دکتر نبیالله رشنو
بروز دگرگونی در نظام جهانی با فروپاشی بلوک شرق و گسترش دامنه رقابتهای جمعی و فردی بین دولتها در سطوح جهانی و منطقهای و گسترش فرآیندهای همگرایی و واگرایی در رفتار دولتها، باعث تحول در قلمرو و ابعاد تحلیلی تعاملات ژئوپولیتیک در ممالک هزاره سوم شده است، به گونهای که بر پویایی و غنای این بخش از جایگاه تحلیلی ممالک، به ویژه در یکی دو دهه اخیر افزوده و آن را در زمره تحلیلهای فعال و جذاب سیاسی در روابط دولتها قرار داده است.
در این فضای جدید کشور ما نیز در یکی از حساسترین موقعیتهای ژئوپلیتیکی جهان قرار گرفته، به گونهای که مناطق ژئوپلیتیکی فعالی با کارکردهای گسترده و متعدد گرداگرد آن را فرا گرفته و آن را به صورت کانون جاذبه دیپلماسی منطقه ای و جهانی درآورده است. این موقعیت نه تنها باعث تأثیرگذاری ایران در روند تحولات جهانی و منطقهای میشود، بلکه کارکرد مناطق پیرامونی نیز میتواند مسائل ایران را تحت تأثیر قرار دهد. موقعیت ایران در نظام جهانی و منطقهای و کنش و روابط متقابل آن با قطبهای قدرت جهانی و مناطق ژئوپلیتیکی، همواره مسائل جدیدی را میآفریند که مجموعاً زمینه بسیار مناسبی را برای مطالعه عوامل پویا و متحول سیاسی و علمی با تأکید بر واقعیتهای جغرافیایی برای تبیین سیاست خارجی فراهم آورده است.
روش تحقیق: مبنای انجام تحقیق بر پایه منابع کتابخانهای و همایشهای بینالمللی و نیز تحلیلهای رسانههای داخلی و خارجی است که بر محور مطالعات علمی در حوزه جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک انجام شده است.
نوع تحقیق: به دلیل تأکید بر مؤلفهها و واقعیتهای جغرافیایی مولد قدرت و استفاده بهینه از این نمادها در تعاملات بینالمللی برای حفظ، توسعه و تأمین متناسب منافع همه جانبه ج. ا. ا. نوع تحقیق تحلیلی ـ کاربردی است.
فرضیه تحقیق: این پژوهش در راستای ارزیابی فرضیه زیر صورت میگیرد: «تأکید استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر محور مبانی ژئوپلیتیک، تأمین کننده منافع راهبردی در بالاترین سطح ممکن است.»
1ـ جمهوری اسلامی ایران در شرایط جدید ژئوپلیتیکی:
فرو ریختن نظام جهانی دو قطبی در دهه (1990م) که منجر به از میان رفتن موازنه ژئوپلیتیک جهان شد، ایالات متحده آمریکا را تشویق کرد تا در راه چیره شدن بر جهان سیاسی تلاش کند؛ تلاشی که این قدرت را در منطقه استراتژیک خاورمیانه با ایران به لحاظ اهمیت و موقعیت خاص ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این کشور رو در رو ساخته است که حاصل این رو در رویی تصمیماتی بوده در زمینه محاصره اقتصادی ـ استراتژیک و چالشهای گسترده سیاسی و تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران، چنانکه علاوه بر تحریم اقتصادی، از طرف شمال با ایجاد بحران در (دریای خزر، قفقاز و آسیای مرکزی)، مانع عبور لولههای نفتی و گازی منطقه از ایران شد که این امر خسارتهای متعددی بر منافع ملی ایران وارد کرده است؛ از سوی جنوب (خلیجفارس و عراق) روابط ایران با همسایگان فاقد اعتماد لازم شد، عراق به ایران حمله کرد و هشت سال جنگید و امارات متحده عربی مالکیت بر جزایر ایرانی تنب و ابوموسی را ادعا کرد؛ از سوی خاور (پاکستان و افغانستان) شیعهکشی در پاکستان رونق گرفت و سپس با پیدایش طالبان، آمریکا در یک سلسله تحولات متعدد سیاسی و نظامی بعد از واقعه یازده سپتامبر (2001م) خود را جایگزین طالبان در افغانستان کرده و به دنبال آن در دشمنیهای ویژهاش با ایران مسائل عمدهای از جمله بحران هستهای و نیز بیاعتمادی هماهنگ بسیاری از کشورها در تعاملات بینالمللی با جمهوری اسلامی ایران را دامن زد.
با تهاجم همه جانبه آمریکا و انگلیس و کشورهای ائتلاف به عراق و اشغال کامل این کشور در ماه مارس سال (2003م)، مجموعه این مسائل نه تنها یکپارچگی سرزمینی ایران را تهدید کرده، بلکه هزینههای سیاست خارجی ایران به شدت افزایش یافت. این روند مؤید لزوم توجهی ویژه و ضرورتی خاص برای طراحی ایدههای وحدت بخش و نوین برای مشارکت فعال و مؤثر در روندهای بینالمللی و نیز تدوین و اجرای یک استراتژی جامع با کار ویژههای رفاهی و توسعه همهجانبه برای تمام نقاط و آحاد ایران است، زیرا دگرگونی تحولات جهانی در آغاز قرن بیستویکم به رهبری ایالات متحده آمریکا و تلاش برای تحقق طرح استراتژیک خاورمیانه بزرگ، موج تازهای از چالشهای داخلی و برون مرزی را علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است که علاوه بر گستردگی بحرانهای خارجی بر نقشآفرینیهای هویت ایرانی هم اثر ژرفی میگذارد.
تحولات جهانی دهه پایانی قرن بیستم، حرکت مستمر به سوی آزمون تئوریهای جهانیسازی نظام نوین بینالملل را با استفاده از توسعه شگرف تکنولوژیک برای ترسیم چهره جدیدی از نظام جهانی ضروری نموده است. بر این اساس از آنجایی که محور عمده تئوریهای روابط بینالملل بر اثربخشی دیدگاهها در ترتیبات استراتژیک جهت اعمال قدرت بر پایه شناخت مناطق اصلی بینالمللی است، منطقه خاورمیانه که به لحاظ ابعاد متعدد استراتژیکی در مرکز چرخهای منافع قدرتهاست، به عنوان محور عمده صورتبندی جدید روابط بینالملل تبیین شده است. این امر با دامن زدن به مناقشهها و درگیریهای داخلی منطقه را به بستری مناسب برای مداخله مستمر قدرتهای خارجی تبدیل کرده است، زیرا دلیلی برخاسته از نگرانیهای استراتژیک درباره کنترل ذخایر انرژی خواهد بود؛ بنابراین، وجود قریب 70 درصد ذخایر ثابت شده نفت و بیش از 40 درصد از منابع گاز طبیعی جهان در داخل منطقهای بیضی شکل از جنوب روسیه و قزاقستان تا عربستان سعودی و امارات متحده عربی به مرکزیت کشور ایران، سبب شده تا این بستر فضایی استراتژیک با هدف تأمین امنیت جهانی انرژی تحت عنوان خاورمیانه بزرگ در عرصه سیاست نوین جهانی مورد توجه ویژه قرار گیرد. اینجاست که جمهوری اسلامی ایران با توجه به موقعیت مرکزی در این بیضی استراتژیک و نیز بهدلیل عدم همراهی و هماهنگی با نیات طراحان این سناریوی جدید، بهعنوان محور اولویتدار در تحولات استراتژیک طرح خاورمیانه بزرگ از جایگاه خاصی برخوردار میباشد. منطقه استراتژیک خاورمیانه آزمایشگاه طراحی و تعمیم الگوی نوین نظام جهانی متناسب با اهداف قدرتها در قرن جدید است و کشور ایران میدان مرکزی این آزمایشگاه است. زیرا هر الگویی که در ایران تثبیت شود، دارای پتانسیل فراگیر و قابل تعمیم به همه منطقه خاورمیانه است.
با این وصف، پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، تغییراتی در جغرافیای سیاسی جهان و موقعیت ژئوپلیتیکی ممالک پدید آمد و تحولات و رویدادهای پیرامون ایران نسبت به بسیاری از مناطق جهان ژرفتر و پرتنشتر شد، به گونهای که همزمانی این تحولات با رخداد انقلاب اسلامی در ایران و دگرگونیهای اساسی در پیرامون کشور، پس از پایان جنگ سرد نیز ادامه یافته و اوضاع آن وخیمتر شده است. اشغال نظامی افغانستان توسط اتحاد شوروی سابق در سال (1980م) به دنبال وقوع انقلاب اسلامی در ایران، حمله ارتش عراق به ج. ا. ا در شهریور 1359هـ. ش و ادامه هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و شکست غیرقابل بازگشت عراق توسط ائتلاف آمریکا به دلیل حمله عراق به کویت در سال (1991م) که منجر به سلب هویت چندین ساله از کشور عراق شد، مقدمه تحولات چشمگیر پیرامون مرزهای ایران بود.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به دنبال آن استقلال جمهوریهای شوروی، ایران را به فضای جغرافیای سیاسی جدیدی وارد کرد. ایران که در شمال و شمالغربی فقط با یک کشور (اتحاد جماهیرشوروی) هممرز بود پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد در دسامبر سال (1991م) با جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز همسایه شد و به دنبال آن، تغییراتی در رفتارهای بینالمللی ایالات متحده آمریکا در مورد ایران پیش آمد که پس از قطع روابط ایران با آن در پی وقوع انقلاب اسلامی و خروج ایران از «پیمان سنتو» در سال (1979م) و انحلال این پیمان (به عنوان شاخه شرقی پیمان ناتو)، ایالات متحده آمریکا از یک سو در پی به انزوا کشیدن ایران به استراتژی مهار دوگانه دست زد که جنگ تحمیلی عراق بر ایران یکی از اهداف این استراتژی بود و به مدت 8 سال سبب تضعیف بنیانهای اقتصادی و نظامی دو کشور مخالف آمریکا در منطقه شد (عزتی، 312: 1380).
از سوی دیگر، سیر واگرایی جمهوریهای شوروی سابق از حوزه نفوذ مسکو، سبب گشودن جای پایی برای غرب به ویژه آمریکا و پیمان ناتو شد که با وعده بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی این جمهوریها، در منطقه نفوذ کردند. با این روند، ایالات متحده آمریکا و متحدین پیمان ناتو، نفوذ خود را در جمهوریهای جدید گسترش دادند و با همکاری همپیمان مسلمان خود در منطقه (ترکیه)، نفوذ خود را در شمال ایران، به ویژه قفقاز افزایش داده و سبب کاهش حضور و نفوذ ایران در معادلات سیاسی ـ اقتصادی این جمهوریها شدند.
