دشمنشناسی در مکتب دفاعی - امنیتی جمهوری اسلامی، یک مهارت اطلاعاتی صرف نیست، بلکه بینشی عمیق و چندلایه برای فهم ماهیت، اهداف، تاکتیکها و ابزارهای دشمن است.
در هشت سال دفاع مقدس، این اصل بهمثابه چراغ راه تصمیمگیریهای نظامی و سیاسی عمل کرد و مانع غافلگیریهای راهبردی شد. امامین انقلاب بارها هشدار دادند که شناخت چهره واقعی دشمن، پیششرط هر اقدام مؤثر در جبههها و عرصه سیاست است.
در جنگ ایران و عراق، دشمنشناسی فراتر از شناسایی ارتش بعث بود. ایران، از همان ابتدا، جنگ را نه میان دو کشور، بلکه میان جبهه حق و باطل با حمایت آشکار و پنهان قدرتهای جهانی تفسیر کرد.
شناخت شبکه حامیان رژیم صدام-از ایالات متحده و شوروی گرفته تا برخی کشورهای عربی و اروپایی-تصویر واقعی میدان نبرد را کامل کرد. این آگاهی، سبب شد ایران از محدود کردن راهبرد خود به مقابله صرف با بغداد اجتناب کرده و در حوزه دیپلماسی، جنگ روایتها و بازی اطلاعاتی، بازوهای دشمن را هدف قرار دهد.
در بعد عملیاتی، دشمنشناسی منجر به طراحی عملیاتهایی شد که نقاط ضعف ساختاری ارتش بعث را هدف میگرفت. عملیاتهای مبتنی بر غافلگیری، مانند: فتحالمبین و کربلای ۵، حاصل بررسی دقیق ساختار فرماندهی، خطوط تدارکات و روحیه نیروهای دشمن بود.
دشمنشناسی همچنین در حوزه جنگ روانی به کار گرفته شد. شناخت باورها، تبلیغات و نقاط اتکای روانی صدام و حامیانش، امکان ضدتبلیغ مؤثر را فراهم کرد. در حالی که دشمن با ابزار رسانهای سعی در تضعیف روحیه ایرانیان داشت، شناخت این تاکتیکها به طراحان جنگ رسانهای ایران اجازه داد مقابله به مثل یا بیاثر کردن این حملات را انجام دهند.
تجربه دفاع مقدس آشکار کرد که دشمنشناسی، صرفاً یک مأموریت اطلاعاتی نیست، بلکه یک ضرورت دائمی برای بقا و پیشرفت است. در شرایط امروز، دشمنان از ابزارهای پیچیدهتری مانند جنگ ترکیبی، خرابکاری سایبری و عملیات ادراکی استفاده میکنند.
استمرار روحیه و مهارت دشمنشناسی در نهادهای نظامی، سیاسی و فرهنگی، به معنای تقویت قدرت پیشبینی و واکنش هوشمندانه است. همانگونه که در دفاع مقدس، شناخت دقیق دشمن مسیر را به سوی پیروزی و حفظ استقلال هموار کرد، امروز نیز این اصل میتواند سپر مؤثری در برابر تهدیدات آشکار و پنهان باشد.
سردار عباسعلی فرزندی