
گالیا توانگر
دانش غربی که زاییده جدایی دین از همه ارکان زندگی مردم است، به نظر می رسد بیشتر نقشه ای برای تربیت کارگران مطیع کارخانه ها و مدیران سربه راه در برابر مواضع امپریالیسم باشد. بعد از انقلاب صنعتی تئوریسین های جوامع غربی دریافتند ناگزیر به تربیت کودکان با نظام آموزشی جدید و تشکیل طیفی از همفکران خود هستند. این کودکان تحت آموزش در فردایی نزدیک به کارگران مطیع کارخانه ها و مدیران آنالیز شده فکری تبدیل می شدند که در واقع بردگانی مسخ شده بودند.
مدل ظاهری آموزش یادگیری خواندن و نوشتن، حساب، قدری تاریخ و موضوعات درسی دیگر بود، اما در واقع متد آموزشی بر پایه وقت شناسی، اطاعت و کار تکراری طوطی وار بنیان گذاشته شد.
در کشور ما از ابتدای امر آموزش بر پایه یادگیری مباحث معنوی و دینی بنا نهادند. در ایران همواره تربیت در کنار آموزش مطرح بوده و هیچ نظریه پردازی منکر نقش تربیت معنوی و معرفتی در کنار تعلیم و آموزش نبوده است.
تصاحب علم، رویای غرب
غربی ها معتقدند پیوند دین و دنیا، دین و سیاست، دین و علم... ایجاد مانعی می کند که نتیجه اش عقب ماندگی جوامع خواهد شد. آنها صراحتاً معتقدند یا باید دین مدار عقب مانده بود یا دانشمند بی دین!
اما در کشور ما اتفاقاً دانش از بستر معنویت برخاسته و مصادیق بارز و ماندگار آن نام آوران متعهد ایرانی هستند. به نظر می رسد غرب از ابتدا تلاش کرده با قرار دادن تجدد و علم در برابر دین و سنت یک نوع جنگ نهانی را از همان ابتدا برای محقق کردن خواسته های خود به راه بیندازد.
به هر جهت تقابل دو نظر و نگاه به علم برای نتیجه گیری در این که کدام نظرگاه به سود بشریت است؟ با جستجو در کارنامه کاری دانشمندان هر دو طیف به خوبی مشهود است. فراموش نکنیم که یکی از حربه های مغرضانه غرب تصاحب علم به نفع خواسته های خودشان بوده و در این بین به هر وسیله ای می خواهند علم را از دنیای دین مدارها بگیرند. پیشرفت های هسته ای ایران و موضع گیری آنها، آخرین مثال آشکار این رویکرد است.
اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه در جنگ نرم
امام خمینی(ره) با آگاهی کامل نسبت به واقعیت های تاریخی، راه حل مشکلات، بقاء استقلال و شعار نه شرقی و نه غربی در کشور را درآمیخته شدن روشنفکران و تحصیل کردگان جدید با دین و ایمان مذهبی و نیز آشنا شدن روحانیت با پیشرفت های علمی جهان و تجربه روش های جدید می دانست. همه ترس استکبار از این مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند. امام(ره) می فرمایند: «حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند.»
حجت الاسلام والمسلمین علیرضا یحیائی صاحب نظر مسائل حوزوی و تحلیل گر توضیح می دهد: «نظریه پردازان سناریوی براندازی نرم از مهمترین دلایل وقوع انقلاب اسلامی را تقویت روشنفکران دینی در دانشگاه برشمرده اند به همین دلیل می خواهند با رسوخ فرقه های الحادی، جریان های ایدئولوژیک سیاسی مانند لیبرال دمکراسی و یا مارکسیستی زمینه های حضور قدرتمند روحانیت را کمرنگ کنند. شهیدمفتح از جمله افرادی بود که توطئه استعمار در جدا نگه داشتن دو قشر دانشگاهی و حوزوی را با تمامی وجود احساس کرده بود. وی در تحقق بخشیدن به آرمان های امام خمینی(ره) بر ایجاد وحدت میان دو قشر مهم جامعه را وجهه همت خود قرار داد. سخنرانی های ایشان در مسجد دانشگاه در ترغیب نسل روشنفکر و تحصیل کرده به اسلام، اثر بسزایی داشت.»
