صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۳۸۸ - ۰۹:۴۶  ، 
کد خبر : ۱۲۱۹۰۰

کارگزاران انقلاب های رنگین:ایرینا لیبدیوا

با بررسی فعالیت موسسات باصطلاح غیر دولتی و مستقل مثل مرکز جین شارپ به راحتی می توان به نقشه ها و سناریوهای نه چندان پیچیده ای که کارگردانان غربی "انقلابهای رنگین " بر اساس آنها عمل می کنند پی برد.

بصیرت: بسیاری از محققین غربی که در خصوص موضوع مبرم صدور انقلاب ها مطالعه می کنند، مسئله انقلاب های "بدون خشونت " در قلمرو شوروی سابق را در چهارچوب فضای توجیه می کنند که در نقل و قول از روبرت شکلی (Robert Sheckley) افسانه پرداز آمریکایی آورده شده است، «ما به دلایل کاملا مشخص باید در این کار دخالت کنیم. انقلابها در بورس هستند، همه آنها را می خرند، چرا ما باید در حاشیه بمانیم و چند تا از آنها را برای خود نخریم؟...» (از کتاب "فرصت تنگ است ") . "مارک ماکینون " روزنامه نگار کانادایی در کتاب مستند خود تحت عنوان "جنگ سرد جدید، انقلابها، انتخابات تحریف شده و سیاست لوله نفت در شوروی سابق "(1) که اخیرا به چاپ رسیده است، فعالیت "مرکز بین المللی مناقشات بدون خشونت " (International Center on Nonviolent conflict) مستقر در واشنگتن را به عنوان نمونه بارز دخالت در امور کشورهای مستقل برای "خرید انقلاب " تعبیر می کند. به عقیده وی "خصوصی سازی تجارت از طریق انقلابهای رنگین " دیگر یک افسانه نیست بلکه واقعیت است.
در عین حال اگر لحظه ای نسبت به تعارفات و بگو مگوهای دیپلماتیک که البته مدتها است هرگونه مفهوم عملی خود را از دست داده اند توجه نداشته باشیم، متوجه می شویم که صدور "انقلابهای رنگین " به روش غربی را دیگر حتی خود "صادرکنندگان " آنها هم انکار نمی کنند.
بعد از کودتای رنگین اوکراین اسم "جین شارپ " آمریکایی موسس یکی از نخستین مراکز خصوصی بین المللی در آمریکا در زمنیه "مناقشات بدون خشونت " معروف شد. بتدریج اصطلاح "مناقشات بدون خشونت " به یک پوششی تبدیل شد برای نامگذاری اقدامات سازماندهی شده در راستای تغییر رژیم در کشور مشخصی که در حوزه منافع ژئوپلیتیک جامعه اوراتلانتیک قرار می گرفت. با بررسی فعالیت موسسات باصطلاح غیر دولتی و مستقل مثل مرکز جین شارپ به راحتی می توان به نقشه ها و سناریوهای نه چندان پیچیده ای که کارگردانان غربی "انقلابهای رنگین " بر اساس آنها عمل می کنند پی برد.
*تئوریسینها و عملگرایان "اداره مناقشات و بحرانها "
نام موسسه "البرت انیشتین " که مقر آن در بوستون می باشد، بعید است که آمریکاییها را به یاد "انقلاب رنگین " در اوکراین نیاندازد. درحالی که فقط با یک نگاه گذرا به وب سایت این موسسه به عکس این مسئله پی می بریم. بعد از تحولات و حوادث اوکراین در صفحه اول وب سایت این موسسه افراد کنجکاو می توانستند یک لینک را با عنوان نچندان عادی ببینند: "روشهای تحول اوکراین از دیکتاتوری به دموکراسی که توسط جنبش دموکراتیک در اوکراین بکار گرفته شده بود ". همچنین در این سایت لینک دانلود جزوه مربوط به روشهای ایجاد عدم اطاعت مدنی و جمعی تحت عنوان "از دیکتاتوری تا دموکراسی " نیز به زبانهای اوکراینی و انگلیسی وجود دارد. (2)
در واقع ارتباط روش های طراحی شده توسط "جین شارپ " با دموکراسی، شبیه داستانهای افسانه ای است که در آنها وعده داده می شود که با یک معجزه قورباغه به شاهزاده و احمق به یک نابغه و نهایت کمال تبدیل خواهد شد. در واقع ماهیت این روشها کاملا مشابه هم است و می توان گفت که شباهتی به دموکراسی ندارند. هدف آنها تلاش برای تاثیر گذاشتن بر افکار عمومی از طریق ایجاد تصور واهی است. در این روش ها از نمونه های موفق تاثیرگذاری یک فرد و یا گروهی بر جامعه مشخص بشری استفاده می شود. به تعبیر گسترده تر این روش ها شگردهای "تسخیر روان " بصورت انبوه می باشند که خود "جین شارپ " از آنها به عنوان شگردهای "اداره منافشات و بحران " تعبیر می کند. شارپ در خصوص چگونگی دستیابی به معادله "اداره بحران " چنین می گوید: "در نروژ من با افرادی تماس داشتم که در مبارزات ضد فاشیستی مشارکت داشتند. سعی کردم روشهای آنها را تفسیر کرده و با دست آوردهای خودم که در نتیجه بررسی و مطالعه در باره مناقشات، تحریم ها و بایکوت ها کسب کرده بودم تلفیق دهم. به این ترتیب لیستی از روش ها و شگردها بدست آمد. در این لیست من، شاید حدود 18 روش "اقدامات بدون خشونت " وجود داشت. مردم نسبت به این کار من علاقه مند شدند. در نهایت تمام لیستها در بخش سوم اثر من تحت عنوان "سیاست اقدامات بدون خشونت " جای گرفت و به یک فصل مجزا تبدیل شد. چرا که لیست روش ها به 198 مورد افزایش یافته بود ". (3)
در واقع با مشاهده 198 روش مذکور آدم دست پاچه می شود. کار بسیار عظیمی صورت گرفته که از سوی منابع دولتی و خصوصی بطور نامحدودی تامین مالی شده است. صرف نظر از سهمی که اینگونه مطالعات می تواند در امر توسعه علوم اجتماعی داشته باشد، این گونه مطالب از نظر تاثیری که بر سلامت معنوی جامعه دارند بسیار خطرناک هستند. در واقع این اثر تلفیقی از ایده ها و نظریات ماکیاولی و تولستوی بوده که با شرایط زمانی معاصر کشورهای جهان وفق داده شده و بر مبنای موثر بودن "آشوب بزرگ " استوار شده است. در واقع این جزوه فهرستی است از هرگونه اقدام ضروری و ممکن برای سازماندهی یک جنبش عدم اطاعت موثر و کارآمد در مقابل نهادهای دولتی و کمک برای تسخیر دولت. این روشها در همه جای دنیا و در هر زمان لازم قابل استفاده می باشند. در عین حال امروزه بسیاری از توده ها تحت تاثیر این روشها قرار دارند. بخصوص این روشها در جای کارایی کامل و خوب دارند که در آنجا "دموکراسی " وجود داشته. جایی که امکان انجام هر اقدام هدفمند در مطبوعات، انجام آزمایش های لازم برای برگزاری انتخابات قابل کنترل، ایجاد آشوب و بی ثبات کردن نهادهای دولتی از طریق تبلیغ نظریه "جامعه مدنی " فراهم باشد. در واقع امروزه این روشها به واقعیت زندگی روزمره تبدیل شده اند. برای مثال "سخنرانی های عمومی، نامه های ارسالی در حمایت و در انتقاد و اعتراض که توسط افراد نامدار و مشخص نوشته و امضاء شده باشند، انجام اقدامات هدفمند دررسانه ها، اهانت به آرامگاه ها و مقدسات، بی اعتبار کردن دولت حاکم، ایجاد توهم در خصوص آزادی مطبوعات، بحث و جدل در خصوص مسائل ملی، اعتصابات گسترده، انسداد راه های ارتباطی زمینی و ریلی و غیره، کارشکنی مخفی کارمندان و مقامات دولتی، استفاده از رنگ های نمادین در تظاهرات گسترده، ایجاد لابی های گروهی، برگزاری شبه انتخابات، بی ثباتی سیستم مالی و پولی " نمونه های از آنها هستند. همچنین موارد مانند: ایجاد تعداد زیادی از سازمانها و موسسات اجتماعی و مدافع حقوق بشر، ایجاد افکار عمومی منفی، ایجاد نهادهای اجتماعی جایگزین نهادهای موجود دولتی، تحصیل تابعیت دوگانه و ایجاد دولت سایه و موازی.
