صبح صادق >>  فرهنگ >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۱  ، 
شناسه خبر : ۳۸۳۲۲۴
نگاهی به فیلم بچه مردم
پایگاه بصیرت / آرش فهیم

فیلم «بچه مردم» ساخته «محمود کریمی»، یکی از آثار برجسته جشنواره فجر سال گذشته بود که توانست با روایت تأثیرگذار و نگاه متفاوتش به موضوع جنگ و نوجوانی، نظر مثبت منتقدان و مخاطبان را جلب کند. این فیلم که نخستین تجربه سینمایی بلند کارگردان مستندساز آن است، داستان پسرکی به نام «ابوالفضل» را دنبال می‌کند که در مراکز بهزیستی و پرورشگاه‌ها بزرگ شده و در آستانه بلوغ به دنبال مادر و ریشه‌های گمشده خود می‌گردد. آنچه «بچه مردم» را از بسیاری آثار اجتماعی دیگر متمایز می‌کند، توجه به دل و احساس مخاطب و پرهیز از روایت‌های کلیشه‌ای یا شعارگونه است.

یکی از نقاط قوت اصلی فیلم، نمایش درست و ملموس رفتار‌ها و حالات نوجوانانی است که قصه را پیش می‌برند. قهرمان‌های «بچه مردم» نه چهره‌های خارق‌العاده، بلکه آدم‌هایی کاملاً زمینی و آشنا هستند؛ بچه‌هایی که هر یک داستانی دارند که می‌توان آنها را در میان اطرافیان خود یافت. این نگاه انسانی و ساده، اما عمیق موجب می‌شود مخاطب به راحتی با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کرده و قصه آنها را از دل خود احساس کند.

بچه مردم اثری است که باید آن را با دل دید؛ فیلمی که برخلاف بسیاری از تولیدات امروزی که گاه محاسبه‌گرانه و مبتنی بر فرمول‌های موفقیت ساخته می‌شوند، بیشتر به نوعی کشف و شهود سینمایی شبیه است. کریمی در این فیلم به جای منطق صرف، بر احساس و تجربه دراماتیک تکیه کرده است؛ تجربه‌ای که مخاطب را به سفری دلنشین در درون جهان پیچیده نوجوانی و جست‌وجوی هویت دعوت می‌کند.
از سوی دیگر، این فیلم بعد از سال‌ها نمونه‌ای درخور از درام اجتماعی ارائه می‌دهد؛ فیلمی که نه صرفاً با نمایش تلخی‌ها و سیاهی‌ها، بلکه با وفاداری به واقعیت و تعهد به مخاطب، مشکلات را نشان می‌دهد. در حالی که بسیاری از فیلم‌های به اصطلاح اجتماعی این سال‌ها به سمت سیاه‌نمایی یا تحریف واقعیت می‌روند یا روایت‌های سانتیمانتال و اغراق‌آمیز از ناهنجاری‌ها و بحران‌های اجتماعی نشان می‌دهند، بچه مردم ثابت کرد می‌توان با موضوعات دشوار و تلخ، اثری ساخت که هم عمیقاً اجتماعی باشد و هم انسانی و امیدوارکننده.

از نظر ساختار و مضمون، داستان فیلم تا حدی یادآور سریال «سرزمین مادری» است؛ روایت پسربچه‌ای که در جست‌وجوی خانواده و هویت خود، مسیر سخت و پر از چالش را طی می‌کند و در نهایت به نوعی آرامش و کشف عشق حقیقی می‌رسد. ابوالفضل، قهرمان فیلم، با تجربه‌هایی که در جوانی کسب می‌کند، نه تنها از لحاظ جسمی، بلکه از نظر روحی و روانی نیز به بلوغی فراتر از سن خود می‌رسد و در نهایت با حضور در جبهه و نقش‌رسانی به رزمندگان، به سمبل پایداری و امید بدل می‌شود.

از منظر کارگردانی، هرچند اولین تجربه سینمایی محمود کریمی موجب شده برخی ضعف‌ها در فیلم به چشم بیاید؛ به‌ویژه در بازیگردانی اولیه و برخی ناپیوستگی‌های فیلمنامه، اما سابقه مستندسازی باعث شده است واقعیت را با ظرافت و دقت، به یک روایت دراماتیک و داستانی بیاورد. 

همچنین فیلم از برخی کلیشه‌ها و ضعف‌ها رنج می‌برد؛ از جمله شخصیت زن مسئول پرورشگاه که کمی بیش از حد ایده‌آل و به‌دور از واقع‌گرایی طراحی شده و تا حدی فیلم را به سمت احساسات‌گرایی افراطی سوق داده است. همچنین پرداخت به تاریخ معاصر و تأثیر تحولات سیاسی بر زندگی ابوالفضل، گاهی ناقص و ناپیوسته است و می‌توانست با دقت و انسجام بیشتری شکل بگیرد تا از برداشت‌های ناصحیح جلوگیری شود.
پایان فیلم، اگرچه با طراحی نمادین و فانتزی همراه است که تلخی داستان را کمی تعدیل می‌کند، تا حدی تصنعی به نظر می‌رسد. این موضوع، به ویژه در ارتباط با انگیزه ابوالفضل برای رفتن به جبهه که به دلیل ناامیدی از یافتن مادر تعریف شده، کمی ضعیف است و می‌توانست بهتر با باور‌ها و ایمان درونی شخصیت همسو شود.
با این همه، ساخته کریمی فیلمی است که نشان می‌دهد می‌توان با احترام به مخاطب و وفاداری به واقعیت‌های تلخ اجتماعی، اثری در شأن مخاطب ایرانی خلق کرد؛ فیلمی که نه تنها تصویری انسانی و نزدیک از نوجوانان ارائه می‌دهد، بلکه با نشان دادن تلاش آنها برای یافتن هویت و عشق، امید را به دل بیننده می‌آورد.