صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۲  ، 
شناسه خبر : ۳۸۳۵۱۷
پایگاه بصیرت / عباداله اختری

نظام بین‌الملل در حال گذار از دوره تک‌قطبی کوتاه‌مدت پس از جنگ سرد به عرصه‌ای است که ویژگی چند قطبی را به خود می‌گیرد. در این فضای پرابهام و آشوب، قدرت‌های بزرگ دریافته‌اند که پیشبرد اهداف استراتژیک خود به تنهایی رو به افول است. از این رو، شاهد بازگشت قدرتمندانه یک پدیده کهن با لباسی نو با نام «یارگیری» هستیم. اما این یارگیری دیگر به شکل بلوک‌های متصلب و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد نیست، بلکه شبکه‌ای پیچیده، سیال و اغلب موقعیتی از ائتلاف‌ها، شراکت‌ها و پیمان‌های دو و چندجانبه است که در پشت پرده دیپلماسی رسمی، نقشه ژئوپلیتیک جدیدی را ترسیم می‌کنند.

یارگیری در نظام بین‌الملل معاصر، یک بازی چندبعدی و پیچیده است که در میدان‌های اقتصادی، امنیتی، فناوری و اطلاعاتی به طور همزمان جریان دارد. آمریکا با شبکه‌سازی چابک حول ارزش‌های مشترک و تهدید‌های مشهود، چین با ایجاد وابستگی اقتصادی عمیق، و روسیه با اتحاد‌های ضد هژمونی و ایجاد بحران، هر یک در تلاش برای جذب یا حفظ متحدان و افزایش سهم خود از قدرت جهانی هستند. در این میان، بازیگران منطقه‌ای، مانند ایران با استفاده از اتحاد‌های راهبردی با قدرت‌های بزرگ رقیب غرب و ایجاد شبکه‌های نیابتی مؤثر، خود را به منزله بازیگرانی تعیین‌کننده در این معادله تثبیت کرده‌اند. آنان از این رقابت بزرگ برای پیشبرد اهداف خود و شکستن انزوای بین‌المللی بهره می‌برند. نتیجه نهایی این رقابت، نه بازگشت به نظم دوقطبی ساده جنگ سرد، بلکه شکل‌گیری یک نظم چندقطبی آشوب‌زده و پرریسک است که در آن، امنیت و ثبات جهانی به شدت به توانایی این قدرت‌ها در مدیریت رقابت بدون سقوط به ورطه درگیری تمام‌عنان بستگی دارد. در این بازی بزرگ، دیپلماسی هوشمند و درک پویایی‌های این یارگیری نوین، برای بقا و موفقیت تمام بازیگران، اعم از بزرگ و کوچک حیاتی است.
رقابت فعلی در یارگیری، چند پیامد عمده برای نظام بین‌الملل دارد:

الف‌ـ جهان در حال تقسیم به حوزه‌های نفوذ متداخل و گاه متعارض است. یک کشور ممکن است همزمان عضو ائتلافی تحت رهبری آمریکا (مثلاً در حوزه امنیتی) و شریک اقتصادی بزرگ چین باشد (مانند بسیاری از کشور‌های آسیایی). حضور بازیگرانی مانند ایران که محور‌های مستقل قدرت ایجاد می‌کنند، این چندپارگی را تشدید می‌کند.

ب‌ـ تمرکز قدرت‌های بزرگ بر ائتلاف‌های خاص خود، نهاد‌های جهانی مانند سازمان ملل متحد را تضعیف می‌کند. هنگامی که آمریکا، چین و روسیه و بازیگرانی، مانند ایران هر یک به دنبال ایجاد نهاد‌ها و شبکه‌های موازی هستند، امکان حکمرانی جمعی بر سر مسائل جهانی به شدت کاهش می‌یابد. در این راستا نقش سازمان ملل به شدت آنارشیک گونه است.

ج‌ـ رقابت بر سر یارگیری، صحنه را برای درگیری‌های نیابتی در مناطق گوناگون جهان، از جمله اوکراین، تایوان و تقابلات غرب آسیا فراهم می‌کند. حضور ایران و متحدانش در خاورمیانه، این منطقه را به یکی از کانون‌های اصلی این رقابت تبدیل کرده است. حمایت قدرت‌های بزرگ از طرف‌های مختلف یک مناقشه، می‌تواند آتش درگیری‌های محلی را به منازعات بین‌المللی گسترده‌تری تبدیل کند.

د‌ـ کشور‌های کوچک و متوسط تحت فشار فزاینده‌ای برای انتخاب طرف قرار دارند. اگرچه برخی مانند هند با موفقیت از «عدم تعهد نوین» بهره می‌برند و از هر دو طرف امتیاز می‌گیرند، اما برای بسیاری دیگر، این موازنه‌گری روز به روز دشوارتر می‌شود. کشور‌های خلیج فارس نمونه جالبی هستند که هم با آمریکا متحد امنیتی هستند و هم سعی در حفظ روابط اقتصادی با چین و حتی تنش‌زدایی با ایران دارند.