پیمان ناتو نیز با تصمیمی که برای گسترش قلمرو خود به سوی شرق دارد و با وقایع یازده سپتامبر (2001م) به بعد که حضور و نفوذ خود را در گستره قفقاز و آسیای مرکزی و حتی افغانستان نیز قطعی نموده است، نه تنها به مهار روسیه در مرزهای جنوب غربی دست زده، بلکه در عین حال، به مهار و محاصره شمالغربی، شمال و شرق ایران و عدم دسترسی ایران به قفقاز و روسیه توجه بسیار دارد. در این باره باید گفت، در صورت قطعیت رژیم حقوقی و تقسیم دریای خزر به بخشهای ملی ارتباط مستقیم آبی ایران و روسیه نیز قطع و روابط دو کشور در چهارچوب مناسبات کشورهای حاشیه دریای خزر تنظیم خواهد شد، این در حالی است که روسیه و ایران به همکاری و ارتباط مستقیم با یکدیگر نیاز دارند. بدین ترتیب ایران از سوی شمال، غرب، شرق و حتی با تحولات سال (2003م) عراق و احتمالاً حضور گستردهتر نیروهای ناتو در راستای استمرار حضور آمریکا با سوء استفاده از آرمان ایجاد ثبات در خاورمیانه (عراق و افغانستان) در مهار و محاصره همسایگانی قرار گرفته است که منافع خود را بیشتر در برقراری ارتباط نزدیک با غرب و به ویژه آمریکا جستجو میکنند (کمپ28: 1383: ).
اکنون ایران با تضعیف جایگاهش در حوزه تمدن ایرانی در قفقاز و آسیای مرکزی، افغانستان و احتمالاً بینالنهرین با دشمنان و همسایگان وابستهای روبهروست که هم سبب تضعیف بیش از پیش منافع ملی و عدم حضور مؤثر ایران در تعاملات بینالمللی شده و هم تقویت ناتو و رژیم صهیونیستی را به دنبال دارد. علاوه بر این در خلیجفارس مسأله جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی و ادعای مالکیت آن توسط امارات متحده عربی از جمله مسائل پیش روی ایران است که توسط ایالات متحده آمریکا برای تیرگی روابط ایران با اعراب، هر از چندگاهی رخ مینماید و تقریباً در تمام اجلاسهای اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیجفارس با طرح آن، به ایران هراسی اعراب دامن زده میشود. در حالی که به نظر میرسد پس از پایان جنگ سرد این جزایر اهمیت استراتژیکی گذشته خود را از دست دادهاند، طرح مسائل مربوط به جزایر سهگانه فقط برای یافتن بازار تسلیحات آمریکایی در بین اعراب است که آنها را از خطر بنیادگرایی اسلامی و گسترش حوزه نفوذ ایران میترسانند. این مسأله حتی در تهاجمهای جولای (2006م) رژیم صهیونیستی به لبنان (معروف به جنگ 33روزه) و دسامبر (2008م) به نوار غزه (معروف به جنگ22روزه)و دفاع جنبشهای مقاومت حزبالله لبنان و مقاومت حماس، غرب سیاسی را بر آن داشت تا با تمسک به حمایت جمهوری اسلامی ایران از حزبالله و حماس و نیز ترویج تهدیدات متعدد در میان اعراب، آنان را وادار به خریدهای نجومی تسلیحات نظامی نماید. معالوصف با توجه به تحولات جهانی و جهانی شدن اقتصاد و گسترش سازمانهای منطقهای بر مبنای مناسبات همسایگی و ضرورتهای جلوگیری از تنش و خصومت بین همسایگان، به منظور کاهش هزینهها در سیاست خارجی و تأمین همهجانبه منافع ملی، تسریع بموقع و متناسب در برقراری مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بازرگانی با همسایگان در قالب طرحهای جامع و الگوهای مشترک استراتژیک سبب جلوگیری از انزوای بینالمللی و توسعه متناسب منافع ملی و منطقهای ایران خواهد شد.
2ـ ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایران:
دیدگاه ژئوپلیتیک دگرگون شدهایران نسبت به تعاملات جهانی و منطقهای، دستاورد مطالعه دگرگونیهای سریع در نظام ژئوپلیتیک جهانی و اولویتهای آن است، ایران در تعاملات نوین با جهان سیاسی پست مدرن از راه تعیین دو منطقه ژئوپولیتیک مهم در سرحدات جنوبی و شمالی با تکیه بر آنچه در این دو جناح میگذرد، به نقش آفرینیهای منطقه ای خود اهمیت ویژهای میبخشد. (مجتهدزاده، 127، 1381).
نخستین نکتهای که در مطالعه روابط خارجی ایران باید مورد توجه قرار گیرد، اینکه موضوع مزبور در یک چهارچوب معینی پیگیری میشود و تابعی از شرایط درست یا نادرست حاکم بر روابط بینالملل است. در نگاه ایرانی به این چشم انداز گسترده، تردیدی نیست که ایالات متحده آمریکا از فردای فروپاشی جهان دو قطبی، در اندیشه توجیه نظام جهانی تک قطبی بوده است؛ یعنی نظام ژئوپلیتیک هرمی شکلی که قدرتها، به نسبت توان و ظرفیتهای گوناگون در سلسله مراتب آن قرار خواهند گرفت و خود ایالات متحده در راس هرم، بر سرنوشت سیاسی جهان چیره خواهد شد و روابط بینالملل را بنا به میل خود و متحدانش اداره خواهد کرد. تحلیل فرآیند تحولات ژئوپلیتیکی ایران در ادوار مختلف و به ویژه در زمینه تعاملات ژئوپلیتیک و سیاست خارجی معاصر ایران حاکی از آن است که با توجه به همسایگی ایران با پانزده کشور مستقل و 24 دولت همجوار، چنین موقعیتی فضای سرزمینی ایران را در مرکز تلاقی دولتهایی قرار داده است که به طور ماهوی نیازمند تکامل فضایی همه جانبه میباشند. در واقع این موقعیت تهدید و فرصت برای ایران به گونه ای است که این کشوربا استفاده از یک موقعیت استثنایی مرکزی و کانونی، میتواند به کانون صلح و همبستگی بین منطقه ای تبدیل شود.
این در حالی است که تاکنون تعدد کشورها و دولتهای همجوار ایران، تنها زمینه افزایش ظرفیتهای مشاجره را فراهم آورده است. در این باره، جوانی وناپایداری دولتـ ملتهای همجوار ایران را میتوان یکی از دلایل این ناکامی دانست به گونهای که به جز روسیه و ترکیه عمر سیاسی هیچ یک از کشورهای همجوار ایران به یک قرن نمیرسد.
بر این اساس ج. ا. ا. در تهیه و تنظیم استراتژی ملی و کلان خود تا آنجا که به محیط استراتژیک بیرونی مربوط میشود به ناچار باید سه واقعیت محوری را بپذیرد که عبارتند از: 1ـ تراکم تهدیدهای پیرامونی، 2ـمرزهای کنترل ناپذیر و 3ـ فقدان چتر حمایتی بینالمللی، زیرا این واقعیتها در درازمدت بر امنیت، وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور ایران تأثیرات گسترده ای به جای میگذارند. (کریمی پور، 220، 1380).
این جایگاه خاص و رویکردهای مثبت و منفی ژئوپلیتیکی آن در تمامی ابعاد ملی، منطقه ای و جهانی با بروز چالشهای متعددبرای ایران در ادوار گذار مناسبات ژئوپلیتیکی و تعاملات بینالمللی، همواره حاکی از مشکلات و مسائل عدیده بر سیاست خارجی ایران بوده است.
از این رهگذر است که میتوان بین ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایران سه نوع رابطه خاص را مورد توجه قرار داد:
1ـ رابطه ساختاری و پایداری، نتیجه عملی این ارتباط ساختاری و پایداری ژئوپلیتیک ایران سبب شده تا در تمامی مراحل پنج قرن گذشته سیستم بینالمللی که همراه با تغییرات گسترده در کانون قدرتهای جهانی بوده، همیشه به عنوان یک کشور بینالمللی باقی ماندهاست.
2ـرابطه متحول و متغیر، بین سیاست خارجی ایران و ژئوپلیتیک رابطه ای متحول و متغیر هم وجود داشته است. یعنی هر چند که ایران همواره با پایداری عنصر ژئوپلیتیک در سیاست خارجی روبروست ولی در شکل این رابطه، تحول و تغییر وجود داشته است. زیرا کانونهای قدرت بینالمللی در چند قرن گذشته همواره سیال بوده اند.
3ـرابطه ادراکی و عملی، ادراکات متعددی در ادوار مختلف در بین نخبگان ایران از ژئوپلیتیک وجود داشته است که همین تعدد در ادراک ژئوپلیتیکی سبب ظهور نگرشهای متعددی در سیاست خارجی بر بستر ژئوپلیتیک ایران بوده است و به عبارتی این رابطه کاملاً دارای منشأ داخلی است (سجادپور1383).
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر با اولویتهای اساسی ذیل مواجه است:
1ـضرورت توجه ویژه به نوسازی و توسعه کشور و تامین سطح قابل توجهی از رفاه مادی و معنوی برای عموم جامعه که این امر جز با اعمال یک سیاست خارجی همه جانبه و مبتنی بر اعتمادسازی متقابل با همکاری مؤثر، امکان پذیر نیست.
2ـحفظ اسلام ومنافع اسلامی با سیاستهای اسلامی بر محور ژئوپلیتیک اسلام و در جهت تعمیق اهداف استراتژیک
3ـ حضور فعال و مؤثر در تعاملات بینالمللی با هدف ایجاد تشکلهای همکاری منطقه ای وبینالمللی برای ممانعت از تثبیت نگرشهای هژمونیک.
4ـتوجه به تبیین همه جانبه و اعمال ظرفیتهای جامع قانون اساسی در امور داخلی و خارجی کشور برای حل مسائل پیش رو در سیاست خارجی امری ضروری است. زیرا با توجه به جایگاه خاص قانون اساسی در تصمیمات و سیاستگذاریهای کلان ملی و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران که در فصل دهم آن نگاه به سیاست خارجی بر اساس اصول مهم آزادی (در داخل) و استقلال (در خارج) تعریف و تبیین شده است، آزادی و استقلال دو الزام ملی برای نهادینه شدن مردم سالاری دینی در نظام ج. ا. ا. است. لذا بر پایه شعارمحوری واصلی مردم در انقلاب اسلامی (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) آزادی پیش نیاز سیاست داخلی و استقلال نیز پیش نیاز سیاست خارجی برای استمرار مردم سالاری دینی در قالب جمهوری اسلامی است؛ بنابراین، از آنجایی که رفتار سیاست خارجی و جهت گیریهای استراتژیکی کشورها بایستی بر اساس شرایط و واقعیات پیرامون با درک درست از تحولات بینالمللی تبیین گردند، امروزه توجه جامع به تبیین متناسب و بکارگیری ظرفیتهای همه جانبه قانون اساسی، امری ضروری است.
مع الوصف اهم چالشهای رابطه بین سیاست خارجی و ژئوپلیتیک در ایران را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:
1ـ چالش کهن تنهایی استراتژیکی و ژئوپلیتیکی در ادوار مختلف؛ ایران همواره فاقد متحد استراتژیک بوده و به تعبیری ایران در بین اعراب، ترکها و سایر دول و ملتها قرار دارد و با هر یک از آنها وجوه اشتراکی متعددی دارد ولی جزو هیچ یک از آنها نیست.
2ـ چالشهای مستمر ژئوپلیتیکی و تغییر و تحولات متعدد مؤلفههای ژئوپلیتیکی جدید از جمله تعارضات جهانگرایی و جهانی شدن، حفظ مرزها و نیز وضعیت مرزها در جهان الکترونیک و یا ژئوپلیتیک نوین شیعه و چالشهای ایدئولوژیک، اینکه ایران چگونه هم منافع خودش را تأمین کند و هم تعاملات مناسب را در روابط بینالملل داشته باشد.
3 _ چالش فکری و اینکه کدام نگرش ژئوپلیتیکی و اجماعی میتواند منافع و امنیت ایران را تأمین کند.
