
گالیاتوانگر
علم و دین دوبال بالندگی یک جامعه و همراهی آنها از شاخصه های اصلی جامعه اسلامی است. علم پیوند خورده با ریشه ها و مبانی مذهبی یک علم متولد شده در دامن تعالیم اسلامی است، در حالی که علم صرفاً برپایه یافته های بشر علم وارداتی محسوب می شود که شاید همیشه هم به صلاح بشر نباشد.
تا زمانی که از علوم بومی و اسلامی دانشمندان خودی بهره مند بودیم، زندگی مان هم رنگ و بوی ایرانی داشت، اما همین که چشم بسته در خدمت علوم غربی درآمدیم، زندگی مان زیر رو شد. همه چیز مصنوعی به نظر میرسد.
پیوند بین علم و دین پیوند بین تفکر بشری و معنویت است. اگر فکر بشر بی اتصال به خالق رها شود، چه چیز می تواند ضامن تصدیق و یا ردش باشد؟
به انیشتین فکر می کنم که برای بردن آخرین کشفش به جمع دانشمندان، یک نازی روبرویش می ایستد و می گوید: «برگه را به من بده، دیوانه! برگرد خانه ات!!»
انیشتین هیچ وقت با فاشیست ها همراهی نکرد و کشفیاتش را برای ساخت سلاح به کار نبرد. یک دانشمند معنوی گرا به تعالی بشریت و پی بردن به عظمت خالق می اندیشد. دین آن هم دین اسلام که پایه گذار بسیاری از علوم انسانی و تجربی محسوب می شود چطور می تواند محدود کننده دستاوردهای دانشگاهی باشد؟
در دانشگاه اگر طلبه و دانشجو در صف اول سازندگی قرار بگیرند، کدام یک می تواند نفی کننده دیگری باشد؟ اتفاقا هر یک از آنها همچون بالی تکمیل کننده صعود دیگری است. سؤالات ذهنی دانشجو با اندوخته معنوی روحانیون پاسخ داده می شود و بالندگی اسلام به این است که اندیشه های جوان پرچم پرافتخار علوم اسلامی و منطبق با سعادت بشر را در دنیای مملو از جاه طلبی های غربی به اهتزاز درمی آورند تا اعلام کنند که لطفا علم را از جاه طلبی تان جدا کنید و بگذارید همگام با معنویت دینی به رهایی و تکامل بشر یاری برساند.
هدف وحدت راهکارهاست
وقتی امام(ره) بحث پیوند بین حوزه و دانشگاه را مطرح کرد، آیا منظورشان وحدت فیزیکی میان این دو بوده است؟ مطمئناً وحدت فیزیکی این دو نه ممکن است و نه آن چیزی است که به هدف ما می انجامد.
حجت الاسلام محمدمهدی مرادی کارشناس ارشد تبلیغ از دانشگاه قزوین و با سابقه تدریس در حوزه می گوید: «مطمئناً هدف امام(ره) وحدت راهکارها بوده است. جدایی طلبه و دانشجو زیان های جبران ناپذیری به دنبال دارد. جامعه ای که دستخوش جدایی علم و دین شده مثل بدنی می ماند که دو مغز داشته باشد و با دستورات دوتایی مطمئنا در امور هرج و مرج ایجاد می شود. چنانچه در جامعه ما حوزه و دانشگاه هم گام باشند، تعالی جامعه سریعتر تحقق پیدا می کند و اگر جدایی و ناهمگونی باشد، شاهد از هم پاشیدگی در امور خواهیم بود.»
وی در پاسخ به این سؤال که وحدت باید در چه مواردی باشد، می گوید: «اولین منزلگاه وحدت بر سر دفاع از نظام است.»
وی در ادامه توضیح می دهد: «پیرامون یک بخش از مباحث علمی، دین صراحتاً نظر داده است. برای مثال علوم بانک داری، مضاربه، مسائل قضایی و مسئله ولایت فقیه و... این بخش از علوم وحدت حوزه و دانشگاه و تحقیق منطبق با روایات و تعالیم اسلامی را می طلبد. دانشگاه نیز می تواند در علوم جامعه شناسی، روانشناسی، و... دستاوردهای خود را به حوزه ارائه کند. به هر جهت این دو محفل باید محل تبادل فرهنگی و اطلاعاتی باشد.»
