مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی وابسته به معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ابتدای سال 1385 همزمان با دور جدید فعالیت خود و در راستای تحقق سینمای ملی مورد نظر آن معاونت در دو زمینه «دینی بودن، شرقی بودن و ایرانی بودن» و »سینمای حقیقت، هویت و امید» متولی حمایت و مشارکت در تولید فیلم های سینمایی اول و دوم، فیلم های مستند بلند، نیمه بلند و کوتاه، فیلم های کوتاه داستانی و تجربی حرفه ای و فیلم های انیمیشن بلند و کوتاه شده است.
بر این اساس، آمار تولید مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی از فروردین 1385 تا ابتدای سال 1387 در حدود 319 عنوان است که 194 فیلم به ترتیب 17 فیلم مستند بلند، 57 فیلم مستند کوتاه، 23 فیلم سینمایی، 56 فیلم داستانی و تجربی، 26 فیلم کوتاه با موضوع پیامبر اعظم (ص) و 15 فیلم انیمیشن تولید شده و 125 فیلم نیز در دست تهیه می باشد. مروری بر محتوای تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گویای آن است که اگر چه برخی تولیدات آن مرکز تامین کننده اهداف مورد نظر در تحقق سینمای ملی بوده لکن برخی آثار به دلیل بی توجهی و عدم نظارت کافی گاه در مغایرت کامل با آن اهداف، تولید شده است که در ادامه مروری بر این موضوع خواهیم داشت.
1- بحران در تولید فیلم کوتاه
بی شک فیلم کوتاه مجالی برای نوآوری و تجربه گرایی است. عرصه ای گسترده که می تواند در آن ناب ترین تجربه های هنری بر مبنای مضامین متعالی پدید آید، حقایق زمان به تصویر کشیده شود، شکوه و برازندگی استعدادها و قابلیت های بی پایان جوانان این دیار متجلی شود و فرهنگ و هنر سترگ و هویت متعالی مردمان این سرزمین به نمایش درآید. به یقین سینمای کوتاه می تواند ابزاری مناسب برای تعامل و تبادلات فرهنگ ساز باشد و به بیان حقایق راستین ایران اسلامی بپردازد. بی شک نقش فیلم کوتاه در تبیین و رسیدن به سینمای ملی و اسلامی در دنیای کنونی می تواند به مراتب بیشتر از فیلم بلند باشد و شکوفایی آن سرآغاز حرکت هایی سازنده و ثمربخش در آینده، به شرط آنکه مدیران و متولیان این امر آنچه در توان دارند را به کار گیرند و در مسیر تحقق اهداف متعالی نظام گام بردارند. اگر چه در آمار تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به آثار فاخری برخورد می کنیم که قابل تقدیری می باشند اما متاسفانه باید اعتراف کرد که این مرکز گاه بودجه خود برای ساخت و حمایت از آثار را علی رغم دولتی بودن در عرصه تولیداتی به کار انداخته که سنخیتی با اهداف متعالی نظام ندارد.
تاثیر منفی عرفان های غربی در سینمای ایران
افسانه ها، همواره رابطه مستقیمی با طرز زندگی و فکر مردم داشته اند. به عبارتی افسانه ها از یک سو از طرز فکر، زندگی و نیازهای اجتماعی مردم نشات گرفته و از جانب دیگر این افسانه ها خود بر زندگی اجتماعی، فردی و تنظیم روابط مردم تاثیر داشته اند. آنچه از اشعار هومر و هزوید برمی آید مردم یونان قدیم به توحید (یک خدائی) اعتقاد نداشتند و خدایان متفاوتی را می پرستیدند. برخلاف آنچه که در غالب ادیان دیگر به خدا نسبت داده می شود اصل عاری بودن از خطا و مبرا بودن از اشتباه در میان خدایان یونان وجود نداشت. خدایان یونان نیز مانند انسان ها گرفتار احساسات، عواطف و خواسته های خویش بودند. خدایان همه نوع صفت های زمینی و انسانی را دارا بودند. حسادت، کینه و نفرت در میان خدایان یونان امری روزمره و عادی بود. برای مثال اگر خدایی دچار خطا می شد، مجازات می شد و اگر این خطا بزرگ بود خدای مزبور از خدایی خلع و به نیمه خدا تبدیل می شد.