تمامی موارد مذکور تنها بخش بسیار کوچکی از لیست 198 موردی روش های موثر در سازماندهی "مقاومت بدون خشونت " است. به عقیده "جین شارپ " مسئله مهم در اقدامات "بدون خشونت " طراحی جزء به جزء هر اقدام گسترده و عمومی و تدارک و اجرای بسیار دقیق آنها است. وی نسبت به قابل توجیه بودن این روشها و کارایی آنها ایمان دارد و به هیچ وجه نمی خواهد به نظرات مخالفین خود گوش دهد. به اعتقاد مخالفین نظریه "مقاومت بدون خشونت " که فاقد اصول معنوی و اخلاقی است در واقع به یک نوع تکنیک شورش و ابزار خشونت تبدیل می شود. این نظریه ابزار تجاوز و خشونت است و روشی برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی از طریق سلاح بسیار قوی و خطرناک مثل "تسخیر روانی " است. این روش نیز مانند تمامی تکنیک های روانشناختی بسیار خطرناک است. تکنیک های روانشناختی با تاثیر بر بخش فعالیت های غیر ارادی مغز، قدرت کنترل و ارزیابی آن را از بین برده و انسان را وادار به اقدام غیر ارادی و حتی مخالف با اراده اش می کند. در چنین شرایطی انسان می تواند نه تنها به ضرر اطرافیان، بلکه به ضرر خود نیز دست به اقدام بزند. مگر می توان از این اقدامات به عنوان "اقدامات بدون خشونت " تعبیر کرد؟!
*کودتا به سبک "پست مدرن "
در تشخیص ماهیت "انقلابهای رنگین " محققین غربی اختلاف نظرات کمی دارند. بسیاری از دانشمندان این گونه تحولات را به عنوان یک نمونه موردی تحول ژئوپلیتیک در جهان و پوششی برای کودتای دولتی تعبیر می کنند که در روند تحقق آن تامین مالی، طراحی و سازماندهی کودتای "رنگین " از خارج از مرزها مسئله کلیدی است. این اقدامات تحت پوشش شعارهای آزادی بخش ملی و یا دموکراتیک صورت می گیرد که در جهت از بین بردن دولت ملی و برقراری حکومتی که فراملی بوده و از بیرون مرزها اداره و هدایت می شود، حرکت می کند. اتفاقی نیست که "جاناتان موات "، محقق انگلیسی، اثر خود را در خصوص "انقلاب های رنگین " تحت عنوان "کودتای دولتی مخفی: الگوی دموکراتیک واشنگتن برای "نظم جدید جهانی " " نامگذاری گرده است. (4)
اگر اصطلاحات و پوشش ها را کناربگذاریم و از هر چیزی با نام واقعی آن یاد کنیم، می توانیم بگوییم که "انقلاب های رنگین " در واقع شکل معاصرتروریسم روانی درابعاد بین المللی می باشند. جالب تر از همه آن است که در کشورهای که موضوع کودتای مخفی و "انقلابهای رنگین " بدلایل مختلف، مثل جلوگیری از تشویش اذهان عمومی و غیره به بحث و بررسی گذاشته نمی شود، در واقع خود در معرض تهدید قرارمی گیرند و به دلیل عدم آگاهی جامعه از روش های "انقلاب های رنگین " بطور ناخودآگاه در جهت جریانات کنترل شده ای حرکت می کنند که از سوی نظریه پردازان وقیحی مثل "جین شارپ " و غیره طراحی و مطرح می شود.
لازم به یادآوری است، قبل از اینکه روسیه کنونی غرق در شعارها و ارزشهای به اصطلاح دموکراتیک شود، در سال 1983 دولت ریگان حکم تاسیس بنیاد ملی دموکراتیک را صادر کرد که هدف از آن تسلط بر حوزه های نفوذ شوروی و فروپاشی "اپراتوری شر "(5) بود. تحقق این هدف قرار بود از طریق تقویت نهادها و موسسات دموکراتیک به کمک موسسات غیر انتفاعی و غیر دولتی در سراسر جهان صورت بگیرد. در واقع این استراتژی ادامه منطقی "جنگ سرد " و "طرح مارشال برای اذهان " بود. بدین ترتیب تحت پوشش برنامه های زیرکانه ای مثل "سیاست تنش زدایی " و تحمیل نظریه های "همگرایی " سیستمهای متضاد که در دهه 80 آغاز شد، امکان تهاجم به حوزه نفوذ شوروی به راحتی و آشکارا صورت گرفت. در این روش از "واکسن " ایدئولوژیکی برای تحریف نامحسوس ارزش ها و ایده ها نیز استفاده می شد. موسساتی که زیر این پرچم جنگ صلیبی علیه نفوذ سوسیالیسم ایجاد شده بود، مثل موسسه ملی دموکراتیک در امور بین الملل (NDI)، موسسه بین المللی جمهوری (IRI)، بنیاد بین المللی سیستم های انتخاباتی (IFES)، شورای مطالعات بین المللی و تبادل (IREX)، خانه آزادی (Freedom House) و صدها تشکیلات جیره خور دیگر منابع مالی عظیمی را برای تحقق اهداف پیش روی در اختیار داشته و هزینه می کردند. این منابع مالی از سوی کنگره و وزارت امور خارجه آمریکا برای آنها در جهت ایجاد زیرساختارهای نفوذ آمریکا در کشورهای خارجی تحت توجیهات انسان دوستانه تخصیص داده می شدند. این هزینه ها در اکثرمواقع تحت پوشش کمک سازمان های غیر دولتی برای ایجاد "جامعه مدنی " و دفاع از حقوق بشر و کمک برای برگزاری انتخابات باصطلاح دموکراتیک و ایجاد مطبوعات جایگزین صورت می گرفت.
الن واینشتین (Allen Weinstein)، اولین رئیس بنیاد ملی دموکراتیک و کارشناس در زمینه امور آرشیو داری و بایگانی درآمریکا تاکتیک فوق الذکر و ساده نفوذ در حوزه های منافع اوراتلانتیک را در مصاحبه با واشنگتن پست چنین توصیف می کند: "خیلی از آن اقداماتی که ما امروزه آزادانه انجام می دهیم 25 سال پیش سازمان سیا بصورت مخفی انجام می داد ". (6)
ویلیام بلوم، در تحقیقات خود در باره موسسات غیر دولتی می نویسد: "بنیاد ملی دموکراتیک و موسسات غیر انتفاعی و غیر دولتی آن به نوعی باعث حفظ اعتبار در خارج از مرزها برای این موسسات شده بود درحالی که چنین اعتباری برای دولت آمریکا وجود نداشت ". 97% از منابع مالی بنیاد ملی دموکراتیک از طریق کنگره آمریکا تامین می شد. بسیاری از محققین آمریکایی معتقدند که ادعاهای آژانس توسعه بین المللی آمریکا مبتنی بر اینکه می توان دموکراسی را در سراسر جهان ترویج داد بدون اینکه در اموردیگر کشورها دخالتی صورت بگیرد و فعالیت سیاسی انجام شود خیال واهی بیش نیست.(7)
در تحقیقات موسسه کارفرمایی آمریکا آمده است: "بنیاد ملی دموکراتیک و خانواده آن در واقع تحت پوشش ایجاد "جامعه مدنی " مشغول تغییر تعادل سیاسی در کشورهای هدف بودند. این خانواده دست آوردها و موفقیت های زیادی در این راه کسب کرده بود از جمله دخالت های موفق برای تامین نتیجه مورد نظر در انتخابات فیلیپین، پاکستان، تایوان، شیلی، نیکاراگوه، نامیبیا، اروپای شرقی و درکل جهان ". (8)
"انقلابهای رنگینی " که در قلمرو شوروی سابق روی داده اند تفاوت زیادی با مدل های که در بالا ذکر شده است نداشتند. طی این انقلاب ها تحت پوشش همان دلایل شبه انسان دوستانه ای که کارایی خود را در زمان جنگ سرد اثبات کرده اند و با مشارکت موسسات غیر دولتی که از سوی دولتها و سرویس های امنیتی خارجی به شدت تامین مالی شده اند یک هدف اصلی دنبال می شد. این هدف: کنترل انتخابات محلی، سرکار آوردن دولت غرب گرا و در درجه اول ضد روسی بود. از نظر زیبیگنیف برژینسکی، شخصی که نظراتش تاثیر به سزایی بر سیاست بین المللی گذاشته است، اوکراین به عنوان "حوزه جدید و مهم در صفحه شطرنج اورآسیا نقش محور ژئوپلیتیکی را دارد. چرا که حتی اوکراین مستقل نیز باعث دگرگونی روسیه می شود. بدون اوکراین روسیه دیگر نمی تواند امپراتوری روسیه باشد. اگر روسیه بتواند اوکراین را با 52 میلیون جمعیت و منابع عظیم تحت کنترل خود در بیاورد و به دریای سیاه راه پیدا کند به طور خودکار منابع و امکان لازم را برای تبدیل به یک امپراتوری، کسب می کند ". (9)
سریرم چولیا (Sreeram Chaulia)، محقق آمریکایی ضمن توضیح مفصل تاریخچه کودتای سال 2004 اوکراین و خیانتی که مقامات محلی این کشور به منافع ملی کردند می نویسد: "هیچ کدام ازمکانیزم های تقلب و تحریک فوق الذکر نمی توانست بدون زیرسئوال بردن نتایج انتخابات، جمع کردن مردم در خیابان ها و مهندسی دموکراسی از طریق عدم اطاعت جمعی و مدنی نتیجه بخش باشد. اینجا بود که بنیاد ملی دموکراسی و خانواده موسسات غیر دولتی بین المللی بیش از هر وقت دیگری مفید واقع شده و بکار آمدند " .(10)
تردیدی نیست که مکانیزم و طرح های که از سوی موسسات غیر دولتی غربی و سایر سازمان های مدافع حقوق بشر بکار گرفته می شوند در کمال تعجب تکراری بوده ولی بسیار موثرهستند. این مکانیزم ها و روش ها عبارتند از انتشار نتایج نظرسنجی های صورت گرفته از رای دهندگان در محل اخذ رای و آژانس های نظرسنجی بین المللی که از قبل و پیشاپیش خبر پیروزی کاندیدای غربگرا و مخالف را می دهند، انکار نتایج انتخابات از سوی ناظرین به اصطلاح بی طرف و مستقل غربی، سروصدا در مطبوعات محلی با انعکاس وسیع در غرب، آوردن مردم به خیابان ها و تامین عدم اطاعت جمعی و مدنی بر اساس روش های شارپ و دیگر کارشناسان سیاسی.
