اختصاصی بصیرت:این روزها شرایط در خاورمیانه حاکی از آن است که دولت آمریکا در تحقق صلح میان اعراب و رژیم صیهونیستی جدی است. در همین راستا اهداف آمریکا در جریان سفر دورهای مقامات کاخ سفید به منطقه نیزقابل بررسی است. در چنین شرایطی به نظر میرسد که تمرکز دولت اوباما در راستای رویکرد جدید خاورمیانهای خود بر عادی سازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی و به حاشیه کشاندن مناقشه فلسطین قرار خواهد داشت. با بررسی اهداف سفر «جورج میچل»، نماینده ویژه اوباما و دیگر مقامات آمریکایی به منطقه، این مساله استنباط میشود که راهبرد جدید واشنگتن به خاورمیانه در راستای احیای جایگاه موقعیت آمریکا در منطقه و با منظور اجرای طرحهای صلح خاورمیانهای ،ایجاد فضای سیاسی مطلوب با عادی سازی روابط اعراب- اسرائیل همراه است.
با توجه به تحرکات تازه و تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک دولت اوباما در منطقه در جهت بازیابی نقش فعال واشنگتن در منطقه خاورمیانه، این نوشتار سعی دارد تا با بررسی چالشهای آمریکا در منطقه به واکاوی اهداف سفر های دورهای مقامات کاخ سفید به خاورمیانه بپردازد.
چالشهای آمریکا در منطقه
ایالات متحده آمریکا در تحرکات شدید دیپلماسی خود در منطقه با چالشها و موانع فراوانی روبرو است. گذار از این چالشها مستلزم طراحی راهبردها و تاکتیکهایی است که بتواند ضمن کاستن از این چالشها، منافع آمریکارا در منطقه مهم خاورمیانه تامین نماید. برخی از این چالشها که هدف سفر مقامات آمریکایی به منطقه را تشکیل میدهد، عبارتند از:
1- مناقشه فلسطین، پروژهای ناتمام؛ همانطور که گفته شد دریچه ورود آمریکا به خاورمیانه ای آرام مسئله فلسطین و حل مناقشه اعراب- اسرائیل خواهد بود. لذا پروژه فلسطین در رویکردهای جدید خاورمیانهای دولت اوباماازاهمیت ویژه ای برخوردارخواهدبود.از آنجایی حل مناقشه فلسطین ازعمده ترین موانع دربرابرسیاستهای خاورمیانه ای واشنگتن است لذا برای کمترشدن هزینه سیاسی و امنیتی واشنگتن و در جهت پیشبرد راهبردهای کلان آمریکا، کاخ سفیدسعی داردتاپروژه فلسطین راازاولویت اصلی منطقه خارج نماید. بر این اساس سفر مقامات آمریکایی به خاورمیانه برای به حاشیه کشاندن مناقشه فلسطین وعادی سازی روابط اعراب-اسرائیل براساس بیانیه آناپولیس و وا داشتن دو طرف اسراییلی و فلسطینی به پیوستن به طرحهای صلح آمریکایی قابل توجیه است.
بر پایه بیانیه آناپولیس از مجموع سرزمینهای اشغالی فلسطین حداکثر 22 درصد- 19 درصد در کرانه باختری و 3 درصد در نوار غزه-به حدود 10 میلیون فلسطینی واگذار میشودو 78 درصد در اختیار حداکثر 5/4 میلیون صیهونیست قرار میگیرد تا دو کشور فلسطین و اسراییل در سرزمینهای اشغالی به وجود آید. در عین حال اسرائیل برای اجرای این بیانیه روی خلع سلاح دائمی فلسطینیها- فقدان نیروی نظامی- و نیز یهودی کردن مطلق سرزمینهای 1948-(78%) که به معنای راندن حدود 5/1 میلیون فلسطینی ساکن در اراضی 1948، تأکید دارد.
لذا بر خلاف تحرکات سیاسی و چانه زنیهای واشنگتن در منطقه شاهد آن هستیم که مشکل اصلی مسئله فلسطین،بدلیل خود سری و توسعه طلبی تلآویو وسیاستهای دوگانه امریکادرقبال مسآله فلسطین پابرجااست. در این میان سران کاخ سفید با کشاندن پای مقامات و رجال سیاسی و مذهبی دول عرب (مصر- عربستان) به این ماجرا سعی دارد تا موضوع را پایان یافته معرفی نمایند.