وی ادامه می دهد: «مقام معظم رهبری با آگاهی از سیاست های خصمانه استکبار جهانی، شناخت قواعد حاکم بر نظام های منطقه ای و نوع تهدیدات خارجی بارها بر لزوم هوشیاری برای مقابله با ناتوی فرهنگی تأکید فرموده اند که در این راستا تقویت روشنفکری دینی می تواند تا حد زیادی از نطفه شکل گیری مقاصد شوم شیطان بزرگ در تشکل های برانداز نرم یا منحط و بالطبع از افزایش پتانسیل های تنش زا در دانشگاه ها جلوگیری کند.
متأسفانه هنوز هم برخی از متولیان دیپلماسی فرهنگی به اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه در مهار تهدیدات نرم افزاری معتقد و آشنا نیستند. آنها از بالا بردن ضریب بهروری از ظرفیت حوزه و دانشگاه برای مقابله با ناتوی فرهنگی هم غافلند. این درحالی است که هم اکنون براندازی نرم به مهمترین اولویت دیپلماسی امنیتی در آمریکا و حامیانش تبدیل شده است. کنگره آمریکا رسماً مبالغی را جهت اجرای برنامه های پیشگیرانه برای جلوگیری از تحول در حوزه های علمیه و ایجاد تعارض با دانشگاه تصویب کرده است.»
این کارشناس مسائل حوزوی برای تقویت هرچه بیشتر این پیوند پیشنهاد می دهد: «قانونمند شدن تعامل میان معاونت فرهنگی، اجتماعی وزارت علوم، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها، سازمان بسیج اساتید حوزه و دانشگاه و بنیاد نخبگان حوزه و دانشگاه می تواند با تقویت حلقه های مشترک مفقوده میان حوزه و دانشگاه تا حد زیادی پدافند نرم افزاری نظام در برابر ناتوی فرهنگی یا همان براندازی نرم را تقویت کند.»
خطر جدایی دین از میادین علمی
در حقیقت حیات و ممات تمدن اسلامی و تمدن هر جامعه ای و نیز فراز و فرود آن به گسست یا پیوست نخبگان آن جامعه وابستگی دارد. نخبگانی که در حقیقت پیش برندگان فرهنگ آن جامعه هستند که مصداق بارز آن در جامعه ما دو نهاد حوزه و دانشگاه است که این ها هم مولدان علم هستند و هم حاملان اصلی فرهنگ. در نگاه تاریخی به جامعه اسلامی ایران شاهد تحولات کلیدی خصوصاً در صد سال اخیر خواهیم بود. با پیوند و ارتباط جدی بین حوزه و دانشگاه تحولاتی همچون نهضت مشروطه، نهضت ملی نفت و پیروزی انقلاب را می توان برشمرد.
محمدی نیک نام یک کارشناس فرهنگی توضیح می دهد: «از همان ابتدای انقلاب امام(ره) و شاگردانشان براساس آسیب شناسی دقیق خطر جدایی این دو را متذکر شدند و همه آحاد جامعه را نسبت به آن آگاه کردند. خطر جدایی دین و هدف خدایی از تسخیر میادین علمی، خطر بزرگی ست. از یک سو افکار جامعه و اعتقادات را نشانه می رود و از سوی دیگر از دامن علم بی تعهد شرارت بر می خیزد. اختراع سلاح های میکروبی و کشتار جمعی، دستکاری های ژنتیکی برای نابود کردن انسان ها در منطقه هدف و... همگی دستاوردهای دانش بی تعهد هستند.»
وی ادامه می دهد: «وحدت بین حوزه و دانشگاه در حقیقت وحدت بین علم و معنویت است. در کشورهایی که دانشمندان معنویت را کنار گذاشته اند، از علم برای تخریب و سلطه گری استفاده می کنند. تولید سلاح های هسته ای نمونه ای آشکار از اهداف این کشورهاست. علم قرار است زمینه رفاه و تعالی انسان را فراهم کند. این است که وقتی یک کشور متعهد مثل کشور ما از علم استفاده درستی دارد و اتفاقا خودش هم خالق علم و تکنولوژی شده، مورد تأیید سلطه گران قرار نمی گیرد. ما بارها در محافل بین المللی موضع گیری خود را در ارتباط با داشتن انرژی هسته ای عنوان کرده ایم.» وی صراحتا می گوید: «وحدت حوزه و دانشگاه یعنی رسیدن به یک هدف مشترک و این هدف چیزی جز ارائه جامعه الگو نیست. جامعه ای که با رویکرد اسلامی اداره می شود و نگاهش به سمت پیشرفت و تعالی همه جانبه است. تاکنون ده ها همایش پیرامون این موضوع برگزار شده ولی زمانی این پیوند به صورت کامل محقق می شود که توهم تعارض دین و علم را به صورت ریشه ای برطرف کرده باشیم.»
