بصیرت: برخی روزنامه های امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.
جام جم:دیداری متفاوت
«دیداری متفاوت»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم دکتر علی دارابی است که در آن میخوانید؛رئیس و مدیران ارشد رسانه ملی و جمعی از هنرمندان برجسته کشور روز شنبه با رهبر فرزانه انقلاب اسلامی دیدار کردند.
این دیدار به لحاظ ترکیب شرکتکنندگان و حضور چهرههای طراز اول جامعه هنری کشور و از حیث صمیمیت حضور و طرح سخنان و دیدگاههای شفاف و صریح تعدادی از هنرمندان در نوع خود کم نظیر بود به گونهای که رهبر عزیز چنین تعبیر کردند: «تا به حال با چنین جمع خوش ترکیبی مواجه نشده بودم». این ترکیب در وهله اول اشتیاق هنرمندان و مدیران به زیارت رهبری است همانگونه که هنرمند متعهد و نام آشنای کشور خانم پروانه معصومی گفت که باید «قدردان لحظاتی که در این فضا که در حضور رهبری است بدانیم» اما علاوه بر این بیانگر مرجعیت رسانه ملی در ارتباط با هنرمندان شاخص کشور است همان کسانیکه سید عزتالله ضرغامی، رئیس سازمان در ارائه گزارش کوتاهی در محضر رهبری از «بیش از دو هزار طرح و فیلمنامه که در سازمان در طول سال بررسی میشود» حاصل کار این هنرمندان در تولیدات نمایشی، فیلم و انیمیشن (پویانمایی) در شبکههای داخلی برون مرزی بیش از 33 هزار ساعت در سال یعنی 9 برابر نسبت به سال 82 را حکایت میکند که همه اینها محصول کار و تلاش هنرمندان و برنامه سازمان رسانه ملی برای فراهم ساختن خدمت صادقانه هنرمندان متعهد این مرز و بوم است که تربیت نسل جوان از هنرمندان و رونق تولیدات و ایجاد اشتغال بخشی از برکات این کار بزرگ است. اگر امام خمینی (ره) از رسانه ملی به عنوان «دانشگاه» یاد کردند و رهبر عزیز تاکید کردند که امام در این نامگذاری تعارف نداشته است خود در تداوم تبیین جایگاه و اهمیت رسانه ملی آن را «مرکز هدایت فکر» و «نقش بسیار مهم آن در حال و آینده کشور» نامیدند و با تقدیر از تلاشهای به عمل آمده رئیس، مدیران و هنرمندان رسانه ملی بر تداوم، تعمیق و تأثیرگذاری فعالیتها به خصوص تولیدات نمایشی تأکید کردند.
واقعیت آن است که دیدار با رهبری بار دیگر این نکته مهم را به مسوولان ارشد کشور از جمله رسانه ملی یادآوری نمود که در جنگ کنونی که جنگ نرم است و شبکههای نامحرم تلاش دارند ایمان و اعتقادات جامعه به ویژه جوانان را نشانه گیرند همه وظیفه بس خطیر و سنگین بر عهده داریم. توجه و اولویت به ساختارهای نمایشی، فیلم و سریال باید حرف اول را در تلویزیون بزند. افزون بر این مروری بر اهم دیدگاهها و مطالب مطروحه هنرمندان هم از اهمیت ویژهای برخوردار بود: «لزوم بالا رفتن آستانه تحمل مسوولان از انتقادها، اختصاص بودجه و اعتبارات لازم برای رسانه، تسریع در ساخت و احداث شهرک تلویزیونی جدید که پاسخگوی نیازهای هنرمندان باشد و حمایتهای بایسته از رسانه ملی» از جمله این نکات بود که گویای همدلی و همگرایی رسانه و هنرمندان میباشد.
اما این دیدار، مدیران، برنامه سازان و هنرمندان رسانه ملی را در ایفای رسالت و وظیفه خطیر خود مصمم تر به خدمت به جامعه فرهیخته ایرانی مینماید. با این همه اگر این انتظارات به حق از رسانه ملی وجود دارد و همه از آن به عنوان پیشتاز در خط مقدم نبرد با تهاجم فرهنگی دشمن در جنگ نرم نام میبرند بر مسوولان کشور هم فرض و وظیفه است که به تأسی از رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حمایتها و سازوکارهای لازم در حمایت از رسانه ملی را فراهم سازند. به عبارت دیگر حمایت بایسته از رسانه ملی باید در دستور کار اصلی کشور قرار گیرد.
کیهان:چرا به آمریکا بی اعتمادیم؟
«چرا به آمریکا بی اعتمادیم؟»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن میخوانید؛12تیرماه 22سال پیش، هواپیمای مسافربری ایرباس شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران در پرواز 655 بندرعباس- دبی زمانی که بر فراز آبهای سرزمینی ایران در حال پرواز بود مورد اصابت 2 فروند موشک ناو آمریکایی وینسنس قرار گرفت و تمامی 290 مسافر و خدمه آن از جمله 118 زن و کودک بی گناه به شهادت رسیدند.
این جنایت در حالی اتفاق افتاد که طی چند ماه پیش از آن ناوهای جنگی آمریکا برای حمایت از صدام وارد خلیج فارس شده بودند ولی تلاش آنها برای مقابله با رزمندگان اسلام علی رغم رجزخوانی های قبلی بی نتیجه مانده بود... و ساعت 10 و 22 دقیقه صبح آن روز فرماندهان نظامی آمریکا که از مقابله با رزمندگان اسلام طرفی نبسته بودند، تصمیم به انتقامی وحشیانه گرفتند، اما نه از رزمندگان دلیر ایرانی بلکه از مردان، زنان و کودکان بی گناهی که مسافر پرواز 655 بودند. 5 روز قبل از این حادثه، ناو جنگی آمریکایی وینسنس از بندر سان دیه گو وارد خلیج فارس شده بود.عقربه های ساعت ، 10و22 دقیقه را نشان می دهد، وینسنس در موقعیت مناسب قرار می گیرد و به دستور ناخدا راجرز- فرمانده ناو- 2 فروند موشک به سوی هواپیمای مسافری ایرباس ایرانی شلیک می شود.
دقایقی بعد از این جنایت هولناک، مقامات آمریکایی اعلام می کنند که یک فروند هواپیمای نظامی و جنگنده F14 ارتش ایران را مورد هدف قرار داده اند!
بعد از روشن شدن اینکه هواپیمای ایرانی مسافری بوده، آمریکایی ها تلاش کردند تا وانمود نمایند در این بین اشتباهی رخ داده است. آنها مدعی شدند که ایرباس، خارج از دالان هوایی مربوطه پرواز می کرده و وینسنس چندین بار به آن اخطار رادیویی داده و چون جوابی دریافت نکرده اقدام به شلیک کرده است! اما قطعات متلاشی شده هواپیما و اجساد سرنشینان آن که در سطح وسیعی از آبهای ایران پراکنده شده بود به وضوح دروغ آمریکایی ها را برملا کرد.
4 سال بعد از آن ماجرا، نیویورک تایمز در گزارشی فاش ساخت که ناو وینسنس در آب های سرزمینی ایران بوده، نه در آب های بین المللی. پنتاگون در آن زمان تلاش می کرده که بر این واقعیت سرپوش بگذارد.