4 ـ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و تحولات نظام بینالملل: با گذشت سه دهه از عمر جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی کشور در این مدت متأثر از تحولات شگرف و عمیق بینالمللی و منطقهای بوده است. زیراموقعیت منحصربفرد ژئوپلیتیکی ایران به گونهای است که این کشور همواره در سیر تحولات استراتژیک به عنوان یکی از اجزای لاینفک استراتژیهای جهانی محسوب شده و این امر سبب شده تا تحولات بینالمللی نیز متقابلا بر رفتار و سمتگیریهای استراتژیک در سیاست خارجی این کشور بسیار مؤثر باشند؛ بنابراین، تحلیل و تبیین سیاست خارجی ایران به طور طبیعی تابع یک تحلیل سیستمی است، زیرا تعاملات خارجی دولتهای ایران تحت تأثیر تحولات در نظام بینالملل است. بر این اساس نه تنها سمتگیریهای سیاست خارجی ج. ا. ا. نسبت به دوره جنگ سرد در قالب رویکردهای سیستمی با تغییر در خط و مشیها مواجه شده، بلکه شدت و ضعف در تبلور بخش اعظمی ازتعارضات سیاسی ـ امنیتی گاه و بیگاه قدرتهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران، بلحاظ عدم توجه به این مسیر طبیعی و تعارض در رویکردهای سیستمی سیاست خارجی این کشور است. به عبارتی دیگر، به رغم رویههای تاکتیکی و بی ثباتیهای مقطعی در استراتژی سیاست خارجی ج. ا. ا. ، موقعیت متمایز ژئوپلیتیکی این کشور عملا مسیر تحولات سیاست خارجی و جهت گیریهای استراتژیکی آن را در روندی سیستمی و همگام با ساختار نظام بینالملل قرار میدهد؛ بنابراین، همواره میزان و کم و کیف درک این شرایط، تعیین کننده چگونگی تامین منافع گوناگون داخلی وخارجی ایران میباشد.
بر این اساس در اوایل انقلاب اسلامی سیاست خارجی ایران بسیار رادیکال و آرمانگرایانه بود، ولی با گذراندن تحولاتی جدید به تدریج محتاطانه و در مسیری عملگراتر قرار گرفت. در واقع، تغییرات تدریجی در رفتار و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با منشأ نظام بینالملل بوده، زیرا سیاست خارجی ایران همگام با سیاست داخلی و یا تداوم سیاست داخلی آن نیست، بلحاظ اینکه مهمترین عوامل تاثیرگذار در این تغییر جهت، مسائل انسانی اعم از تصورات افراد، ناسیونالیسم و یا مباحث قومی و نیز موضوعات اقتصادی به عنوان عوامل تعیین کننده در سیاست خارجی، نبودهاند. منافع ملی و بینالمللی دولتها در نظام بینالملل تابع دو اصل جامعه پذیری و رقابت است؛ حضور دولتها در جامعه نظام بینالملل ضمن رقابت میان واحدها، همگام با پذیرش هنجارها و قواعدی است که آن نظام در کنار همه ویژگیهای فردی، ایدئولوژیک و غیرایدئولوژیک برای دول فراهم میکند تا زمینههای درک متقابل برای آنها فراهم گردد (سیف زاده، 54، 1382).
تحلیل وبررسی سیاست خارجی ج. ا. ا. مستلزم مطالعه در دو مقطع متفاوت از ساختار نظام بینالملل است: مقطع نظام دوقطبی از1979تا1989م و مقطع نظام کنونی که از1989به بعد است. محور اساسی نظام بینالملل دوقطبی بر سلسله ای از همکاریها و ائتلافهای متقارن و غیر متقارن استوار بود که در آن ائتلافهایی بین قدرتهای بزرگ با کشورهای هر منطقه شکل میگرفت. اما در نظام تک قطبی کنونی با دگرگونی در همکاریها و منازعات نظام دوقطبی، سلسله جدیدی از الزامات برای کشورها ایجاد شده که در قالب اصل جامعه پذیری آنها قابل تبیین است، زیرا تنها منبع ائتلاف و یا اتحاد، تک قطب قدرت جهانی است و گزینش قابل اطمینان دیگری وجود ندارد. در نظام دوقطبی تامین امنیت عمومی کشورها با اتصال به یکی از دو بلوک تاحدی قابل تضمین بود، اما در نظام کنونی موفقیت کشورها در سیاست خارجی مستلزم سخت کوشی و تلاشهای فراوان است و قدرت مانور برای دولتها نیز بسیار پایین است. (مصفا، 87، 1385). ج. ا. ا. با تأکید بر مطلوبیت محوری، در نظام دوقطبی بدون توجه به ساختار نظام بینالملل برای دستیابی به اصول طراحی شده خود، تلاش گستردهای را به کار گرفت، اما با فروپاشی آن نظام، سیاست خارجی ایران هم به مرحله جدیدی وارد شد. لذا با تحولات در ساختار نظام بینالمللی، مطلوبیتهای جمهوری اسلامی ایران نیز دچار تحولی واقع گرایانه شد. البته این به معنای حذف مطلوبیتها و آرمانها نبود، بلکه سلسله الزاماتی به وجود آمد که مانع از تحقق مناسب این مطلوبیتها در فضای جاری بود.
در این فرآیند به لحاظ ویژگیهای خاص ج. ا. ا. ایران و تأکید بر رویکردهای ایدئولوژیک، نگرش واقع گرایانه در سیاست خارجی به این معناست که در عین حفظ مطلوبیتها با درک شرایط محیط بینالمللی و نیز شناخت دقیق ظرفیتهای متنوع در سیستمها و زیرسیستمهای قدرت منطقه ای ایران، تلاشها بر چگونگی دستیابی به مطلوبهای نظام سیاسی کشور، طراحی شوند. (حاجی یوسفی، 65، 1384).
اساس نظام بینالملل کنونی را قدرت برتر جهانی و بازیگر اصلی آن یعنی ایالات متحده آمریکا بر اصول همکاری و رقابت، پذیرش و یا مخالفت پایهگذاری کرده است که اصل رقابت را به دلایل برتریهای انحصاری و هژمونیکی خود، عملا منتفی دانسته ولی دو اصل پذیرش و یا مخالفت را به عنوان محورهای اساسی در تعاملات نوین جهانی قرار داده است. در این فرآیند جاری نظام بینالمللی، طراحی تقسیم کار جهانی روابط بینالملل بر پایه اقدامات و تظاهرات سخت افزاری ایالات متحده آمریکا و اقدامات نرمافزاری اتحادیه اروپا با محوریت انگلستان صورت گرفته است. در این مسیر، مخالفتهای پیدا و پنهان برخی از اعضای اتحادیه اروپا، رویه ای صرفا سنتی و تاکتیکی است و فاقد زمینههای عملیاتی میباشد، زیرا اروپا در تعاملات بینالمللی، همواره گرایشی آتلانتیکی دارد و این گرایش را به عنوان یک اولویت استراتژیکی تعقیب میکند.
لذا بنا بر قاعده کلی پذیرش و یا مخالفت، رویکرد تعاملی میان ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران نیز در نظام بینالملل کنونی بر یکی از دو محور نامبرده استوار است. در مجله آمریکایی farinefairs. no. nuwamber/septamber. 2006، برابر با یکشنبه 5/8/1385 مقالهای به قلم گریسیک منتشر شد که در آن به تحلیل محتوای کتابی با نام؛
«معمای ایران مخفی و قدرت در جمهوری اسلامی ایران» تألیف «ری تکیه» عضو شورای روابط خارجی ایالات متحده آمریکا، پرداخته است و در آن با ذکر ویژگیهای کشور ایران و با اشاره به اهمیت برقراری ارتباط بین ایران و آمریکا، تأکید شده که هماکنون ایران و آمریکا دو قدرت مؤثر در منطقه نفتخیز خلیج فارس هستند و برای درک این موضوع لازم نیست دست به دامان متخصصان فن استراتژی همچون «فن کلازویتس» شد.
به هر جای خاورمیانه امروز که نگاه میکنید، شبح ایران همچون داستان مکبث گسترده است و با توجه به خاطرات دوستان عرب آمریکا از اتحاد آمریکا با رژیم گذشته ایران، آنان به نحوی متوجه یکسانی و اشتراک طبیعی منافع استراتژیک میان آمریکا و ایران در منطقه هستند. آنها شاهدند که در پی وقایع سپتامبر سال2001 (حملات انتحاری تروریستها با ویرانی برجهای دوقلوی مرکز سازمان تجارت جهانی در نیویورک)، آمریکا در اقداماتی سیستماتیک، دشمنان ایران را در منطقه خاورمیانه نابود کرد (رژیم بعث صدام حسین و افراطیون طالبان) و به جای آنان حکومتهایی متمایل به ایران در کابل و بغداد به وجود آمد.
بنابراین، هرگونه همراهی میان ایران و آمریکا با حساسیت و ممانعت ویژه از سوی کشورهای عرب منطقه و حتی اسرائیل و گاه از سوی اروپاییها و بویژه گروههای اپوزیسیون ایرانی خارج نشین، همواره رصد میشود. با این حال بهرغم همه تضادها و تعارضهایی که میان ج. ا. ا. و ایالات متحده آمریکا وجود دارد، نباید اینگونه تصور شود که ماهیت و جوهر مناسبات ایران و آمریکا آشتیناپذیر است، زیرا بهرغم تضاد ایدئولوژیک و ارزشی، دو کشور چنان که اشاره شد، به طور طبیعی و استراتژیک در مقاطعی با منافع مشترک فراوان روبهرو بودهاند. بنابراین در شرایطی که طی سی ساله اخیر ایران و آمریکا با رایزنیهای گوناگون پیدا و پنهان، دریافتهاند که توان نادیده گرفتن دیگری را ندارند، به نظر میرسد که عاقلانهترین کار برای آمریکا، در پیش گرفتن نگرشهای امنیتی در برابر ایران، و برای ایران تقویت دیپلماسی با سازمانها و نهادهای بینالمللی و نیز جلوگیری از انزوای سیاسی باشد تا از این رهگذر، هزینه رقابت با هژمون را کاهش داده و منافع خود را حفظ نماید.
در عین حال، نباید چنین پنداشت که با برقراری روابط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا، همه مسائل و مشکلات موجود بین دو کشور مرتفع خواهد شد، بلکه میتوان در جهت برقراری روابط به مذاکره و چانهزنی در مورد مسائل تاریخی و تضادهای ارزشی نیز پرداخت. به ویژه در شرایط کنونی از دوره گذار نظام بینالملل، کشوری که از گفتوگو با دیگری پرهیز کند، نزد افکار عمومی در موضع پایینتری قرار میگیرد.