تحول در متون علمی در سایه وحدت حوزه و دانشگاه
این یک واقعیت است که نداشتن برنامه های دقیق آموزش دینی در دانشگاه ها و مداخله نداشتن مستقیم علمای دین در این مراکز وضع امروز را دشوار کرده است. اگر دانشگاه ها و مراکز علمی جدید در آشتی یا همکاری با مراکز علمی دینی و حوزه های علمیه رشد و گسترش می یافتند، شاید بخش عمده مشکلات جامعه ما حل شده بود.
حجت الاسلام علیرضا یحیایی با تأکید بر این واقعیت که دغدغه اداره جامعه اسلامی براساس علم دینی از ابتدای انقلاب جزء دغدغه های اصلی دینداران دلسوز و آگاه کشور بوده است و شاید تلاش هایی چون تأسیس مراکزی همچون پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، دانشگاه امام صادق(ع)، موسسه امام خمینی(ره)، دانشگاه مفید و... در همین راستا بوده، می گوید: «سؤال این است که چطور پس از گذشت سه دهه همچنان یک طلبه در مراکز آموزشی باید مباحث مطرح در علوم انسانی غربی را بخواند؟ آیا از باب نقد است؟ یا به عنوان آشنایی با مبانی فکری؟ نداشتن متون درسی مناسب، پیروی از روش تدرسی وزارت علوم به خاطر دریافت مدرک علمی، نداشتن روش شناسی صحیح علمی برای مطالعه و تحقیق در علوم انسانی، کمبود صاحب نظران و نظریه پردازان اسلامی در این علوم و... از عوامل مهم در ایجاد و ترویج این مدل های آموزشی التقاطی اسلامی غربی هستند، درحالی که در متون دینی، علم و عمل مقرون یکدیگرند.
به این معنا که فرد برای شناخت موضوع تربیت و روان شناسی اگر با مسائل این موضوع درگیر شود و از طریق فعالیت و درگیر شدن علمی با مسایل و ریز موضوعات آن آشنا شود و آن گاه به متون دینی مراجعه کند، امکان آن را خواهد داشت تا موضوع را به نحوی صحیح دریابد و در مراجعه به دین برداشتی صحیح داشته باشد و حتی تا حد مسایل کاربردی آن موضوع علمی پیش برود. این اصل در نگاه اول مشکل به نظر می رسد، ولی راه حل آن در تعامل و همکاری حوزه و دانشگاه است.»
این تحلیل گر در تکمیل صحبت هایش می گوید: «حتی در یک نگاه دقیق در آن چه تحت عنوان علوم اسلامی به چاپ می رسد، نمی توان تشخیص داد آن رفرنس های غربی که در پاورقی آمده اند، مؤید متن هستند یا برعکس؟!»
پیوند مودتی و عاطفی
به هر جهت پیوند حوزه و دانشگاه پلی است که می تواند انسان را به ریشه ها متصل کرده و در عین حال با هدف الهی افق های پیشرفت را تسخیر کند. این که برخی معاندان همواره به توهم تناقض بین دین و علم دامن می زنند، بی گمان در پی تسخیر و تصاحب علم برای سلطه گری بی حد و حصرشان هستند.
اگر دین مانع پیشرفت بود، چطور از بستر اسلام هزاران دانشمند برخاستند و هزاران مسیر برای رشد و پویندگی جامعه گشوده شد؟
امید رحمتی یک استادیار علوم فقهی می گوید: «ما ناگزیریم پیوند مودتی و عاطفی را مستحکم تر کنیم. یکی از معبرهای بازگشت به اقتدار علمی گذشته احیای پیوند علوم دینی و یافته های بشری است. ما نیازمند تولید علمی هستیم که مارک ایرانی و اسلامی داشته باشد. هر دانشجویی که با چنین علمی تعلیم ببیند یکی از رشته های وابستگی گسسته می شود و به استقلال علمی یک پله نزدیکتر می شویم. این چیزی است که از هراس آن غرب در عذاب بوده و تلاش می کند با هزاران حربه نظیر مطرح کردن تناقض بین دین و علم، فراهم کردن زمینه فرار مغزها و... علم مرتبط با معنویت و ذهن مرتبط با دین را نشانه برود.»