اینها همه جدای از آن بود که شکل و اندازه ایرباس و نوع پرواز آن با هواپیمای جنگنده F14 کاملا تفاوت داشته و این چیزی نبوده است که از دید و تخصص ناوبران آمریکایی پنهان مانده باشد.
شهریور سال 62 یک هواپیمای بوئینگ 747 شرکت هواپیمایی کره جنوبی در حالی که با 269مسافر از کریدور هوایی خود خارج شده بود حدود 2 ساعت در حریم هوایی شوروی (سابق) به پرواز درآمد و به دلیل بی توجهی به اخطارهای مکرر هواپیماهای شکاری ارتش شوروی، در عمق 500 کیلومتری خاک این کشور مورد اصابت قرار گرفت و سرنگون شد. آن روز ریگان - رئیس جمهور وقت آمریکا- با ابراز اینکه؛ هیچ چیزی نمی تواند حمله به یک هواپیمای غیرمسلح را توجیه نماید، اعلام می کند: شوروی ]سابق[ با حمله به هواپیمای مسافربری دست به عمل تروریستی زده است.
آمریکا بعدها اعتراف کرد که هدفش از سرنگونی هواپیمای ایرباس ایران، تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی برای پایان جنگ و پذیرش قطعنامه بوده است. به خدمه ناو وینسنس مدال شجاعت داده شد و از کاپیتان راجرز نیز بامدال لیاقت! تقدیر به عمل آمد.
مرور بر این واقعه هولناک که در خاطره تاریخی مردم ایران ثبت شده، بیان جنایتی از جنایات آمریکا علیه مردم مسلمان کشورمان است که برخلاف ادعاهای بشردوستانه خود، با نقض مسلم حقوق بشر و برخلاف فطرت و سرشت بشری، جان صدها انسان بی دفاع را که هیچ تهدیدی برای آنان به حساب نمی آمدند، می ستاند.
شاید بی دلیل نیست که مردم ایران هیچگاه به آمریکا اعتماد نداشته و ندارند. رؤسای جمهور این کشور- چه جمهوری خواه و چه دمکرات- هر گاه دست دوستی به سوی ایران دراز کرده اند، دشنه ای آغشته به سم کینه و دشمنی در آستین مخملین خود پنهان داشته اند تا در وقت معین بر قلب مردم ایران فرو کنند.
درست در ایام سالگرد این حادثه، باراک اوباما تحریم های جدید علیه ایران را امضاء می کند تا این امضاء، سند دیگری بر دشمنی های آمریکا علیه نظام اسلامی باشد.
حیات جمهوری اسلامی طی 30 سال انقلاب، همواره با «تحریم» عجین بوده است، ولی هیچگاه تحریم ها نتوانسته اند قامت بلند بالای انقلاب را خم کرده و در مسیر پیشرفت و آبادانی کشور سنگ اندازی نمایند، چه تحریم هایی که از سوی غرب یعنی آمریکا و اروپا از روزهای آغازین پیروزی انقلاب، اعمال می شد و می شود و چه تحریم هایی که با فشار آمریکا و هم پیمانان کاخ سفید از سوی سازمان ملل صورت می گیرد.
قطعنامه 1737در دسامبر 2006، قطعنامه 1747در مارس 2007، قطعنامه 1803 در مارس 2008 و قطعنامه 1929 که اخیراً علیه جمهوری اسلامی صادر شده و همگی سعی داشته اند دامنه تحریم ها را گسترده تر و فشار بر کشورمان را بیشتر کنند، هیچکدام تاکنون نتوانسته و نخواهد توانست تاثیری در مواضع جمهوری اسلامی گذاشته و در سیاست های کشورمان برای دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای خللی وارد نماید.
ظاهرا آمریکا برای مقابله با نظام اسلامی راه دیگری جز «تحریم» در برابر خود نمی بیند و شاید به همین دلیل است که راه های تجربه شده و شکست خورده قبلی را تکرار می کند.
حقیقت آن است که قطعنامه تحریم 1929 دامنه وسیعتری از فشارها علیه جمهوری اسلامی را تدارک دیده واگر آمریکا در این پروژه جدید شکست بخورد - که می خورد - در استراتژی و راهبرد خود در مواجهه با ایران هسته ای دچار سردرگمی و بن بست می شود. در این باره برخی از مقامات بلندپایه آمریکایی نیز به اوباما هشدار داده اند.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، طی یادداشتی به جیمز جونز، مشاور امنیت ملی کاخ سفید خطرات احتمالی غیبت سیاست دراز مدت آمریکا در تعامل با ایران را گوشزد می کند. گیتس در این یادداشت می گوید؛ در فقدان گزینه های جایگزین برای سیاست های دوگانه اعمال تحریم و گفت وگوهای دیپلماتیک، در صورتی که شکست بخورد، آمریکا ناچار خواهد بود که ایران هسته ای را بپذیرد. وزیر دفاع آمریکا در این یادداشت با صراحت از محال بودن استفاده از گزینه حمله نظامی خبر می دهد.
با این وصف آمریکا، هم به ناکارآمدی تحریم های جدید واقف است و هم گزینه نظامی را منتفی می داند. پس تصویب قطعنامه 1929 چه سودی به حال کاخ سفید دارد؟
به نظر می رسد اوباما محدودیت های تاثیر سیاست های تحریم را درک کرده و تلاش می کند با بزرگ نمایی آن، ارزش تحریم ها را بالا برده تا از یک سو میدان داری خود را در مواجهه با پرونده هسته ای ایران از دست ندهد و از این رهگذر با برانگیختن و اجماع جهانی - که البته فقط واشنگتن از آن دم می زند - ایران را که حالا به یک قدرت بزرگ و مهم اقتصادی، علمی و نظامی در خاورمیانه تبدیل شده به انزوا و انفعال بکشاند و از سوی دیگر با علم به اینکه حمله نظامی به کشورمان هیچ جایگاهی در میان گزینه های تقابل با ایران ندارد، با اعمال تحریم ها، مخالفت خود را با برخی از نومحافظه کاران کاخ سفید که حمله به تاسیسات هسته ای ایران را دنبال می کنند، نشان دهد.
اوضاع داخلی آمریکا که تعریف چندانی ندارد. اقتصاد ورشکسته این کشور چند سالی است زندگی مردم را فلج کرده. سیاست های تامین اجتماعی و بهداشتی اوباما، بارها مردم معترض را به خیابانها کشانده. نظرسنجی ها نشان می دهد آمریکایی ها اعتماد خود را به رئیس جمهورشان از دست داده اند. ماجرای مصاحبه جنجالی مک کریستال، فرمانده سابق ارتش آمریکا در افغانستان و جنگ بی حاصل در این کشور هم که بدجوری گریبان مقامات کاخ سفید را گرفته. در عرصه سیاست خارجی هم که کار نفر اول دیپلماسی خارجی یعنی هیلاری کلینتون به شرکت در اجتماع همجنس بازان! کشیده شده است. کلینتون در این اجتماع با بیان اینکه؛ سالها منتظر بودم تا در جمع شما ابراز احساسات کنم و از این بابت بسیار خوشحالم! گفته: حمایت از همجنس بازان بخشی از سیاست خارجی آمریکاست!