چون برای خدایان نیز احتمال ارتکاب خطا وجود داشت زمینه پیروی انسان ها از آنان به مراتب کمتر از موقعی است که خدایان مظهر کمال و عاری از کوچکترین خطا و مسئولیت ها تلقی شوند. آنچه از مرور افسانه ها و اساطیر یونان باستان بر می آید آنکه، در این افسانه ها همواره تلاش شده تا عالم ماوراء یا به قولی عالم قدسی با معیارها و میزان های مادی و زمینی ارزیابی شود و به قولی تفاوت های میان عالم ماوراء و عالم ماده از میان برود. نخستین دستاورد این تفکر نیز تقابل انسان و خداوند و توهم توانمندی انسان در تصرف تمامی امور مادی و ماورائی است. به یقین ریشه های اساسی اومانیزم در تمدن کنونی مغرب زمین نیز بر اساس همین پندار یونانیان درباره جایگاه منحصر به فرد و بی بدیل انسان در گیتی است. ریشه های این تفکر را می توان در برخی به اصطلاح عرفان های جدیدی که هر روزه در غرب متولد می شود مشاهده کرد.
بحث دهری کردن یا به معنای دیگر فیزیکی کردن عالم ماوراء در برخی تولیدات«مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» مورد تاکید قرار گرفته است. فیلم «زیر پلک» ساخته بیژن میرباقری، «بارش شهابی» ساخته ماکان عاشوری، پویانمایی «قفس» ساخته وحید نصیریان از جمله مهم ترین این آثار به شمار می آیند.
تشدید بحران بی هویتی و ابتذال در جامعه
ضعف و ناکامی نظام اجتماعی در ایجاد زمینه ای برای شکل گیری احساس هویت اجتماعی در نوجوانان، به احساس بی هویتی اجتماعی آنان و در نتیجه، هویت یابی در قالب گرایش های کنشی و نمادی (ظاهری) به الگوهای غربی می انجامد. منظور از هویت اجتماعی، تصور، درک و ارزیابی فرد از خودش در منظر دیگران است. اگر این تصور و ارزیابی، مثبت باشد و فرد احساس کند در منظر دیگران یا جامعه، دارای جایگاه، ارزش و احترام است، احساس هویت اجتماعی مثبت خواهد یافت. در غیر این صورت احساس بی هویتی اجتماعی کرده و در نتیجه از الگوهای نظام اجتماعی خود رویگردان می شود و برای جبران بحران بی هویتی اجتماعی خود به الگوهای غیرخودی گرایش پیدا خواهد کرد.
به عنوان مثال بحث دفاع از حقوق زنان از جمله موضوعاتی است که در دهه اخیر شاهد رشد فزاینده آن در تولیدات سینمایی و تلویزیونی کشور بوده ایم. اگرچه توجه به معضلاتی که زنان جامعه هرروزه با آن روبرو هستند و تلاش برای رفع این معضلات به خودی خود، امری پسندیده و قابل تقدیر است اما هنگامی که این دفاع، رنگ و روی شعارزدگی و مردستیزی به خود گرفته به نحوی که جامعه را به میدان رقابت میان زنان و مردان تبدیل کند، انحرافات و در پی آن سقوط در ورطه ابتذال شکل می گیرد. نتیجه آن نیز عمیق تر شدن شکاف اختلاف میان زنان و مردان جامعه، گسست و از هم پاشیدگی خانواده ها و گسترش خانواده های تک والدی است. فیلم های «مانداب» ساخته اشکان احمدی و «هفت خاطره» ساخته بهزاد خداویسی از جمله آشکارترین فیلم های ساخته شده در این عرصه محسوب می شوند.
2- بحران در تولید فیلم های سینمایی
همانگونه که در بخش فیلم های کوتاه به آن اشاره شد با پیدایش نهضت رنسانس در غرب، اروپاییان در یک عقب گرد کاملا مشهود از لحاظ نظری به دوره رم و یونان باستان (شک گرایی نسبت به خداوند) بازگشتند. آنان با کنار گذاشتن خدا و دین از متن زندگی، حرکت نویی را به سمت علم محض آغاز کردند که در تاریخ از آن با عنوان مدرنیته یاد می شود.