2- معمای پیچیدهای به نام ایران؛ باتوجه به موقعیت وقدرت روبه رشدایران درمنطقه،کاخ سفیدبرای حل بحران های خاورمیانه وهمچنین جهت پیشبردراهبردهاورویکردهای جدیدخاورمیانه ای خودباجمهوری اسلامی ایران بعنوان معضلی که سیاستهای ضدآمریکایی رادرمنطقه دنبال می کندروبرواست.درهمین راستادولت اوبامابرای اجرای طرح صلح خاورمیانه ای خودبه عدم حضورایران درمناسبات ومذاکرات روندصلح بعنوان حلقه گمشده حل بحرانهاوچالش های منطقه روبرواست.همانطورکه گفته شددولت اوباما برای پیگیری و پیشبرد راهبردهای خاورمیانهای خود نمیتواند نقش و جایگاه ایران را در منطقه در نظر نگیرد، لذا استراتژیستهای آمریکایی و صهیونیستی را برای کاهش هزینه های سیاسی ودفع قدرت ونفوذایران درمنطقه، بر آن داشته تا طرح «سرگرم کردن» ایران را دنبال کرده و هر کدام پردهای را به نمایش بگذارند.
تشدید تحرکات مقامات آمریکایی در منطقه وحمایت واشنگتن از اغتشاشات و بلوای یک ماهه اخیر ایران، به خوبی از موقع شناسی سران کاخ سفیددرراستای کاهش قدرت نرم ایران درمنطقه، خبر میدهد.
در این زمان دولت اوباما سعی دارد از یک سو با زمان سنجی به موقع و بزرگنمایی خطر امنیتی ایران هستهای برای منطقه و از سوی دیگر با چانه زنی و قولها و وعدههای سیاسی و امنیتی به دول عربی از جمله طرح تجهیز کشورهای عربی به امکانات هستهای که ازسوی هیلاری کلینتون وزیرامورخارجه آمریکامطرح گردید- در مقابل جمهوری اسلامی، راه پیشبرد سیاستهای کلان خود را در منطقه هموار سازد.
با توجه به نقش ایران بعنوان کلید گمشده معمای چالشهای خاورمیانه،دولت اوبامابرای کاهش قدرت نفوذایران وبا پروژه سرگرم کردن ایران هدف بازسازی قدرت نرم آمریکا در منطقه و نا امن کردن محیط ذهنی و عینی ایران را دنبال می کند.
به همین منظورسران کاخ سفید فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و افغانستان را تحت برنامه شدید قرار دادهاند تا از نقش فعال ایران درحل بحرانهای خاورمیانه جلوگیری نمایند.
با نگاه به حمایت دولت اوباما از اغتشاشات داخلی ایران و همچنین تحرکات و رفت و آمدهای پی در پی مقامات آمریکایی در این شرایط زمانی به خوبی میتوان دریافت که ایالات متحده بخش عمدهای از انرژی دیپلماسی خارجی خود را بر روی تضعیف جایگاه منطقهای ایران متمرکز کرده است.
3- خود سری تلآویو و افراطی گری نتانیاهو؛ یکی از عمدهترین چالشهای پیش روی آمریکادرراستای طرح صلح خاورمیانه ای که موجب بروز اختلافات واشنگتن و تلآویو شده است، مسئله عدم توقف شهرک سازی دولت افراطی صهیونیستی در کرانه باختری و بیتالمقدس میباشد.
در حالی که جامعه جهانی و آمریکا از سران صهیونیستی خواستهاند تا شهرک سازی در کرانه باختری و ساخت و ساز در بیت المقدس شرقی را متوقف کنند اما دولت تندرو و راستگرای نتانیاهو نه تنها به این خواسته جامه عمل نپوشانیده، بلکه با خودسری تمام به سیاستهای شهرک سازی خود ادامه میدهد.
بیتوجهی رژیم صهیونیستی به این مسئله علاوه بر اینکه روند صلح و طرح تشکیل دو دولت، را به کام شکست میکشاند، اعتبار منطقهای سران کاخ سفید را به چالش خواهد طلبید.
4- افکار عمومی، قفل بسته؛ سفرهای مقامات آمریکایی به منطقه هیچ برنامه جدیدی را در خصوص روند صلح به همراه ندارد، بلکه تنها تأکیدی است بر مواضع فعلی آمریکا در قبال دول عربی که بیشتر شبیه یک بازی سیاسی میباشد. واشنگتن به نیابت از اسرائیل، فقط در پی اجرای خواستههای این رژیم از سران عرب می باشد. در این راستا دولت اوباما نیز به دنبال ارائه طرح جدیدی با هدف عادی سازی روابط دول عربی با رژیم صهیونیستی و صاف کردن راهها و موانع پیش روی سیاستهای کلان کاخ سفید خواهد بود. اما این در حالی است که افکار عمومی عرب، بویژه کشورهای حوزه خلیج فارس، مخالف عادی سازی روابط کشورهای خود با اسرائیل بوده و همچنین آنان مهم ترین مانع صلح خاورمیانه را رژیم صیهونیستی وسیاست های توسعه طلبانه و گسترش شهرک سازی در اراضی فلسطین و ادامه تجاوزات صهیونیستی میدانند.
