چکیده
قدرت نرم و کاربرد آن در برابر تهدیدهای نرم، هر چند در روابط میان کشورها سابقه دارد و نظریهپردازان بسیاری در خصوص آن قلمفرسایی کردهاند، اما پس از تحولات 11 سپتامبر و طی چند سال اخیر توجهات زیادی را به خود جلب نموده است.
هدف اصلی این مقاله، بررسی تطبیقی قدرت نرم جمهوری اسلامی در برابر تهدیدهای نرم آمریکا و مقایسه آن در ابعاد مختلف است تا از این طریق نسبت به بازشناسی بهتر تهدیدهای نرم واشنگتن در مقابله با انقلاب اسلامی همت گمارده شود و با شناخت کامل ظرفیتهای قدرت نرم، بهرهبرداریهای لازم را در مقابله با تهدیدهای آمریکا صورت داد.
فرضیه اصلی این تحقیق مبتنی بر ظرفیتهای بالقوه و بالفعل قدرت نرم جمهوری اسلامی در برابر تهدیدات نرم آمریکا بوده و به دنبال آن است که ناتوانی واشنگتن در برابر نفوذ روزافزون منطقهای و جهانی و به عبارتی، قدرت نرم جهموری اسلامی را اثبات نماید. از جمله دلایل مطرح در این باره؛ گزارشهای متعدد مراکز تحقیقاتی - پژوهشی غرب به ویژه ایالات متحده درباره نفوذ روزافزون انقلاب اسلامی در قلوب و اذهان مردم سراسر جهان و راهکارهایی (از جنس نرم و نه سخت) در برابر این نفوذ از طریق گزارش موسساتی چون “کمیته خطر جاری” و “دشواری روابط خارجی” آمریکاست.
در این تحقیق؛ مفهوم، حوزهها، ویژگیها و ابعاد مختلف قدرت نرم به طور عام و قدرت نرم جمهوری اسلامی و آمریکا به طور خاص مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد. آنچه در این تحقیق مورد توجه واقع میشود، رویکردهای جدیدی است که نسبت به مقوله امنیت ملی و امنیت بینالملل وجود دارد و آن توجه به امنیت نرم افزاری (با توجه به ظرفیتهای هر کشور) در برابر امنیت سخت افزاری (عدم کارایی آن در قرن جدید به ویژه با توجه به نتایج به دست آمده در جنگ آمریکا با عراق و افغانستان) است. به هر صورت، رویکرد نرم افزاری تهدیدهای آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی، لزوم توجه دستاندرکاران دفاعی - امنیتی کشور به استفاده مناسب از ظرفیتهای بالقوه قدرت نرم را دو چندان میسازد تا از طریق بالفعل نمودن ابعاد مختلف قدرت نرم و با شناسایی ابعاد متحول تهدیدهای نرم افزاری آمریکا، به تقویت بیش از پیش قدرت ملی جمهوری اسلامی و به تبع آن، امنیت ملی کشور در ابعاد مختلف آن رهنمون گردند.
قدرت ملی و ابعاد آن
منافع ملی به مثابه خطوط راهنما و نشان دهنده تمایلات و خواستههای دولتها در عرصه روابط بینالملل است. آنها تلاش میکنند تا از راه همکاری یا رقابت یا احیانا منازعه موفق به تعقیب و تحصیل منافع ملی خویش شوند، اما پر واضح است که منافع ملی به خودی خود و در خلاء حاصل نمیشود، بلکه لازمه دستیابی به آن برخورداری دولتها از قدرت ملی در یک حد قابل قبول است. منافع ملی یک برداشت ذهنی نیست. دولتها به اتکای جمیع عناصر و مولفههای کمی و کیفی قدرت ملی، به طرح خواستهها و ترسیم سلسله مراتب منافع ملی و پیگیری آن میپردازند. قدرت ملی، به مجموعهای از تواناییهای مادی و معنوی گفته میشود که در قلمرو یک واحد جغرافیایی و سیاسی به نام کشور یا دولت وجود دارد.
قدرت ملی هر کشور از عناصر مادی و غیرمادی تشکیل شده است. در مورد ترکیب قدرت ملی و عناصر متشکله آن، تقسیمبندیهای متفاوتی وجود دارد. طبق یک تقسیمبندی، منابع عمده قدرت ملی در دو مقوله “محسوس” و “نامحسوس” قرار داده شدهاند.
با این اوصاف، قدرت ملی شامل چهار عنصر اساسی به شرح ذیل میباشد:
قدرت نظامی؛
قدرت اقتصادی؛
قدرت سیاسی؛
قدرت اجتماعی - فرهنگی.