ایران سالهاست که به برکت آرمانهای والای انقلاب، مسیر خود را به سوی توسعه یافته و با اقتدار و تکیه بر توانمندی جوانان فرهیخته و دانشمند، قله های پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح می کند و دشمنی دشمنان جز آنکه انگیزه شان را مضاعف کند، ذره ای در اراده و صلابت آنان تاثیر ندارد. آمریکا هم همان بهتر که دنبال شرکت در اجتماعات آنچنانی و ابراز احساسات برای آنان باشد تا داعیه ابرقدرتی و صلح برای جهان!
تهران امروز:صدا و سیمای صداوسیما شنیده و دیده میشود؟
«صدا و سیمای صداوسیما شنیده و دیده میشود؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم حسامالدین کاوه است که در آن میخوانید؛عصر امواج (عصر رادیو و تلویزیون) تنها سه دهه پس از این نامگذاری، عصر انفجار اطلاعاتی نام گرفت. امروز ترکیب امواج (رادیو، تلویزیون) و فضای مجازی آنچنان فضای شگفتآوری به وجود آورده است که کمتر کسی میتواند خود را از تاثیرات روانی – ذهنی و در پس پیامهای ظاهری آن، از تاثیرات ایدئولوژیک ظریف و محاسبه شده فضای موجی – مجازی دور نگاه دارد.
به جرات میتوان گفت که ایران تنها کشوری است که بخش بزرگی از جهان غرب و نیز برخی از همپیمانانش در آسیا و آفریقا امواج رادیویی و تلویزیونی به زبان فارسی را به سوی آن میفرستند. به جز این برخی از شبکههای تازه تاسیس شده همانند تلویزیون بیبیسی فارسی و شبکه ماهوارهای – تلویزیونی فارس وان به فهرست بلند و طولانی رادیوها و تلویزیونهایی که ایران را هدف گرفتهاند، پیوستهاند. رادیو بیبیسی در شهریور 1320 و همزمان با اشغال ایران از سوی متفقین در جریان جنگ دوم جهانی، کار خود را آغاز کرد، دیری نگذشت که شوروی (سابق) و سپس اقمار آن مانند آلمان شرقی، رادیوهایی به زبان فارسی برای شنوندگان ایرانی، راه انداختند.
آمریکا، فرانسه، آلمان و هلند نیز پس از سالها به گروه کشورهایی پیوستند که ارسال امواج رادیویی به سوی ایران را آغاز کردند. هماکنون آمریکا، انگلیس، عربستان و گروه رسانهای چند ملیتی رابرت مورداک میلیاردر یهودی استرالیایی الاصل هر روز ساعتها برنامه تلویزیونی برای بینندگان ایرانی تولید میکنند. این تنها بخشی از تکاپوی رسانهای بیگانگان است. باید به این فهرست نام و عنوان دهها کانال تلویزیونهای ماهوارهای لسآنجلسی را هم اضافه کرد.
در این سو، صداوسیمای جمهوری اسلامی یک تنه بار تولیدات رادیویی و تلویزیونی برای بینندگان ایرانی در داخل و خارج از کشور را بر دوش میکشد. در اینکه شمار برنامههای تولیدی در صداوسیما براساس آمارها و روی کاغذ، قابل توجه به نظر میرسد تردیدی نیست اما باید این پرسش را نیز مطرح کرد که چرا هنگامی که برخی از شبکههای تلویزیونی ماهوارهای، سریالهای آنچنانی را برای بینندگان ایرانیشان پخش میکنند شمار بینندگان صداوسیما کاهش چشمگیری مییابد؟ به کارگیری عناصر هنری و زیبایی شناسانه، پویایی، صراحت، تنوع و تکثر در تولید برنامهها باید بیش از پیش در صداوسیمای جمهوری اسلامی مدنظر قرار گیرد. به جز شماری از سریالهای به راستی موفق و اثرگذار، همچون سریال امام علی(ع)، سریال امام رضا(ع)، سریال روزگار قریب و... سیمای جمهوری اسلامی، از فقر سریالها، تله تاترها و فیلمهای تلویزیونی رنج میبرد.
برنامههای سرگرمکننده، تولید کارتون و انیمیشن برای کودکان، تولیدات خاص برای گروه سنی نوجوانان و جوان، چندان در مرکز توجه مدیران سیما نیستند، در رادیو نیز وضع چندان بهتر از این نیست. در حالی که صداوسیما میباید در برابر غولی به نام هالیوود و صدها کانال تلویزیونی ماهوارهای پایداری کند و نهتنها پایداری کند که مخاطبان آن سوی قارهها و آبها را به سوی تولیدات تلویزیونی و رادیویی ایران جذب نماید.
حقیقت این است که فقر تولیدات فرهنگی و هنری، خبری و اطلاعرسانی نه تنها در صداوسیما مشهود است بلکه به نظر میرسد که صدا و سیمای صداوسیما، زیر بار سنگین گیرندههای ماهوارهای، کمر خم کرده است.
متاسفانه الگوی زندگی و خانواده ایرانی، در سیمای جمهوری اسلامی، منحصر به خانوادههای متوسط یا متوسط به بالا شده است. اگر در برخی از سریالها و فیلمهای تولید شده در سیمای جمهوری اسلامی نیز گاه اتفاق میافتد که خانوادهای زیر سطح متوسط در مرکز و کانون فیلم قرار دارد بیشتر برای آن است که نشان داده شود قهرمان فیلم میکوشد یک شبه ره صدساله برود و از حضیض فقر به اوج ثروت برسد.
گاه اتفاق میافتد که فیلمها و سریالهایی با مضمونهایی در زمینههای اعتقادی و بدی شر و خوبی خیر تولید و نمایش داده میشود اما فراموش نباید کرد در فضایی که برای نسل جوان به وجود آمده فضای موجی – مجازی که در آن یکسو تلویزیونهای ماهوارهای و از سوی دیگر اینترنت، فیسبوک، یوتیوب، وبلاگها و... فضای ذهنی نسل جوان را تسخیر کردهاند، هرگونه پیامی میباید مبتنی بر شیوههای عرضه پیام، زبان تازه، نوآوری و پویایی و تازگی در مضمونها عرضه شود.
بررسی کارنامه صداوسیما در چند ساله اخیر، نموداری سینوسی را نشان میدهد، نموداری که حاکی از تناوبها و نوسانها در خبررسانی، اطلاعرسانی و تولید برنامههای سرگرمکننده از جمله سریالها، فیلمها و... است. انتظار میرفت که نمودار سینوسی کارکردهای صداوسیما به منحنی روبهرشدی تبدیل میشد که نقطه افولی نداشته باشد.
در بررسی رفتارها و الگوپذیریهای جوانان در جامعه ایرانی بهویژه در جوامع شهری، تاثیرپذیری از الگوهای بیگانه و غیر ایرانی – اسلامی، مشهود است و چرا؟ صداوسیما در این میان تنها مقصر نیست، اگر قصور و تقصیری هست، متوجه گروه پرشماری از دستگاهها و سازمانها میشود اما فراموش نباید کرد که قصور صداوسیما در زدودن ذهنیت تصویری برگرفته از الگوهای بیگانه، غیرقابل انکار است.
قصور یا تقصیر؛ صداوسیما تا دستیابی به قلههای رفیع تعالی و پیشرفت فاصلههای بسیاری دارد.
همچنان که مقام معظم رهبری در دیدار اخیر مسئولان و هنرمندان صداوسیما به درستی اشاره فرمودهاند که: «صداوسیما عمدهترین مرکز هدایت فکری است و اینکه امام(ره) گفتند صداوسیما دانشگاه است»، تعارف نکردند. میباید بر تاثیرگذاری تولیدات صداوسیما بر اذهان به شیوهای هنرمندانه به سوی آنچه که مناسب فرهنگ ایرانی – اسلامی است، تاکید کرد.
