سفر اخیر رئیسجمهور چین به کشور عربستان و صدور بیانیه مشترک با شورای همکاری خلیجفارس، ادعا درباره تمامیت ارضی ایران و جزایر سهگانه، همچنین فعالیت صلحآمیز هستهای و سیاستهای منطقهای ایران، بهانه حمله غربگرایان داخلی به نظام اسلامی شده است. غربگرایان داخلی همواره جمهوری اسلامی را به شرقگرایی یا افتادن در دامان چین و روسیه متهم میکنند. به نظر نویسنده، منتقدان حداقل توجه را نسبت به راهبردهای سیاست خارجی چین دارند و هدفشان، صرفاً حمله به جمهوری اسلامی ایران است. این گزارش، درصدد تشریح سیاستهای راهبردی چین در عرصه سیاست بینالملل و قدرتیابی مجدد آن است.
راهبرد چین در راستای قدرتیابی مجدد
تلاش جمهوری خلق چین به منظور احیای مجدد عظمت کشور از 200 سال گذشته، به خصوص بعد از انقلاب کمونیستی 1949 شروع شد. چین سهم دو درصدی خود از تولید ناخالص جهانی در دهه 50 را به بیش از 18درصد رساند و 800 میلیون نفر را از فقر خارج کرد. در آغاز قرن 21 و زمان قدرتیابی مجدد چین، این کشور چهار راهبرد را در دستور سیاست خارجی خود قرار داد. ظهور مسالمتآمیز: بدین معنی که چین قدرتی در حال رشد است و مسیر افزایش توانایی خود را همانند قدرتهای گذشته بر محور نیروهای نظامی قرار نمیدهد. جهان هماهنگ: به معنی اولویتبخشی به صلح و ثبات جهانی از طریق همکاری و اجماع، نه بهرهبرداری از اتحادها یا استفاده آشکار از زور تأکید دارد. چینیها به منظور برقراری روابط باثبات و عاری از تنش با کشورهای گوناگون جهان، به صراحت اعلام کردهاند که مایل به عضویت در هیچ یک از سازمانهای نظامی منطقهای نیستند؛ ولی از حضور در سازمانهای اقتصادی فراگیر و مؤثر جهانی و منطقهای استقبال میکنند. همچنین بارها اعلام کردند که سیاست خارجی این کشور از اهداف و لوازم توسعه اقتصادی تبعیت میکند. پرونده محور بودن سیاست خارجی چین، یکی از دیگر راهبردهای سیاست خارجی این کشور است. چین در رابطه با دیگر کشورها، تمام موضوعات را به هم گره نمیزند. به مسائل «صفر و صد» نگاه نمیکند. این کشور با وجود تمام مشکلات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتی نظامی که با آمریکا دارد، در سال گذشته ۷۲ میلیارد دلار به آمریکا صادرات داشته است. همچنین با وجود نقش و حمایت عربستان از اغتشاشات اخیر ایران، چینیها به صراحت در مقابل این اغتشاشات موضع گرفتند. آنها در برابر قطعنامه حقوق بشری مورد حمایت برخی کشورهای غربی و عربی رأی منفی دادند و دخالت در امور داخلی ایران را محکوم کردند. با این حال، این موضع باعث نشده است که چین، همکاری راهبردی خود با عربستان را به تأخیر بیندازند و آن را تحتالشعاع اختلافات خود قرار دهد.
حضور چین در غرب آسیا
دو اصل مهم در برنامه کلان چین در خاورمیانه وجود دارد که در ذیل به آن اشاره میشود: چین هیچگاه به نظمسازی در غرب آسیا تمایل نداشت؛ اما این موضوع به معنی نادیدهگرفتن کشورهای خاورمیانه در نگاه دولتمردان چینی نیست یا به عبارت دیگر، چین نمیتواند به این منطقه بیتوجه باشد؛ زیرا طبق آمار «اداره کمک چین»، واردات نفت از عربستان سعودی معادل 1/8 میلیون بشکه در روز است و متوسط صادرات نفت ایران به چین نیز تا یک میلیون بشکه در روز بیان شده است. چینیها توازن در رفتار را در برنامههای خود دارند. «برنامه راهبرد 25 ساله همکاری مشترک ایران و چین» به عنوان وجهتمایز چین در رابطه ایران با دیگر کشورهای این منطقه نیست؛ زیرا چین، سیاست توازن در رفتار با ایران، رژیم صهیونیستی، عربستان، امارات و... را دنبال میکند.