از آنجایی که دولت اوباما برای اجرای سیاستهای خود در منطقه نیاز به توجیه افکار عمومی را دارد،با اتخاذ راهبردهای دو گانه و حمایت گونه از رژیم صهیونیستی،افکارعمومی منطقه بعنوان معضلی درپیش روی سران کاخ سفیدقرارداردکه سیاستها و رویکردهای خاورمیانهای واشنگتن رابه چالش خواهدکشید.
اهداف و مقاصد
بدون شک سفر مقامات آمریکایی به منطقه دارای اهداف و انگیزههای چند وجهی است که به برخی از آنها میتوان به صورت ذیل اشاره کرد:
1- مکعب توخالی صلح و احیای جایگاه واشنگتن در منطقه؛ دولت اوباما در حالی سفر مقامات آمریکایی به خاورمیانه را ترتیب داد که بتواند جایگاه و موقعیت تضعیف شده واشنگتن- بدلیل شعلهور کردن دو جنگ عراق و افغانستان- در منطقه رابازسازی وترمیم کند.درهمین راستادولت اوباماسعی داردتا طرح صلح خاورمیانهای که اساس آنرا سازش اعراب با اسرائیل تشکیل میدهد،به مرحله اجرادرآورد. به همین منظور اوباما قصد دارد، منطقه را در مسیر یک تحول بزرگ قرار دهد و از عناوین و موضوعات چالشی در منطقه با فضایی دموکراتیک بهره برد.
حل مشکل و بحران فلسطین، ایجاد ثبات در خاورمیانه و فضای گرم در مناسبات بین کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و حل وفصل مسائل سیاسی و امنیتی بین اسرائیل و لبنان و سوریه، محورهای راهبردهای خاورمیانهای دولت واشنگتن را تشکیل میدهند.
اگر چه در ماهیت اصلی سیاستهای خارجی اوباما، پرسشهای جدی وجود دارد و هدف وی از این راهبردها به شکل طبیعی احیا موقعیت آمریکا در منطقه و هموار سازی راههای پیشبرد سیاستهای خاورمیانهای کاخ سفید میباشد اما راهبرد هاو دکترین های سیاست خارجی آمریکا محتاج زمینههاوبسترهای مطلوب منطقهای خواهدبود.
شرایط و فضای مناسب در پیشبرد سیاستهای کلان آمریکا در خاورمیانه ایجاب میکند که فضای سیاسی در منطقه با نوعی آرامش و ثبات سیاسی کشورهای خاورمیانه همراه باشد.
2- ایران هراسی و جایگزینی کشمکش ایران- اعراب به جای اسرائیل- اعراب؛ دولت اوباما با تغییر رویکرد واشنگتن به اتخاذ راهبردهای نرم در خاورمیانه با سیاست معکوس سازی اولویت سیاسی امنیتی منطقه و تغییر نگرش در کانون سیاست امنیتی خاورمیانه یعنی تبدیل کشمکش «اعراب- اسرائیل» و «مناقشه فلسطین» بعنوان مسئله محوری بحرانهای منطقه به بحران «بنیادگرایی اسلامی» با محوریت «ایران» در تلاش است.
بر این اساس کاخ سفید با پیگیری سیاست تهدیدزایی در منطقه، هستهای شدن ایران و کانون بنیادگرایی ایرانی را بعنوان اولویت اصلی سیاست امنیتی خاورمیانه ترویج می دهد.
دولت واشنگتن با اجرای سیاست «ایران هراسی» سعی دارد تا چنین القاء کند که با رشد فزاینده موج اسلامی – ایرانی بعنوان خاستگاه «بنیادگرایی»در منطقه،ثبات سیاسی دول عربی به مخاطره می افتد. بر پایه این نگرش دولت اوباما با بزرگنمایی خطر هستهای ایران قصد دارد تا منطقه را در مسیر یک تحول سیاسی منطقهای درراستای راهبردها و رویکردهای جدید خاورمیانهای آمریکا قرار دهد.