حجت الاسلام مرادی از تشکیل ستادی متشکل از نخبگان هر دو قشر برای برنامه ریزی آموزشی به عنوان یک راهکار ضروری یاد می کند و معتقد است در سایه این ستاد باید کم کم سیستم نمره گیری متحول شده و در نظام آموزشی ملاک ها را به گونه دیگری انتخاب کنیم. از سوی دیگر بر سخنان رهبر معظم انقلاب تأکید کرده و متذکر می شود که ایشان همواره بر بومی کردن علوم و تعالی بخشی به آن به ویژه در بخش علوم انسانی تأکید داشته اند که این مهم بدون شک یکی از دستاوردهای پیوند حوزه و دانشگاه خواهد بود.
مرادی صراحتاً می گوید: «البته عده ای هستند که نمی خواهند این امر تحقق پیدا کند. اگر این طرح به صورت کامل تحقق پیدا می کرد، بخش اعظم مشکلات جامعه نیز حل شده بود و به سمت تعالی می رفتیم. گروه دیگری هم هستند که با دید صددرصد منفی و مأیوسانه می گویند: نمی شود و اگر هم بشود بی فایده است!!»
شکوفایی تمدن اسلامی برپایه هماهنگی این دوبال
انقلاب با این هدف تحقق پیدا کرد که جامعه با اندیشه های اسلامی اداره شود. امام (ره) خطاب به روحانیون این گونه فرمودند که خواه، ناخواه آینده کشور در دست جوانان است. اگر چه در مسیر انحرافی وظیفه روشنگری داریم، ولی اصل کار باید محبت باشدکه سبب جذب جوانان شود.
خطاب به دانشجویان نیز فرمودند که اگر می خواهید دین و اسلامی بودن خود را حفظ کنید، باید روحانیون را مرجع قرار دهید.
حجت الاسلام سید کاظم شمس یک کارشناس فرهنگی توضیح می دهد: «دلیل مرجعیت روحانیون به دلیل این که یک قشر خاصند نیست، بلکه چون متولیان مسائل دینی و اسلامی هستند، باید مرجع قرار گیرند.»
وی ادامه می دهد: «رویکرد جامعه ما اداره اسلامی امور است. در این رویکرد هم آبادانی دنیا و هم آبادانی آخرت اقشار جامعه مدنظر است. بنابر این برای این که این هدف محقق شود، ناگزیریم که بین دستاوردهای حوزه و دانشگاه پیوند برقرار کنیم.» حجت الاسلام شمس با یک مثال سعی می کند ضرورت پیوند حوزه و دانشگاه را کاملاً شفاف سازی کند. وی می گوید: «برای مثال در اقتصاد غرب مسئله ربا یک مسئله پذیرفته شده ا ست،اما در اقتصاد مبتنی بر قوانین اسلامی ربا کاملاً مذمت می شود. ما معتقدیم خالق انسان خداست و اگر قانونی گذاشته، اوست که نسبت به امور آگاه تر است و صلاح کار را می داند، بنابر این قانون خدا بالاتر از قانون انسان می نشیند. حتی علم نیز از کشف علتش عاجز است. در این جا این نتیجه حاصل می شود که همه دستاوردهای بشر حکم قطعی ندارد. اگر ما می خواهیم راه سعادت را در پیش گیریم و از همه دستاوردهای علمی بهره گیری کنیم، باید این دو باهم عمل کنند. راه شکوفایی تمدن اسلامی برپایه هماهنگی این دو بال است.»
وی اشاره می کند که حتی در رشته های مختلف علوم نیز ضرورت برقراری پیوند احساس می شود. مثلاً کسی که در رشته صنعتی کار می کند، به فردی در رشته مکانیک و برق نیاز دارد، پس برقراری ارتباط در سایر رشته ها هم ضرورت دارد.
این کارشناس مسائل فرهنگی بر ایجاد مودت و پیوند عاطفی بین این دو قشر تأکید می کند و می گوید: «ضعف ما این است که در مناسبت های مختلف به این مسئله مهم اشاره کرده ایم، ولی بعد از مدتی فراموشش می کنیم و پیگیری نداریم. ما ناگزیریم همه صاحب نظران رشته های مختلف را پیوند بدهیم. باید به گونه ای رفتار کنیم که آنها با شوق به سمت ما بیایند. لازمه اش این است که در مسائل علمی به هم اعتماد کنیم و صاحب نظران این دو قشر با هم کار کنند، هر چند که سلیقه و برخی شیوه ها متفاوت باشد. اگر گلایه ای داریم، تحمل کنیم و در جای مناسبی خارج از کار به آن بپردازیم. این گونه جامعه الگویی را ارائه می دهیم و شیوه ما براساس دستورات شرع خواهد بود.»