در شرایط کنونی به نظر نمیرسد که صداوسیما را مردم همچون دانشگاهی تلقی کنند که امام و رهبری میخواستند و این ضعف هر چه زودتر برطرف شود، بهتر است.
رسالت:راه خروج از تله برای اوباما
«راه خروج از تله برای اوباما» عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن میخوانید؛رئیس جمهور آمریکا در ادامه سیاست تحریم یک جانبه ایران ، لایحه آمریکایی منع دسترسی ایران به واردات فرآورده های نفتی را امضا کرد.
باراک اوباما پنج شنبه درحالی تحریم یک جانبهآمریکا علیه ایران را نهایی کرد که برخی از کشورهای متحد آن از جمله روسیه با توجه به تصویب دور جدید تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد ضد ایران، ازهرگونه تحریم یک جانبهآمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا علیه ایران انتقاد کرده بودند .
کنگرهآمریکا ، هفته گذشته، پس ازمخالفت ایران با درخواست کشورهای غربی برای توقف فعالیت صلح آمیز هسته ای خود، دور جدید تحریم های یک جانبه علیه بخش های انرژی و بانکداری ایران را تصویب کرد.
آمریکا در این لایحه، شرکت های خارجی را از انتقال و ارائه فرآورده های پالایش شده نفتی به ایران برحذر داشته این تحریم ها با هدف اعمال فشار بیشتر بر دولت ایران برای توقف برنامه های صلح آمیز هسته ای این کشور اعمال شده اند.این اقدامات آمریکا در حالی صورت می گیرد که بعضی از تحلیلگران غربی نیز معتقدند که ظاهرا آمریکا در هر گام خود را وارد مسیری می کند که گزینه های خردمندانه را برای رسیدن به نتایج مطلوب به حداقل میرساند.
در حوزه دیپلماسی آمریکا مسیر گفتگوها برای نیل به نتایج مقبول الطرفین را فرو نهاده و خود را تنها به اعمال فشار بر ایران از طریق تحمیل تحریم هایی کرده است که گمان دارد ایران را می تواند زمین گیر کند تنها به این امید که فشارهای ناشی از تحریم ایران را به تغییر رفتار یا سازش وادار سازد.مهمترین عنصر این تحریم ها هم متوقف کردن واردات بنزین به ایران است به این امید که این تحریم با توجه به این که ایران35 درصد بنزین مورد نیاز را وارد می کند، اثر گذار باشد.این امید در حالی است که احتمال مشارکت چین در این تحریم بالا نیست؛زیرا چین11 درصد نفت خود را از ایران وارد می کند.روسیه هم هرچند مدتی است نوعی همکاری نزدیک تر با آمریکا را تجریه می کند ولی مسلما بدلایل استراتژیک خیلی هم مایل نیست مشکلات آمریکا در این منطقه را حل کند. عدم همراهی قاطع چین و روسیه با تحریم بنزین و نیز دسترسی ایران به راههای جایگزین عملا ماشین تحریم علیه ایران را از کارآمدی خارج کرده و باعث می شود تحریم ها تا حد یک ژست سقوط کند.
راهکار دوم یعنی گزینه نظامی هم مشکلات خاص خود را دارد.در وهله نخست ؛موفقیت آن وابستگی کامل به کیفیت اطلاعات جاسوسی در مورد تجهیزات و توانایی های اتمی ایران دارد. و طبعا میزان استحکام نقاط هدف.
دوم؛ عامل موفقیت در حمله هوایی است و نیز اندازه تخریبی که به حمله کننده اعلام کند حمله موفقیت آمیز بوده و فعالیت های ایران را سال ها به تاخیر انداخته و مسئولان ایرانی را به تغییر استراتژیک نظراتشان وادار کند.
تعداد نقاط ضعف در هر مرحله به حدی زیاد است که عملا حرکت در این مسیر را به اقدامی با چشمان کاملا بسته تبدیل می کند.
حالا فرض کنیم که حمله آمریکا موفقیت آمیز باشد؛ مهمترین مسئله فردای بعد از حمله است.ایران فاکتورهای بسیار مهمی در اختیار دارد که قادر است موقعیت آمریکا را در منطقه شدیدابه وضعیت اسفباری تبدیل کند.
تحلیلگران غربی خود به فاکتورهایی چون واکنش بسیار موثر حزب الله،قدرت ایران در تغییر توازن امنیتی در عراق و افعانستان علیه آمریکا،استفاده از مین و موشک برای کنترل تنگه هرمز وایجاد تغییر در قیمت نفت که قادر است اقتصاد جهانی را تحت الشعاع قرار دهد؛ اشاره کرده اند. اینها پاره ای از واکنش های محتمل است واکنش های دیگری نیز وجود دارد که در زمان خود می تواند قدرت واکنش ایران را به نمایش گذارد. این محاسبات تحلیلگران را به این نتیجه می رساند که ژست های آمریکا کودکانه و بدون محاسبات عقلانی است.
در حالی که اوباما در حال کشف راهی عاقلانه تر در مقایسه با رفتار دولت بوش در تعامل با ایران بود این تغییر ناگهانی از واقع بینی به خیالپردازی به نظر می رسد که تله نومحافظه کاران پیش پای اوباما باشد.هنوز اوباما امکان تغییر سیاست را در اختیار دارد.بازگشت به مسیر معقول پیشین برای دولت اوباما هزینه های به مراتب کمتری به نسبت سقوط آزاد به اعماق سیاهچال گرفتاری های لاینحل دارد.
سیاست روز:ما از متکلفین نیستیم
«ما از متکلفین نیستیم»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم حسن اختری است که در آن میخوانید؛انقلاب اسلامی همچون دریایی مواج و توفنده در مسیر تکاملی خود، ناخالصیهای موجود در اعماق و لایحههای پنهانی جامعه را به حرکت درآورده و همراه با کفهای روی آب به طرف ساحل میراند. در سه دهه گذشته جریانهای منحرفی همچون مرتجعین، لیبرالها، منافقین قدیم و جدید پای به عرصه خودنمایی گذاشته و چند صباحی دل مومنین را محل تاخت و تاز خود قرار دادند.
گرچه هیچ یک از گروهها تاب تحمل امواج سهمگین انقلاب را نداشته و به مرور از گردونه خارج شدند، اما به میزان نفوذی که هر یک از آنها در باورهای ملت ایران پیدا کرده بودند. هزینههای سنگینی را به کشور و مردم تحمیل کردند. یکی از این جریانهای مرموز که ریشه در نهاد پاک، بیآلایش و سادهانگارانه جمعی از مردم دارد وجود گروه متکلفین در جامعه اسلامی ایران است.