مغرب زمینیان پس از گذشت یک قرن دریافتند که بدون خدا و بدون یک معبود مقدس نمی توان زندگی در آرامش را ادامه داد و بشر فی نفسه نیازمند به معنویت است. اما از آنجا که گرایش به خداوند متعال در تضاد با آرمان ها و مبانی ای بود که بر سر آن رنسانس را رقم زدند از این رو متفکران رنسانس به بازیابی مفهوم انسان گرایی دوران های باستان پرداختند و بحث «انسان انسانی» در «برابر انسان الهی» را مورد توجه قرار دادند. مطابق با این عقیده انسان باید محور و مدار کائنات و کانون توجه تمامی مکاتب و برنامه های آسمانی قرار می گرفت و اصالت در همه زمینه ها از آن او می شد.
3-تفکرات پلورالیستی در سینمای کشور
آنان برای آن که به گسترش بی دینی جهت دستیابی به خواسته ها و اهدافشان، آزادی بدهند و توجیهی نظری برای کارهایشان ایجاد کنند اصطلاحی به نام پلورالیسم دینی را مطرح کردند که در واقع همان شرک جدید است. پلورالیسم به معنای آیین کثرت یا کثرت گرایی است که در حوزه های مختلف فلسفه دین، فلسفه اخلاق، حقوق و سیاست کاربردهای متفاوتی دارد که حد مشترک همه آنها به رسمیت شناختن کثرت در برابر وحدت است. پلورالیسم دینی به این معنا است که حقیقت و رستگاری، منحصر در دین ویژه ای نبوده و همه ادیان بهره ای از حقیقت مطلق و غایت قصوی دارند در نتیجه پیروی از برنامه های هر یک از آنها می تواند مایه نجات و رستگاری انسان باشد. متاسفانه سینمایی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، بی توجه به این موضوع به حمایت از آثاری پرداخته است که به نحوی در جهت آرمان های غربی گام برداشته اند. فیلم «مصائب دوشیزه» ساخته مسعود اطیابی از جمله آثاری است که در القای این تفکر تلاش داشت.
فلسفه اپیکوری
طبیعت از منظر یونانیان تا قبل از اپیکور عبارت بود از سازمانی جاندار و ذی حیات که البته شامل وجود خدایان نیز می شد. در نظر حکمای رواقیون که معاصر با اپیکوریان بودند این طرز تفکر به این نتیجه منتهی شد که خدا و طبیعت امری واحدند، طبیعت موجودی جاندار و عظیم است و گسترش وجود او تشکیل سرنوشت مشیت آمیزی را می دهد که منعکس کننده تصمیماتی است که از عقلی فوق عقل انسانی صادر می شود. با ظهور اپیکور نقطه نظر دیگری تولد یافت مبنی بر آنکه وجود طبیعت مستلزم وجود موجودات ماوراء الطبیعه نیست. از دیدگاه اپیکوروس معرفت حسی پایه بنیادین هر معرفتی است. وی معتقد است که اگر انسان بر ضد همه احساس های خود بجنگد، هیچ مقیاسی که برای داوری به آن مراجعه شود حتی درباره احساس هایی که آنها را کاذب و خطاکار می نماید، وجود ندارد. اپیکوروس در حالی که هستی خدایان را انکار نمی کرد، می خواست نشان دهد که آنان در امور انسانی دخالتی ندارند، بنابراین انسان نیازی ندارد که خود را با شفاعت و کفاره و ... مشغول کند. به علاوه با رد فناناپذیری امیدوار بود که انسان را از ترس مرگ رها کند ـ زیرا وقتی مرگ مترادف با نابودی، غیبت و فقدان هرگونه آگاهی و احساس است و وقتی حکم و داوری وجود ندارد و هیچ مجازاتی در انتظار کسی در جهان واپسین نیست چه دلیلی برای ترس از مرگ وجود دارد؟
اپیکوروس لذت را غایت زندگی می دانست البته منظور وی لذات آنی و احساسات فردی نبود بلکه لذتی است که در سراسر یک عمر دوام دارد. لذت برای اپیکوروس بیشتر عبارت است از غیبت و فقدان الم تا کامیابی. حقیقتی که به وضوح از تعالیم اپیکوروس به دست می آید این است که انسان خردمند خود را در سیاست داخل و گرفتار نمی کند زیرا این کار آرامش نفس را بر هم می زند. فلسفه اپیکوری یقینا یک عقیده یا فلسفه دلیرانه و قهرمان پرور نیست و مقصود بنیانگذار آن این نبود که محرک و انگیزنده یک زندگی پست و فرومایه باشد اما عقاید و اصول آن در استعمال عامه عملا به این مساله منجر می شود. فیلم«آدم» ساخته عبدالرضا کاهنی از جمله آثار قابل تامل در این عرصه بود که با سرمایه گذاری مرکز گسترش سینمای تجربی ساخته شد.
