساً نیازمند «آشتی ملی» است؟ واقعیت این است که در بحرانهای بزرگ مانند دفاع مقدس، حوادث طبیعی یا همهگیری کرونا و در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، مردم همواره در کنار یکدیگر و حاکمیت ایستادهاند و گروههای مردمی و جهادی نشان دادهاند که شکاف اجتماعی واقعی در میان ملت وجود ندارد. اگر نزاعی هست، بیشتر محصول رفتار جریانهایی است که در میدان سیاست، بهویژه اصلاحطلبان، همواره راه تفرقهافکنی را در پیش گرفتهاند.
تجربه سال ۸۸ شاهدی روشن است؛ جریانی که با ادعای تقلب، کشور را به بحران کشاند و همان اعتراضسازی داخلی دستاویز اصلی تحریمهای گسترده آمریکا و غرب شد. هزینههای تحمیلشده بر ملت، نتیجه مستقیم لجاجت و عدم پذیرش قواعد رقابت سیاسی بود. اینجا تناقض آشکار رخ مینماید: اصلاحطلبان در برابر آمریکا همواره توصیه به «تعلیق» و عقبنشینی کردهاند؛ تعلیق غنیسازی، تعلیق استقلال علمی و سیاسی، تعلیق پیشرفت. اما در برابر ملت و نظام، نهتنها حاضر به تعلیق رفتارهای خسارتبار خود نشدهاند، بلکه با طلبکاری دائمی، همواره خود را محق دانستهاند. اگر کوتاه آمدن پسندیده است از ادعاهای باطل خود درباره انتخابات سال ۸۸ کوتاه میآمدید و اجازه میدادید ملت روی خوش زندگی را ببیند!
اینان اگر حقیقتاً دغدغه آشتی دارند، باید این منطق تعلیق را ابتدا در برابر ملت به کار گیرند و این موارد را تعلیق کنند:
-اعتراض دائمی و فرار از پاسخگویی
-آشوبآفرینی و هزینهسازی برای مردم و نظام
-طلبکاری سیاسی و اصرار بر تمامیتخواهی در قدرت
آشتی ملی واقعی نه با بیانیههای پرطمطراق، بلکه با پذیرش مسئولیت گذشته و بازگشت به مردم ممکن است. اصلاحطلبان اگر صادقانه در پی آشتیاند، باید یکبار هم که شده همانطور که در برابر بیگانه کوتاه آمدند، در برابر ملت ایران کوتاه بیایند؛ از رفتارهای گذشته عذرخواهی کنند و از موضع طلبکاری به موضع مسئولیتپذیری تغییر مسیر دهند.
این جمع، در حالی سخن از «عفو عمومی» میزنند که هیچگاه قائل به عفو رقیب سیاسی نبوده و نیستند. عفو عمومی در قاموس آنان یعنی بخشش آشوبگران و نیروهای دشمن، اما هرگز نشانی از گذشت و مدارای سیاسی نسبت به رقیب و منتقدان در گفتار و رفتارشان دیده نشده است!
اصلاحطلبان دائماً به دیگران توصیه میکنند که «ایدئولوژیک» رفتار نکنند؛ که البته مقصود آنان چیزی جز سکولاریسم نیست. اما همین جریان، خود بیش از هر جریان دیگری اسیر تعصب ایدئولوژیک است؛ ایدئولوژیای به نام «اصلاحات» که نه ریشه در سنت ملی و اسلامی دارد و نه کارآمدی آن در تجربههای گذشته به اثبات رسیده است. آنان میخواهند دیگران از هویت اسلامی و انقلابی کوتاه بیایند، اما خود حاضر نیستند حتی اندکی از ایدئولوژی غربزده و خودساختهشان فاصله بگیرند. این دقیقاً همان منطق استکبار است!
در نهایت، بهترین «تغییر پارادایم» برای اصلاحطلبان این است که بهجای اصرار بر ایدئولوژی غربزده و تجربهشده خود، مدتی از قدرت فاصله بگیرند و به مردم و واقعیتهای میدانی کشور نزدیک شوند. تجربه نشان داده است هر زمان که این جریان از مصدر تصمیمگیری دور بوده -چه در دولتهای نهم و دهم و چه در دولت سیزدهم- شرایط عمومی کشور و امید مردم به آینده بهمراتب بهتر بوده است. در مقابل، بازگشت اصلاحطلبان همواره با تعطیلی، نزاع سیاسی، و توقف حرکت ملی همراه شده است.
آشتی ملی یعنی همین: تعلیق اصلاحاتِ پرهزینه و آغاز مسئولیتپذیری واقعی. از خودتان آغاز کنید.