این در حالی است که واشنگتن برای مقابله با ایران از طرحی خبر دادکه بر اساس آن آمریکا کشورهای عربی جنوب خلیج فارس را به فنآوری هستهای مجهز می کند.
3- خروج رژیم صهیونیستی از انزوای سیاسی و عادی سازی روابط؛ دولت اوباما در راستای رویکرد جدید خاورمیانهای خود با ارائه طرح جدیدی با هدف عادی سازی روابط دول عربی با رژیم صهیونیستی در تلاش است تا با به حاشیه کشاندن «مناقشه» اسرائیل – فلسطین» به عنوان نقطه کور بحرانهای خاورمیانه راه را برای اجرای راهبردهای کلان خود در خاورمیانه هموار سازد.
بر پایه رویکردهای جدید خاورمیانهای واشنگتن، دولت اوباما با اعمال فشار بر دول عربی برای عادی سازی روابط خود با اسرائیل آنهم بدون هیچ هزینه سیاسی سعی دارد تا اسرائیل را از انزوای سیاسی در محیط امنیتی خود خارج سازد.
لذا دولت اوبامادرتلاش است تا با اجرای طرح صلح و عادی سازی جریان روابط اسرائیل و اعراب، فضای سیاسی خاورمیانه را برای یک جهش به سوی راهبردهای جدید خاورمیانهای کاخ سفید فراهم سازد.
4- آرایش جدید سیاسی و نظم نوین آمریکایی؛ اوباما همانند سایر رؤسای پیشین کاخ سفید که در راستای اهداف و مقاصد سران صهیونیستی گام برداشته اند سعی دارد تا با چانه زنیها و زد و بندهای سیاسی با سران اعراب «صفبندی» و «آرایش سیاسی منطقهای» جدیدی راباحضوررژیم صهیونیستی در خاورمیانه ایجاد کند.
در این راستا دولت اوباما با بزرگ نمایی و ترویج خطر «بنیادگرایی» و «موج رادیکالیسم ایران- اسلامی» که ثبات سیاسی دول عربی را به چالش میکشد تلاش می کند با جبهه سازی جدید در منطقه از طرفی ایران را بعنوان تنها معضل امنیتی منطقه معرفی کرد. و از طرف دیگر موجودیت «دولت صهیونیستی» را از کانون خطر منطقه خارج کرده و جز لاینفک خاورمیانه درآورد.
بر این اساس دولت واشنگتن با هدف ترویج نظم نوین آمریکایی در خاورمیانه سعی دارد تا مناقشه «فلسطین» به حاشیه کشیده شده و روابط اسرائیل و اعراب یک جریان عادی یابد و به دنبال آن یک ائتلاف منطقهای با حضور اسرائیل تشکیل شود.
بر پایه نگرش نظم جدید آمریکایی در منطقه سران کاخ سفیدبه دنبال آن هستندتاباایجاد آرایش سیاسی جدیدی درخاورمیانه با قطب بندی کشورهای میانه رو (رژیم صهیونیستی ،عربستان، مصر، اردن و...) و گروههای تندرو و بنیادگرا (ایران، سوریه، سودان، حزب الله و حماس) در پیکره سیاسی خاورمیانه بوجود آید.
نتیجه گیری:
سفر مقامات آمریکایی به منطقه هیچ برنامه جدیدی را در خصوص برقراری صلح به همراه نداشته بلکه تنها تاکیدی بر مواضع قبلی ایالات متحده- که در راستای تامین منافع رژیم صهیونیستی بوده- میباشد.
بر این اساس واشنگتن درتحرکات جدیدخوددرمنطقه به نیابت از سران صهیونیستی، خواستههای این رژیم را برای اعراب بازگومی کند.
در واقع دولت اوباما با اعمال فشار بر دول عربی برای عادی سازی روابط خود با تلآویو آنهم بطور رایگان و بدون دادن هیچ هزینهای درتلاش است تا با خارج نمودن اسراییل از انزوای سیاسی در محیط استراتژیک خود، شرایط سیاسی منطقه را برای تامین منافع و اهداف واشنگتن و سران صهیونیستی هموار سازد.
از سوی دیگر استراتژیستهای آمریکایی و صهیونیستی در تلاش هستند با قرار دادن مسئله «پرونده هستهای ایران»وهمچنین موج بنیادگرایی ایرانی-اسلامی به عنوان اصلیترین کانون بحران در منطقه، صف بندی جدیدی را با محوریت دول عربی میانه رو و اسرائیل از یک طرف و ایران و بازیگران تندرو و افراطی (سوریه، سودان، حزب الله و حماس) ایجاد نمایند.