در نتیجه به رغم وجود نبرد هژمونیک و ضد هژمونیک میان ج. ا. ا. و ایالات متحده آمریکا، به نظر میرسد دو کشور ناگزیر به مذاکره با یکدیگر خواهند شد. ج. ا. ا. هم اکنون از ابزارها و اهرمهای تاثیرگذار ملی و منطقهای متناسبی در سیاست خارجی بهرهمند است که بازده آنها ضمن ضرورت همگامی با استراتژی ژئوپلیتیک، عملا منوط به توان کنش و بهرهبرداری از فضای جاری در خاورمیانه است. در شرایط کنونی یکی از اهرمهای مؤثر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، قدرت اقتصادی (منابع انرژی) آن است که تلاش گسترده و اولویتدار قدرتهای مخالف، بر تضعیف آن از طریق تحریمهای بینالمللی است. ابزار دیگر ایران، توان تاثیرگذاریهای گوناگون (بویژه توسعه همگراییهای ایدئولوژیک) بر تحولات منطقه از جمله در عراق، افغانستان، لبنان، مسائل فلسطین و صلح اعراب و اسرائیل است. این شرایط حاکی از یک فرصت منحصربهفرد برای تصمیمگیری جمهوری اسلامی ایران به منظور نحوه حضور مؤثر و استراتژیک در نظام بینالملل است. اما اعمال دیدگاهها و ایجاد تحولات هدفمند در امور بینالمللی مستلزم ورود به سیستم بینالملل است. زیرا تجربیات تاریخی بیانگر آن است که حتی کشورهای ناراضی هم با ورود به سیستم، ضمن دستیابی به تغییرات مطلوب، بر نظام بینالمللی نیز تاثیرات گستردهای به جای گذاردهاند.
لذا با توجه به ظرفیتهای کنونی توان کنش بینالمللی و بویژه منطقهای ایران اعم از ویژگیهای ژئوپلیتیک، ژئو اکونومیک و ژئوکالچر آن در تعاملات بینالمللی (هارتلند انرژی)، رفع تعارضات میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا مستلزم مرحلهبندی استراتژیک با یک مدیریت کنش یا دیپلماسی هوشمندانه بر مبنای اصول حکمت و عزت ملی است. تجربیات و سیر تحولات تاریخی به جای مانده از سال 1789با تشکیل جمهوری در آمریکا و ایجاد امپراتوری غیررسمی و تدریجی آن کشور با سلطه بر کشورها و تخریب ساختارهای بومی از جمله درمکزیک، هاوایی، فیلیپین و سرخپوستها و بومیان منطقه، بیانگر دو نکته مهم است: نخست اینکه وقتی ایدئولوژی آزادی یا استقلال کشورها با منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک دولت آمریکا تضاد داشته باشد، آرمان عدالت، آزادی و استقلال قربانی میشوند و مقابله با مطالبات آمریکا حرکتی تروریستی خطاب میشود.
دوم اینکه ایدئولوژی امپراتوری آزادی به عنوان رویای بنیانگذاران آمریکا که مبتنی است بر مسئولیت الهی متمدن کردن ملل وحشی، همچون هر امپراتوری دیگری سایر مردمان را بربر و انسانهایی درجه دوم و سوم تلقی میکند و این امر زمینه را برای تحقیر، شکنجه و بدرفتاری علیه آنان فراهم میکند. (وقایع زندانهای گوانتانامو و ابوغریب). با این حال، مسائل بینالمللی را نمیتوان مادام العمر به صورت بسیط و جوهری نگاه کرد، بلکه این فرآیند باید در قالب یک زمانبندی دورهای بررسی شود.
به عبارتی دیگر، از آنجایی که پایداری حاکمیت جمهوری اسلامی، حفظ استقلال و تمامیت ارضی همگام با حکمت و عزت ملی در تعاملات سیاست خارجی اولویت اساسی ج. ا. ا. است، بنابراین در دورهای که روابط با آمریکا برای ایران زیانآور است، با حساسیتی ویژه و با کنترل دقیق امور متعدد، از توسعه روابط پرهیز میشود، اما هنگامی که ایران نیز در ابعاد گوناگون داخلی و خارجی از شرایط تعادل استراتژیکی و قدرت پاسخگویی لازم برخوردار است، الزامات و واقعیتهایی که تاکنون در فرآیندی یک طرفه صرفا تامین کننده منافع آمریکا بودهاند (تحولات افغانستان و عراق)، حکم میکنند که با حفظ نظام سیاسی و ارزشی، موضوع برقراری روابط با ایالات متحده آمریکا در راستای تامین بهینه منافع ملی و بینالمللی ج. ا. ا. نیز به دقت مورد توجه قرارگیرد؛ زیرا تغییرات جزء لاینفک زندگی در تعاملات و امور جوامع است.
اگر یک نظام سیاسی بسته باقی بماند و تغییری نپذیرد، از آنجایی که محیط پیرامون داخلی و بینالمللی آن به طور مستمر در جریان تغییر و تحول است، بتدریج دچار یک شکاف عظیم با پیرامون میشود و چون این سیستم سیاسی نسبت به محیط پیرامون از قاعده جزء به کل تبعیت میکند، لذا با بازندگی این جزء در برابر کل، آن سیستم سیاسی نیز بازنده شده و از میان میرود. مع الوصف آنگونه که مورگنتا میگوید: هر کشوری بر اساس منافع ملی عمل میکند و منافع ملی هم در قالب قدرت قابل تعریف است. (مورگنتا، 183، 1374).
جمهوری اسلامی نماد اسلام است؛ بنابراین هرچه قویتر باشد، جهان اسلام هم قویتر است و هرچه توان عملش بیشتر باشد، به نفع مسلمانان جهان است. کشورها نباید اهداف سیاست خارجی خود را به گونهای تعریف کنند که سایر کشورها دستخوش هراس و تهدید شوند. افزایش اقتدار ملی و بینالمللی در گرو ستیز با قدرتهای بینالمللی نیست. زیرا اگر چنین شود، کشور همواره یا در حالت جنگی است و یا در حالت نه جنگ و نه صلح به سر میبرد و این روند زیانهای جبران ناپذیری را بر پیکر امکانات و بسترهای توسعه کشور وارد میکند و ظرفیتهای دیپلماتیک و سیاست خارجی نیز هزینه مقابله با بحرانهایی میشود که توسط قدرتهای بزرگ برای کشور ایجاد میگردند.
در این راستا، مسأله فعالیتها و دستاوردهای هستهای جمهوری اسلامی ایران در زمان کنونی این خطر و توان را دارد که به درگیری نیز بینجامد؛ زیرا به ادعای ایالات متحده آمریکا که قدرت چیره است، ج. ا. ا. در پی جنگ افزارهای هستهای است و در صورت دستیابی به آن، قواعد بازی دگرگون میشود و ایران نیز جایگاهی متفاوت و برتر در سطح منطقه و نظام بینالمللی به دست میآورد. از این رو، آمریکا ایران را متهم به ستیز با نظام بینالملل و بیاعتنایی به قواعد میکند. بر اساس نظریه انتقال قدرت که نظام جهانی را مبتنی بر یک ساختار سلسله مراتبی تک چندقطبی میداند، ایران همواره پس از انقلاب اسلامی یک ناراضی و چالشگری بزرگ در هرمهای قدرت منطقهای و جهانی نظام بینالمللی بوده است که این وضع میتواند برای قدرت چیره خطر آفرین باشد و از این رو، با مقابله شدید ابرقدرت و سایر قدرتهای بزرگ و همپیمانانشان روبهرو میشود. بنابراین به باور پژوهشگران، اگر ایران بخواهد به یک قدرت برتر تبدیل شود، نیازمند جلب اعتماد دیگر بازیگران عرصههای نظام بینالملل است. برای این امر باید فرستنده این پیام باشد که خواهان دگرگونی درون سیستمی است نه ضدسیستمی؛ به این معنی که هدفش دگرگونی در ساختار نظام بینالملل نیست، بلکه به دنبال بهبود جایگاه خود در درون نظام بینالملل است. (سیف زاده، 15، 1382).
در این راستا، تاریخ بیثباتیهای بینالمللی در چند سده گذشته حاکی از آن است که هرگاه در نظام بینالملل بیثباتی پدید آمده است، کشور ایران نیز به سبب شرایط ویژه ژئوپلیتیکی، یکی از قربانیان این فرآیند بوده است. بنابراین، امنیت پایدار برای ایران در گرو ثبات و امنیت بینالمللی است. پس ج. ا. ا. با حفظ ارزشهای ویژه خود، برای انتقاد از نظام بینالملل یا باید از اندیشههایی که نظام کنونی را پدید آورده است انتقاد کند، یا از خود نظام بینالملل کنونی و موجودیت آن انتقاد کند. اما توانایی دگرگون کردن ساختار نظام به سود خود را ندارد و تنها میتواند از فرصتهایی که پدید میآید، بهرهبرداری کند و محدودیتها را کاهش دهد و چون به تنهایی نمیتواند به ستیز با این محدودیتها برخیزد، لزوماً باید به همکاری و ائتلاف نیز بیندیشد. بنابراین با توجه به لزوم نگاه راهبردی و پایدار (توسعه گرایانه) به رویکردهای بینالمللی، سیاست خارجی کشور ایران به دور از پیوند با معضلات منطقهای، باید بر مبانی مولفههای ژئوپلیتیک (موقعیت، وضعیت، منابع انرژی، عرصههای فرهنگی وتاریخی، ایدئولوژی، منابع انسانی و...) شکل بگیرد.
نگاه ژئوپلیتیکی تعیین کننده زمینههای فعالیت مؤثر در سیاست خارجی است. زیرا ژئوپلیتیک به این معناست که کجا میتوانیم منافع بیشتری داشته باشیم. نگرش ژئوپلیتیکی در سیاست خارجی با ایجاد همگراییها و همکاری در توزیع منافع از طریق تبادل مزیتهای موجود، ضمن پیوند منافع متقابل، سبب مدیریت تضادهای سیاسی میشود.
به طورکلی ج. ا. ا. به عنوان کشوری بینالمللی با ویژگیهای منحصربهفرد وجایگاهی متمایز درتحولات استراتژِیک، همواره از تغییر و تحولات نظام بینالمللی تاثیر میپذیرد و بر آن نیز متقابلاً تاثیر میگذارد. تردیدی نیست که ج. ا. ا. با توجه به ویژگیهای خاص ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر، یک کشور مؤثر بینالمللی است و بسیار فراتر از کشوری منطقهای و محلی عمل میکند. بسیاری از کشورها صرفاً یک کشور بومی به شمار میروند؛ یعنی نه قدرت منطقهای هستند و نه بر تحولات منطقه تأثیرگذاری چندانی دارند. در این باره میتوان مثالهای بسیاری را در آسیا، آفریقا و حتی اروپا ذکر کرد. برخی کشورها فراتر از مسائل داخلی خود مؤثرند و میتوانند تحولات منطقهای و حتی فرامنطقهای را تحت تاثیر قرار دهند که اصطلاحاً از آنها با عنوان بازیگران منطقهای و یا بینالمللی نام برده میشود. ج. ا. ا. علاوه بر آنکه یک قدرت منطقهای به حساب میآید، کشوری بینالمللی و حتی در برخی ویژگیها جهانی است؛ یعنی حرکات، رفتار و فعالیتهای آن نه تنها در منطقه و پیرامون آن خلاصه نمیشود، بلکه برخی از آنها در کل جهان نیز بازتاب پیدا میکنند، همچنان که تحولات جهانی نیز بر آن تاثیر گذار است (رمضانی، 71، 1380).
