جنگ تحمیلی ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، فراتر از یک درگیری مقطعی، پردهای از یک رویارویی عمیق تاریخی و تمدنی را کنار زد. این نبرد، بهمنزله نخستین مواجهه سخت و رسمی میان ایران و رژیم صهیونیستی، از جنگهای شناختی و نرم به صحنهای آشکار و نظامی ارتقا یافت و پیامدهای عمیقی در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی بهجا گذاشت. هر چند پیش از این در قالب «وعده صادق یک و دو» این نبرد شکل گرفته بود. اما بهشدت و حدت عملیات «وعده صادق ۳» با ۲۲ موج نبوده است. این تحلیل تلاش دارد تا با نگاهی واقعگرایانه و بهدور از شتابزدگی، دستاوردهای راهبردی این رویداد را در شش محور کلیدی بررسی کند و چشماندازی برای آینده ارائه دهد.
انسجام بیسابقه در نظام تصمیمگیری
یکی از برجستهترین دستاوردهای این رویارویی، یکپارچگی کمنظیر در نظام تصمیمگیری جمهوری اسلامی ایران بود. در دو دهه اخیر، شکافهایی میان قوای اجرایی، تقنینی و نهادهای کلان حاکمیتی گاه به مانعی در برابر هماهنگی سیاستی تبدیل شده بود. اما در این بحران، همگرایی کامل میان دولت، مجلس و نهاد ولایتفقیه شکل گرفت که نتیجه آن تصمیمگیریهای یکپارچه و قاطع در برابر تهدید بود. این انسجام نه تنها واکنشی به موقعیت بحرانی، بلکه برخاسته از درک مشترک از ماهیت تمدنی این رویارویی بود. این هماهنگی، ظرفیتهای میدانی ایران را تقویت کرد و نشان داد که نظام در مواجهه با تهدیدات کلان، قادر به ایجاد وحدت ساختاری است.
کاهش شکافهای اجتماعی و سیاسی
طی ۱۶ سال گذشته، از زمان فتنه ۸۸ شکافهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میان نخبگان، حاکمیت و مردم گاه به واگراییهای عمیق منجر شده بود. اما این رویارویی نظامی، نقطه عطفی در همگرایی ملی ایجاد کرد. گروههای مختلف با سلایق سیاسی و فرهنگی متفاوت، از اصلاحطلب تا اصولگرا، از نخبگان دانشگاهی تا تودههای مردم، در دفاع از منافع ملی متحد شدند. این همگرایی، که در سطح نخبگان فکری، اجتماعی و حتی اقشار منتقد نیز مشهود بود، نشاندهنده ظرفیت بالای جامعه ایران برای وحدت در برابر تهدید خارجی است. بااینحال نباید از این موضوع غفلت کرد که دشمن در این کارزار بیکار ننشسته و سعی دارد دوباره این همبستگی را شکننده کنند.
تقویت هویت ملی و حبالوطن
یکی از نتایج درخشان این رویارویی، احیای حس حبالوطن و هویت ملی در میان مردم ایران بود. در سالهای اخیر، انتقادهای اجتماعی و سیاسی گاه به تضعیف حس همبستگی ملی منجر شده بود. اما در این مقطع، دفاع از ایران بهعنوان یک ارزش مشترک، فراتر از اختلافات سیاسی، در مرکز توجه قرار گرفت. حتی گروههایی که به نظام انتقاد داشتند، در برابر تهدید خارجی، وطن را خط قرمز خود دانستند و در حمایت از منافع ملی متحد شدند. این بلوغ ملی، که در مقایسه با جنگهای دو قرن اخیر ایران بیسابقه است، نشاندهنده شناخت دقیق رهبران نظام از ظرفیتهای مردمی است. همانطورکه رهبر معظم انقلاب اشاره کردهاند: «اگر جمهوری اسلامی را هم قبول ندارید، برای ایران رأی بدهید.» این همگرایی، سرمایه اجتماعی عظیمی ایجاد کرده که میتواند در بازتعریف گفتمان ملی و تقویت انسجام اجتماعی نقشآفرین باشد. بااینحال، تداوم این حس ملی نیازمند سیاستگذاریهای هوشمندانه و رفع ناکارآمدیهای ساختاری است.
بیداری جهان
این رویارویی تأثیرات عمیقی بر جهان عرب و اسلام گذاشت. تا پیش از این، بسیاری در جهان عرب تقابل با رژیم صهیونیستی را شعاری غیرواقعی میدانستند. اما اقدام قاطع ایران، این تصور را به واقعیتی ملموس تبدیل کرد. این تحول، زمینهساز فرصتهای گفتمانی و تعاملات اجتماعی میان ایران و ملتهای عرب شد. محورهای مشترکی برای همکاری میان گروههای اجتماعی، نخبگان و حاکمیت ایران با جهان عرب شکل گرفته است که میتواند پیوندهای تمدنی و جبهه مقاومت را تقویت کند. این بیداری، فرصتی تاریخی برای گسترش نفوذ گفتمانی ایران در منطقه است.
تغییر تصویر جهانی ایران
این رویارویی، چهره رژیم صهیونیستی را در افکار عمومی غرب مخدوش کرد. جنایات این رژیم، از کودککشی تا نقض پروتکلهای بینالمللی، روایتی جدید از ماهیت آن ایجاد کرد. در مقابل، ایران بهمنزله نیرویی که این رژیم را به چالش کشیده، در ذهن مخاطبان جهانی برجسته شد. این تحول، فرصتی برای دیپلماسی عمومی ایران فراهم کرده تا تصویری منصفانهتر از خود ارائه دهد.
بازتعریف نظام دانشی کشور
این رویداد، ضرورت بازنگری در نظام دانشی ایران را برجسته کرد. علوم اجتماعی، فقه، حقوق و روانشناسی کشور سالهاست که مسئله جنگ را به حاشیه راندهاند. اما واقعیتهای اخیر نشان داد که جنگ و امنیت همچنان بخش جداییناپذیری از حیات سیاسی ایران است. کنش جمعی گسترده مردم، بدون نیاز به روایتسازی رسمی، نشاندهنده شکاف میان نظریههای کلاسیک اجتماعی و واقعیتهای ایران است. دانشگاهها و حوزههای علمیه باید مسئله جنگ و مواجهه تمدنی را در اولویت قرار دهند. بیتوجهی به این حوزه میتواند مرجعیت اجتماعی نهادهای علمی را تضعیف کند. بازآرایی نظام دانشی با محوریت جنگ و امنیت، گامی ضروری برای حفظ ارتباط علم و جامعه است.