عشق یا ابتذال
امروزه با همه شعارهای زیبا و دلربای جهانی شدن، دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی که در جهان به گوش می رسد همچنان خشونت، درنده خویی و سلطه گری در زندگی بشر باقی است. انسان جهت رسیدن به آرامش به هر دستاویزی چنگ می زند و این نیاز فطری، راه را برای سلطه جویان هموار کرده تا با پدید آوردن معنویت های دروغین و فریبنده همچنان به استعمار و استثمار خود ادامه دهند. در این میان مذهب عشق نیز از دستان ناپاک و آلوده این انحصار طلبان به دور نمانده است به گونه ای که امروزه شاهد تعبیرها و تفسیرهای گوناگونی از آن در رمان ها، فیلم ها و به طور کلی فرهنگ عمومی هستیم که بی شک در آینده ای نه چندان دور در اثر بی توجهی به آن شاهد نتایجی چون فر دگرایی، گسست خانواده، از میان رفتن پیوندهای اجتماعی، از بین رفتن دین و شریعت (پلورالیسم)، اباحه گری در روابط جنسی و ارزشهای اخلاقی و ... خواهیم بود.
اشو به عنوان یکی از پیشگامان مذهب عشق های مدرن، به مذهب تانترا که یکی از فرقه های بین مذهبی بودایی و هندویی است دلبستگی داشت. در تانترای هندویی، مبنا این است که غریزه جنسی را نباید سرکوب کرد بلکه باید به دقیق ترین وجه به اظهار آن پرداخت و در ارضایش کوشید. از این رو باید وسوسه ها و هوس ها را رها کرد تا به محض سر برآوردن کام گیرند و افول یابند و هر چه زودتر عرصه را خالی کنند تا شخص به آستانه مراقبه برسد. او معتقد است که مراقبه، خود مرتبه بالای عشق است و عشق در مرتبه اول جنسی است و به صورت سکس ظاهر می شود. «تنها دوباره زندگی می کنیم» ساخته بهنام بهزادی بروجنی نمونه بارزی از بروز این تفکر در سینما است.
نتیجه گیری
با مروری بر تولیدات «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» در دو سال گذشته در خواهیم یافت که این مرکز با تولیدات آثاری چون «اخراجی ها» و «شهید اندرزگو» اگر چه سهم به سزایی در تحقق سینمای ملی ایفا کرده است لکن بی توجهی مسئولان آن مرکز به برخی تولیدات، زمینه های رشد و گسترش تفکرات انحراف آمیزی چون«جنبش های نوپدید دینی»،«جنبش های فمنیستی»، «باورهای پلورالیستی و سکولاریستی» و حتی«ابتذالات اخلاقی» را در جامعه فراهم آورده است.
با توجه به این موضوع که «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» از جمله نهادهای وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و وظیفه آن جریان سازی در عرصه سینمای کشور می باشد، لذا هرگونه انحراف احتمالی عواقب و لطمات بزرگی را در عرصه فرهنگ و هنر کشور پدید خواهد آورد. از این رو به نظر می رسد که نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چنین نهادهای تابعه ای بی شک باید به مراتب بیشتر از وضعیت و شرایط کنونی باشد.