عواملی مانند نیروی انسانی جوان و با استعداد، موقعیت خاص ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک با ذخایر بسیار غنی و متنوع، ظرفیتهای بالقوهای را برای تبدیل ج. ا. ا. به یک بازیگر برتر منطقهای و مؤثر در امور جهانی مهیا کرده است. ج. ا. ا. برای ارتقای جایگاه فعلی خود که در معیارهای جهانی قابل توجه است، باید از وضعیت انتقالی و در حال گذار نظام جهانی نهایت بهره برداری را کرد و در قالب همکاریها و اتحادیههای بینالمللی و با حضور مؤثر در پیمانهای استراتژیک منطقهای و فرامنطقهای، تلاش کند تا با ایفای نقشی مشارکتی برای تامین اهداف و تدابیر کلان داخلی و خارجی خود با این سازمانها در تصمیم سازیهای جهانی حضوری مؤثر داشته باشد. خصوصا آنکه با گسترش روندهای جهانگرایی اهمیت گروهبندیها و همکاریهای بینالمللی بیش از گذشته نمایان شده است. در این فرآیند، هر کشوری که خود را با پیمانهای مختلف متصل و مرتبط نماید، در شرایط بهتری قرار داشته و از امواج گسترده جهانی شدن کمتر آسیب میبیند.
علاوه بر تقویت پیمانهای سیاسی باید از تشکلهای اقتصادی در جهت توسعه و تجهیز بنیانهای اقتصادی کشورهای عضو با تولیدات متنوع و به ویژه تولیدکنندگان منابع استراتژیک از جمله نفت و گاز و یا دارندگان ذخایر زیرزمینی ارزشمند استفاده شود. در کنار اپک که دارای اهمیت فراوانی در اقتصاد جهانی است، اکوبه عنوان یک سازمان اقتصادی منطقهای نیز باید تقویت و کارآمدشود. مع الوصف چنانکه پیشتر نیز گفته شد، ایران کشوری بینالمللی است که تبعا تاثیر تحولات ملی و بینالمللی آن بصورت متقابل است. بنابراین مجموعه شرایط والزامات کنونی تاثیرگذار خارج از مرزهای ملی بر سیاست خارجی ج. ا. ا. را بطور کلی میتوان به عوامل زیرتقسیم کرد:
الف) تاثیر بلوک بندیها بر سیاست خارجی
ب) تاثیر اوضاع و شرایط اقتصادی و ژئواکونومیک بر سیاست خارجی
پ) تاثیر ویژگیهای ژئوپلیتیک بر سیاست خارجی
ت) تاثیر نگرشها و رویکردهای ایدئولوژیک بر سیاست خارجی
ث) تاثیر مولفههای نرم افزاری اعم از تبلیغات و افکار عمومی بر سیاست خارجی، بر این اساس با پایان گرفتن بلوک بندی شرق و غرب و شرایطی که ایران برای عضویت در بلوک بندیهای مختلف پیدا کرده است، باید بر ضرورت تحرکات ایران در حوزههای روابط دوجانبه و بینالمللی تأکید شود و در بعد منطقهای نیز با تکیه بر سیاست اعتمادسازی متقابل موجبات تقویت موقعیت ایران در منطقه و جهان فراهم گردد.
برای تحقق این امر، ضروری است که با نگرشی عملیاتی، اهداف ذیل در دستور کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرند: 1ـ حمایت ازرشد و توسعه پایدار عمومی کشور. 2ـ دفاع از هویت و ارزشها و اعتلای تفاهمات بینالمللی. 3ـ مدیریت تهدیدها و فرصتهای خارجی در شرایط ویژه. 4ـ اصل عدم سلطه پذیری و سلطه جویی در روابط خارجی. 5ـ اصل حمایت از رویهها و رویکردهای اسلامی در تعاملات بینالمللی.
مع الوصف، تحولات شگرف تکنولوژیک و الزامات همگامی با آن در شرایط جدید بلوغ اجتماعی ایران، امروزه به اساسیترین چالش در سیاست خارجی و توسعه ملی این کشور تبدیل شده است. امروزه پیشرفت هر کشوری منوط به پیشرفت و ظهور فضاهای متنوع در جامعه آن است و موفقیت در سیاست خارجی هم مستلزم برخورداری از یک جامعه قوی است. حال آنکه در گذشته لازمه سیاست خارجی موفق در هر کشوری، بهرهمندی آن از یک دولت قوی بود. این است که با تحولات جدید در روابط بینالملل، سیاست خارجی تبدیل به چهارچوبی برای تسهیل روشهای افزایش ثروت ملی در کشورها شده است (قاسمی، 38، 1384). بنابراین با توجه به فرآیند نوین تحولات سیاسی نظام بینالمللی، اساسی ترین مسأله برای تقویت اثربخشی ژئوپلیتیکی سیاست خارجی ج. ا. ا، توجه روزافزون به افزایش منافع ملی و رونق بسترهای پیشرفت جامعه است. اما از آنجایی که همواره به لحاظ ارتباط تنگاتنگی که شرایط خاص موقعیت مکانی کشور ایران با روندهای سیاسی نظام بینالملل و استراتژی جهانی داشته و رشد و توسعه را در آن مستلزم ایجاد فضای باز ژئوپلیتیکی نموده است، چگونگی رفتارها و عملکردها در حوزه سیاست خارجی آن همیشه از وضعیت تعیینکننده تری در تامین سطح هزینهها و منافع، میزان و نوع ارتباط این کشور با عرصههای بینالمللی بهرهمند بوده و از اهمیت به مراتب بالاتری در دستیابی به اهداف اساسی و توسعه پایدار کشور برخوردار میباشد. امروزه اهمیت این حوزه به نحویست که موضوع توسعه برونگرا در سند چشمانداز بیست ساله کشور با اولویت خاصی و برای گسترش تعاملات با محیط بینالمللی، مورد توجه و تاکید کارگزاران کشور قرار گرفته است.
3 ـ محورهای اساسی در استراتژی ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران:
دامنه گسترده تحولات جهانی دهه1990م با دگرگونیهای بنیادین در عرصههای روابط و سیاست بینالملل، کشورها را وادار کرد تا با ارزیابی استراتژیک از جایگاه خود در نظام بینالملل، ضمن بازبینی در استراتژی سیاست خارجی با تاکتیکهای نوین، برای پیگیری و تامین بهینه منافع داخلی و خارجی نیز بنحوی پایدار اقدام نمایند (راست واستار، 18، 1381). ج. ا. ا. به عنوان یک قدرت منطقهای با پتانسیلهای مؤثر بازیگری در عرصههای بینالمللی، ضمن اثرپذیری از دگرگونیهای روابط بینالملل، بدنبال تاثیرگذاری بر روابط و ساختارهای موجود می باشد. جغرافیای وسیع و متمایز ایران، منابع عظیم انرژی در داخل و اطراف ایران، ترکیب و کیفیت ساختار جمعیتی جوان و مستعد، انسجام ایدئولوژیکی، عمق و گستردگی حوزه نفوذ فرهنگی، موقعیت منحصربفرد ژئوپلیتیک با تاثیرات متقابل استراتژیکی بر تحولات منطقهای و سایر مزایای نسبی متعدد از جمله ویژگیهای شاخص ایران در فضای بینالمللی است. با این وجود، ثبات و تامین امنیت داخلی و خارجی، رشد و توسعه اقتصادی، ارتباطات گسترده با حوزههای نفوذ نرم افزاری و تأثیرگذاری بر تحولات منطقهای و فرامنطقهای ایران، در شرایطی تحقق مییابند که ج. ا. ا. توسعه پایدار و تعاملات داخلی و خارجی خود را در قالب یک استراتژی جامع و متکی بر واقعیتهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی باتکیه بر مزیتهای نسبی کشور، طراحی و تدوین نماید. این مهم از دیدگاه جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک بیانگر یک طراحی استراتژیکی تحت عنوان استراتژی ژئوپلیتیک میباشد که برای تبیین چرایی و چگونگی تدوین آن میتوان گفت: عبارت از یک جامع نگری عملیاتی با نگرش و رویکردهای استراتژیکی است که مبتنی بر واقعیتهای جغرافیایی مولد قدرت میباشد، بنحوی که با نگاهی فراگیر از دور به نزدیک و یا از بالا به پایین، بستر ورود به صحنههای قدرت را با حداقل هزینه و در بالاترین سطح ممکن با هدف بازنمایی و تامین بهینه منافع همه جانبه کشور، فراهم نماید.
مهمترین اولویتهای این طرح ریزی استراتژیک عبارتنداز:
1ـ ترسیم چشم اندازی بلندمدت برای حفظ ثبات وامنیت پایدارباآگاهی برتحولات استراتژیهای جهانی
2ـ شناسایی و تدوین سیاستهای متناسب برای درک تهدیدها و چالشهای داخلی و خارجی در تقابل با جلوههای بحرانی مسائل خارجی
3 ـ تحقق اقتدارملی وبینالمللی منطبق بامنافع همه جانبه کشور
4ـ تلاش برای بازنمایی و تعدیل تهدیدها و چالشهای پیش روی حاکمیت سیاسی کشور، بنابراین باتوجه به تبیین علل و اهداف مطرح شده در طراحی یک استراتژی جامع ژئوپلیتیک.
محورهای اساسی در تدوین استراتژی ژئوپلیتیک برای ج. ا. ا. را میتوان به شرح ذیل بیان کرد: 1ـ علایق حکومت 2ـ شناسایی تهدیدها 3ـ ابزار و نحوه برخورد با تهدیدها 4ـ توجیه برای برخورد با تهدیدها. یکی از مشکلات اساسی و دیرینه ایران این است که همواره یا فاقد استراتژی بوده و یا خود بخشی از یک استراتژی بوده است.