این هیکل نامقدس از آنچنان پیچدگی در پندارها و کردارها برخوردار است که به سادگی اثری ازجای پای آنها را همچون سایر گروههای منحرف مثل قاسطین و مارقین و ناکثین در جامعه نمیتوان یافت و تنها با نگاهی عمیق و همهجانبه به رفتارها و اعمال و کرداری که از آنها سر میزند، افکارشان قابل شناسایی و تشخیص خواهد بود. لذا برخی از رفتارهای متکلفین در سخنان معصومین(ع) تشبیه به نفاق و ریا شده است، خداوند سبحان در آیه 86 سوره «ص» به پیامبر رحمت حضرت محمد(ص) که صاحب خلق عظیم است، میفرماید: «قل ما اسئلکم علیه من اجرا و ما انا من المتکلفین» ای پیامبر! بگو من برای دعوت نبوت هیچ پاداشی از شما نمیطلبم و من از متکلفین نیستم در جمله «ما اسئلکم علیه من اجرا»اجر دنیوی از مال، ریاست و جاه را از خود نفی میکند و در جمله «و ما انا من المتکلفین» خود را از تضییع و خودآرایی به چیزی که آن را ندارد بری میسازد.حال باید دانست که متکلف کیست؟ متکلف کسی است که چیزی را ـ در حالی که صلاحیتش را ندارد ـ با سختی و به طور ساختگی بر خود تحمیل کند و معنای این جمله که میفرماید «بگو ازمتکلفین نیستم» این است که رسالتام را از خود نساختهام.
در روایات بحثهای فراوانی درباره متکلفین و علایم آنها آمده است که حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: «متکلف سه نشانه دارد، پیوسته با کسانی که بالاتر از او هستند، نزاع و پرخاشگری میکند، از مطالبی سخن میگوید که از آن آگاهی ندارد و به دنبال اموری است که هرگز به آن نمیرسد» در حدیث دیگری از پیامبر اکرم(ص) میخوانیم متکلف سه نشانه دارد:«در حضور تملق میگوید، در غیاب غیبت میکند و به هنگام مصیبت زبان به شماتت میگشاید» در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم: «متکلف خطاکار است، هر چند در ظاهر به حقیقت برسد متکلف در عاقبت جز پستی و خواری نتیجهای نخواهد گرفت و امروز نیز جز رنج و زحمت و ناراحتی، بهرهای ندارد.
متکلف، ظاهرش ریا و باطنش نفاق است. و پیوسته با این دو بال پرواز میکند. همانگونه که خداوند به پیامبرش میفرماید: «بگو من برای دعوت نبوت هیچ پاداشی از شما نمیطلبم و از متکلفین نیستم» علامه طبرسی در تفسیر مجمعالبیان، در ذیل تفسیر این آیه آورده است: «هان ای پیامبر! به کفر گرایان بگو: من رای این پیامرسانی و دعوت مردم به سوی حق و عدالت وهشدارشان از زشتی و گناه، پاداشی نمیطلبم و از شما چیزی نمیخواهم که چیزی به من بدهید ونیز بدانید که من از کسانی نیستم که به دروغ ادعای رسالت و پیامبری کنم و از خود چیزی بسازم و شما را بدان فرا خوانم، نه هرگز، این پیام خدا وکتاب و مقدسات اوست و من تنها پیامرسان او هستم و بس. او مرا به رسالت برگزید و با فرو فرستادن قرآن به من فرمان دعوت داده است و به باور پارهای منظور این است که من به چیزی که باخرد، ناسازگار باشد شما را دعوت نمیکنم و هرگز به آنچه با فطرت ناهماهنگ است فرا نمیخوانم»
شناسایی و مصداقی متکلفین در جامعه ومعرفی به مردم و افکار عمومی جهت تبری و اعلام برائت از آنها از عهده و توان این قلم ناچیز به دور است. اما آنچه که باعث انگیزه تحریر این چند سطر گردید؛ اولا انکارناپذیر بودن وجود این گروه در جامعه است ثانیا در انحراف و غیر صالح بودن آنها هیچ جای شک و شبههای وجود ندارد ثالثا با کمال تاسف و تاثر باید اذعان کرد که برخی از گفتارها و کردارهای برخی نفوذیها در دولت بیشباهت به پندارهای این گروه نبوده و نیست و تاسفانگیزتر آنکه رشد و تکثیر این گروه و جریان منحرف فزونی یافته است که اگر به موقع چارهای برای مقابله و جلوگیری از توسعه آن اندیشیده نشود در آینده هزینهای به مراتب بالاتر و سنگینتر از گذشته به نظام مقدس جمهوری اسلامی و باورهای مردم عزیز و خداجوی کشورمان وارد خواهد شد که هرگز چنین مباد! و ما انا من المتکلفین.
مردم سالاری:این فوتبال سیاست زده
«این فوتبال سیاست زده»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛ تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی حضور ندارد و مردم ایران، ناگزیر یا طرفدار برزیل وایتالیا و انگلیس بوده اند، یا طرفدار آلمان و آرژانتین و هلند. تب جام جهانی، مسوولا ن را هم گرفتار خود کرده; به طوری که علی سعیدلو رئیس سازمان تربیت بدنی گفته که دوست دارد برزیل قهرمان شود! حال بگذریم که برزیل پس از صحبت آقای سعیدلو ازجام جهانی حذف شد.
اما در این میان یک موضوع به راحتی آب خوردن به فراموشی سپرده شده و آن غیبت ایران در جام جهانی است. از نظر آقای کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال ایران، نرفتن ایران به جام جهانی اتفاق مهمی نیست. آقای سعیدلو هم که پس از ماجراهای رقابتهای مقدماتی جام جهانی به سازمان تربیت بدنی آمده است. آقای علیآ بادی رئیس سابق سازمان تربیت بدنی هم که پس از جام جهانی گذشته، محمد دادکان رئیس وقت فدراسیون فوتبال را برکنار کرد و...
به عامل اصلی تعلیق فوتبال ایران در عرصه بین المللی بدل شد، اکنون از سازمان ورزش خارج شده و به نظر می رسد فعلا در حلقه نزدیکان رئیس جمهور نیست. آقای احمدی نژاد رئیس جمهور هم که پیش از حضور تیم فوتبال ایران در جام جهانی 2006، لباس ورزشی می پوشید و در کنار بازیکنان تیم ملی تمرین می کرد و به ابراهیم میرزاپور گل می زد، پس از ماجرای تعلیق، مقصر اصلی را آقای علی آبادی معرفی کرد و گفت که به او گفته بودم این کار را نکند. آقای احمدی نژاد هم این روزها از فوتبال صحبت نمی کند.
همه ما جام جهانی 2006 را به یاد می آوریم که آقای علی آبادی و دوستانشان پیش از آغاز مسابقات می گفتند ایران باید به مرحله دوم صعود کند; آن هم در گروهی که مکزیک و پرتغال حضور داشتند. تیم ملی آن زمان که حاصل تلا ش های محمد دادکان بود و از امکاناتی همچون کمپ تیم های ملی که در زمان محسن صفایی فراهانی ساخته شده بود استفاده می کرد، اگر چه به راحتی به جام جهانی صعود کرد اما در جام جهانی اسیر اختلافات سیاسی شد و از جام کنار رفت.
آنها که به فکر صعود ایران از گروه خود در جام جهانی بودند و صعود از آسیا را بدیهی می دانستند و تعلیق فوتبال ایران را که با تلا ش ها و نفوذ صفایی فراهانی رئیس اسبق فدراسیون فوتبال در کنفدراسیون فوتبال آسیا رفع شده بود شوخی می پنداشتند، آنقدر آزمون و خطا کردند که همان چیزی که بدیهی می پنداشتند هم اتفاق نیفتاد و ایران حتی به بازی پلی آف مقدماتی جام جهانی 2010 هم نرسید. حالا همه پنهان شده بودند- و پنهان شده اند- تا جام جهانی بگذرد و جرقه ای زده شود تا شاید با درخشش در جام ملت های آسیا، ناکامی ها اندکی جبران شود وعده ای دیگر موفقیت های گذرا را به نام خود بزنند تا جام جهانی بعدی برسد و باز هم... بگذریم.
