بصیرت:نهرو، ناصر و تیتو در قرن گذشته پدران جنبش عدم تعهد بودند؛ جنبشی که با تقسیم دنیا به اردوگاههای جنگی متعلق به آمریکا و شوروی مخالفت میکرد. اگر امروز چندین رئیس کشور و نخستوزیر نزد رئیسجمهور ایران محموداحمدینژاد جمع میشوند و خبر این گردهمایی هم با آب و تاب در رسانهها میآید شباهتها با آن زمان تصادفی نیست بلکه از سوی میزبان به قصد و با برنامهریزی قبلی است. ایرانیها میخواهند نشان دهند تنها در گوشهای نایستادهاند، تصویری که به مذاق خیلیها در غرب خوش میآید، بلکه دوستان و علاقهمندانی دارند. هر چه باشد هنوز ۱۱۸ کشور عضو سازمان ملل در جنبش عدم تعهد هم هستند و گروه ۱۵ نیز که کنفرانس سران خود را در تهران برگزار میکند از زمره کشورهای عضو در جنبش عدم تعهد به شمار میروند. البته شباهتها بین آن زمان و زمان کنونی کامل نیست. برزیلِ لولا داسیلوا که در تهران فوری نقش رهبری گرفت، هیچگاه رسماً عضو جنبش عدم تعهد نبوده است و ترکیه رجب طیب اردوغان، ستاره دیگر، عضو ناتو است و تلاش میکند وارد اتحادیه اروپا شود. اما فصل مشترکشان این است که هر دو به عنوان عضو ناپیوسته شورای امنیت نمیخواهند تحریم جدیدی علیه ایران تصویب شود. هند، اندونزی، مالزی، نیجریه، کنیا، آرژانتین و دیگر شرکتکنندگان نیز. قدرتهای دارای حق وتو، چین و روسیه، در تهران نبودند اما آنها نیز نمیخواهند موضع آمریکا در منطقه تقویت شود. حتی وزیر خارجه کشور متحد آمریکا یعنی مصر، در آمادهسازی گردهمایی نقش داشت.
همه این کشورها از دنیایی ناخرسندند که در آن تصمیمهای مهم سیاسی و نظامی هنوز تنها در یکجا گرفته میشود؛ واشنگتن. چهبسا واقعیت مدتهاست که به گونهای دیگر شده است. صعود چین برای شکاکان در نظم جدید، امید ایجاد کرده است اما تهدید نیز. زیرا معلوم نیست که ابرقدرتی چین بهتر باشد بویژه از دید آسیاییها. نه همسایگان هممرز روسیه اما بسیاری از دیگر کشورهای جهان سوم از اینکه در پایان جنگ سرد اتحاد شوروی به عنوان قدرت متقابل آمریکا دیگر وجود نداشت ناراحت بودند. قدرت جدید روسیه که تنها به درآمدهای نفتی و گازی متکی است هنوز توازن را برقرار نکرده است و اروپاییها در 20 سال بعد از فروریختن دیوار برلین هنوز متوجه نشدهاند که آمریکا به آنها تنها بهعنوان پایگاهی برای لشکرکشی خود به عراق و افغانستان احتیاج داشت. اما اهمیت استراتژیک آنها به عنوان شریکان واشنگتن کاهش یافته است. در خاورمیانه ناامیدی از اروپایی که توانا به انجام کاری باشد افزایش یافت، حتی وقتی یورو برخلاف امروز قوی بود. فرانسویها مدتها بود رویای«جهان چندقطبی» را داشتند. یک قطب این دنیا، طبیعی است که پاریس باشد، در اطرافش کشورهایی که فرانسه صحبت میکنند و همگی به امپریالیسم فرهنگی آمریکا بدگمانند و خواهان جانشینی برای فرهنگ جهانی مصرف هستند بویژه مسلمانان 3قاره این انتظار را داشتند اما چیزی حاصل نشد. نیکلا سارکوزی نتوانست چکهایی را نقد کند که کشیده بود، نه در مغرب و نه در فلسطین و نه در ایران. در عین حال با توجه به ضعف بزرگان اتحادهای چندقطبی رونق دارد. هیچکس نباید این اختیار را داشته باشد دیگران را شورشی بخواند و مجازات کند و به جنگ بکشد. این نکته پیام جنبش عدم تعهد بود که تازگی در ایران به بیان درآمد.
وزیر خارجه ایران، منوچهر متکی در هفتههای گذشته خیلی در سفر بود. هرکس مسیر او را تعقیب کرد پی برد وی همزمان یا قبل یا بعد از وزیر خارجه آمریکا، هیلاری کلینتون از کشورهای مختلف دیدن کرد. ظاهراً در خیلی از کشورها حرفش گوش شنوا پیدا کرد. حالا احمدینژاد میتوانست موفقیت را درو کند: باز هم در کانون توجه قرار گرفت اما این بار نه بهعنوان تهدیدکننده بلکه شریک یک راهحل که ممکن است کارآیی داشته باشد. وزیر خارجه ترکیه در پایان (نشست سران 3 کشور در تهران) گفت:«دلیلی برای تحریمهای بیشتر وجود ندارد».
انتقال اورانیوم ایران برای غنیسازی بیشتر به خارج بخشی از مجموعهای است که بستهبندی شده بود اما هنوز گرههایش را نبسته بودند. روی گرههای پیچیده این بسته خیلیها کار کرده بودند از جمله رئیسجمهور سوریه، بشار اسد. بازگشت کلوتیلد رایس بعد از 10 ماه ممنوعیت خروج از کشور تاری از این تکه پارچه بود، اخراج وکیلیراد از فرانسه که به اتهام واهی شرکت در قتل آخرین نخستوزیر شاه به زندان ابد محکوم شده بود تاری دیگر. تصادف بهندرت اینگونه کارش را بخوبی انجام میدهد. شک وجود دارد که آیا ایران واقعا اورانیوم را مبادله کند بویژه آیا ایران به غنیسازی در داخل کشور پایان میدهد، همانگونه که شورای امنیت در 3 قطعنامه گذشته خواسته است. در این صورت تقریبا همه میتوانند راضی باشند؛ غیر از آنهایی که از تندتر شدن بحران بیش از حل آن
خوشحال میشوند.
*زود دویچه تسایتونگ(آلمان)
رودولف کیملی