عمده ترین دلایل و شواهد عینی در کشورهای برخوردار از استراتژی ژئوپلیتیک عبارتند از: 1ـ وجود فضای باز ژئوپلیتیکی 2ـ میزان سرمایه گذاریهای خارجی و بزرگنمایی ابعاد اقتصادی. بازشدن ژئوپلیتیک کشور جنبه کمی ندارد بلکه از جنبههای کیفی برخوردار است. در حال حاضر تعاملات جهانی بر اساس روابط میان همه واحدهای سیاسی برخوردار از عضویت و حق رای در سازمان ملل، تبیین میشود، اما استراتژی ژئوپلیتیک یک کشور به چگونگی روابط با کشورهای کلیدی و نقش آفرین در نظام بینالملل ارتباط دارد که مجموع این کشورها با همه تحولات به کمتر از تعداد 30 کشور میرسد. بنابراین باز شدن ژئوپلیتیک در گرو ارتباطی مستقیم با این کشورهای کلیدی عضو سازمان ملل است که با این معادله جمهوری اسلامی ایران عملا فاقد ژئوپلیتیک باز میباشد. علت عدم موفقیت ایران در جذب این کشورهای کلیدی این است که متحدین استراتژیک خود را از روی اهداف تاکتیکی آنها انتخاب میکند نه از روی اهداف استراتژیکی متقابل، استدلال این فرآیند هم سخنان برخی از مسئولان کشور با تأکید بر دو کشور سوریه و روسیه به عنوان متحد استراتژیک برای ج. ا. ا. است؛ اما سوابق حاکی از آن است که این ادعاها توان زمینه سازیهای راهبردی و متناسب را برای جمهوری اسلامی ایران در صحنه دراز مدت بینالمللی به همراه نداشته است. یکی دیگر از دستاوردهای استراتژی ژئوپلیتیک، میزان سرمایه گذاری خارجی است. در این راستا با توجه به اینکه بنیاد اقتصادی ایران بر محور انرژی قرار دارد و بر پایه اهداف استراتژی انرژی که سازمانهای محدودی (هفت خواهران نفتی) در این عرصه از حداکثر توان مالی برخوردارند، لذا درک این واقعیتها، مستلزم آگاهی کامل از شرایط موجود با تاثیرات گسترده ژئوپلیتیکی آن است که از جمله این تاثیرات، میتوان به مسائل دریای خزر و بویژه موضوع برداشت از منابع انرژی آن اشاره نمود. بر این اساس، با طرح عبارت ژئواکونومی به عنوان یک مفهوم غالب در قرن 21، کشور ایران در حیطه جغرافیایی و تحت کارکرد آن قرار گرفته است. زیرا حدود جغرافیایی حوزههای خزر و خلیج فارس که از آن با نام هارتلند جهان معاصر یاد می شود، با محوریت ایران شکل گرفته است (جفری کمپ، 82، 1383). برای درک واقعیتهای یک استراتژی مبتنی بر ژئوپلیتیک باید به سه عامل زیر توجه شود:
1ـ صحنه بازی که این صحنه در جهان کنونی متمرکز بر قاره آسیا و شامل جنوب غرب، جنوب، جنوب شرق و شرق آن است
2ـ بازیگران که عبارت از همان اعضای باشگاه صنعتی جهان هستند و در صورت درک شرایط بینالمللی، برخی از کشورهای صحنه بازی نیز میتوانند بازیگر اصلی هم باشند
3 ـ فرمول یا نوع بازی که دیگر همانندقرن بیستم بر اساس اهداف استراتژیهای نظامی نبوده بلکه بر محور نگرشهای ژئواکونومیکی خواهدبود. برای اثبات این مسأله هم میتوان گفت که در سالهای آینده احتمالا شاهد کاهش وسیع رویههای نظامی در منطقه خاورمیانه خواهیم بود؛ دو کشوری که هم اکنون در نوک پیکان این استراتژی قراردارند، کشورهای ترکیه و پاکستان هستند. مع الوصف همانطوری که گفته شد، چهارچوب استراتژی ژئوپلیتیک ج. ا. ا. در قالب چهار واقعیت تبیین میشود: واقعیت اول همان علائق حاکمیت است که از عدم هماهنگی مؤثر با ژئوپلیتیک اسلام برخوردار بوده و این به عنوان آغاز یک مشکل اساسی، بیانگر عدم وحدت جهان اسلام در درون کشورهای اسلامی است. با این شرایط مسأله مهم اینجاست که استراتژی ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران در اولین گام خود برای باز شدن ژئوپلیتیک با مشکل مواجه میشود. واقعیتهای دیگر این چهارچوب اعم از تهدیدها، ابزار و توجیهات مقابله با تهدیدهاست که در این راستا، چنانچه اشاره شد، امروزه تفکر جنگ طلبی تفکری مطرود، بی نتیجه و آخرین راهکار مورد نظر در مقابله با تهدیدها است. لذا با توجه به تهدیدهای سه گانه داخلی، مرزی، بینالمللی و نیز تهدیدهای فاقد مرز و بخصوص با تأکید بر سناریویی که اخیراایالات متحده آمریکا با عنوان «بی نظمی آینده» برای منطقه طراحی نموده است: پیش بینی میشود که مهمترین عامل تهدید برای ج. ا. ا. دارای منشأ داخلی با زیربنای اقتصادی باشد. لذا بنا بر تعریف دکتر عزتی از پدیده تروریسم و تروریست، از آنجایی که تروریسم یک تفکر حق طلبانه با زیربنای اقتصادی است، توجه اساسی به این ملاحظات است که جمهوری اسلامی ایران را جهت دستیابی به رهیافتی معقولانه و کارآمد رهنمون میکند. (مصاحبه نگارنده با دکتر عزت الله عزتی در خصوص استراتژی ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران). علت این امر آن است که تفکر ژئواکونومی و اهداف آن امروزه در مقیاسهای گوناگونی اعم از محلی، ملی، منطقهای و بینالمللی از حالت بالقوه به فعلیت رسیده و این بهترین و مؤثرترین توجیهی است که ج. ا. ا. میتواند برای مقابله با تهدیدها از آن جهت تدوین استراتژی ژئوپلیتیک بهره برداری نماید، زیرا ژئواکونومی که امروزه از داخل کشورها آغاز شده است، هدفش دستکاری دراهداف اقتصادی برای نیل به اهداف استراتژیک است.
4 ـ الزامات ژئوپلیتیکی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران:
با اوجگیری نگرشهای اقتصادی و تاثیرات همه جانبه آن بر تحولات جوامع، شواهد حاکی از آن است که در سده بیست و یکم معیار قدرت بر کم و کیف مدیریت منابع و بویژه توانمندیهای اقتصادی در سطوح بینالمللی متمرکز است. بدین سان در ترتیب و اولویت بندی منافع و قدرت ملی و ابزارهای نفوذ جهانی، توان اقتصادی هر کشور، مهمترین جایگاه را در سالهای اخیر به خود اختصاص داده است. با تحولات پس ازجنگ سرد، مناطق ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطبق با مناطقی است که دارای منابع طبیعی سرشار و تولید ناخالص فراوانی باشند. بدین لحاظ است که منطقه خاورمیانه بویژه حوزه خلیج فارس با در اختیار داشتن بیش از 60درصد منابع تولید انرژی (نفت وگاز)، از نقش ژئواکونومیک منحصربفردی در سده بیست ویکم برخوردار است. حال اگر مناطق استراتژیک دوران جنگ سرد (ژئوپلیتیک) منطبق با عامل اقتصادی (ژئواکونومیک) گردد، آن مناطق موقعیتی بینالمللی خواهند یافت که غیرقابل جایگزین بوده و نقشی محوری در تدوین استراتژی جهانی پیدا خواهند کرد.
جمهوری اسلامی ایران با یک درصد جمعیت، رتبه دوم و چهارم از ذخایر گاز طبیعی و ذخایر نفتی جهان، در منطقه خلیج فارس و دریای عمان بیش از 2000کیلومتر ساحل مناسب عملیاتی و شمار زیادی جزایر استراتژیک در اختیار دارد و در شمال کشور نیز با دومین منبع نفت و گاز جهان هم مرزاست، لذا در تامین امنیت منطقه و در کمک به استقرار صلح و ثبات بینالمللی قرن21نقش محوری خواهد داشت. جهان در سده 21در حرکت بسوی منظومههای قدرت است. ایران نیز باید جهانی بیندیشد و با ورود به این منظومهها با امکانات و منابعی که دارد، حداکثر تلاش را برای بهره برداری از فرصتها در جهت حفظ و ارتقای منافع ملی بکار گیرد. لیکن به لحاظ عدم توجه عملی به واقعیتهای ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک (الزامات ژئوپلیتیک) و تحولات سریع در هزاره سوم، منظومههای قدرت در تلاش برای بهرهبرداری یکجانبه از فضای ایران هستند. این شرایط سبب یک تصور تهدید مستمر برای جمهوری اسلامی ایران شده که این امر ضمن عدم سازگاری با روند تحولات سده 21، ناشی از فقدان درک صحیح و جامع از فرآیند تحولات جهانی میباشد. ایران به لحاظ موقعیت بینالمللی و نقش آفرینی طبیعی در نگرشهای استراتژیک، ضروریست که برای تأمین بهینه منافع پایدار خود در تعاملات متناسب با همه منظومههای قدرت مشارکت نماید و اگر با هر یک از این قدرتها مشکل داشته باشد، با ایجاد وضعیت مواجه میشود، به گونهای که قدرت مخالف با فشار بر ایران سعی بر ایجاد زمینه مناسب برای امتیازگیری از سایر قدرتها را دارد. این وضعیت در نهایت با مصرف منابع ملی، منجربه تضعف ایران میشود، زیرا منظومههای دیگر در قبال تامین امنیت ایران مجبورند بهای آنرا از خود ایران پرداخت نمایند. مطالعه لیست منابع تهدید پیرامونی کافی است که ایران را وادارد تا به راه حلی استراتژیک به جای برخوردهای موردی دست یابد. ج. ا. ا. پیش از بررسی هر سناریو یا گزینه استراتژیکی در این زمینه، باید بر پذیرش اصل برتری علایق و منافع ملی بر هر علاقه و منفعت خارجی دیگری، صحه گذارد؛ زیرا این مبنایی است که اساس نظام جهانی، مبتنی بر دولت ـ ملت را تشکیل میدهد.
از سوی دیگر، به طور کلی میتوان گفت که در کنار منابع تهدید پیرامونی، از منابع تهدید داخلی نیز فارغ نبوده و مهمتر از آن پیوندهای تنگاتنگ وتو در توی برخی از منابع تهدید بیرونی و درونی است. باید خاطرنشان ساخت که ابعاد، شکل، وسعت، وحدت ملی و حتی موجودیت دولت ـ ملتها، امری ثابت و دگرگون ناپذیر نیست و تضمینی برای دوام و بقای جاودانی آنها وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران ایران بلحاظ فقدان جایگاه متناسب در صفبندیهای جدید نظام بینالملل بارشد روز افزون هزینهها و تقلیل منافع ملی و منطقهای مواجه است، به گونهای که در حوزه خلیجفارس روابط گسترده و استراتژیک همسایگان ایران با غرب، باعث شده تا روابط منطقهای جمهوری اسلامی ایران نیز بطور طبیعی غیر عادی شده و تحت الشعاع فضای تقابلی با غرب قرار گیرد؛ بنابراین، با توجه به فرآیند نوین تحولات سیاسی نظام بینالمللی، اساسی ترین مسأله برای تقویت اثربخشی ژئوپلیتیکی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، توجه روزافزون به افزایش منافع ملی ورونق بسترهای پیشرفت و توسعه گرایی در جامعه است. با این وصف، ایران به عنوان یکی از پنج کشور جهان با جمعیت غالب شیعه (در کنار عراق، بحرین، آذربایجان و لبنان) و جمهوری اسلامی به عنوان تنها نظام شیعی برای ادامه بقا، باید واقعیتهای محوری محیط استراتژیک درونی و بیرونی خود را بشناسد و بر اساس اصل برتری منافع ملی و با تأکید بر اعمال موازین کلان قانون اساسی، گزینه مناسبی را برای کاهش تهدیدهای استراتژیک و تبدیل آنها به فرصت در سیاست خارجی به کار گیرد. (تراکم فراوان تهدیدهای بیرونی؛ عدم بهرهمندی از چتر حمایتی فراگیر ایدئولوژیک و یا فرهنگی در شرایط کنونی؛ مرزهای طولانی و کنترل ناشدنی؛ ناهمگنی زبانی ـ قومی درونی و پیوندهای بیرونی آنها). این واقعیتهای پایدار تا نسبتاً پایدار همواره بر فضا و محیط استراتژیک ایران غلبه داشته و «موقعیت» کشور را در عرصههای بینالمللی و منطقهای منعکس میکنند، اما این چشم انداز در صورتی میتواند با تلفیق و ترکیبهای خود بر امنیت ملی تاثیر گذارد که مورد حمایت «وضعیت» باشد. نگاهی گذرا به روند استراتژی سیاست خارجی، حاکی از سرعت تطابق پذیری وضعیت بر موقعیت ایران است. تحولات گسترده در شرایط و اوضاع کنونی منطقه خاورمیانه که با واقعه تروریستی یازده سپتامبر سال 2001م و ویرانی برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک آمریکا اتفاق افتاده است و تاثیرات ویژه آن با سقوط رژیم صدام و گروه افراطی طالبان در کشورهای عراق و افغانستان و به خصوص موفقیت جنبشهای مقاومت اسلامی مورد حمایت ج ا. ا. (حزب الله لبنان و حماس فلسطین در مقابله با تهاجمات نابرابر اسرائیل)، حاکی از ایجاد زمینههای مطلوب برای اقتدار منطقهای ایران بوده و نمادی از ارتباط تنگاتنگ میان دگرگونی در وضعیت با کارکردهای دیپلماتیک برای کشور ایران است.