پیام اصلی حضور چین در غرب آسیا
مهمترین پیام حضور چین در شورای همکاری خلیجفارس «افول آمریکا» است. سیاست آمریکا در سالهای اخیر از یک استراتژی پهناور به معنی حضور در مناطق گوناگون جهان به یک استراتژی کانونی، ذرهای و متمرکز تغییر کرد. سهم آمریکا در تولید ناخالص ملی از 24 به 14 درصد کاهش یافت. تروریست و قاتل شهید سردار سلیمانی (دونالد ترامپ) به منزله نخستین سیاستمدار ارشد آمریکایی به از دست رفتن قدرت آمریکا اعتراف میکند و با بیان اینکه آمریکا دیگر باعظمت نیست، محور شعار تبلیغاتیاش را «آمریکا را دوباره باعظمت کنیم» قرار داد. «کریستیفر لین» تحلیلگر برجسته سیاسی، ظهور چین را نخستین و مهمترین عامل افول آمریکا میداند. لین معتقد است، حوادث دنیا قدرت نرم آمریکا را به شدت کاهش داده است؛ بنابراین، پکن در مرحله جدید ایفای نقش جهانی خود، استفاده از توان و ظرفیت کشورهای ثروتمند عربی و ذخایر مالی آنها برای بازتعریف نظام مالی جهانی و به نوعی حذف دلار از این چرخه یا تضعیف آن، اهمیت زیادی دارد. کمااینکه یکی از مهمترین توافقات پکن با طرف عربی، استفاده از یوان در مناسبات دوجانبه است؛ بنابراین، آن کشوری که باید حساس باشد، آمریکاست. غرب آسیا، حیاطخلوتشان بود؛ نفوذ چین در حیاطخلوتشان باعث نگرانی است. افزایش حضور چین در منطقه، موجب کاهش نفوذ آمریکا و به نفع ایران خواهد شد.
رابطه چین و ایران
جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاست خارجی بر سه اصل (عزت، حکمت، مصلحت) پایبند است. بر اساس همین اصول، در سالهای گذشته رابطه خوبی با چین برقرار کرد. همراهی چین با ایران در شرایط تحریم چه در حوزه خرید نفت، چه در مقابله با قطعنامههای غرب در شورای حکام علیه کشور و حتی برگزاری رزمایشهای نظامی مشترک یا تأمین واکسن کرونا، نشاندهنده عمق روابط راهبردی دو کشور است. با این وجود، جمهوری اسلامی در ضرورت احترام به تمامیت ارضی کشور با هیچ طرفی تعارف ندارد. بعد از صدور «بیانیه مشترک با شورای همکاری خلیجفارس» صریح و مشتمل بر دو بخش بر این مسئله ورود کرد. یک بخش اعلانی و در آن، ایران رسماً به چین، عربستان و کشورهای حوزه خلیجفارس تذکر داد که سیاستهای ایران هیچوقت مداخله در کشورهای منطقه نبوده است و لذا همانطور که ایران دوست ندارد در سیاستهای داخلیاش دخالت کنند، در سیاستهای دیگران هم دخالت نمیکند. در بخش اعمالی بلافاصله سفیر چین در تهران فراخوانده و به او پیرامون نحوه رفتار چینیها تذکر داده شد و چند روز بعد هم معاون نخستوزیر چین در رأس هیئتی با رویکرد غالب اقتصادی به منظور توضیح و روشنگری درباره مواضع اخیر چین به تهران سفر کرد.
نکته پایانی
غربگرایان داخلی بیش از آنکه در فکر ارائه تحلیل و راهکار در عرصه سیاستگذاری باشند، درصدد بهرهبرداری سیاسی از حوادث، رویدادها و موضوعات هستند. زمانی که جمهوری اسلامی ایران به چین نزدیک میشود، سفر دیپلماتیک صورت میگیرد یا «برنامه 25 ساله همکاری مشترک ایران و چین» مطرح میشود، موضوع فروش جزایر ایران و حضور نظامی چین در کشور را مطرح و با هر روش ممکن، چین را خطری بزرگ برای کشور معرفی میکنند؛ اما زمانی که کشور چین در راستای منافع ملی خودش که امری طبیعی است با عربستان وارد معامله و روابط سیاسی میشود، آن را نشانه پیشرفت و توسعه معرفی میکنند. علاوه بر آن، غربگرایان داخلی در شرایطی از بیانیه شورای همکاری خلیجفارس و چین اظهار تأسف میکنند که در قبال بیانیههای مشترک و مداخلهجویانه آمریکا و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس در امور داخلی و تمامیت ارضی ایران همواره سکوت کردهاند.