بهتر است از بازی های تیم های دیگر جام جهانی لذت ببریم. از پیروزی هلند بر برزیل شگفت زده شویم، از حذف آرژانتین افسوس بخوریم و به ماشین منظم فوتبال آلمان غبطه بخوریم. اصلا بگذارید برای حذف ژاپن در ضربات پنالتی افسوس بخوریم اما به فوتبال سیاست زده خودمان که هنگام شکست، همه پنهان می شوند و هنگام پیروزی، همه، وعده های غیر ممکن سر می دهند، فکر نکنیم و یاد مدیری همچون دادکان را زنده کنیم که با زیر وبم فوتبال آشنا بود یا زحمات مدیری همچون صفایی فراهانی را ارج نهیم که اگر چه عکسی با لباس ورزشی نداشت اما رمز موفقیت در مدیریت فوتبال را می دانست. همان بهتر که به جام جهانی بعدی هم فکر نکنیم.
ابتکار:اردوغان و بالانس سیاست خارجی برای فردای ترکیه
«اردوغان و بالانس سیاست خارجی برای فردای ترکیه»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم بهرام گل زاده است که در آن میخوانید؛تردیدی در این واقعیت وجود ندارد که دیپلماسی و سیاست اخیر منطقهای و جهانی دولت ترکیه به رهبری “رجب طیب اردوغان، با تغییرات و رویکردها و تاکتیکها و در مواردی استراتژیهای جدیدی همراه بوده است که عموما در مسیر منافع ملی این کشور ارزیابی شده است.
میانجیگری درموضوع هستهای ایران و امضای بیانیه تهران با همراهی برزیل، تحرک و ایفای نقش فعال و معنی دار و موثر در بحران فلسطین و اسراییل، به ویژه حوادث مربوط به نوار غزه، تلاش برای حضور فعالتر و تعامل نزدیک با کشورهای عرب منطقه خاورمیانه و نمونههایی دیگر، از نکات برجسته سیاست خارجی جدید آنکاراست.
به برخی نکات در آخرین گفت و گوی اردوغان با گزارشگر پی بی سی توجه کنید. وی در بخشهایی از این گفت و گو به برخی سوالات، اینگونه پاسخ میدهد:
«ترکیه همان ترکیه است، هیچ چیز تغییر نکرده است، آمریکا نباید نگران باشد”، “رود بر همان بستر جاری است و ما نیز در همان رود سابق در حال شنا هستیم”، “ ما از امروز باید به فکر فردا باشیم».
این بخشهایی از اظهارات نخست وزیر ترکیه است، که پایه تحلیلهایی که مبتنی بر دور شدن سیاست خارجی ترکیه از نزدیکی و هم پیمانی با آمریکا است، سست میکند. تردید نباید کرد که آنکارا هشیارانه برای تضمین و تامین منافع ملی خود، پروایی ندارد که از اتخاذ هر نوع سیاست، بهره بجوید.
اردوغان، در بخش دیگر گفت و گو، در خصوص تلاشش برای امضای بیانیه تهران و خارج کردن پرونده هستهای ایران از بنبست، به نکته ظریف دیگری اشاره میکند با این عبارت که : “اوباما از من خواست با ایران مذاکره کنم».
این لفظ از “من خواست” در عالم سیاست معنای خاص خود را دارد. دولت آمریکا یا هر دولت منافع محوری، یک طرفه و بدون پرداخت هزینه یا در جریان یک معامله پایاپای و دوجانبه از دولتی درخواست میانجیگری در بحرانی نمیکند و هیچ دولتی هم بدون پیشبینی منفعت، چنین درخواستی را اجابت نمینماید. پس باید دید ترکیه در مقابل چنین حرکت دیپلماتیکی چه امتیازی از امریکا مطالبه کرده و یا خواهد کرد.
در تحلیل این موضوع، و بدست آوردن معادله حل مسئله، باید نیازهای کنونی آنکارا را مورد توجه و بررسی قرار داد. از جمله این موارد، نیاز ترکیه به حمایتهای قویتر و عملیتر برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا و شکستن مقاومت این اتحادیه در عدم پذیرش است. سوال اینجاست که آیا ممکن است اردوغان در قبال تلاشی که در موضوع هستهای ایران از خود نشان داد، از اوباما خواسته باشد که برای تسریع در عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا با همپیمانان اروپایی خود لابیهای لازم را به عمل آورد؟ بی تردید دور از ذهن نیست که یکی از درخواستها این باشد.
در همین رابطه از بخش دیگری از اظهارات اردوغان در گفت و گو با پی بی سی مدد میگیریم وی به گزارشگر این شبکه تلویزیونی در پاسخ به یکی از سوالات در خصوص موانع پیوستن به اتحادیه اروپا میگوید:
«آنچه که به ما محول شده بود به خوبی انجام دادیم. ما برای عضویت در اتحادیه اروپا مصمم هستیم و به تلاشهای خود ادامه میدهیم.»
در اینجا باید به امر توجه کرد که ترکیه چه وظیفه محول شدهای را به خوبی به سرانجام رسانده که انتظار باز شدن مسیر عضویت در اتحادیه اروپا کمترین انتظار و توقع است؟
در کنار این مباحث موضوعات دیگری از قبیل حضور موثرتر دولت آنکارا در جهان عرب، و بطور مشخص، میانجیگری و میدانداری در موضوع فلسطین و اسراییل، و دمشق و تلآویو، و مواردی از این قبیل است که به اندازه کافی در این زمینه مباحثی صورت گرفته و تحلیلهایی شده است. و موقعیت مثبت کنونی دولت آنکارا در میان اعراب، موید این معنا است که ترکیه بدست گرفتن نقش محوری در مسائل مختلف جهان عرب را هدف قرار داده است.
حال با توجه به موارد فوق، آیا اتکا صرف به اقدامات دولت ترکیه بدون توجه به پیش زمینهها و مذاکرات و توافقهای از قبل صورت گرفته این کشور با آمریکا، تا چه اندازه اطمینان بخش و تضمین کننده منافع ملی است. بی شک، استفاده از ظرفیت و پتانسیل دولت آنکارا، در پیش برد مذاکرات و حل و فصل اختلافات با غرب، اقدامیعقلانی و لازم و ضروری است، اما سوال اینجاست که اطمینان و اتکاء به ترکیهای که صد در صد به دنبال منافع ملی خویش و کسب اعتبار و وجهه و جایگاه بینالمللی و منطقهای است، و در برگیرنده پر کردن خلاءهای موجود، تا کجا و تا چه میزان، تامین کننده منافع و امنیت ملی کشور است؟ آیا منافع اعتماد به ترکیه به هر دلیل و بر اساس هر ضروت، بیش از منافع اعتمادی است که در طول سالهای اخیر به روسیه و چین شد؟
شاید با کمی توجه و تامل در بخش دیگر اظهارات اردوغان در مصاحبه با پی بی سی، بخشی از پاسخ سوالهای ایجاد شده را بگیرم، نخست وزیر اسلامگرای ترکیه، استراتژی آینده کشورش را در یک جمله اینگونه تبیین میکند:
« هیچگونه تغییری در سیاستها و استراتژیهای ما بوجود نیامده است. ما همچنان به حرکت در همان مسیر نرم و معمولی خود ادامه میدهیم. هدف ما همواره رسیدن به ترکیهای با استانداردهای بالا در مدرنیته، بوده است. ما با تمام ملیتها از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب گفتگو میکنیم.»