با این چشم انداز به نظر میرسد که فعلیت یابی استعدادهای ژئوپلیتیک ایران در قالب استراتژی سیاست خارجی بر محور مبانی ژئوپلیتیک و با هدف تامین بهینه منافع ملی، مستلزم توجه به پیشنهادهای زیر است:
1ـ با توجه به شرایط پیچیده و محدودیتهای هماهنگ بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران و نیز فرآیند جهانگرایی که الزامات احیا و تلفیق هویت تاریخی و ملی را دامن زده است، ضروریست برای بازیابی و پیوند عمیق میان ریشههای هویتی و علل وجودی، اقدامات لازم صورت گیرد.
2ـ احیا و تقویت موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچرایران در تعاملات بینالمللی برای تحقق منافع استراتژیک، منوط به پیوند عناصر هویتی در سیاست خارجی با مولفه ایرانیت است. زیرا ایرانیت ظرف اصلی و سایر ابعاد هویتی مظروف آن هستند. لذا با تضعیف این ظرف، کارکرد منفی مظروفهای آن نیز با روند تصاعدی در روابط خارجی انعکاس مییابند و بلعکس آن سبب اقتدار ملی و بینالمللی برای ایران است.
3ـ از آنجایی که اهمیت ژئوپلیتیکی هر کشوری بر پایه فضای مناسبات منطقهای و جهانی و نیز روندهای سیاست بینالملل در نوسان میباشد، این وضعیت برای جمهوری اسلامی ایران با توجه به پویایی مؤلفههای داخلی و خارجی آن (اعم از ثابت و متغیر) نه تنها از بازنمایی گسترده تری برخوردار است بلکه توجه به فضای باز ژئوپلیتیک، زمینه مناسبی برای تبدیل عوامل تهدید به فرصت و بستری برای تامین مطلوب اهداف استراتژیک در قالب طراحی یک استراتژی جامع ژئوپلیتیک است.
4ـ جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به علائق و منافع جامع در قالب ملاحظات استراتژیکی نظام بینالملل، باید استراتژی ژئوپلیتیک خود را با مطالعه و بررسی دقیق استراتژی ژئوپلیتیک ممالک همسایه و توجه به تقدم کشورهای عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان، بحرین، عربستان، امارات متحده عربی، قطر، کویت و نیز باشناسایی علائق منطقهای سایر کشورهای همجوار تدوین نماید، زیرا در قرن 21 محور تفکرات استراتژیک بر مبنای ترتیبات امنیت جمعی و منظومههای ژئوپلیتیک است. بر این اساس، مؤلفهها و محورهای ژئوپلیتیک ایران به گونهای است که با پیوستگی و استمرار در حوزههای استراتژیکی سایر کشورهای منطقه، رعایت همنوایی با آنها نیز ضروری است، در غیر این صورت با تقویت بحران، تولید تهدیدات را به دنبال دارد.
5ـ از آنجایی که سیاست خارجی هر کشوری از یک سو با ابعاد استراتژیک سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی و از سوی دیگر از اولویتهای درجه بندی شدهای نسبت به مناطق مختلف برخوردار است و شکل گیری رفتار خارجی آن کشور که تلفیقی از این دو نگرش است، جمهوری اسلامی ایران هم با تعمیق عوامل فرهنگی میتواند سیاست نگاه به شرق را در قالب تحکیم همگراییهای منطقهای و به خصوص در بخشهای اقتصادی و فرهنگی با کشورهای افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، هندوستان و پاکستان توسعه دهد.
6ـ ورود ایران به اتحادیههای منطقهای با هدف تقویت همگراییها در سیستم صادرات و واردات حاملهای انرژی و بویژه با تلاش برای تشکیل ساختارهایی سازمانی در قالب سرمایه گذاریهای مشارکتی با سایر کشورهای دارنده محصولات انحصاری انرژی از جمله نفت، گاز و انرژی هسته ای، میتواند با توسعه همگراییهای منطقهای و فرامنطقهای و یارگیری بینالمللی، دربرگیرنده گامهایی اساسی برای تدوین استراتژی انرژی و تحکیم حضور مؤثر ایران در تعامل مطلوب با نظام بینالملل، باشد. مهمترین دستاورد این تفکر، فراهم نمودن زمینههای مقابله با استراتژی محدودیت سازی تعاملات انرژی جمهوری اسلامی ایران، توسط قدرتهای معارض با اهداف استراتژیک آن است.
7ـ توسعه معاهدات منطقه گرایی و هماهنگی سیاسی ـ امنیتی بر محور مشترکات استراتژیکی و نرم افزاری با تعدیل ایدئولوژی گرایی، زمینهای برای فعلیت بخشی به ظرفیتهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران است.
8ـ همنوایی در تدوین استراتژی ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران با استراتژی جهانی امری ضروری است، زیرا هر اندازه موارد تعارض در تدوین استراتژی ژئوپلیتیک با استراتژی جهانی بیشتر باشد، حاشیهسازی و تخریبهای جانبی بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران بیشتر میشود و بلعکس کاهش تنشهای منطقهای و جهانی برای ایران، در هماهنگی میان کدژئوپلیتیک این کشور با تفکرات استراتژیک جهانی است.
9ـ از آنجایی که امروزه اهم چالشهای اساسی جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی برسه محور ژئوپلیتیکی، ایدئولوژیکی ومسأله قانون اساسی میباشند: می توان گفت که در بحث عوامل ثابت ژئوپلیتیکی امکان تحول بسیار ضعیف است، اما در سایر چالشها که در گروه عوامل متغیر ژئوپلیتیک قرار میگیرند و اصولا از جنبههای نرم افزاری برخوردارند، هرگونه مقابله با آنها مستلزم دقت در فضای موجود و درک شرایط جاری در تعاملات بینالمللی با تدابیر متناسب است.
10ـ بر پایه رویکردهای ژئوپلیتیکی و تاریخی، توسعه روابط خارجی ایران به سمت غرب از بنیادهای استراتژیک برخوردار است، در حالی که این نگرش با نگاه به شرق و بخصوص گسترش روابط با روسیه از مبناهایی تاکتیکی برخوردار است؛ بنابراین، با توجه به مبانی ژئوپلیتیک، هرگونه جایگزینی و یا تحول در این دو نگرش، سبب افزایش هزینهها و تضعیف منافع ملی در سیاست خارجی میشود. لذا هر گونه بازنگری در معماری و مهندسی سیاسی و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، مستلزم توجه واقع بینانه به این مسأله است.
11ـ از آنجایی که وجه ایدئولوژیک تنها یکی از ابعاد گسترده قلمرو نفوذ فرهنگی ایران در منطقه و کشورهای همجوار است، در این راستا با توجه به تدابیر استراتژیک مخالفین نظام جمهوری اسلامی ایران برای گسترش اضطراب در میان کشورهای منطقه و به خصوص در حوزه عربی نسبت به خطر ایدئولوژی گرایی در ایران (بنا بر پروژه ایران هراسی) و تمسک به آن جهت انزوای بینالمللی ایران، به نظر می رسد، فرصت مغتنمی برای تقویت سایر ابعاد قلمرو نرم افزاری ایران در منطقه فراهم شده تا با تمایز میان منافع ایدئولوژیک و استراتژیک، بستر مطلوب برای تبلور ریشههای گسترده قدرت نرم هویت ایرانی با پیشینهای بیش از دو هزار سال حاکمیت سلسلههای امپراتوری در ایران زمین فراهم شوند.
12ـ با توجه به ضرورت اعمال جامع ظرفیتهای قانون اساسی بر محور ژئوپلیتیک اسلام، مدل مطلوب روابط خارجی برای جمهوری اسلامی ایران باید با تأکید بر مبانی ژئوپلیتیک و اولویت منافع ملی، مصالح کلان ایدئولوژیک، واقعیات عینی و بیرونی سیاست بینالملل و نیز بازخوردهای جهانی سیاست اتخاذی، در قالب عمل به مدل و الگوی تعریف شدهای از سیاست خارجی باشد.
13ـ چنانچه ایران بتواند با نگرش به امکانات ژئواکونومیکی جهان اسلام و موقعیت ژئوپلیتیکی خودبه یک امنیت اقتصادی با اولویت منطقهای و سپس جهانی دست یابد، نه تنها نیازی به رویههای نظامیگری نداشته، بلکه این اقدام ضمن فعلیت بخشی به توان بالقوه این کشور، سبب توسعه و پایداری در برتری قدرت منطقهای و حتی حضور مؤثر بینالمللی آن با کمترین هزینه میشود.
14ـ اعمال سیاستهای دوران جنگ سرد در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، خطایی استراتژیک و تهدیدی گسترده علیه منافع ملی است که به دلیل عدم درک تحولات ژئوپلیتیکی و موقعیت جدید در ساختار قدرت جهانی، بسیاری از فرصتها را تبدیل به تهدید می نماید.
15ـ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، عمدتا برگرفته از نوعی جبر ژئوپلیتیک و رویکردهایی استراتژیک در قالب قابلیتهای منطقهای است، به گونهای که روند تحولات در منطقه هرچه در راستای ثبات منطقهای باشد، سبب همافزایی منافع مشترک میان ایران و غرب سیاسی شده و بلعکس آن زمینههای توجه به گسترش روابط با روسیه و نگاه به شرق را فراهم میکند. لذا این فرآیند همواره میدانی بزرگ برای تدارک مذاکرات بین ایران و غرب را فراهم مینماید، زیرا ایران به دلیل قابلیتهای متعدد سیاسی ـ اقتصادی و جمعیتی به طور طبیعی در نگرشهای استراتژیک غرب، قدرتی غیر قابل جایگزین در منطقه است که استمرار و تولید مناسب این موقعیت، مستلزم استفاده از همه امکانات مشتمل بر طیف وسیعی از ابزار تهدید و تطیع، منازعه و مصالحه، نمایش قدرت و انعطاف میباشد. بر این اساس، استراتژی منطقهای و رویکردهای روابط و تعاملات منطقهای ایران باید به گونهای طراحی شوند که جنگ و صلح در آن بر مناسبات منطقهای تأثیرات گسترده داشته باشند.
این فرآیند سببی برای ممانعت از انزوا و زمینهای برای توجه به ایجاد پیوندهای مؤثر برای تأمین مطلوب منافع ملی با همراهی همسایگان دور و نزدیک میباشد.
16ـ از آنجایی که تهدیدات به طور کلی در سه دسته داخلی، مرزی و بدون مرز تقسیم بندی میشوند، سیاستهای حوزه دفاعی ـ امنیتی باید تابعی از اهداف استراتژی کلان امنیتی و همگام با تناسب ژئوپلیتیکی در چیدمان، استقرار، آموزش و امور پشتیبانی نیروهای مسلح نسبت به پدیدههای قالب جغرافیایی و در توازن باجهتگیری استراتژیک کشور باشند. امروزه امنیت پایدار مؤلفهای فراملی و ترکیبی همسان از عوامل و ابعاد متعدد استراتژیک است.