بدون تردید در سناریوی "انقلابهای رنگین " مهمترین نقش در وهله اول بر عهده تامین مالی بین المللی این کودتاها است تا تهیه طرح های دقیق. در نتیجه این تامین مالی شبکه ای از فساد مالی ضد سیستم و نظام ملی ایجاد می شود که شامل تجارتازه به دوران رسیده، افراد علاقه مند و ذینفع از بین اقلیت های غربگرا، مقامات دولتی، نظامی و انتظامی می باشند. همچنین تیمی از روزنامه نگاران ایجاد و تربیت می شود که به خوبی تامین مالی شده اند و همچنین جوانانی که در نتیجه نا آرامی ها به پول زیادی دست پیدا می کنند جذب اجرای این سناریوها می شود.
سازمان های انسان دوستانه و مدافع حقوق بشر بین المللی از سال 1990 به لطف فعالیت لئونید کرافچوک رئیس جمهور غرب گرا، در اوکراین نفوذ کردند. این سازمان ها به نوبه خود سازمان های غیر دولتی محلی ایجاد می کردند و نه تنها آنها را تامین مالی می کردند بلکه دستور کار و جهت گیری آنها را نیز تعیین و کنترل می کردند.
گروه ضربتی جوانان حاضر در میدان استقلال (محل وقوع انقلاب نارنجی اوکراین) متشکل از گروه نولیبرال "پورا " (PORA) بود که از سوی موسسه "ائتلاف برای انتخاب آزاد "(11) تامین مالی شده بود. موسسه "ائتلاف برای انتخاب آزاد " به نوبه خود در سال 1999 توسط ایالات متحده آمریکا، بانک جهانی، بنیاد ملی دموکراسی و بنیاد سوروس تاسیس شد.
اعتقاد بر این است که دولت آمریکا برای تحقق "انقلاب رنگین " اوکراین حدود 14 میلیون دلارهزینه کرده است ولی روزنامه نگاران آمریکا مبلغ 57 میلیون الی 65 میلیون دلاررا به این مبلغ اضافه می کنند. در واقع این همان بودجه ای است که از سوی واشنگتن برای توسعه "جامعه مدنی " در اوکراین طی سال های 2003 و 2004 اختصاص داده شده بود. منجمله مبالغی که خارج از گزارشات حسابداری و به طورغیر رسمی برای تامین گستردگی اقدامات و حوادث هزینه شده بود .(12)
در واقع ویژگی تکنیکی الگوهای بکار رفته در کودتاهای پست مدرن همان تبدیل سریع آنها از یک اتفاق به جنبش انقلابی جمعی و تحریک عدم اطاعت گسترده گروه های مدنی. علی رغم همه مسائل این گونه تکنیک ها هزینه های هنگفت را می طلبد که صرف تهیه اعلامیه‌ها، تیشرت ها، روسری ها، آشپزخانه های صحرایی و غیره می شود. به نوشته "لورا روزن "(13) محقق آمریکایی ، همزمان با توسعه پرسرعت تلفن های همراه و ماهواره ای، فن آوریهای کامپیوتری و اینترنت "در عصر رسانه و اطلاعات اولویت های تغییر کرده و ازاین پس به جای رژیم های خودکامه بر گروههای مدنی تکیه می شود ". یکی دیگراز ویژگی های کودتای پست مدرن تامین گسترده "انقلاب های رنگین " از طریق بازی های تخصصی کامپیوتری و وبلاگ های است که از لحاظ اجتماعی بسیار حساب شده می باشند. مخاطبین این وبلاگ ها نوجوانان و جوانان در سراسر جهان می باشند. در آرشیو تاریخ "انقلاب های رنگین " اشاره های زیادی در خصوص نقش "دیسکش من " و دوستش "تولیپ گرل " در کودتاهای رنگین می توان پیدا کرد که در واقع از طریق وبلاگ خود به نام "Le Sabot Post Modern " فعالیت بین المللی را تامین می کردند و رهنمود و دستورات لازم را برای انجام کودتا می دادند. این بخش از فعالیت های مربوط به سازماندهی شورش های بین المللی جوانان هنوز به درستی مطالعه نشده است و موضوع خوبی برای تامل است. شرکت کنندگان در اغتشاشات اخیر در مجارستان و فرانسه نیز از خدمات "دیسکش من " استفاده می کردند. این وبلاگ ذهن خواننده را به سمت مسائل مربوط به اصلاحات در مسیحیت، مراکز آموزش و تمرین چگونگی تحول و دگرگونی کشورهای بلوک شرق سابق می برد. این مراکز برای مثال در مجارستان به کمک "مارک پالمر " سفیر سابق آمریکا در این کشور و کمکهای مالی سوروس ایجاد شده اند.
تمام تشکیلات شبکه ای و موسسات به اصطلاح غیر دولتی که با پول مالیات دهندگان کشورهای مختلف فعالیت می کنند و به ظاهر اهداف انسان دوستانه را دنبال می کنند و مرتب به بهانه توسعه دموکراسی از دولتها و گروههای حامی خود پول دریافت می کنند در واقع امر به تدریج "انقلابهای رنگین " و تحولات انقلابی در نقاط مختلف جهان را به نوعی تجارت شیادی تبدیل کرده اند.
*جنبه شیادی انقلاب های رنگین
تنها می توان حدس زد که پیطراکرمن (Peter Ackerman) (14) موسس مرکز بین المللی "مناقشات بدون خشونت "، نفر دوم در بین سلسله تئوریسین ها و معلمین صدور انقلاب ها در سراسر جهان و یکی از فعالان مخفی جامعه شیادان مالی در آمریکا که در دهه 90 نامش جزو بزرگترین کلاهبرداران آمریکا برده می شد تا چه اندازه از شنیدن این نظریه تعجب می کرد که تاثیر گذاری خارجی در روند اجرای "انقلاب های رنگین " از مهمترین موارد اجرایی است. وی بیشترمعتقد به استفاده ازعامل درونی و تکیه بر نیروی انسانی داخلی می باشد. البته لازم به ذکر است که علی رغم این که وی به عنوان کارشناس نام و شهرت بین المللی پیدا کرده است، در اصل حتی به زور هم نمی توان این فرد را در زمره افراد کارشناس قرار داد. این فرد که بخش اعظم زندگی خود را در انجام معاملات مشکوک در بورس گذرانده است و در جریان بزرگترین جنجال مالی در "وال استریت " معروف به داستان "سهام سطل آشغالی " به سختی توانست از مجازات زندان خلاص شود الآن نیز "انقلابهای رنگین " را نوعی تجارت شیادی خود قرار داده است. جالب اینجاست که وی حتی چندان قدرتی در توجیه رفتار خود و مقابله با منتقدین ندارد. پیطر اکرمن، در واقع دست راست مایکل میلکن (Michael Milken) بود که با حملات روانی، تقبل هزینه های گسترده در فعالیت های تبلیغاتی توام با شیادی آشکارو اصرار جسورانه ای که داشت در زمان خود معروف شده بود. فعالیت انقلابی آنها از بورس آغاز شد. در واقع درزمان فعالیت خود در بورس آنها روش تاثیرگذاری برافکار توده ها را برای "دموکراتیزه " کردن روندهای مالی محافظه کار در "وال استریت " را درعمل امتحان کردند. تاکتیک آنها شامل انتقاد بی اساس ولی شدید از سیستم و ساختاری بود که در بورس وجود داشت. در اوائل دهه 70 بازار تعهدات و اعتبارات مالی به طورکلی متشکل ازسهام به اصطلاح قشرسرمایه دارواقعی بود که صاحبان سهام کارخانجات معتبربودند. انقلابیون فوق الذکر تصمیم گرفتند که جای این گونه سهام را تنگ کرده و جای برای خود در این بازار بورس باز کنند. آنها تصمیم گرفتند که این کار را از طریق جایگزینی سهام واقعی توسط اوراق بهادار نه بخش سرمایه ای بلکه اوراق به اصطلاح "سهام سطل آشغالی " و junk-bonds انجام دهند. "سهام سطل آشغالی " در ابتدا متعلق به سهامداران واقعی بود که البته به مرور زمان و با تغییر اولویت های بازار و بورس ارزش خود را از دست می دادند به طوری که دیگر نه سودی برای آنها پرداخت می شد و نه صندوق های بازنشستگی ازآنها در معاملات بورس خود استفاده می کردد. اینجا بود که میلکن و اکرمن و شرکای آنها فعالیت و کودتای خود را آغاز کردند و حملات خود را از آژانس های معتبر شروع کردند و آنها را متهم به عدم صلاحیت و دوراندیشی کردند چرا که این آژانس ها درفعالیت های بورس توجهی به "سهام سطل آشغالی " نمی کردند و تلاشی در راستای تقویت آنها نمی کردند. همین جا بود که آنها حتی مشتریان و متحدین جدید خود را پیدا کردند. متحدان آنها صاحبان شرکت های کوچک و ضعیف بودند که دیگر توان خود را درراه مبارزه با کمپانی های بزرگ از دست داده و تنها وانمود می کردند که هنوزهم از بازیگران بورس هستند. انقلابیون تصمیم گرفتند که آنها را شرکای خود قرار دهند. اما مشکل اصلی درمتقاعد کردن سرمایه گذاران برای خرید "سهام سطل آشغالی " بود. در واقع این کار از یک سو شبیه جنگ و حمله گسترده رسانه ای و اطلاعاتی بود و از سوی دیگر شبیه جلسات هیپنوتیزم و روان درمانی بود. تمام این روش ها توسط انقلابیون برای متقاعد کردن سرمایه داران به کارمی رفت.