شایان ذکر است که اکثر مراجع علمی کشورها بر سر تقسیمبندی قدرت ملی به “اقتصادی”، “نظامی” و “سیاسی” مشترکند، اما در بخش “اجتماعی - فرهنگی” اختلاف نظر وجود دارد و برخی آن را قدرت “ایدئولوژی”، بعضی قدرت “روانی یا روانشناختی” و بالاخره گروهی دیگر آن را تحت عنوان قدرت “نرم” معرفی مینمایند.(2)
“ایدئولوژی”، “اعتبار ملی”، “روحیه ملی”، “خصوصیات ملی”، “هویت ملی”، “ساختار حکومت”، “موقعیت جغرافیایی”، “مشروعیت نظام سیاسی” و... از جمله موضوعاتی هستند که در چارچوب “قدرت نرم” مورد توجه قرار میگیرند.
مفهوم و حوزه امنیت ملی
موضوع امنیت همواره یکی از دغدغههای بشر بوده است و انسان همیشه سعی داشته برای کاهش تهدیدهای پیرامون خود و ایجاد محیطی امن، چارهاندیشی کند. در این رابطه، سه دوره کلاسیک، مدرن و فرامدرن از هم متمایز میشوند.
در دوره کلاسیک، که مدت زمان طولانی را در بر میگیرد، انسان به نیازهای اولیه خویش، در سطوح مختلف میاندیشد، امکانات محدودی دارد، ضعفهایش فراوان است و تهدیدهای بیشماری احاطهاش کردهاند. بشر در دوره کلاسیک احساس فراغت خاطر و آرامش را به طور کلی در نبود تهدید تعریف میکند. امنیت با عدم تهدید فرض میشود و جنبه عینی داشته و ناامنی، دشمن خارجی به حساب میآید.
در دوره مدرن، که با ظهور دولت ملی و پیشرفت نیروهای مولد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آغاز میشود، امنیت یک تحول اساسی مییابد و بشر امکانات بیشتری در اختیار دارد، اما با وجود این، به امنیت کماکان از جنبه سخت افزاری مینگرد و آن را فراغت از تهدید - همان دشمن خارجی - تعریف میکند که در سطح بالاتری قرار گرفته است.
در دوره فرامدرن، امنیت تحت تاثیر تغییرات گسترده در نظام بینالملل، توسعه ارتباط، پیشرفت های تکنولوژیک و نزدیکی بیسابقه جوامع به یکدیگر و افزایش همگراییهای منطقهای و جهانی، تجلی مییابد.(3)
در مطالعات امنیت ملی، ذهنیت و نسبیت دو مشخصه اساسی مفهوم امنیت به شمار میروند. وجود سطوح چهارگانه امنیت اعم از فروملی، ملی، منطقهای و جهانی در رابطه با یکدیگر به مثابه یک مفروض اصلی در مباحث امنیتی به کار میرود. از این دیدگاه منشاء تهدید صرفا داخلی یا خارجی در نظر گرفته نمیشود، بلکه پدیدهها قابلیتهای تهدیدزایی متفاوتی پیدا میکنند که با توجه به متغیر زمان نسبت به منافع ملی هر نظام سیاسی، نیاز است مورد شناسایی قرار گیرند.(4)
معنای امنیت؛ سه مولفه خطر، نگرانی و ترس را بر میشمارد که به موجب رویکرد کلاسیک با فراغت از این مولفهها و فقدان تهدید نسبت به ارزشهای جامعه، امنیت برقرار میشود. در دوره فرا مدرن، نگاه سخت افزاری به امنیت ملی جای خود را تا حدود زیادی به نگاه نرم افزاری میدهد و عناصر نامحسوس قدرت ملی از قبیل رهبری، روحیه ملی، دیپلماسی و... اهمیت بیشتری در مقایسه با گذشته مییابند.
گسترش مفهوم امنیت و کشیده شدن آن به حوزههای جدید سر بر آوردن تهدیدهای جدید بعد از فروپاشی نظام دو قطبی و حرکت به سمت جهانی شدن اقتصاد، سیاست و فرهنگ، کسب دانشهای جدید امنیتی در رویارویی با تهدیدها را ضروری ساخته است و دیگر داشتن قدرت صرف نظامی (سخت افزاری) و کاربرد آن به طور سنتی نمیتواند به تنهایی پاسخگو باشد.(5)
تهدیدهای امنیت ملی و ابعاد آن
تهدیدهای مترتب بر امنیت ملی را از لحاظ شدت، شکل، هدف، موضوع، ماهیت و... میتوان تقسیمبندی کرد. در این تحقیق، تهدیدها را به لحاظ شدت و با توجه به موضوع مورد بحث (قدرت نرم)، به دو دسته تهدیدهای “سخت” و “نرم” تقسیم میکنیم. که در بخش دوم مقاله به طرح آن خواهیم پرداخت. ادامه دارد...