17ـ تحقق اهداف استراتژیک و ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران در چشم انداز تدابیر بلندمدت این کشور برای دستیابی به جایگاه برتر در منطقه خاورمیانه، مستلزم تعامل با قدرتهای مؤثر بینالمللی و تثبیت نظمی سیاسی ـ استراتژیک در مشارکتی مؤثر با سایر کشورهای منطقه است، زیرا قواعد حقوقی حاکم بر نظامهای بینالمللی و منطقهای پس از ایجاد یک نظم سیاسی ـ استراتژیک پدید میآیند. به عبارتی دیگر، در صفبندیهای قدرت، کشورها ابتدا باید در نبردهایی سیاسی ـ اقتصادی جایگاه خود را پیدا نمایند و سپس متناسب با آن ساختاری تبیین میشود که بنا بر آن جانمایی کشورها تعیین میشود. به ذنبال آن این فرآیند، ضروری است جمهوری اسلامی ایران از راه مذاکراتی مسالمتآمیز با کشورهای منطقه به شرایطی دست یابد که آنان نیز پذیرای این شرایط جدید منطقهای باشند. از آنجا که بسیاری از کشورهای منطقه بدون توجه به ساختار داخلی ایران، از یک سو اهم توجه خود را بر سیاست خارجی و نقش منطقهای حکومت ایران در میان اعراب معطوف نمودهاند و از سوی دیگر، تحولات داخلی و طیفبندیهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران فاقد سمت و سوی جذاب برای کشورهای عربی میباشد، پس جمهوری اسلامی ایران برای ورود به مذاکرات مؤثر در جهت تفهیم شرایط جدید منطقهای و لزوم درک آنان از استعدادهای برتر ژئوپلیتیکی، توجیهات دیپلماتیک منحصربفردی را در اختیار دارد؛ بنابراین، اگر جمهوری اسلامی ایران به دنبال حفظ، تثبیت و یا گسترش موقعیت کنونیاش در خاورمیانه است، باید سیاست خارجی خود را متناسب با این استعدادها و بر محور مبانی ژئوپلیتیک طراحی و اجرا نماید.
18ـ از آنجایی که ساختار نظام سیاسی و نوع حاکمیت در ایران با عنوان نظام جمهوری اسلامی تبیین شده است، پس اعمال نگرشهای ایدئولوژیک در آن اجتناب ناپذیر و اولویتی اساسی است؛ اما با توجه به ظرفیتهای ژئوپلیتیک، ضروری است که اعمال نگرشهای ایدئولوژیکی در قالب طراحی و بیان سیاستهای اسلامی به جای نگرشهای اسلام سیاسی و بر محور مبانی ژئوپلیتیک باشد.
19ـ شرایط جاری حاکم بر تحولات منطقه خاورمیانه و ظرفیت متناسبی که برای گسترش نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران در راستای روند این تحولات برای شکل گیری یک خاورمیانه جدید فراهم شده است، حاکی از آن است که در صورت برقراری و تثبیت تعاملات اعتمادآفرین متقابل میان جمهوری اسلامی ایران با قدرتهای مؤثر فرامنطقهای، زمینههای دستیابی به سطح برتر قدرت منطقهای برای ایران مهیا میشود.
20ـ با توجه به شرایط گذار نظام بینالملل کنونی و وقایع جنگهای جهانی قرن بیستم و نیز تمرکز نگرشهای استراتژیک بر مناطق اصلی و محوری با اولویت منابع استراتژیکی، کشور ایران به لحاظ موقعیت منحصربفرد و به عنوان مرکز ثقل تعاملات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک، همواره بخش لاینفکی از تفکرات استراتژیک در صفبندیهای نظام قدرت جهانی میباشد. لذا چنانچه نگاه عملی سیاست خارجی به درک این موقعیت باشد، روندهای بینالمللی تأمین کننده امنیت، ثبات و منافع گوناگون ایران خواهند بود؛ اما در غیر این صورت، میتوان شاهد گسترش تنگناهای بحرانی بر ایران بود، زیرا سیاست فرزند زمان است و پیرو منافع ملی میباشد. پس به جای استمرار تعارضات با قدرتهای بینالمللی، باید با مدیریت تنشها، تأمین منافع ملی در سرلوحه سیاست خارجی قرار گیرد.
در پایان، با توجه به بستر ژئوپلیتیک ایران و ضرورتهای سیستماتیک آن در ارتباط تنگاتنگ با نظام بینالملل که مروج رشد و توسعه ملی میباشد و نیز سوابق تاریخی جهتگیریهای استراتژیک و همچنین روند شرایط کنونی تحولات بینالمللی، حاکی از آن است که مطلوبترین جهتگیری استراتژیک برای ج. ا. ا، ورود به استراتژی اتحاد و ائتلاف است.
5ـ نتیجه گیری:
پایان جنگ سرد و وقایع متعاقب آن تا حادثه یازده سپتامبر 2001 م، تأثیرات شگرفی را بر نظام سیاسی جهان و روابط بینالمللی به جای گذاشت که بررسی دقیق شرایط کنونی آن مستلزم شناخت ریشههای تحولات و مناسبات حاکم بر نظام جهانی است. در دوران جنگ سرد، اولویتهای سیاسی تعیین کننده بود؛ اما پس از آن اولویتهای اقتصادی تعیین کننده روابط جهانی شد؛ بنابراین، هر نوع تحلیل در مناسبات جهانی بر موج اقتصادی قرار گرفت و به دنبال آن، ثبات سیاسی نیز در کشورهای مختلف تعریف جدیدی پیدا کرده است. این ثبات عبارت از دمکراتیزه شدن نظامهای سیاسی است. با این تغییر و تحولات جهانی، به دلیل رابطهای که میان توسعه اقتصادی و روابط جهانی با دمکراتیزه شدن پدید آمده است، درک شرایط و روابط میان کشورهای بزرگ (آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، انگلستان، هندوستان، آلمان و ژاپن) منوط به شناخت جهان کنونی است.
در این شرایط جدید هر کشور پیش از هر کاری به دنبال منافع ملی خود است. به عبارتی، فرض باید بر این باشد که دیپلماسی و سیاست خارجی هر کشوری بطور مطلق و کامل باید در راستای تأمین بهینه منافع ملی باشد. این است که روابط میان کشورها در چهارچوب منافع ملی تنظیم میشود. بنابراین، با این فرآیند، پیشبینی میشود که مناسبات اقتصاد جهانی به گونهای است که اختلافات میان قدرتهای معاصر، فاقد درگیری شدید است، زیرا منافع اقتصادی هر امری را تحمیل میکند. در این راستا کشور ایران با جغرافیای وسیع و متمایز، منابع عظیم انرژی در درون و پیرامون آن، ترکیب و کیفیت ساختار جمعیتی جوان و مستعد، انسجام ایدئولوژیکی، عمق و گستردگی حوزه نفوذ فرهنگی، موقعیت منحصربفرد ژئوپلیتیک با امکان تأثیرگذار متقابل استراتژیکی بر تحولات منطقهای و دیگر مزایای نسبی متعدد که از جمله ویژگیهای شاخص کنونی جمهوری اسلامی ایران در فضای بینالمللی هستند، ثبات و تأمین امنیت داخلی و خارجی، رشد و توسعه اقتصادی، ارتباطات گسترده با حوزههای نفوذ نرم افزاری و تأثیرگذاری منطقهای و فرامنطقهای خود را در شرایطی محقق میکند که توسعه پایدار و تعاملات داخلی و خارجی را در قالب یک استراتژی جامع و متکی بر واقعیتهای جغرافیایی و ملاحظات ژئوپلیتیکی با تکیه بر مزیتهای نسبی کشور، طراحی و تدوین نماید.
در این راستا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با وجود دگرگونیهای نسبتاً بزرگ در چند سال اخیر، هنوز با چند چالش اساسی روبهرو است:
1ـ تسلط فضای دشمنی دوجانبه و متقابل بین ایران ـ ایالات متحده آمریکا و تأثیر آن بر افزایش تهدیدهای خارجی از جمله امکان تلفیق آن با منابع پایدارتر مشاجره میان ایران و همسایگان که کارکردهای ژئوپلیتیکی ایران را از استعداد تأمین امنیت به تولید تهدیدات و ناامنی تبدیل میکند
2ـ تسلط فضای تردید آمیز در روابط ایران با قدرتهای فرامنطقهای (تحت تأثیر رابطه نخست)
3ـ رد موجودیت کامل اسرائیل از سوی ایران و عدم مشارکت مؤثر در تدابیر صلح خاورمیانه و تسلط حداکثر فضای تقابل و تعارض با یک رژیم نامشروع و غیر همسایه
4ـ تردید در روابط با ترکیه و روند روبه گسترش ابهام و رقابت تخریبی در روابط دوجانبه
5ـ عدم اعتماد متقابل در روابط ایران و افغانستان تحت کنترل و سایه آمریکا
6ـ اختلاف نظرهای عمیق ایران و پاکستان در روابط منطقهای
7ـ وجود بسترهای بالقوه در زمینه مسائل حل نشده جنگ هشت ساله بین ایران و عراق و تسلط فضای بی اعتمادی و تردید آمیز در روابط دوجانبه به واسطه حضور گسترده آمریکا در عراق
8ـ روند رو به گسترش بی اعتمادی و فاصلهگیری ایران و جمهوری آذربایجان
9ـ تداوم اختلافات عمیق بین ایران و امارات عربی متحده
10ـ بقای برخی از اختلافات مرزی و حل نشدن قطعی آن به ویژه در حوضه خلیج فارس که این روند، سبب افزایش هزینهها در سیاست خارجی میشود و در عین حال در دهه اخیر دگرگونیها و تحرکهای مثبت و امیدوارکنندهای در روابط ایران و کشورهای دیگر مشاهده شده است:
1ـ گسترش همکاری منطقهای با روسیه؛ 2ـ گسترش همکاریهای چند جانبه با چین؛ 3ـ تلاشها برای بهبود نسبی مناسبات ایران با اعضای شورای همکاری خلیج فارس؛ 4ـ حرکت در راستای برقراری روابط مناسب و منطقی با ارمنستان؛ 5ـ توجه ویژه به گسترش و بهبودی روابط دیپلماتیک در سطح قاره آفریقا؛ 6ـ توجه به ضرورتهای بهبود روابط ایران با اعضای اتحادیه اروپایی؛ 7ـ رفتار و مواضع منطقی در بحران عراق و تلاش برای بهبود روابط دو جانبه؛ 8ـ در پیش گرفتن مواضع مناسب در لزوم سقوط کامل طالبان و تلاش برای توسعه روابط با افغانستان؛ 9ـ تکوین و استمرار روابط منطقی و رو به گسترش با ترکمنستان، تاجیکستان و قزاقستان؛ 10ـتلاش مؤثر در جهت توسعه و ترویج روند رو به گسترش انتقادات و مخالفتهای دولتها و به ویژه مردم منطقه نسبت به سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا از جمله در ارتباط با حمایت از رژیم صهیونیستی اسرائیل و سیاستهای استثماری آن در خاورمیانه به ویژه پس از اشغال عراق و نیز با حمایتهای مؤثر از جنبشهای مقاومت اسلامی در منطقه
با این وصف، به نظر میرسد که برآیند تمامی تحولات (وضعیت) و منابع پایدار و نسبتاً پایدار مشاجره با همسایگان (موقعیت) حاکی از الزام به دقت نظر ویژه در محیط استراتژیک پیرامونی و ضرورتهای داخلی برای مقابله با روند رو به افزایش آسیبپذیری جمهوری اسلامی ایران است، به گونهای که تداوم چنین روندی، میتواند تضعیف امنیت و فرآیند بحرانزایی در ایران را به دنبال داشته باشد.