مقر فعالیت این انقلابیون "سهام سطل آشغالی " در نزدیکی هالیوود انتخاب شد. آنها جشن های شبانه و میهمانی های گوناگونی را با شرکت ستارگان سینمایی و موسیقی برگزارمی کردند جهت ایجاد تصویر زیبا از فعالیت و موفقیت خود. در این میهمانی های که بیشتر شبیه فستیوال می شد سرمایه داران از سراسر آمریکا دعوت می شدند. در واقع از همان آستانه در ورودی شستشوی روانی و مغزی سرمایه داران شروع می شد و با دیدن این همه زرق و برق، آنها تصور می کردند که در صورت همکاری آینده ای بسیار درخشان در انتظار آنها است. در فرودگاه ها با "لیموزینهای " مجلل به پیشواز میهمانان می رفتند و در هتل های آپارتمانی گران قیمت مستقر می کردند. غذاهای آنها از گرانترین رستوران ها تهیه می شد و از خوانندگان و هنرپیشه های معروف برای تفریح میهمانان دعوت می کردند. برای سرمایه داران بزرگتر و دارندگان سهام و شرکتهای قوی برنامه های خاص و ویژه ای تدارک می شد. در واقع با استفاده از روش ها و تصاویر نمادین و روشن و تمام این هنرمندی انقلابیون سعی داشتند تا بر ذهن و روان سرمایه داران تاثیر مثبت گذاشته و آنها را وادار به خرید "سهام سطل آشغالی " کنند.
در ابتدا آنها از موفقیت چشم گیر تجارت و فعالیت خود صحبت می کردند. بعد یک یا چند نفر از سیاستمداران و فعالان مطرح وارد گفتگو می شدند و صحبت از مهم بودن این گونه فعالیت برای اقتصاد و کل کشور می کردند. سپس به اصطلاح دانشمندان اقتصادی به زبان و شیوه قابل فهم برای عوام توضیح می دادند که چگونه می توان ارزش سهام را چندین برابر کرد و به سود کلان دست یافت. در واقع با استفاده از این روشها سرمایه گذارانی که تحت تاثیر این همه زیبایی و وعده های کلان قرار گرفته بودند حاضر می شدند در همان آن سهام پر درآمد و مطئمن خود را فروخته و دست به خرید "سهام سطل آشغالی " کنند. برای وارد کردن ضربه نهایی معمولا سعی می شد از یک فرد ثروتمند مثل "تد ترنر " (Ted Turner) موسس و مالک سابق "سی ان ان " استفاده می کردند. این فرد در حضور سرمایه داران گول خورده حاضر می شد و می گفت که همه ثروت خود را مدیون "سهام سطل آشغالی " می داند. البته مسلما در این مراسمات و میهمانی ها کسی این سهام را "سطل آشغالی " نمی نامید بلکه از آنها به عنوان "سهام با سود فوق العاده زیاد " یاد می کردند. نتیجه این جنگ روانی و کودتای روانی خارج از تصور و انتظار بود و بزودی صدها و میلیونها دلار برای خرید این سهام سرازیر شد. در مقابل چشمان بینندگان تعجب زده یک بازار انقلابی بوجود آمد. این بازار جدید اما مخرب بود. چرا که نه تنها منجر به خروج سرمایه از صنایع و بخشهای مهم اقتصادی شد بلکه به معنای واقعی کلمه بازار را از بین می برد. اما بعد از مدتی برخی از آمریکایی های باهوش متوجه قضیه شدند و زمانی که تعقیب قضای شروع شد و کار به محاکمه رسید مشخص شد که تمام درآمدهای "سهام سطل آشغالی " مبتنی بر دروغ و معاملات صوری بود. یگ گروه از افراد معتبر که افراد بد نام نیز جزو آنها بودند این سهام را از یکدیگر خریداری می کردند. تمام معاملات از طریق حسابهای بی نام و بدون ذکر نام خریدار و فروشنده انجام میشد. در عین حال در نتیجه باد کردن این "سهام سطل آشغالی " حدود 900 کمپانی خرد و بی مصرف رشد کردند و در نتیجه شبکه های تلویزیون کابلی مثل سی ان ان، شبکه های تلفنی مثل MCI، شرکتهای هواپیمایی منطقه ای، بیوتکنولوژی، بیمه های درمانی و موسسات آموزش از راه دور رونق پیدا کردند. در واقع هدف "انقلابیون " از جذب هر چه بیشتر شرکت هایی جدید و مورد نظر در فعالیت ها و دام خود اصلا رونق اقتصاد نبود بلکه نابودی آن مد نظر بود. درآمدهای حاصله از "سهام سطل اشغالی " صرف "خریدهای اعتباری " کمپانی های بزرگ می شد. ساختار خرید اعتباری چنین بود که یک شرکت کوچک اما متخاصم و جسور سهام یکی از شرکت های معتبر را با سرمایه بزرگ و تاریخچه صد ساله می خرید. البته در این معامله شرکت کوچکتر پولی نداشت که بابت خرید پرداخت کند و شرکت هدف را از طریق دریافت وام های کلان حاصل از درآمد "سهام سطل آشغالی " می خرید بطوری که سهام و سرمایه و دارایی شرکت هدف وثیقه وامهای دریافتی می شد. اقساط وامها نیز از طریق فروش سهام همان شرکت هدف پرداخت می شد. بدین ترتیب شرکت های بزرگ و معتبر بتدریج از بین می رفتند. همه این شیادی ها باعث شد که تمام فعالان سیاسی، اقتصادی و کارگزاران بورس ذینفع علیه مایکل میلکن و شرکایش متحد شوند. در نتیجه شکایات این افراد رسیدگی های قضایی گسترده ای آغاز شد. در نتیجه در ماه نوامبر سال 1986 در کنگره آمریکا حدود 30 مصوبه قانونی در محدودیت سرمایه گذاری در "سهام سطل آشغالی " تصویب گردید. در 12 ایالت آمریکا معاملات مربوط به "خرید اعتباری " را ممنوع کردند. در آن زمان رودولف جولیانی (Rudolph William Louis Giuliani)، دادستان جوان آمریکا رهبری این مبارزه را بر عهده گرفت. جولیانی شخصیت سازش ناپذیر در برخورد با مافیایی ایتالیایی و کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در حزب جمهوریخواه بود. مایکل میلکن، پادشاه "سهام سطل آشغالی " به ده سال حبس محکوم شد که از این مدت کمتر از دو سال را در زندان گذراند. پیطراکرمن، که بیشترین مبلغ جریمه را در بین شرکای خود به خزانه دولت پرداخت کرد در زمینه جدید مشغول فعالیت شد. درواقع وی مشغول تجارت از طریق "انقلابهای رنگین " شد. اگر به دقت مطالعه و توجه کنیم درمیابیم که در مبارزه بر سر قلمرو شوروی سابق دقیقا تکنیک ها و روشهای مشابه آنچه که در بالا آورده شد استفاده گردید و ارزش های "سطل آشغالی " جایگزین ارزش های واقعی شد.