از یاد نبریم، هرچند ترکیه از ضرورت اجرای بیانیه تهران داد سخن میراند و در شورای امنیت سازمان ملل نیز به قطعنامه علیه ایران رای نفی میدهد، اما این به معنای تحت الشعاع قرار گرفتن سیاست جهانی و استراتژیک آنکارا نیست و دولتمردان این کشور به هر قیمتی به پایداری در این مواضع متعهد نخواهند بود همانطور که چین و روسیه متعهد نماندند. اولویت برای ترکیه در منطقه و جهان، موضوعات دیگری است که ارتباط مستقیم با منافع ملیاش دارد و به محض تامین این منافع، چشمانداز سیاست خارجیاش به شکل دیگری تعریف خواهد شد.
سیاست خارجی ترکیه تحت هیچ شرایطی از قاعده یا معادله ی “سیاه یا سفید”، و “صفر یا صد”، برای تامین منافع صددرصدی پیروی نمیکند بلکه بالانسی در این سیاست وجود دارد. در سیاست خارجی منطقهای در برابر زیادهخواهیهای اسراییل در غزه مقاومت میکند و میایستد و همزمان، تلاش خود برای نزدیکی و حل اختلافات دمشق - آنکارا را افزایش میدهد. همچنین در سیاست خارجی بینالمللی، به قطعنامه تحریم شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران رای منفی میدهد اما در عین حال، به نمایندگی از طرف رئیس جمهور ایالات متحده، در ارتباط با مسئله هستهای جمهوری اسلامی تلاشی را آغاز میکند که منجر به صدور بیانیه تهران میگردد و همزمان نیز بحث عضویت در اتحادیه اروپا را به صورت جدی دنبال میکند.
آفرینش:اخلاق در سیاست
«اخلاق در سیاست»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در ان میخوانید؛انسان به واسطه قوه عقل و درکش از دیگر مخلوقات متمایز بوده، همین تمایز زمینه های رشد وی را پدید آورده است. مهمترین خصیصه ای که آدمی را به سوی انسانیت به معنای واقعی آن سوق می دهد اخلاق است.
رکن مهمی که در تمامی ادیان آسمانی محور اصلی قرار گرفته، تمامی فرستادگان و پیامبران الهی در راستای تحقق این امر در بین جوامع انسانی تلاش کرده اند .و دین اسلام نیز داعیه دارمکارم اخلاقی است. می توان میزان درجه و اهمیت اخلاق را در اسلام با این حدیث پیامبر (ص) که می فرمایند:"من برای تکمیل فضلیت های اخلاقی مبعوث شده ام " مشاهده کرد.
اما متاسفانه امروز شاهد آن هستیم که در کشورمان که نظام حاکم برآن مزین به نام اسلام است اصول اخلاق وموازین اسلامی آن گونه که باید در حوزه سیاست و رفتارهای سیاسی رعایت نمی شود. این در حالی است که ما کوشیده ایم در عرصه بین المللی همواره مبشر اصول اخلاقی و معنوی در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باشیم و اساسا هدف اصلی انقلاب اسلامی را در جهان کنونی ترویج اصول اخلاقی و انسانی قرار داده ایم و در راستای آن در صدد ترویج و گسترش این اصول در میان کشورهای جهان هستیم.
طبیعی است با چنین رویه ای بایسته است که در عرصه داخلی اصولی را که در سطح بین المللی مطرح ساخته وخود را داعیه دار آن می دانیم به گونه ای قابل قبول رعایت کنیم. در نظام های مردم سالار وجود اختلاف سلیقه در میان نخبگان و سران سیاسی طبیعی است لیکن این انتظار وجود دارد که اختلافات به رقابت خصمانه سیاسی مبدل نشود.
البته اختلاف سلیقه و انتقاد نشان دهنده طراوت در عرصه سیاسی باشد اما نباید به خصومت گرایش پیدا کند که نتیجه آن خنثی شدن و یا تخریب نیروهای خدوم و زحمتکش جامعه است. این در حالی است که وظیفه سران و نخبگان کشور ایجاد بستر اخلاقی مناسب برای افراد جامعه است که مردم را به سمت و سوی زندگی سالم همراه با عدالت رهنمون شود.
انتظار می رود در کشوری که اساس حکومت و انقلاب آن عدالت و اخلاق اسلامی است نخبگان سیاسی از زیر پا گذاشتن این اصول خود داری کرده وبا ایراد تهمت و افترا به رقبا زمینه ایجاد تنش و اختلال در جامعه را فراهم نسازند.
در هر عرصه ای هرگاه اخلاقیات حضور نداشته باشد، دست و زبان انسان باز است و چه بسا تهمت بزند، به مردم دروغ بگوید، تعهدات را نقض کند و یا حتی از مسیر مردم خارج و در مسیر دشمنان گام بردارد.مقام معظم رهبری در تبیین سلوک سیاسی امام علی علیه السلام (خطبه های نماز جمعه 88/6/30) آن را عجین با سلوک اخلاقی ایشان دانسته و می فرمایند: سلوک سیاسی امیرالمومنین(ع) از سلوک معنوی و اخلاقی ایشان جدا نیست.
حال باید نخبگان و مسولان سیاسی این خصوصیات و اصول را در رفتار و عمل خویش رعایت کنند تا زمینه را برای جلو گیری از انحرافات اخلاقی و سیاسی در جامعه فراهم کنند. هرگاه فعالین سیاسی و نخبگان از معنویت و اصول اخلاقی دور شدند زمینه را برای ایجاد فساد در مجموعه داخلی خود و جامعه فراهم می کنند. و با دروغ گویی وتهمت و افترا به شخصیت افراد و سران نظام زمینه ضعف را برای نظام در عرصه های داخلی و خارجی فراهم می کنند.
لازمه یک سیاست با نشاط و با طراوت; صداقت وعدالت و انصاف در رفتار نخبگان و مسولان سیاسی جامعه می باشد تا با رعایت این موازین کشور را در مسیری توام با امنیت در زمینه های مختلف هدایت نمایند.
آرمان:تلاش برای حفظ وحدت روحانیت و مردم
«تلاش برای حفظ وحدت روحانیت و مردم»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم علی بنایی است که در آن میخوانید؛ با توجه به دیدار و رایزنی هایی که نمایندگان روحانی مجلس شورای اسلامی طی یک ماه گذشته با مراجع و اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم داشتند باید تاکید کرد که این دیدارها دو محور اصلی داشته است. محور نخست این دیدارها و نشست ها حمایت و پشتیبانی قاطع از مقام معظم رهبری و ولایت فقیه
و نیز محور دوم همبستگی و ارتباط بیشتر جوامع روحانی با هم بود. همانطور که مشخص است تشکل های روحانی در قم یعنی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در تهران یعنی جامعه روحانیت مبارز و نیز شخصیت ها و مراجع عظام و تقلید در استان های مختلف کشور مخاطب این ارتباط هستند.