پیوند علوم در پرتو حکمت الهی
پوزیتیوسیت ها (علم پرست ها) به علوم شأن خدایی می دهند. به اغلب فیلم های علمی تخیلی هالیوود که نگاه می کنیم محور اصلی، اتکای انسان به قدرت علمی اش و نشستن بر مسند خداگونگی است. در حالی که در آموزه های دینی ما علم ابزاری برای غلبه بر طبیعت و استفاده از حق تصرف است تا از این طریق هم بخش روحی حیات خویش را ارتقا ببخشیم و هم بر عظمت اش پی ببریم.
حمیدی استاد دانشگاه در گروه معارف اسلامی می گوید: «یکی از مشکلات اساسی علوم دانشگاهی در این است که همه علوم (فیزیک، شیمی، ریاضی، ادبیات، سیاست و...) تنها در عرض هم قرار گرفته اند و ارتباط طولی ندارند. در حالی که در علوم حوزوی در پرتو حکمت الهی همه علوم پیوند طولی نیز برقرار کرده اند. چنانچه علوم دانشگاهی نیز منطبق با علوم معرفتی ارائه شوند تا حدود زیادی پیوند بین دروس مختلف برقرار خواهد شد.»
این استاد دانشگاه به ضعف دیگری در نظام آموزشی که انگیزه تحصیل است اشاره کرده و می گوید: «زمانی می توانیم در نظام آموزشی دگرگونی ایجاد کنیم که در مفهوم کسب دانش دگرگونی ایجاد شود. در نظریه «ایلیچ» زمانی که فرد براساس احساس مسئولیت نسبت به خود و جامعه اش درس می خواند به مراتب نتیجه بهتری در روند یادگیری ایجاد می شود تا این که فرد صرفاً از سر اجبار و برای ارتقا شغلی و گرفتن مدرک درس می خواند. تعلیم و تربیت در نظام حوزه علمیه براساس مسئولیتی به مراتب بالاتر و آن مسئولیت انسان در برابر خدا شکل می گیرد. این راه آرمانی به مراتب بالاتر را در برمی گیرد. دانشجویان مسلمانی که انقلاب فرهنگی را آغاز کردند می خواستند در سایه آرمان الهی، تحصیل پایه ریزی شود و با برقراری پیوند بین کار و آموزش، نقص بزرگ جدایی آموزش از زندگی رفع شود.»
هنوز در مسیر پیوند فاصله است
یکی از اهداف عالیه انقلاب اسلامی، تقویت روشنفکری دینی از طریق هم اندیشی و تعامل فکری میان دو نهاد حوزه و دانشگاه است به طوری که در دوران انقلاب اسلامی، سخنرانی های روشنفکرانه و آموزه های دینی آیت الله مفتح در دانشگاه تهران نقش مهمی را به شکل گیری و انجام وحدت رویه ای دو قشر دانشجو و روحانی و حتی در پیروزی انقلاب ایفا کرد. مجاهدت نرم افزاری و علمی ایشان در حدی تأثیر گذار بود که سالگرد شهادت این روشنفکر دینی را به عنوان وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری کرده اند.
حجت الاسلام علیرضا یحیایی صاحب نظر در مسائل حوزوی می گوید: «با گذشت 30 سال از شهادت دکتر مفتح و پیگیری سالروز 27 آذر من باب وحدت حوزه و دانشگاه، این مدت طولانی بحث و گفت و گو و کار، باید جایی برای ابهام در اولین گام یعنی تشخیص مسئله باقی نگذاشته و بلکه انتظار می رفت که بسیاری از مسائل علمی و نرم افزاری مرتبط با این مقوله نیز حل شده باشد، اما تا رسیدن به فضای مطلوب هنوز فاصله داریم.»
وی ادامه می دهد: «هم اکنون پیامدهای خلأ تعامل میان حوزه و دانشگاه در حد مشکل است. تأسف بار این که در این سال های اخیر در هر دو جهت نوعی برگشت دیده می شود، یعنی هم شاهد ابهام آفرینی در مورد ماهیت مسئله هستیم و هم اقداماتی در جهت دور شدن از وحدت و تعارض آفرینی بین حوزه و دانشگاه صورت می گیرد، در حالی که این با سیاستگذاری مناسب قابل حل است. در غیر این صورت با افزایش شکاف میان حوزه و دانشگاه هزینه های انسجام کاربست وحدت نیز افزایش می یابد. اصولاً باید گفت وزن و قیمت مسئله وحدت حوزه و دانشگاه آن گونه که باید و شاید درک نشده و اختصاص روزی در سال به این نام و مسئله و انجام گفت وگوهایی گذرا و نه چندان عمیق در این باب خود به اندازه کافی در این زمینه گویاست.»