*فرمولی برای کسب در آمد از طریق "انقلاب های رنگین "
در زمان بررسی های قضایی در ماجرای "سهام سطل آشغالی " نام چند موسسه نظر خواهی به میان آمد مثل "Penn, Schoen and Berland " که به شرکای "سهام سطل آشغالی " خدمات ویژه ارائه می کرد تا آنها بتوانند در مقابل داده های موسسات نظر سنجی قوی و معتبر مقابله کنند. امروزه هم این حامیان فعالان باصطلاح دموکراسی سازی بازار سهام آمریکا که در فروپاشی آن نقش داشتند در زمینه کودتاهای مخفی یا همان انقلابهای رنگین نیز فعالیت می کنند. مدلن آلبرایت وزیر امور خارجه وقت آمریکا که امروزه ریاست موسسه ملی دموکراسی را بر عهده دارد که توسط بنیاد ملی دموکراسی تاسیس شده است، ضمن اشاره به نقش موثر "Penn, Schoen and Berland " در امر کودتای صربستان در نامه ای که در اکتبر سال 2000 به همین موسسه نوشته است اضافه می کند: "همکاری شما با موسسه ملی دموکراسی و نیروهای مخالف یوگسلاوی نقش تعیین کننده داشته و تاثیر مستقیم بر توسعه دموکراسی در این کشور داشته است. شاید این اولین تجربه ای بود که کار با رای دهندگان نقش تعیین کننده ای را در پیشبرد و تحقق اهداف سیاستهای خارجی ایفا کرده است ". لازم به یادآوری است که این آژانس نظر سنجی که در پیشبرد اهداف سیاست خارجی آمریکا در صربستان شهرت درخشانی پیدا کرده بود در امر تهیه نظرسنجی های مردمی در محل اخذ رای در زمان حوادث اوکراین نیز به همراه "سازمان امنیت و همکاری در اروپا " نقش مهمی را ایفا کرده است.
یکی از مهمترین تکنیکهای بکار رفته در "انقلابهای رنگین " استفاده از آژانس های نظر سنجی غربی است با هدف تاثیر گذاری بر نظر رای دهندگان از طریق انتشار نتایج نظرسنجی های پیش از انتخابات یا پیش بینی احتمال بازبینی نتایج و شمارش مجدد آرا به بهانه وجود تخلفات واقعی و یا تصنعی. اتفاقی نیست که نویسنده کانادایی در کتاب خود تحت عنوان "جنگ سرد جدید، انقلابها، انتخابات تحریف شده و سیاست لوله نفت در شوروی سابق " که در ابتدای مقاله به آن اشاره گردید، دقیقا از این تکنیک در عنوان کتاب خود استفاده می کند که حتی از زمان جنگ سرد تا به حال تغییری نکرده است. این تکنیک به عنوان الگوی کلیدی برای تصرف بازارهای دارای چشم انداز انرژی در قلمرو شوروی سابق و حوزه های نفوذ شوروی سابق استفاده می شود. در این خصوص عکس العمل پیطر اکرمن، رئیس مرکز بین المللی "مناقشات بدون خشونت " نسبت به تحقیقات این روزنامه نگار کانادای جالب توجه است. در بیانیه رسمی که این مرکز در سایت خود تحت عنوان "در جواب به اشتباهات موجود در کتاب جدید "(15) منتشر کرده است به جای اشاره به اشتباهات کتاب و ارائه دلیل و مدرک بیشتر به جنگ روانی علیه این کتاب پرداخته شده است. در واقع این مرکز باز هم از شیوه جنگ روانی و انحراف افکار عمومی استفاده کرده است.
در واقع می توان بدون هیچ گونه توضیح و تحلیلی بیانیه اعتراضی مرکز بین المللی مناقشات بدون خشونت را سطر به سطر منتشر کرد. خود این مطالب گویای بی اساس بودنشان می باشند. در بیانیه آمده است: "آقای "ماکینون " می نویسد که "پیطر اکرمن " فرمول "انقلاب های رنگین " را از صربستان گرفته تا گرجستان و اوکراین صادر و رایج کرده است. در حالی که در واقعیت امر مرکز ما در ماه اکتبر سال 2000 زمان سقوط دولت میلوشویچ در صربستان موجودیت نداشته و هیچ گونه کمکی قبل از "انقلاب رُز " به گرجستان ارائه نداده است و هیچ گونه جزوه و مطلب کمکی تا قبل از "انقلاب نارنجی " به اوکراین نداده است. در هیچ برهه ای از زمان رئیس و یا کارمندان مرکز ما با افراد درگیر در این حوادث تماسی نداشته اند ". اصلا لازم به تفسیر و تشریح این گفته ها نیست چرا که بر اساس صدها مقاله، دلایل مستند و مصاحبه های دست اندرکاران "انقلاب ها "، مطالب کتاب ها و سایت ها به اندازه کافی مشخص و معلوم است که "پیطر اکرمن " تا قبل از تاسیس مرکز خود به همراه "جین شارپ " مرشد خود، در موسسه "البرت انیشتین " فعالیت داشته است. "شارپ " که "فرمول انقلاب " وی تحت عنوان "از دیکتاتوری تا دموکراسی: اصول بنیادی برای آزادسازی "(16) در تیراژ5000 نسخه ای برای توزیع در بین فعالان سازمان "آپورا " (OPORA) در صربستان منتشر شده بود. سپس مطالب این جزوات به عنوان شیوه عملکرد در تحقق "انقلاب نارنجی " در اوکراین بکار گرفته شده بود. همچنین برای همگان معلوم است که سرهنگ "روبرت هلوی " پیشکسوت سرویس اطلاعات نظامی آمریکا و یکی از افراد کلیدی در امر تحقق نظریه "فعالیتهای بدون خشونت " "اکرمن " و "شارپ "، نه تنها مخالفین یوگسلاوی را در هتل هیلتون مجارستان در سال 2000 به سرنگونی دولت میلوشویچ تشویق می کرد بلکه بر اساس اطلاعات موجود در آموزش و تعلیم فعالان "انقلاب نارنجی " در اوکراین هم دست داشته است. (17)
بر اساس اظهارات شاهدین حوادث مربوط به "انقلاب رز " در گرجستان، فیلم مستند "پیطر اکرمن " تحت عنوان "سرنگون کردن دیکتاتور "(18) که امروزه در سایت موسسه "البرت انیشتین " نیز در دسترس می باشد، یکی از کلیدی ترین عوامل پیروزی انقلاب مذکور شد. در این فیلم به شیوه های استفاده شده توسط جوانان صرب در روند سرنگونی رژیم میلوشویچ اشاره شده است. طی ماههای متوالی شبکه تلویزیونی "روستاوی "، نخستین شبکه مستقل تلویزیون گرجستان، هر شنبه این فیلم را در گرجستان به نمایش می گذاشت که پس از آن از مردم گرجستان سئوال می شد که چه درس های برای دگرگون ساختن اوضاع در کشور خودشان ازاین فیلم کسب کرده اند. طی ده روز اخیر که منجر به سقوط رژیم ادوارد شیواردنادزه در تاریخ 23 نوامبر سال 2003 شد این شبکه تلویزیونی به مراتب دفعات پخش فیلم "سرنگون کردن دیکتاتور " را افزایش داد. یکی از شرکت کنندگان در حوادث گرجستان در گفتگو با خبرنگار "واشنگتن پست " گفت: "همه تظاهر کنندگان روشی را که در بلگراد استفاده شده بود از حفظ بودند. چرا که همه این فیلم را دیده بودند و هر کسی می دانست که چکار باید بکند ".(19) حال "پیطراکرمن " که تماس های خود را با افراد دست اندرکار در تحولات و "انقلاب های رنگین " در حوزه نفوذ شوروی سابق انکار می کند به وجدان خود رجوع کند.
ادوارد شیواردنادزه در مصاحبه افشاگرانه خود با برنامه "وستی نیدلی " شبکه تلویزیونی "روسیه " گفت: "این طرح سوروس بود. همه چیز از قبل حساب شده بود: پول، مقدار پول مورد نیاز برای این کار به کدام موسسات غیر دولتی می توان اعتماد کرد و با کی باید همکاری کرد. توجه زیادی به بحث شمارش آرا شده بود ". به گفته شیواردنادزه سوروس در باره این که چگونه باید انتخابات برگزار گردد تا افراد مورد علاقه و لازم بر سر قدرت بیایند و از چه طریق باید سازمان های نظیر آنچه که در یوگسلاوی سابق بود بوجود بیاید، یک دکترین مشخصی را تهیه کرده است ". سوروس یک فرد کاملا آگاه به اصول و مبانی ژئوپلیتیک معاصر است و بخوبی می داند که برای رقابت در عرصه اقتصادی باید در رقابت سیاسی برنده شد. جورج سوروس بود که در زمان خود اولین مبالغ لازم را جهت تاسیس موسسه اینشتین توسط "جین شارپ " تامین کرد. موسسه "جامعه آزاد " در راستای تبادل تجربه در تحقق "انقلاب های بدون خونریزی " هزینه آموزش "گیگا باکری " تبعه گرجی را در صربستان تامین می کرد. این موسسه حتی حقوق های رهبران انقلابی را البته از جیب سازمان ملل بر اساس کمک های مالی که دریافت می کرد پرداخت می نمود. در تابستان سال 2003 فعالان سازمان انقلابی "اوتپورا " با هزینه سوروس از صربستان وارد گرجستان شدند و به دانشجویان محلی نحوه برگزاری تظاهرات خیابانی را آموزش دادند.