مردم ما از ابتدا به روحانیت اعتقاد داشته و با توجه به رفتاری که این قشر طی سال ها با جامعه داشت به عنوان معتمدین مردم مطرح هستند. در مقابل مردم نیز همواره بدون افراط و تفریط کلام روحانیت را پذیرفته و سرلوحه امور خود قرار می دهند.
به میزان ارتباط جوامع و شخصیت های روحانی با هم تبعات مثبت و مفیدی برای جامعه در پی خواهد داشت که همه می توانند در تمامی سطوح از آن بهره ببرند. چنانچه که این ارتباط ها در بالا رفتن اعتماد اجتماعی بسیار اهمیت دارد. در این فضا برخی از انسجام و ائتلاف تشکل های روحانی اصولگرا زیاد خوشحال به نظر نمیآیند.
متاسفانه اخیرا شاهد برخی تلاشها هستیم که ارتباط تشکل های روحانی این نقشهها را خنثی کرده است. به نظر می رسد که در مقطع کنونی اصلی ترین و فوری ترین دستور کار تشکل های روحانی اصولگرا حمایت از مقام معظم رهبری و تلاش برای حفظ وحدت روحانیت و مردم است.
تشکل های روحانی خود به این امر توجه داشته و دارند که ارتباط بین روحانیت و مردم باید هرچه بیشتر تقویت شود؛ چرا که این ارتباط صمیمی منجر به افزایش اعتماد اجتماعی می شود که خود موجب استحکام انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی خواهد شد.
دنیای اقتصاد:تورم و نرخ ارز
«تورم و نرخ ارز»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن میخوانید؛نظام ارزی در ایران یک نظام نرخ ارز شناور مدیریت شده است. منظور از مدیریت شده آن است که دولت میتواند با کاهش یا افزایش عرضه ارز در بازار، نرخ آن را به هر میزان که بخواهد تعیین کند.
کشور چین نیز تا حدودی این سیاست را اجرا میکند، منتهی چین معمولا کمی کمتر از نیاز بازار به آن ارز تزریق میکند، ولی ایران بیشتر، ضمن آنکه بانک مرکزی چین هیچگاه سیاست تورمزا نداشته است. در واقع یکی از دلایلی که چین یک کشور صادراتی شناخته میشود، همین بالا نگه داشتن نرخ ارز و تورم پایین در آن کشور بوده که باعث شده است ذخایر ارزی این کشور (به علاوه اوراق قرضه خریداری شده) به دو هزار و چهارصد میلیارد دلار برسد، ضمن آن که این موضوع یکی از دلایلی است که در آمریکا افزایش عرضه پول با سرعت کمتری به تورم تبدیل میشود.
جناب آقای دکتر بهمنی، رییس محترم بانک مرکزی در مراسم صبحانه اتاق بازرگانی طی سخنانی در مخالفت با افزایش نرخ ارز گفت:«21 میلیارد دلار صادرات و 58 میلیارد دلار واردات داریم، حتی اگر فرض کنیم که با افزایش نرخ ارز از صادرات سود میبریم، آیا منطقی است که به خاطر 21 میلیارد دلار سود، 58 میلیارد دلار ضرر کنیم. اگر افزایش نرخ ارز داشته باشیم واردات گران، تولید گران و تورم افزایش پیدا میکند. اگر صادرات 3 برابر واردات بود، افزایش نرخ ارز خیلی قشنگ بود، بنابراین ما باید سیاستهایمان طوری باشد که از این افزایش قیمتها سود ببریم.» (خبرگزاری فارس 7/4/1389) استدلال آقای دکتر بهمنی در پایین نگه داشتن نرخ ارز نمیتواند قابل پذیرش باشد، زیرا دلیل آن که صادرات ما از وارداتمان کمتر است، همین ثبات نرخ ارز در کنار تورم داخلی قیمتها است.
در صورتی که با توجه به نرخهای تورم داخلی و خارجی، نرخ ارز باید بسیار بیشتر از نرخهای کنونی میبود؛ در حالی که به یمن ذخایر ارز نفتی و تزریق آن به بازار، بانک مرکزی توانسته است نرخ ارز را ثابت نگه دارد که همین موضوع، علت کم بودن صادرات و افزایش واردات بوده است. درست است که افزایش نرخ ارز موجب افزایش تورم میشود، ولی ریشه اصلی تورم را باید در سیاست انبساط پولی بانک مرکزی جستوجو کرد و با ثبات نرخ ارز فقط میتوان زمان وقوع افزایش تورم را به تاخیر انداخت. در واقع اگر سیاست کاهش نرخ ارز، یک سیاست ضد تورمی بود، پس باید هماکنون در کشور چین به دلیل بالا نگهداشتن مصنوعی نرخ ارز، با تورمهای بالا روبهرو بودیم، در حالی که اینگونه نیست.
اگر مسئولان کشور واقعا مایلند تولید، ارزانتر صورت گیرد، اولین کاری که باید کرد مهار تورم است؛ زیرا تورم باعث افزایش قیمتها و افزایش نرخ بهره میشود. هم اکنون کار به جایی رسیده است که برخی از کارخانههای داخلی به جای تولید، رو به سمت واردات همان کالاهایی آوردهاند که قبلا آن را تولید میکردند، آن هم از کشور چین. در اثر سیاستهای تورمزای بانک مرکزی در دو دهه گذشته، هم اکنون کشورمان حتی در کالاهایی که در آن مزیت نسبی دارد، نظیر فرش و خشکبار در حال واگذاری بازارهای خود به کشورهای دیگر از جمله چین است. نکته دیگر آن است که به حکم عقل، انسان باید با دوراندیشی به فکر زمستانهای سخت هم باشد؛ یعنی از کجا معلوم که ذخایر ارزی کشور همیشه به قدر کافی باشد. ذخیرهسازی در همه کالاها از جمله ارز یک امر منطقی و لازم است که لازمه آن خودداری از مصرف مسرفانه آن است.
نکته آخر آن که سالها است در کشور، مقامات و شوراهای مختلفی موظف شدهاند تا با قاچاق کالا مبارزه کنند، ولی هیچ کس تاکنون نپرسیده که چرا در کشورهایی که در آنها مبارزه با قاچاق بسیار کمتر و ضعیفتر است، اما میزان قاچاق کالا در این کشورها به جای آن که بیشتر باشد کمتر از ایران است. در واقع دلیل اصلی آن را باید در کاهش مداوم قیمت واقعی نرخ ارز دانست که آن هم به دلیل وجود وضعیت تورمی در کشور است. آنچه گفته شد تنها بخشی از دلایلی است که نشان میدهد تورم، ضد تولید است.
جهان صنعت:ما که امیدواریم
«ما که امیدواریم»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم مریم باستانی است که در آن میخوانید؛ امسال تنها سالی بود که نرخ رشد صنعتومعدن در روزی که به همین مناسبت برای قدردانی از صنعتگران برگزار میشود، اعلام نشد.
اگرچه پیشزمینه اعلام نشدن آن را چندی پیش وزیر اقتصاد در کسوت سخنگویی دولت اعلام کرد و گفت که بانک مرکزی و وزارت صنایع در نرخ واحد برای رشد صنعت تفاهم ندارند اما به نظر میرسید که نرخ رشد واحد حداکثر به مراسم گرامیداشت روز صنعتومعدن برسد.
ما هم مثل صنعتگران به آینده چشم دوختهایم و امیدواریم که مسوولان زودتر به تفاهم برسند.