بر اساس اظهارات خود باکری، در سرنگونی شواردنادزه سه موسسه و نهاد فعالیت و نقش بیشتری داشتند که عبارتند از شبکه تلویزیونی "روستاوی-2 "، سازمان جوانان "کمارا " (KMARA) (به معنای "کافی ") که بر اساس الگوی "اتپورا " صربستان ایجاد شده بود و حزب "جنبش ملی " میخائیل ساآکاشویلی. بر اساس مطالب مطبوعات گرجستان آن زمان همه این موسسات بهرنحوی از طریق بنیاد سوروس تامین مالی می شدند. شش ماه قبل از "انقلاب رز " سازمان "کمارا " حدود نیم میلیون دلار کمک مالی دریافت کرده بود. شبکه تلویزیونی "روستاوی " از سال 1995 از طریق بنیاد سوروس تامین مالی می شد.
بر اساس اظهارات ریچارد کارلسان، رئیس مرکز تحقیقات ضد تروریستی واشنگتن "Foundation for the Defense of Democracy " و رئیس سابق رادیو صدای آمریکا: "تنها سه ماه قبل از تحقق "انقلاب رز " یعنی از ماه اگوست تا اکتبر، سوروس 42 میلیون دلار برای سرنگونی شواردنادزه هزینه کرده بود ".(20)
در واقع ما اینجا شاهد این هستیم که در شرایط "اداره بحران " که منجر به صادرات نقلاب می شود منافع شیاد "پیطر اکرمن " پادشاه "سهام سطل آشغالی " و شیاد بزرگ مالی دیگر "جورج سوروس " بر هم منطبق شده است. اولی بخاطر لو رفتن شگردهایش در آمریکا و دیگری برای بدست آوردن منابعی که بعد از فروپاشی شوروی بی صاحب مانده بودند دست به طراحی و اجرای کودتاهای باصطلاح "بدون خشونت " زده اند.
لازم به یاداوری است که در هیئت مدیره یکی از سازمانهای لابی بزرگ و اداره بحران ها در جهان به رهبری سوروس تحت عنوان International Crisis Group در کنار دشمنان مرسوم روسیه مثل برژینسکی، زن "پیطر اکرمن " به نام "جوان لیدوم اکرمن " که دارای روابط بسیار گسترده با ساختارهای دولتی بسیاری از کشورهای جهان می باشد و در واقع به عنوان اهرم رسانه ای عمل می کند نیز عضویت دارد. وی رئیس "مرکز بین المللی روزنامه نگاری " است که از "بنیاد ملی دموکراتیک "، "مرکز بین المللی کارگزاری خصوصی "، "کوکا کولا " و شرکت هواپیماسازی "بوینگ " کمک های مالی دریافت می کند. فرمول اصلی انقلاب ها در واقع در این است که افرادی وجود دارند که تصور می کنند که رشد آنها از لحاظ مالی و سیاسی به نفع کل جهان است و این حس آنها را وادار به انجام "انقلابهای رنگین " در سراسر جهان برای تقویت نفوذ سیاسی خود و افزایش دارایهایشان می کند.
*صرف نظر کردن از اصول قومی به عنوان امکانات جدید
دروغ نخواهد بود اگر بگوییم که ستارگان امروز "مناقشات بدون خشونت " یعنی "جین شارپ " و "پیطر اکرمن " از نظر علمی و آکادمیک ارزش زیادی ندارند و قدرت "انقلابی " آنها در ساختار ماجراجویی مغز و بی اعتنایی آنها به ارزشها و اصول اخلاقی می باشد. "جین شارپ " حرفه خود را به عنوان دبیر مسئول در نزد "آبرام یوگانس میوست " (A.J. Muste) رهبر جنبش کارگری آمریکا که دارای تفکرات تروتسکی بود آغاز کرد. ظاهرا "میوست " بود که وی را با نظریه های "مناقشات بدون خشونت " با گرایش شدید به ایدئولوژی تروتسکی و روشهای تاثیر گذاری مستقیم آشنا ساخت و باعث ایجاد چنین روحیه جنگ آور در وی و نزدیکی وی به نئومحافظه کاران آمریکا شد. "پیطر اکرمن " نیز در جوانی علاقه مند به نظریات تروتسکی بود و گرایش به تفکرات رادیکال داشت سپس در سنین بالاتر به محافظه کاری روی آورد. اما در نتیجه جنجال بوجود آمده در بورس مجبورشد تا به نظریه های "مناقشات بدون خشونت " روی بیاورد. وی مدت زیادی را صرف آن کرد تا مخفی بماند تا آثار بی آبرویی از بین برود. این افراد برداشت و دیدگاه خاص خود را نسبت به اخلاق دارند. این بعد از شخصیت آنها را می توان هم از مطالعه جزوات آنها مربوط به "مناقشات بدون خشونت " و همچنین اظهارات شخصی آنها شناخت.
در اینجا به بخشی از مصاحبه "جین شارپ " به سردبیر Magazine Peace(21) اشاره می کنیم که وی را به عنوان فردی معرفی کرد که "بیش از هر کس دیگری روی کره زمین در باره "مناقشات بدون خشونت " اطلاعات دارد ". "جین شارپ " در این مصاحبه می گوید: "زمانی که فهمیدم که مردم هند که مبارزه بدون خشونت را با انگلیسی ها داشت به این مقاومت به عنوان یک اصل اخلاقی ایمان نداشت برای من یک اختراع جدید بود. این مسئله بطور ناگهانی و در زیرزمینهای آرشیو آگایو برای من روشن شد. من روزنامه های کهنه را در باره جنبش گاندی در دهه 30 مطالعه می کردم. من از خودم می پرسیدم: آیا لزومی داشت که در باره این مسئله مطلبی نوشته شود؟ بهتر است که این موارد را از سرم بیرون بندازم. اما من در این باره نوشتم. اینجا بود که به یک باره فهمیدم که اینها خطری برای فعالیتهای من نیست بلکه امکانات جدید هستند. چرا که این بدان معنی بود که بسیاری از افرادی که به اصول مذهبی و اخلاقی "مبارزات بدون خشونت " ایمان نداشتند می توانند از آن در اهداف عملی خود استفاده کنند. سپس من مطالبی را در باره مناقشات مختلف و اعتصابات کارگران و غیره خواندم. در واقع آنها مطالب طلایی بودند. در تمامی این مطالب یک تئوری مهم دیده می شد که گاندی آن را تبلیغ می کرد و آن اینکه عمر و زندگی هر حکومتی بستگی شدیدی به اطاعت مردم آن دارد. آن ایده بسیار جالب بود هر چند که کلاسیک نبود. سعی کردم این تئوری را در قبال ملل مختلف به بررسی بگذارم. گاندی این تئوری را از تولستوی گرفته بود. نه اصول اخلاقی آن را بلکه خود ایده را از تولستوی گرفته بود که عمر هر حکومتی بستگی به اطاعت مردم آن دارد ".
از اینجا می توان نتیجه گرفت که نظریه "شارپ " که در آن صرف نظر کردن از اصول اخلاقی در خصوص غیر قابل قبول بودن خشونت، اجبار و دیکتاتوری اصل است و توانایی و امکان جدید برای بکارگیری در راه تحقق اهداف می باشد در واقع چیزی جز تحمیل روشهای دیکتاتوری و غیر دموکراتیک نمی باشد. تعجب برانگیز نیست که نظریات "اکرمن " نیز که شبیه ایده های شارپ می باشد و مبتنی بر وابستگی حکومت به اطاعت مردم آن تنها برای توده ها قابل درک می باشد. "اکرمن " و "ژاک دیوال " (DuVall Jak) دوست صمیمی اش که افسر نیروی دریای نیز بود در "بوستون گلوب " می نویسند که در نتیجه "انقلاب نارنجی " در اوکراین مردم پیروز شده است و "آنها ترجیح دادند که بجای زندگی با اولیگارشها با ارزشهای دموکراتیک زندگی کنند ". (22)
در بین مخاطبین حرفه ای و متخصص مثل همایش آزاد وزارت امور خارجه آمریکا "اکرمن " از نظریات دیگری حرف می زند که باید در وهله اول مورد علاقه نظامی ها باشد. وی در گزارش خود تحت عنوان "بین حکومت سخت و نرم: آغاز مبارزه جامعه مدنی و تحولات دموکراتیک " به مخاطبین خود اطمینان می دهد که تجربه جنبشهای جوانان را مشابه چیزی که در صربستان میلوشویچ را سرنگون کردند می توان در ایران، کره شمالی و در جهت اتمام عملیات نظامی در عراق بکار برد. "اکرمن " به اطلاع حاضرین رساند که وی به همراه بهترن متخصصین آمریکا در آزمایشگاه "لورنس لیورمور " که در زمینه تولید فن آوری های جدید ارتباطی فعالیت می کند روی طرح ساخت سلاح جدیدی کار می کند که می توان از آن برای راه اندازی جنبش های شورشی جوانان استفاده کرد. اکرمن تاکید می کرد که "صحبت سر این نیست که این گونه فن آوری ها و روش ها می تواند منجر به توسعه دموکراسی شود بلکه این فن آوری که حتی می توان برای سرنگونی حکومت چین نیزاز آن استفاده کرد باعث بوجود آمدن فعالیت ها و جنبش های غیر متمرکز و بی ثباتی در کشورها می شود ".
*سروصدای جوانان و هیستری شورش
زمانی که در روسیه دفتر ریاست جمهوری، سازمانهای جوانان مثل سازمان "ناشی " را راه می اندازد و از آنها حمایت می کند می توان این اقدامات را به عنوان تصمیم مناسب، هر چند موقت، در مقابل "انقلابهای رنگین " نام برد. در غیر این صورت افرادی مثل "جین شارپ " بر اساس نظریات خود، در صورت فقدان سیاست مناسب دولتی در خصوص جوانان لحظه ای برای ترویج ایده های خود در بین آنها درنگ نمی کنند. به عقیده شارپ "به راحتی نمی توان از خشونت خلاص شد " و خشونت صرفا بی رحمی و تهاجم نیست بلکه یک ابزار برای کنترل و اداره مناقشه است. البته عدم خشونت هم همین خاصیت را دارد. در برخی مواقع ارزش های وجود دارد که مردم براحتی از آنها عدول نمی کنند بنابراین بدون خشونت کار پیش نمی رود. اما راه حل بدون خشونت عبارت است از انحراف نامحسوس ارزشهای ساده و حتی حیاتی. بخصوص اینکه این روش در ارتباط با افرادی راحت تر و بهتر از همه جواب می دهد که ارزشهای مشخصی نداشته و شخصیت آنها کامل نشده باشد مثل نوجوانان و جوانان.
الآن حدود حد اقل چهار دهه است که جوانان برای آزمایش روشهای مختلف و فن آوری های جدید در سراسر جهان مورد استفاده قرارمی گیرند. در سال 1967 دکتر "فرد امری " (Fred Emery) (23) مدیر وقت دانشگاه تاویستاک انگلیس (The Tavistock Institute) که متخصص در امر تاثیر هیپنوتیزم تلویزیون بود شور و هیجان جوانان در کنسرت های موزیک روک را به عنوان پدیده کاملا جدید می دانست و معتقد بود که این پدیده می تواند در اواخر دهه 90 برای فروپاشی و سرنگونی حکومتهای ملی مورد بهره برداری قرار بگیرد. در آرشیو مجله "Human Relations " که توسط این دانشگاه منتشر می شد(24) می توان گزارش "فرد امری " را تحت عنوان "سی سال آینده: نظریه ها، روشها و پیش بینی ها " پیدا کرد که در آن قدرت بالقوه "جوانان خشمگین " به عنوان سلاح روانی مورد بررسی قرارمی گیرد و از آن به عنوان "هیستری شورش " نام می برد.
نظامیان انگلیسی پس از جنگ جهانی اول دانشگاه تاویستاک را به عنوان سلاح جنگ روانی تاسیس کردند. اما در زمان جنگ سرد این دانشگاه انگار مجددا متولد شد. در آن زمان نظریات دکتر "امری " بطور گسترده در عملیات روانی ناتو در جهت بی ثبات کردن دولت های اروپای غربی که در صدد اجرای سیاست های مستقل بودند مورد استفاده قرار می گرفت. امروزه برخی کارشناسان انگلیسی معتقدند که سقوط دولت ژنرال دگول در سال 1967 در واقع نتیجه اجرای روش های فوق الذکر در جهت بی ثباتی از طریق "خشم جوانان " بود.
امروزه پس از گذشت سالهای زیاد می توان به جرات گفت که بسیاری از روشهای "انقلابهای رنگین " در اواخر دهه 60 بطور آزمایشی در شوروی سابق نیز مورد استفاده قرار می گرفت. یکی از کاتالیزورهای این روش ها "طرح مارشال برای اذهان " بود. واکسن ایدئولوژیکی غربی از طرق مختلف مثل عملیات سری، خرید روزنامه نگاران معروف، ایجاد کلوپهای غیر رسمی و تامین مالی برخی نشریات در اروپا و حتی از طریق گسترش تبادلات فرهنگی رسمی بین دولت ها در جهت "تحریف و تغییر نا محسوس ارزشها و مفاهیم " در جامعه تزریق می شد. موسسات جوانان مختلف اروپایی تحت عنوانهای انسان دوستانه مختلفی و از طرق مختلفی در داخل شوروی نفوذ می کردند و بطور نامحسوس در بین جوانان شوروی در جهت تغییر و تحریف نامحسوس ارزشها و مفاهیم ملی آنها فعالیتهای خود را انجام می دادند.
هاورد پرلموتر " Howard Perlmutter " شاگرد دکتر "فرد امری " دارای رتبه پرفسوری و متخصص در زمینه "مهندسی اجتماعی " در Wharton School تئوری استاد خود را شاخ و برگ داد. وی در زمینه آنالیز روش های بی ثبات کردن حکومت های دارای فرهنگ مرسوم و سنتی در جهت ایجاد زمنیه برای شکل گیری "تمدن جهانی " تحقیق می کرد. به مرور زمان نظریات دانشگاه تاویست بطور گسترده ای در آمریکا رایج گردید. از ماه نوامبر سال 1989 در مدرسه کلیولند (Case Western Reserve. Cleveland, Ohio) یک سلسله نشست ها و کنفرانس های تحت عنوان "برنامه ای برای نو آوری های اجتماعی در مدیریت جهانی " برگزار گردید که در آنها پرفسور پرلموتر نظریه و راهبرد بی ثبات کردن حکومت های ملی از طریق تمدن غربی را مطرح کرد و تشریح داد. در این راهبرد تحول و دگرگونی پرلموتر دو محور اساسی را تفکیک می کرد: "ایجاد شبکه ارتباطی بین المللی متشکل از سازمان های محلی و بین المللی " و "ایجاد حوادث جهانی " از طریق "تبدیل یک حادثه محلی به یک پدیده دارای ابعاد جهانی از طریق بین المللی سازی آنی این حوادث بواسطه رسانه های گروهی ". (25)
*عدم خشونت - روشی برای انجام اقدامات نظامی
حتی در تحقیقات سالم غربی یک نوع عامل کم گویی وجود دارد به گونه ای که بطور کامل حق مطلب ادا نمی شود. این مسئله ناشی از خود موضوع مورد بحث است. چرا که موضوع مورد بررسی وادار می کند که محقق دارای فرهنگ سنتی در مقابل پدیده ای کم بیاورد که روانشناسان به آن "تروریسم روانی یا روانشناختی " می گویند. زمانی که مسائل غیر ممکن، ممکن می شوند و محققین پدیده ها و اتفاقاتی را که با چشم خود می بینند باور ندارند.
زمانی "هربرت ویلز " (Herbert Wells)(26) در کتاب معروف خود تحت عنوان "توطئه آشکار " سعی می کرد تا خصوصیات بیگانه با مسیحیت را ترویج دهد مبتنی بر اینکه می توان برای رسیدن به هدف نزدیکان را قربانی کرد و یا برای آنها مشکل بوجود آورد و نیات خصمانه را می توان با انگیزه های خیرخواهانه برای دولت توجیه داد. وی همچنین در کتاب "تجربه بیوگرافی " می نویسد که "دقیقا عدم تمایل فکر کردن به خشم و شر می تواند در آینده باعث از بین رفتن ارزش مردم انگلیس به عنوان یک ملت مهم شود ". این تفکر تخریبی شرارت به هیچ وجه جنبه اتفاقی و زمانی ندارد. حداقل در طول زمان پس از جنگ جهانی دوم موضع اعضای حوزه اوراتلانتیک ابتدا در قبال شوروی و سپس در قبال روسیه بطور کیفی تغییری نکرده است و همیشه مبتنی بر تفکرات جبهه ای بوده و روسیه یک دشمن ژئوپلیتیک فرض می شده است. الگوهای "انقلابهای رنگین " معاصر نیز نشات گرفته از همین گرایشات ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک می باشد.
با مطالعه آثار اولیه پادشاه "انقلابهای بدون خونریزی " براحتی می توان به جنبه نظامی الگوهای "غیر اجباری و بدون خشم " پی برد. یکی از اولین آثار "شارپ " تحت عنوان "چگونه می توان اروپا را شکست ناپذیر کرد: توان بالقوه بازدارندگی و دفاع مبتنی بر جامعه مدنی " است. (27)
البته قبل از متن اصلی این کتاب که در سال 1985 منتشر شد مقدمه ای از "جرج کنان " (George Kennan) (28) معروف، معمار "جنگ سرد "، فردی که در سر منشا عملیات سری در کشورهای ناتو قرار داشت آورده شده است. شارپ در کتاب خود می نویسد که سیستم دفاعی که مبتنی بر جامعه و اهالی غیر نظامی طراحی شود می تواند تهدیدات ناشی از شوروی را بخاطر "بازدارندگی و توانایی مقابله با حملات از طریق غیر قابل کنترل شدن جامعه برای متهاجم احتمالی " کاهش دهد. کنان نیز به نوبه خود از شارپ به خاطر نظراتش تجلیل می کند. چرا که شارپ امکان "بازدارندگی و مقابله را از طریق نیروی اهالی مردمی به عنوان جایگزینی برای دکترینهای دفاعی ملی " به نمایش گزاشت.
*حقیقت به عنوان ابزار دفاعی در مقابل تاثیر گذاری بر افکار عمومی
بسیاری از محققین غربی که علاقه ای به شوروی و روسیه ندارند در تحقیقات و آنالیز "انقلابهای رنگین " به یک مسئله واحدی اعتقاد دارند. آنها نقش مدافعین دروغین حقوق بشر، سازمانهای بین المللی غیر دولتی، مطبوعات دروغینی که دروغ پردازی ها را در جهت بخشیدن جنبه بین المللی برای اتفاقات کوچک و یا انتشار مطالب کاملا کذب و دروغ رهبری می کنند را در روند "انقلابهای رنگین " منفی و مضر ارزیابی می کنند.
بنظر می رسد که محافل کارشناسی بطور کامل متوجه هستند که "انقلابهای رنگین " یک روند طراحی شده برای تغییر رژیم در نتیجه عملیات روانی در راستای تاثیر گذاری بر مردم غیر نظامی می باشد. در این روند تصور می شود که خود جامعه این جریان را در جهت دموکراسی سازی دنبال می کند. در حالی که همه اتفاقات از سوی نیروهای ثالث کنترل شده و به نفع آنها تمام می شود. این نیروهای ثالث در اکثر مواقع بیگانه بوده و از سوی نظامیان حمایت می شوند و از طریق تکنیک های کاملا حساب شده مردم را مجبور می کنند تا از آب گل آلود برای آنها ماهی بگیرند. بر اساس نسخه "جین شارپ " تعداد این تکنیک ها به 198 عدد می رسد. اما در جمهوری های شوروی سابق بطورعملی تنها مجموعه کوچکی از آنها بکار گرفته شد. معمولا اختلافات بین اقوام و سایر نا آرامی ها در آستانه انتخابات تحریک می شوند. از سوی دیگر هم ناظرین بین المللی، موسسات نظرسنجی مستقل که حتما از تقلب در انتخابات صحبت خواهند کرد، چادرها برای سکونت معترضین، آشپزخانه صحرای با غذای مجانی برای تظاهر کنندگان، جوانان آموزش دیده و مجهز به فن آوری های ارتباطی معاصر تهیه شده به حساب صنایع نظامی کشورهای خارجی از قبل برای اجرای سناریوی لازم در آماده باش بسرمی برند. معمولا تجهیزاتی که بکار می رود و راه ارتباطی که استفاده می شود عبارتند از تلفنهای سیار و موبایل، پیامهای کوتاه، وبلاگها و سایتهای مختلف در جهت تبادل سریع و همزمان اطلاعات و چک کردن روند اجرای سناریوی مورد نظر، تجدید ساختار و تغییر مکان بصورت همزمان در بین گروههای تظاهر کننده و در نهایت تبدیل یک اتفاق و رویداد محلی به یک پدیده بین المللی از طریق رسانه های خارجی. طراحات و رهبران "انقلابهای رنگین " در کشورهای که تا حدودی به اصطلاح آزادی وجود داشته باشد و کنترل های دولتی و قانونی کمتر وجود داشته باشد موفق عمل می کنند. اتفاقی نیست که کودتاهای ناموفق شارپ و همه آنهایی که در پشت سر وی قرار دارند در کشورهای صورت می گیرد که دولت آنجا زیاد دموکراتیک نیست. همه بیاد داریم که شورش دانشجویان چین با شکست روبرو شد و با فاجعه پایان یافت. "انقلاب رنگین " در جهت سرنگونی چاوز در ونزوئلا شکست خورد. اتفاقات بلاروس نیز ناموفق به پایان رسید.
بنابراین همه روشنفکران و کارشناسان باید از روی دادن چنین اتفاقاتی در کشورهای خود جلوگیری کنند. باید به مردم توضیح داده شود که درآمد کلان ناشی از "سهام سطل آشغالی " نتیجه ای جز تخریب بازار و سقوط اقتصاد ندارد. همچنین در سیاست آزادی ها و دموکراسی که با پول و با تلاش بیگانگان به کشور بیاید نتیجه ای جز فروپاشی و تجزیه آن کشور نخواهد داشت. بنابراین باید مردم آگاه شوند. این کار هم زیاد سخت نیست. زمانی که آدم از طبیعت و ماهیت خطر خبر داشته باشد دیگر اشتباه نمی کند و از ریشه مسئله را حل می کند. زمانی که ارزشهای ناب به جامعه برگردد دیگر مردم مغلوب هیچ گونه رویداد رنگینی نخواهد شد.
فهرست پاورقی ها
1- MacKinnon M. The New Cold War: Revolutions, Rigged Elections and Pipeline Politics in
the Former Soviet Union. Random House Canada, 2007.
2- The Ukranian transformation of from dictatorship to democracy that is being used by pro democracy movement in Ukraine is here // http://www.aeinstein.org/
3- http://www.archive.peacemagazine.org/author.cgi?key=searchstring&searchstring=Metta%20 Spencer
4- Mowat J. Coup d'etat in Disguise: Washington's New World Order "Democratization " Templete //http: //globalresearch.ca/articles/MOW502A.html
5-اصطلاحی است منتسب به اتحاد جماهیر شوروی در غرب
6- Igantius, D "Innocence Abroad ": The New World of Spyless Coups, The Washington Post, 1991,September 22.
7- Blum W. Rogue state: a Guide to the World Only Superpower. Monroe, Common Courage Press,2000. P. 180.
8- Muravchik, J. Exporting Democracy. Fulfilling America's Destiny. Washington DC, AEI Press, 1991.P. 208.
9- Brzezinski Z. The Grand Chessboard: American Primacy and its Geo-Strategic Imperatives, 1997.
10- Chaulia S. Democratisation, NGO's and "color revolution " // http://www.globalresearches.ca
11- Freedom of choice coalition
12- Badhen A. US Poured Millions into Ukraine. San-Francisco Chronicle, 2004, December 19
13- Rosen L. Salon Magazine. 2001, February 3.
14 -Ackerman P., DuVall J. People power wins in Ukraine // The Boston Globe, 2004, December 26
15- Statement Responding to Errors in a New Book // http://www.nonviolent-conflict.org/resources_ft.shtml
16- Sharp G. From dictatorship to democracy: a conceptual framework for liberation // http://www.aeinstein.org/
17- Nazarenko E. Moscow and Washington confronting each other in Ukraine. Reseau Voltaire November 1st, 2004.
18- Bringing down a dictator. Producer York Zimmerman. Inc. 2001.
19 -http://www.basango.com/Bringing-down-a-dictator a609.html
20 -Carlson R. Georgia on His Mind - George Soros's Potemkin Revolution. The Weekly Standard, May 24, 2004.
21- http://www.archive.peacemagazine.org/author.cgi?key=searchstring&searchstring=Metta%20 Spencer
22- Boston Globe. December 26, 2004.
23 - روانشناس و جامعه شناس اتریشی الاصل، متخصص در زمینه آنالیز نظام ها و تئوری اداره بحران
24- http://www.tavinstitute.org/humanrelations
25- Perlmutter on the origin of the concept of globalization // http://www.tavinstitute.org/humanrelations
26 - محقق، رمان نویس و افسانه پرداز آمریکایی
27- Sharp G. Making Europe Unconquerable: The Potential of Civilian-Based Deterrence and Defense,1985.
28 - دیپلمات معروف آمریکایی که در سال 1993 در سفارت آمریکا در مسکو فعالیت می کرد و به معمار "جنگ سرد " معروف است.

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات